|ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.🤍🌹🤍.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ|
#رمان_آنسویمرزهایعاشقی
#فصل_دوم
#توسـالیِمنی
#پارت_111
|ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.🤍🌹🤍.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ|
ماریو:
باشه ای گفتم و سمت اتاق رفتم. دقیقه ای بعد هم سـالی اومد. قبل از اینکه بخوابه گفتم:
ـ هی عروسک خوشگل من؟! نخوابیا! اول بیا این لباسی که برات خریدمو بپوش ببینم تو تنت چه شکلی میشه بعد!
خنده ای کرد و چشم کش داری گفت. لباس رو که پوشید چشمام برق زد! دور خودش که چرخید و موهاش توی هوا تاب خورد دیگه نتونستم تحمل کنم و از جا بلند شدم و سمتش رفتم.
جلوی آینه ایستاد و من هم پشت سرش. از داخل آینه نگاهش کردم:
ـ آخه تو چرا انقده خوشگلی دختر؟!
لبخندی زد و نگاهشو ازم گرفت.
سرمو جلو بردم و روی موهای طلایی شو بوسیدم. سرش رو بالا آورد و دوباره نگاهم کرد. رفتم جلوش ایستادم و بازو هاشو گرفتم. سمت خودم کشیدمش و روی هر دو تا چشماشو هم بوسیدم!
|ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.🤍🌹🤍.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ|
به قلم s.z.m
#اد_ایستاده
#ڪپۍممـنۅع(حࢪام)‼️
#امـانٺداࢪبـاشیـم❌
خوندن بدون عضویت راضی نیستم⛔☝🏻
|ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.🤍🌹🤍.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ|
|ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.🤍🌹🤍.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ|
#رمان_آنسویمرزهایعاشقی
#فصل_دوم
#توسـالیِمنی
#پارت_112
|ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.🤍🌹🤍.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ|
ماریو:
از این کارم هم ذوق زده شده بود و هم متعجب! تک خنده ای کردم:
ـ تو نمیخوای یه بوس بدی؟!
لبخندش پهن تر شد! روی پاشنه پا بلند شد و اروم گونه مو بوسید!
من هم با یک حرکت توی آغوشم کشیدمش و تا میتونستم فشارش دادم!
کنار گوشش آروم لب زدم:
ـ عروسک کوچولو تو نمیخوای دوباره مامان بشی؟!
جیغی کشید و فورا از آغوشم بیرون اومد! قهقهه وار شروع به خندیدن کردم:
ـ چرا جیغ میزنی عروسک؟! کاریت ندارم که!
اخم و خندش با هم قاطی شده بود! لب زد:
ـ بیا دست از سر من بردار ماریو! بذار همین پسر بداخلاقتو بزرگ کنم یکی دیگه پیشکش!
خنده ای کردم و خودمو روی تخت انداختم:
ـ قربون این حرص خوردنات بشم من! چقده جیگر میشی وقتی حرص میخوری!!
جلو اومد دستشو بین موتام فرو برد و گفت:
ـ بیخود!! چشماتو درویش کن آقای دکتر!
...
|ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.🤍🌹🤍.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ|
به قلم s.z.m
#اد_ایستاده
#ڪپۍممـنۅع(حࢪام)‼️
#امـانٺداࢪبـاشیـم❌
خوندن بدون عضویت راضی نیستم⛔☝🏻
|ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.🤍🌹🤍.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ|
|ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.🤍🌹🤍.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ|
#رمان_آنسویمرزهایعاشقی
#فصل_دوم
#توسـالیِمنی
#پارت_113
|ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.🤍🌹🤍.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ|
سـالی:
...
#سالی:
قرار شد رایان و الیزابت با هم صحبت کنن تا اگه به تفاهم رسیدن با هم ازدواج کنن. همگی به پارک رفته بودیم. من بین مامان و ماریو نشسته بودم و دیلان هم روی پام نشسته بود. دیارا بچه الیزابت هم روی پای ماریو بود.
