eitaa logo
پژوهش‌های تاریخ اسلام
3.3هزار دنبال‌کننده
229 عکس
29 ویدیو
10 فایل
مرکز پژوهش های تاریخ اسلام لینک دعوت به کانال: @chsiqs قم، خیابان دورشهر، روبروی کوچه ۲۱ تلگرام: https://t.me/chsiqs جهت ارتباط با ادمین: @Chsi_qs نکات تاریخی که توسط ادمین در کانال گذاشته می شود، به معنای موافقت مرکز با مضمون آن نکات نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
فرق انتحال و اقتباس و اقتباسی بودن عنوان کتاب «مفاتیح الجنان» استاد محمد اسفندیاری: شك نيست كه ميان انتحال و اقتباس بايد تفاوت گذاشت. يكى از نويسندگان معاصر در تفاوت انتحال و اقتباس, تشبيه هنرمندانه اى به كار برده كه گفتنى است: عمل نويسنده اى كه اقتباس مى كند, مانند عمل زنبور عسل است كه موادى را از گلها جمع آورى مى كند و به شهد مبدل مـى سـازد, امـّا عمـل نويسنده اى كــه آنچه را ديگران نوشته اند, عيناً در كتاب خود مى آورد, مانند سرقتى است كه مورچه از انبار غله مى كند. اين رو اقتباس, هيچ نقصى نيست و از اعتبار كتاب نمى كاهد. خاصّه اقتباس در عنوان كتاب كه گاهى ـ چنان كه افتد و دانى ـ چاره اى جز آن نيست. زيرا در انتخاب عنوان كتاب, محدوديتهايى وجود دارد كه نويسنده را به تنگنا مى افكند و او را وامى دارد تا از عنوان كتاب ديگران بهره گيرد. چنان كه برخى از كتابها, با اقتباس از عنوان كتاب ديگران انتخاب شده است همچنين بايد اشاره كرد به عنوان كتاب مفاتيح الجنان كه قطعاً اقتباس از عنوان كتاب مفتاح الجنان است و عنوان «مفتاح الجنان» نيز احتمالاً اقتباس از عنوان كتاب «مفتاح الفلاح» شيخ بهائى است. هكذا عنوان «مفتاح الفلاح» احتمالاً از عنوان «فلاح السائل» سيد بن طاووس اقتباس شده است. آنچه اين گفته را قوّت مى بخشد, اين است كه موضوع كليه اين كتابها در دعاست و لابد مؤلف «مفاتيح الجنان», عنوان كتاب «مفتاح الجنان» را, و مؤلف «مفتاح الجنان» نيز عنوان كتاب «مفتاح الفلاح» را, و او نيز عنوان كتاب «فلاح السائل» را ملحوظ داشته است. گفتيم عنوان «مفاتيح الجنان», (قطعاً) اقتباس از عنوان «مفتاح الجنان» است. رهيافت من بدين نكته, براساس توضيح مرحوم شيخ عباس در آغاز كتاب «مفاتيح الجنان» است. وى مى گويد: (بعضى از اخوان مؤمنين از اين داعى درخواست نمودند كه كتاب مفتاح الجنان را كه متداول شده بين مردم مطالعه نمايم و آنچه از ادعيه آن كتاب كه سند دارد ذكر نمايم و آنچه را كه سندش بنظرم نرسيده ذكر ننمايم و … پس احقر خواهش ايشان را اجابت نموده و اين كتاب را بهمان ترتيب جمع آورده و ناميدم آن را به مفاتيح الجنان). مفاتيح الجنان. تصحيح سيد هاشم رسولى محلاتى. ترجمه سيّد احمد طيبى شبسترى. (انتشارات علميه اسلاميه, 1349). ص 24, مقدّمه كتاب. پس همان گونه كه مى نگريم, اساساً كتاب «مفاتيح الجنان», تهذيب كتاب «مفتاح الجنان» است و لذا عنوان آن نيز اقتباس از «مفتاح الجنان» است (برگرفته از مقالۀ «عنوان کتاب و آیین انتخاب آن» نوشتۀ محمد اسفندیاری، می‌توانید مشروح این مطلب را در اینجا بخوانید). دوستان خود را از طریق لینک زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید:⬇️⬇️ @chsiqs
مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام برگزار می‌کند: دومین جلسه از سلسله جلسات بررسی و نقد کتاب 🛑 بررسی تحلیلی روایات نشانه‌های ظهور 🛑 🎙با حضور: 🔵 خدامراد سلیمیان (نویسنده) 🔵 حمیدرضا مطهری (ناقد) 🔵 مصطفی صادقی کاشانی (ناقد) ⏰ زمان: دوشنبه، سوم مهر، ساعت 19 شرکت به صورت حضوری و مجازی مکان: قم، خیابان دورشهر، کوچۀ 15، پلاک چهار 📱لینک شرکت مجازی در جلسه: https://aparat.com/CHSIQS/live می‌توانید تصویر فهرست و صفحات ابتدایی کتاب را از اینجا مشاهده کنید. دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs
جلسه نقد کتاب نشانه‌های ظهور 3-7-1402 فایل کم حجم.mp3
32.57M
صوت دومین جلسه از سلسله نشست های بررسی و نقد کتاب مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام با موضوع کتاب بررسی تحلیلی روایات نشانه‌های ظهور 🎙با حضور: 🔵 خدامراد سلیمیان (نویسنده) 🔵 حمیدرضا مطهری (ناقد) 🔵 مصطفی صادقی کاشانی (ناقد) برگزارشده در تاریخ 3 مهر 1402 دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs
علامت سادات در طول تاریخ بخش اول: رنگ سبز علویان ظاهراً علامات و شعارهایی را دارا بودند که با آن شناخته می‌شدند، به علاوه در هر شهری که بودند نامشان در دفاتر مخصوص ثبت می‌شد و عموم مردم هم آنان را می‌شناختند. اما اینکه به علامت سیادت پارچۀ سبزرنگ به سر خود ببندند، این رسم تا قرن هشتم معمول نبود. در این زمان شمارۀ سادات بسیار شده بود و اغلب شناخته نمی‌شدند، از این رو ملک اشرف در صدد برآمد ایشان را با عمامۀ سبز مشخص کند. قرن‌ها قبل در سال 201 هجری هنگامی که مأمون علی بن موسی الرضا (ع) را ولیعهد مسلمانان قرار داد به سپاه خود دستور داد جامۀ سیاه را که شعار عباسیان بود به جامۀ سبز تبدیل کنند. بنا بر نوشتۀ صاحب روضات، مأمون رنگ سبز را لباس حضرت رضا (ع) قرار داد و به دیگر علویان نیز دستور داد لباس سبز را شعار خود قرار دهند. در هر حال لباس سبز به عنوان شعار علویان دیری نپایید و پس از مدت کوتاهی از بین رفت. در سال 204 هجری پس از گذشت هشت روز از ورود مأمون به بغداد اولاد عباس در خصوص لباس سیاه که شعار عباسیان است و او نباید از این شعار سر باز زند با مأمون سخن گفتند و این سخنان در مأمون مؤثر واقع شد. روی مأمون با جامۀ سبز وارد مجلس خود شد، چون اطرافیان و یاران او حضور یافتند جامۀ سیاه خواست و پوشید و این ترتیب شعار سبز از بین رفت. از این تاریخ تا قرن هشتم نویسنده در کتب تاریخ به موردی بر نخورده است که رنگ سبز شعار علویان بوده باشد. در قرن مزبور عمامۀ سبز به علامت سیادت رسمیت پیدا کرد، به این نحو در سال 773، ملک اشرف شعبان (از ممالیک بحری که در مصر و شام فرمانروا بود) فرمانی صادر کرد که به موجب آن می‌بایست «اشراف» دربار مصر و شام (سابقاً (تا زمتن صفویه) به جای «سید» از کلمۀ «شریف» استفاده می‌شد که جمع آن «اشراف» است) عمامۀ سبز را شعار خود قرار دهند تا حقشان شناخته و مقامشان بزرگ داشته شود و مردم ایشان را بشناسند و آنان از دیگران ممتاز باشند. این فرمان اجرا شد و از این پس عمامۀ سبز شعار علویان گردید (تاریخ مذهبی قم، ص 121-123) دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs
علامت سادات در طول تاریخ بخش دوم: رنگ سیاه و بافتن گیسوان اما درباره عمامۀ سیاه به سر بستن یا شال سیاه به کمر بستن به عنوان علامت سیادت که چند قرن است در ایران و عراق و کم و بیش چند کشور دیگر معمول است، نویسنده درباره منشأ و تاریخ شروع آن مطلبی نیافته است. آنچه مسلم است این است که رنگ سیاه از قرون اولیۀ هجری تا به امروز جزء علائم سوگواری بوده است. در هر حال آنچه در خصوص عمامه و شال سیاه به علامت سیادت به نظر می‌رسد این است که از عصر صفویان به بعد که مذهب شیعه در ایران مذهب رسمی شد و شعارهای شیعه از جمله عزاداری عاشورا به صورت‌های مختلف اجرا شد، اولاد علی (ع) به یاد شهیدان کربلا خود را سوگوار همیشگی دانستند و از این رو عمامۀ سیاه و نیلی به سر بستند و به تدریج عمامه و شال سیاه جزء شعارهای عمدۀ سیادت قرار گرفت. امروزه در ایران و عراق سیاه و سبز هر دو از علائم بارز سیادت به شمار می‌آید. سابقاً برخی به علامت سیادت گیسوان بلند در طرفین صورت می‌آویختند و آن را تافته می‌کردند. سعدی در اواخر باب اول گلستان در شروع حکایتی گفته است: «شیادی گیسوان بافت که من علویم». گویا این رسم قرن‌هاست که از بین رفته است (تاریخ مذهبی قم، 127-128) دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تیزر مجموعه مستند مصاحف کهن تولیدشده در مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام با همکاری مرکز و کتابخانه مطالعات اسلامی به زبان‌های اروپایی قسمت اول از این مجموعه با عنوان «قرآن مسروقۀ موزۀ پارس» تا ساعاتی دیگر از آپارات و کانال‌های ایتا و تلگرام مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام منتشر خواهد شد. دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs
27.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام با همکاری مرکز و کتابخانه مطالعات اسلامی به زبان‌های اروپایی تقدیم می‌کند: قسمت اول از مجموعه مستند مصاحف کهن: 🛑 «قرآن مسروقۀ موزۀ پارس» 🛑 به روایت: مرتضی کریمی‌نیا داستان سرقت مسلحانۀ نسخه‌ای بسیار کهن و مهم از قرآن به خط کوفی از موزۀ ملی پارس در شیراز، و فروش برگ برگ آن در حراج‌های مختلف لندن و پاریس طی سال‌های 1382 تا 1398 عصر روز چهارشنبه 27 فروردین سال 1382 شمسی (16 آوریل 2003 میلادی)، در ساعات پایانی وقت اداری، چهار سارق مسلح با لباس مبدل وارد موزۀ ملی پارس در شیراز شدند و با شکستن یکی از ویترین‌های شیشه‌ای موزه، نسخه‌ای از قرآن به خط کوفی را از موزه به سرقت بردند. از آن پس تاکنون که قریب دو دهه از ماجرا می‌گذرد، هیچ خبری از پیگیری یا نتیجۀ پیگیری این سرقت بزرگ فرهنگی در هیچ رسانه‌ای منتشر نشده، حال آنکه پس از سرقت، اوراق مختلف آن در حراج‌های مختلف لندن (ساتبیز، کریستیز و بُنهامز) به فروش رسیده است. برای مشاهدۀ این قسمت با کیفیت بالاتر در آپارات اینجا کلیک کنید دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs
هدایت شده از نردبان فقاهت
✳️ نظر آیت الله بروجردی(ره) درباره «مصباح الشریعه» ✔️ درس خارج فقه استاد محمدتقی شهيدی 99/06/23 🔹 «مصباح الشریعة» به قول مرحوم آقای بروجردی تألیفِ شیخ ابوالقاسم قُشیری رئیس متصوفه است و ربطی به امام صادق ندارد. آقای زنجانی در این جرعه‌ای از دریا جلد 3 نقل می‌کنند که من خودم بودم در مجلسی که آقای بروجردی بودند،‌ و مرحوم آقای خمینی هم بودند. یک کسی ظاهراً راجع به این روایت «العبودیة جوهرها الربوبیة» سؤال کرد. آقای بروجردی فرمود سندش کجاست؟ ایشان می‌گویند مرحوم آقای خمینی به آن بغل‌دستی گفت: «مصباح الشریعة». آن بغل‌دستی هم گفت: «مصباح الشریعة». آقای بروجردی گفت: بله مصباح الشریعة شیخ ابوالقاسم قشیری رئیس متصوفه! @Nardebane_feghahat
تاریخچۀ برگزاری نماز جمعه در قم از شروع آن با آیت‌الله خوانساری تا کم شدن شکوه آن همزمان با حضور آیت‌الله بروجردی در قم ظاهراً قبل از آمدن مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری نماز جمعه در قم اقامه نمی‌شده است. در همان اوایل مرحوم آیت الله حاج میرزا محمد ارباب به ایشان پیشنهاد می‌کند که نماز جمعه بخوانند. ایشان در جواب می‌فرمایند باید صلاة جمعه را بحث کنیم (شاید مقصود این بوده که ببینند نظرشان در حکم نماز جمعه چه خواهد شد). پس از بحث و تدریس صلاة جمعه نظرشان به وجوب تخییری آن تعلق می‌گیرد. در اینجا باز پیشنهاد اقامۀ نماز جمعه مطرح می‌گردد و گویا این در زمانی بوده که اجتماعات دینی از طرف رضاخان ممنون شده بود. حاج شیخ خودشان برای اقامۀ جمعه حاضر نمی‌شوند اما می‌فرمایند اگر حاج شیخ ابوالقاسم قمی (آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم قمی کبیر) اقامه کنند من هم شرکت می‌کنم. اما این کار عملی نمی‌شود و در سال 1353 حاج شیخ ابوالقاسم و در سال 1355 مرحوم حاج شیخ از دنیا می‌روند. پس از این تاریخ قرعه و فال به نام مرحوم آیت الله حاج سید محمدتقی خوانساری می‌خورد و نماز جمعه‌ای باشکوه در مسجد امام حسن عسکری برپا می‌گردد که شاید در تمام جهان تشیع در آن دوره نماز جمعه‌ای با این کیفیت و شکوه نداشته‌ایم. این نماز جمعه ادامه داشت تا آمدن مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به قم. ایشان در بحث نماز جمعه این مطلب را بیشتر تقویت کردند که اقامۀ جمعه از مناصب امام معصوم است و گرچه حکم به حرمت آن نکردند اما بحث‌ها موجب شد که بسیاری به این نتیجه رسیدند که احتیاط در ترک آن است و از این جهت شرکت‌کنندگان در نماز جمعۀ مرحوم خوانساری کم شدند و از آن شکوه اولی کاسته شد. در همین زمان‌ها بود که آیت‌الله العظمی اراکی گاه‌گاهی و اواخر به صورت مداوم به جای آیت‌الله خوانساری امامت جمعه را به عهده گرفتند (برگرفته از کتاب یادنامۀ حضرت آیت الله العظمی اراکی، نوشته رضا استادی، ص 213-214) دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs