eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
676 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمکهای اولیه خفگی مکان دقیقشو بشناس ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی با کیسه شون دنیا میان! فقط را ببینید تبارک الله احسن الخالقین ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
28.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣📣محمد خوش آمدی😭 🎬 داستان زندگی کربلایی محمد اکبری، که با نگاه خاص سیدالشهدا توبه کرد و سوار بر کشتی نجات اباعبدالله شد. ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
حکایت يكى از دوستان مى گفت : خانم من باردار بود و نزديك ماه رمضان مى خواستم به مسافرت بروم . براى خدا حافظى و التماس دعا رفتم خدمت آقاى . ايشان مرا دعا كردند و فرمودند: ((در اين ماه خدا پسرى به شما عطا خواهد كرد، اسمش را محمّد حسن بگذاريد.)) در حالى كه آقا اصلاً اطلاعى نداشتند كه خانم من حامله است ، و راهى براى تشخيص اينكه پسر است يا دختر و در چه تاريخى متولد مى شود نبود. اتفاقاً در شب نيمه رمضان بچه ما متولد شد و اسمش را محمد حسن گذاشتيم . 📚 برگی از دفتر افتاب. ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎙حجت الاسلام عالی برای امام زمانت وقت بزار... 👌کوتاه و شنیدنی ‌‌ ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
خلاصه ای از داستان ضرب المثل از تو عباسی از من رقاصی💙🦋 حکایت شده که در دوران شاه عباس صفوی، مرد ولگردی را مظنون به جاسوسی بود، در اطراف قصر دستگیر کرده و نزد شاه می برند. شاه از او می پرسد: برای چه کسی کار می کنی؟ چه کسی تو را فرستاده تا جاسوسی ما را کنی و در محدوده حکومت ما پرسه زنی؟! مردک ساده لوح که روحش هم از این ماجرا خبر نداشت، یک چیزهای مبهمی سر هم کرد و گفت! پادشاه که دید وضعیت او آشفته تر از این حرف هاست، پرسید: رقاصی هم بلدی؟ ولگرد در جواب گفت: قربانتان شوم اتفاق برای همین کار آمده بودم اصفهان! شما هم اگر برای من یک عباسی خرج کنید، تا شب برایتان می رقصم!! از این رو وقتی کسی برای رفع نیازهایش به هرکار پستی رو می کند، این ضرب المثل را برایش به کار می برند. ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿1⃣خنک کنندگی کولر رو چند برابر کن👆 🥰🥰 🌿 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️وضعیت و چه شباهت عجیبی به این داره...😁😁 🌱🌱🌱 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
👈اگر شخصی مالی به فرزندش بدهد یا ملکی به نام او کند به معنای پرداخت سهم‌الارث او نیست زیرا این انتقال صرفا یک انتقال عادی است و همچنین سهم‌الارث از اموال باقیمانده متوفی در لحظه مرگ محاسبه می‌شود و هیچ کدام از انتقالات قبل از مرگ اثری در آن ندارد. نکته:🔻🔻 اگر پدر یا مادرتان ملکی به نام فردی کرده و شما از عدم سلامت عقل پدر یا مادرتان آگاه هستید بعد از مرگ آنها هم میتوانید به استناد این مورد تقاضای ابطال این انتقالات را بدهید. ⚖ ⚖ 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
نام کتاب: شلوارهای وصله دار نویسنده : رسول پرویزی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۲۶ مرداد سالروز قهرمان و صبور اسلام به میهن گرامی باد. ♦️صحنه‌ های آخرالزمانی از اسارت سخت و طاقت فرسای سربازان جبهه حق در زندان‌های صدام با سرودی زیبا که بلاشک اشک همه ما را در می‌آورد و در قلبمان علم افتخار به ایرانی بودن و شیعه بودن را بلند می کند! ♦️صحنه‌هایی که انعکاس این روایت امام موسی کاظم (ع) است که فرمودند: «مردی از اهل قم قیام و مردم را به سوی حق دعوت می‌کند و قومی گرداگرد او جمع می‌شوند به صلابت پاره‌های فولاد، تندبادهای روزگار آنها را به لرزه درنمی‌آورد و از جنگ خسته نمی‌شوند و ترس به خود راه نمی‌دهند و بر خدا توکل می‌کنند و سرانجام، پیروزی از آن متقین است.» (علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۵۷، ص ۲۱۶) 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
طلبکاری که مدتها سر دوانده شده بود برای وصول طلبش عزم جزم کرد و خنجر برهنه ای برداشت و به سراغ بدهکارش رفت تا طلبش را وصول کند. بدهکار چون وضع را وخیم دید گفت: چه به موقع آمدی که هم اکنون در فکرت بودم تا کل بدهی را یکجا تقدیمت کنم. چون طلبکار را با زبان کمی آرام کرد دستش را گرفت و گوسفندانی را که از جلوی خانه اش میگذشتند نشانش داد و گفت: ببین در هر رفت و برگشت این گوسفندان، چیزی از پشمشان به خار و خاشاک دیوارهای کاه گلی این گذر گیر کرده و از همین امروز من شروع به جمع آوری آنها میکنم. بقدر کفایت که رسید آنها را شسته و به رنگرز میدهم تا رنگ کند و بعد از آن زن و بچه ام را پای دار قالی مینشانم تا فرشی بافته و به بازار برده فروخته و وجه آن را دو دستی تقدیم تو میکنم. طلبکار از شنیدن این مهملات از فرط خشم به خنده افتاد و بدهکار هم چون خنده او را دید گفت: مرد حسابی طلب سوخته رو به این راحتی زنده کردی، تو نخندی من بخندم....؟ 🍃 🌺🍃http://eitaa.com/cognizable_wan
🦊 روباه دم بریده 🔹روزی دم یک روباه در حادثه‌ای قطع شد. روباه‌های گروه پرسیدند: دُم‌ات چه شد؟ 💠 چون روباه‌ها از نسلی مکار می‌باشند، گفت خودم قطع‌اش کردم!!! ♻️ گفتند: چرا؟ این که بسیار بد است و معلوم می‌شود. 🌐 روباه گفت: خیر! حالا آزادم و سبک. احساس راحتی می‌کنم! وقتی راه می‌روم فکر می‌کنم که دارم پرواز می‌کنم! 🔰 یک روباه دیگر که بسیار ساده بود، رفت و دُم خود را قطع کرد. چون درد شدیدی داشت و نمی‌توانست تحمل کند، نزد روباه اولی رفت و گفت: برادر تو که گفته بودی سبک شده‌ام و احساس راحتی می‌کنم. من‌که بسیار درد دارم! روباه اولی گفت: صدایش را درنیاور! وگرنه تمام روز روباه‌های دیگر به ما می‌خندند! هرلحظه ابراز خشنودی کن و افتخار کن تا تعداد ما زیاد شود؛ وگرنه تمام عمر مورد تمسخر دیگران قرار خواهیم گرفت! 🔅 همان بود که تعداد دُم‌بریده‌ها آن‌قدر زیاد شد که بعداً به روباه‌های دم‌دار می‌خندیدند! 🔸وقتی در یک جامعه افراد مفسد زیاد می‌شوند، آن‌گاه به افراد باشرف و باعزت می‌خندند. گاهی هم آن‌ها را دیوانه می‌دانند! http://eitaa.com/cognizable_wan
. 🇮🇷🌸🌹🌸🇮🇷 ✨﷽✨ ✍ روزی جوانی را دیدم که در کمال ادب، سمت حرم اباعبدالله (علیه السلام) آمد و سلام داد. و من نیز جواب سلام امام حسین (علیه السلام) به آن جوان را شنیدم. از جوان پرسیدم چه کرده ای که به این مقام رسیدی؟ درحالیکه من پانزده سال است امام جماعت کربلا هستم و جواب سلامم را نمیشنوم؟ پاسخ داد پدر و مادر پیر و از کارافتاده ای داشتم که دیگر توانایی پیاده زیارت آمدن را نداشتند؛ قرار بر این شد هر شب جمعه یکی از والدینم را روی پشتم سوار کنم و به زیارت ببرم. یک شب جمعه که بسیار خسته بودم و نوبت پدرم بود، خستگی و گرسنگی و تشنگی ام را به رویشان نیاوردم، و پدرم را سوار بر پشتم به زیارت امام حسین (علیه السلام) آوردم و برگرداندم. وقتی خسته به خانه رسیدم، دیدم مادرم بسیار گریه می کند؛ پرسیدم مادرم چرا گریه می کنی؟ پاسخ داد: پسرم می دانم که امشب نوبت من نبود و تو هم بسیار خسته ای. اما می ترسم که تا هفته ی بعد زنده نباشم تا به زیارت اباعبدالله (علیه السلام) بروم. آیا می شود امشب مراهم به زیارت ببری؟ 💥هرطور بود، مادرم رو بر پشتم سوار کردم و به زیارت رفتیم. تمام مدت مادرم گریه می کرد و دعایم مینمود. وقتی به حرم رسیدیم دعا کرد... ان شاء الله هربار به امام حسین (علیه السلام) سلام بدهی، خود حضرت، سلامت را پاسخ بدهند. و این شد که من هر بار به زیارت اباعبدالله (علیه السلام) مشرف می شوم و سلام میدهم، از داخل مضجع شریف صدای جواب سلام حضرت را می‌شنوم. همه‌ی این‌ها از یک است... 📚 حضرت آیت الله میلانی... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🇮🇷🌸🌹🌸🇮🇷 http://eitaa.com/cognizable_wan
پنج قورباغه در یک برکه زندگی می کردند ، یک قورباغه تصمیم گرفت بپرد سؤال: چه تعداد قورباغه باقی می ماند؟ جواب : پنج عدد! چرا؟ چون تصمیم گرفتن، انجام دادن نیست نکته: تفاوت برنده با بازنده در عمل و بی عملی است هرگاه کسی طرحی را ارائه کند ، می بینید که ده نفری قبل از او به این طرح فکر کرده اند، اما فقط به آن فکر کرده اند... -آلفرد‌موفتا عمر کوتاه نیست ما کوتاهی میکنیم📚📖 ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
شخصی برای خرید غلام به بازار برده فروشان رفت. عبدی را به او نشان دادند و گفتند: این برده هیچ عیبی ندارد، جز آنکه سخن چینی است. او پذیرفت و عبد را با آن عیب خریداری کرد و به منزل برد. بعد از گذشت چند روز آن عبد به همسر مولای خود گفت: شوهرت تو را دوست نمی دارد و می خواهد زن دیگری بگیرد، اگر بخواهی من او را برایت سحر می کنم به شرط آنکه چند تار از موهای او را برایم بیاوری؟ زن گفت: چطور موی او را برایت بیاورم؟ غلام گفت: وقتی که خوابید با تیغ مقداری از موهایش را قطع کن و بیاور تا کاری کنم که به تو علاقمند شود.! سپس نزد شوهر او رفت و گفت: زن تو دوستی پیدا کرده و می خواهد تو را به قتل برساند مواظب باش تا قضیه را بفهمی، مرد خود را بخواب زده بود که زن با تیغ وارد شد. مرد به گمان اینکه او قصد قتلش را دارد از جا برخاست و زنرا به قتل رسانید. اقوام زن که از قضیه مطلع شدند، همگی آمدند و آن مرد را به قتل رساندند. قبیله آن مرد هم به مقابله با اقوام زن پرداختند و جنگ و جدال و قتل و خونریزی بین دو طایفه به راه افتاد و تا مدت ها خصومت و درگیری بین آن ها وجود داشت. http://eitaa.com/cognizable_wan
حاج شیخ محمدتقی آملی باید شخص سالک إلی الله، اول خار و خاشاک معاصی را از مزرعۀ دل برطرف سازد و آن را از آفات حفظ کند تا مستعد برای نزول رحمت حق شود که فرمودند براي پروردگار شما در ایام روزگارتان نفحه‌هایی است، پس خودتان را در زیر ناودان‌های رحمت او قرار دهید این رحمت حق، در بعض اوقات بیشتر می‌باشد؛ مانند روزهای جمعه و روز عرفه و ماه مبارک رمضان و هم‌چنین سایر اعیاد و ایام شریفه که در این مواقع رحمت و عنایت حق نسبت به بندگانش بیشتر است و حال عالم غیب و نزول رحمتش از آن‌جا به وسیلۀ کششی است که از این عالم حاصل می‌شود هم‌چنین عالم غیب هم منبع فیوضات و رحمت‌هاي حق است و باید اول، شخص خود را