eitaa logo
چَنتِه 🗃
3.2هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
25 فایل
چَنته: واژه ای بهابادی به معنی ظرف پارچه ای بزرگ(دولو) که در آن تعدادی کیسه های کوچک قرار داده می شد و معمولا محتوی انواع داروهای گیاهی بود . چنته از ملزومات جهیزیه دختران در قدیم بود. پل ارتباطی @HOSSYN90 @Tayyebeee آگهی و تبلیغات 👇 @HOSSYN90
مشاهده در ایتا
دانلود
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕯پنجشنبه است 🥀به یاد آنهایی 🕯که دیگر میان ما نیستند 🥀و هیچکس نمیتواند 🕯جایشان را در قلب ما پر کند 🥀نثار روح پدران و مادران آسمانی 🕯فرزندان خواهران وبرادران درگذشته 🥀و همه در گذشتگان بخوانیم 🕯فاتحه و صلوات 🥀روحشون شاد یادشون گرامی 🆔@chantehh
10.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسیار شنیدنی سخنرانی حدود ۵۰ سال پیش مرحوم حاج شیخ احمد کافی در مورد پیاده‌روی ... 🆔@chantehh
29.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام و عرض ادب تفالی به حافظ شیراز📚 🎙حسینی پور 🆔@chantehh
🔺قسمت چهارم 👤 معصومه غلامی ( اُمُلی )حسین عبداللهیان بهابادی در شروع کار چنته این بخش رو داشتیم و به نوعی به افرادی میپرداختیم که بار مردم رو به دوش کشیده و به مردم خدمت کردند و تا کنون کمتر مورد عنایت بودند . در این مطلب مراتب تشکر خودمون رو خدمتشون اعلام می‌کنیم. مدرسه که می‌رفتم با پسر معصومه خانم همکلاس بودم ، مؤدب و نجیب و دوست داشتنی بود . بعدها دانشگاه که می‌رفتم با پسر بعدی ایشون هم دانشگاهی بودیم . اینا رو گفتم تا همین اول مطلب تکلیفمون در مورد فرزندان خوب ایشون روشن باشه . مرحوم علی غلامی رو هم خیلی از ما می‌شناختیم. ایشون هم مردی زحمتکش و دوست داشتنی و اهل خدمت بود . اما قهرمان اصلی قصه ما معصومه خانم هستند اینکه چرا به اُمُلی معروف شدند رو نمیدونم و خیلی هم مهم نیست که بدونم . اما مزه غذاهای این بانوی زحمتکش زیر زبونمون هست . هر وقت ننه زمزم یا یکی از اقوام مجلسی داشتند که یک سرِ آن به شام ختم میشد قطعأ یک نام وِرد زبانها بود و همه متفق القول برای آشپزی نظرشون معصومه بود و الحق که به بهترین نحو ممکن کارش را انجام میداد، یعنی با وجدان کاری بالا . البته اینروزا شنیدم این بانوی زحمتکش دچار کسالت شده اند که برای سلامتی ایشون به اتفاق اعضای کانال یک حمد شفا قرائت میکنیم . امّن یُجیب المضطر اذا دعاه و یَکشِفُ السوء 🆔@chantehh
📷 زحمت عکاسی این دو عکس زیبا از معصومه خانم قصه ما و همسرشون رو پسرخاله و داماد عزیزمون «حسن آقای حاتمی» کشیدن که در تاریخ نگاری و ثبت تاریخ شفاهی بهاباد تا به حال اقدامات ارزنده ای کردند. 🙏 🆔 @chantehh
🔸امروز پنج شنبه هست و قرار شد جزء خوانی قرآن داشته باشیم ، ضمن اینکه ما بر عهد خودمون هستیم و دو کمک هزینه مشهد به افرادی که در جزء خونی شرکت می‌کنند حتما هدیه میشه ، البته به قید قرعه ، و شاید هم راهکار دیگری بیاندیشیم .🙏
البته امروز محبت بفرمایید بابت جزء خوانی به پی وی طیبه در کانال چنته پیام بدید ممنون میشم چون ، امروز خودم تقریبا در دسترس نیستم😭
باسلام. ویژه برنامه تشییع پیکر شهید مقاومت جناب آقای اسماعیل هنیه از ساعت ۸ونیم تا ۱۰ صبح با حضور تلفنی دکتر احسان خادمی بهابادی استاد روابط بین الملل از رادیو و تلویزیون یزد بصورت زنده پخش خواهد شد.
📸 یه روزی بهشت محمدی یا همون مزار بهاباد این شکلی بوده انگاری کسی فوت نمی کرده ، ثبت احوالیا هم بیکار بودن 😇 کیا یادشونه ؟😊 🆔@chantehh
قسمت اول منو استخدامو دستمال یزدی😍 به قلم حسین عبداللهیان بهابادی سال ۷۵ تازه اداره ولایت ما داشت مستقل میشد و رئیس وقت اداره به بنده پیشنهاد داد مسئولیت واحد فرهنگی رو بپذیرم 👨‍🎨. من هم که بیکار بودم، از خدا خواسته و جواب مثبت دادم و به اتفاق نامبرده، خدمت مدیرکل وقت و رئیس اداره فرهنگی در مرکز استان گسیل شدیم و پس از مصاحبه اولیه و اینکه دوستان پسندیدند😳 خدمت مسئول گزینش رسیده و مورد هجمه سوالات عجیب و غریب قرار گرفتم😘 و تقریبا از همه سوالاتِ شلم شوربایی جان سالم به در کرده ، تا رسیدیم به سوال اصلی . مسئول گزینش اداره کل ، نگاهی عاقل اندر سفیه به قد و بالای حقیر کرد😏 و با نیشخندی سوال اصلی و آخر خود را پرسید: بگو ببینم در مواقع لزوم استفاده از دسمال را بلدی ؟ و از چه دسمالی استفاده میکنی؟ گیج شده بودم و نمی‌دانستم چه جوابی باید بدهم ، آخه تا اون روز استفاده از دسمال برای من معنی نداشت و آستین پیراهنم همیشه همراهم بود و کار خودش رو خوب بلد بود و هر قسمت از آستین برا خودش کاربردی داشت . با یه قسمتش صورتم رو خشک می‌کردم با یه قسمتش اشکم رو پاک می‌کردم، با یه قسمتش در مواقع لزوم بینیمو بالا میکشیدم( شرمنده، نمیتونم راستشو نگم، هر چند بی کلاسیه😌) ، کمی فکر کردم ، شنیده بودم در مرکز استان در مواقع ضروری از دسمال هایی استفاده میشه که به کاغذی معروفن . برای اینکه خودم رو با کلاس نشون بدم بعد از لحظه ای اندیشه در جواب و با لکنت گفتم : بله از دسمالِ چیز ، دسمالِ کاغذی. از آستین پیراهنم شرمنده بودم . اما خوشحال بودم که به تمام سوالات درست جواب دادم . اما در کمال ناباوری چند روز بعد متوجه شدم . پذیرفته نشدم و علتش هم فقط پاسخ غلط به همان سوال دسمالی بوده . چرا که جواب درست ؛ دسمال یزدی بوده . تا اینکه . . . 🆔@chantehh