#روز_داروساز
💊🧪 پنجم شهریورماه؛ یعنی دیروز، زادروز پزشک، فیلسوف و دانشمند شیمی دان ایرانی، زکریای رازی بود که چیزای خوبی کشف کرد و به خاطر خدماتش به علم و دنیای پزشکی ، در تقویم کشور به نام «روز داروساز» ثبت شده.
با یک روز تاخیر و با عذرخواهی بخاطر کم کاریمون در این زمینه، این روز را به داروسازان بهابادی در سراسر کشور و به صورت ویژه به داروسازان بهابادی و غیربهابادی که در این شهرستان به مردم خدمت رسانی می کنند تبریک و شادباش میگیم. روزتان مبارک 🪴
☘ جناب آقای دکتر محمدرضا دادگرنیا
🔸داروخانه کرمان
🌹 جناب آقای دکتر محمدمهدی جلیلی بهابادی
🔸 داروساز بیمارستان ارتش کرمان
🍀 جناب آقای دکتر سیدعباس حسنی
🔸 داروخانه بهاباد
🎍جناب آقای دکتر احمدرضا دهقان فرزند دکتر حسین دهقان بهابادی (شیخ علی)
🔸داروساز داروخانه یزد
🪴 سرکار خانم دکتر فاطمه موحدی نیا
🔸داروساز بیمارستانحکیمبهابادی
💐 سرکار خانم دکتر سمیرا بابائیان
🔸داروساز درمانگاه سپاه یزد
🌻 سرکار خانم دکتر محبوبه سادات هاشمی
🔸 داروخانه یزد
🍁 سرکار خانم محمدی
🔸 داروخانه بهاباد
🌷و سرکار خانم زینلی
🔸داروخانه بافق
🆔 @chantehh
#روز_داروساز
یکی از دانش آموزان بهابادی که در سالهای گذشته با قبولی در رشته داروسازی، گام در این مسیر پر زحمت و پر مسئولیت گذاردند، سرکار خانم سمیرا بابائیان بهابادی فرزند استاد عزیز ما و معلم ارجمند جناب آقای محمدحسن بابائیان هستند که هم اکنون در حال دفاع از پایان نامه بوده و در درمانگاه سپاه یزد به کار مشغولند.
امید است بهاباد عزیزمان که به این جوانان نخبه خود افتخار کرده و می بالد شاهد بازگشت فرزندانش باشد و بار دیگر در دامن پرمهر مادر وطن، حتی برای چند روزی و چند ساعتی به همشهریان خود خدمتی برسانند و دِینی ادا کنند.
🆔 @chantehh
#حکمتهای_چنته
غیر اخلاقی ترین عادت بشر این است
که مدام و بی وقفه، درباره هر کس و پیش از آنکه بفهمد و درک کند قضاوت می کند.
این آمادگی پرشور برای قضاوت کردن، نفرت انگیزترین حماقت و مخرب ترین شرارت هاست ...
زندگـی دشوارترین امتحان است. بسیاری از مردم مردود میشوند چون سعی مـی کنند از روی دست هم بنویسند، غافل از این که سوالات موجود در برگه ی هر کسی فرق میکند.
#وصیت_خیانت_شده
#میلان_کوندرا
🆔 @chantehh
#شهدای_بهاباد
#کربلای_جبهه_ها_یادش_بخیر
📨 ارسالی از خانم لیلا قطب الدینی
🔹نشسته از چپ: عباس حدادزاده مرحوم حاجی صالحی، نفر وسط علی اکبر فلاح (رضاامیر)، خواجه زاده از بنستان
🔹ایستاده از چپ: محمدعلی عابدی (فرزند مرحوم علی عابدین)، حسین فلاح (رضاامیر) حسن دهقان معروف به حسن نقاش ، موسی صالحی
🆔 @chantehh
#پیام_شهروندان
✍ آقای محمدرضا حاتمی زاده
🔹با سلام خدمت حسین آقای عزیز و عرض زیارت قبول
ممنون از مطالب زیبا و ارزنده شما دوستان و اساتید: جناب آقا ناصر گرانمایه و حسین آقا زینلی در رابطه با تاریخچه طبابت در بهاباد🙏🌷
در رابطه با «قطع کردن پای علی سقا» یا به قول خود باب ابلسن که می گفتن پای علی سقا را دَر کردیم😁:
چند صبایی که ما در پابدانا یا به قول خوداهامون طُخراجه 😉 ( طُغرُالجِرد) ساکن بودیم و خدا بیامرز در منزل ما ساکن بودن شخصی به نام مهندس اکبر کامرانی فرزند بزرگ خدابیامرز علی سقا دو سه ماهی یک بار به دیدن حاجی میومدن جویای احوال ایشون میشدن و بسیار از ایشون تمجید و تشکر میکردن🙏 و مرتب می گفتن ایشون حق گردن ماها دارن، اگه ایشون نبودن پدر ما فوت شده بودن
پس از اینکه جناب مهندس کامرانی مرخص میشدن حس کنجکاوی بچه های داود 😉 گل می کرد و باباجی را دوره می کردیم و در رابطه با در کردن پای علی سقا هی یکی یکی سوال می کردیم تا خدابیامرز جواب یتا یتا ماها را میدادن روز کو میرفت🥱
تا اینجا را داشته باشید تا بعداً بریم سر وقت در کردن پای خدا بیامرز😢
🆔 @chantehh
#روز_داروساز
💊 جلسه دفاع از رساله دکتری داروسازی دکتر محمدرضا دادگرنیا
🔸دانشگاه شهید چمران اهواز
🗓 سال ۱۳۷۵
📨 ارسالی از جناب دکتر سعید دادگرنیا
🆔 @chantehh
#نوستالژی
#مردم_بهاباد
✍ آقای عباس عالمی زاده
♦️ سلام بر آقای کربلایی حسین عبداللهیان و همه عواملی که در گروه وزین چنته زحمت می کشید تا هویت و اصالت مردم بهاباد را با چاشنی خنده و با بیان خاطرات و انتشار عکس های خاطره انگیز حفظ کنید.
