eitaa logo
دفتر شعر من
105 دنبال‌کننده
6 عکس
13 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
. در هر مکانی عشق منزل می کند بر پا انواع مشکل حمله می آرند افواجا دیوانه می گردد در آنجا هر چه عاقل هست یک شیوه ی دیگر بگیرد شعر شاعرها صبر از میان خلق عاشق رخت بر بندد بر پندها گوشی نمی گردد نیوشا تا عاشق که باشی در پی وصل نگار خود سر می دهی،جان می دهی،هم خانمانت را گشتی چو بر عشقت فدا سر را بگردانی بر نی که گردد قصه ی تو بیشتر افشا حتی علی اصغر شش ماهه می گوید پیش خدای عشق من با سر روم؟ حاشا عاشق بگردی عسکری آنگه که بر داری دست از سرو جان خانمان بی ترس و بی پروا خرداد نود و چهار
. آمدی تا آنکه باشی ای امام انس و جان جان پناه جمله انسان های مظلوم جهان شیعه تنها نیست از دریای عشقت مستفیض نهر از هر جا که آمد سوی دریا شد روان هر که معلومش نباشد کار عالم دست کیست اربعین های تو حتما می شود بهرش عیان حضرت بارانی و باری به هر جای زمین هر که خواهد هر چه از تو هدیه آری بی گمان ملتمس چون بنگرد بر دست‌هایت روز حشر ترسمت آخر ببخشی شمر را ای مهربان شاید از این بر شفاعت شرط، اذن حق بود تا که دیوی مثل او هرگز نباشد در امان عسکری قربان آن قلب رحیمت یا حسین باز هم این نوکرت را بهر دیدارت بخوان دوم آبان نود و چهار آخرین بازنگری ۲۲ شهریور۱۴۰۱
. روز دحوالارض راهی شد رضا سوی مشهد، سوی حج هم مصطفی بر زمین روز نخستین نعمت و بر خراسان هم ز درگاه خدا آخرین حج حبیب حق بود تا خدا کامل کند نعمت به ما گسترش یابد برای خلق ارض تا که آید باز بر ایشان رجا زنده گردد باز هم این آرزو بر انام از جانب رب علی فرش سازد تا زمین را عسکری زیر پای حضرت خیر الوری ۴تیر۱۴۰۱ آخرین بازنگری ۱۴ خرداد ۱۴۰۳
ای که در سینه ی من بذر ولا بنشاندی دل من را به تماشای رخت لرزاندی خبر عشق مرا باد صبا آوردت یا ز چشمان و دلم ساقی رعنا خواندی ای که در جرعه ی اول تو به بادم دادی هی مزن طعنه که در باده ی اول ماندی من خودم ملتفتم اهل خرابات نیم تو مرا سوی خم و باده و ساغر راندی بر در میکده ات آمد و رفتی دارم شاید از آن نظری باز برم باراندی عسکری گر به بهشتش ببری و نخورد از دو دستت قدحی غم ز دلش نستاندی  سی مرداد نود و چهار آخرین بازنگری ۲۲ آذر۹۹
دوست دارم شوم علی آویز از همه دشمنان او به گریز دوست دارم تمام دنیا را من ز نام علی کنم لبریز دوست دارم که روزی از این کار پیش زهرا ی او بگردم عزیز دوست دارم به دشمنان علی ره نپویم دمی به غیر ستیز دوست دارم علی علی گویم گر چه زخمی شوم به خنجر تیز دوست دارم که شیعه اش باشم گرچه هم قدر دانه های مویز عسکری را اگر رها سازد افتد از اوج بی گمان به حضیض یا علی پس خودت نگه دارش تا نگردد دلش سیاه و مریض  اسفند نود و چهار آخرین بازنگری ۱۵ خرداد ۱۴۰۳ 
آمدم خطی نویسم از شما اما علی مرگ بگرفتم قلم، شرمنده ات ماندم علی  هر چه گفتندم بگو جرداق قدری هم ز غیر من وفا دار تو ماندم غیر را راندم علی  شیعه در یک جمله یعنی، خلق نیکو داشتن این مسیحی را از این رو شیعه ات خواندم علی  بگذر از مردم، که هم کیشند یا هم نوع تو در صفای امر تو برعاملت، ماندم علی  هر که باشد در وجودش قطره‌ای انصاف، چون عسکری گوید به دل عشق تو بنشاندم علی سال نود و سه آخرین بازنگری ۱۵ خرداد ۱۴۰۳
داد پیغمبر علی را سر خاص بر علوم ناب قرآن اختصاص امر می فرمود ایشان بر علی تا قضاوت سازد او در بین ناس پای حکمش را خود امضا می نمود جمله فتواهای او را داشت پاس شافعی گوید چنین نه عسکری شیعه باشد شافعی با این قیاس گفت در صفین هم حق با علی است باطل است ابن ابوسفیان و عاص شافعی شاید که پنهان کرده است مذهب خود را ز قوم ناسپاس بیست و هشتم بهمن نود و چهار  آخرین بازنگری ۱۵ خرداد ۱۴۰۳
چیزی میان من و تو باقی نماند و خصم باید برای تفرقه شق البدن کند
دکتر صدای قلب من را گوش دادی ؟؟ انگار می گوید حسین من حسین من حسینم
امر کردی تا بخوانندت به جز اشعار من دلبرا این خاص بودن را چسان باور کنم؟!
