ســـ🥰ــ✋ــلام
دوشنبه قشنگ تابستونیتون بخیر 🐝♥️
روزتــون پــر از عـشـق و امـید 🐝♥️
الهی حال دلتون خـوب باشه🐝♥️
امروزتون سرشار از زیبـایی🐝♥️
روز تـون عـالـی 🐝♥️
🐝 ∩_∩
(„• ֊ •„)🐝
┏━━━∪∪━━━┓
♥️ @childrin1 ♥️
┗━━━━━━━━━┛
35.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون_سینمایی
کارتون «مهمانی از فضا»
قسمت : سوم
🎞 ∩_∩
(„• ֊ •„)📺
┏━━━∪∪━━━┓
📺 @childrin1 🎞
┗━━━━━━━━━┛
34.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون_سینمایی
کارتون «مهمانی از فضا»
قسمت : چهارم
🎞 ∩_∩
(„• ֊ •„)📺
┏━━━∪∪━━━┓
📺 @childrin1 🎞
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
کاردستی تابلو سه بعدی دختر کوچولو با استفاده از کاغذ رنگی
🧒🏾 ∩_∩
(„• ֊ •„)🧒🏾
┏━━━∪∪━━━┓
👒 @childrin1 👒
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
🍭ساخت گیفت شکلاتی🍭
کانال دردونه رو دنبال کنید و هر روز ایده های جالب ببینید.😍🐝
💕
🍭💕
╲\╭┓
╭ 🍭💕 🆑 @childrin1
┗╯\╲
#آشپزی
🌽🍲سوپ ذرت شیرین «محبوبترین غذای کودک»
مواد لازم :
1. ذرت شیرین🌽
2. شیر🍶
3. آرد ذرت🌽
4. برگ گشنیز خرد شده🌿
5. پیازچه ی بهاری خرد شده
6. نمک و فلفل (اندازه ی مصرف این چاشنی ها بستگی به ذائقه ی فرزند شما دارد.)
🌽🍲طرز تهیه :
ابتدا دانه های #ذرت را به طور جداگانه در یک قابلمه روی اجاق گاز با شعله ی بالا بپزید، چون دانه های ذرت دیرپز هستند. سپس، ذرت های پخته شده را در مخلوط کن ریخته و نیمی از #شیر و #نمک را به آن اضافه کرده و مخلوط را خوب له می کنیم. مادر و کودکی ها مخلوطی به صورت یک خمیر صاف و یکنواخت درست کرده و با فشار دست آن را ورز می دهیم. سپس، خمیر را در یک ظرف ریخته و روی حرارت ملایم می گذاریم. با اضافه کردن بقیه شیر و برگ های گشنیز در آن ظرف، اجازه می دهیم مواد روی شعله ی ملایم برای حدود پنج دقیقه بجوشند.
از شیر باقی مانده برای حل کردن آرد ذرت استفاده می کنیم. سپس، خمیر آرد ذرت را بقیه ی مواد اضافه کرده و خوب مخلوط می کنیم.
با اضافه کردن ادویه جات و سبزی ها می توانیم سوپ کودک خود را طعم دار کنیم. در نهایت، با خرده های پیاز بهاری سوپ را تزیین می نماییم و این غذای کودک را که بسیار مقوی است به فرزند دلبندتان بدهید.
