هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
من در یه خونواده مرفح، بی دین بزرگ شدم، ولی بر خلاف خونوادهام گرایشات مذهبی داشتم و در سیزده سالگی به حجاب اونم چادر و نماز رو آوروم. به همین دلیل به شدت با مخالفت پدرم و اذیت و آزارهاش روبرو شدم، پدرم من رو از یک زندگی مرفح محروم کرد. یک شب در مسجد بودم، خواهرم که در کانادا زندگی میکرد بهم زنگ زدو کلی زخم زبان و شماتت نثارم کرد. دلم خیلی شکست، و از خدا جوابی برای حرفهای نیش دار خوارم خواستم. از شدت گریه و زاری بیحال شدم که یک مرتبه...
https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
من در یه خونواده مرفح، بی دین بزرگ شدم، ولی بر خلاف خونوادهام گرایشات مذهبی داشتم و در سیزده سالگی
داستانی بر اساس واقعیت، توصیه میکنم به جوانان و نوجوانان این داستان زیبا و شگفت انگیز رو بخونید👌
https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb
معلم زیست💯
تنها معلم مرد مدرسه، هر روز کنار میزم میایستاد و درس میداد. تمام توجهش توی کلاس به من بود اوایل بدم میاومد تا اینکه محبتهاش زیاد شد و خیال خام به سرم زد حتما میخواد بیاد خواستگاریمتو ذهنم باهاش ازدواج هم کردم تا اینکه یک روز از یکی شنیدم....😢
https://eitaa.com/joinchat/2967208113Cc7564cb966
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۵۶۸ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۵۶۹
به قلم #کهربا(ز_ک)
پس از زیارتی کوتاه به خاطر سرمای هوا و حضور شکوفه زودتر به خونه برگشتیم.
محبوبه خیلی اصرار داشت که برای شام به خونهش بریم اما خداروشکر مامان به روز دیگهای موکول کرد
اصلا حوصلهی سعید رو نداشتم
با اینکه مثل یه برادر دلسوز حمایتم میکرد اما شرمندگی و خجالتی که همیشه توی رفتارهاش مقابل خودم میدیدم بیشتر معذبم میکرد.
برای شام آبگوشت بار گذاشته بودم .
وسایل قلاب بافی و کارهای هنریم رو اوردم تا به مامان و محبوبه نشون بدم
محبوب پیشنهاد داد تابستون که رسید یه کلاس آموزشی توی روستا برگزار کنم.
از پیشنهادش خیلی خوشم اومد.
باید تمام سعیم رو میکردم تا بتونم نگاه غلط و اشتباه مردم رو از روی خودم پاک کنم.
هر چه بیشتر به ایام عید نزدیک میشدیم کارهای من هم فشردهتر میشد.
عمه تا مدتی مهمونمون بود که بالاخره با داماد و دخترش به خونهی خودش برگشت.
بخاطر حضور ایشون و احترام به شوهرِ مرحومش که هنوز اولین عید بعد از فوتش رو نگذرونده بودیم نتونستیم خونه تکونی کنیم.
اما حالا که هنوز چند رو تا عید مونده بهتر بود یه دستی به خونه بکشم.
به زور تونستم مامان رو راضی کنم که والله نظافت نشانهی ایمانه،
نمیدونم خونهتکونی ما چه منافاتی با حفظ حرمت عزای شوهرعمه یا حرمت خود عمه داره؟
به مامان قول دادم خیلی سَرسَری خونه رو تمیز کنم.
امشب سال تحویله و من هنوز همهی کارها رو تموم نکردم.
و حسابی خسته شدم .
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۵۶۹ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۵۷۰
به قلم #کهربا(ز_ک)
سال جدید رو با دعای ویژه ی تحویل سال شروع کردم،
دعای خیر برای همه ی عزیزانم میکردم .
یه لحظه به یاد گذشتهی تلخ و آینده ی مبهم و تاریکم افتادم.
دیشب شنیده بودم مسعود و زن باردارش به اومدن و قراره تا سیزدهبهدر خونه ی خاله بمونند...
یاد حرفایی که پسر منیر خانم در مورد من به سعید گفته بود افتادم،
یاد حرفایی که بواسطهی مهر طلاقی که مسعود به شناسنامهم کوبیده بود و توی روستا پشت سرم گفته میشد.
از مسعود متنفر بودم.
برای اولین بار خیلی واضح از خدا خواستم مسعود و هر کسی که به دلش انداخته اون بلا رو سر زندگی من بیاره به بدترین شکل ممکن عذابشون کنه...
دوباره حس نفرت از همه ی اونهایی که باعث و بانی اتفاقات تلخ زندگیم شدند به وجودم برگشت.
همینطور که با خدا نجوا میکردم همهی بانیان این اتفاقات تلخ رو به خدا واگذار کردم.
با اینکه امشب هر سه تا برادرم و خانواده شون اینجا هستند اما زودتر از همیشه رختخواب انداختیم تا بخوابیم آخه صبح زود باید حاضر و آماده راه بیفتیم بریم شهر و به عمه سر بزنیم
آخه اولین عید هست که شوهر مرحومش فوت شده و رسمه که در چنین شرایطی همهی اقوام برای سرسلامتی دادن
و اینکه کمتر جای خالی عزیز از دست داده رو حس کنند به خونهشون بریم...
همینکه از خونه بیرون اومدیم چشمم به زن و مرد جوونی افتاد که پشت به ما از جلوی خونه مون رد میشدند.
از پشت شناختمش مسعود بود.
حتما مادمازل خانوم رودر اولین صبح بهاری به پیاده روی برده
نفسهام دوباره سنگین شدنو
با حرص به سمت ماشین داداش نصیر رفتم و پسر شیطونش رو بغل کردم و مشغول حرف زدن باهاش شدم تا حرصی که توی وجودم هست رو پنهان کنم.
#مژده_مژده📣📣
#رمان_نهال_ارزوها کامل شد😍
برای دریافت کل #رمان_نهال_آرزوها مبلغ ۵٠ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃
تیتر روزنامههای غربگرای سازندگی و اعتماد فردای راهپیمایی۲۲ بهمن!!!🙄
🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
سینی چایی رو برداشتم تعارف مهمونها میکردم، چشمم افتاد به شوهرم و هووم که داشتن با هم میگفتن و میخندیدن،با دیدن این صحنه همه وجودم بهم ریخت، شوهرم تا من رو دید رنگ از صورتش پرید، خیره شد به من، تلاش کردم خودم رو بی اهمیت نشون بدم، چایی رو تعارفش کردم، سرش رو به معنی نمیخوام تکون داد، از اینکه حالش رو اینطوری دیدم دلم خیلی خنک شد، سینی چایی رو جلوی هووم گرفتم، دستش رو دراز کرد، چایی برداشت ، با نیش خند زهر داری زیر لب گفت: چقدر کلفتی بهت میاد، با صدایی که سعید بشنوه جواب دادم...
https://eitaa.com/joinchat/2024079688C01c059a803
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
سینی چایی رو برداشتم تعارف مهمونها میکردم، چشمم افتاد به شوهرم و هووم که داشتن با هم میگفتن و میخندی
سعید سر ریحانه هوو آورده یه شب در یه مهمونی دوستانه میبینه که زنش داره خونه صمیمی ترین دوستش کار میکنه...😱
https://eitaa.com/joinchat/2024079688C01c059a803
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃
⁉️دقت کن کجای تاریخ وایسادی
آیندگان خواهند آمد و غبطه خواهند خورد که ای کاش ماهم.....
🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀شهیدانه
✦🌺❥🥀🕊❥🌺✦
🔸️اذان که میشد می گفت:من می روم موقعیت الله..
🌹شهید حسین خرازی
..رفیق شهید،شهیدت میکند..🕊
#رفیق_شهیدم
#شهید
#شادی_روح_شهدا_صلوات
8.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊◍⃟♥️🕊
※ مرز تشخیص اسلام اهل بیت علیهالسلام از اسلام انحرافی!
🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
Ziarate Ale Yasin- Ali Fani.mp3
5.76M
🍃🌹🍃
🌸▫️صوتِ " زیارتِ آل یاسین " با صدای "علی فانی "
#توسلات_مهدوی
#زیارت_آل_یاسین
#تا_همیشه_سلام
🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen