eitaa logo
چَنتِه 🗃
3.3هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2.8هزار ویدیو
30 فایل
چَنته: واژه ای بهابادی به معنی ظرف پارچه ای بزرگ(دولو) که در آن تعدادی کیسه های کوچک قرار داده می شد و معمولا محتوی انواع داروهای گیاهی بود . چنته از ملزومات جهیزیه دختران در قدیم بود. پل ارتباطی و تبلیغات @HOSSYN90
مشاهده در ایتا
دانلود
998.1K
نیم نگاهی به عملیات نصر۷ 🎙احمد خواستار معاون وقت گردان الحدید 🆔 @chantehh
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹خاطره بازی ✍ آقای اصغر جعفری 🔸چنته ایهای عزیزم سلام در ایام الله دهه فجر در سالهای دور تئاتری به نماش دراومد که اسمش درخاطرم نیست . اما نقش حقیر یک فرد مبارزی بود که به دام ساواک افتاده وقراربوداعدام بشه.😊 نقش روبروی حقیر جناب مهندس جلیل دانش به عنوان فرمانده وقت ژاندارمری وماموراجرای حکم اعدام بودن .😡 در تئاتر واسه اعدام قبل از شروع پرده آخر، طنابی را از زیر لباس بنده و ازبین دوتا کتفم رد کرده بودن و هنگام اعدام حلقه طناب را دور گردن من مینداختن اما قلابی تعبیه شده بود که به طناب زیر لباسم وصل میشد و بعدصندلی را از زیر پاهام میکشیدن و صحنه اجرا میشد.😳😲 ...و اما بعد...جناب جلیل خان با اون هیبت ☺️ مردونه ولباس نظامی شیک و اتو کشیده بنده را به بالای صندلی هدایت فرموده و حلقه داررابه دورگردن منِ گردن شکسته انداختن . ولی به علت مشغله کاری یادشون رفت قلاب مدنظررا به طناب کذایی وصل کنن😱😱😱 ودستوراعدام؛ جلیل : افراد به جای خود ..مامورها خبردار وایستادن و ایشون باصراحت لهجه، حکم راقرائت فرموده ورفتن برای کشیدن صندلی!!!! درطول این مدت کوتاه من به خودم میگفتم الان میاد قلابه را وصلش میکنه. غافل از اینکه جناب دانش قصد راحت کردن همشهریان از دست من بدبخت را داشتن و کلا به قول امروزیا رد داده بودن و بی خیال قلاب شده بودن ... اینجابود که یک آن به خودم گفتم:اصغرجون دیر بجنبی صندلی راکشیده و تو می مونی و حضرت عزرائیل ویک بازی کاملا طبیعی(البته ازدیدتماشاگران) وبعدهم الفاتحه😭😭😭ازاونجایی که حقیر ید طولایی در پیچوندن اوضاع بحرانی داشتم، بلافاصله حقه ای ردیف کرده نمایش درام را به طنز تبدیل کرده و خودم رانجات دادم. ماجرا این شد که به خودم گفتم یجوری باید به جلیل خان بگم که قلاب فراموش شده لذا یکدفعه فریادزدم:ای بابا هرکی رابخوان اعدامش کنن باید وصیت کنه جلیل:خفه شو مردک نابخرد چه مرگته حرفتا بزن.😡 من: این بالا که نمیتونم حرف بزنم . بیاریدم پایین تا آخرین وصیتم را بنویسم🙈 جلیل:بیاریدش پایین این پدرسوخته راببینم چه غلطی میکنه.....وبعد منِ خدازده را آوردن پایین... من: آخی ...راحت شدم😊 جلیل:زود حرفتا بزن وقت تلف نکن خائن و همینطور که جلیل روی صحنه دورمیزد یک لحظه که پشت به تماشاگران بودم به صورت کاملا نامحسوس گفتم جلیل قلاب رو یادت رفت بزنی.😳 به محض دریافت این خبررنگ از رخسار آقاجلیل پرید و ادامه داستان... جلیل:زود حرفتا بزن هزار تا گرفتاری دارم من:سرکار نمیگی این صندلی را میکشیدی من ناکام ازدنیا میرفتم... وباخنده گفتم؛ای بابا نزدیک بود خفه شم😂(وتماشاگراکه فکرمیکردن جزئی ازنمایشه خندیدن)... و بالاخره جلیل خان در مرحله دوم قلاب راهم درجای خودش قراردادن وبنده راازمرگ حتمی نجات دادن البته اگه زیرکی خودم نبود الان نبودم که براتون بلبل زبونی کنم...🤣 پیروزوسربلندباشید. 🆔 @chantehh
✅ نمایشگاه توانمندی های بانوان شامل: لوازم تزیینی، پوشاک، فست فود، عرقیجات، لوازم قنادی، لبنیات، ترشیجات وغیره.... می باشد 🌺 ♦️بازدید برای عموم آزاد است 🔷زمان: یکشنبه ۱۴ مردادماه ۱۴۰۳ بمدت سه روز از ساعت ۱۷:۳۰ الی ۲۳ 🔹مکان: احمدآباد، سالن ورزشی آزادی
✅ مسابقات مچ اندازی قهرمانی استان یزد در بهاباد 🗓 جمعه ۱۴۰۳/۵/۱۲ 🔸 ارسالی از آقای هادی حاتمی زاده 🆔 @chantehh
💪 تبریک به آقای سروش امینی بخاطر کسب مدال طلای مسابقات مچ اندازی استان در وزن ۷٠+ کیلوگرم کلاس دست راست 🆔 @chantehh