#شهدای_بهاباد
#جوانان_قدیم_بهاباد
✍ ارسالی از سرکار خانم زهره حاتمی
🔸از چپ : عباس هوشمند، احمد ترحمی، مرحوم عباس جلیلی، عباس باقری نسب، عباس توسلی، علی توسلی، زنده یاد حسن لقمانی،
🔸پشت سرشون: شهید غنی زاده
🔸دو نفر ایستاده از راست: شهید علی اصغر امینی پور ، ناشناس
🆔 @chantehh
#داستان_طنز
این دو اسمی های پر دردسر
✍ مهدی عبداللهیان بهابادی
به روایت آبجی بزرگه ی ما، وقتی رجایی و باهنر شهید شدن من ده روز، دو هفته ای داشتم ولی به روایت شناسنامه و سند ثبت احوال یا به قول اخوی حسین و بهابادیای قدیم «ثَفت احوال» من اول شهریور به دنیا اومدم 👼
اما داستان نامگذاری ما هم خودش حکایت غریبیه که اخوی حسین چند وقت پیش،ناتمام نوشتن ورفتن سفر،اینجا👇
(https://eitaa.com/chantehh/5755)
سال های آخر دهه ی چهل بود که مادر ما، پدرشون یعنی «علی کَلمدا» رو از دست میدن و سال ۵۰ دست اجل، پدرمون را داغدار برادرشون (عمو مهدی ما، پدر آقای محمد عبداللهیان) می کنه.
دو سال بعد دومین پسر خانواده (حسین)قلم بدست به دنیامیاد.اینجا 👇
(https://eitaa.com/chantehh/4517)
و ظاهرا هنوز اختلافی بر سر نامگذاریش نبوده.
پسر سوم زمزم و عالی اصغر، یکسال بعد یعنی در سال ۵۳ متولد و تازه ماجرا شروع میشه😊
پدر و مادرمون که ظاهرا دو سه سالی فراموش کرده بودن عزیزی از دست دادن، یه دفعه یادشون میفته باید این کودک ترگل ورگل را به اسم پدر و برادرشون نامگذاری کنن که در نهایت، اختلاف پیش اومده اینجوری حل میشه که این پسروی گریه ئو را به یاد عموی درگذشته تو سجلّش «مهدی» اسم بلّن و به یاد خدابیامرز پدربزرگش علی کلمدا «علی» صداش کنن و با این فکر بکر همه چیز به خوبی و خوشی تموم میشه و اخوی عکاس ما صاحب دو تا اسم میشن.
دو سال پس از این ماجرا پسر بعدی به دنیا میاد و از شانسش موقع گرفتن شناسنامه ش کسی یادش نبوده عمو مهدی و بابَلی هم فوت کردن😁 و سجلّ پسر چهارمی به نام حسن ثبت و صادر میشه.
دو سه سال بعدی عالی اصغر و زمزم صاحب دو تا بچه میشن که اونا هم چون دختر بودن پس نمیشده علی و مهدی باشن 🙄
تابستون سال ۶۰ امّا وقت تولد من فرا می رسه و معلوم نیس دقیقا چه مکالمه ای بین زمزم و همسرشون رد و بدل میشه که ناگهان و پس از گذشت ده سال ، عالی اصغر یه لنگ پا وامیسن که: مَهدی ما فوت کرده و من باید اسم این بچه هو را بلّم مَهدی 🤦♂
زمزم هم که احتمالا همون روز، اون رگشون برگشته بوده و دل خونی اَ دست همسر داشتن پاشونو میکنن تو یه کفش که: الا و بالله فقط باید بشه «علی» اسم پدر من (🤦چه گیری افتیدیم شما خو یه بار گذاشتت مهدی و علی 🤷♂)
خلاصه که بحث بالا می گیره و طرفین کوتاه بیا نبودن و قرار میشه دوباره برن سجل احوال مشکلو حل کنن )
بچه هوی فلک زده را برداشته و راهی سجل احوال میشن. مامور ثبت- که مثل الان همشون باهوشن 😜- پس از شنیدن داستان، پسِ کله شو میخارونه و فکری می کنه و میگه: حالا که قبلی تو شناسنامه مهدی بوده و علی صداش میزدِت، الان برعکس بلّت، این بچه هو را تو شناسنامه بلّیم «علی» شما تو خونه بهش بگِت «مهدی» 🤦♂🤦♂🤦♂(دست من به اون آدم نرسه)
زمزم و عالی اصغر که از این پیشنهاد و از این فکر بکر به وجد اومده بودن میگن: عه، راس میگِت، این چرا به فکر خودمون نرسیده بود؟ 🤷♂🤷♀
این شد که بنده و اخوی بزرگترمون الان دو تا اسم مشابه داریم و هنوزم من نفهمیدم علی هستم یا مهدی😇
و اگر چه یزدیا به من «علی» میگن و دوستان بهابادی«مهدی» ، ولی به قول جناب سعدی:
بنده را نام خویشتن نبُود
هر چه ما را لقب دهند، آنیم
☀️ نور به قبر پدر و مادرم و قدیمیا بباره
🆔 @chantehh
#شهدای_بهاباد
#کربلای_جبهه_ها_یادش_بخیر
📨 ارسالی از سرکار خانم مهدیه عابدی(فرزند شهید)
📻 حسین عبداللهیان در حال مصاحبه با شهید حاج عبدالرضا عابدی
شهید محمدعلی حاتمی، علی پورخواجه و محمدرضا حدادزاده هم حضور دارند.
