#پیام_شهروندان
#روز_خبرنگار
🔹ارسالی از خانم عصمت عابدی🙏
سلام
در عصر انفجار دانش، ارتباطات عرصهای یافته است سترگ
تا آنجا که عهدهدار وسعت بخشیدن به دروازههای
پیشرفت و ترقی شده و در این وادی
قلم به دستان هنرمندانی سپرده شده است
که گوهر وجودی خویش را در زلال اندیشهای ناب تطهیر نموده
و صداقت و سلامت را به عنوان دری ارزنده سرلوحه امور قرار دادهاند
و با هدف روایت حقیقت، بیرق بزرگ آگاهیبخشی را بر دوش کشیده
و خاضعانه و بیادعا وجود خویش را چراغ راه جامعه کردهاند
۱۷مرداد روز خبرنگار، برخبرنگاران عزیز وبزرگوار علی الخصوص آقایان حاتمی واخوان،تلاشگران عرصه خبر مبارک باد🌹
♦️کانون فرهنگی تربیتی شهید بهشتی با همکاری شهرداری بهاباد برگزار می کند:
اولین جشنواره ورزشی کودکان بهاباد
همراه با اجرای گروه قاصدک
همزمان با شب ولادت امام محمد باقر (ع)
🎉کاملا رایگان 🎉
✅ مسابقه بازی و هوش
✅ آشنایی با انواع بازیهای خلاقانه
✅ بازی گروهی تخلیه هیجان کودکان
کودکان ۳ تا۹ سال
🕺مربیان
🧕خانم فاطمه زارع زاده
🧕آقای محمد مهدی دانش
🧕خانم زهره باقریان
🔺زمان: امروز چهارشنبه
⏱ساعت ۲۰
🏜 مکان: پارک بانوان بهاباد
♦️زمان باز شدن پارک ساعت ۱۷:۴۵
#روز_خبرنگار
🔸به بهانه روز خبرنگار
🌱حمیدآقای اخوان
از بچگی اعتماد به نفس بالایی داشت ، اعتماد به نفس که نه ، اعتماد به سقفش زبانزد بود ، با اینکه بچه محلمون بود و بعدها هم مدرسه ای بودیم و بعدتر دوماد همسایه شد و بعدترِتر متاسفانه همکار شدیم ( ببخشید خوشبختانه😜 ) یادم نمیاد حمید اخوان ناراحت شده باشه . همیشه خوش اخلاق و خنده بر لب . 😊
اصلا انگار از بچگی خبرنگار به دنیا اومده بود🧐 ، به جرأت میتونم بگم از معدود آدمایی بود که تو زندگیش هدف داشت و به هدفش هم رسید . هیچ وقت مشکلات زندگی ، خصوصا فوت زود هنگام مادر بسیار عزیزش🖤 که بسیار هم به ایشون وابسته بود ، باعث نشد از رسیدن به هدفش کوتاه بیاد . همین عشق به خبرنگاری او را با عباس حاتمی لینک کرد و شدند رفیق شفیق یکدیگر👬 .
حمید آقا حالا و پس بازنشستگی تمام وقت شده خبرنگار و اگر روزی اونور آب حمید آقا رو دیدید تعجب نکنید ( منظورم آب جوی عظیم آباده😂 ).
ما هم روز خبرنگار رو به حمید آقای اخوان تبریک عرض کرده و براشون موفقیت هر روزه آرزو میکنیم .🌺🌹
به همین بهانه داستانی تکراری رو که قهرمانش حاج حمید آقای اخوان هستند بارگذاری میکنیم🤣 :👇👇
#داستان_طنز
قسمت یازدهم
منو استخدامو دسمال یزدی😜😍
به روایت حسین عبداللهیان بهابادی👨🍳
. . .بنا به توصیه مدیرکل محترم محل خدمتم بهاباد تعیین شد و من هم از صبح شنبه خودم را به عنوان کارمند حسابداری به رئیس موقت اونجا که شخصی بود به نام محمود میدانی معرفی کردم. نمیدانم از خوش شانسی من بود و یا از بد حادثه، ناصر هوشمند که باعث و بانی خدمت بنده در این نهاد مقدس شده بود به یزد منتقل شده و شخص دیگری به نام محمود میدانی که اهل یزد بود به عنوان رئیس در بهاباد خدمت میکرد . میدانی قدی متوسط ، صورتی تقریبا گرد ، چشمانی که هم میخندید و هم بدجنسی ازش میبارید، و شکمی با استعداد چاقی ، داشت .😃😃 رئیس موقت خوش اخلاق بود و زود با بهابادیا عیاق شده بود . از آنجا که مسافت بهاباد تا یزد زیاد بود ، کمتر غیر بومی داشتیم و میدانی هم که رئیس بازرسی و امور شاخه های اداره کل بود با حفظ سمت سه روز در هفته با نیسان اداره از یزد می آمد و بعداز ظهر دوشنبه دوباره به استان بر میگشت .
از جمله همکاران با حال ما حمید اخوان بود که آنزمان مسئول درمان بود و از آنجا که جلوی اتاق رئیس بود ، تلفنهای اداره را نیز پاسخ میداد و چون فرد خوش مشرب و با ظرفیتی بود گاهی اوقات دوستان باهاش شوخی هم میکردند ، در همسایگی کمیته اداره هلال احمر بود که کارمندی داشت معروف بود به حسین گوهر ، و این جناب گاه و بیگاه تلفنی با حمید اخوان شوخی میکرد .
در یکی از روزها آقای میدانی با خنده از اتاقش خارج شد و رو به حمید اخوان گفت: حمید به قائم مقام مدیرکل چه گفتی ؟ حمید هاج و واج به رئیس نگاهی کرد و گفت: من که حرفی نزدم .
داستان از این قرار بود که : حاج آقای کوکب قائم مقام وقت استان با بهاباد تماس گرفته و به حمید اخوان میگوید من فلانی هستم میخواستم با آقای میدانی صحبت کنم . حمید اخوان که حاج آقا رانمیشناخته به گمان اینکه باز حسین گوهر اورا دست انداخته در جواب میگوید: خر خودتی حسین گوهر ، خیال میکنی نشناختَمُت.😳😃 آقای معاون که انتظار چنین برخوردی را نداشته با ناراحتی میگوید: آقا فلانیم، حسین گوهر کیه؟ 😡😡دوباره حمید آقا با لهجه شیرین بهابادی و کشیده تر ازقبل میگه: کوکب ، کوکب کدوم خریه😜 ، حسین گوهر ، خیال میکنی من ساده ام و تو را نمیشناسم. خر خودتی.😭😭🤣🤣 و آقای قائم مقام که ناراحت شده بوده 😡، تلفن را قطع کرده و ساعتی بعد با میدانی تماس گرفته و جریان را برای رئیس تعریف میکند. و اینچنین بود که حکایت حمید و آقای معاون شد زبانزد خاص و عام و تا مدتها هر زمان آقای . . . بهاباد می آمد حمیدآقا آفتابی نمیشد🤣🤣
🆔@chantehh
#پیام_شهروندان
🔸ارسالی از علی آقای ابوالحسنی ( حسن علی حمزه )
سلام حسین آقا
لطفاً از خاطرات فرستادن گوسفند و بز و بره هاشون بگت که چگونه هر روز صبح سر ساعت مشخص خودشون از منازل خارج شده و عصر هم دوباره همه میگفتن گله داره میاد و همه انها با نظم و یک ترتیبی خاص به هر منزلی که جایشان بود میرفتند حالا از اون چوپانهای کار درست وپاکدست از محله قلعه و باغستون یادی کنید ودر این زمینه هم خاطرات خیلی زیبایی هست که به اشتراک گذاشته شود ویه نکته مهم از اون درب باز خونه ها ودیوارهای کوتاه وهمین گله گوسفند بااهمیت ترین چیز امنیت ودرستی ودیندار بودن وترس فقط از خدا داشتن قدیمیها بود که با رفتن خودشان داره در جامعه کمرنگ میشود حالا همه دنبال دوربین های مدرن تر و قفل های به روزتر
بازم خدا را شکر که بد بدتر نشه برا شادی همه رفتگان و بزرگانمان صلوات ، خداحافظ
#پیام_شهروندان
#روز_خبرنگار
✍ خانم اقدس حاتمی
خبرنگاران به راستی تجسم امانت ، مسئولیت ، تعهد ، دلسوزی و وظیفه اند .خبرنگاران وجدان بیدار جهان و تصویرگر زمان خویش هستند ، زیرا همواره در عمق جامعه زندگی می کنند و سلامت فرهنگی و فکری هر جامعه ای ، مرهون تلاش های شبانه روزی آنهاست.
هفدهم مردادماه این روز ارزشمند اجتماعی بر همه خبرنگاران، روزنامه نگاران و نویسندگان از جمله خبرنگاران دلسوز و تلاشگر بهابادی (آقایان حاج عباس حاتمی ، اقای حمید اخوان، اقای مهدی اقبال،آقای باقرزاده ،آقای حسن حاتمی ،اقای اسماعیلی از پیشکسوتان خبر ،مرحوم حاج علی اصغر گرانمایه وخانواده گرامی عبداللهیان که زحمت بیشتر خبرها وعکسها در این کانال از زحمات آنهاست، گرامی باد.🌺
من خودم به شخصه تلاشهای اقای حاج عباس حاتمی را دیدم که عاشقانه واز ته دل برای ضبط خبر وارسال آن از زندگی وآسایش خود میگذرند تا اخبار را با بالاترین کیفیت ارسال کنند
از خداوند بزرگ توفیق روز افزون خبرنگاران فعال شهرستان در جهت شکوفایی در حرفه خویش با حفظ امانت داری در حق دانستن مردمان را خواستاریم
همیشه موفق وپایدار باشید 🙏
چَنتِه 🗃
#پیام_شهروندان 🔸ارسالی از علی آقای ابوالحسنی ( حسن علی حمزه ) سلام حسین آقا لطفاً از خاطرات فرستادن
علی آقای ابوالحسنی سلام
دیروز جلسه ای داشتیم با سران قوا( منظورم سران چنته ) در حضور مهمان ویژه و عزیز دل آقا فرهاد شجاعی ، که خودش به تنهایی چنته ای هست .
آقا فرهاد میگفت : بهاباد شهر کوچکیه، اما گوشه گوشه این شهر پر است از خاطره . و اتفاقا همینطور هم هست . باور بفرمایید من خودم از کانال عقب افتادم . هر موضوعی بابش باز میشه ، دهها داستان داره ، من به تنهایی از اتوبوس بهاباد هنوز کلی داستان دارم برا مردم ، از جشنهای دهه فجر عقب افتادیم ، از کوچه های بهاباد عقب افتادیم ، از مدرسه های بهاباد عقب افتادیم ، از معلمین قدیم ، از خیابون قدیم ، از تک تک آدما عقب افتادیم . باور بفرمایید بسیاری از عکسها رو من نگه داشتم براشون داستان بنویسم فرصت نشده ، آدمای دوست داشتنی مثل گوهر ، حسین کلمدا ، آقای لقمان ، حاج محمود دادگر ، محمدتقی دادگر ، محمد حسین زاده ، حاج حسین جلیلی ( دو تا پدرای بزرگوار شهید ) اُسَسَن قربانی ،.
همه این عزیزان عکسشون گروگان منه تا داستانشون رو بنویسم . اما بقدری به همراه موج مردم دارم جلو میرم که از نوشتن داستانهای خودم عقب افتادم .
گله بهاباد و خاطرات زیادش ، خودش کتابیه ، فقط یک نکته اینکه اونزمونا اگر ما سه روز خونه نمیرفتیم هِشکی یادمون نمیکِرد😜 اما اگر بُزِمون شب خونه نمیومد کل یازده نفر اعضای خونواده باید سه روز میگشتیم تا پیداش میکردیم🤣🤣😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمعه ۱۹مرداد ماه منتظر حضور شما در انتخابات مجامع جمعیت هلال احمر هستیم
کاری از جمعیت هلال احمر شهرستان بهاباد
33.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این داستان شما را تکان خواهد داد !
ارسالی از اخوی بزرگ ما : آقا محمدرضا خان
حالا که اینجوری شد متن زیر رو بخونید لطفا و حتما🤣👇👇
#خوشحالونه
این فیلم بالا که متعلق به دکتر عزیزی هستش رو همتون دیدید و تکراری هم هست ( میدونم ) ولی اگه بدونید فرستندش کی هست شما هم مثل من ذوق زده میشید 😄😄.
این فیلم رو اخوی بزرگ ما به نام جناب محمدرضا خان قهرمان داستانهای بنده فرستادند . تا اینجای داستان که همه چی عادیه 😍.
حالا جالبه بدونید ، خواهر برادرای محترمه و محترم بنده چند دسته هستند 😲 ، عده ایشون در قبال چنته هیچ موضعی نه له و نه علیه اون ندارند و کلهم اجمعین به قول بابادیا کلوخ چَش دار محسوب میشن که من بهشون میگم گردان کوالخ😳😳😳( جمع کلوخ ، البته در فرهنگ لغت خودم😂 )
و فرماندهی این گردان به عهده اخوی بزرگ بنده آقا محمدرضا خان😜 هست و تک تیرانداز این گردان اخوی حسن تشریف دارند😊 . شاید متوجه شدید چرا خوشحال شدم . چون اخوی بزرگ ناپرهیزی فرمودند و برامون کلیپ فرستادن 😉 .دسته ای از اخوان و اختوها( منظور خواهران ) بعضی اوقات از بعضی داستانهای خونوادگی که من مینویسم بهشون بر میخوره و گوشی رو بر میدارندُ حسابی از خجالت نگارنده که همانا بنده حقیر باشم در میان و توقع دارند من ناراحت بشمُ مثلا قهر کنم که این دسته باید بدونند زهی خیال باطل و شدیدا کور خوندن😂😂 .( یا خدا که الان دوباره زنگ میزنه دعوامون میکنه 😭😜😂 ) و اما دسته سوم که دختر پسروهای بیشتری رو در بر میگیره نه تنها مثل وزغ نگاهمون نمیکنن و یا مثل شیر بیشه دعوامون نمیکنند بلکه سفت و سخت همراهیمون میکنند 👏👏مثل آبجی بزرگه که بسیار سپاسگزار ایشون هستیم چرا که هم مطلب و هم داستانکها مال ایشونه🙏🌺 و یا آبجی کوچیکه که اصلا به اتفاق آقاشون جناب رضوانی نژاد ارباب ما هستند و مالک کانال و ما بدون اجازشون آب نمیخوریم 😔 و اما اخوی تقریبا کوچیک ما به غیر از مرتضی ، اخوی مهدی هستش که همه جوره هنرمنده، نویسنده و عکاس و خطاط و مدیر روابط عمومی ثفت احوال و خدا پدرشا بیامرزه ، که اگر نبود من نمیدونستم دست تنها چه خاکی باید تو سرُم بریزم 🙏🙏🌺🌺🌹🌹❤️❤️ و در نهایت بنده حقیر که این همه بچه های آلی اصغر عبداللهیان رو وَر همشور کردم تا چنتمون خالی نمونه😢😂 ، صبحها پا میشم چنته رو آب و جارو میکنم تا میزبان دلهای مهربون شما باشیم . ❤️🌹🌺
پس لطفا شما هم دست به دست هم بدت تا آدمای کانالمون خیلی بشن ، هنو خیلی راه داریم تا قصه بهاباد قدیم و جدید رو بگیم براتون .
عزت زیاد🙏🌺
🆔@chantehh
#نوستالژی
#ارسالی_شهروندان
#عشق_قدیمی_همیشگی
📷 حاج علی اکبر صادقی و همسرشون ربابه خانم
🔹روستای کریم آباد
🗓 سال ۱۳۵۳
🆔 @chantehh
#روز_خبرنگار
🎥 آقا مهدی اقبال که با رسانه ی «بهابادی آباد» تلاشی درخور و موثر برای ثبت تاریخ شفاهی بهاباد انجام داده اند، سالهای گذشته همراه با حسن آقای حاتمی گفتگوی مفصل و جالبی را با خبرنگاران بهاباد انجام داده اند که با کسب اجازه از ایشان این مصاحبه های دیدنی و شنیدنی را تا پایان امشب در پنج قسمت تقدیم نگاه شما عزیزان خواهیم کرد.
🆔 @chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گفتگوی «بهابادی آباد» با خبرنگاران و اصحاب رسانه شهرستان بهاباد
🔸بخش اول
🆔 @chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گفتگوی «بهابادی آباد» با خبرنگاران و اصحاب رسانه شهرستان بهاباد
🔸بخش دوم
🆔 @chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیام شهروندان
ارسالی از خانم زهرا حاتمی
و “قلم” بهانه ای شد
تا ذهنمان را از قید کلمات
بیشمار رها کرده و جسورانه
در بیکران دنیای "خبر" خلاصه شویم.
روز خبرنگار را به داداش عزیزم حاج عباس آقا حاتمی ، خبرنگار پر تلاش و خستگی ناپذیرو دیگر خبرنگاران شهرستان بهاباد تبریک و تهنیت عرض می کنم همیشه سالم وتندرست باشید 🌹
🆔@chantehh
#روز_خبرنگار
به بهانه روز خبرنگار 👇
✍ آقای حاج عباس اقبال بهابادی
به نام خدا
حاج عباس حاتمی را از نیمه دوم دهه ۴۰ که مدت کمی در کلاس دوم یا سوم دبستان در مدرسه ی قدیم ادیب روی یک نیمکت مینشستیم و مرحوم حاج حسین رفیعی هم معلم ما بودند می شناسم. از همان زمان علیرغم هیکل تپل و قد کوتاه اما هزار ماشالله بسیار جِرغ(چابک) و فعال بود. بعداً به تبعیت از خانواده به پابدانا رفت و خیلی با هم ارتباط نداشتیم. اما میدانستم مانند برادر بزرگترش شهید محمد علی حاتمی اهل جبهه و جنگ است و از کرمان اعزام میشد. دهه شصت در بنیاد مسکن کار میکرد و در کنار آن مغازه ابزار فروشی داشت . در ته همین مغازه با ابتکاری که به خرج داده بود با استفاده از صفحات فیلم رادیولوژی در اندازههای مختلف خطاطی میکرد. به نظرم بعد از مرحوم حاج علی اصغر گرانمایه (نورالله مرقده) معلم عزیز زیست شناسی ما ، توسط بخشدار وقت به عنوان خبرنگار افتخاری صدا و سبما برگزیده شد.علاوه بر کار شاق فیلمبرداری با دستگاههای آن زمان، همه مردم قدیم این صحنه را که آقای حاتمی وقت و بی وقت در سرما و گرما در خروجی بهاباد ایستاده و منتظر بود تا نوارهای ضبط شده اخبار را با ماشین های راهی به یزد بفرستد و ایضا بد خلقی بعضی از رانندگان این ماشین ها و گاهی چشم غرّه آنها و منت کشیدن و التماس عباس آقای حاتمی را برای بردن فیلم به صدا و سیمای یزد علیرغم این صحنه های ناخش دیدهاند که واقعاً کاری طاقت فرسا بود. خبرنگاری و فیلم گرفتن با وسایل آن زمان یک طرف و رساندن آنها بدست صدا و سیما رنج روحی و جسمی مضاعفی بود که ایشان متحمل می شد. میتوانم به جرات ادعا کنم ایشان از همان روز اول تا امروز با عشق و علاقه و احساس مسئولیت وظیفه خود را در حد توان بدون کوچکترین چشمداشتی انجام داده و تغییری نکرده. ایشان در حرفه خبرنگاری فقط به عشق مردم و وطنش که از احساس مسئولیت و روحیه ی بسیجی ایشان نشات میگیرد تمام توان خود به کار گرفته و تلاش کرده بتواند اخبار را آنچنان که واقع شده برای مشاهده عموم تهیه و به صدا و سیما ارسال کند. داستان نداشتن امکانات فیلمبرداری و نداشتن وسیله ایاب و ذهاب جهت تهیه خبر و با موتور در هوای سرد زمستان و گرم تابستان برای تهیه خبر رفتن کاری بود که قطعا ایشان مثنوی هفتادمن کاغذ خاطره دارد. بارها و بارها به چشم خود دیدهام برای تهیه خبر مناسب و در خور شأن مردم و اخبار دقیق علیرغم بی میلی بعضی از مسئولین با اصرار و التماس و لطایف الحیل آنها را به سخن گفتن واداشته است.
در سرد و گرم و شیرین و تلخ مسائل شهرستان جزو اولین افرادی بوده که در صحنه حضور پیدا کرده تا بتواند دقیق و مستند اخبار را تهیه و منتقل کند. و مهمتر از همه اینکه اینها بدون هیچگونه ابلاغ و حکم حقوقی و مسئولیت اداری انجام شده و هیچ گونه اجباری برای تهیه خبر نداشتهاند، چون اصولاً شغل ایشان چیز دیگری بوده و لذا بدون اغراق باید اذعان کنیم یک انسان بدون داشتن روحیه جهادی و تفکر بسیجی و عشق به وطن و مردمش و دست تنها نمیتواند بدون ابلاغ رسمی و حکم حقوقی جهت انعکاس موفقیتها و مشکلات شهرستان از وقت و نیروی خود مایه بگذارد تا بتواند دینش را به مردمش ادا نماید. البته همه اینها به یمن وجود خانواده نجیب و همراه امکانپذیر شده که جا دارد از ایشان هم تشکر کنیم.
خداوند انشاالله حاج عباس این جانباز جبهه و جنگ تحت فرماندهی سردار دلها ، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و مرد سرد و گرم و وقایع تلخ و شیرین بهاباد را نگهدار باشد تا مردم شهرستان همچنان از وجود ایشان محظوظ شوند.
کثرالله امثالهم.
🆔@chantehh
#پیام_شهروندان
🔸ارسالی از حجه الاسلام شیخ حسین حاتمی 👇
سلام علیکم
روز خبرنگار را به همه خبرنگاران شهرستان بهاباد مخصوصاً آقای حاج عباس حاتمی و آقای حمید اخوان تبریک عرض می کنم.
یاد و خاطره استاد حاج علی اصغر گرانمایه خبرنگار روزهای جهاد و شهادت را گرامی می داریم
🆔@chantehh