eitaa logo
چَنتِه 🗃
3.1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
22 فایل
چَنته: واژه ای بهابادی به معنی ظرف پارچه ای بزرگ(دولو) که در آن تعدادی کیسه های کوچک قرار داده می شد و معمولا محتوی انواع داروهای گیاهی بود . چنته از ملزومات جهیزیه دختران در قدیم بود. پل ارتباطی @HOSSYN90 @Tayyebeee آگهی و تبلیغات 👇 @HOSSYN90
مشاهده در ایتا
دانلود
اي همه مردم در اين جهان به چه کاريد ؟ عمر گران‌مايه را چگونه گذاريد ؟ هرچه به عالم بُود اگر به‌ کف آريد هيچ نداريد اگر که عشق نداريد وایِ شما دل به عشق اگر نسپاريد گر به ثريا رسيد هيچ نيرزيد عشق بورزيد دوست بداريد 📷 طبیعت بهاباد 🆔 @chantehh
شهید حسین قاسمیان احمدآبادی 🚩 «حسین قاسمیان» سوم خردادماه سال ۱۳۳۲ در احمد آباد بهاباد متولد شد. مقطع ابتدایی را در زادگاهش به پایان رساند و بعد برای امرار معاش و کمک به خانواده خود مشغول کار شد. «در یزد شاگرد شوفر شخصی به نام حاج علی کهدوئی بود خیلی خوش نداشتم که این کار رو بکنه. به شهر رفتم و آوردیمش بافق تا در ذوب آهن کار کند. حاج علی کهدوئی نامه نوشت که بیایید یزد کارتون دارم. رفتم یزد پیش حاج علی گفت: حاجی..اگر من بخوام ظرف چند ساعت چند شاگرد پیدا کنم برام کاری نداره ولی می دونی چرا حسین رو انتخاب کردم چون بچه دست پاک و راست و درستیه. در ذوب آهن بافق کار می کرد. خیلی از مهندسین و تکنسینهای معدن روزه نمی گرفتند. ماه رمضون می رفتند باشگاه (رستوران) معدن و ناهار می خوردند حسین خیلی ناراحت بود که چرا اینا جلوی روی کارگرا روزه خواری می کنن. یه روز رفت و برق باشگاه را قطع کرد تا باشگاه از کار بیفته. می خواستن اخراجش کنند ولی کارگرا نگذاشتند، حسین را خیلی دوست داشتند.» با شروع جنگ تحمیلی، به ندای امام امت لبیک گفت و با فراگیری فنون نظامی عازم جبهه‌ها شد. وی پس از چندین نوبت حضور در جبهه، سرانجام در هشتم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۶۳ در منطقه «طلائیه» مرغ جانش به ملکوت اعلی پر کشید. 🆔 @chantehh
📷 دبیرستان بهاباد حدود سال ۱۳۴۵ واقع در منزل اکبر آقا جلیلی 🔹ارسالی از آقای سیدعلی حسنی بهابادی 🔸چنانچه دبیران و دانش آموزان حاضر در عکس را شناسایی کردین،لطفا به ما معرفی کنین. 🆔 @chantehh
📸 مهندس حاج میرزا عباس ایمانی و زنده یاد مهندس حسین لقمانی 🗓 دهه ۵۰، حافظیه شیراز 🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#روز_پزشک تاریخچه طبابت در بهاباد 🔺قسمت اول ✍ آقای عبدالناصر گرانمایه بهابادی 🔸 در کار طب و طبابت،
✍ جناب آقای مهدی شجاعی: 🔸صحبت از میرزای طبیب متخلص به ناظم الاطبا پزشک ویژه دربار مظفرالدین شاه شد. جا داره که با این تصویر زیبا از زنده یاد حاج جواد آقا نفیسی که با کمک حافظه بی بدیل و بیان شیوای خود وقایع تاریخی بهاباد از جمله داستان تبعید و اقامت این ادیب و دانشمند کرمانی در بهاباد را تعریف می کردند یاد کنیم و برای شادی روحشان فاتحه ای قرائت کنیم. 🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#نوستالژی #جوانان_قدیم_بهاباد 📷 دبیرستان بهاباد حدود سال ۱۳۴۵ واقع در منزل اکبر آقا جلیلی 🔹ارسالی
✍ جناب محمودرضا امینی (محمدمهدی) مثل همیشه لطف کرده و اسامی برخی از دبیران و دانش آموزان را مشخص کردن: 1 مرحوم آقای ایزد پناه 2 حاج محمود هوشمند 3 آقای صمصامی 4 حاج سید حسین حسنی 5 آقای حسین بابائیان (کربلایی علی رضا) 6 مرحوم حاج علی اکبر نفیسی 🔸 توضیح اضافه اینکه: آقامحسن هوشمند هم نوشتن: نفر دوم از سمت چپ مرحوم حاج میرزا محمد ایمانی هستند. 🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#روز_پزشک ✍ جناب آقای حسین زینلی بهابادی (جهاد) شازده چاخان 🤥 🩺 تاریخچه پزشکی در بهاباد 🔺قسمت اول
✍ جناب آقای حسین زینلی بهابادی(جهاد) شازده چاخان 🤥 🩺 تاریخچه پزشکی در بهاباد 🔺قسمت دوم 💢 جراحان بهابادی ابوالمشاغل: درقاموس سیاسی ایران به آقایان دکتر حداد عادل و دکتر ولایتی ابوالمشاغل می گویند ولی در برابرِ مرحوم مغفور حاج حسن حداد یا همان حسن اُسای خودمون باید لنگ بیاندازند. من شرح حال این بزرگوار را در خاطرات «شازده چاخان» بصورت مبسوط نوشته ام اما به هرحال ایشان تبحر زیادی در ختنه نمودنِ (کلاه برداری شرعی😁) اطفال داشتند، آن هم به شکل کاملا حرفه ای بطوریکه اگر بر مبنای قیمت گذاری و دریافت حق الزحمه پزشکان امروزی بود ایشان یکی از میلیاردرهای بهاباد بودن، خدایشان بیامرزد. شکسته بند و ارتوپد : مرحوم حاج محمدعلی زینلی و افراد دیگری نیزبه عنوان شکسته بند فعالیت می کردند داروخانه ،پرستاری : مرحوم محمدصادق رزاقی یا «مَصادق یحیی» خودمون که کارمند بهداری بودند هم در مغازه شان به توزیع و تجویز دارو مشغول بودند و همزمان همراه پزشکان به ارایه خدمات پرستاری می‌پرداختند و اینقدر پزشکان بهداری را همراهی کرده بودند که بعضی از بیماران خصوصا روستاییان، نسخه پزشک را نپذیرفته و هر چه مرحوم مَصادق تجویز می کردند را عمل می کردند. 😁 همچنین مرحوم حاج سید حسن حسنی نیز همزمان با مغازه داری به فروش دارو مبادرت داشته اند.( آوازه ی خیابون ناصرخسرو در رفته بوده وگرنه خیابون اصلی بهاباد ناصرخسرویی بوده برا خودش) مرحوم حاج میرزا علی گرانمایه نیز مغازه کوچکی در خیابان امام داشتند که داروخانه گیاهان دارویی بهاباد بود و خودشان نیز به تجویز داروهای گیاهی اقدام میکردند و خوشبختانه نوه شان نیز در حال حاضر ادامه دهنده ی راه حاج میرزاست. مرحوم آقای شفائی پدر بزرگوار مرحوم سیدحسین شفائی دبیر معروف زبان انگلیسی نیز از جمله کسانی بودند که در بهاباد دکتری می کردند . همچنین مرحوم جلیل آقا و مرحوم تقی خان تقوی- که ایشان تحصیلاتی هم در این زمینه داشته اند- از جمله کسانی بوده اند