مهیا و مستعد از براي اخذ فیوضات نماید و سپس خود را در زیر ناودان رحمت حق قرار دهد. آن وقت از او درخواست نماید تا رحمت معنویه‌اش را نصیب فرماید و اگر چنان‌چه به تنهایي نتوانست، پس کمک طلبد و به کمک برادران دینی و ایمانی، از حق درخواست فیوضات نمایند که علما این را به اجتماع هم تعبیر کرده‌اند؛ مانند نشستن دور یکدیگر و ذکر خدا گفتن در ایام و لیالی شریفه و متبرکه در اماکن شریفه که مدخلیتش در کشش رحمت الهی بیشتر و زیادتر است 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan 📚✾
🌹شیخ رجبعلی خیاط(ره)🌹 👈 ڪسانی ڪه در از طریقه اهل بیت (ع) فاصله دارند هرچند براثر ریاضت به قدرت روحی رسیده باشند اما درهای معارف حقیقی برآنان بسته است. 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت آیت‌الله بهجت (ره) از ماجرای تشرف یک نجار محضر امام زمان ارواحنافداه ✾📚 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 اگر کسی با قرآن بگیرد؛ احساس می‌کند که ، فقط برای او نازل شده است / استاد عابدینی 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : جایگاه خاص امیرالمؤمنین نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) 👤 ✾📚 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
⚡️ مي گويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد ، تا بداني که نمي شود به عبادتت ، به تقربت و به جايگاهت اطمينان کنی! خدا هيچ تعهدي براي آنکه تو هماني که هستی بمانی ، نداده است شايد به همين دليل است که سفارش شده وقتی حال خوبی داری و مي خواهي دعا کني ، يادت نرود عافيت و عاقبت بخيری بطلبی پس به خوب بودنت مغرور نشو که شيطان روزی مقرّب درگاه الهی بود ‌‎‌‌ ┈┈••••✾•🌹🌹🌹•✾•••┈┈• 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🟩علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد 🔹️در زمان‌هاي‌ دور، كشتي‌ بزرگي‌ دچار توفان‌ شد و باعث‌ شد كه‌ كشتي‌ غرق‌ شود. مسافران‌ كشتي‌ توي‌ آب‌ افتادند. در ميان‌ مسافران، مردي‌ توانست‌ خودش‌ را به‌ تخته‌پاره‌اي‌ برساند و به‌ آن‌ بچسبد موج‌ها تخته‌پاره‌ و مسافرش‌ را با خود به‌ ساحل‌ بردند. وقتي‌ مرد چشمش‌ را باز كرد، خود را در ساحلي‌ ناشناخته‌ ديد بدون‌ هدف‌ راه‌ افتاد تا به‌ روستا يا شهري‌ برسد. راه‌ زيادي‌ نرفته‌ بود كه‌ از دور خانه‌هايي‌ را ديد. قدم‌هايش‌ را تندتر كرد و به‌ دروازه‌ شهر رسيد. در دروازه‌ي‌ شهر گروه‌ زيادي‌ از مردم‌ ايستاده‌ بودند. همه‌ به‌ سوي‌ او رفتند. لباسي‌ گران‌قيمت‌ به‌ تنش‌ پوشاندند. او را بر اسبي‌ سوار كردند و با احترام‌ به‌ شهر بردند مسافر از اين‌كه‌ نجات‌ پيدا كرده‌ خوشحال‌ بود اما خيلي‌ دلش‌ مي‌خواست‌ بفهمد كه‌ اهالي‌ شهر چرا آن‌قدر به‌ او احترام‌ مي‌گذارند. با خودش‌ گفت: .نكند مرا با كس‌ ديگري‌ عوضي‌ گرفته‌اند.. مردم‌ شهر او را يكراست‌ به‌ قصر باشكوهي‌ بردند و به‌عنوان‌ شاه‌ بر تخت‌ نشاندند مرد مسافر كه‌ عاقل‌ بود، سعي‌ كرد به اين راز پي ببرد . عاقبت‌ به‌ پيرمردي‌ برخورد كه‌ آدم‌ خوبي‌ به‌ نظر مي‌رسيد. محبت‌ زيادي‌ كرد تا اعتماد پيرمرد را به‌ خود جلب‌ كرد. در ضمن‌ گفتگوها فهميد كه‌ مردم‌ آن‌ شهر رسم‌ عجيبي‌ دارند. پيرمرد ، به‌ او گفت: . معمولاً شاهان‌ وقتي‌ چندسال‌ بر سر قدرت‌ مي‌مانند، ظالم‌ مي‌شوند. ما به‌ همين‌ دليل‌ هر سال‌ يك‌ شاه‌ براي‌ خودمان‌ انتخاب‌ مي‌كنيم. هر سال‌ شاه‌ سال‌ پيش‌ خودمان‌ را به‌ دريا مي‌اندازيم‌ و كنار دروازه‌ي‌ شهر منتظر مي‌مانيم‌ تا كسي‌ از راه‌ برسد. اولين‌ كسي‌ كه‌ وارد شهر بشود، او را بر تخت‌ شاهي‌ مي‌نشانيم. تختي‌ كه‌ يكسال‌ بيشتر عمر نخواهد داشت مسافر فهميد كه چه سرنوشتي‌ در پيش روي اوست . دو ماه‌ بود كه‌ به‌ تخت‌ پادشاهي‌ رسيده‌ بود. حساب‌ كرد و ديد ده‌ ماه‌ بعد او را به‌ دريا مي‌اندازند. او براي‌ نجات خود فكري‌ كرد: از فردا ‌ بدون‌ اين‌كه‌ اطرافيان‌ بفهمند توي‌ جزيره‌اي‌ كه‌ در همان‌ نزديكي‌ها بود كارهاي‌ ساختماني‌ يك‌ قصر آغاز شد .در مدت‌ باقي‌مانده‌، شاه‌ يكساله‌ هم‌ قصرش‌ را در جزيره‌ ساخت‌ و هم‌ مواد غذايي‌ و وسايل‌ مورد نياز زندگي‌اش‌ را به‌ جزيره‌ انتقال‌ داد ده ‌ماه‌ بعد ، وقتي شاه‌ خوابيده‌ بود ، مردم‌ ريختند و بدون‌ حرف‌ و گفتگو شاهي‌ را كه‌ يكسال‌ پادشاهي‌اش‌ به‌ سر آمده‌ بود از قصر بردند و به‌ دريا انداختند. او در تاريكي‌ شب‌ شنا كرد تا به‌ يكي‌ از قايق‌هايي‌ كه‌ دستور داده‌ بود آن‌ دور و برها منتظرش‌ باشند رسيد. سوار قايق‌ شد و به‌طرف‌ جزيره‌ راه‌ افتاد. به‌ جزيره‌ كه‌ رسيد، صبح‌ شده‌ بود. خدا را شكر كرد به‌ طرف‌ قصري‌ كه‌ ساخته‌ بود رفت اما ناگهان‌ با همان‌ پيرمردي‌ كه‌ دوستش‌ شده‌ بود روبه‌رو شد. به‌ پيرمرد سلام‌ كرد و پرسيد: .تو اينجا چه‌ مي‌كني؟. پيرمرد جواب‌ داد: .من‌ تمام‌ كارهاي‌ تو را زيرنظر داشتم. بگو ببينم‌ تو چه‌ شد كه‌ به‌ فكر ساختن‌ اين‌ قصر در اين‌ جزيره‌ افتادي؟. مسافر گفت: .من‌ مطمئن‌ بودم‌ كه‌ واقعه‌ي‌ به‌ دريا افتادن‌ من‌ اتفاق‌ خواهد افتاد، به‌ همين‌ دليل‌ گفتم‌ كه‌ پيش‌ از وقوع‌ و به‌وجود آمدن‌ اين‌ واقعه‌ بايد فكري‌ به‌ حال‌ خودم‌ بكنم.. پيرمرد گفت: .تو مرد باهوشي‌ هستي. اگر اجازه‌ بدهي‌ من‌ هم‌ در كنار تو همين‌جا بمانم 🔻از آن‌ پس، وقتي‌ كسي‌ دچار مشكلي‌ مي‌شود كه‌ پيش‌ از آن‌ هم‌ مي‌توانسته‌ جلو مشكلش‌ را بگيرد و يا هنگامي‌كه‌ كسي‌ براي‌ آينده‌ برنامه‌ريزي‌ مي‌كند، گفته‌ مي‌شود كه‌ علاج‌ واقعه‌ قبل‌ از وقوع‌ بايد كرد. 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
دیندارآن‌است‌ڪہ‌در ڪشاکش‌بلا،دیندار بماند!🚶🏻‍♀ وگرنہ‌درهنگام‌راحتۍوفراغت‌ وصلح؛ چہ‌بسیارنداهل‌دین..🤍📿 🎙 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برش رااااحت و بی دردسر فویل عمرا اگه میدونستی ┈┈•°.✤🍃🌼🍃✤.°•┈┈ ⛱🔥 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan 🔥⛱
🌷 🌷 .... 🌷وقتی "مهدی" اسير شد، همسرش دو ماهه حامله بود. اميدوار بود روزی بچه‌اش را در ايران ببيند. برای بچه‌های اردوگاه خيلی تلاش می‌كرد. كارها را سر و سامان می‌داد و عراقی‌ها هم به او حساس شدند. روزی كه بيمار شد هر روز خون استفراغ می‌كرد. او را برای عمل جراحی به بيمارستان نظامی تموز بردند. چند روز بعد.... 🌷چند روز بعد، يكی از بچه‌ها از بيمارستان آمد و اين خبر را آورد: در بيمارستان، روی ديوار، بالای يكی از تخت‌ها با قاشق كنده شده بود: "به خدا مرا كشتند؛ مهدی صادقی". سال ۶۹ كه هم‌بندهايش بازگشتند، فرزندش هم به استقبال آمده بود. خيلی دوست داشت برای نخستين بار پدرش را ببيند؛ اما....! 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مهدی صادقی : آزاده سرافراز ابراهيم ايجادی 📚 کتاب "شهدای غریب" منبع: سایت نوید شاهد ✾📚 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan