eitaa logo
روضه خانگیِ دخترانِ سلیمانی
118 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
690 ویدیو
6 فایل
هر گونه سوال ،پیشنهاد یا انتقادی دارید با کمال میل در خدمتتون هستیم🥰❤️ میتونید به این شناسه مراجعه کنید👇 @Ash1721
مشاهده در ایتا
دانلود
بیانات امام خامنه‌ای در دیدار ۱۴۰۳/۱۱/۲۴ https://khl.ink/f/59329 نکته‌ی دوّم: اگر می‌خواهید پیشرفت ادامه پیدا کند، باید نوآوری را هدف خودتان قرار بدهید؛ متمرکز بشوید روی نوآوری. در سازوکارهای رایج نباید متوقّف بشوید. ابتکار و نوآوری حدّ یقف ندارد. نوآوری لازم است. این کافی نیست که ما تواناییِ آن را پیدا کنیم که دستگاهی را که دیگران ساخته‌اند، بسازیم یا تکمیل کنیم یا مثلاً یک خُرده پیشرفته‌تر کنیم؛ این کافی نیست. باید بروید سراغ کاری که او نکرده، او انجام نداده. در عالم طبیعت خیلی از چیزها وجود دارد، خیلی از امکانات وجود دارد که ما اینها را نمی‌شناسیم. یک روزی این قوّه‌ی برق را مردم نمی‌شناختند؛ این از ازل وجود داشت در دنیا؛ در طبیعت نیروی الکتریسیته وجود داشت؛ انسان آن را نمی‌شناخت، بعد کشفش کرد. میلیاردها توان و ظرفیّت از قبیل این در طبیعت وجود دارد. می‌بینید دیگر، پیشرفت‌های علوم را می‌بینید دیگر؛ روزبه‌روز [است]. یک روزی اینترنت نبود، بعد به وجود آمد؛ و بعد انواع و اقسام خصوصیّات افزاینده‌ی آن به وجود آمد؛ یک روز هوش مصنوعی نبود، بعد به وجود آمد؛ اینها حقایقی است. کسانی روی یک چیزی متمرکز می‌شوند، برقی در ذهنی زده می‌شود، آن را دنبال می‌کنند، به نتایجی دست پیدا می‌کنند؛ باید بروید دنبال این؛ نوآوری یعنی این. نوآوری با تکمیل کارهای قبلی تفاوت دارد. اگر می‌خواهید پیشرفت به معنای واقعی کلمه انجام بگیرد، باید نوآوری کنید. این هم نکته‌ی دوّم. البتّه در این عرصه نیروهای جوان، مؤمن، انقلابی، بااستعداد، دانشمند باید به کار گرفته بشود؛ نیروی «جوان» که توانش را دارد، ذهنش را دارد؛ می‌گوییم «مؤمن»، چون ایمان به انسان قوّت می‌دهد، به انسان نیرو می‌دهد، انسان را در خطّ درست و صراط مستقیم باقی نگه می‌دارد؛ می‌گوییم «انقلابی»، برای اینکه به این تحوّل عظیم باور داشته باشد؛ این تحوّل سیاسی و اجتماعی‌ای که در کشور به برکت انقلاب به وجود آمد. اینها می‌توانند این نوآوری را انجام بدهند. نکته‌ی سوّم؛ در تحقیقات دانشگاهیِ نیروهای مسلّح، تأمین نیازهای دفاعی کشور را مورد نظر قرار بدهید؛ یعنی هدف، تأمین نیازهای دفاعی باشد، پُر کردن خلأها باشد؛ چرا این را می‌گویم؟ برای خاطر اینکه در بعضی از دانشگاه‌های کشور همّت استاد و دانشمند متوجّه مقاله نوشتن و مقاله منتشر کردن است؛ کاری به این ندارد که این مقاله کدام خلأ از خلأهای کشور را پُر می‌کند. گاهی اوقات این مقاله نوشته می‌شود، دیگران بیشتر از خود ما از آن استفاده می‌کنند؛ کأنّه برای رفع نیاز دیگران نوشته شده. در مراکز تحقیقاتی نیروهای مسلّح مراقبت بشود که این آفت به وجود نیاید. فقط نگاه کنید ببینید نیازهای ما کجا است، نیازهای دفاعی‌مان کجا است، روی آن کار بشود، روی آن دقّت بشود، روی آن پژوهش و تحقیق انجام بگیرد. آنچه را امروز شما در اختیار دارید، این فکر خوب،‌ این توان تحقیق، توان ساخت، توان ابتکار و نوآوری، این، نعمت الهی است؛ این نعمت‌ها را شکر کنید و از خدای متعال بدانید؛ ما بِنا مِن نِعمَةٍ فَمِنکَ لا اِلٰهَ اِلّا اَنت‌. همه‌ی نعمت‌ها را خدای متعال به ما داده؛ شکر کنید. شکر این نعمت‌ها هم علاوه‌ی بر تشکّر قلبی و زبانی از ذات اقدس الهی، به کار گرفتن این توانی است که خدای متعال به شما داده. والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته
بیانات امام خامنه‌ای در دیدار ۱۴۰۳/۱۱/۲۰ https://khl.ink/f/59285 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این دیدار با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای غزه و فرماندهان شهید، به‌ویژه شهید «اسماعیل هنیه»، خطاب به رهبران حماس فرمودند: خداوند متعال به شما و مردم غزه عزت و پیروزی عطا کرد و غزه را مصداق آیه شریفه‌ای قرار داد که می‌گوید «چه بسا گروه کوچکی که بواسطه توفیق و اذن الهی برگروه بسیار و قدرتمند غلبه کنند. شما بر رژیم صهیونیستی و در واقع بر آمریکا غلبه کردید و به لطف خداوند نگذاشتید آنها به هیچ‌یک از اهداف خود برسند. ایشان با اشاره به رنج‌هایی که مردم غزه در یک سال و نیم مقاومت متحمل شدند، خاطرنشان کردند: محصول همه این رنج‌ها و هزینه‌ها در نهایت پیروزی حق بر باطل بود و مردم غزه برای همه کسانی که دل در گرو مقاومت دارند، الگو شدند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با قدردانی از مذاکره‌کنندگان حماس، دستاورد توافق انجام‌شده را بزرگ خواندند و گفتند: امروز وظیفه همه جهان اسلام و همه حامیان مقاومت، کمک به مردم غزه برای کاهش رنج و آلام آنها است. ایشان برنامه‌ریزی برای کارهای فرهنگی و ادامه مسیر کنونی کارهای تبلیغاتی در کنار امور نظامی و بازسازی غزه را ضروری خواندند و افزودند: نیروهای مقاومت و حماس در کارهای تبلیغاتی و رسانه‌ای عملکرد بسیار عالی داشتند و این روش باید ادامه یابد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای‌، ایمان را عامل اصلی و سلاح غیرمتقارن جبهه مقاومت در مقابل دشمن دانستند و فرمودند: به واسطه همین ایمان است که جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت در مقابل دشمنان احساس ضعف نمی‌کنند. ایشان با اشاره به تهدیدهای اخیر آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی و مردم ایران، تأکید کردند: این‌گونه تهدیدها، هیچ تأثیری در ذهنیت ملت و مسئولین ما و همچنین فعالین کشور و جوانان ندارد. خاطرنشان کردند: مسئله دفاع از فلسطین و حمایت از مردم فلسطین نیز در ذهن مردم ایران هیچ جای سؤال ندارد و یک موضوع حل شده است. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند: مسئله فلسطین برای ما یک مسئله اصلی و پیروزی فلسطین نیز برای ما یک موضوع قطعی است و با تأکید بر اینکه در نهایت پیروزی نهایی با مردم فلسطین خواهد بود، خاطرنشان کردند: حوادث و فراز و فرودها نباید موجب تردید شود بلکه باید با قدرت ایمان و امید پیش رفت و به امدادهای الهی امیدوار بود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پایان خطاب به رهبران حماس گفتند: به لطف خداوند آن روز فراخواهد رسید که همه شما با سربلندی تمام، موضوع قدس را برای دنیای اسلام حل کرده‌اید و آن روز قطعاً اتفاق خواهد افتاد. در این دیدار آقایان «محمد اسماعیل درویش» رئیس شورای رهبری حماس، «خلیل الحیه» معاون رئیس دفتر سیاسی حماس و «زاهر جبارین» رئیس حماس در کرانه باختری، ضمن تجلیل از رهبران شهید مقاومت به‌ویژه شهیدان «اسماعیل هنیه»، «سید حسن نصرالله»، «یحیی سنوار» و «صالح العاروری»، گزارشی از آخرین وضعیت غزه و کرانه باختری و پیروزی‌ها و موفقیت‌های به‌دست آمده و شرایط کنونی، ارائه و از حمایت‌های همیشگی جمهوری اسلامی و مردم ایران قدردانی کردند.
