eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
18.6هزار دنبال‌کننده
775 عکس
402 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
میخواستم ازش بپرسم که من رو میخواد یا نه ولی هر کاری میکردم روم نمیشد از طرفی هم همه فکر و ذکرم شده بود صدیقه. اومدم پیش صاحب خونم با خجالت گفتم محترم سادات میخوام برام مادری کنی با روی باز جواب داد. چشم حسن جان بگو ببینم باید چیکار کنم سرم رو انداختم پایین و روم نشد بگم محترم سادات گفت میخوای برات برم خواستگاری صدیقه مشد عباس با تعجب سرم رو گرفتم بالا شما از کجا میدونی؟ خنده ای کرد. حالا بماند که از کجا میدونم باشه میرم پیش مادرش و صدیقه رو برات خواستگاری میکنم تو دلم گفتم وااای آبروم رفت حتما اگر محترم سادات فهمیده خیلی ها فهمیدن و به روی من نیاوردن. فردای اون روز محترم سادات من رو دید بهم گفت... https://eitaa.com/joinchat/3695968317C061460af4d
قابل توجه_بانوان_جویای_کار_درمنزل ❌❌ نیازمند همکار بین ۲۰ تا ۴۲ سال خانم و آقا 🟡تاحالا خواستی به استقلال مالی برسی ✔️زیر نظر وزارت صنعت معدن و تجارت و  بازرگانی کشور در زمینه گیاهان داروئی ✔️توی منزل در کنار همسر و بچه هات  راحت کار میکنی با درآمد ماهیانه ۱۰ تا۱۵ میلیون 🤩🤩🤩 ✅اشکالی داره اگه نیم ساعت وقت بذاری و راه کسب درآمد را یادبگیری؟ فقط خانومهای 18سال به بالا ✅همین الان پیام بده تا راهنمایی ات کنم 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://formafzar.com/form/9sdmz https://formafzar.com/form/9sdmz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🔹 ویژگی سربازان ویژه‌ی آخرالزمانی که درتلاشند، تمام ساعات شبانه‌روز، امام‌شان را شاد و راضی نگه‌ ‎‌دارند! | 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
میخواستم ازش بپرسم که من رو میخواد یا نه ولی هر کاری میکردم روم نمیشد از طرفی هم همه فکر و ذکرم شده بود صدیقه. اومدم پیش صاحب خونم با خجالت گفتم محترم سادات میخوام برام مادری کنی با روی باز جواب داد. چشم حسن جان بگو ببینم باید چیکار کنم سرم رو انداختم پایین و روم نشد بگم محترم سادات گفت میخوای برات برم خواستگاری صدیقه مشد عباس با تعجب سرم رو گرفتم بالا شما از کجا میدونی؟ خنده ای کرد. حالا بماند که از کجا میدونم باشه میرم پیش مادرش و صدیقه رو برات خواستگاری میکنم تو دلم گفتم وااای آبروم رفت حتما اگر محترم سادات فهمیده خیلی ها فهمیدن و به روی من نیاوردن. فردای اون روز محترم سادات من رو دید بهم گفت... https://eitaa.com/joinchat/3695968317C061460af4d این داستان بر اساس واقعیت هست و عاشقی هم همیشه بوده حالا اگر دوست داری یکی از عشق‌های قدیمی رو بخونی ببینی چه جوری بوده بیا توی این کانال👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️¦⇠ تاکی‌ دَراِنتِظار گُذاری‌ بہ‌زاری‌ اَم بازآی‌ بَعد اَزاینهَمہ‌ چِشم‌اِنتِظاری‌اَم 🤍⃟¦⇢ @goftemansazan2
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۷۳ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) من دارم همه‌ی تلاشم رو می‌کنم تا این زندگی کوفتی جهنمی رو بسازم اونوقت این آدم بی‌غیرت که نه خودشو نه پدرومادرش و اون برادر هیز همه‌جور خلافش که توی بی‌بند و باری دست هر کثافتی رو از پشت بسته بودند به من داره تهمت ناروا می‌زنه اگه هر موقع دیگه‌ای بود هزار تا حرف بار خودش و کس و کارش می‌کردم اما حیف به خودم و خدا و امام زمان قول دادم و بقول نرگس بهشون اعتماد کردم وگرنه می‌زدم زیر همه چی و کل خاندانش رو به لجن می‌کشیدم. هر لحظه کمردردم شدت بیشتری پیدا می‌کرد. و نیما دست از چرندیاتش بر نمیداشت بعد از هر سکوت حرف جدیدی به زبون میاورد _تکیه‌گاهم... تو منو تکیه گاه می‌بینی؟ یا اون برادر نکبتت رو؟ یکمم به نریمان بد و بیراه گفت و از آشپزخونه خارج شد بر خلاف همیشه که این مواقع یا جوابش رو می‌دادم یا گریه سر رو از سر می‌گرفتم فقط سکوت کردم از رفتن و آروم شدنش که خیالم راحت شد و مطمئن شدم دیگه بر نمی‌گرده گوشی رو بالا آوردم و با دیدن صفحه متوجه شدم نرگس قطع کرده از این همه شعورش خوشم اومد اگه من بودم دلم نمیومد قطع کنم تا همه اتفاقات رو بشنوم آروم دست روی کمرم گذاشتم معلومه زخم شده بد جاییه موقع خم و راست شدن حتما خیلی اذیتم خواهد کرد. نیما خدا لعنتت... ادامه‌ی حرفم رو قورت دادم. توی دفتز نرگس نوشته موقع عصبانیت هم دعا کنم نیما خدا هدایتت کنه خدا هدایتت کنه نهار دمی استانمبولی گذاشته بودم برای نیما کشیدم و با زحمت سفره رو چیدم با توجه به سفارشات نرگس و استادش خودمم با اینکه شدیدا دلم می‌خواست در چنین شرایطی قهر کنم اما سر سفره حاضر و کمی از غذام رو خوردم کمی بعد وقتی سینی چای رو مقابلش قرار دادم با یاداوری اوضاع گذشته و وضعیت امروز نیما بهش حق دادم بهم شک کنه کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۷۴ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) قبلا چه موقعیت و شرایطی داشت و امروز چه وضعیتی. اما با شناختی که از من داره بیخود کرده بهم چنین تهمت بزرگی می‌زنه... مقابلش نشستم چای رو از توی سینی برداشته و مقابلش روی زمین گذاشتم با مرور آموزشهای استاد نفس عمیقی کشیدم و شروع کردم _میخوام یه اعترافی بکنم تیز نگاهش رو بالا آورد و به صورتم دوخت اولش کمی جا خورده و ترسیدم اما سریع خودم رو جمع و جور کردم _من توی این چند وقت تو رو مقصر همه‌ی اوضاع خراب خونه می‌دونستم اما الان مدتیه فهمیدم من هم‌مقصر بودم... برای همین تو یه کلاس آنلاین شرکت کردم و برای مقابله با مشکلاتم چیزایی یاد گرفتم... من فهمیدم در قبال تو اشتباهات بزرگی داشتم نگاهش خشمگین تر شد خدای من نکنه داره فکر می‌کنه میخوام اعتراف به خیانت کنم؟ یاد حرفای نرگس باعث شد سریع برم سر اصل مطلب چون گفته بود مردا کم طاقتن و از توضیح اضافه خودداری کنم و سریع برم سر اصل مطلب پس ادامه دادم _اشتباه کردم که هیچوقت حرفای دلم رو بهت نگفتم، همیشه فکر می‌کردم خودت می‌دونی... تکیه گاه من توی زندگی از اولم تو بودی الانم هستی... قبلا خواسته‌هام یه چیز دیگه بود و امروز یه چیز دیگه من رفتم سر کار تا به تو کمک کنم اما می‌بینم رفتن من بی‌فایده‌ست من دوست دارم نیازهای من و این بچه و این خونه رو تو تامین کنی می‌دونی چرا؟ چون تو مردی ، کمتر از من خسته می‌شی و کم میاری من خیلی خسته می‌شدم و کم میاوردم شاید به روم نیاوردم اما خیلی کم آوردم من به پشتیبانی و حمایت تو نیاز دارم... نریمان تا زمانی تکیه‌گاهم بود که تو نبودی اما وقتی تو هستی حتی حمایتهای برادرمم دیگه بهم نمی‌چسبه من دوست دارم زیر سایه‌ی تو زن این زندگی باشم اونموقعم با نرگس تلفنی حرف میزدم اگه باورت نمیشه. خودت گوشیم رو چک کن گوشی رو جلوش گذاشتم و به طرف آشپزخونه رفتم و از همونجا کمی ولوم صدام رو بالاتر اوردم _همه‌ی مواد غذاییمون داره تموم می‌شه من می‌دونم تو اگه بخوای می‌تونی هنوز هم این زندگی رو بچرخونی... خودت رو دست کم نگیر. 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
📢 صدقه در شب جمعه شب زیارتی سید الشهدا (ع)  ❤️ 🩸به یاد شهید عزیز سید حسن نصرالله رضوان الله علیه و شهدای مقاومت🩸 پرداخت ۵۰ هزار تومانِ برای کمک به مردم مظلوم یمن را به نیت تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) را فراموش نکنید. 🔸 از جمله فعالیت‌های انجام شده برجسته گروه جهادی اویس قرنی: 🔺 توزیع صدها هزار بسته غذایی هر بسته به ارزش ۵۰ دلار 🔺 سرپرستی و کفالت بیش از ۱۰۰۰ یتیم از ایتام شهداء یمن 🔺 کمک به تولید نانوایی صنعتی و ساخت ادوات کشاورزی در یمن 🔺 قربانی در یمن و توزیع بین خانواده‌های آسیب دیده از جنگ و نیازمند اطلاعات بیشتر: 🌐 https://owaisqarani.com 💢 پرداخت امن کمک به ایتام از طریق درگاه زرین‌پال https://zarinp.al/owaisqarani.com ‼️ برای مبالغ زیر ۶۰ هزار تومان، پرداخت با درگاه زرین‌پال به صرفه‌تر از کارت به کارت است. 💳| شماره کارت به نام گروه جهادی اویس قرنی: 💳| 6273 8170 1007 2290 (روی شماره‌کارت بزنید کپی میشه) شماره‌ی شبا: IR850150050398011502  323180 (روی شماره‌ شبا بزنید کپی میشه) برای عضویت در کانال ایتا پویش، به لینک زیر مراجعه کنید: ✅ @owaisqarani_com 📢 لطفاً این پیام را با حداقل ۵ سرپرست خانواده‌ای که می‌شناسید، به اشتراک بگذارید. لطفاً پس از واریز تصویر رسید واریزی را به شناسه @habib72 ارسال کنید ❌ عضویت در کانال از طریق کلیک کردن روی دکمه 👈پیوستن👉 و یا کلیک روی لینک زیر ❌ 🔴 اینجا یمن است. تنها درگاه رسمی ارتباط با یمن https://eitaa.com/joinchat/1015808046C4da3eb31ef
من ماه‌منیرم. دختری زیبا و سرکش که فقط به فکر خوشگذرانی بودم و با دوستم شهناز همش دنبال هیجان بودیم. یبار که پدر و مادر شهناز به مسافرت خارج از کشور رفتن ترتیب یه مهمونی توپی رو داد و از طریق رفیقاش ۲۰نفر مهمون باعشق و اهل حال رو گلچین کرده بود که وسط مهمونی جا نزنن و تا آخر بازی پایه باشن. یه مهمونی بی سابقه میشد، با یه قضیه از این قرار بود که شب مهمونی همه لحظه ورود چشم بند داشته باشن و مهمونا همدیگرو نبینن. ده تا دختر و ده تا پسر با چشم بسته یارشون رو انتخاب کنن و باهم خوش بگذرونن.... اونشب رسید و همه چیز خوب پیش رفت تا لحظه ای که یارگیری تموم شد و قرار شد چشم‌بندامونو باز کنیم و هرکس با یار انتخابی خودش روبرو بشه. چشم بندم که باز شد با دیدن چهره‌ی آشنای روبروم دنیا روی سرم آوار شد. میدونستم دیگه زنده‌م نمیذاره و هیچ راه فراری نداشتم. اومدم ازش فاصله بگیرم که یهو...😓👇 https://eitaa.com/joinchat/423821411C3abf031035
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 افتخار متخصصان ایرانی در ساخت دستگاه تشخیص زودهنگام بیماری‌ها 🍃🌹🍃 ‌‎‌‎‌‌‎‌ @goftemansazan2
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۷۵ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) تو اگه نون خالی هم بذاری سر سفره‌مون من رو چشمام میذارم و میگم خدایا شکرت و دستت درد نکنه نیما اگه سفره‌ی اعیونی هم برام پهن کنی هم همینو می‌گم... من به تلاشت واسه تامین خودم و بچه‌م امتیاز می‌دم نه به میزان درامد و امکاناتی که برام فراهم می‌کنی. من بهت ایمان دارم نیما... من عاشق خود تو شدم و باهات ازدواج کردم نه شغل و درامد و خونه و ماشینت. چنان از جا برخاست که فکر کردم میخواد بهم حمله کنه کمی عقب کشیدم خودم رو اما چند قدمیم ایستاد با اینکه هیکلش با قبل از زندان رفتنش خیلی متفاوته و دیگه خبری از اونهمه عضله‌هایی که بواسطه‌ی باشگاه رفتن و مکمل خوردن برا خودش ساخته بود خبری نیست اما هنوزم اونقدر از خودم درشت تر هست که با یه حرکت بتونه بلایی سرم بیاره برای همین ترسیده نگاهش می‌کردم _نمی‌خوای سرکار بری مثل آدم بگو نمی‌رم... اینهمه صغری کبری چیدن نمی‌خواست پیام چرت و پرت بدی با این و اون مشورت کنی بخوای منو خر کنی من از این اداها بدم میاد و خودتم خوب می‌دونی پس زرنگ بازی و روشهای خر کردن منو بذار کنار تا بیشتر ازین کفریم نکردی حرفاش رو زد و از خونه بیرون زد دلم از حرفاش خیلی گرفت من دارم تلاشمو می‌کنم برا حفظ... به بقیه‌ی افکارم دیگه فکر نکردم و زدم زیر گریه چرا هر کاری می‌کنم آخرش بن‌بسته؟ تموم شد راهی که به سختی باید طی می‌کردم تا ببینم آخرش نتیجه می‌ده یا نه هنوز طی نکرده مسدود کرد گل امیدم پرپر شد به سمت بخاری و جایی که نیما نشسته بود رفتم و گوشی رو از همون جایی که قبل از نهار مقابل شوهر بی احساسم گذاشته بودم برش داشتم مردک بی‌شعور انگار نه انگار منم آدمم و با زبون بی زبونی دارم بهش ابراز نیاز و توجه می‌کنم نیاز دارم خوب بی انصاف یه ذره بهم توجه کنی مگه چیزی ازت کم میشه؟ شماره‌ی نرگس رو گرفتم _سلام چی شد نهال یهو تلفن قطع شد؟ _قطع نشد خودت قطع کردی، یعنی میخوای بگی متوجه حرفای نیما نشدی؟ _راستش رو بخوای فهمیدم میخواد دعوا کنه قطع کردم کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۷۶ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) _کاش قطع نمی‌کردی تا بشنوی چیا بهم گفت _ای بابا عزیز من، بازم برگشتی سر خونه‌ی اولت که، مگه قرار نشد شش ماه کامل خودت رو بسپری به خدا و طبق دستورات استاد و اون دفتر پیش بری قرار نیست هربار که به در بسته خوردی زود جا بزنی. تو قوی‌تر از این حرفایی دختر. من بهت ایمان دارم... _هه، اگه بدونی چیا بهم گفت و چه تهمتی داشت بهم می‌زد و الان که داشت بیرون می‌رفت چه حرفایی زد مطمئنم که خودت میگی ولش کن نهال شوهر تو درست بشو نیست که نیست کلافه پرسید _ مگه چی گفت که اینجوری قاطی کردی؟ بغضم رو فرو خوردم _من اونموقع فکر می‌کردم خوابیده، برا همین اومدم گوشه‌ی آشپزخونه که یواشکی با تو حرف بزنم نگو بیدار بوده و چون دیده اومدم یواشکی حرف می‌زنم فاز غیرت برداشته برا من و مثلا اومده بود مچم رو بگیره... باورت می‌شه؟ نیمایی که هیچوقت خط قرمزی برای روابط با نامحرم قائل نبود و حتی اگه من رو با یه گله پسر تو یه اتاق تنها می‌ذاشت هم نگرانم نمی‌شد الان بابت یواشکی حرف زدنم اونم تو توی خونه و تلفنی، اینجوری قاطی کرده بود و غیرتی شده بود برام _ای بابا... خوب گفته بودم که شیطان از هر راهی وارد می‌شه برای بر هم زدن برنامه‌هات یکی از حقه‌هاش هم همینه... اولا که حق داشته غیرتی بشه چون همین غیرتی شدنش یعنی هنوز تورو دوست داره و نگران از دست دادنته. _دست بردار نرگس، ببخش اینجوری جواب میدام اما داری چرت می‌گی _شما صبر کن شش ماه دیگه که به حرفم رسیدی بهت می‌گم _نگو که باید ادامه بدم. _خودت می‌دونی عزیز دلم... این زندگی خودته. من بر حسب تجربه‌م می‌گم این اتفاقات طبیعیه برو بچسب به زندگیت و مطالب اون دفترچه رو مو به مو اجرا کن _باورم نمیشه نرگس یجوری حرف می‌زنی انگار استاد شما پیامبر خداست و حرفاش وحی منزل که اینقدر به گفته‌هاش ایمان داری _استغفرالله این چه حرفیه... استاد منم یکی مثل بقیه‌ی حوزوی ‌هاست فقط احکام همسرداری و زناشویی رو از توی کتاب خدا و احادیثی که مرتبط با اهل بیت هست استخراج کرده و به صورت کلاس درس بهمون یاد می‌ده. من به احکام خدا ایمان دارم _اوکی خیلی خوب باشه ادامه میدم‌.. _امروز با امام زمان خلوت نکردی معلومه خیلی فشار روته... _آره راست می‌گی صبح که خواب موندم ظهر هم فرصت نکردم هنوز پای سجاده‌م خلوت کنم _پس برو بجای غر زدن به من با خدا و امامت حرف بزن و انرژی ذخیره کن... چون راه سخت و طولانی در پیش داری... 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
سلام آقایی در پیک موتوری پخش غذا کار میکرده که تصادف میکنه و پاش میشکنه و الان یک ماه و نیمه که تو گچ هست و مستاجره و بیمه هم نیست و یه همسر و و یک بچه داره. به گروه جهادی ما اطلاع دادند ما رفتیم تحقیق و متوجه شدیم که این خونواده فقط با نون خالی دارن زندگی میکنند و این نون رو هم نانوایی سر کوچشون بهش رایگان میده. ما هم دست یاری برای این هموطنمون رو به سمت شما دراز کردیم. صدقه هم به این خونواده میرسه. عزیزان هر چقدر که در توانتون هست حتی شده ۵ هزار تومان به این خونواده کمک کنید اجرتون با حضرت زهرا سلام الله علیها🤲🌹 بزنید رو کارت ذخیره میشه👇👇 5892107046739416 گروه جهادی شهدای دانش آموزی زیرنظر پایگاه بسیج شهید عبدلی حوزه بسیج ۲۸۸نجمه اسلامشهر فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇 @shahid_abdoli لینک‌قرارگاه گروه جهادی https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a در ضمن این اجازه رو به گروه جهادی بدید تا احیانا اگر مبلغی اضافه‌تر جمع شد صرف کارهای خیر بکنه🌹
خوشگل ترین کانال ایتا اینجاس👇 انواع جوراب در مدلهای متنوع با رنگبندیهای جذاب 🍁🍂🍃🍂🍁 😍جورابای خوشگلی که فقط توی عکس و فیلما میبینی👌😍تازه جدیدترین جورابها هم رسیده که ببین و نپرس😍😍 کمکت میکنم آگاهانه و آنلاین خرید کنی 💫😍👌💥 ⚡⚡سبد خرید سه ماهه الی شش ماه هم داریم⚡⚡ 🌸پیوستن و بزن وارد دنیای جورابی شو👇 https://eitaa.com/joinchat/3152806798C50bf09365e یک 😍👌 ارسال به سراسر کشور🚚
توام مثل من دنبال این جوراب های گیپور برای مراسمات رسمی وخاص هستی؟🙂 نمیدونی ازکجا میشه یه جنس خوب وقیمت مناسب شو پیداکرد؟ :) https://eitaa.com/joinchat/3152806798C50bf09365e
🎦 دوربین بی سیم سیمکارتیram خور 💥قابلیت چرخش 💥بدون نیاز به برق (دارای پنل خورشیدی) 💥لنز ۴ مگاپیکسل دارای صدای رفت و برگشت 💥مجهز به سیستم دزدگیر 🌏از هرجای این جهان میتونید مکان مورد نظر خودتون رو ببینید و نظارت کنید و با محیط مورد نظر پیغام صوتی ارسال کنید https://eitaa.com/joinchat/474284338C1bc0a81cb3 جهت اطلاع از قیمت اینجا پیام بدید @ebrahimnasab