شاه خراسان سلام بر همه سلطان سلام
شمس انیس النفس معنی قرآن سلام
پادشهان سائل درگه تو ای رضا
هر نفست می دهند از دل و از جان سلام
بر تو سلام خدا بر تو سلام نبی
بر تو ز سوی همه خلق مسلمان سلام
بر تو و عزم تو بر حفظ مبانی دین
ای تو فروزنده ی مشعل ایمان سلام
ای که شدی حبس در کاخ یزید زمان
ای ز تو رسوا شده چهره ی شیطان سلام
بر تو که هستی رضا مرضی دلدار را
بر تو که جان می دهی در ره یزدان سلام
وای نشستی تو در کوچه ز تاثیر سم
ای شه بر فاطمه آمده مهمان سلام
عسکری از سوگ تو می کشد از سینه آه
با طمع پاسخی داده هزاران سلام
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
#امام_رضا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا از خبط بازیگر بر آشفتند عاقلها
که اسرار حقیقت را نمی دانند غافلها
عوض هرگز نمی گردد درون بی لیاقتها
فرو گردند عمری هم اگر در نقش قابلها
اگر اندوه را دیدند در چشمان عریانی
ندیده از چه رو دادند حکم جمله سائلها
مسلمان معنیش این است تسلیم خدا بودن
فقط این باعث فخر است در قاموس واصلها
اگر اسم مسلمانی رود در صدر فهرستی
نباشد فخر او، باشند اگر آنها ز جاهلها
دعا کن عسکری نامت بود در ذیل خوبان که
«متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها»
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
#اعتراض
مغرور را نقدی اگر سازند تا محشر
در راه توجیهش کند صد منکر دیگر
انبوه اندوه است در چشمان هر انسان
تنها یکی را دیدی ای آقای بازیگر
باشد ندیدی هیچ در آن عکس جز اندوه
داریم ما از سید آن فیلمها باور
اصل هزینه دادن ای آقا کرامت نیست
بر مجرمین فرض است رسوایی هر منکر
دل خوش به این بودیم بین خیل بازیگر
سید جوادی هست با اندیشه ای بهتر
ای عسکری بر مثل بازیگر مبندی دل
جز پول و شهرت نیست او را مقصدی در سر
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
#اعتراض
امروز آتش در دل ما در گرفته است
امروز قلب حضرت مادر گرفته است
امروز از جبر شقی با ابن زهرا،
انگور زهرآلوده را اخگر گرفته است
ای وای بر اهل زمین و آسمان ها
خورشید می آید عبا بر سر گرفته است
در کوچه وقتی می نشیند ذکر زهرا
این بار با یک لحن محزون تر گرفته است
یک بار دیگر صحبت از کوچ است و راهی
در این سفر از محرمی یاور گرفته است
در حجره می پیچد به خود فرزند زهرا
چون بر هوایش راه بر حنجر گرفته است
ای عسکری شاهان نمی مانند مدیون
باشد خبر آید عطا نوکر گرفته است
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
#امام_رضا
دین احمد داشت قوت می گرفت
دین حق در یثرب عزت می گرفت
هر چه کوشیدند کفار قریش
دین حق را هی فزون می گشت جیش
مسلمی دلسرد از دینش نگشت
زندگی هر چند سختش می گذشت
جمع گردیدند آن ها دور هم
تا که جمع مسلمین ریزد به هم
یک نفر از هر قبیله منتخب
شد برای کشتن محبوب رب
تا بنی هاشم نسازد قصد جنگ
خون بهایش را فقط آرد به چنگ
جبرئیل آمد که ای احمد خبر
آمده خصم تو با مکری دگر
غافلان آرند اگر مکری به کار
برترین مکار باشد کردگار
در نخستین شب ز شب های ربیع
گفت احمد بود حیدر هم سمیع
مشرکان دارند من را قصد شوم
آورندم تا که در بستر هجوم
گر بیاسایی شبی را جای من
می رهانم سوی غار ثور تن
گفت آیا جان شما در می بری
جانت از آسیب می گردد بری
چون که آمد در جواب او بلی
خنده کرد و سجده ی شکری علی
چون که سر برداشت از روی زمین
گفت من آماده ام ای شاه دین
آن چه را مامور گردیدی بران
ای فدایت قلب و گوش و دیدگان
