💥#حکایتزیبایحمالتبریزی
🌿در خیابان شمس تبریزی شهر تبریز زیارتگاهی وجود دارد که به قبر حمال معروف است.
فرد بیسوادی در تبریز زندگی میکرد و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی می گذراند تا از این راه رزق حلالی بدست آورد.
🔹یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند.
صدایی توجه اش را جلب می کند؛
میبیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا میکند که ورجه وورجه نکن، می افتی!
🔸در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک می شود و ناغافل پایش سر میخورد و به پایین پرت میشود.
مادر جیغی میکشد و مردم خیره میمانند.
حمال پیر فریاد میزند "نگهش دار"!
کودک میان آسمان و زمین معلق میماند، پیرمرد نزدیک می شود، به آرامی او را میگیرد و به مادرش تحویل میدهد.
🔹جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع میشوند و هر کس از او سوالی میپرسد:
یکی میگوید تو امام زمانی،
دیگری میگوید حضرت خضر است،
کسانی هم میگویند جادوگری بلد است و سحر کرده.
حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش میگذارد،
خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر می کنند،
🔸به آرامی و خونسردی می گوید:
خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر،
من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است در این بازار میشناسید.
من کار خارق العاده ای نکردم، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم، یکبار من از خدا خواستم، او اجابت کرد.
🔹اما مردم این واقعه را بر سر زبانها انداختند و این حمال تا به امروز جاودانه شد و قبرش زیارتگاه مردم تبریز شد.
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
#داستان_آموزنده
🔆آرامش در طوفان
مزرعه داری بود که زمین های زراعی بزرگی داشت و به تنهایی نمی توانست کارهای مزرعه را انجام دهد.
تصمیم گرفت برای استخدام یک دستیار اعلامیه ای بدهد چون محل مزرعه در منطقه ای بود که طوفان های زیادی در سال باعث خرابی مزارع و انبارها میشد افراد زیادی مایل به کار در انجا نبودند سرانجام روزی یک مرد میانسال لاغر نزد مزرعه دار آمد.
مزرعه دار از او پرسید آیا تاکنون دستیار یک مزرعه دار بوده ای مرد جواب داد *من می توانم موقع وزیدن باد بخوابم* به رغم پاسخ عجیب مرد چون مزرعه دار به یک دستیار احتیاج داشت او را استخدام کرد.
مرد به خوبی در مزرعه کار می کرد و از صبح تا غروب تمام کارهای مزرعه را انجام می داد و مزرعه دار از او راضی بود.
سرانجام یک شب طوفان شروع شد و صدای آن از دور به گوش می رسید.
مزرعه دار از خواب پرید و فریاد کشید طوفان در راه است فورا به سراغ کارگرش رفت و او را بیدار کرد و گفت بلندشو طوفان می آید باید محصولات و وسایلمان را خوب ببندیم و مهار کنیم تا باد آنها را با خود نبرد.
مرد همانطوری که در خواب بود گفت: نه ارباب من که به شما گفته بودم وقتی باد می ورزد من می خوابم .
مزرعه دار از این پاسخ عصبانی شد و تصمیم گرفت فردا او را اخراج کند سپس با عجله بیرون رفت تا خودش کارها را انجام دهد.
با کمال تعجب دید که تمامی محصولات با تور و گونی پو شیده شده است.
گاوها در اصطبل و مرغ ها در مرغدانی هستند پشت همه در ها محکم شده است و وسائل کشاورزی در جای مطمئن و دور از گزند طوفان هستند.
مزرعه دار متوجه شد که دستیارش فکر همه چیز را کرده و همه موارد ایمنی را در نظر داشته بنابر این حق داشته که موقع طوفان در آرامش باشد .
وقتی انسان آمادگی لازم را داشته باشد تا با مشکلات مواجه شود از چیزی ترس نخواهد داشت.
✾📚
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
روزی حکیمی در میان کشتزارها قدم میزد که با مرد جوان غمگینی روبهرو شد. حکیم گفت: «حیف است در چنین روز زیبایی غمگین باشی.» مرد جوان نگاهی به دور و اطراف خود انداخت و پاسخ داد: «حیف است!؟ من که متوجه منظورتان نمیشوم!» گرچه چشمان او مناظر طبیعت را میدید اما به قدری فکرش پریشان بود که آنچه را که باید، دریافت نمیکرد. حکیم با شور و شعف اطراف را مینگریست و به گردش خود ادامه میداد و درحالیکه به سوی برکه میرفت از مرد جوان دعوت کرد تا او را همراهی کند.
به کنار برکه رسیدند، برکه آرام بود. گویی آن را با درختان چنار و برگهای سبز و درخشانش قاب کرده بودند. صدای چهچههٔ پرندگان از لابه لای شاخه های درختان در آن محیط آرام و ساکت، موسیقی دلنوازی مینواخت. حکیم در حالی که زمین مجاور خود را با نوازش پاک میکرد از جوان دعوت کرد که بنشیند.
سپس رو به جوان کرد و گفت : «خواهش میکنم یک سنگ کوچک بردار و آن را در برکه بینداز.» مرد جوان سنگریزه ای برداشت و با تمام قوا آن را درون آب پرتاب کرد. حکیم گفت: «بگو چه میبینی؟» مرد جوان گفت : «من آب موجدار را میبینم.» حکیم پرسید: «این امواج از کجا آمدهاند؟» جوان گفت: «از سنگریزه ای که من در برکه انداختم.» حکیم گفت: «پس خواهش میکنم دستت را در آب فرو کن و حلقه های موج را متوقف کن.» مرد جوان دستش را نزدیک حلقه ای برد و در آب فرو کرد. این کار او باعث شد حلقه های جدید و بزرگتری به وجود آید. گیج شده بود. چرا اوضاع بدتر شد؟ از طرفی متوجه منظور حکیم نمیشد.
حکیم پرسید: «آیا توانستی حلقه های موج را متوقف کنی؟» جوان گفت: «نه! با این کارم فقط حلقه های بیشتر و بزرگ تری تولید کردم.» حکیم پرسید : «اگر از ابتدا سنگریزه را متوقف میکردی چه!؟».
حکیم گفت: «از این پس در زندگیات مواظب سنگریزههای بسیار کوچک اشتباهاتت باش که قبل از افتادن آنها در دریای وجودت مانع آنها شوی. هیچ وقت سعی نکن زمان و انرژیات را برای بازگرداندن گذشته و جبران اشتباهاتت هدر دهی.»
🍃
🌺🍃
#حکایت #پند #داستان
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
《علی بهونه گیر》:
در گذشته در شهری امام زادهای بود که مردم برای زیارت به آن جا میرفتند. روزی زن جوانی که برای زیارت به آنجا رفته بود متوجه سه زن بینی بریده شد که در آنجا نشسته بودند و درد دل میکردند پس نزد آنها رفت و علت را پرسید.
آنها هم گفتند هر کدام از ما زمانی همسر علی بهونه گیر بودیم و او قبل از ازدواج با ما شرط میکرد که اگر بتواند از ما بهانه بگیرد دماغ ما را میبرد و ما را طلاق میدهد.
زن جوان که یک سالی بود شوهرش را از دست داده بود تحت تاثیر سخنان آن سه زن قرار گرفت و گفت من حاضرم انتقام شما را از او بگیرم پس با او ازدواج خواهم کرد و کاری میکنم تا او از این شهر فرار کند. زنها شاد شدند گفتند اگر چنین بکنی و انتقام ما را از او بگیری ما هم برای تو دعای خیر میکنیم.
پس زن به عقد علی بهونه گیر درآمد ولی قبل از آن علی بهونه گیر با زن شرط کرد که اگر بتواند از زن بهانه بگیرد آن گاه حق دارد بینی او را ببرد و او را طلاق دهد و زن هم به او اطلاع داد که نازا است و او نباید در این مورد از وی بهانه بگیرد.
علی قبول کرد ولی به زن گفت اگر من بچه بخواهم چه؟ زن هم در پاسخ به او گفت:« خدا بزرگ است؛ حالا من نازا هستم اما تو که چنین نیستی پس کاری میکنیم که خودت بچهای بیاوری». علی خندید ولی نتوانست بفهمد زن برای او چه نقشهای دارد. پس از مدتی که علی از زنش سیر شد بهانه گیری را شروع کرد اما زن هیچ راه بهانهای برای او باقی نمیگذاشت.
روزی علی به زن پیغام داد که امشب مهمان دارم پس غذای مناسبی تهیه کن تا جلوی مهمانها رو سفید باشم. زن هم انواع غذاها را آماده کرد و همهی احتمالات را بررسی کرد. هنگام شب وقتی مهمانها آمدند علی آقا شروع به بهانه گیری از غذاها کرد و زن هم که هر احتمالی را بررسی کرده بود هیچ راه بهانهای برای علی نگذاشته بود و هر آنچه را علی بهانه میگرفت زن آن غذا را میآورد و جلویش میگذاشت.
علی آقا که شکست خورده بود به گوشهای از اتاق رفت و در بسترش خوابید و از ناراحتی چند روزی در بسترش ماند. زن هم که منتظر این لحظه بود در بیرون از خانه چو انداخت که علی بهونه گیر حامله است و به همین سبب نمیتواند از خانه بیرون بیاید و به سرکار رود.
این خبر در کل شهر پیچید و علی هم از این خبر آگاه شده بود پس بعد از آن دیگر روی رفتن به بیرون از خانه را نداشت و چندین ماه درخانه ماند. روزی از روزها زن همسایه زایمان کرد و همسر علی به خانهی همسایه رفت و از آنها خواهش کرد برای ساعتی بچه را به او قرض بدهند و بچه را از آنها گرفت و به خانه آورد و نوزاد را در رخت خواب علی قرار داد.
علی که از همه جا بی خبر بود با صدای بچه بیدار شد و با تعجب به بچه نگاه میکرد. زن هم نزد علی آمد و گفت:« قدمش مبارک باشد؛ نگفتم اگر خدا بخواهد خودت بچه میآوری؟» پس زن با صدای بلند و هلهله به کوچه و بازار رفت و به آشنایان شوهرش گفت بیایید که علی فارغ شده است.
همگان به خانهی علی آمدند و به او و نوزادی که در رخت خوابش بود نگاه میکردند. علی هم که از زنش شکست خورده بود و دیگر روی ماندن در آن شهر را نداشت تصمیم گرفت از آن شهر برود.
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
#سیاست_زنانه
طعنه و کنایه زدن ممنوع
یکی از اشتباهاتی که بسیاری از زن و
مردها مرتکب میشن استفاده از طعنه و کنایه در صحبت کردن با همسرانشون هست.
این طعنه ها به مرور زمان مشکلات عاطفی برای اونها ایجاد میکنه
وقتی طعنه میزنید نه تنها مشکل حل نمیشه،بلکه رنجش ها عمیق تر میشه
و وقتی از هم ناراحت میشوید و در صدد رفع ناراحتی بر نمیاین
وقتی اجازه میدین ناراحتی روی هم انباشته بشه، باید انتظار داشته باشید که رابطتون روز به روز سردتر و بی روح تر بشه.
بهترین کار اینه که همیشه به صورت مستقیم حرف خودتون را بگید تا کینه و کدورتی پیش نیاد
#همسرداری
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
#قصه ضرب المثل ها
📕فوت کوزه گری
🔹استاد كوزه گري بود كه خيلي با تجربه بود و كوزه هاي لعابي كه مي ساخت خيلي مشتري داشت .
شاگردي نزد وي كار مي كرد كه زرنگ بود و استاد به او علاقه داشت و تمام تجربه هاي كاري خود را به او ياد داد .
🔹شاگرد وقتي تمام كارها را ياد گرفت . شروع کرد به ايراد گرفتن و گفت مزد من كم است .
و كم كم زمزمه كرد : من مي توانم بروم وبراي خودم كارگاهي راه اندازي كنم و كلي فايده ببرم .
🔹هرچه استاد كوزه گر از او خواهش كرد مدتي ديگر نزد او بماند تا شاگردي پيدا كند و كمي كارها را ياد بگيرد تا استاد دست تنها نباشد ، پسرك قبول نكرد و او را دست تنها گذاشت و رفت .
🔹 شاگرد رفت و كارگاهي راه اندازي كرد وهمانطور كه ياد گرفته بود كاسه ها را ساخت و رنگ كرد و روي آن لعاب داد و در كوره گذاشت . ولي متوجه شد كه رنگ كاسه هاي او مات است و شفاف نيست .
دوباره از نو شروع كرد و خاك خوبتر انتخاب كرد و در درست كردن خمير بيشتر دقت كرد و بهترين لعاب را استفاده كرد و آنها را در كوره گذاشت ولي باز هم مشكل قبلي بوجود آمد .
🔹شاگرد فهميد كه تمام اسرار كار را ياد نگرفته . نزد استاد رفت و مشكل خود را گفت . و از استاد خواهش كرد كه او را راهنمائي كند .
استاد از او پرسيد كه چگونه خاك را آماده مي كند و چگونه لعاب را تهيه مي كند و چگونه آنرا در كوره مي گذارد . شاگرد جواب تمام سوالها را داد .
استاد گفت : درست است كه هر شاگردي بايد روزي استاد شود ولي تو مرا بي موقع تنها گذاشتي . بيا يك سال اينجا بمان تا شاگرد تازه هم قدري كار ياد بگيرد و آن وقت من هم تو را راهنمائي خواهم كرد و تو به كارگاه خودت برو .
🔹شاگرد قبول كرد يكسال آنجا ماند ولي هر چه دقت كرد متوجه اشتباه خودش نمي شد . يك روز استاد او را صدا زد و گفت بيا بگويم كه چرا كاسه هاي لعابي تو مات است .
استاد كنار كوره ايستاد و كاسه ها را گرفت تا در كوره بگذارد به شاگردش گفت چشمهايت را باز كن تا فوت وفن كار را ياد بگيري .
استاد هنگام گذاشتن كاسه ها در كوره به آنها چند فوت مي كرد . بعد از او پرسيد : ” فهميدي ؟
شاگرد گفت : نه . استاد دوباره يك كاسه ديگر برداشت و چند فوت محكم به آن كرد و گرد وخاكي كه از آن برخاسته بود به شاگرد نشان داد و گفت : اين فوت و فن كار است ، اين كاسه كه چند روز در كارگاه مي ماند پر از گرد و خاك مي شود در كوره اين گرد وخاك با رنگ لعاب مخلوط مي شود و رنگ لعاب را كدر مي كند . وقتي آنرا فوت مي كنيم گرد وغبار پاك مي شود و لعاب خالص، پخته مي شود و رنگش شفاف مي شود .
حالا پي كارت برو كه همه كارهايت درست بود و فقط همين فوت را كم داشت .
🔹 اين ضرب المثل اشاره به كسي دارد كه بسيار چيزها مي داند ولي از يك چيز مهم آگاهي ندارد .
ضرب المثلهایی كه به اين موضوع اشاره دارند عبارتند از :
👈فلاني هنوز فوتش را ياد نگرفته
👈اگر كسي فوت اين كار را به ما ياد مي داد خوب بود
👈برو فوت آخري را ياد بگير
👈همه چيز درست است و فقط فوتش
#ضرب_المثل
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
#دخالت_خانوادهها #سیاست_های_زنانه
‼️جعبه سیاه زندگی زناشویی را نزد پدر و مادرمان نبریم
⛔️ هرگز نباید مسایل و اختلافهای خود را بدون اطلاع و توافق همسرمان با خانوادههای خود در میان بگذاریم ، زیرا :
♻️بعد از مدتی با همسرمان آشتی میکنیم اما خانوادهها همچنان تصور میکنند زندگی ما پر از بدبختی و مشکلات است و ممکن است دچار ناراحتی و دلتنگی شوند.
♻️وقتی که والدین و خواهرو برادر ما فکر میکنند زندگی زناشویی ما با مشکل روبرو است ، مضطرب می شوند و براساس اطلاعات معمولا ناقصی که از جعبه سیاه زندگی ما دارند ، شروع به دادن راه کارها و راهحلهای اشتباه میکنند.
♻️مساله دیگر این است که وقتی والدین از مسائل زندگی ما باخبر میشوند ، ممکن است به طور ناخوداگاه رفتارشان با همسرمان تغییر کند و حتی زمانی که اختلاف ما با همسرمان پایان یافته است ، نتوانند نگرش خود را نسبت به او بهبود ببخشند .
#همسرداری
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
💠دکتر انوشه چقد قشنگ میگه؛
برای رسیدن به آرامش کافیه🍃
این چند تا قول رو به خودت بدی:
قول بده نزاری آدمی که لیاقت نداره
آرامشتو بهم بریزه !🌸
قول بده اولویت زندگیت خودت باشی
اول به خودت کمک کنی
بعد اگه تونستی به دیگران !🍃
قول بده از این به بعد حرف و کار
دیگران روت تاثیر منفی نذاره !🌱
قول بده بخاطر احترام به خودت
از همه ی خاطراتی که بهت آسیب زدن بگذری !🌸🍃
قول بده از این به بعد بیشتر از توانت
برای کسی تلاش نکنی
خوبی زیاد تبدیل به وظیفه میشه ...☘
#دوست
#تربیت
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
🌸لطافت زنانه
❌باید از جنگیدن با مرد اجتناب کرد، نه صرفاً به خاطر حفظ غرور او بلکه همچنین به خاطر حراست از شأن و منزلت خود!
❌ هیچ چیز به اندازه ی زن شوریده حال و دیوانه بی جاذبه و ناخوشا یند نیست،
✅ زنی که به جای قدرت زنانه، از قدرت زبانش استفاده می کند شهره ی آفاق است.
جنگیدن، زن را نزد مرد و نزد خودش زشت و ناخوشایند می کند.
✅ مرد به زنی باهوش و قوی نیاز است تا مردش را خلع سلاح کند، نه با خشم بلکه با عشق.
مردان خصوصیات زنانه را به دلیل نرمی و لطافت زن قبول می کنند و نه به دلیل قدرت او. 💜
#همسرداری
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴کسانی که امام حسین را گشتند آدم های خیلی بدی نبودند ❗️
فقط این ویژگی ها رو داشتند
که خیلی از ماها داریم ❗️
همین میشه که بعد از ده سال دینداری
تازه تبدیل به شمر شدی❗️
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#خدا_رو_شکر_کردم_که_مادر_شهید_شدم!
🌷ماه رمضان بود. نامهای از عبدالله رسیده بود. داشتیم میخواندیم که در حیاط را زدند. همسر و پسرم جلوی در رفتند. من نگران شدم. نتوانستم طاقت بیاورم. جلو رفتم ببینم چه خبر است. دو نفر بودند. یکی با پای مجروح و گچ گرفته و دیگری سالم بود. سلام کردم و پرسیدم: «چیزی شده؟ عبدالله شهید شده؟» یکی از آنها گفت:...
🌷یکی از آنها گفت: «مادر! از کجا فهمیدی؟ عبدالله متعلق به همه بود.» پرسیدم: «پس جنازهاش چی؟» گفت: «زیر آتشه. وقتی منطقه آزاد شد. جنازهاش رو میاریم عقب.» خدا رو شکر کردم که چون حضرت زینب سلام الله علیها مادر شهید شدم.» همسایهها وقتی خبر شهادت عبدالله را شنیدند، جمع شدند و تسلیت گفتند. به آنها گفتم: «به ما تسلیت نگین. عبدالله خودش مرگ در راه خدا رو انتخاب کرد و به خواستهاش رسید.»
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز عبدالله عرب سرهنگی
منبع: سایت نوید شاهد
✾📚
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انیمیشن : پت و مت
ژانر : انیمیشن ، فان
کیفیت : 720p - دوبله فارسی *-*🌸💕
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قتل عام بی سر و صدا
لطفا حواستون به غذاهایی که می خورید باشه
#طب_و_سلامت
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
*ترفندآشپزی 👩🍳👩🍳👩🍳
#ترفند_شله_زرد مجلسی و بدون نقص 🌼*
🔻نکات پخت شله زرد حرفه ای و خوشمزه:
برنج را همراه گلاب و زعفران خیس کنید.
برای خیس خوردن خلال بادام، کمی از گلاب استفاده کنید.
زعفران، گلاب و هل را در ۵ دقیقه قبل از دم گذاشتن شله زرد اضافه کنید تا عطر آنها از بین نرود.
برنج باید قبل از اضافه کردن شکر کاملاً شکفته و نرم شده باشد.
میزان آب و شکر شله زرد با توجه به پیمانههای برنج با دقت اندازهگیری کنید.
حتما از برنج نیم دانه یا کامل ایرانی استفاده کنید.
شله زرد وقتی سرد شود عطر زعفران و گلاب و هل آن بیشتر میشود.
#ترفند_آشپزی
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ #اربعین_حسینی را جدی بگیریم...
🚩 #صل_الله_علیک_یااباعبدالله
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍جوری از دیدن این کلیپ لذت میبرید که در پوست خودتون نخواهید گنجید👌💞
#امیرالمومنین #علی علیه السلام
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
✔️ کلم خام مصرف کنید تا به سرطان سینه مبتلا نشوید 👌
کلم را میتوانید هر روز به شکل سالاد میل کنید و از خواص انرژی بخش و ضد سرطانی آن بهرهمند شوید. فلاونوئید موجود در کلم خام خاصیت ضدسرطانی دارد و روزی یک کاسه از آن کمک میکند تا سلولهای سرطانی هرگز شکل نگیرند !
#طب_و_سلامت
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
دلایل سردبودن بدنتان👇
🔸کمبودآهن
🔸لاغری زیاد
🔸خواب ناکافی
🔸کم کاری تیروئید
🔸مشکل گردش خون
🔸آب بدنتان کم شده است
🔸ماهیچههای بدنتان کم است
#طب_و_سلامت
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
44.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌ذغال خوب و رفیق بد..
روش های ترک عادت های بد❌
و روش ایجاد عادت های خوب ✅
#دکترشکوری
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوونا امید امام زمان رو ناامید نکنید...
استادمومنی
فوقالعاده زیبا؛حتما ببینی
#امام_زمان
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️کی گفته حجاب مهمه؟
❗️باید دلت پاک باشه
❗️حجاب ظاهری که مهم نیست
😂 تعریف جالب و طنز از حجاب
🌹#دکتر_سعید_عزیزی
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای سلامتی کودکانتون باهاشون از این بازیهای ورزشی کنید😇
✅ #تربیت #ورزش
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
📚طلوع عشق: #دانیل_استیل
#رمان
👁🗨 ۲۴۴ صفحه
کتزیا با سنت مارتین دختر جوانی است که در کودک پدر و مادرش را از دست داده است. ادوارد مرد میانسالی که از کودکی عاشق مادر کتریا بوده ؛ سرپرستی او را به عهده می گیرد و شاهد پر و بال گرفتن دختر جوان در حرفه ی خبرنگاری است. حرفه ای که خودش بر خلاف شان اجتماعی و ثروت بی اندازه اش انتخاب کرده است. ادوارد سالهاست که عشق چندین ساله ی خود را از دختر جوان پنهان کرده.
#معرفی_کتاب
💙