این چنته بنده را مکلف کرد تا سراغ آلبوم عکس های یادگاری بروم و انشالله عکس هایی برایتان خواهم فرستاد:
📷 اولین عکس از دایی گرامیم مرحوم حاج شیخ اسدالله عالمی و زن دایی گرامیم سکینه خاتون( کیوانی )که خود کتابی بودند از حکایت ها و خاطرات و مثلهای قدیمی که چون مادر من علاقه وافری به ایشان داشتند و این علاقه دوطرفه بود، همین که شب میشد خان دایی گرامی به خانه ما می آمدند، مخصوصا شبهای بلند زمستان و تا آخر شب چه حکایت ها و پندها که برای ما می گفتند. گاهی شب از نیمه می گذشت که زن داییم زنده یاد سکینه خاتون با اوقات تلخ وارد می شدند و داد می زدند: «چرا حالا دیگه نمی آیی خونه؟»
و ما با اصرار و تعارف، زن دایی را می نشاندیم و خوشحال که دایی بیشتر خواهند بود.
درب خانه داییم همان قفلهای مشهور رومی بود که داییم چون نجار هم بودند خودشان ساخته بودند ( البته هنوز این درب با قفل یادشده بر در خانه دایی نصب است) و کلید فلزی بزرگی داشت تقریبا به طول ۲۵ س که زن دایی هر جا می نشستند این کلید دستشون بود و ما چقدر دلمون می خواست یک بار این کلید را دست بگیریم اما حیف که این آرزو بر دلمون ماند که ماند.
انشالله عمری باشد به مرور از این اندرزها و حکایات برایتان خواهم نوشت.
🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#شهدای_بهاباد #کربلای_جبهه_ها_یادش_بخیر 📨 ارسالی از خانم لیلا قطب الدینی 🔹نشسته از چپ: عباس حدادز
#پیام_شهروندان
✍ خانم لیلا قطب الدینی
🔹نشسته از چپ: عباس حدادزاده مرحوم حاجی صالحی، نفر وسط علی اکبر فلاح (رضاامیر)، خواجه زاده از بنستان
🔹ایستاده از چپ: محمدعلی عابدی فرزند مرحوم علی عابدین، حسین فلاح (رضاامیر) حسن دهقان معروف به حسن نقاش ، موسی صالحی
🆔 @chantehh
#نوستالژی
✅ روز «منطق» باشه و یه دفعه پیامی از معلم منطق و فلسفه ی سالهای دور دبیرستانت برسه😍
سالهای ۷۵ تا ۷۸ یعنی حدود سی سال پیش «علی آقای محمدی» معلم درجه یک و خوش رو و بذله گوی ما در دروس منطق و فلسفه بودند.