آن چه می خواهی بگو تا آن کنم
کار را تا بر شما آسان کنم
تا همان طوری که مقصود شما است
کار را عامل شوم بی کم و کاست
بی گمان هر امر در عالم به پاست
حاصلش تنها به دستان خداست
گریه ها کردند در آغوش هم
از جداییشان جهان شد پر ز غم
خواند احمد و جعلنا را و بست
خالق او چشم دشمن های پست
برکشید آن سوی، حیدر پرده ها
بست آنگه جمله ی ابواب را
بامدادان خصم چون یورش نمود
دید حیدر، مصطفی اما نبود
تیغ عریان عدو شد در نیام
ریخت بر هم سخت آن سودای خام
جای احمد را از او پرسان شدند
از علی در خشم بی پایان شدند
گفت دست من سپردیدش مگر
از چه می گیرید از اویم خبر
پس به نزد خویش جویید این جواب
از شما چون شد گریزان با شتاب
جای پیغمبر به حیدر تاختند
حبس در بیت الحرامش ساختند
چون علی خوابید بر جای رسول
کرد کامل او شجاعت را فصول
وحی شد جبریل و میکائیل را
ای که می باشید بر هم چون اَخا
حال از بین شما عمر یکی
زان یکی سر باشد اما اندکی
با فداکاری کدامین از شما
می گزیند از برای خود فنا
هیچ یک حاضر نشد از آن دو تن
بر برادر ماندن و بر خود شدن
وحی شد خوابید در بستر علی
تا فدای اخ شود شادان ولی
بر زمین اکنون فرود آیید پس
حافظش باشید تا از پیش و پس
بود جبرائیل بالای سرش
سمت پا میکال پیش آمد برش
گفت جبرائیل خوش بر حال تو
آفرین بر جمله ی اعمال تو
می نماید فخر بر کروبیان
با وجودت ای علی رب جهان
چون به خشنودی من، گوید خدا
می شوندم مردمانی، جان فدا
پس ز من یشری فقط کن اقتدا
خویش را از غیر حیدر کن جدا
بر کلام عسکری تدبیر کن
با دعا از شعر او تقدیر کن
#سید_عسکر_رئیس_السادات
فروردین نود و چهار
آخرین بازنگری ۱۶ شهریور ۱۴۰۳
#حضرت_علی
هر کس که لگد زد و مجازات نشد
نادم ز خطای خویش هیهات نشد
زان خر که شود کاه و جواش بیش بترس
درمان، سگ هاری به مماشات نشد
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
#اعتراض
گر جوانی می کند خبط و خطا
می شود پیری برایش رهنما
وای بر خبطی که پیری می کند
می دهد ایمان خلقی بر فنا
می شود وقتی که یک خاطی وزیر
اهل کشور هم شود از حق جدا
وفق بیش از حد نباشد جز نفاق
جاذبه با دافعه باشد روا
عسکری باشی اگر در راه حق
از تو گردد دسته ی باطل جدا
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
#اعتراض #پند
جشعر حضرت سکینه
داد بر او ، لقب خِیَرَةُ النسوان را
گفت بدرود، چو آن دخت نکو بنیان را
غرق در اشک که دیدش پدر او فرمود
تو سزایی به خدا از بَرِ من احزان را
گریه ات ماتم من را به خدا طولانی است
پس مسوزان دگر این جان و دل سوزان را
بود بر قلب حسین بن علی سخت سکین
دوست می داشت ابالفضل عجیب ایشان را
گفت عباس که چون وعده بر آبش دادم
سوی خیمه مبری پیکر این خجلان را
محفل سوگ و عزا گشت سرایش تا بود
هدیه ها داد فراوان ، غزل یاران را
بر فرزدق، به جریر و همه ی ذاکرها
عسکری دور نماند به یقین احسان را
#سید_عسکر_رئیس_السادات
فروردین نود و چهار
آخرین بازنگری ۱۸ شهریور ۱۴۰۳
#حضرت_سکینه #امام_حسین
"قفس بهانه ی پرواز میشود گاهی "
خراب قصر عظیمی شود به یک آهی
شود بزرگ یتیمی به قصر دشمن خود
عزیز مصر شود برده ای ز یک چاهی
مگر خدا تو نداری که نا امید شوی
رسد به داد تو حتماً اگر از او خواهی
اگر که از ته قلبت بخوانیش حق را
به پیش پات گذارد همیشه یک راهی
گهی بهانه ی رازست یک نیاز بلی
که عسکری به تو گوید جدا ز اللّٰهی
#سید_عسکر_رئیس_السادات
بیست و هشتم شهریور نود و چهار
آخرین بازنگری ۱۸ شهریور ۱۴۰۳
#پند #مناجات
«گفته بودند از محبت خارها گل می شود»
می شود اغلب ولی بی چشم و رو
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۶ شهریور ۱۴۰۳
برترین گوهر تو حضرت انسان ادب است
بهترین شکر تو بر حضرت یزدان ادب است
کمترین حد ادب دشمنی دشمن اوست
بدهی بنده ی او گوش به قرآن ادب است
گفت عصیان مکنی بر من و مادر و پدر
به پدر، مادر خود آوری احسان ادب است
کوه نعمت به تو داده است خداوند اگر
به فقیری بدهی ذره ای از آن ادب است
این همه خبط و خطا کردی و ایزد پوشاند
بر گناه دگران پوشش و کتمان ادب است
این همه مهلت جبران به خطاهای تو داد
بنده ای را بدهی فرصت جبران ادب است
خط قرمز بر حق آبروی بنده ی اوست
عسکری دوری از تهمت و بهتان ادب است
#سید_عسکر_رﺋیس_السادات
نهم اسفند نود و چهار
آخرین بازنگری ۱۸ شهریور ۱۴۰۳
استقبال از شیخ اجل
بی تو ای دلدار، دل آواز می خواهد چه کار
آنکه یارش رفت، حفظ راز می خواهد چه کار
می دود دنبال او منزل به منزل کو به کو
آبرو را عاشقی غماز می خواهد چه کار
آخر خط است بی تو عاشق دل خسته را
آنکه پایان آمدش آغاز می خواهد چه کار
گر نیایی عاشقت را، مرگ باشد آرزو
مرغ بی بال و پری، پرواز می خواهد چه کار
گر بیایی خنده جوشد از همه اعضای من
با تو دل بر شادی خود ساز می خواهد چه کار
گر تو باشی مبحث اطناب شیرین می شود
پیش دلبر عاشقی ایجاز می خواهد چه کار
عسکری خوبان سزاوارند بر خوبان بکوش
خوب باشی آید او اعجاز می خواهد چه کار
#سید_عسکر_رئیس_السادات
فروردین نود و چهار
آخرین تصحیح ۱۸ شهریور ۱۴۰۳
#منتظرانه #مهدی
ز دوستان مجازی دلم به تنگ آمد
از این نمایش و بازی دلم به تنگ آمد
هر انجمن که روی اولش عزیز دلی
از این جدید نوازی دلم به تنگ آمد
از اینکه بر تو بگویند اوستاد و دمی
شما کجای پیازی دلم به تنگ آمد
تمام، وقت حمایت رها نمایندت
شوند اهل ریاضی دلم به تنگ آمد
یکی ز لایک کنان گر ز حق عدول کند
شوند ناظر راضی دلم به تنگ آمد
برای حفظ یکی در میان حلقه ی خود
روند یکه به قاضی دلم به تنگ آمد
"به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است"
ز بحث و روده درازی دلم به تنگ آمد
ز دوستان ضعیف عسکری دلش خون است
از رفق مرده ی ماضی دلم به تنگ آمد
#سید_عسکر_رﺋیس_السادات
سی فروردین نود و پنج
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
#اعتراض
پیشانی من ماند و غم و شانه ی تردید
درخوف و رجا، از نفس خسته ی خورشید
این جمعه ی من هم به شب شنبه رسید و
یک بار دگر دل شده محکوم به تبعید
لایق نشدم من به تماشای جمالش
گفتند بدی ...گشته مجازات تو تمدید
مشمول به رأفت نشدی بنده ی عاصی
رفتار تو را مهدی زهرا نپسندید
دلخون ز گناهان تو گردیده امامت
اعمال تو بر غربت او عامل تشدید
گیرم فرجش هم برسد ... شرم نداری
زین نامه ی اعمال که پر گشته ز تجدید
ای عسکری از حضرت زهرا مددی جو
تا بلکه رسد نامه ی عفو تو به تایید
#سید_عسکر_رئیس_السادات
چهارم فروردین نود و شش
آخرین بازنگری ۱۸ شهریور ۱۴۰۳
#حضرت_مهدی
#منتظرانه
بعضی آنقدر سپید می گویند
که نمی فهمیشان
کاش سیاه می گفتند
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۲۱ خرداد ۹۷
به رسم مغلطه گویند گاهی
به عجز رب تو باشد گواهی
کند کاری خدا گردد مصور
که بشناسند او را خلق بهتر
بسازد صخره ای سنگین ومحکم
که نتواند برش دارد خودش هم
کند ایجاد موجودی توانا
که عاجز باشد او نابودیش را
کند در تخم مرغی کل دنیا
بماند حجمشان هم هر دو بر جا
کند پنجاه او جمع دو تا دو
خداوند قدیر و قادر تو
بدان پروردگار قادر ما
نباشد عاجز و باشد توانا
ولیکن آنچه زان پرسش نمودی
نگیرد هیچگه بر آن وجودی
بدان قدرت برآن معنا ندارد
محال عقلی است اما ندارد
بود کامل به قدرت گرچه فاعل
ولی دارد به کنهش عجز قابل
چو عیسی مرده ای را زنده سازد
چو موسی دست خود رخشنده سازد
کند شق القمر وقتی محمد
و یا حق نیل را چون می شکافد
محال علم را ممکن کند او
که قومی را به خود مومن کند او
اگر چیزی بود ممکن خداوند
به خلقش عسکری باشد توانمند
#سید_عسکر_رئیس_السادات
فروردین نود و چهار
آخرین بازنگری ۲۳ خرداد ۹۷
#خدا
در داخل یک رحم ، دو قل بود
گویا که به شاخه ای دو گل بود
خواهر به برادر خودش گفت
ماییم در این سرا چه خوش جفت
بر مادرمان ، نظر تو را چیست
گفتش ، به نظر که مادری نیست
غیر از من و تو، در این سرا نیست
افسوس ، تحجُّر تو ، قطعی است
پیشم ، تو مگو سخن ز مادر
دیدی اگرش ، سخن کن از سر
اندیشه ی خود ، نما تو روشن
بر ماست سند ، به چشم دیدن
گفتش که چه گویی ای برادر
دادی تو چه حکم روی منبر
حکمت نشود بر عقل باور
مادر بود و مراست یاور
تو تغذیه کرده ای ز جانش
انکار نمودی آنچنانش
با منکر او ، سخن ندارم
بر مادر خود ، شکرگزارم
گر پا ز رحم ، برون گذاری
بر مادر خود،چه شرمساری
گفتش که جهان، فقط همین جاست
عشق است، همین لحظه که با ماست
نا گه همه چیز ملتهب شد
گویی که زمانه منقلب شد
خواهر به برادرش بخندید
گفتش برویم بایدش دید
این شعر که عسکری مثال است
گوید که نبودنش محال است
کوتاه بود ، زمان دنیا
چیزی گذرا شبیه رویا
آنرا که نمی کنی تو احساس
از دایره ی نبود نشناس
کر گوید اگر به ما صدا نیست
او را به شنیدن که قوا نیست
فریاد زند چرا خموشید
در صحبت من کمی بکوشید
گویا همگی که لال هستید
بر من سبب ملال هستید
چون گشت ز نقص خویش آگاه
از سینه کشد ز فعل خود آه
آثار خدا که در تجلی است
گوید که موثرش به ما کیست
العاقل بالاشاره یاران
آرید به خالق خود ایمان
#سید_عسکر_رئیس_السادات
فروردین نود و چهار
آخرین بازنگری ۱۸ شهریور ۱۴۰۳
#خدا
دیدهای مرد غریبی در دل چاهی ندا
می دهد در ظلمت شب بیقرار و بی صدا ؟!
از دلم پرسش نمودم آخر این مرد غریب
سرِّ دل دارد نهان، از جمع انسان ها چرا
گفت دل یا جمله می سوزند اگر آگه شوند
یا بسوزد آسمان ازدست این دل سنگ ها
آسمان چون دید رأسش را درون چاه سوخت
آتشی افتاد از این صحنه در عرش علا
سنگ خارا آب شد از ناله و آه علی
از میان خیل انسانها نیامد یک صدا
جای حیرت نیست از بی اعتنایی های خلق
بعد از پیغمبر حق رفت بر مولا جفا
دست حیدر را رها کردند و دادند به دیو
دست خود را و ابا کردند از راه خدا
بر خلائق آنچه لایق می شود آخر نصیب
ای دل از مولا مبادا لحظه ای باشی جدا
بر نداری دست از دامان او ای عسکری
دست او تنها به محشر باشدت مشکل گشا
#سید_عسکر_رئیس_السادات
بیست و پنج اردیبهشت نود و چهار
آخرین ۱۱ فروردین ۱۴۰۲
#حضرت_علی
قرص استامینوفن چاره ی سردردش نیست
آنکه معتاد به مورفین نگاهی شده است
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۴ فروردین۱۴۰۳
#عاشقانه
این های و هو میان رعیت برای چیست؟
ان قلت در خصوص خلافت برای چیست؟
در کشوری که اصل نظامش شهنشهی است
بازی انتخاب جماعت برای چیست؟
بیعت نموده اند اگر با امین شاه
شور سقیفه، پچپچ و خلوت برای چیست؟
وقتی که شخص اول این مملکت به ما
گوید علی ولی، تَبِ امت برای چیست؟
پرسیده اند علت این انتخاب را؟!
