eitaa logo
دفتر شعر من
96 دنبال‌کننده
7 عکس
14 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
"ای غائب از نظر به خدا می سپارمت" هر چند من بدم به خدا دوست دارمت آماده ام که جان به فدایت کنم عزیز آلوده ام ولی به خدا بی قرارمت هر چند از نگاه تو من آب می شوم دارم به سر چو ابر که روزی ببارمت دنیا بدون تو همه ویرانه است و پوچ هر روزِ دهر را به خدا می شمارمت من مفلسم برای تو جز جان نمی دهم جز لوح دل به لوح دگر کی نگارمت من زنده ام به شوق لقایت عزیز من خوش آن دمی که سخت به بر می فشارمت هر چند عسکری نبود باب میل تو بگذر از او مگو که به جا می گذارمت هفدهم مرداد نود و پنج آخرین بازبینی۷ آذر ۱۴۰۱
برای آنکه شود نهی از بدی مشکل نموده اهل خطا آب چشمه ها را گل جماعتی که از اول نداشت ستر و حجاب چو یافت فرصت و میدان بتاخت همچو ابل همان گروه که تنها به فیلم گه گاهی حجاب بر سر خود داشت خارج از آن ول همان گروه که جولی امام آنها بود ز هر چه قید و حجاب و عفاف کینه به دل شدند مام وطن را به فتنه آبستن شدند مادر هر کس فتد به هر محفل همان که واسطه اش گشته بود ام شهید برای همچو شهیدی کشید از جان کل برای ذلت زن، بردگی اهل هوس برای حبس زنان عفیف در منزل دوباره قاسم و عباس جان فدا گشتند دوباره غارت معجر حرامی بزدل برای آنکه تبرج کنند نامردان شدند همره اهل نفاق و فوج مضل شدند حامی اوباش دشمنان، داعش کشید در سر خود نقشه ی یکی موصل دگر گلایه ندارم من از نیامدنش که عسکری شده ام از بساط خانه خجل ۶آبان ۱۴۰۱
بر معاویه، رسانیدند جاسوسان خبر ابن عباس آورد تفسیرِ قرآن سر به سر گفت او باشد،پسر بر عمّه ی احمد بگو کیست در تفسیر آن دانا و لایق تر از او جملگی گفتند ،قولش شرح فضل حیدر است اینچنین تفسیر را قطعا، شکایت در بر است گفت آنها را،که خود شخصاً به اوسر می زنم می روم در مجلسش، آتش به منبر می زنم چون به مجلس گشت وارد دید برهانی نکو هیچ جای اعتراضی نیستش، از هیچ سو گفت تفسیر است، یا مدح علی را می کنی زاده ی عباس، از حق هیچ پروا می کنی؟ گفت او را ابن عباس ای معاویّه، علی در کتاب حق، کجا فضلش نباشد منجلی؟ چون نبی منذِر که باشد،کیست بر هر قوم هاد؟ گفت آخر دست بر این آیه می باید نهاد؟ آیه ی تطهیر را پرسید از او در شأن کیست؟ گفت علی، اما به قرآن، غیر از این آیات نیست؟ گفت آن راکع بگو کیست به یؤتون الزکوة گفت او ، اما نما جایی دگر را التفات  گفت بنما آن خبرچیست، که باشد بس عظیم؟ گفت او،اما همین را گفت باید مستقیم گفت در قرآن که باشد حبل بهر اعتصام؟ گفت او ، اما چرا گویی از این آیت مدام؟ گفت این قرآن که را گوید کفی بِلَّله شهید؟ گفت علی و علم او، باید جز این را هم بدید گفت از قرآن بگو نفس پیمبر را که کیست؟ گفت او، اما به قرآن، غیربَهل آیات نیست؟ باز پرسید، از چه سائل را عذاب آمد فرود؟ گفت از بغض علی، اما جز این آیت نبود؟ گفت بلِّغ بر نبی دادار در حق چه کس؟ گفت او، اما تو بر آیات دیگر هم برَس گفت بر دین ایزد اکملت لکم را از چه رو؟ گفت علی اکمال دین باشد، ولی این را مگو ابن عباس ایستاد و گفت من را خود بگو؟ از کجای این کتاب حق، نمایم گفتگو گفت پس تفسیر فرما سوره ی زلزال را گفت معذورم که این هم، دارد آن منوال را گفت عجب! با سوره زالزال دارد او چه کار؟ گفت نشنیدی به امرش، ارض را آمد قرار گفت پس راحت بگو، تادارد این قرآن وجود هست با آن حیدر و بر فضل او سازد ورود عسکری آن را که بر فضلش عدو دارد وقوف می توان توصیف آوردن به دنیای حروف؟! فروردین نود و سه  آخرین بازنگری ۱۱ خرداد ۱۴۰۳
برای آنکه که نتازد عنید و شیطانی به کذب و سفسطه ندهد فریب انسانی برای آنکه مشخص شود حقیقت چیست برای آنکه نماند بشر به نادانی برای آنکه شود دست فتنه گرها رو برای آنکه نیابد سراب میدانی برای آنکه زن و زندگی و آزادی نگردد اهرم بدخواه و بد دل و جانی برای آنکه که کمین می کند برای نفاق برای آنکه ستاند ز ما مسلمانی برای آنکه کشد از سر زنان معجر برای آنکه نسوزد دوباره قرانی برای آنکه بگیری مهار داعش را که آرتین نشود بی گناه قربانی برای آنچه که انسانیت به جا آورد به آرمان و به شأن و تبار ایرانی برای آنکه نگردد کسی هوایی خس کشند تا وطنی را به مرز ویرانی برای آنکه جوانان به راه کج نروند به ورد و جادوی آن کس که خوب می دانی برای آنکه نباشد به هر کجا داعی هر آن ز جامعه او را بود محبانی برای آنکه نسازد جوان ما کاری که بعد آوردش خجلت و پشیمانی برای آنکه شود خلع ید ز اهل ریا ز جمع مختلسان با نشان پیشانی برای آنکه عدالت به حق شود جاری نجیب زاده نیابد به خلق رجحانی برای عسکری و این دل شکسته ی او برای درد فراقی که گشت طولانی بیا امام زمانم بیا برای کمک بیا که دهر بگیرد دوباره سامانی ۱۱آبان ۱۴۰۱
. "راز دل با تو گفتنم هوس است" بر دلم رنج دوری تو بس است عقده بر عقده می گذارد عمر بی تو اینجا هوا عجیب پس است در دل بحر دُرِّ ما پنهان در غُرق رو برای خار و خس است سالها دشمنان به رقص و سرور شادى ما به خردى عدس است شادی بی نگار بی معنی است این جهان بی تو چون قفس است عسکری را دعا تویی هر دم نزد آن ایزدی که دادرس است ۲۹آبان۱۴۰۰
. سالها رفت، به تحریم تو عادت کردیم در نداری همه احساس سعادت کردیم هیچگه برد نشد عاید ما زین جلسات باز با این همه احساس رشادت کردیم جمعه خواندیم اگر ندبه برای فرجش راضی از خود همه احساس عبادت کردیم کی به برنامه الحاقیت عامل بودیم؟ در سخن گر همه اظهار ارادت کردیم در پی کشتن وقتیم و خیانت اما از تو هر روز تقاضای شهادت کردیم همه در خارج میدان به لعب چون خرگوش باز بر شیر ظریفانه حسادت کردیم زنده هستیم تمامی به امید یک و پنج غیر را مدعی حق سیادت کردیم عسکری را بشکن حضرت حق این تحریم شاید از برکت او حس ولادت کردیم روی میز تو گزینه است فراوان یارب بگزین عفو که اینگونه مرادت کردیم فروردین نود و چهار آخرین بازنگری ۱۱ خرداد ۱۴۰۳