بیانات امام خامنه‌ای بمناسبت ۱۴۰۳/۱۱/۲۹ https://khl.ink/f/59361 بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین. از خداوند متعال بقا و دوام این روحیه‌های برجسته و ممتاز را که در این جمعِ حاضر مشاهده می‌کنیم، استدعا می‌کنیم و طلب می‌کنیم. خوشامد عرض می‌کنم به همه‌ی حضّار محترم، بخصوص خانواده‌ی معظّم شهیدان و مسئولان محترم. رئیس‌جمهور محترم هم به مقتضای خوی مردمی در این جمع حضور دارند. لازم می‌دانم قبل از هر سخنی یاد کنم از امام جمعه‌ی شهید و فقیدمان، مرحوم آقای آل‌هاشم که سال گذشته در همین جلسه در اینجا بیانات متین، با بیان فصیح و پُرمغز بیان کردند. خداوند ان‌شاءالله درجات ایشان را عالی کند و خوشا به سعادت خدمتگزارانی که پایان کارشان این‌چنین، با این شیوه به اراده‌ی الهی انجام می‌گیرد. همچنین یاد کنم از استاندار جوان و انقلابی و محبوب آذربایجان که ایشان هم جزو شهدای آن حادثه هستند و دیگرِ شهیدان عزیزی که در حادثه‌ی تلخ گذشته از دست ملّت ایران گرفته شدند. روز بیست‌ونهم بهمن سال ۵۶، آنچه اتّفاق افتاد، حادثه‌ی بزرگی بود. من امروز مایلم با نگاه به مردمی که آن حادثه را آفریدند، چند کلمه‌ای عرض بکنم؛ چون افتخارات آذربایجان، از جهات مختلف، خیلی زیاد و متعدّد است و بنده مکرّر در مکرّر درباره‌ی این مطالب با شما عزیزان، مردم آذربایجان سخن گفته‌ام. امروز، جوان تبریزی ما که اوضاع منطقه را می‌بیند، می‌شناسد، دشمنان را، دوستان را تشخیص می‌دهد، در مقابل عربده‌های یک نفر از آن طرف و زوزه‌های یک نفر از این طرف هیچ احساس ترسی نمی‌کند، احساس انفعالی نمی‌کند، [بلکه] احساس قدرت می‌کند. جوان آذربایجانی، جوان تبریزی، امروز در مقابل این حوادثی که افراد کارکشته‌ی سیاست را متزلزل می‌کنند، مثل کوه می‌ایستد؛ این جوان [باید] بداند که این روحیه میراث چه کسانی است، متعلّق به چه حادثه‌ای است. اگر جوان ما ــ که دوران انقلاب را درک نکرده و از بیست‌ونهم بهمن، جز یک نام و یک حادثه چیزی در خاطر ندارد ــ نداند که گذشته‌ی این مجموعه و مردمی که این حادثه را به وجود آوردند، این واقعه‌ی عظیم را ایجاد کردند، که بودند، چه بودند، چه کار می‌کردند، با چه روحیه‌ای در میدان حاضر می‌شدند، روایت‌های غلطِ ساخته‌ی دشمن بر ذهن‌ها غالب خواهد شد؛ من امروز روی این نکته‌ می‌خواهم یک مقداری عرایضی بکنم و تکیه کنم. آذربایجان و تبریز در واقع سدّ مستحکم ایران در دوره‌های مختلف در قبال تعرّض و تجاوز بیگانگان بوده. در مواردی، به خاطر اینکه مرکزنشینان و پایتخت‌نشینان بی‌عرضگی به خرج دادند، مأموران دولت‌های تزاری یا عثمانی بر مناطقی از آذربایجان، حتّی بر خود تبریز مسلّط شدند امّا این مردم تبریز بودند که توانستند با ایستادگی خود، با صبر خود، در مقابل دشمن رفتاری را دنبال کنند که دشمن را مجبور به فرار بکنند. مأموران تزاری اصرار می‌کردند به ستّارخان که بالای خانه‌ات پرچم سفید بزن تا از تعرّض نیروهای روس ــ که در آنجا بودند ــ محفوظ بمانی؛ ستّارخان گفت: من زیر بیرق ــ به تعبیر او «بیدق» ــ اباالفضل‌العبّاسم؛ من زیر بیرق هیچ کس دیگر نمی‌روم. در دوره‌های متعدّدی از سوی آدم‌هایی ــ که نمی‌توان درست اینها را مأمور بیگانه دانست لکن به هر حال منحرف بودند و دستی در دستگاه‌های دولتی زمان طاغوت داشتند ــ تلاش می‌شد با تکیه بر خصوصیّات قومی، با یک نگاه ضدّ دینی و به‌اصطلاح سکولاریستی، یک هویّت غیر اسلامی به آذربایجان بدهند؛ آنچه در مقابل این حرکت اتّفاق افتاد، برای چشم‌های بینا درس‌آموز است. در همان دورانی که این تلاش‌ها انجام می‌گرفت، تبریز گوهرهای درخشانی از قبیل علّامه‌ی طباطبائی، از قبیل علّامه‌ی امینی، شخصیّت برجسته‌ی ادبی و هنری‌ای از قبیل استاد محمّدحسین شهریار و امثال اینها را تحویل جامعه‌ی ایران داد و نام ایران را، عنوان ایران را، اعتبار ایران را بالا برد. در دستگاه‌های مختلف این‌جوری است. یکی از خصوصیّات ممتاز آذربایجان که حوادثی از قبیل حادثه‌ی مهمّ بیست‌ونهم بهمن را به وجود آورد، ایمان اسلامی و غیرت دینی مردم آذربایجان بود. مردم تبریز و همه‌ی کسانی که از شهرستان‌های دیگرِ استان در آن روز در تبریز بودند و در آن حرکت شرکت کردند، این حادثه را به وجود آوردند. بزرگی حادثه فقط به این نیست که رژیم طاغوت مجبور شد در مقابل مردم، تانک در خیابان‌ها بیاورد؛ بزرگی حادثه به این است که این حرکت توانست الگویی بشود برای سراسر ایران، و مردم ایران در شهرهای مختلف این حرکت را تکرار کنند و حرکت انقلابی عظیم سال ۵۷ اتّفاق بیفتد؛ عظمت حادثه اینجا است.