عشقش کشید حرف زیادت برای چیست؟
بر روی چشم امر ملوکانه را گذار
ای بی ادب اباء و اسائت برای چیست؟
داند صلاح مملکت خویش را ملک
این بند و حصر و ظلم و جسارت برای چیست؟
چون کودتا علیه خدا بود، عسکری
توجیه این گناه و جنایت برای چیست؟
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۱۳ اسفند ۹۴
آخرین بازنگری ۱۹ شهریور ۱۴۰۳
#حضرت_علی
آن دم که بیافشانی بر روی رخت گیسو
شب می شود ازظلمت ای ماه کمان ابرو
ای کاش که از بین آن خرمن موهایت
چشمی به من اندازی تا زنده شوم از او
هرچند که چون پنهان گردی بشود عاشق
دیوانه ترت اما با من مکن این مهرو
بیچاره شدم یارا روی تو ندیدم من
اینگونه به درگاهت تا کی بزنم زانو
من این همه سرگردان برگردجهان گشتم
از هر که تو را جستم گفتند مرا سیرو
من وصل تو می خواهم از هجر جدایم کن
از آن بشوم گر چه مصداق اذا ماتو
بر عسکری ای مولا تا کی ندهی رخصت
تا آنکه شوی دلجو هی ناله کنم ارجو
#سید_عسکر_رئیس_السادات
هجدهم مرداد نود و چهار
أخرىن بازنگری ۹ اسفند۹۸
#حضرت_مهدی
#منتظرانه
از هر طرف طلوع کنی ، مهر تابناک
مارا نجات می دهی از ظلمت و هلاک
باشد اگر طلوع دو خورشید در میان
سر می برند هر دو ز خجلت درون خاک
ای حجت خدا تو کجایی که اهرمن
دین را نموده با دغل و شبهه چاک چاک
مهجور گشته است شریعت به عهد ما
با دین چو نفع خلق نموده است اصطکاک
بعضی به قوم عاد تأسی نموده اند
آنها که شهوت است برایشان فقط ملاک
دنیای ما عجیب پر است از ،فساد و جور
باید شود به مرد خدایی دوباره پاک
هر چند عسکری نشوی لایق فرج
گر با امام خویش نیابی تو اشتراک
#سید_عسکر_رئیس_السادات
اردیبشت ۹۴
آخرین تصحیح ۹ اسفند۹۸
#حضرت_مهدی
#منتظرانه
یا صاحب الزمان این جمعه هم نیا
ما را نماز شد امروز هم قضا
یا صاحب الزمان این جمعه هم نیا
از درب خانه ام نومید شد گدا
یا صاحب الزمان این جمعه هم نیا
چون هست سینه ام لبریز کینه ها
یا صاحب الزمان این جمعه هم نیا
چون از قضا بود آوردشهر ما
یا صاحب الزمان این جمعه هم نیا
گم شد میان ما چون گوهر حیا
یا صاحب الزمان این جمعه هم نیا
آماده نیستیم بر جنگ و ابتلا
یا صاحب الزمان قربان شوم تو را
بر عسکری مگیر بر دل شما بیا
یا صاحب الزمان مولای من بیا
حتی اگر شود موری چو من فدا
#سید_عسکر_رئیس_السادات
بیست و پنج اردیبهشت نود و چهار
آخرین بازنگری ۲۱ شهریور ۱۴۰۳
#حضرت_مهدی
#منتظرانه
حک کرده به لوح دل من نام علی
حکاک زبردست جهان رب جلی
شکری به سزا نیست براینم که بود
شکر ابدی در خور لطف ازلی
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۳۰ مهر۹۵
#حضرت_علی
من برای با تو بودن با همه جنگیده ام
گر تو هم آیی به جنگم جمع گردد جمعتان
#سید_عسکر_رئیس_السادات
#عاشقانه