شعر من را خواندی و گفتی به غلطت ای کثیف شکر از این التفات بیش از حد ای عزیز
ما نان گرفته ایم با ختم یا جواد ایمان گرفته ایم با ختم یا جواد خواندش عدو جوان گفتیم ما به او ماجان گرفته ایم با ختم یا جواد دریوزه بوده ایم در پای خوان او سامان گرفته ایم با ختم یا جواد در جنگهایمان با خصم بد نهاد میدان گرفته ایم با ختم یا جواد امشب که می رود ارباب کلبه ی احزان گرفته ایم با ختم یا جواد هر چند تشنه رفت چون جد پاک خویش باران گرفته ایم با ختم یا جواد از سوز آفتاب بر پشت بام غدر غلیان گرفته ایم با ختم یا جواد اصلا عجیب نیست ای عسکری اگر رضوان گرفته ایم با ختم یا جواد ۱۹ تیر۱۴۰۰
. جوان ترینِ امامان، ولی شکوفا بود برای قلَّت سنش عجیب دعوا بود در این قضیه رضا پاسخش سلیمان و به مهد، بعثت عیسی و عهد یحیی بود جواب چهره شناسان به اهل شک؛ در خلق، فقط همین یکی ابنِ علیِ موسی بود چو بود یکسره در حصر و بند، رابطه اش به خلق با وکلا و به نامه بر پا بود ز یک طرف نظر آماده کردن مردم برای غیبت صغرا و بعد کبرا بود گروه منحرفِ واقفی و اهل حدیث و نیز زیدیه، غُلات از او چه رسوا بود مناظرات کلامی که داشت با علما بیان کند به شریعت که مرد احیا بود بگفت دیده علیل است، جسم پنداران که دید قلب فراتر ز چشم بینا بود گروه زیدیه و واقفی خطاکارند نگاه عاملةٌ ناصبه، به انها بود جواد، غالی بر شأن خود نمی خواهد ز لعن اهل غلو، این مهم هویدا بود نمود دعویُ تدبیرِ دهر را تکذیب و گفت حکم، ز تفویض یار با ما بود فقط صراط صواب این بوَد نه راه دگر که هر که پیش و پس افتد به دین شود نابود رضا سپرده، نگردد کسی به جود تو سد جواد چونکه جوادست تا که یارا بود عجیب نافله هایش جواد طولانی است جواد سر ز همه عابدان دنیا بود شریف در نظر او شریف در علم است چقدر بَرده از اینش مقامِ والا بود ولی شرافت او سر ز حد افهام است از این قضیه شررها به قلب اعدا بود از او سعایت بی حد کند ابی داوود که در مقابل او چون صغیر نوپا بود شده است دختر مأمون جواد را تزويج از اين قضيه ولى قصد ديو پیدا بود به خانه دم به دمش مخبر و مراقب داشت سمانه، مادر بر غنچه های مولا بود رهید حضرت جود از جفای ام الفضل دمی که از اثر سم به فکر بابا بود بساط هلهله جور است باز اطرافِ کسی که لحظه آخر شبیه زهرا بود بجوی عسکری از این جواد برگ برات از آنکه عادت او بر عطا و اهدا بود ۳۱ تیر۹۹
السلام ای جود و بخشش را نماد السلام ای قائد نیکو نهاد السلام ای اعلم اشباب دهر قطره علم ماسوا ، علم تو بحر السلام ای نور چشمان رضا حسن اخلاقت شبیه مصطفی السلام ای وارث عدل علی نور حق در وجه زیبایت جلی ای گرفتار عدوی خانگی با وجود آن همه فرزانگی ای شهی که در جوانی شد شهید تا بپاید از پیَش پست و پلید السلام ای باب حاجات بشر عسکری را عسکری را یک نظر ۱۶ خرداد ۱۴۰۳
بر جود جواد آل احمد صلوات بر عبد حمید حی سرمد صلوات بر عزم عظیم و علم و تقوای تقی بر وارث اخلاق محمد صلوات ۱۶ خرداد ۱۴۰۳