بیانات امام خامنه‌ای بمناسبت ۱۴۰۳/۱۱/۲۹ https://khl.ink/f/59361 یکی از خصوصیّات مهمّ مردم تبریز و آذربایجان عبارت است از پیشتازی در مسائل مختلف. در حوادث گوناگون، پیشتازی آذربایجان را ما دیده‌ایم، ملاحظه کرده‌ایم؛ می‌دانیم که در قضایای مختلف ــ چه قضایای علمی و فرهنگی، چه قضایای سیاسی، چه قضایایی که در دفاع از کشور ممکن است برای یک کشور پیش بیاید ــ اینها پیشتاز بودند، اینها بودند که حرکت را آغاز کردند و شروع کردند. این خصوصیّت این مردم است؛ جوانِ امروز باید بداند اینها را. این میراث ایستادگی و احساس قدرت و احساس توان و عدم انفعال در مقابل حوادث ــ که امروز این احساس را جوان آذربایجانی و تبریزی ما دارد ــ یادگار آن دوران است. یکی از خصوصیّات آذربایجان و تبریز، الگوسازی است؛ خود این حادثه یک الگو بود. شخصیّت‌هایی که در آذربایجان، در تبریز نقش آفریدند، هر کدام یک الگو هستند؛ الگوهای ممتاز که از یاد تاریخ ایران و ملّت ایران نمی‌روند. ثقةالاسلام، عالِم روحانی یا شیخ محمّد خیابانی، عالِم روحانی، اینها در مقابل دخالت بیگانه، جان خودشان را از دست دادند. شخصیّت‌هایی مثل ستّارخان و باقرخان در حادثه‌ی مشروطه پیشتاز بودند، و برای قهرمانانِ حرکتِ عظیمِ مشروطه در ایران و انقلاب مشروطه الگو شدند. در دفاع مقدّس، جوانان برجسته‌ی آذربایجان ــ که یک نمونه‌ی آنها شهیدان باکری هستند ــ نمونه شدند. در ادبیّات، در فرهنگ، در علم، در آذربایجان نمونه زیاد داریم. در یک دوره‌ای، تعداد علمای بزرگی که حوزه‌ی علمیّه‌ی تبریز توانست به جامعه تقدیم کند، از همه‌جای کشور بجز اصفهان، بیشتر و بالاتر بود. دو شهرِ تبریز و اصفهان، از لحاظ برون‌داد علمای بزرگ و برجسته در میان همه‌ی حوزه‌های علمیّه و شهرهای بزرگ کشور نمونه‌اند، ممتازند. این خصوصیّت مردمی است که این حادثه را آفریدند و این حوادث را آفریدند. بنابراین جوانِ امروزِ آذربایجان، مرد و زنِ امروزِ تبریز باید خصوصیّت «ایمان و غیرت دینی»، خصوصیّت «پیشتازی»، خصوصیّت «الگوسازی» را میراث ماندگار اخلاقی و اجتماعی خودشان بدانند و از آنها برای پیشرفت کشور ــ که حالا عرض خواهم کرد آنچه امروز ما نیاز داریم چیست ــ استفاده کنند. برادران عزیز، خواهران عزیز! ما به برکت تلاش جوانانمان، دانشمندانمان، فنّاوران ماهرمان، امروز از لحاظ دفاع سخت، از لحاظ تهدیدِ سخت‌افزاریِ دشمن نگرانی و مشکل نداریم. امروز بحمدالله خود ما هم می‌دانیم، دوستان ما هم می‌دانند، دشمنان ما هم می‌دانند که ایران اسلامی از لحاظ توانایی‌های مقابله‌ با تهدیدهای سخت، در یک سطح عالی قرار دارد و مردم از این جهت احساس امنیّت می‌کنند. بنابراین مسئله‌ی امروز ما تهدید سخت‌افزاری دشمن نیست. امّا یک تهدید مهمّ دیگری وجود دارد که باید برای آن آماده شد و آن، تهدید نرم‌افزاری است. امروز دشمنان ما اعتراف می‌کنند که به این نتیجه رسیده‌اند که اگر بخواهند بر ملّت ایران فائق بیایند، اگر بخواهند جمهوری اسلامی را از مواضع قدرتمندانه‌ی خودش عقب برانند، راهش این است که در داخل کشور، در داخل ملّت مشکل ایجاد کنند، مردم را دچار مشکلات و تهدیدات نرم‌افزاری کنند. تهدید نرم‌افزاری چیست؟ تهدید نرم‌افزاری یعنی دست‌کاری کردن افکار عمومی مردم، یعنی ایجاد اختلاف، یعنی ایجاد تردید در محکمات انقلاب اسلامی؛ این تهدید نرم‌افزاری است. تهدید نرم‌افزاری یعنی ایجاد تردید در پایداری در مقابل دشمن؛ این کار را دارند می‌کنند. به فضل الهی، تا امروز موفّق نشده‌اند؛ تا امروز وسوسه‌ی دشمن نتوانسته دل مردم ما را تکان بدهد، جوانان ما را از عزم و از حرکت باز بدارد. نمونه‌اش همین راه‌پیمایی عظیم روز بیست‌ودوّم بهمن؛ کجای دنیا چنین چیزی وجود دارد؟ بعد از چهل و چند سال از پیروزی انقلاب، روز پیروزی انقلاب را آحاد مردم ــ نه نیروهای مسلّح، نه مسئولین، [بلکه] توده‌ی مردم، آحاد مردم، بدنه‌ی ملّت ــ این‌جور گرامی بدارند و با این حجم عظیم وارد میدان بشوند؛ و ۴۶ سال با همه‌ی مشکلاتی که وجود دارد ــ مردم مشکلاتی دارند، توقّعاتی دارند، توقّعات به‌حقّی دارند ــ امّا اینها مانع نمی‌شود از اینکه از انقلابشان دفاع کنند. معنای این چیست؟ معنایش این است که تهدید نرم‌افزاری دشمن هم تا امروز در این کشور و در این ملّت کارساز نبوده. حرف من این است که نگذارید این حیله‌ی دشمن که همچنان ادامه دارد، در آینده هم اثر کند.
بیانات امام خامنه‌ای بمناسبت ۱۴۰۳/۱۱/۲۹ https://khl.ink/f/59361 صاحبان دستگاه‌های تبلیغاتی، صاحبان بیان، صاحبان قلم، اصحاب هنر، اصحاب دانش، آن کسانی که در دستگاه‌های رسمی آموزش و رسانه و هنر و مانند اینها مسئولیّت دارند، آحاد جوانان ما که با فضای مجازی ارتباط دارند، اینها بایستی تلاششان را متوجّه به این بکنند که ببینند دشمن بر روی چه نقطه‌ای تکیه می‌کند و انگشت می‌گذارد، از چه راهی می‌خواهد در ذهن مردم و در افکار عمومی مردم نفوذ کند، آن راه را ببندند؛ تولید محتوا کنند؛ صاحبان اندیشه تولید فکر و اندیشه کنند و با این کار خودشان در مقابل دشمن بِایستند؛ امروز این [کار] از دفاع سخت‌افزاری مهم‌تر است. در دفاع سخت‌افزاری اگر نقصی ایجاد بشود، با حرکت نرم‌افزاری می‌شود آن نقص را جبران کرد، آن ضعف را برطرف کرد ــ که بارها این کار انجام گرفته ــ امّا اگر چنانچه در دفاع نرم‌افزاری مشکل داشته باشیم، مشکل را ابزارهای سخت‌افزاری برطرف نمی‌کنند؛ به این توجّه باید کرد. جوان‌های ما خودشان را با مفاهیم انقلاب، با بیانات امام، با آنچه در طول این سال‌های متمادی از انقلاب و از خصوصیّات انقلاب گفته شده آشنا کنند، مأنوس کنند. انقلاب ما به معنای حقیقی کلمه مبارزه‌ی نور با ظلمت بود، مبارزه‌ی حق با باطل بود. انقلاب درصدد اعتلای ایران، اعتلای ملّت ایران و عظمت آینده‌ی ایران و نشان دادن هویّت ملّت ایران بوده؛ امروز هم همان است. بحمدالله تا امروز موفّق شده‌ایم، تا امروز در این راه توانسته‌ایم پیش برویم. بله، به اهدافی که انقلاب برای ما ترسیم کرده، به طور کامل دست پیدا نکرده‌ایم. ما امروز در زمینه‌ی عدالت عقبیم، در زمینه‌ی شکاف‌های اجتماعی عقبیم، در بعضی از مسائل گوناگون اصولی عقبیم که باید بیشتر تلاش کنیم، پیش برویم، لکن انقلاب توانسته است خود را به عنوان یک هویّت مستقل، به عنوان یک پایگاه عظیم و امیدبخش برای ملّت‌های منطقه بلکه حتّی برخی از ملّت‌های فرامنطقه حفظ کند، نگه دارد. عصبانیّت مستکبرین عالم و مستعمرین عالم و عناصر پلیدی که زیر نامهای خوب دارند جنایت می‌کنند، از جمهوری اسلامی به خاطر همین است که جمهوری اسلامی توانسته بماند، توانسته بِایستد، توانسته مشت محکم خود را به اینها نشان بدهد. بعضی در تحلیل‌های ناقص دوست می‌دارند این‌جور وانمود کنند که ملّت ایران، خودش به دست خودش دشمن درست می‌کند؛ این‌جور نیست. اگر شما می‌بینید دستگاه‌های سیاست‌گذارِ آمریکای جبّار به طور دائم دارند علیه ملّت ایران تلاش می‌کنند، به خاطر این نیست که شما «مرگ بر آمریکا» می‌گویید؛ این به خاطر آن است که ایران به همّت این مردم، به فداکاری این مردم، توانسته است خودش را از یوغِ اسارتِ قدرتِ استعمارگر خارج کند؛ دشمنی با ملّت ایران به خاطر این است. از ملّت ایران عصبانی هستند به خاطر اینکه زیر بار تحمیل آنها نمی‌رود. آنها عادت کرده‌اند تحمیل کنند؛ می‌شنوید [می‌گویند]: فلان جا را به ما بدهید، فلان محل را به اسم ما بکنید! این کلام آنها است؛ عمل آنها خیلی سخت‌تر، خیلی زشت‌تر، خیلی بدتر است. غارتگری ثروت‌های ملّت‌ها، تسلّط بر اراده‌ی ملّت‌ها جزو جنایات بزرگ مستکبرین، در رأس آنها آمریکا و شبکه‌ی پیچیده‌ی صهیونیسم است. اینها نمی‌توانند ببینند یک ملّتی مثل ملّت ایران بر روی پای خودش بِایستد و علیه ظلم آنها، علیه دخالت آنها، علیه تجاوز آنها اعتراض کند، نظام تشکیل بدهد و این نظام را بتواند چهل و چند سال نگه دارد و روزبه‌روز قوی‌تر کند؛ اینها این را نمی‌توانند ببینند. امروز مخاطب من، در درجه‌ی اوّل، شما جوانان آذربایجان و جوانان تبریز هستید، امّا این سخن خطاب به همه‌ی جوانان کشور است: امروز مسئولیّت شما حفظ این روحیه، تقویت این حرکت و پیشرفت در راه رسیدن به اهدافی است که انقلاب معیّن کرده. ما به جوان‌ها امیدوار هستیم و ان‌شاءالله در همه‌ی بخش‌ها این حرکت عظیم مردمی پیشرفت خواهد کرد. خداوند شما را حفظ کند، خداوند ان‌شاءالله برکات خودش را بر شما مردم عزیز، بر مردم تبریز و مردم آذربایجان نازل کند. والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته
۱۳۶۵/۱۲/۰۱ https://khl.ink/f/21491 خطبه‌های نماز جمعه‌ تهران بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نستغفره و نتوکّل علیه و نصلّی علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم‌ محمّد و علی اله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین سیّما بقیّةالله فی الارضین و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. قال الله الحکیم فی کتابه: الّذین یتّبعون الرّسول النّبىّ الامّىّ الّذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التّوراة و الانجیل یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحلّ لهم الطّیّبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم والاغلال الّتی کانت علیهم.  برادران و خواهران عزیز نمازگزار را توصیه می‌کنم به تقوای الهی و پرهیز از گناه و تسلیم شدن در مقابل الهام معنوی و ربانی احکام قرآن و مخالفت با وسوسه‌های نفس اماره. بحثی که امروز در خطبه‌ی اول عرض خواهم کرد، دنباله‌ی بحث آزادی فکر و عقیده در اسلام است که در هفته‌ی قبل درباره‌ی آن به طور مجمل مطالبی عرض شد و سه محور در باب این نوع از آزادی ارائه شد: یکی، محور آزادی تفکر و تعقل در اسلام که درباره‌ی آن بحثی انجام گرفت. دوم، محور آزادی عقیده‌ی مذهبی و سوم، آزادی تفکرات و عقائد و سلائق سیاسی.  درباره‌ی محور دوم یعنی آزادی عقائد مذهبی لازم است قدری بحث را توسعه بدهیم و این مسئله را که امروز در دنیا هم مطرح است، از دیدگاه اسلام تا حدودی که ظرفیت این مجمع اجازه می‌دهد، باز کنیم. مسئله‌ی آزادی عقیده در اسلام یک مسئله‌ی مهم و اساسی است که نظر متفکران اسلامی هم به صورت جمع‌بندی شده در این زمینه و مبسوط ارائه نشده است و بعضی از متفکرین و نویسندگان و محققین در آن باره بحث کرده‌اند، لکن به اعتقاد بنده این بحث باز هم محتاج بررسی و دقت نظر بیشتری است. بعضی تحت تأثیر موج آزادی عقیده در غرب و اینکه اینجور رایج شده است که هر عقیده‌ای محترم است و به هیچ عقیده‌ای نباید تعرض کرد قرار گرفتند و نظر اسلام را به سمت آزادی عقیده با همان معنای غربی سوق دادند. بعضی دیگر در طرف مقابل با توجه به بعضی از آیات کریمه‌ی قرآن و روایات مسئله را بسیار محدود و مضیّق گرفتند و کلاً عقیده‌ی مذهبی آزادِ غیر عقیده‌ی اسلامی حق را از دیدگاه اسلامی دور می‌دانند. شاید هر یک از این دو دسته نویسندگان و محققان نظر واقعی و بحث مستوفایشان - اگر این بحث را بخواهند بکنند - نتیجه‌ای غیر از آنچه که از گفته‌های آنها استفاده می‌شود باشد، ولی به هر حال آن مطلبی که بنده با مراجعه‌ی به آیات و بعضی از روایات و گفته‌های بزرگان در این زمینه به نظرم رسیده و فعلاً در حد یک عقیده‌ای است که جای بحث و مطالعه و تبادل نظر دارد، این چیزی است که امروز عرض خواهم کرد و همان طور که عرض کردم، باب بحث بسته نیست، این چیزی است که بنده فعلاً از منابع اسلامی و شرعی استفاده می‌کنم.  اولاً عقیده‌ی قلبی چیزی که بتوان آن را مورد فشار و زور قرار داد، نیست. آنچه که می‌تواند مورد زور و فشار و تحمیل قرار بگیرد، او عمل انسانی است، منش انسانی است، نه عقیده‌ی قلبی. لذا شما می‌بینید سخت‌گیری‌هائی که در قرون وسطی در اروپا نسبت به عقاید مذهبی و سیاسی و اجتماعی و علمی انجام گرفت و به کشته شدن و زنده در آتش افکنده شدن هزاران نفر انجامید، نتوانست آن عقاید را از بین ببرد و منسوخ کند و آن عقاید مثل دیگر عقایدی که در طول تاریخ مورد فشار قرار گرفتند، در جامعه ماند. عقیده زور بردار نیست. عقیده را با ابزار خاص خودش می‌شود تغییر داد یا در کسی ایجاد کرد. ما می‌توانیم در یک جمله بگوئیم عقیده در اسلام آزاد است، منتهی این آزادی عقیده را باید باز کنیم و معنا کنیم. یعنی چه آزاد است؟ آزادی عقیده به این معنا نیست که اسلام اجازه می‌دهد و جایز می‌شمارد و روا می‌داند که انسان‌ها از عقیده‌ی حق، از بینش درست منحرف بشوند و یک اعتقاد غلط و نادرست را در قلب و فکر خود بپذیرند. اگر کسی بگوید آزادی عقیده در اسلام معنایش این است که هرکسی از نظر اسلام می‌تواند و برایش مباح و رواست که هر نوع عقیده‌ای را ولو باطل و غلط انتخاب بکند، این یقیناً راه ثواب را نپیموده است (طبیعی است که همچنانی که اعضا و جوارح انسان وظائفی دارند و اعمالی را باید انجام بدهند، قلب و فکر انسان هم وظیفه‌ای دارد که در روایات هم به وظائف قلب و روح اشاره شده است و آن وظیفه عبارت است از اینکه خدای متعال را به وحدانیت و صفات حسنی بشناسد و درباره‌ی نبوت و درباره‌ی معاد و درباره‌ی بقیه‌ی معارف اسلامی همان عقیده‌ی حق و صحیح را بپذیرد.) پس، معنای آزادی عقیده این نیست.