که در بهاباد به کار طبابت می پرداختند. مامایی یا زائوها خانم هایی بودند که در هنگام زایمان به کمک زنان پا به ماه یا همان حامله امروزی می آمدند که در باغستان مرحومه مغفوره بگُم خنساها و در قلعه فکر کنم همسر خدابیامرز ممدباقر به این مهم مشغول بودند. جا دارد یاد و خاطره پزشکان خارجی از جمله دکتر تجمّل ،دکتر اسحاق و دکتر رستگار که اولین پزشکان آکادمیک بهاباد بودند که رسماً به شکل امروزی طبابت می کردند راگرامی بداریم. واما... حاج ابوالحسن لقمانی... 👈 ادامه دارد... 🆔 @chantehh
✍ سرکار خانم دکتر مریم جلیلی بهابادی 🔴 ﺍﺯ ﻋﻮﺍﻃﻒ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺭﮔﺎﻧﻬﺎﯼ ﺑﺪﻥ ﺭﺍ ﺿﻌﯿﻒ ﻣﯿﮑﻨﺪ : ۱ _ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ : ﮐﺒﺪ ﺭﺍ ﺿﻌﯿﻒ ﻣﯿﮑﻨﺪ . ۲ _ ﻏﻢ ﻭ ﻏﺼﻪ : ﺷﺸﻬﺎ ﺭﺍ ﺿﻌﯿﻒ ﻣﯿﮑﻨﺪ . ۳ _ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ : ﻣﻌﺪﻩ ﺭﺍ ﺿﻌﯿﻒ ﻣﯿﮑﻨﺪ . ۴ _ ﺍﺳﺘﺮﺱ : ﻗﻠﺐ ﻭﻣﻐﺰ ﺭﺍ ﺿﻌﯿﻒ ﻣﯿﮑﻨﺪ . ۵ _ ﺗﺮﺱ : ﺑﺎﻋﺚ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﮐﻠﯿﻪ ﻫﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ . ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﻮﺍﻃﻒ ﻣﻨﻔﯽ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪﺑﺎﻋﺚ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺷﻤﺎ ﮔﺮﺩﺩ،ﭘﺲ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩ ﺑﺎﺷﯿﺪ،ﺧﻮﺏ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ،ﺧﻮﺏ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﯿﺪ ... ﺧﻮﺏ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﯿﺪ . ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻭ ﺩﺭﻫﻤﻪ ﺣﺎﻝ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﯿﺪ ... ﻭ ... ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﺪ 🌷 🆔 @chantehh
✍ تصویر ارسالی از فرهنگی ارجمند جناب علی اکبر باقری نسب 🔸 ایستاده از راست : زینلی درب هنزی، محمد دهقان، سید محمد رضوی، علی اکبر باقری نسب 🔸نشسته: همه اهل یزد 🆔 @chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼 دیگه عاشق شدن، نازکشیدن فایده نداره.... 🎙 کوروس سرهنگ زاده 🎵 ترانه سرا: جهانبخش پازوکی داری پیر میشی و خبر نداری... 😔 🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#پیام_شهروندان ✍ جناب محمودرضا امینی (محمدمهدی) مثل همیشه لطف کرده و اسامی برخی از دبیران و دانش آم
✍ آقای محمودرضا امینی به عرض مبارک می‌رسانم که آقای ایمانی در آن سالها ساکن یزد بودن و نفر دوم ایستاده سمت چپ، یکی از دبیران غیر بهابادی هستند و از سمت چپ نشسته دومین نفر آقای حسین بهرامیان معروف به حسین اُملی و از سمت راست نشسته با پیراهن سفید نفر سوم به احتمال زیاد مرحوم آقای محمد حداد دبیر مدرسه راهنمایی ابن سینا هستند.
چَنتِه 🗃
#نوستالژی #جوانان_قدیم_بهاباد 📷 دبیرستان بهاباد حدود سال ۱۳۴۵ واقع در منزل اکبر آقا جلیلی 🔹ارسالی
✍ مدتهاست جناب سرهنگ غلامرضا محمدی نیا بر ما منت گذاشته و افتخار دادن ضمن عضویت در کانال شهر خودشون، از تهران مطالب و تصاویر ارزشمندی میفرستند و بر عکسهای قدیمی حاشیه نگاری می کنند: 👇 🔸بسیار ممنونم که این عکس زیبا و خاطره انگیز را در اختیارم گذاشتید و من را به پنجاه و چهار سال قبل بردید. در رابطه با دبیرستان نو بنیاد بهاباد: دبیرستان در مهرماه ۱۳۴۶ به مدیریت جناب صمصامی عزیز و بزرگوار که در عکس حضور دارند افتتاح شد. بنده و همکاسی هایی که در حد توان معرفی می کنم اولین دانش آموزان این دبیرستان بودیم و این عکس که شامل دانش آموزان هر سه پایه هفتم هشتم و نهم است مربوط به سال ۴۸ و یا ۴۹ می باشد. دانش آموزان کلاس نهم در این عکس و ورودی های اول دبیرستان: ۱- عباسعلی دهقان پسر میرزا علی اکبر نفر دوم سمت چپ ۲- حاج محمود هوشمند ۳ - شهید محمدعلی هوشمند ۴- مرحوم محمدعلی باقری نسب ۵- مرحوم حسین توکلی ۶- مرحوم محمد حداد ۷- حسین باباییان ۸- حسین بهرامی ۹ - مهدی وارسته ۱۰- علی ملکیان ۱۱- محمد نظری ۱۲ - محمد حسین‌زاده ۱۳ - مهری از بنستان ۱۴- سیدحسین حسنی ۱۵- دهستانی از بنستان ۱۶ - خواجه‌زاده از بنستان ۱۷ - سیدعلی هاشمی از احمد آباد ۱۸ - علی حسین پور ۱۹- مرحوم علی اکبر نفیسی ۲۰ - بنده غلامرضا محمدی نیا دبیران دبیرستان عبارت بودند از : 🌹آقایان صمصامی 🥀 مرحوم ایزدپناه 🌲 مرحوم سیدمحمود رضوی 🌻 آقای زارع 🪴 آقای مسعود جلیلی 🌷 و احتمالا آقای بزم 🆔 @chantehh
ارسالی از سرکار خانم زهره حاتمی 🔸از چپ : عباس هوشمند، احمد ترحمی، مرحوم عباس جلیلی، عباس باقری نسب، عباس توسلی، علی توسلی، زنده یاد حسن لقمانی، 🔸پشت سرشون: شهید غنی زاده 🔸دو نفر ایستاده از راست: شهید علی اصغر امینی پور ، ناشناس 🆔 @chantehh
این دو اسمی های پر دردسر ✍ مهدی عبداللهیان بهابادی به روایت آبجی بزرگه ی ما، وقتی رجایی و باهنر شهید شدن من ده روز، دو هفته ای داشتم ولی به روایت شناسنامه و سند ثبت احوال یا به قول اخوی حسین و بهابادیای قدیم «ثَفت احوال» من اول شهریور به دنیا اومدم 👼 اما داستان نامگذاری ما هم خودش حکایت غریبیه که اخوی حسین چند وقت پیش،ناتمام نوشتن ورفتن سفر،اینجا👇 (https://eitaa.com/chantehh/5755) سال های آخر دهه ی چهل بود که مادر ما، پدرشون یعنی «علی کَلمدا» رو از دست میدن و سال ۵۰ دست اجل، پدرمون را داغدار برادرشون (عمو مهدی ما، پدر آقای محمد عبداللهیان) می کنه. دو سال بعد دومین پسر خانواده (حسین)قلم بدست به دنیامیاد.اینجا 👇 (https://eitaa.com/chantehh/4517) و ظاهرا هنوز اختلافی بر سر نامگذاریش نبوده. پسر سوم زمزم و عالی اصغر، یکسال بعد یعنی در سال ۵۳ متولد و تازه ماجرا شروع میشه😊 پدر و مادرمون که ظاهرا دو سه سالی فراموش کرده بودن عزیزی از دست دادن، یه دفعه یادشون میفته باید این کودک ترگل ورگل را به اسم پدر و برادرشون نامگذاری کنن که در نهایت، اختلاف پیش اومده اینجوری حل میشه که این پسروی گریه ئو را به یاد عموی درگذشته تو سجلّش «مهدی» اسم بلّن و به یاد خدابیامرز پدربزرگش علی کلمدا «علی» صداش کنن و با این فکر بکر همه چیز به خوبی و خوشی تموم میشه و اخوی عکاس ما صاحب دو تا اسم میشن. دو سال پس از این ماجرا پسر بعدی به دنیا میاد و از شانسش موقع گرفتن شناسنامه ش کسی یادش نبوده عمو مهدی و بابَلی هم فوت کردن😁 و سجلّ پسر چهارمی به نام حسن ثبت و صادر میشه. دو سه سال بعدی عالی اصغر و زمزم صاحب دو تا بچه میشن که اونا هم چون دختر بودن پس نمیشده علی و مهدی باشن 🙄 تابستون سال ۶۰ امّا وقت تولد من فرا می رسه و معلوم نیس دقیقا چه مکالمه ای بین زمزم و همسرشون رد و بدل میشه که ناگهان و پس از گذشت ده سال ، عالی اصغر یه لنگ پا وامیسن که: مَهدی ما فوت کرده و من باید اسم این بچه هو را بلّم مَهدی 🤦‍♂ زمزم هم که احتمالا همون روز، اون رگشون برگشته بوده و دل خونی اَ دست همسر داشتن پاشونو میکنن تو یه کفش که: الا و بالله فقط باید بشه «علی» اسم پدر من (🤦چه گیری افتیدیم شما خو یه بار گذاشتت مهدی و علی 🤷‍♂) خلاصه که بحث بالا می گیره و طرفین کوتاه بیا نبودن و قرار میشه دوباره برن سجل احوال مشکلو حل کنن ) بچه هوی فلک زده را برداشته و راهی سجل احوال میشن. مامور ثبت- که مثل الان همشون باهوشن 😜- پس از شنیدن داستان، پسِ کله شو میخارونه و فکری می کنه و میگه: حالا که قبلی تو شناسنامه مهدی بوده و علی صداش میزدِت، الان برعکس بلّت، این بچه هو را تو شناسنامه بلّیم «علی» شما تو خونه بهش بگِت «مهدی» 🤦‍♂🤦‍♂🤦‍♂(دست من به اون آدم نرسه) زمزم و عالی اصغر که از این پیشنهاد و از این فکر بکر به وجد اومده بودن میگن: عه، راس میگِت، این چرا به فکر خودمون نرسیده بود؟ 🤷‍♂🤷‍♀ این شد که بنده و اخوی بزرگترمون الان دو تا اسم مشابه داریم و هنوزم من نفهمیدم علی هستم یا مهدی😇 و اگر چه یزدیا به من «علی» میگن و دوستان بهابادی«مهدی» ، ولی به قول جناب سعدی: بنده را نام خویشتن نبُود هر چه ما را لقب دهند، آنیم ☀️ نور به قبر پدر و مادرم و قدیمیا بباره 🆔 @chantehh
📨 ارسالی از سرکار خانم مهدیه عابدی(فرزند شهید) 📻 حسین عبداللهیان در حال مصاحبه با شهید حاج عبدالرضا عابدی شهید محمدعلی حاتمی، علی پورخواجه و محمدرضا حدادزاده هم حضور دارند. 🆔 @chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 دکتر_سعید_عزیزی ✅ اگــــر شکــــرگــــزار باشـــــــی، بـــــزرگــــــت مــــی کنـــــــــــم... 🆔 @chantehh
سرکار خانم اقدس حاتمی 🔸حالا که حرف از پزشک های محترم شهرستان شده، این عکس مادربزرگ من حاجیه رقیه توسلی از نوادگان میرزا طبيب هست که دستی در طبابت داشتند و خدا میدونه چقدر مردم بهاباد از داروهای سنتی ایشون شفا پیدا کردن و علاوه بر این، آمپول زنی، سوراخ کردن گوش، حجامت و بادکش هم از جمله فعالیت های این حاج خانم مهربون بوده . ایشون با مطالعه کتاب شفای ابوعلی سینا، کلی داروهای خونگی درست می کردن که قبلا هم خاطراتی از ایشون فرستادم. یاد همه قدیمی‌ها و ننه حاجی من به خیر و خدا همشون رو رحمت کنه🙏 🆔 @chantehh
ضرب‌المثلی تقریبا در همه فرهنگ های دنیا وجود دارد که می‌گوید: "زمانی که چشم نمی‌بیند، قلب هم احساس نمی‌کند " ولی من تاکید می‌کنم که این گفته اشتباه است هر کس هر چه دورتر برود، به قلب نزدیک‌تر خواهد بود حتی اگر بکوشیم او را به فراموشی بسپاریم! حتی اگر در غربت زندگی کنیم‌ باز هم کوچک ترین خاطراتِ مربوط به اصل و نسب خود را به یاد داریم. و اگر از کسی که دوست داریم دور باشیم حتی عبور رهگذران نیز ما را به یاد او می‌اندازد. 🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#پیام_شهروندان ✍ مدتهاست جناب سرهنگ غلامرضا محمدی نیا بر ما منت گذاشته و افتخار دادن ضمن عضویت در ک
✍ آقای سیدعلی حسنی اینطور که شنیدم آقای صمصامی زنده هستند .کاش در مراسمی از ایشون که از پیشکسوتان آموزش و پرورش بهاباد هستند تقدیر میشد. همینطور از دیگر پیشکسوتان مثل آقای مسعود جلیلی.
◾️آقای سید عباس رضوانی در کنار زنده یاد عباس محمدی نیا و مرحوم ماشالله رزاقی که این شبها مقارن است با هشتمین سالگرد درگذشت آن مرد با اخلاق و معرفت. 🔹محل عکس: ورزشگاه امام علی بهاباد 🔸صلواتی هدیه به روان آن دو عزیز سفرکرده 📨 ارسالی از آقای سیداحمد رضوانی 🆔 @chantehh
جناب آقای علیرضا گلزاری، نوه مرحوم آقای شفائی: جناب آقای عبداللهیان؛ سلام و اوقات به خیر و نیکی کانال چنته؛ محملی شده است برای یادآوری خاطرات شیرین گذشته و یادبود فرهیختگان و نامداران این شهر و دیار. بابت زحمات شما در این باب، به سهم خود کمال سپاس و امتنان را دارم. ان شاءالله تندرست و برقرار باشید. ☘ غزل زیر به یاد دوران خوشی که در بهاباد و به ویژه در ایام تعطیلات تابستانی مدارس در خانه‌باغ پدربزرگم، مرحوم سید مهدی شفائی سپری شد، سروده شده است: تا پرتو لطف ازلی بر وطن افتاد شهری بشد از لطف و صفا یکسره بنیاد چون بود ز هر گوشه آباد دگر به بنهاد بر آن دست فلک نام بهاباد از فرقت شهر پدری سوخته جانم ای کاش شمیمی برساند ز وطن باد بنشست چو بر سینه من این غم غربت چون کوه، بده ای فلکم تیشه فرهاد "گلزار" چو حب الوطن توست ز ایمان ایمان تو هر روز ز دیروز فزون باد 🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#روز_پزشک ✍ جناب آقای حسین زینلی بهابادی(جهاد) شازده چاخان 🤥 🩺 تاریخچه پزشکی در بهاباد 🔺قسمت دوم
✍ جناب آقای حسین زینلی بهابادی (جهاد) شازده چاخان 🤥 🩺 تاریخچه پزشکی در بهاباد 🔺قسمت سوم حاج ابوالحسن لقمانی 🔻پزشک تجربی ،جراح ،پرستار و.‌.‌. مرحوم مغفور حاج ابوالحسن لقمانی که از نوادگان میرزای طبیب است ازجمله کسانی است که در این زمینه هم دستی بر آتش داشته اند. نقل است که ایشان در آن‌ زمان، با کمترین امکانات و شجاعانه در یک عمل بسیار سخت و بدون بیهوشی نسبت به قطع پای فردی معروف به علی سقّا که دچار مارگزیدگی شده بوده اقدام و پای او را که تا بالای زانو سیاه شده بود قطع مینمایند. ( فردا داستان این عمل سخت را از زبان و قلم آقای حسین عبداللهیان بخوانید) تقریبا از اکثر افرادی که در بالا به عنوان اطباء تجربی نامبرده شد امروزه حداقل یکی از نوه یا نتیجه هایشان به صورت آکادمیک درس خوانده و پزشک شده اند و به صورت رسمی در نقاط مختلف مشغول به طبابت می باشند. اورژانس خانگی کَلفوله و ما اَدراک الکَلفوله(گلپوره) شاید اورژانسی ترین داروی هر خانه که همیشه در دسترس مادرانمان بود،مقداری کلپوره بود که آن را شسته و در پارچه ای تمیز (که مسمی به جُ..کلفوله بود 😜) در گوشه ای از اطاقهای خانه آویزان می کردند و مادر خدابیامرزمان هر وقت دچار دل‌پیچه و عفونت روده و معده می شدیم بدون مشاورت با حاجیه نرگس بلافاصله آن را خیس نموده و در حالی که از زهر هلاهل تلخ تر بود، به زور به خوردمان می دادند و به ساعتی نکشیده، خوب می‌شدیم و اینقدر از این دارو معجزه دیده بودند که هر طور می شدیم بلافاصله کلفوله شیره کشیده و به سوی حلق ما گسیل می داشتند، مثلاً اگر می گفتیم مادر سرم درد می کنه می‌گفتند شیره کلفوله، می گفتیم پا درد می کنه میگفتن کلفوله ، دلوم ضعف می کنه ، کلفوله و این کلفوله شده بود وسیله سرکوب خواسته های من ، حتی جرات نمی کردم خودم را جهت نرفتن به مدرسه به تمارض بزنم چرا که باید جامی لبریز از شیره کلفوله را نوش جان می کردم یا چنانچه بی موقع تشنه و گشنه شوم ممکن بود کلفوله تجویزشود. روح همه مادران آسمانی که اولین طبیب و پرستار هرخانه بودند شاد باد. و نیز همه زنان و مادرانی که علاوه بر سایر نقش های که در خانه دارند این نقش را هم برای اعضای خانواده خود ایفا می کنند، خداوند نگهدار و حافظشان باد . آنچه نوشتم در وهله اول هر چند سعی نمودم کامل باشد اما مسلما نتوانسته ام حق مطلب را ادا کنم، چرا که همه این موارد با رجوع به حافظه و یادآمدهای یک شخص است و چه بسا دیگرانی بودند که من از وجودشان بی اطلاع بوده و یا فراموش کرده ام. لذا عذرخواهی کرده و بسیار مشتاق به دانستن آن می باشم. در وهله بعد، بیان تشکر و سپاس از همه پزشکان و اطبا و عواملی است که عاشقانه و مخلصانه برای بهبود ومداوای جان همشهریان خود از هیچ کوششی دریغ ننموده و همچنین یادی از گذشتگانی است که با وجود همه کمبودها و مشکلات بدون هیچگونه چشم داشتی به کمک همنوعان خود می شتافتند، برای آنان که در قید حیاتند آرزوی سلامتی و تندرستی و آنان که به رحمت ایزدی رفته اند غفران و رحمت واسعه الهی آرزومندم. 🆔 @chantehh
19.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️هم اکنون: ▪️ مسیر جاده کویجان - بهاباد در شب اربعین حسینی 🎥 تصویربرداری و کلیپ از کانال بنستان آنلاین 🚩 پیاده روی و عزاداری مردم شهرستان بهاباد در صبح اربعین: 🏴 از گلزار شهدای روستای کویجان تا گلزار شهدای گمنام شهرستان بهاباد 🆔 @chantehh
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 يك اربعين گذشته و زينب رسيده است بالاي تربتي كه خودش آرميده است  يا ايها الغريب سلام اي برادرم اي يوسفي كه گرگ تنت را دريده است فرا رسیدن اربعین حسینی تسلیت باد . 🆔 @chantehh
حسین حیدری از گرگین آباد 🔸چون صحبت از پزشک و روز پزشک شد این خاطره یادم اومد: حدود ۳۰ یا ۴۰ سال پیش تو روستای گرگین آباد «مرحوم کربلایی محمد خانی» زندگی می کردن و چون خانمشون چندین سال پیشتر فوت شده بودن، ایشون تنها بودن و کشاورزی کوچکی داشتن. یکی از آشناهای کَل ممد که یزد بود اتاقی را از ایشون گرفته و مایحتاج مردم رو میفروخت. وقتایی هم که خودش نبود، کل ممد براش میفروختن . یکی از اجناسش چند رقم قرص بود که یکی از اونها که کوچک و زردرنگ بود خیلی کارایی داشت (اسمش محفوظ) . هر کسی که هر بیماری داشت وقت و نیمه وقت درِ خونه کل ممد خانی را می‌زد، قرص را می‌گرفت و واقعا هم خوب میشدن. اگر کل ممد نبودن ، مردم از همدیگه قرص را قرض می گرفتن 😁 ، چون اسم علمیش را نمیدونستن معروف شده بود به «قرص کل ممد خانی» . حالا هم بعد از گذشت نزدیک به نیم قرن، به قدیمی های گرگین آباد بگید قرص کل ممد خانی میخوام بهتون نشون میدن و تو خونه هاشون دارن ☺️ 🆔 @chantehh
🩺 پس از سه روز صحبت در مورد پزشکی و پزشکان در بهاباد، به عنوان آخرین پست از این پرونده، از دو پزشک عزيز یاد می کنیم: ◾️ شهید دکتر عبدالمنان جعفری متولد ۱۳۴۱ در مهریز بود. در دوران دفاع مقدس ایثارگریها کرد. او که متخصص اطفال بود با دختری از خاندان رضوانی در بهاباد ازدواج کرد. در کار طبابت حاذق و منشا کارهای خیر بود، چند سال به دعوت سپاه پاسداران بهاباد و در هفته های بسیج یا دفاع مقدس به بهاباد می آمد و به کودکان این خطه خدمت می کرد. وی سرانجام در آبان ماه سال ۹۹ در حالی که مدافع سلامت بود بر اثر ابتلا به بیماری کرونا به شهادت رسید. روحش شاد. 🌹 جناب دکتر علی صالحی بهابادی در بهاباد متولد شد. پس از حضور در جبهه های جنگ، به کار طبابت پرداخت و از آنجا که روحیه ی ایثار و فداکاری اش همیشه زبانزد بوده، به مدت ۲۱ سال است که داوطلبانه در روستای محروم لَرده شور زنجان به مردم مستضعف خدمت می کند. دکتر در مصاحبه مفصلی در مورد زادگاه خود می گوید: «اگر این منطقه یک پزشک بومی داشت من برمی‌گشتم به شهر خودم. آنجا به من کمک کردند که درس بخوانم، دانشگاه بروم، پزشک شوم، اذیت‌های من برای آن‌ها بوده است، زحمت‌هایم برای آن مردم بوده است و وقتی که دکتر شدم و انتظار داشتند به آن‌ها خدمتی بکنم آمدم جای دیگری. من خودم را یک جورهایی به شهر و دیار خودم مدیون می‌دانم و دوست دارم به آن‌ها هم خدمتی بکنم.» این سطور نمی تواند بیانگر زحمات و ابعاد شخصيت دکتر صالحی که مایه فخر و مباهات مردم بهاباد است، باشد برای مطالعه بیشتر در مورد ایشان بر روی نامشان کلیک کنید. دکتر علی صالحی بهابادی 🆔 @chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب دلشکسته ها امشبه گریه های بی صدا امشبه 🎙 علیرضا افتخاری شبتون بخیر 🌹 🆔 @chantehh
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم فرا رسیدن اربعین سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران وفادارشان تسلیت باد. 🆔 @chantehh