ای صبا بی خبر از یار سلامی داری؟! از چه بر گریه مرا یکسره وا می داری؟ یا میا پیش من خسته دگر یا که بیا "گر از آن یار سفر کرده پیامی داری " من در این دیر فنا برده ی حمل نفسم پس میا گر نه از این رنج رها می داری خیر خواهی تو اگر؟ از فلک این پرسش کن کی بر این غمزده پس ترک جفا می داری؟ دگر از جمعه ی توخالی تو بیزارم مانده ام کی تو از این شیوه حیا می داری؟ بر همه خلق جهان باده ی شادی بخشی نوبت ما رسد از زهر، تو جامی داری کرده ای دشمن خونی همه را بر شیعه بر دل آزاری ما دعوت عامی داری باشد! این درد و بلا را بخرد شیعه به جان بر سرت زین همه اندیشه ی خامی داری عسکری با همه ی جور فلک شاکر باش تا که چون مهدی موعود امامی داری هجدهم تیر نود و پنج آخرین بازنگری ۱۷ خرداد ۱۴۰۳ 
به طعنه شافعیم گفت بدعت آوردم نموده ام ستم اما به آنکه پروردم ز قائلان شفاعت چقدر بیزارم اگر که توبه نسازم ز درگهش طردم به او خطاب نمودم به جز امامت اگر جواب آورمت ای عزیز نامردم اگر گناه من این است حب آل نبی از این گناه محال است آنکه بر گردم که در وقوف به محشر شوند شافع من اگر به دهر فراوان گناه هم کردم نگفته عسکری و شافعی چنین گوید که پیروش همه تکفیر ما کند هر دم بیست نهم بهمن نود و چهار  آخرین بازنگری۱۷ خرداد ۱۴۰۳
. دل من یکسره در حسرت بین الحرمین حرم آن یل با غیرت بین الحرمین من که از هر چه دو راهی است بدم می آید شده ام دلشده ی حیرت بین الحرمین وحدت مهر و مه اینجا به شگفتت نکند اربعین ها بنگر کثرت بین الحرمین مست شد هر که ز صهبای سلوکی اینجا در تعجب شود از سکرت بین الحرمین قلبی از سنگ بیاور به تماشا و ببین منقلب گشنش از کسرت بین الحرمین کودکی گفت سلام ای همه چیز پدرم به فدایت بشوم حضرت بین الحرمین پدرم پیش تو آمد که صفایی بکند از سفر آمده با حسرت بین الحرمین عسکری گر به صفا یافته شهرت هر جا نرسد باز به آن عشرت بین الحرمین ۳۱مرداد۹۹
. همسرت یک دشمن غدار فکرش را بکن هی دهد جان تو را آزار فکرش را بکن جای پشتیبانی از تو در تقابل با عدو خود کند با سم تو را ناکار فکرش را بکن چون جگر می سوزد از سم همنوا با ناله ات هی بخندد مست و مجنون وار فکرش را بکن نشنوندت ناله تا، بر دست افشانی کند عده ای را پشت در وادار فکرش را بکن چون بسوزی از عطش او جای رفع آن تو را وانهد با یک تن تب دار فکرش را بکن با دهان تشنه رفتی مرده ات را هم برد زیر تیغ شمس آتشبار فکرش را بکن تا کبوترها بپیوندند پرهاشان به هم تا نبینی بیش از این آزار فکرش را بکن عسکری سوزاندی از غم سینه ی زهرا بس است مادر و این قصه ی غمبار فکرش را بکن بیست و سوم شهریور نود و چهار آخرین بازنگری ۱۷خرداد ۱۴۰۳
ایمان فقط به حب علی می شود عیان بر کفر دشمنان لعینش به شک نمان جایی که غیر دم زند از حب آل او دیگر مشخص است به ما حکم حبشان ای خاندان احمد مرسل که مهرتان فرض است در کتاب خداوند مهربان در شأنتان بس اینکه ندارد کسی نماز ندهد اگر دران صلواتی ز عمق جان این قول شافعی است نباشد ز عسکری من عشق خویش را به چه وصفی کنم بیان بیست و نهم بهمن نود و چهار  آخرین بازنگری۱۸مرداد۹۹
لایق توبیخ را تمجید یا تعریف چیست؟ کوه عصیان را خدایا زحمت توصیف چیست؟ آنکه در پیش شهنشاهی جسارت می کند حکم او باشد اشد شایسته ی تخفیف چیست؟ چونکه بر کرسی نشیند بر قضاوت عادلی حکم را ان قلت و بحث و چانه و تلطیف چیست؟ چونکه داور می شود خود ناظر اجرای حکم دیگر اینجا بحث لاپوشانی و تحریف چیست؟ چونکه اعضایت علیه تو شهادت می دهند بحث از تشکیک و از تفهیم و از تحلیف چیست؟ چونکه حکمش لازم الاجراست این قاضی القضات بحث از ترعیب و از تخویف و از تصریف چیست؟ عسکری را جرم اصلا قابل توجیه نیست یک علی آورده با خود بهر او تکلیف چیست؟! پانزدهم تیر نود و چهار آخرین بازنگری ۱۲ مرداد۹۹
چون پیمبر حج آخر را نهاد دو جواهر را به امت هدیه داد گفت تا وارد به حوضم می شوند این دو تا دارند با هم اتحاد چنگ بر دامان آنها گر زنید جمله می مانید از اهل رشاد با امانتهای او امت چه کرد؟! بود با آنها مداوم در تضاد دسته ای گفتند قرآن کافی است سخت ورزیدند با عترت عناد داشتند آنها تو گویی از رسول حکم تا آرند بر اهلش جهاد گفت روی نیزه ها قرآن به ما بی علی برگی بود در دست باد دسته ای هم گفت عترت کافی است برد ثقل اکبر احمد ز یاد غافل از اینکه گشاید راز را عترت از قرآن که یابیمش مراد غافل از اینکه کتاب حق عدیل در غیاب شاه، باشد بر عباد عسکری دلتنگ مولایی اگر پس به قرآن ساز قلب خویش شاد ۳۱ فروردین۹۹
کار دل از دست ما رفت و دگر دیوانه شد سابقاً آباد بود از عاشقی ویرانه شد کرد خلوت مثل حافظ با غزلهایش شبی در خیالش چشم در چشمان آن جانانه شد گفت بودم ساغر و صهبا بهانه من فقط از تو ای ساقی دلم پا بند این میخانه شد گفتمش مستم نما گفتا بهایش، گفتمش داشتم هر چیز جانا بر سر پیمانه شد تا شدم از جام تو رسوای هر بوم و بری داستانم نقل مجلس در دل هر خانه شد گفت سر داری و لاف پاکبازی می زنی حد اعلا کم ز تو از این ولا کاشانه شد عسکری کم گنده گویی کن که شاهی بهر اذن بر ورودش فاعل صد حیله ی رندانه شد بیست و نه اردیبهشت نود و چهار آخرین بازنگری ۲۹ تیر۹۹ 
. فی الدهرِ کلُ عشقٍ دون الحسینِ وهمٌ اجعل لنا الهی من کاسِ العشقِ سهمٌ ان الحسینَ مولا نحن غلامُ آله لیس لملکِ قلبی دون الحسینِ فهمٌ کلُ النفوس برٌ من حیثُ عشق قحلٌ لیس علی الصحاری دون الحسینِ رهمٌ لو جاء لی عدوْ للقتل بالحدیدِ لن یستطیع اصلاً عن جیشِ العشقِ زهمٌ من کان داعیاً له من لی یکون لهمٌ من کان ناهیاً عنه من له اکون جهمٌ والله عسکریُ العیش فی جواره والخصم عاجزٌ أن أعمَل علیَّ کهمٌ ۲۱ مرداد۱۴۰۱ ترجمه: در عالم هر عشقی غیر از عشق حسین توهمی بیش نیست خدای من برای ما هم سهمی از عشق نصیب فرما. مولا و ارباب امام حسین هستند و ما غلام خاندانش سرزمین قلب من غیر از حسین را نمی فهمد. همه انسانها از نظر عشق زمین خسک و لم یزرعی هستند و برای احیا صحراها غیر از حسین بارانی نیست. اگر دشمن برای کشتن من با سلاحی از آهن بیاید اصلا نمی تواند مرا از پیوستن به لشکر عشق مانع شود. هر کس دعوت کننده من به سوی او باشد برای من انسان بسیار خیری است. هر کس مرا از او باز دارد برای او من در خشم می شوم و عبوس خواهم بود. به خدا قسم عسکری ، زندگی در جوار او فقط ممکن است. و دشمن عاجز از این است که مرا از مشکلات این راه بترساند . قحل:خشک رهم:بارش باران ملایم زهم:باز داشتن لهم:فرد بسیار خیر جهم:عصبانی و عبوس بودن از چیزی کهم:ترساندن از مشکلات ...
. نفسم گرفت یک گل و این همه دشمن لعن کدامشان را بگویم که طومار نشود امه دفعتکم عن مقامکم امه ظلمتکم یا امه سمعت به ذلک و رضیت به یا اصلا لعن الله اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد آخر همیشه اولین است که پایه گذاری می کند مثل قابیل که پایه گذار قتل است و در آخر هم بگویم لعن الله آخر تابع له علی ذلک و خدا خدا کنم که مصداق آن نباشم ۱۰ آبان ۹۷