🆔 @chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روانشناسی
🎙 دکتر_سعید_عزیزی
✅ اگــــر شکــــرگــــزار باشـــــــی،
بـــــزرگــــــت مــــی کنـــــــــــم...
🆔 @chantehh
#روز_پزشک
#پیام_شهروندان
✍ سرکار خانم اقدس حاتمی
🔸حالا که حرف از پزشک های محترم شهرستان شده، این عکس مادربزرگ من حاجیه رقیه توسلی از نوادگان میرزا طبيب هست که دستی در طبابت داشتند و خدا میدونه چقدر مردم بهاباد از داروهای سنتی ایشون شفا پیدا کردن و علاوه بر این، آمپول زنی، سوراخ کردن گوش، حجامت و بادکش هم از جمله فعالیت های این حاج خانم مهربون بوده .
ایشون با مطالعه کتاب شفای ابوعلی سینا، کلی داروهای خونگی درست می کردن که قبلا هم خاطراتی از ایشون فرستادم.
یاد همه قدیمیها و ننه حاجی من به خیر و خدا همشون رو رحمت کنه🙏
🆔 @chantehh
#حکمتهای_چنته
ضربالمثلی تقریبا در همه فرهنگ های دنیا وجود دارد که میگوید:
"زمانی که چشم نمیبیند، قلب هم احساس نمیکند "
ولی من تاکید میکنم که این گفته اشتباه است
هر کس هر چه دورتر برود، به قلب نزدیکتر خواهد بود حتی اگر بکوشیم او را به فراموشی بسپاریم!
حتی اگر در غربت زندگی کنیم باز هم کوچک ترین خاطراتِ مربوط به اصل و نسب خود را به یاد داریم. و اگر از کسی که دوست داریم دور باشیم
حتی عبور رهگذران نیز ما را به یاد او میاندازد.
#یازده_دقیقه
#پائولو_کوئلیو
🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#پیام_شهروندان ✍ مدتهاست جناب سرهنگ غلامرضا محمدی نیا بر ما منت گذاشته و افتخار دادن ضمن عضویت در ک
#پیام_شهروندان
✍ آقای سیدعلی حسنی
اینطور که شنیدم آقای صمصامی زنده هستند .کاش در مراسمی از ایشون که از پیشکسوتان آموزش و پرورش بهاباد هستند تقدیر میشد.
همینطور از دیگر پیشکسوتان مثل آقای مسعود جلیلی.
#نوستالژی
#کربلای_جبهه_ها_یادش_بخیر
◾️آقای سید عباس رضوانی در کنار زنده یاد عباس محمدی نیا و مرحوم ماشالله رزاقی که این شبها مقارن است با هشتمین سالگرد درگذشت آن مرد با اخلاق و معرفت.
🔹محل عکس: ورزشگاه امام علی بهاباد
🔸صلواتی هدیه به روان آن دو عزیز سفرکرده
📨 ارسالی از آقای سیداحمد رضوانی
🆔 @chantehh
#پیام_شهروندان
✍ جناب آقای علیرضا گلزاری، نوه مرحوم آقای شفائی:
جناب آقای عبداللهیان؛ سلام و اوقات به خیر و نیکی
کانال چنته؛ محملی شده است برای یادآوری خاطرات شیرین گذشته و یادبود فرهیختگان و نامداران این شهر و دیار. بابت زحمات شما در این باب، به سهم خود کمال سپاس و امتنان را دارم.