🥗 ∩_∩
(„• ֊ •„)🥗
┏━━━∪∪━━━┓
🥕 @childrin1 🥕
┗━━━━━━━━━┛
💕همه چیز ممکنه💕
«قسمت اول»
یکی بود یکی نبود یک روز موش کوچولوی قصه ی ما که اسمش موش موشک بود داشت توی جنگل بزرگ و سبز قصه قدم می زد که یهد فعه دید یه دونه سیب قرمز از درخت کنده شد و افتاد پایین.موش موشک با خودش فکر کرد:” آخ جون سیب! الان میرم اونو بر میدارم و با خودم به خونه می برم بعد هم میشورمش و میخورمش”
تا موش موشک سب رو از روی زمین برداشت ناگهان سر و کله ی گربه ی ناقلا پیدا شد و فوری خودش رو به موش موشک رسوند.” بهتره اون سیبو به من بدی”
موش موشک گفت :” نه نمیدم ، من اول پیداش کردم”
گربه ی ناقلا با لحن تهدید آمیزی گفت :” ببین موش موشک من امروز می خوام میوه بخورم،در غیر این صورت اول تو رو و بعد سیب رو می خورم”
موش موشک با خودش فکرکرد:” چه جوری به گربه ی ناقلا اعتماد کنم؟ اون ممکنه سیب روبخوره و بعدش هم منو بخوره” و اینجوری شد که موش موشک پا گذاشت به فرار و شروع کرد به دویدن.گربه ی ناقلا هم به دنبال موش موشک دوید تا اینکه موش موشک به یک پل رسید. وقتی موش موشک رفت روی پل ، گرگ خاکستری رو دید که داشت از اون سمت پل به طرفش میومد.موش موشک شوکه شده بود بچه ها ، انگار که یخ زده بود.در همون موقع بود که گربه ی ناقلاهم به موش موشک رسید و بهش نزدیک شد.اون همونطور که به طرف موش موشک میومد بهش گفت :” حالاچه جوری میخوای خودتو نجات بدی موش کوچولو؟”
در همون موقع گرگ خاکستری گفت:” صبر کن! اگر می خوای موش مال تو، اما سیب رو بذار برای من،من یه مدته که چاق شدم و اضافه وزن دارم ، دکتر بهم گفته برای کم کردن وزنم باید میوه بخورم”
گربه ی ناقلا در حالی که خسته شده بود و نفس نفس می زد گفت :” دکتر من هم به خاطراضافه وزنم بهم گفته میوه بخورم،به خاطر همین من از خوردن این موش منصرف شدم، اون منو مجبور کرد که مسافت زیادی رو به دنبالش بدوم و حالا خیلی گرسنه هستم”
گرگ خاکستری گفت:” اگر میخوای موش رو برای خودت بردار و سیب رو بذار برای من،تو مسافت زیادی رو دویدی و حتما وزن کم کردی،بنابراین دیگه نیازی به خوردن سیب نداری”
گربه ی ناقلا گفت :” اگر اینطوریه که تو میگی پس من سیب رو بر میدارم و این موش رو آزاد می کنم.تو هم دنبالش کن و وزنت رو کم کن”
گرگ خاکستری که دیگه کم کم داشت کلافه می شد زیر لب غر غری کرد و گفت :” با من بحث نکن گربه ی ناقلا،خوب نیست اگر من عصبانی بشم”
گربه ی ناقلا جواب داد :” تو نمیتونی به من دستور بدی ، من از گرگ نادونی مثل تو نمی ترسم”
گرگ خاکستری که عصبانی شده بود گفت :” چطور جرات کردی به من بگی نادون؟حالا که اینطور شد هم این موش و هم اون سیب جفتشون مال منه”
بله بچه ها گرگ خاکستری اینو گفت و موش موشک رو به سمت خودش کشید.
گربه ی ناقلا گفت :” تو نمیتونی این کارو بکنی،من اول موش رو دیده بودم،به خاطر همین موش و سیب رو با خودئم می برم” و شروع کرد به کشیدن دست موش موشک.بله بچه ها اینطوری شد که گربه ی ناقلا و گرگ خاکستری بر سر موش موشک با هم دعواشون شد.
موش موشک در حالی که از درد دستاش داشت به خودش میپیچید گفت :” چرا بین خودتون تصمیم نمیگرین که من باید با چه کسی برم؟”
گربه ی ناقلا داد زد و گفت :”ساکت باش، حرف نزن”
موش موشک فریاد کشید :” هر دوی شما دارین منو میکشین و انتظار دارین که ساکت بمونم و حرفی نزنم”
اما بچه ها گربه ی ناقلا و گرگ خاکستری به موش موشک توجهی نکردن و به دعوا کردن و به جنگیدنشون ادامه دادن.
ادامه دارد...
🐭 ∩_∩
(„• ֊ •„)🐭
┏━━━∪∪━━━┓
🟢 @childrin1 🟢
┗━━━━━━━━━┛
@childrin1،،،،کانال دردونه.mp3
3.68M
#قصه_صوتی
" درد من چه رنگیه؟!"
با صدای (خاله شادی)
💗 ∩_∩
(„• ֊ •„)💗
┏━━━∪∪━━━┓
⭐️ @childrin1 🌙
┗━━━━━━━━━┛
@childrin1کانال دُردونه...._326715147139680188.mp3
2.54M
#لالایی_صوتی
" بالش ابری"
👆👆👆
🍓
🍇🍓
🍓🍇🍓
╲\╭┓
╭ 🍇🍓 🆑 @childrin1
┗╯\╲.
🌱 🌱 🌱 🌱 🟡
🌱 🌱 🌱 ♥️
🌱 🌱 🟡
🌱 ♥️
🌱
🟡
ســـ😍✋ــــلام♥️🟡
صبحتـون بـهتـریـن و ♥️🟡
خوشرنگ تـرین صبـح دنیـا♥️🟡
با لحظه هـایـی پـراز خـوشی ♥️🟡
و آرزوی سـلامتـی بـرای شمـا ♥️🟡
روزتـون سرشار از موفقیت♥️🟡
سه شنبه تون عـالـی♥️🟡
🟡 ∩_∩
(„• ֊ •„)🟡
┏━━━∪∪━━━┓
♥️ @childrin1 ♥️
┗━━━━━━━━━┛
40.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قصه_امامان_پیامبران
«حضرت نوح (ع)»
قسمت: اول
🌼 ∩_∩
(„• ֊ •„)🌼
┏━━━∪∪━━━┓
🌈 @childrin1 🌈
┗━━━━━━━━━┛
44.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قصه_امامان_پیامبران
«حضرت نوح (ع)»
قسمت: دوم
🌼 ∩_∩
(„• ֊ •„)🌼
┏━━━∪∪━━━┓
🌈 @childrin1 🌈
┗━━━━━━━━━┛
30.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تزیین_غذای_کودک
تزئین جذاب و خوشگل تخم مرغ آب پز برای بچه ها😍
کوچولوها گاهی غذا و میوه نمی خورند، تزیین زیبای غذا میتونه بچه ها رو تشویق به مصرف بهتر و بیشتر مواد غذایی سالم کنه و باعث رشد بهتر بچه ها بشه.
🥚 ∩_∩
(„• ֊ •„)🥗
┏━━━∪∪━━━┓
🥗 @childrin1 🥚
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
کاردستی زیبای گل با استفاده از لیوان کاغذی😍👍
کانال دردونه رو دنبال کنید و هر روز ایده های جالب ببینید.😍🐝
🌼
🌈🌼
╲\╭┓
╭ 🌈🌼🆑 @childrin1
┗╯\╲
🐭همه چیز ممکنه🐭
«قسمت دوم»
موش موشک گفت :” جنگیدن هیچ نتیجه ای نداره،با هم صحبت کنید و یک راه حل پیدا کنین”
گربه ی ناقلا گفت :” موش موشک ما میدونیم که تو میخوای به ما کلک بزنی و از دستمون فرار کنی، اما ما اجازه نمیدیدم که این اتفاق بیفته”
موش موشک جواب داد :” من سعی نمی کنم شما رو فریب بدم و گولتون بزنم،من فقط نمیخوام که شما با همدیگه بجنگید و دعوا کنین”
گرگ خاکستری پرسید :” واقعا ؟ اونوقت چه جوری مشکل ما رو حل میکنی؟”
موش موشک پیشنهاد داد :” چرا با سکه شیر یا خط نمیندازین و تصمیم گیری نمیکنین؟”
گرگ خاکستری موافقت کرد و گفت که این فکر و ایده ی خوبیه، گربه ی ناقلا هم گفت :” بیاین این کار رو انجام بدیم”
گرگ خاکستری گفت :” من شیررو انتخاب می کنم”
گربه ی ناقلا هم گفت :” منم خط رو انتخاب میکنم”