۱۳۶۵/۱۲/۰۱ https://khl.ink/f/21491 معنای آزادی عقیده در اسلام این است که حالا اگر کسی این وظیفه‌ی اسلامی و قلبی خود را انجام نداد و یک عقیده‌ی غلط و باطلی را به عنوان اعتقاد خود انتخاب کرد، آیا اسلام با اینگونه انسانی چگونه رفتار می‌کند؟ آیا در برابر او بزور متوسل می‌شود که باید از عقیده‌ی خود برگردی؛ شمشیر را بالای سر او می‌گیرد که باید به عقیده‌ی حق ایمان بیاوری؟ او را از حق حیات در جامعه محروم می‌کند؟ او را از حقوق شهروندان در جامعه‌ی اسلامی محروم می‌کند؟ او را از میان خود اخراج می‌کند؟ نه. اسلام هر چند آن عقیده را قبول ندارد و آن را ناروا و ناجایز می‌داند، اما دارنده‌ی عقیده باطل و غلط را نه فقط از حق حیات محروم نمی‌کند، بلکه از حقوق اجتماعی هم در حد مقررات و چهارچوبهای آن جامعه محروم نمی‌کند. این یک مطلبی است که ما هم در آیات قرآن، هم در سیره‌ی پیغمبر و تاریخ صدر اسلام بروشنی آن را مشاهده می‌کنیم. پس آزادی عقیده به این معناست که هیچ کس در جامعه‌ی اسلامی به خاطر عقیده‌ی غلط و باطل خود زیر فشار قرار نمی‌گیرد. اسلام مثل اروپای قرون وسطی نیست که کسی را به خاطر یک عقیده‌ای تهدید به قتل کند؛ مثل روش نظام اُموی و عباسی نیست در صدر اسلام که کسانی را به خاطر داشتن عقایدی که دستگاه حکومت آنها را قبول نداشت و غلط می‌دانست، زیر فشار قرار بدهد و از حق زندگی محروم کند یا تحت تعقیب قرار بدهد یا کیفر کند یا مالیات و مجازات مالی برای یک عقیده‌ای معین کند. هیچ یک از اینها در اسلام نیست، بلکه اسلام کفار را و کسانی را که به اعتقاد او معتقد نیستند و از دایره‌ی عقاید اسلامی بیرونند، در جامعه‌ی اسلامی تحمل می‌کند، برای آنها حق قائل است، از آنها دفاع می‌کند، اگر دزدی خانه‌ی آنها را بزند هم، مجازاتش می‌کند و امنیت و سلامت و بقیه‌ی حقوق اجتماعی را برای آنها هم در صورتی که آنها به شرایط زندگی در این جامعه عمل کنند - که اشاره خواهم کرد - مجرا می‌داند. در یکی از خطبه‌ها درباره‌ی هجوم سپاهیان اموی به شهر انبار امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) می‌فرماید: «بلغنی انّ الرّجل منهم کان یدخل علی المراة المسلمة و الاخری المعاهدة»؛ شنیدم که این غارتگران، این مهاجمین وارد خانه‌ی زن مسلمان یا زن اهل کتاب می‌شدند که مسلمان نیست و زیور آلات او را از او می‌گرفتند و دستبند و پا بند او را که طلا بوده، از پایش خارج می‌کردند. و بعد در آخر همین بیان، امیرالمؤمنین می‌فرماید که جا دارد اگر انسان مسلمان از این غم بمیرد؛ غمِ تهاجم دشمنان و متجاوزین به خانه‌ی زن مسلمان یا زن یهودی و نصرانی که در زیر سایه‌ی اسلام و در جامعه‌ی اسلامی زندگی می‌کند. این یک مطلب.  و در کنار این، چند مطلب دیگر را هم باید دانست. اولاً آنچه که اسلام روی او حساسیت به خرج نمی‌دهد، خود عقیده است، اما آثاری که در عمل آن شخص مترتب بر عقیده بشود و مخالف مصالح نظام اسلامی باشد، چرا، در مقابل آنها حساسیت زیادی را اسلام نشان می‌دهد. یعنی اگر این شخصی که عقاید حق را قبول ندارد، بر طبق عقاید خود عمل بکند، اما آن عمل به حیثیت جامعه‌ی اسلامی، به امنیت جامعه، به سلامت جامعه، به یکپارچگی جامعه و به دیگر مصالحی که در این جامعه مورد نظر هست، ضربه‌ای نزند، اشکالی ندارد. برای خودش، بر طبق عقاید خودش عمل می‌کند. مثلاً در معابد خودشان، در کلیساهای خودشان حاضر می‌شوند و اعمال دینی را انجام می‌دهند، اما اگر اعمالی بر طبق عقاید خودشان انجام بدهند که حیثیت جامعه را، سلامت اخلاق را در جامعه، یکپارچگی جامعه را، استقلال جامعه را و جهات گوناگونی را که دولت اسلامی برای یک جامعه در نظر می‌گیرد خدشه دار بکند، اینجا دولت اسلامی عکس‌العمل نشان می‌دهد و آنها را از آن کار باز می‌دارد و اگر اصرار کردند، آنها را مجازات خواهد کرد. پس بنابراین، این آزادی صرفاً در محوطه‌ی عقیده و نیز اعمالی است که با چهار چوب جامعه‌ی اسلامی منافاتی ندارد، اما اگر اعمالی از آن شخص مخالف با عقیده‌ی نظام اسلامی سر بزند که با مصالح جامعه‌ی اسلامی و با چهار چوب‌ها و مقرراتی که از آن عقاید اسلامی سرچشمه گرفته منافات دارد، با آنها معارضه دارد، نه، اینجا دیگر نظام اسلامی آن را تحمل نمی‌کند و با او معارضه می‌کند. این به معنای مخالفت با آزادی عقیده نیست، این به معنای حراست از مرزهای جامعه است؛ مرزهای فرهنگی، مرزهای اقتصادی، مرزهای سیاسی، و این وظیفه‌ی دولت اسلامی است و بایستی آن را رعایت کند. در همه‌ی عقاید و سلائق دیگر هم همین طور است. در همین مسائل روزمره‌ی معمولی خودمان در جامعه ملاحظه کنید.
۱۳۶۵/۱۲/۰۱ https://khl.ink/f/21491 من یک مثال بزنم: ممکن است شما معتقد باشید که سرعت زیاد مثلاً برای انسان بهتر است. وقتی سوار اتومبیل و وسیله‌ی نقلیه می‌شوید، با سرعت زیاد دوست دارید حرکت کنید، این را دوست می‌دارید، به او اعتقاد دارید؛ یک فلسفه‌ای برایش دارید.‌ بسیار خوب، این عقیده‌ی شما برای خودتان، کسی کار به این عقیده ندارد، اما اگر شما بخواهید این عقیده را در عمل اعمال کنید و توی خیابان‌های شهر با فوق سرعت مجاز حرکت کنید، جلوی شما را می‌گیرند. یا عقیده دارید که سرعت زیاد چیز بدی است و باید با سرعت کم حرکت کرد. این هم اعتقاد شماست، مانعی ندارد، اما اگر در یک اتوبان وسیعی که سرعت یک حداقلی دارد و از آن کمتر سرعت جایز نیست، خواستید با سرعت کم حرکت کنید، باز اینجا جلوی شما را می‌گیرند و نمی‌گذارند. ببینید در مسائل معمولی و روزمره‌ی زندگی مسئله اینجور است. در مسائل کلی و عقاید هم، نظر اسلام این است: عقیده‌ی شما برای خودتان، اما اگر عملی بر آن عقیده بخواهد مترتب بشود، این در صورتی مجاز هست که با چهارچوب جامعه منافاتی نداشته باشد.  نکته‌ی دیگر در زمینه‌ی آزادی عقاید این است که علی‌رغم این بلند نظری و سعه‌ی صدری که اسلام در برابر عقیده‌ی باطل و خلاف به خرج می‌دهد، اینجور هم نیست که اسلام دوست بدارد و راضی بشود که انسان‌ها دستخوش عقاید باطل و غلط و انحرافی و کج باقی بمانند. عقیده‌ی یک انسان پایه‌ی زندگی اوست. عقیده‌ی یک انسان سرنوشت ساز حرکت اوست. محبت به انسان که در اسلام یک امر مسلّم هست، اجازه نمی‌دهد که اسلام راضی بشود که انسان‌ها در ورطه‌ی عقاید باطل غرق بشوند و به کمک آنها نشتابد. چرا، اسلام کمک می‌کند، منتهی این کمک کردن، کمک کردن بزور نیست - همان طور که گفتیم - ریشه‌ی عقاید فاسد چند چیز است، اسلام این ریشه‌ها را از بین می‌برد و می‌خشکاند گاهی ریشه‌ی یک اعتقاد غلط، خصوصیات نفسانی یک انسان است. بعضی انسانها لجوجند، بعضی متعصبند، بعضی خودخواهند، بعضی در انتخاب یک فکر و یک عقیده عجولند، با صبر و حوصله و همه جانبه نگریستن، با مطالعه و تفکر آن عقیده را انتخاب نمی‌کنند. این خصوصیات نفسانی است که انسان‌ها را دچار انحراف عقیده می‌کند. اسلام با این مقابله میکند. اسلام در نظام تربیتی خود مردم را وادار به تفکر می‌کند، مردم را از لجاجت در عقاید و در اعمال باز می‌دارد، مردم را از تعصب به آنچه که از گذشتگان شنیده‌اند منع می‌کند، مردم را از اینکه با عجله یک فکر را بپذیرند و جوانب آن را مطالعه نکنند باز می‌دارد و منع می‌کند. ریشه‌ی آنگونه انحراف‌های اخلاقی را و خلقی را در انسان‌ها از بین می‌برد. بعضی از انحرافات ناشی از هوسرانی‌ها و هواپرستی‌ها و شهوت‌رانی‌هاست، سود پرستی است، بعضی به خاطر منافع خودشان هست که یک عقیده‌ی درست را قبول نمی‌کنند. اسلام در نظام اجتماعی جلوی سوء استفاده‌های گوناگونی از این قبیل را می‌گیرد، راه بهره‌برداری‌های غلط و ظالمانه، چه اقتصادی و چه فرهنگی، را سد می‌کند تا ریشه‌ی آن نوع گرایش‌های انحرافی هم خشکیده بشود. گاهی دور ماندن از شنیدن سخن حق و تبلیغ سخن حق، تک ماندن، تنها ماندن، انسان‌ها را دچار انحراف فکری و عقیدتی می‌کند. اسلام در بافت اجتماعی خود اجازه نمی‌دهد انسان‌ها از شناخت سخن حق و تبلیغ سخن حق دور بمانند، آنها را با حقایق آشنا می‌کند و اجازه نمی‌دهد که کسانی در هر گوشه‌ی دنیا که زندگی می‌کنند، سخن حق به گوش آنها نرسد. وظیفه‌ی تبلیغ دین را که همان رساندن پیام دین هست، بر عهده‌ی همه‌ی مسلمان‌ها می‌گذارد که این وظیفه وسیله‌ای است برای اینکه کسی در ابهام، در کج فکری نماند و راه برای پیدا کردن عقاید حق جلوی او باز بشود و بالاخره با فتنه‌گری و اعمال فشار روی عقاید حَقّه هم اسلام بشدت مقابله می‌کند که مسئله‌ی ارتداد به اینجا ارتباط پیدا می‌کند که من در یک خطبه‌ی دیگری ان‌شاءالله در این زمینه باز یک قدری بیشتر صحبت می‌کنم.  به طور خلاصه آنچه که امروز عرض کردم، در یک جمع‌بندی این می‌شود که اسلام کسی را بزور و اجبار وادار به پذیرفتن یک عقیده‌ای یا اعراضی از یک عقیده‌ای نمی‌کند، اما از اینکه آن عقیده‌ی غلط و باطل منشأ فساد در جامعه بشود جلوگیری می‌کند و راه‌های اعتقاد درست را روی انسان‌ها باز می‌کند و راه‌های اعتقاد غلط را روی انسانها می‌بندد. در جامعه‌ی اسلامی اگر به این ترتیب مشی بشود، انسان می‌داند و می‌تواند درک کند که در مدت کوتاهی عقاید عمیق اصیل روشن و ناشی از تفکر سالم در همه‌ی افراد جامعه‌ی انسانی به وجود می‌آید و آگاهی و روشنفکری در جامعه پیدا می‌شود. تا ان‌شاءالله دنباله‌ی این بحث را در یک خطبه‌ی دیگری عرض کنم. بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ قل هو الله احد. الله الصّمد. لم‌یلد و لم‌یولد. و لم‌یکن له کفوا احد.
بیانات رهبر انقلاب در دیدار . ۱۴۰۳/۱۲/۰۴ https://khl.ink/f/59458 بسم الله الرّحمن الرّحیم خیلی خوش آمدید آقایان محترم؛ و خیلی متشکّریم از این توضیحات خوبی که هم جناب آقای اعرافی دادند، هم جناب آقای حاج آقا سعید [جوادی] گفتند راجع به این کتاب شریف، و استفاده کردیم. آنچه باید در معرّفی این کتاب گفته بشود، همین‌هایی بود که آقایان گفتند؛ چیز زیادتری نداریم. من دو سه مطلب را [عرض می‌کنم]: یک مقوله، مقوله‌ی شخص آیت‌الله آقای جوادی است؛ یک مقوله، مقوله‌ی تفسیر تسنیم است؛ یک مقوله هم مقوله‌ی رواج تفسیر قرآن ــ حالا فراتر از علوم قرآنی؛ نفْس تفسیر قرآن ــ در حوزه‌های علمیّه است. راجع به آیت‌الله آقای جوادی، به نظر من حوزه واقعاً وام‌دار ایشان است؛ ایشان کار بزرگی انجام دادند. اینکه انسان از یک جای کوچکی شروع کند تفسیر قرآن را و چهل سال آن را ادامه بدهد، این کار آسانی نیست؛ یعنی انسان وقتی فکر کند، خواهد دید کار خیلی بزرگی است استقامت بر این کار، خسته نشدن در این کار، تردید پیدا نکردن در ادامه‌ی این کار، بلکه شاید ــ من البتّه توفیق پیدا نکردم این را نگاه کنم بفهمم ــ احتمالاً شوق و ذوق مفسّر محترم نسبت به آیات در گذشت زمان بیشتر هم شده باشد؛ احتمالاً باید این‌جور باشد. و اینکه انسان مبتهج به این کار ــ کار روی قرآن ــ باشد، خیلی باارزش است. صحبت شده بود با ایشان راجع به همین کار تفسیری ایشان، خود ایشان مبتهج بودند به این کار و می‌گفتند این یک «المیزان» امروز است؛ تعبیر ایشان این بود؛ می‌گفتند این المیزان است، منتها المیزان باب امروز، برای امروز. انسان که نگاه می‌کند، [می‌بیند] واقعش هم همین‌جور است. بنابراین، کار ایشان کار واقعاً باارزشی است. البتّه فعّالیّت‌های علمی ایشان در زمینه‌های علوم عقلی و نقلی مهم است و جای تقدیر دارد، لکن هیچ کدام از آنها به نظر من با این کارِ تفسیریِ با این تفصیل، قابل مقایسه نیست؛ یعنی به نظر من این کار، هم از کارهای فلسفی ایشان، [هم] از کارهای عرفانی ایشان، [و هم] از کارهای فقهی ایشان مهم‌تر و والاتر است. خداوند ان‌شاءالله به ایشان اجر بدهد، عمر ایشان را طولانی کند و این نشاطی را که موجب شد ایشان بتوانند این کار را در این مدّت طولانی ادامه بدهند، ان‌شاءالله خداوند در ایشان حفظ کند. شاید بخواهند مراجعه کنند؛ پیش می‌آید که انسان گاهی مراجعه می‌کند، نظرش در مورد یک مسئله‌ای تغییر پیدا می‌کند، یک چیزی را اضافه می‌کند؛ ان‌شاءالله این نشاط در ایشان ادامه پیدا کند. و امّا راجع به مقوله‌ی تفسیر تسنیم؛ به نظر من این تفسیر از افتخارات شیعه است. من واقعاً می‌توانم این‌جور تعبیر کنم که از افتخارات شیعه است. تفسیر به معنای خاصّ خودش در این کتاب خیلی خوب انجام گرفته، [یعنی] آیه تبیین شده، قوّت تفکّر عقلانی مؤلّف کمک کرده که برخی از مفاهیم ظریف، لطیف و دست‌نیافتنی در آیات، فهمیده بشود. من البتّه خیلی توفیق نداشتم مراجعه کنم به [این] تفسیر؛ گاهی چرا، لکن دیشب و امروز برای اینکه حاضرالذّهن باشم، گفتم یک جلد از آن تفسیر را بیاورند من نگاه کنم، تصادفاً جلد چهلم، سوره‌ی یوسف [بود]. انسان نگاه می‌کند، واقعاً سرشار از مطالب دانستنی‌ای است که می‌شد اینها را انسان ندیده بگیرد؛ مثلاً فرض کنید [اینکه] «رؤیا» چیست؛ حقیقت رؤیا، بحث درباره‌ی حقیقت رؤیا. همان سبک کاری که مرحوم آقای طباطبائی در المیزان انجام دادند تحت عنوان بحث فلسفی یا بحث مثلاً اجتماعی؛ منتها این، در سطح عظیمِ این تفسیر بزرگ، گسترده است؛ یعنی اگر فرض کنیم آن کاری که حالا نسبت به المیزان آن کار [انجام] شده، [مشابه آن] بنا باشد مباحث غیر تفسیری را از این کتاب استخراج کنند و جمع کنند، خودش یک دایرةالمعارف می‌شود؛ یک مجموعه‌ی بزرگی از معارف می‌شود که قابل استفاده است، در موضوعات مختلف، مثلاً فرض کنید به مناسبت یک کلمه در یک آیه. و برای اینکه این استفاده خوب انجام بگیرد، به نظر من این تفسیر احتیاج دارد به یک فهرست فنّی کامل. من نمی‌دانم حالا در این زمینه کاری شده یا نه. تفسیر، فهرست لازم دارد؛ این تفسیر، فهرست فنّی لازم دارد تا هم موضوعات بیان بشود، هم ترتیب حروف با [ترتیب] الفبایی ملاحظه بشود که اگر انسان مثلاً فرض کنید که راجع به فلان موضوع می‌خواهد بداند در این تفسیر چه هست، بتواند بزودی پیدا کند آنها را و استفاده کند. بنابراین هم تفسیر است، هم به یک معنا دایرةالمعارف است. بنابراین انصافاً‌ تفسیر تسنیم جزو افتخارات شیعه است، جزو افتخارات حوزه است و ما خدا را شکر می‌کنیم بر اینکه این کار انجام گرفت.
بیانات رهبر انقلاب در دیدار . ۱۴۰۳/۱۲/۰۴ https://khl.ink/f/59458 من شنیده‌ام، بعضی از طولانی بودن تفسیر ــ هشتاد جلد بودن آن ــ گلایه‌مندند و می‌گفتند که این تفسیر را خوب است کوتاه کنیم، خلاصه کنیم. من به نظرم این کار نه ممکن است، نه جایز است. یعنی این کار، تفسیر را از آن هویّت خودش می‌اندازد . کتاب تفسیر ــ بخصوص با این تفصیل ــ کتابی نیست که انسان بخواهد از اوّل بنشیند تا آخر بخواند که انسان بگوید هشتاد جلد است، طولانی است نمی‌توانیم بخوانیم؛ کتاب مرجع است؛ انسان یک آیه‌ای را می‌خواهد بفهمد، یک سوره‌ای را می‌خواهد بفهمد، یک موضوعی را می‌خواهد بفهمد، مراجعه می‌کند؛ این ۸۰ جلد باشد، ۱۰۰ جلد باشد، ۱۸۰ جلد باشد، فرقی نمی‌کند. بنابراین کوتاه کردن تفسیر [جایز نیست]. حالا امروز به نظرم به من گفتند که بنا است آن قسمت‌های خلاصه‌ی تفسیری را که آن اوّل هر آیه ذکر شده، اینها را جمع کنند؛ خب یک چیزی خواهد شد امّا نه، به نظرم می‌آید اسم آقای جوادی و اسم تفسیر تسنیم را با این کارها کوچک نکنیم؛ بگذاریم تفسیر همین‌طور به همین شکل باشد. منتها فهرست می‌خواهد، فهرست لازم دارد؛ تفسیر حتماً بدون فهرست کم‌استفاده خواهد شد؛ باید فهرست بشود. این هم راجع به مسئله‌ی تسنیم. و امّا مقوله‌ی تفسیر قرآن در حوزه‌ها. انصافاً حوزه‌ها در این زمینه کم‌کارند؛ حوزه‌های مختلف ما، در طول زمان، خیلی کم‌کاری در این زمینه داشته‌اند. مجاهدت بزرگ را مرحوم آقای طباطبائی کرد که با اینکه هیچ معمول نبود، ایشان آمدند درس تفسیر شروع کردند و همین، مبدأ توجّه به قرآن و مفاهیم قرآنی و مانند اینها در حوزه شد. ایشان در مدرسه‌ی حجّتیّه [درس تفسیر داشتند]. بنده البتّه توفیق نداشتم که آن درس را بروم، [امّا] آقای جوادی آن وقت مدرسه‌ی حجّتیّه بودند، به نظرم می‌رفتند. یک عدّه‌ای می‌رفتند درس ایشان، لکن درس کوچکی بود؛ یعنی در مسجدِ مدرسه‌ی حجّتیّه، یک گروهی ــ شاید چهل پنجاه یا به نظرم سی چهل نفر ــ می‌نشستند، لکن شروع مهمّی بود؛ آقای طباطبائی (رضوان الله علیه) کار بزرگی را آغاز کرد و پایه‌گذاری کرد. قبل از ایشان، در حوزه‌ی قم هم خبری نبود، در حوزه‌ی نجف هم به طریق اولیٰ خبری نبود. در حوزه‌ی نجف، خب می‌دانید دیگر مرحوم بلاغی یک چیز مختصری و بعضی دیگر از آقایان یک چیز مختصری در این زمینه دارند؛ ولی آن کاری که توقّع می‌رود از یک حوزه‌ای که می‌خواهد علوم اسلام را بیان کند، اصلاً فاصله‌ی حوزه‌های ما با آن خیلی زیاد است. نتیجه چه می‌شود؟ نتیجه این می‌شد که علمای بزرگ و معروف ما خیلی اوقات با مفاهیم قرآنی آشنایی نداشتند. من یکی از علمای خیلی خوب، مرد فاضل، ملّا و بسیار آدم خوب را می‌شناختم ــ زمان جوانی ما ــ ایشان می‌گفت ما نجف که بودیم، خب مشغول درس و بحث بودیم و مشغول کارهایمان بودیم و بنویس و بگو و تبادل کن و مباحثه کن و برو و بیا و مانند اینها؛ وقتی آمدیم از نجف به ایران، من تصادفاً تفسیر صافی را پیدا کردم ــ آن آقا می‌گفت ــ تفسیر صافی را نگاه کردم، دیدم عجب مطالبی در این کتاب هست! حالا شما ببینید چقدر مطالب در تفسیر صافی وجود دارد که یک مجتهدِ ملّای سالها درس‌خوانده‌ی در نجف را متعجّب کند؛ وضع حوزه‌های ما این‌جوری بود. بنده قبل از انقلاب، یک سروکار مختصری با کارهای قرآنی داشتم، به طلبه‌ها می‌گفتم؛ می‌گفتم وضع حوزه‌ی ما این‌جوری است که از «بدان‌ ایّدک الله» که شروع می‌کنیم تا وقتی اجازه‌ی اجتهاد می‌گیریم، در طول این سال‌ها، می‌توانیم حتّی یک بار احتیاج پیدا نکنیم به اینکه بلند شویم از روی طاقچه قرآن را برداریم نگاه کنیم! یعنی این درس‌های ما هیچ سروکاری با قرآن ندارد، مگر همان مقداری که در کتاب ادبیّات، در مغنی یا در سیوطی و مانند اینها، آیات قرآن هست؛ وَالّا نه در فقهمان، نه در ادبیّاتمان، نه در تحقیقات اصولی‌مان، احتیاجی به این پیدا نمی‌کنیم که بلند شویم قرآن را برداریم نگاه کنیم ببینیم مثلاً چه آیه‌ای در قرآن درباره‌ی این موضوع می‌شود پیدا کرد یا قرآن چه گفته! این عیب حوزه است. خب، حالا راه افتاده ــ ایشان می‌گویند دویست درس تفسیر در حوزه هست! خیلی خوب است، این بسیار خوب است، یعنی یک مژده‌ای است؛ بنده این را نمی‌دانستم که الان دویست درس تفسیر در حوزه‌ی قم هست ــ منتها کاری کنید که این مراجعه‌ی به تفسیر و درس تفسیر یک فرهنگ باثبات بشود؛ [این کار] نقص شمرده نشود. یعنی ملّاییِ در فقه، یا حالا در درجه‌ی بعد، ملّاییِ در فلسفه که یک افتخار است، ملّاییِ در تفسیر هم به معنای ملّا شدن باشد، لااقل مثل ملّایی در فقه؛ یعنی این‌جوری باید باشد.
