زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_331 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله
خانم حبیب الله:
رو?🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾
🍁
#پارت_332
#رمان_آنلاین_
به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله (لواسانی)
احمد رضا که از دنیا رفت من ختمش رفتم کلی به مریم التماس کردم بیارمش نیومد
اونها پسر مجرد داشتن من دوست نداشتم مریم اونجا بمونه ولی حریفش نشدم، بعد یه مدت خودش پاشد اومد، منم گفتم عیبی نداره، براش خونه ساختم وسایل خونه کم داشت براش خریدم، مثل یه غلام حلقه به گوش هر چی گفت میخوام گفتم چشم، حالا برای من گند بالا آورده
محمود آقا تا به حال نشستی دو دقیقه با خواهرت حرف بزنی ببینی چرا از شما و خانمت فراری بوده؟
خانمت فراریش داده بود
مینا پرید تو حرف محبوبه خانم
این حرف یعنی چی که شما میزنید، مریم برای من مثل مهناز خواهرم بود من از هیچی برای مریم دریغ نداشتم، از ترو خشک کردنش تا خریدش همه جوره براش همه کار کردم.
الانم خیلی ببخشید شوهرم خسته از سر کار اومده یه لقمه غذا بخوره شما گذشته رو پیش کشیدی اعصابش رو بهم ریختی
مینا خانم من چیکار به گذشته دارم، من اومدم بگم دارید اشتباه میکنید مریم از گُل پاکتره
باشه خیلی ممنون که گفتید، خواهش میکنم دیگه در مورد این موضوع حرف نزنید
محبوبه خانم با حرص گفت
اتفاقا تو با تهمتی که به خواهرش زدی اعصابش رو خورد کردی من اومدم بینشون رو صلح و صفا بدم
مینا از جاش بلند شد خودش رو به حالت گریه زد دستش رو گذاشت توی سینهش رو کرد به داداشم
می بینی محمود اینم از دلسوزی که من کردم، خوب بود بهت دیر میگفتم، مریم میشد شهره آبادی
داداشم ناراحت شد رو کرد به محبوبه خانم
زن من دروغ نمیگه شما هم با این حرفها ناراحتش نکن
انگشتش رو گرفت سمت من
اینم از این به بعد حق نداره پاش رو از خونه بیرون بذاره
الان جلوی شما دارم میگم به جون دو تا بچههام اگر از این خونه پا بزاره بیرون حتی بره مسجد میزنم جفت پاهاش رو میشکنم بیفته گوشه خونه که یاد بگیره پا هرزی نکنه بسه دیگه هر چقدر من رو سر زبونها انداخت
محمود آقا میخوای زندانیش کنی
من اسمش رو نمیگذارم زندانی بهش میگم جمع کردن آبرو از میون مردم
_لا اقل بزار آموزشگاهش رو باز کنه
اونجا رو هم بهش گفتم گِل میگیرم
_تو رو به روح پدر و مادرت اینقدر این دختر رو آزار نده، یه درصد احتمال بده داری اشتباه میکنی، اونوقت چه جوابی پیش خدا داری بگی؟
اولا من صد در صد اشتباه نمیکنم دوما این خداست که اگر من خواهرم رو جمع نکنم گوشم رو میپیچونه که این دختر ناموست بود چرا رهاش کردی
محبوبه خانم که دید با دلیل و منطق نمیتونه برادرم رو متقاعد کنه، خواهشانه گفت
حالا من اومدم در خونهت به وساطت، دست من رو رد نکن بزار مریم تو آموزشگاهش کار کنه، روی من رو زمین ننداز
داداشم مکثی کرد
_شرط داره
_شرطش چیه؟
_فقط از در هالش بره آموزشگاه از همون در هم بره تو خونش، چیزی هم لازم داشت لیست میکنه خودم براش میخرم
باشه قبول من از طرف مریم به شما قول میدم
نتونستم این همه بی انصافی و نگاه بی اعتمادی برادرم رو تحمل کنم خونه دور سرم چرخید از حال رفتم...
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌
#پارت_اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/49516
❣جمعهها پارت نداریم❣
🍁
🍁🌾
🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.زیر سایه پدر:
پدر همیشه هست...
به روایت همسر شهید بلباسی
.
#محمد_بلباسی #شهدا #مدافعان_حرم #همسر_شهید #فرزندشهید #پدرانه #پدر
#شهدای_جبهه_مقاومت🌹
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
🦋🦋🦋
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 صحبت های دردناک شهید سلیمانی
✅ جای خالی اندیشه ها و مبانی امام و رهبری در حوزه و دانشگاه
🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
🍃┅🦋🍃┅─╮
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
╰─┅🍃🦋🍃
من ۲۳ ساله بودم که از شوهرم بخاطر دست بزن و کار نکررن و بچه دار نشدنش طلاق گرفتم و تو مزون خواهرم مشغول به کار شدم اونجا هم خیاطی میکردم هم لباس های مردم یا لباس عروس تزیین میکردم توی محلکارم ی دختری بود به اسم سارا، تو رفت و امدهام به محل کارم با یه...
https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎶 با هر ضربه به دشمن آمریکا میلرزد ...
🌷#صوت_ماندگار
#سردارشهید_حاج محمد ابراهیم_همت🌷
🍂پنج شنبه که میشود.
ثانیـه هایمـان
🍂سخت بوی دلتنگي میدهد
🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
🍃┅🦋🍃┅─╮
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
╰─┅🍃🦋🍃
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
خانم حبیب الله: رو?🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_332 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍
خانم حبیب الله:
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾
🍁
#پارت_333
#رمان_آنلاین_
به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله (لواسانی)
صداها رو میشنیدم و قدرت جواب دادن نداشتم
محبوبه خانم و الهه برگشتن سمت من
_وااای چی شد، الهه اروم زد تو صورتم
_مریم، مریم جان
محبوبه خانم گفت
_مینا خانم زود یه لیوان آب قند بیار
_نمیخواد الکی خودش رو زده به غش که جلب توجه کنه
_غش چیه زن حسابی دستش یخ کرده
صدای داداشم اومد
_پاشو جمع کن این مسخره بازییا رو ،بمونی یا بمیری ،غش کنی یا به هوش باشی حق نداری پات رو از در خونه بزاری بیرون، این آموزشگاه رو هم به احترام محبوبه خانم اونم باشرایطی که گفتم قبول کردم
محبوبه خانم گفت
_الهه پارچ آب روی میز هست بریز تو لیوان چند تا قند بریز توش
تلاش میکنم بلند شم ولی قدرت ندارم
_مامان ریختم با چی هم بزنم
_با انگشتت زود باش، آفرین هم بزن، خوبه بده بزارم در دهنش
لیوان آب قند رو گذاشت در دهنم، کمی خوردم
_بخور مریم جان بخور فشارت افتاده این رو بخوری خوب میشی
یه کم دیگهش رو خوردم، محبوبه خانم به زور همه یه لیوان آب قند رو به خوردم داد چشمهام باز شد
_الهه به توصیه مامانش با همون کیفیت یه آب قند دیگه درست کرد من خوردم چند لحظه صبر کردم بهتر شدم، پاشدم ایستادم
الهه گفت
_مریم یه کم دیگه بشین حالت بهتر بشه بریم
با بغض گفتم
_یک ثانیه دیگه هم نمیتونم اینجا بشینم، بیاید بریم
داداشم گفت
چیه بدهکاریم بهت
برگشتم سمتش
_به من نه ولی به خدا بله، یادت باشه داداش
فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ
وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ
خدا حساب ذرهها رو داره تهمت که جای خودش رو داره
داداشم خیره نگاهم کرد، مینا نیش خندی زد
_همون خدا آبروت رو برد و من مچت رو گرفتم
ازشون رو برگردوندم با الهه و مامانش اومدیم سمت در هال
مینا پرسید
_راستی دکتر چی گفت
محبوبه خانم برگشت
_دکتر گفت از استرس حالش بده شد
مینا با لحن مسخرهای گفت
_که از استرسِ
رو کردم به محبوبه خانم زیر لب گفتم
_ولش کن محلش نزارید بیاید بریم
سه تایی اومدیم خونه من
الهه یه لیوان آب اورد، در جعبه قرص رو باز کرد یه دونه در آورد گرفت سمت من
_بیا یه دونهش رو بخور
محبوبه خانم با لحن مهربون و دلسوزانه گفت
_نگران نباش مریم جان درست میشه
آهی کشیدم باچشمم اشاره کردم به اسمون و زمزمه کردم
_توکل بر خدا
رو کرد به الهه
_تو بمون پیش مریم من برم خونه ناهار بابات رو بدم
_باشه برو مامان...
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌
#پارت_اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/49516
❣جمعهها پارت نداریم❣
🍁
🍁🌾
🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
✊او ایستاد پاے امام زمان خویش ...
💐 امروز ۱۴ آبان سالروز شهادت مدافع حرم" #موسی_جمشیدیان" گرامے باد.
#صلوات🌹
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
🦋🦋🦋
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
خانم حبیب الله: 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_333 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️
خانم حبیب الله:
?🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾
🍁
#پارت_334
#رمان_آنلاین_
به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله (لواسانی)
محبوبه خانم خدا حافظی کرد رفت، رو. کردم به الهه
_میشه از کشو میز آرایش یه آینه کوچیک بیاری من صورتم رو ببینم
_بله که میشه
آینه آورد، نگاهی به صورتم کردم، با تاسف رو کردم به الهه
_من چه جوری با این صورت کبود بیام آموزشگاه؟
_با گاز استریل روش رو بپوشون
_میشه؟
_اره تو خونه گاز استریل و چسب داری
_آره توی همون کشویی که آینه برداشتی یه طرفش وسایل کمکهای اولیه است، هر چی لازم داری از توش بردار
الهه رفت و با یه گاز استریل و چسب برگشت
گاز رو گذاشت روی صورتم دور تا دورش رو با چسب چسبوند، آینه رو گرفت جلوم
_ببین دیگه کبودی صورتت پیدا نیست، انگار زخم بوده روش رو بستیم
خودم رو توی آینه نگاه کردم
_ درست میگی، امروز رو استراحت کنم فردا همین جوری صورتم رو پانسمان میکنم آموزشگاه رو باز میکنم
_آره کار خوبی میکنی
_الهه میشه یه خواهش ازت بکنم
_جانم بگو
_میشه امشب رو. پیش من بمونی یه ترسی تو جونمه
_بله عزیزم چرا نشه
_خیلی ازت ممنونم
_خواهش میکنم مطمئن باش من هیچ وقت تنهات نمیزارم، تو گرسنهت نیست؟
_نه اصلا
_صبحانه خوردی؟
_نه نخوردم
_عه پس برم آشپز خونه یه چیزی درست کنم با هم بخوریم
_ کباب تابه بزار
_اره این غذای خوبیه فقط بگو با نون میخوری یا با برنج
_من با نون ولی تو اگر میخوای برای خودت برنج درست کن
_نه منم با نون بیشتر دوست دارم
سرو صدای مینا از توی حیاط اومد
صدا زدم
_الهه من از سر درد نمیتونم سرم رو تکون بدم تو پنجره اتاق رو باز کن، ببینم مینا داره کیو دعوا میکنه،
باز کرد گفت
_مثل اینکه فرزانه خواسته بیاد اینجا زن داداشت اومده جلوش رو گرفته داره دعواش میکنه
_طفلی فرزانه، چقدر به خاطر من از مینا یا کتک خورد یا دعوا شد
_به خاطر تو نه به خاطر مامان بد جنسش، تو هم سرت از ضعف درد گرفته، الان برات یه شیر عسل درست میکنم بخور تا من ناهار رو حاضر کنم
_ببخشید به زحمت افتادی
_نه عزیزم چه زحمتی
رفت آشپز خونه چند دقیقه بعد با یه
لیوان شیر و عسل برگشت
شیر عسل رو خوردم رو کردم به الهه
سر درد من از بی خوابی هم هست من دیشب رو نتونستم بخوابم، اگر خوابم رفت صدام نکن، ناهار هم نمیخوام، فقط بزار بخوابم...
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌
#پارت_اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/49516
❣جمعهها پارت نداریم❣
🍁
🍁🌾
🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
#سلام_صبح_ادینه_تون__بخیر
#روزتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا🌹
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
🦋🦋🦋
هدایت شده از آموزش برتر رایحه سیب
#رایگان #کوتاه_مدت #اساتید_متنوع
⭕️ اگر می خواهید در مدت کوتاه با تدریس ده استاد طب اسلامی آشنا شوید این دوره را از دست ندهید
⭕️👇✳️👇💢👇✅👇
✅منتخب چهار سطح در یک کلاس
فقط کافی هست کد زیر را شماره گیری فرمایید:
*6655*110313*6#
آیدی پاسخگو
@Rayeheye313
⭕️ 🍎✳️آموزش برتر👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1991180305C4be5f92194
اگر می خواهید یک عطاری شلوغ، کسب و کار مناسب، مبلغ موفق، مدیر مجموعه کارآمد و یا یک مدرس متخصص و حتی یک مادر خوب باشید این دوره را از دست ندهید
👈👈دوره طب ایرانی اسلامی
✅💢از مبانی تا تربیت مربی
❌✳️جذاب و کاربری
⭕️گواهی معتبر
آیدی پاسخگو
@Rayeheye313
⭕️ 🍎✳️آموزش برتر👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1991180305C4be5f92194
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
خانم حبیب الله: ?🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_334 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️ #
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾
🍁
#پارت_335
#رمان_آنلاین_
به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله (لواسانی)
ِ_نه مریم با شکم گرسنه نخواب، تا بخوام کباب تابه ای درست کنم زمان میبره چند تا تخم مرغ نیمرو کنم با هم میخوریم بعد خواستی بخوابی بخواب
_ پس سریع درست کن چون خیلی خوابم گرفته
_باشه
رفت توی اشپزخونه ماهیتابه رو گذاشت روی گاز روغن ریخت تخم مرغها رو شکست توی تابه آماده شد یه پیازم پوست کند سفره انداخت تخم مرغهارو اورد خوردیم، من روی مبل دراز کشیدم، گفتم
_الهه امشب اینجا میمونی دیگه؟
_بله من اینجا میمونم ولی تو روی مبل نخواب پاشو دستت رو بده به من برو روی تخت بخواب
کمکم کرد اومدم اتاق خواب روی تخت دراز کشیدم دیگه نفهمیدم چی شد، با صدای الهه که به گوشم خورد
_مریم جان پاشو شام درست کردم بخور بعد دوباره بیا بخواب
چشمم رو باز کردم
_نرفتی خونتون؟
_نه دیگه به تو قول دادم بمونم موندم
_دست پدر مادرت درد نکنه که اجازه دادن پیشم بمونی
_ ممنون
_ساعت چنده؟
_ده شب
چقدر خوابیدم، ولی بازم خوابم میاد
دستش رو دراز کرد سمت من
پاشو بیا سفره انداختم شام بخور بعد بیا بخواب
دستش رو گرفتم از تخت اومدم پایین رفتم سرویس دستشویی لباسمم عوض کردم وضو گرفتم، رو کردم به الهه
_من سرم داره گیج میره نمیتونم برم حموم غسل استحاضه کنم تیمم میکنم نمازم رو میخونم
_خیلی هم خوب تیمم کن
تیمم کردم نمازم رو خوندم، چند لقمه غذا خوردم، اومدم اتاق خواب خوابیدم، از تابش نور آفتاب به صورتم بیدار شدم، سر چرخوندم سمت ساعت، عه نه صبحِ، صدا زدم
_الهه
_جانم
_تو بیداری؟
اومد تو چهار چوب در اتاق خواب ایستاد لبخندی زد
_بله خانم بیدارم
ساعت نه شده برو اون برگهای رو که دیروز چسبوندی...
نگذاشت حرفم تموم شه
_ساعت هشت صبح رفتم برش داشتم
_دستت درد نکنه کار خوبی کردی، تو برو اموزشگاه منم الان یه آبی میزنم به صورتم میام
_یه چیزی هم بخور بعد بیا
_باشه تو برو
الهه رفت، منم دست و صورتم رو شستم یادم اومد نماز صبح هم نخوندم، زیر لب استغفار کردم، خدایا ببخشید بیدار نشدم، چند لقمه کره مربا و یه چایی خوردم، کبودی صورتم رو با گاز استریل پوشوندم اومدم آموزشگاه، نگاهم افتاد به سمیه با مامانش صدیقه خانم نشستن روی صندلی، تو دلم گفتم چرا سمیه با مامانش اومده؟
سلام صدیقه خانم صبحتون بخیر
سرد جوابم رو گرفت
_سلام ببخشید بابای سمیه گفته دیگه نیاد آموزش خیاطی یک ماه اومده پیش شما، پول اون یک ماه رو کم کنید بقیه پول رو بدید ما بریم...
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌
#پارت_اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/49516
❣جمعهها پارت نداریم❣
🍁
🍁🌾
🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