الیزابت و رایان هم رفته بودن تا توی پارک قدم بزنن و همون بین با هم صحبت هم بکنن.
ماریو دیلان رو از دستم گرفت:
ـ عروسک خانومی کمرت درد میگیره همش این بچه رو بغل میکنی.
و بعد دیلان رو روی زمین گذاشت. دیلان هم همون جا شروع به دویدن کرد و خودشو روی چمن ها انداخت و بین اونها غلت زد!
فورا بلند شدم و سمتش رفتم:
ـ پسرکم اونا کثیفه بلند شو.
دیلان اونقدر غرق بازی بود که بهم اهمیتی نداد!
ماریو کنارم اومد و دستشو دورم حلقه کرد و منو به خودش چسبوند:
ـ ولش کن عزیزم بذار بازیشو بکنه میریم خونه لباساشو عوض میکنیم.
|ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.🤍🌹🤍.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ|
به قلم s.z.m
#اد_ایستاده
#ڪپۍممـنۅع(حࢪام)‼️
#امـانٺداࢪبـاشیـم❌
خوندن بدون عضویت راضی نیستم⛔☝🏻
|ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.🤍🌹🤍.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ|
1-به شدتتتت😪و داغونم الان😢 خیر سرم میخواستم درس بخونم ولی دریغ از یه خط🤦🏻♀️😑
2-بله خودم مینویسم...
https://daigo.ir/secret/228669160
#اد_ایستاده
به خداوند اعتماد کنید
اجازه دهید او از راه هایی که خودش
فقط از آنها خبر دارد، کمک تان کند.
وابسته بودن به نتیجه خاص و انتظار کشیدن
برای این که چیزی که می خواهید،
از راه خاصی به دست تان برسد،
فقط انتخاب ها و تعداد راه های ممکن
را کمتر و محدودتر می کند.
تعیین تکلیف برای خدا را رها کنید
و اطمینان داشته باشید که
راه به شما نشان داده خواهد شد.⭐️❤️
#حالخوب
اهم اهم☺️
دوستان به یه ادمین فعال و پاکار نیازمندیم🥲
@mottaham_13
اگر کسی هست، من اینجام😌☝🏻
#اد_ایستاده
🟢 چه زیبا گفت :
🟢 دیروز از هر چه بود گذشتیم و امروز از هر چه بودیم گذشتیم ...
🟢 آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز...
🟢 دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز تلاش می کنیم ناممان گم نشود ...
🟢 جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو می دهد ...
🟢 آنجا روی درب اطاقمان می نوشتیم : یا حسین فرماندهی از آن توست، اینجا می نویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید ...
🟢 الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم
🟢 و بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم .
جملات زیبا و منتسب به #سردارشهید_نورعلی_شوشتری.
#میها
موقع عصبانيت حواستون باشه باكی و چجوری دارين حرف ميزنيد!
همه چيز حل ميشه و حالتون خوب ميشه
اما يه حرفايی،يه لحنايی هيچوقت
از دل طرف مقابل پاك نميشه
#میها
مےگفت:هروقت ،
دلتبرا؎امـآمزمآنتتــَنـــگشد،
زیآرتآلیـــآسینبخون؛
انگارامآمتداره
باهآتحرفمےزنہ..!🥲🌱
#امامزمانجانم
https://daigo.ir/secret/228669160
سلام، بابت دیروز معذرت 😔میدونید دیگه سرماخوردگیه و.... آره🤧🤦🏻♀️
امروز پارت جبرانی داریم.... از رمان سـالی هم پارت خواهم گذاشت🥲🤝🏻
#اد_ایستاده
1-برای پست گذاری...
2-بله حتما...
https://eitaa.com/mehfel
رفقا...
https://daigo.ir/secret/228669160
#اد_ایستاده
آنچہخوبانهمہدارندتویکجاداࢪۍ
بیسببنیستڪہدࢪڪنجدلمجاداࢪۍ🫀
‹ #عاشقانه_مذهبی ›