بیانات رهبر انقلاب در دیدار . ۱۴۰۳/۱۲/۰۴ https://khl.ink/f/59458 حالا البتّه چون نظام زندگی انسان متوقّف به فقه است، بایستی در مورد فقه یک مقداری تعبیر انسان محترمانه‌تر باشد؛ لکن حالا مثلاً اصول با این طول و تفصیلی که دارد، یک نفری که ملّای در اصول است، یک رتبه‌ای در ذهنیّت عامّ حوزه‌ها دارد؛ آیا آن کسی هم که در تفسیر تسلّط دارد بر آیات قرآن و معانی آیات و مفاهیم آیات و اشارات آیات، همین اندازه در ذهنیّت عمومی حوزه ارج و قرب دارد؟ این را باید درست کرد. مراجعات برادران اهل سنّت به قرآن خوب است، منتها آنها هم حالا یا بیش از تفسیر یا لااقل به قدر تفسیر، به مسائل حاشیه‌ای کم‌اهمّیّت قرآن پرداخته‌اند؛ چقدر کتاب در باب «وقف و ابتدا» در [قرائت] قرآن هست! مثلاً فرض بفرمایید چقدر کتاب در باب تجوید هست! و امثال اینها. مسائل قرآنی اینها نیست؛ مسئله‌ی قرآن، فهم آیات کریمه‌ی قرآن است که خب در این زمینه ما انصافاً کم‌کاریم و در شیعه این کار کم انجام گرفته؛ بحمدالله امروز این کار احیا شد. حالا خدا را شکر می‌کنیم که در این برهه، تفسیر تسنیم به وجود آمد و مایه‌ی افتخار شد. میشود تفسیر تسنیم را سر دست گرفت و نشان داد به دنیای اسلام که ما این را داریم. یکی از کارها، ترجمه‌ی عربی تفسیر است که این کار هم لازم است. حالا اینکه اصل کار به فارسی نوشته بشود خب یک فلسفه‌ای داشته، عیبی هم ندارد، خوب است لکن دنیای اسلام امروز بیشتر با عربی آشنا هستند و نمی‌شود ما یک کتاب خوب را داشته باشیم و توقّع داشته باشیم که دنیای اسلام آن را بفهمد، بداند، بشناسد، لکن به زبان عربی نباشد؛ این توقّع درستی نیست. به نظر من یک گروهی، یک جمعی عرب‌زبان که زبان مادری‌شان عربی است و مسلّط به ادبیّات عربند، باید بنشینند این کتاب را بتدریج اگر تا حالا نشده [ترجمه کنند]. خیلی خوب. بله، این کار، کار لازمی است. اگر چنانچه کار، خوب از آب دربیاید، یعنی زبان، زبان خوبی برای مخاطب عربی باشد و بعضی از خصوصیّاتی که از لحاظ روانی مهم است، تفسیر، انتشارِ سریع پیدا خواهد کرد؛ یعنی در حوزه‌های عربی، این زود رواج پیدا خواهد کرد. مردمان صاحب فکر هم هستند [که استفاده می‌کنند]. مرحوم آشیخ هادی فضلی (رحمة الله ‌علیه) که ایشان از علمای عربستان بودند، به من گفت که الان در دانشگاه‌های حجاز، اساتید بزرگ حجاز، کتابهای فقهی شیعه را تهیّه می‌کنند و می‌خوانند؛ یعنی همین‌هایی که چاپ شده. تشکّر می‌کرد که [بر روی] اینها کار شده، تصحیح شده، چاپ شده. چون آخر کتاب ریاض را مثلاً به آن شکل قدیمی کسی رغبت نمی‌کند باز کند، امّا وقتی ریاض را با این شکل فرض کنید که چاپ کردند، یا جواهر را مثلاً به این شکل درآوردند، طبعاً او علاقه‌مند می‌شود. ایشان می‌گفت که علاقه‌مند شده‌اند و به شیعه اعتقاد پیدا کرده‌اند. مرحوم آقای فضلی در دانشگاه هم تدریس داشت و می‌گفت اساتید بزرگ در عالم تسنّن در آنجایی که حالا ایشان تدریس می‌کرد ــ در دانشگاه‌های منطقه‌ی شرقیّه و غیر آنها ــ همه‌ مجذوبند. این کتاب آن‌جوری خواهد شد؛ یعنی اگر چنانچه یک ترجمه‌ی خوبی انجام بگیرد، این دست آنها برسد، دیگر رهایش نمی‌کنند؛ یعنی دست به دست خواهد گشت؛ در دنیای اسلام ان‌شاءالله می‌گردد. تشکّر می‌کنیم از خداوند متعال که این توفیق را به آقای جوادی (دامت ‌برکاته) داد که ایشان این کار را انجام دادند؛ تشکّر می‌کنیم از آیت‌الله آقای جوادی که این زحمت را کشیدند؛ تشکّر می‌کنیم از شماها که دنباله‌ی این کار را گرفتید، تحقیق کردید و کار کردید. و ان‌شاءالله امیدواریم که همه،‌ اجر و ثواب دنیوی و اخروی خودتان را ببرید. سلام ما و تشکّر ما را هم خدمت ایشان برسانید. والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته
خطبه‌های امام خامنه‌ای در نماز جمعه تهران ۱۳۶۵/۱۲/۱۵ https://khl.ink/f/21492 بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم‌ الحمدلله ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نستغفره و نستهدیه و نتوکّل علیه و نصلّی و نصلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه و حافظ سرّه و مبلّغ رسالته سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم‌ محمّد و علی اله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المعصومین سیّما بقیّةالله فی الارضین و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. قال الله الحکیم فی کتابه: بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم. الّذین یتّبعون الرّسول النّبىّ الامّىّ الّذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التّوراة و الانجیل یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحلّ لهم الطّیّبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال الّتی کانت علیهم.  همه‌ی برادران و خواهران عزیزِ نمازگزار را توصیه می‌کنم به استفاده از این ایام و لیالی متبرک، ماه رجب، ماه دعا و تضرع و خشوع و اظهار بندگی و کسب ذخیره‌ی تقوا. فرصت مغتنم این ماه و ماه شعبان و ماه رمضان را باید برای تسویه‌ی دل‌ها و جان‌ها مغتنم شمرد و گوش دل را به الهام ربانی و معنوی این ماه‌های مبارک داد و جان و دل را ان‌شاءالله به ذکر خدا زنده کرد. بحثی که در هفته‌های گذشته عرض شد درباره‌ی آزادی و اخیراً آزادی عقیده در اسلام و از نظر اسلام بود. به طور خلاصه عرض شد که اسلام طرفدار آزادی عقیده در جامعه‌ی اسلامی است. یعنی کسی را به خاطر داشتن عقیده‌ی غلط و باطل مورد تعقیب و فشار و زور قرار نمی‌دهد؛ هرچند که عقیده‌ی باطل از نظر اسلام مطرود و نامقبول است. درباره‌ی این بحث، چون بسیار بحث اساسی و مهمی است و تکلیف ما به عنوان دولت اسلامی را باید معین بکند، امروز هم مطالبی عرض می‌کنم. ممکن است در آن مطلبی که در هفته‌ی قبل گفته شد، تردیدهائی به مناسبت برخی از مسائلی که در اسلام مطرح هست، به وجود بیاید، من بعضی از آن نکات لازم را در این زمینه عرض می‌کنم.  یک تردید از ناحیه‌ی آیاتی که در قرآن مربوط به کفار و مشرکین و طرفداران عقاید باطل است؛ ممکن است کسی بگوید اگر اسلام آزادی عقیده را در جامعه‌ی خود تأمین میکند، پس این همه آیات قرآنی درباره‌ی این عقاید باطل چیست؟ جواب این است که این آیات هیچ کدام - تا آن‌جائی که بنده مراجعه کردم - به مسلمان‌ها دستور نمی‌دهد که کافر را به خاطر اعتقادش، نه به خاطر عملش، مورد تعرض و آزار قرار بدهند. جنگ با کفار مربوط است یا به آن صورتی که کافر علیه نظام اسلامی و ایمان اسلامی دست به مبارزه و حمله زده است که وظیفه‌ی اسلام و مسلمین در اینجا دفاع از حوزه‌ی اسلام و جامعه‌ی اسلامی است یا مربوط است به مبارزه با سران کفر و سردمداران نظام‌های ملحد و طاغوتی که ملت‌ها را اسیر خود کرده‌اند. اما در مورد خود اعتقاد کفر ما در قرآن آیه‌ای داریم که بخصوص مسلمان‌ها را امر می‌کند که با دارندگان این اعتقاد اگر تجاوز و تعرضی علیه‌اسلام و مسلمین نکردند، حتی نیکوکاری هم بشود. آن آیه در سوره‌ی مبارکه‌ی ممتحنه است که می‌فرماید: «لا ینهکم الله عن الّذین لم یقاتلوکم فی الدّین و لم یخرجوکم من دیارکم أن تبرّوهم و تقسطوا الیهم انّ الله یحبّ المقسطین»؛ یعنی آن کفاری که بر سر ایمان شما و دین شما با شما به جنگ برنخاستند، خدا نمی‌گوید به آنها نیکی نکنید و خدا نمی‌گوید با آنها قسط و عدل را رعایت نکنید، بلکه خدای متعال می‌گوید که به آنها نیکی هم بکنید و خدای متعال نیکوکاران را دوست می‌دارد. قسط و عدل در جامعه‌ی اسلامی قاعدتاً به معنای رعایت حقوق افراد آن جامعه است که آن کافر هم یکی از همان افراد است یا حتی کفاری که در خارج از آن جامعه زندگی می‌کنند، ولی با نظام اسلامی، با مسلمین و با اسلام ستیزه‌ای نمی‌کنند.  مورد بعد در مورد بت‌شکنی‌های معروف تاریخ است. همان طوری که می‌دانید، در تاریخ نبوتها، تاریخ توحید، به موارد برجسته‌ای برخورد می‌کنیم که پیغمبران به بت‌شکنی پرداختند و بت را که مایه‌ی تقدس و ایمان جمعی از مردم بوده، از بین بردند؛ یک نمونه در مورد ابراهیم خلیل‌الله است، یک نمونه در مورد رسول اکرم هنگام ورود به شهر مکه است و پس از فتح مکه که این را هم ممکن است کسانی تصور کنند که با آزادی عقیده در اسلام منافی است. لکن در مورد بت‌شکنی ابراهیم باید توجه کنیم که حرکت ابراهیم برای بیدار کردن ذهن به خواب رفته و تخدیر شده‌ی مردم آن جامعه‌ی جاهلی بود. مردمی که در طول زندگی خود هرچه شنیدند، درباره‌ی شرکت و نظام شرک‌آلود شنیدند.