ان شاءالله تندرست و برقرار باشید.
☘ غزل زیر به یاد دوران خوشی که در بهاباد و به ویژه در ایام تعطیلات تابستانی مدارس در خانهباغ پدربزرگم، مرحوم سید مهدی شفائی سپری شد، سروده شده است:
تا پرتو لطف ازلی بر وطن افتاد
شهری بشد از لطف و صفا یکسره بنیاد
چون بود ز هر گوشه آباد دگر به
بنهاد بر آن دست فلک نام بهاباد
از فرقت شهر پدری سوخته جانم
ای کاش شمیمی برساند ز وطن باد
بنشست چو بر سینه من این غم غربت
چون کوه، بده ای فلکم تیشه فرهاد
"گلزار" چو حب الوطن توست ز ایمان
ایمان تو هر روز ز دیروز فزون باد
🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#روز_پزشک ✍ جناب آقای حسین زینلی بهابادی(جهاد) شازده چاخان 🤥 🩺 تاریخچه پزشکی در بهاباد 🔺قسمت دوم
#روز_پزشک
✍ جناب آقای حسین زینلی بهابادی (جهاد) شازده چاخان 🤥
🩺 تاریخچه پزشکی در بهاباد
🔺قسمت سوم
حاج ابوالحسن لقمانی
🔻پزشک تجربی ،جراح ،پرستار و...
مرحوم مغفور حاج ابوالحسن لقمانی که از نوادگان میرزای طبیب است ازجمله کسانی است که در این زمینه هم دستی بر آتش داشته اند.
نقل است که ایشان در آن زمان، با کمترین امکانات و شجاعانه در یک عمل بسیار سخت و بدون بیهوشی نسبت به قطع پای فردی معروف به علی سقّا که دچار مارگزیدگی شده بوده اقدام و پای او را که تا بالای زانو سیاه شده بود قطع مینمایند.
( فردا داستان این عمل سخت را از زبان و قلم آقای حسین عبداللهیان بخوانید)
تقریبا از اکثر افرادی که در بالا به عنوان اطباء تجربی نامبرده شد امروزه حداقل یکی از نوه یا نتیجه هایشان به صورت آکادمیک درس خوانده و پزشک شده اند و به صورت رسمی در نقاط مختلف مشغول به طبابت می باشند.
اورژانس خانگی
کَلفوله و ما اَدراک الکَلفوله(گلپوره)
شاید اورژانسی ترین داروی هر خانه که همیشه در دسترس مادرانمان بود،مقداری کلپوره بود که آن را شسته و در پارچه ای تمیز (که مسمی به جُ..کلفوله بود 😜) در گوشه ای از اطاقهای خانه آویزان می کردند و مادر خدابیامرزمان هر وقت دچار دلپیچه و عفونت روده و معده می شدیم بدون مشاورت با حاجیه نرگس بلافاصله آن را خیس نموده و در حالی که از زهر هلاهل تلخ تر بود، به زور به خوردمان می دادند و به ساعتی نکشیده، خوب میشدیم و اینقدر از این دارو معجزه دیده بودند که هر طور می شدیم بلافاصله کلفوله شیره کشیده و به سوی حلق ما گسیل می داشتند، مثلاً اگر می گفتیم مادر سرم درد می کنه میگفتند شیره کلفوله، می گفتیم پا درد می کنه میگفتن کلفوله ، دلوم ضعف می کنه ، کلفوله و این کلفوله شده بود وسیله سرکوب خواسته های من ، حتی جرات نمی کردم خودم را جهت نرفتن به مدرسه به تمارض بزنم چرا که باید جامی لبریز از شیره کلفوله را نوش جان می کردم یا چنانچه بی موقع تشنه و گشنه شوم ممکن بود کلفوله تجویزشود.
روح همه مادران آسمانی که اولین طبیب و پرستار هرخانه بودند شاد باد.
و نیز همه زنان و مادرانی که علاوه بر سایر نقش های که در خانه دارند این نقش را هم برای اعضای خانواده خود ایفا می کنند، خداوند نگهدار و حافظشان باد .