خدا نگه دارشون باشه که با ارسال این عکس از سالهای اول خدمتشون در آموزش و پرورش میناب، قطعه شعری هم سرودند برای «بهاباد»
📷 هنرستان شهید بهشتی میناب استان هرمزگان سال ۱۳۷۴
❤️ بهاباد؛ دیار بهار ❤️
بهاباد ای بر و بوم آباد من
ز تو تازه گردد همی جان من
ز تو دفع گردد هزاران بلا
که تو ماهی و ماه تابان من
🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#هرروزباقرآن 🗓 روز هفتم ، صفحه هفتم 📖 سوره بقره، جزء ۱ 🆔 @chantehh
#هرروزباقرآن
🗓 روز هشتم ، صفحه هشتم
📖 سوره بقره، جزء ۱
🆔 @chantehh
#صبح_بخیر
#حضرت_سعدی
صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست
بر خوردن از درخت امید وصال دوست
بَختم نخفته بود که از خواب بامداد
برخاستم به طالع فرخنده فال دوست
از دل برون شو ای غم دنیا و آخرت
یا خانه جای رخت بُود یا مجال دوست
صبحتون بخیر و به شادی 🌻
📷 روستای زیبای دیدرکوه در بهاباد
🆔 @chantehh
#حکمتهای_چنته
اینجا مردم قدرِ صبح را نمیدانند.
با بیدار باشِ زنگ ساعت که همچون تیشهای خوابشان را قطع میکند، به طرز خشنی از خواب برمیخیزند و بلافاصله خود را به دستِ تعجیلی شوم میسپارند. میتوانی به من بگویی روزی که با چنین عملِ خشنی شروع شود چگونه روزی خواهد بود؟ باور کن همین صبحهاست که خلق و خوی آدم را تعیین میکند.
#والس_خداحافظی (مهمانی خداحافظی)
#میلان_کوندرا
🆔 @chantehh
#شهدای_بهاباد
✍ زندگینامه "سرلشکر شهید حاج محمد جلیلی بهابادی "به قلم و روایت همکلاسی و هم دوره ای خود جناب سرهنگ غلامرضا محمدی نیا بهابادی 👇👇
🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#شهدای_بهاباد ✍ زندگینامه "سرلشکر شهید حاج محمد جلیلی بهابادی "به قلم و روایت همکلاسی و هم دوره ای خ
#شهدای_بهاباد
شهید سرلشکر حاج محمد جلیلی بهابادی
در روز عید قربان سال ۱۳۳۲ شمسی، کودکی در بهاباد و در خاندان بزرگ جلیلی متولد شد که او را «حاج محمد» نام نهادند.
حاج محمد تحصیلات ابتدایی را در بهاباد گذراند و برای تحصیل در مقطع متوسطه و دبیرستان به شهر یزد رفته و در دبیرستان اسلامی رسولیان به تحصیل پرداخت.
بعد از اخذ دیپلم ، در شهریور ماه ۱۳۵۲ وارد دانشکده افسری شده و مدت سه سال در دانشکده افسری به آموزش علمی و رزمی پرداخت در این دوره با شهید امیر نامجو آشنا شد و بوسیله ایشان در جلسات عقیدتی در مسجد المصطفی شرکت کرد . با لو رفتن این جلسات ، او و شهید نامجو به زندان افتاده و شهید جلیلی با دو سیلی و اخذ تعهد بوسیله رکن دو دانشکده آزاد شد .
وی پس از فارغالتحصیلی به رسته توپخانه منتقل و جهت آموزش تکمیلی و خدمت به مرکز توپخانه و موشکی اصفهان رفت .
در اردیبهشت سال ۱۳۵۹ که احزاب کومله و دمکرات کردستان را به آشوب کشیده بودند بصورت داوطلبانه به کردستان اعزام و در پادگان سنندج مستقر شد.
در بحبوحه غائله ضدانقلاب در کردستان، به لشکر ۲۸ پیاده کردستان منتقل شد تا در کنار دیگر همرزمان خود، این توطئه شوم را خاموش سازد. وی به گردان ۳۵۸ توپخانه منتقل و در آنجا به عنوان معاون آتشبار دوم گردان مشغول خدمت شد. شهید محمد جلیلی بهابادی ظرف مدت یکسال در این منطقه به مبارزه با ضدانقلاب پرداخت و در بیشتر عملیاتهای پاکسازی کردستان ایفای نقش کرد.
در ۳۱ مرداد ۱۳۵۹ حین درگیری با ضد انقلاب در تپههای اطراف سنندج، در حمله غافلگیرانه کومله به پادگان سنندج در حالیکه جهت کمک به همرزم خود از سنگر خارج شده بود مورد هدف تیر مستقیم قرار گرفته و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
پس از تصرف پادگان ، دشمن اجساد شهدا را دفن می کند و بعد از چند روز که نیروهای جمهوری اسلامی با فرماندهی شهید چمران ،پادگان را بازپس می گیرند اجساد مطهر شهداء را از خاک خارج و کار شناسایی آغاز می شود.
مرحوم حاج حسین جلیلی پدر بزرگوار شهید ، جهت شناسایی به سنندج می روند و به گفته خود ایشان _ در آخرین دیدار بنده با آن مرحوم _ چون بدن متورم بوده دچار تردید می شوند و اعلام عدم شناسایی میکنند . آن شهید سعید سرانجام به نام شهید گمنام در کنار همرزم خود شهید مصطفی یداللهی که از دوستان زمان دانشجویی بود و بسیار صمیمی بودند در بهشت زهرای تهران دفن می گردد . روحش شاد باد .
🆔 @chantehh
#شهدای_بهاباد
شهید حاج محمد جلیلی بهابادی
نخستین شهید بهاباد
✍ جناب سرهنگ غلامرضا محمدی نیا بهابادی
📷 نفر دوم از سمت چپ
🗓 مهرماه ۱۳۵۲
این عکس مربوط به زمانی است که ما تازه به دانشکده افسری وارد شده بودیم و هنوز سردوشی نگرفته بودیم.
سمت راست شهید بزرگوار، من هستم و نفر کنار من ایستاده اهل اردکان بود که به رحمت خدا رفته است.
روح هر دو همکلاسی عزیزم شاد
🆔 @chantehh
#شهدای_بهاباد
📷 نفر اول سمت چپ: شهید بزرگوار حاج محمد جلیلی بهابادی
🔹 نفر اول سمت راست: آقای غلامرضا محمدی نیا بهابادی
🆔 @chantehh
#ورزش_بهاباد
🥋 ورزشکاران باشگاه کونگ فو شیران بهاباد به مربیگری آقای عباس حسنپور در مسابقات استانی که روز جمعه دوم شهریورماه در ورزشگاه محمدآباد یزد و یادبود شهید مدافع امنیت حسین سرسنگی برگزار شد ، به مدالهای رنگارنگی دست یافتند :
🥇 مقام اول : مرتضی ملکیان ، محسن گنجی ، امین کریمی و حسین زینلی
🥈 مقام دوم : امیرعلی طاهری ، امیررضابابایی ، عليرضا زینلی ، امیرحسین صیاد و ابوالفضل حسن پور
🥉 مقام سوم : سبحان نورزی
🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#نوستالژی #مردم_بهاباد ✍ آقای عباس عالمی زاده ♦️ سلام بر آقای کربلایی حسین عبداللهیان و همه عوام
#پیام_شهروندان
#خاطره_قدیمی
✍ خانم زهرا هوشمند
🔻خدا بیامرزه حاجی اسد الله و سکینه خاتون را
مادرم میگن اسدالله خیلی خوش رو بودن ، همیشه میگفتن من چشم راست و پای راستم درد می کنه می گفتیم چرا ؟ می گفتن هر وقت می خوام برم یزد ( اون موقع ها مثل الان نبود هی برن یزد و بیان) هر کی میاد میگه اسد الله برام این وسیله را بیار ، اون وسیله را بیار ، من هم می زنم رو چشمُم و میگم چشم 😂 یک ماهه که چشمُم درد می کنه وقتی هم میام هی میان میگن برامون آوردی ؟ می زنم رو پام که : ای داد بیداد ، یادُم رفت یه ماهه که پامم درد می کنه. 🤣🤣🤣
🔺یکی دیگه هم اینکه : همیشه تعریف می کنن اسدالله می گفتن هر کی کتاب به کسی قرص داد باید یه دستش را قطع کنند ، هر کی هم که کتاب را پس داد دو تا دستش را باید قطع کنند 😍😆
🆔 @chantehh
#نوستالژی
#جوانان_قدیم_بهاباد
📨 ارسالی از خانم زهره حاتمی
🔺از چپ: آقایان حسین دهقان(فرزند شیخ علی)، علی توسلی و آقای جباری
🆔 @chantehh
#پزشکی
✍ خانم دکتر مریم جلیلی بهابادی
🧠✨️ شش عادتی که باعث تحلیل رفتن انرژی روانی شما میشن :
🔻 غرق شدن تو فضای مجازی
🔻 زندگی کردن تو گذشته
🔻منفی بافی
🔻 بیش از حد فکر و خیال کردن
🔻 خوراک ناسالم
🔻خواب نادرست
🔹 مورد اول و دوم را خانم دکتر گفتن اگه برای «مرور خاطرات گذشته تو چنته» باشه اشکالی نداره که هیچ، خاصیتم داره☺️😉
🆔 @chantehh
#نوستالژی
#مردم_بهاباد
📸 از وقتی دوربین اومده تو بهاباد و عکسهای قدیمی ثبت شده ، اگه بخوایم رو چند تا عکس دست بذاریم که بخش مهمی از تاریخ بهاباد باشه یکیش اینه، در نهایت زیبایی 😍
▪️زنده در یادها: جواد آقا صالحی ، تقی خان ، جلیل آقا جلیلی و حاج حسین جلیلی
▪️پشت سر: علی اصغر صالحی و اکبر آقا جلیلی
🆔 @chantehh