دوباره پوچ بودی جمعه رفتی ندیدم از تو سودی جمعه رفتی امیدی بر دلم آورده بودی همان را هم ربودی جمعه رفتی مرا دادی دوباره وعده ی وصل ولی خامم نمودی جمعه رفتی دلِ در انتظارم شکوه ها داشت تو بی گفت و شنودی جمعه رفتی برم بستی تو رویای فرج را در غم را گشودی جمعه رفتی بیا برعسکری آنسان که گویند عجب شعری سرودی جمعه رفتی ۴اسفند ۹۶ آخرین بازنگری ۱۱ خرداد ۱۴۰۳
مناظرات سیاسی دگر به اوج رسید ولی اگر چه قشنگند چشممان ترسید یکی برای یکی دیگر آمد از اول بر اینکه مستقل است آن یکی کند تاکید یکی دهد به رقیبش نشان در توبه که گفته بود ز تدبیر تو شدم نومید بداد وعده یکی هم که ریشه کن سازد سریع معضل بیکاری و سپس خندید یکی که وعده ی یارانه ی عجیبی داد چه بهتر آنکه صلاحیتش نشد تایید دلم که گور هزاران سوال صاﺋب شد شنید هر سخنی سوی یک نفر لغزید بیا که یوسف زهرا عجیب حیرانم بیا مرا برهان از جفای این تردید هشت اردیبهشت نود و شش 
تا بیایی کوچه را من آب و جارو می کنم هر هنر دارم برای خدمتت رو می کنم هی تصور می کنم وقت ظهورت را عزیز هی خیال خال و خط وچشم و ابرو می کنم ندبه ها در ندبه دارم عهدها در عهدها من به عشقت یاس ها را جمعه ها بو می کنم ای گل من گشته ام بیمار از هجران تو بر مداوای دل خود فکر دارو می کنم تا شوم شاها شبیه آنچه می خواهی توام میل بر همراهی افراد حق جو می کنم گشته ام نقال آه و هی حکایت قصه ای از غمت در حلقه ی بازو و زانو می کنم جمعه های بی تو من را تیرباران کرده اند باز هم چون می رسند احساس نیرو می کنم عسکری را وارهان از درد دوری ای خدا کی بگو دیدار با آن یار مهرو می کنم سوم فروردین نود و شش آخرین بازنگری ۱۱ خرداد ۱۴۰۳
. در هر مکانی عشق منزل می کند بر پا انواع مشکل حمله می آرند افواجا دیوانه می گردد در آنجا هر چه عاقل هست یک شیوه ی دیگر بگیرد شعر شاعرها صبر از میان خلق عاشق رخت بر بندد بر پندها گوشی نمی گردد نیوشا تا عاشق که باشی در پی وصل نگار خود سر می دهی،جان می دهی،هم خانمانت را گشتی چو بر عشقت فدا سر را بگردانی بر نی که گردد قصه ی تو بیشتر افشا حتی علی اصغر شش ماهه می گوید پیش خدای عشق من با سر روم؟ حاشا عاشق بگردی عسکری آنگه که بر داری دست از سرو جان خانمان بی ترس و بی پروا خرداد نود و چهار
. آمدی تا آنکه باشی ای امام انس و جان جان پناه جمله انسان های مظلوم جهان شیعه تنها نیست از دریای عشقت مستفیض نهر از هر جا که آمد سوی دریا شد روان هر که معلومش نباشد کار عالم دست کیست اربعین های تو حتما می شود بهرش عیان حضرت بارانی و باری به هر جای زمین هر که خواهد هر چه از تو هدیه آری بی گمان ملتمس چون بنگرد بر دست‌هایت روز حشر ترسمت آخر ببخشی شمر را ای مهربان شاید از این بر شفاعت شرط، اذن حق بود تا که دیوی مثل او هرگز نباشد در امان عسکری قربان آن قلب رحیمت یا حسین باز هم این نوکرت را بهر دیدارت بخوان دوم آبان نود و چهار آخرین بازنگری ۲۲ شهریور۱۴۰۱
. روز دحوالارض راهی شد رضا سوی مشهد، سوی حج هم مصطفی بر زمین روز نخستین نعمت و بر خراسان هم ز درگاه خدا آخرین حج حبیب حق بود تا خدا کامل کند نعمت به ما گسترش یابد برای خلق ارض تا که آید باز بر ایشان رجا زنده گردد باز هم این آرزو بر انام از جانب رب علی فرش سازد تا زمین را عسکری زیر پای حضرت خیر الوری ۴تیر۱۴۰۱ آخرین بازنگری ۱۴ خرداد ۱۴۰۳
ای که در سینه ی من بذر ولا بنشاندی دل من را به تماشای رخت لرزاندی خبر عشق مرا باد صبا آوردت یا ز چشمان و دلم ساقی رعنا خواندی ای که در جرعه ی اول تو به بادم دادی هی مزن طعنه که در باده ی اول ماندی من خودم ملتفتم اهل خرابات نیم تو مرا سوی خم و باده و ساغر راندی بر در میکده ات آمد و رفتی دارم شاید از آن نظری باز برم باراندی عسکری گر به بهشتش ببری و نخورد از دو دستت قدحی غم ز دلش نستاندی  سی مرداد نود و چهار آخرین بازنگری ۲۲ آذر۹۹
دوست دارم شوم علی آویز از همه دشمنان او به گریز دوست دارم تمام دنیا را من ز نام علی کنم لبریز دوست دارم که روزی از این کار پیش زهرا ی او بگردم عزیز دوست دارم به دشمنان علی ره نپویم دمی به غیر ستیز دوست دارم علی علی گویم گر چه زخمی شوم به خنجر تیز دوست دارم که شیعه اش باشم گرچه هم قدر دانه های مویز عسکری را اگر رها سازد افتد از اوج بی گمان به حضیض یا علی پس خودت نگه دارش تا نگردد دلش سیاه و مریض  اسفند نود و چهار آخرین بازنگری ۱۵ خرداد ۱۴۰۳ 
آمدم خطی نویسم از شما اما علی مرگ بگرفتم قلم، شرمنده ات ماندم علی  هر چه گفتندم بگو جرداق قدری هم ز غیر من وفا دار تو ماندم غیر را راندم علی  شیعه در یک جمله یعنی، خلق نیکو داشتن این مسیحی را از این رو شیعه ات خواندم علی  بگذر از مردم، که هم کیشند یا هم نوع تو در صفای امر تو برعاملت، ماندم علی  هر که باشد در وجودش قطره‌ای انصاف، چون عسکری گوید به دل عشق تو بنشاندم علی سال نود و سه آخرین بازنگری ۱۵ خرداد ۱۴۰۳
داد پیغمبر علی را سر خاص بر علوم ناب قرآن اختصاص امر می فرمود ایشان بر علی تا قضاوت سازد او در بین ناس پای حکمش را خود امضا می نمود جمله فتواهای او را داشت پاس شافعی گوید چنین نه عسکری شیعه باشد شافعی با این قیاس گفت در صفین هم حق با علی است باطل است ابن ابوسفیان و عاص شافعی شاید که پنهان کرده است مذهب خود را ز قوم ناسپاس بیست و هشتم بهمن نود و چهار  آخرین بازنگری ۱۵ خرداد ۱۴۰۳
چیزی میان من و تو باقی نماند و خصم باید برای تفرقه شق البدن کند
دکتر صدای قلب من را گوش دادی ؟؟ انگار می گوید حسین من حسین من حسینم
امر کردی تا بخوانندت به جز اشعار من دلبرا این خاص بودن را چسان باور کنم؟!