بعد در همین موقع موش موشک پرسید:” اونوقت اگر نه شیر بیاد نه خط چی؟”
گربه ی ناقلا و گرگ خاکستری با تعجب به همدیگه نگاهی کردن و در حالی که گیج شده بودن پرسیدن:” منظورت چیه؟”
موش موشک دوباره پرسید:” اگر سکه ای که برای شیر یا خط میندازیم عمود روی زمین قراربگیره و نه شیر رو نشون بده و نه خط رو اونوقت باید چی کار کنیم؟ ”
اونا پرسیدن:” چطور یه همچین چیزی ممکنه؟”
موش موشک پرسید:” بیاین اینطوری فکر کنیم که ممکنه همچین چیزی اتفاق بیفته.اونقوت باید چی کار کنیم؟”
گرگ خاکستری و گربه ی ناقلا به شوخی و تمسخر گفتن:” اونوقت ما به تو اجازه میدیم که بری
بعد موش موشک گفت :” پس بیاین به ساحل رودخونه بریم و یک سکه بندازیم”
گربه ی ناقلا پرسید :” چرا نمیتونیم همین جا این کار رو انجام بدیم؟”
موش موشک توضیح داد :” اگر ما سکه رو همین جا بندازیم ممکنه سکه ی من توی رودخونه بیفته و من هم سکه ی دیگه ای ندارم تا بتونیم دوباره پرتابش کنیم”
گربه ی ناقلا گفت :” پس حالا که اینطوره بیاین به ساحل رودخونه بریم”
بله بچه ها اینطوری شد که هر سه تاشون از پل پایین اومدن و به کنار ر ودخونه
رفتن.
وقتی به کنار رودخونه رسیدن موش موشک گفت :” من سکه رو به هوا می ندازم، اگر شیر باشه گرگ خاکستری برنده ست و اگر خط باشه گربه ی ناقلا می بره”
موش موشک این رو گفت و سکه رو به هوا پرتاب کرد.
در همین موقع گرگ خاکستری دوید تا ببینه شیر اومده یا خط.گربه ی ناقلا که دید گرگ خاکستری داره به سمت سکه می دوه فریاد زد:” صبر کن! من به تو اعتماد ندارم،تو ممکنه سکه رو یچرخونی تا خودت برنده بشی”
گربه ی ناقلا این رو گفت و بعد دست موش موشک رو رها کرد و به دنبال گرگ خاکستری دوید.وقتی اون دوتا سکه رو پیدا کردن دیدن که به خاطر اینکه خاک مرطوب و نرم بوده سکه به طور عمود روی ماسه ها قرار گرفته و نه از شیر خبری هست و نه از خط.
گرگ خاکستری گفت :”موش موشک راست می گفت ، حق با اون بود ، همه چیز ممکنه”
گربه ی ناقلا به علامت موافقت سرش رو تکون داد.
در همین موقع ناگهان گرگ خاکستری فریاد زد:” نگاه کن ، موش موشک داره فرار میکنه”
گربه ی ناقلا گفت :” بذار بره،اگر ما اونو بگیریم دوباره باید بحث کنیم که چه کسی سیب رو برداره و چه کسی موش موشک رو به دست بیاره ”
گرگ خاکستری گفت :” حق با تو ا”
بعد هر دو نا امید و ناراحت به خونه هاشون برگشتن.
پایان
🐭 ∩_∩
(„• ֊ •„)🐭
┏━━━∪∪━━━┓
🟢 @childrin1 🟢
┗━━━━━━━━━┛
@childrin1کانال دردونه،.،.mp3
3.36M
#قصه_صوتی
" کبوتر و عنکبوت "
با صدای (خاله شادی)
💗 ∩_∩
(„• ֊ •„)💗
┏━━━∪∪━━━┓
⭐️ @childrin1 🌙
┗━━━━━━━━━┛