آنچه نوشتم در وهله اول هر چند سعی نمودم کامل باشد اما مسلما نتوانسته ام حق مطلب را ادا کنم، چرا که همه این موارد با رجوع به حافظه و یادآمدهای یک شخص است و چه بسا دیگرانی بودند که من از وجودشان بی اطلاع بوده و یا فراموش کرده ام. لذا عذرخواهی کرده و بسیار مشتاق به دانستن آن می باشم. در وهله بعد، بیان تشکر و سپاس از همه پزشکان و اطبا و عواملی است که عاشقانه و مخلصانه برای بهبود ومداوای جان همشهریان خود از هیچ کوششی دریغ ننموده و همچنین یادی از گذشتگانی است که با وجود همه کمبودها و مشکلات بدون هیچگونه چشم داشتی به کمک همنوعان خود می شتافتند، برای آنان که در قید حیاتند آرزوی سلامتی و تندرستی و آنان که به رحمت ایزدی رفته اند غفران و رحمت واسعه الهی آرزومندم.
🆔 @chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️هم اکنون:
▪️ مسیر جاده کویجان - بهاباد در شب اربعین حسینی
🎥 تصویربرداری و کلیپ از کانال بنستان آنلاین
🚩 پیاده روی و عزاداری مردم شهرستان بهاباد در صبح اربعین:
🏴 از گلزار شهدای روستای کویجان تا گلزار شهدای گمنام شهرستان بهاباد
🆔 @chantehh
#روز_پزشک
#پیام_شهروندان
✍ حسین حیدری از گرگین آباد
🔸چون صحبت از پزشک و روز پزشک شد این خاطره یادم اومد:
حدود ۳۰ یا ۴۰ سال پیش تو روستای گرگین آباد «مرحوم کربلایی محمد خانی» زندگی می کردن و چون خانمشون چندین سال پیشتر فوت شده بودن، ایشون تنها بودن و کشاورزی کوچکی داشتن.
یکی از آشناهای کَل ممد که یزد بود اتاقی را از ایشون گرفته و مایحتاج مردم رو میفروخت. وقتایی هم که خودش نبود، کل ممد براش میفروختن . یکی از اجناسش چند رقم قرص بود که یکی از اونها که کوچک و زردرنگ بود خیلی کارایی داشت (اسمش محفوظ) .
هر کسی که هر بیماری داشت وقت و نیمه وقت درِ خونه کل ممد خانی را میزد، قرص را میگرفت و واقعا هم خوب میشدن.
اگر کل ممد نبودن ، مردم از همدیگه قرص را قرض می گرفتن 😁 ،
چون اسم علمیش را نمیدونستن معروف شده بود به «قرص کل ممد خانی» .
حالا هم بعد از گذشت نزدیک به نیم قرن، به قدیمی های گرگین آباد بگید قرص کل ممد خانی میخوام بهتون نشون میدن و تو خونه هاشون دارن ☺️
🆔 @chantehh
#روز_پزشک
🩺 پس از سه روز صحبت در مورد پزشکی و پزشکان در بهاباد، به عنوان آخرین پست از این پرونده، از دو پزشک عزيز یاد می کنیم:
◾️ شهید دکتر عبدالمنان جعفری
متولد ۱۳۴۱ در مهریز بود. در دوران دفاع مقدس ایثارگریها کرد.
او که متخصص اطفال بود با دختری از خاندان رضوانی در بهاباد ازدواج کرد.
در کار طبابت حاذق و منشا کارهای خیر بود، چند سال به دعوت سپاه پاسداران بهاباد و در هفته های بسیج یا دفاع مقدس به بهاباد می آمد و به کودکان این خطه خدمت می کرد.
وی سرانجام در آبان ماه سال ۹۹ در حالی که مدافع سلامت بود بر اثر ابتلا به بیماری کرونا به شهادت رسید. روحش شاد.
🌹 جناب دکتر علی صالحی بهابادی
در بهاباد متولد شد. پس از حضور در جبهه های جنگ، به کار طبابت پرداخت و از آنجا که روحیه ی ایثار و فداکاری اش همیشه زبانزد بوده، به مدت ۲۱ سال است که داوطلبانه در روستای محروم لَرده شور زنجان به مردم مستضعف خدمت می کند.
دکتر در مصاحبه مفصلی در مورد زادگاه خود می گوید:
«اگر این منطقه یک پزشک بومی داشت من برمیگشتم به شهر خودم. آنجا به من کمک کردند که درس بخوانم، دانشگاه بروم، پزشک شوم، اذیتهای من برای آنها بوده است، زحمتهایم برای آن مردم بوده است و وقتی که دکتر شدم و انتظار داشتند به آنها خدمتی بکنم آمدم جای دیگری. من خودم را یک جورهایی به شهر و دیار خودم مدیون میدانم و دوست دارم به آنها هم خدمتی بکنم.»
این سطور نمی تواند بیانگر زحمات و ابعاد شخصيت دکتر صالحی که مایه فخر و مباهات مردم بهاباد است، باشد
برای مطالعه بیشتر در مورد ایشان بر روی نامشان کلیک کنید.
دکتر علی صالحی بهابادی
🆔 @chantehh
#اربعین
درباره ی اربعین
🏴 مطابق نظر شیخ مفید در مسارالشیعه ، اربعین؛ زمان بازگشت اهل حرم از شام (دمشق) به مدینه است.
🏴 جابر بن عبدالله انصاری صحابی برجسته پیامبر به همراه عطیه عوفی به عنوان نخستین زائران سیدالشهداء، در این روز وارد کربلا شده و زیارت اربعین را به جا آورده اند.
🏴 براساس قول مشهور، سر امام حسین(ع)، در روز اربعین به بدنش در کربلا ملحق شد.
🏴 علامه قاضی طباطبایی مینویسد: حرکت به سوی کربلا در روز اربعین از زمان امامان معصوم(ع) در بین شیعیان رایج بوده است و شیعیان حتی در زمان بنیامیه و بنی عباس هم به این حرکت معتقد بوده اند.
🏴 امام حسن عسکری (ع) پنج چیز را از نشانه های مومن می دانند: خواندن ۵۱ رکعت نماز در شبانهروز (۱۷ رکعت نمازهای یومیه و ۳۴ رکعت نافلههای روزانه)، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، پیشانی را در سجده بر خاک نهادن و بلندگفتن «بسم الله الرحمن الرحیم»
🆔 @chantehh
#شهدای_بهاباد
🚩 شهید بزرگوار حسینعلی محمدی ( نخستین شهید دفن شده در مزار شهر بهاباد) با لباس سفید در تصویر مشخص است.
🔺مزار بهاباد به مناسبت تدفین این شهید نخستین، به «بهشت محمدی» موسوم شد.
📨 ارسال تصویر از جناب آشیخ حسین حاتمی
🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#نوستالژی #مردم_بهاباد 📷 یکی از چند تصویر زیبایی که سرکار خانم فاطمه سادات رضوی ( فرزند حاج مهدی)
#نوستالژی
#جوانان_قدیم_بهاباد
🔹 چند تصویر دیگر از سفر پنج نفره به هندوستان
📨 ارسالی از آقامحسن هوشمند
🔸حاج احمد هوشمند ،مهندس حسین لقمانی، مهندس حاج محمد اخوان ، حاج مهدی رضوی و حاج محمدمهدی ترحمی
🔹سفر هند، تاج محل
🗓 دهه شصت
🆔 @chantehh
#ایران_قدیم
♦️ همیشه شنیدین که میگن نقشه ایران شبیه گربهست. اما چرا؟
🔹کشیشی انگلیسی که مدتی در ایران به تبلیغ دین مسیحیت پرداخته بود، بعد از مراجعت به لندن در سال ۱۹۰۲ کتابی کوچک درباره ایران منتشر کرد و تو کتابش نقشه ساده ای آورده که ایران را به صورت گربه ای که روی بالشی نشسته. گربهای که پشت به افغان و هند کرده و سرش به طرف روسیه است. بالش مذکور مانع از آن است که پنجه های گربه در آب خلیج فارس تر شود.
🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#روز_پزشک 🩺 پس از سه روز صحبت در مورد پزشکی و پزشکان در بهاباد، به عنوان آخرین پست از این پرونده، ا
#پیام_شهروندان
✍ جناب آقای حسین برهانی
در مورد دکتر عبدالمنان جعفری، ایشون دو سال از دوره ی راهنمایی را به همراه معلم عزیز دایی بزرگوارشان جناب آقای زارع در بهاباد گذراندند و به همین خاطر علاقه عجیبی به بهاباد داشتند و در نهایت در آبان ۱۴۰۰ بر اثر بیماری منحوس کرونا در راه خدمت به بیماران به دیدار معبود شتافت.