شعر من را خواندی و گفتی به غلطت ای کثیف شکر از این التفات بیش از حد ای عزیز
ما نان گرفته ایم با ختم یا جواد ایمان گرفته ایم با ختم یا جواد خواندش عدو جوان گفتیم ما به او ماجان گرفته ایم با ختم یا جواد دریوزه بوده ایم در پای خوان او سامان گرفته ایم با ختم یا جواد در جنگهایمان با خصم بد نهاد میدان گرفته ایم با ختم یا جواد امشب که می رود ارباب کلبه ی احزان گرفته ایم با ختم یا جواد هر چند تشنه رفت چون جد پاک خویش باران گرفته ایم با ختم یا جواد از سوز آفتاب بر پشت بام غدر غلیان گرفته ایم با ختم یا جواد اصلا عجیب نیست ای عسکری اگر رضوان گرفته ایم با ختم یا جواد ۱۹ تیر۱۴۰۰
. جوان ترینِ امامان، ولی شکوفا بود برای قلَّت سنش عجیب دعوا بود در این قضیه رضا پاسخش سلیمان و به مهد، بعثت عیسی و عهد یحیی بود جواب چهره شناسان به اهل شک؛ در خلق، فقط همین یکی ابنِ علیِ موسی بود چو بود یکسره در حصر و بند، رابطه اش به خلق با وکلا و به نامه بر پا بود ز یک طرف نظر آماده کردن مردم برای غیبت صغرا و بعد کبرا بود گروه منحرفِ واقفی و اهل حدیث و نیز زیدیه، غُلات از او چه رسوا بود مناظرات کلامی که داشت با علما بیان کند به شریعت که مرد احیا بود بگفت دیده علیل است، جسم پنداران که دید قلب فراتر ز چشم بینا بود گروه زیدیه و واقفی خطاکارند نگاه عاملةٌ ناصبه، به انها بود جواد، غالی بر شأن خود نمی خواهد ز لعن اهل غلو، این مهم هویدا بود نمود دعویُ تدبیرِ دهر را تکذیب و گفت حکم، ز تفویض یار با ما بود فقط صراط صواب این بوَد نه راه دگر که هر که پیش و پس افتد به دین شود نابود رضا سپرده، نگردد کسی به جود تو سد جواد چونکه جوادست تا که یارا بود عجیب نافله هایش جواد طولانی است جواد سر ز همه عابدان دنیا بود شریف در نظر او شریف در علم است چقدر بَرده از اینش مقامِ والا بود ولی شرافت او سر ز حد افهام است از این قضیه شررها به قلب اعدا بود از او سعایت بی حد کند ابی داوود که در مقابل او چون صغیر نوپا بود شده است دختر مأمون جواد را تزويج از اين قضيه ولى قصد ديو پیدا بود به خانه دم به دمش مخبر و مراقب داشت سمانه، مادر بر غنچه های مولا بود رهید حضرت جود از جفای ام الفضل دمی که از اثر سم به فکر بابا بود بساط هلهله جور است باز اطرافِ کسی که لحظه آخر شبیه زهرا بود بجوی عسکری از این جواد برگ برات از آنکه عادت او بر عطا و اهدا بود ۳۱ تیر۹۹
السلام ای جود و بخشش را نماد السلام ای قائد نیکو نهاد السلام ای اعلم اشباب دهر قطره علم ماسوا ، علم تو بحر السلام ای نور چشمان رضا حسن اخلاقت شبیه مصطفی السلام ای وارث عدل علی نور حق در وجه زیبایت جلی ای گرفتار عدوی خانگی با وجود آن همه فرزانگی ای شهی که در جوانی شد شهید تا بپاید از پیَش پست و پلید السلام ای باب حاجات بشر عسکری را عسکری را یک نظر ۱۶ خرداد ۱۴۰۳
بر جود جواد آل احمد صلوات بر عبد حمید حی سرمد صلوات بر عزم عظیم و علم و تقوای تقی بر وارث اخلاق محمد صلوات ۱۶ خرداد ۱۴۰۳