در خواب دیدم که تروریستها مردم را به گلوله بستند. خوشحال شدم که دارم شهید میشوم. اما ترسیدم بایستم خودکشی به حساب بیاید. دلم را جا گذاشتم و شروع کردم فرار کردن. اما آرزو میکردم گلولهها به من بخورد.
وقتی گلولهها به من رسید خوشحال شدم. میخندیدم و حمد میگفتم و با تمام وجود آرزو میکردم کارگر افتد. درد نداشت. لذا داشت. هر چقدر تیر خوردم تأثیر نداشت. مجروح شدم شهید نشدم. خیلی حسرت خوردم.
در خواب فکر میکردم اگر به سمت تروریستها میرفتم تا نتوانند مردم را بزنند شاید شهید میشدم. اما چون فرار کردم نصیبم نشد.
نمیدانم شهید خواهم شد یا نه. امروز برای من یک معجزه است؛ اما شاید فردا ناممکن باشد و شاید خداوند به کرمش ناز پرورد این گدا را. مگر تا حالا به استحقاق دادهاند؟!
این حرفها اینجا خوب نیست. میدانم. اما شهادت خیلی جالب است. خیلی لذیذ است. خیلی زیباست. خیلی با شکوه است.
بعید است دشمن مرا که در کوچه پس کوچههای آسودگی پنهانم گیر بیاورد. نمیدانم. خداوند نصیبمان کند کاری کنیم که تحمل دشمن طاق شود و دست به حماقت بزند تا خود را بیچاره و ما را خوشبخت کند.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
همین باعث میشود انسانها به سمت دسته و بسته شدن حرکت کنند و تصمیمات خود را طبق منطق خاصی به هم گره
F=ma
استاد ثابت، استاد برگزیده منطقه وارد کلاس شد و یک راست رفت سراغ تخته سبز و شروع کرد به نوشتن. اولش معلوم نبود قرار هست قطار بلندبالای عبارات پیچیده و مفصل ریاضی و فیزیکی به کجا برسه؛ اما بعد از حدود نیم ساعت یا بیشتر فهمیدیم که داستان اثبات فرمول F=ma هست. مقدار عددی نیرو برابر است با حاصل ضرب عدد جرم در عدد شتاب.
این فرمول به ظاهر ساده پشت سر خودش مسیر بسیار پیچیدهای رو پیموده بود تا به جایی برسه که دانشآموز سال هفتم و هشتم قدرت درک و کار کردن باهاش رو بلد باشه. اما اتفاقی که در بیرون و عالم واقع میافتاد بسیار پیچیدهتر و جدیتر بود. رسیدن به اون سه عدد در عمل به این آسانیها نیست. شاید ذهن شما به شما بگه که دستگاههای سنجش این کار رو برای ما انجام میدن و اساسا ما به دانستن همون فرمول ساده نیز نیازی نداریم؛ اما باید یادآوری کنم که ذهنهای مصرف کننده به ابزارهای آماده بسنده میکنند و ذهنهای خلاق و مولد به دنبال فهم منطق روابط عوامل مختلف در تولید نتیجه هستند. بگذریم.
صحبت از تابع تصمیم بود. تابع تصمیم هر کس محدود به وسعت خبر و زمینههای آگاهی و مهارت تألیف اصول ثابت و عوامل متغیر و کشف منطق روابط بین اونهاست.
هر چقدر در سطح بالاتری از آگاهی قرار بگیری و فهم عمیقتری از نسبت پدیدهها با هم و با ناپدیدها داشته باشی و بودهای بیشتری رو کشف کنی و دچار تخیل نابودها نشی، تابع تصمیمات تو قویتر و منسجمتر و البته پیچیدهتر خواهد بود.
فرمولی بلند بالا که ترکیبی از قطعیات و احتمالات هست و گاه به تو تنها یک جواب میده و گاهی بیش از یک جواب. حتی گاهی ممکن هست به بیجوابی یا جوابهای فراوان بدون ترجیح برسی. یعنی فرمول هرزی که تو رو به تصمیم نمیرسونه و میفهمی که یه جای کار غلط هست.
بسته به اینکه در چه سطحی از تصمیمسازی و تصمیمگیری قرار گرفته باشی توابع تصمیم تو شکل خواهد گرفت.
عرض بنده در اینجا ناظر به تابع تصمیم ولیّ خداست و در مصداق معین و مشخص اون در این دوره و زمان و مکان، تابع تصمیمات ولیّ فقیه زمان حضرت آیت الله خامنهای هست.
تابع تصمیمات ولایت یکی از قویترین و پیچیدهترین توابع تصمیمات هست.
خداوند متعال در یک پشتیبانی اساسی از ولایت، تمام عوامل لازم رو در مسیر تصمیم ولیّ خودش قرار میده چون ازش خواسته تا تصمیم بگیره.
بندگان خدا معمولا فرمولهای سادهشدهای از فرمول تابع تصمیمات ولیّ خدا رو در اختیار دارند. بسته به اینکه در چه سطح و موقعیتی از شخصیت ولایی قرار گرفته باشند، تابع تصمیمات اونها مناسبسازی شده.
گاهی توابع تصمیم نه سادهسازی که سادهانگاری میشه. در این صورت شاهد دریدن فرمول مادر و بریدنش بدون منطق و محاسبه درست هستیم. لذا افرادی ادعای دینمداری میکنند اما تصمیمات اونها دقیقا در منظومه تصمیمات دشمنان خدا معنی پیدا میکنه و نتیجهای جز دور شدن از خدا و ولیّ خدا نداره.
فهم اینکه رهبر معظم انقلاب چرا و چگونه تصمیم میگیرند و چه عواملی رو دخیل در تصمیمهای خودشون دارند به طور کلی آسان و به طور جزئی ممتنع هست. زیرا خبرهایی که در خدمت ایشون قرار میگیره و هدایتها و راهنماییهایی که دریافت میکنند در اختیار سایرین نیست.
با این حال ایشون مبین منطق تصمیمات خودشون هستند و دائما سعی دارند مردم رو به تابع تصمیمات خودشون نزدیک و نزدیکتر کنند تا قدرت اجتهاد مردم بالا و بالاتر بره.
اون وقت مردم تابع تصمیماتشون قویتر خواهد بود و قدرت انتخاب و اختیار بیشتری خواهند داشت و لازم نیست وابسته دیگران باشند. بر خلاف حکومتهای سلطهگر که ابزارها رو بر افراد مسلط میکنند و امکانهای اختیار و انتخاب رو به بهانه پیشرفت و توسعه سلب میکنند، نظام ولایی سعی در بالا بردن تشخیص انسان مؤمن داره تا هیچ گاه روح انسانی اسیر شیءشدگی و برده ابزارها نباشه.
اساسا هدف انسان مادی ثبات و ماندگاری در دنیاست و مؤمن این هدف رو محال میدونه و با تقدیر خدا نمیجنگه و به دنبال فرمول تعادل در حرکت به سوی آخرت هست.
تابع تصمیمات رهبری از یک سو مبتنی بر اصول اساسی دین و خلقت جهان است. از سوی دیگر ثوابت احکام و اوامر ولیّ الله الأعظم در شجره طیبه اهل بیت هست و در همان راستا اصول ثابت و طرق اجتهاد و کشف نظر اون عالیجنابان و راه یافتن به باطن متن دین. طرف دیگر ماجرا متن واقعیت جامعه هست. ولیّ خدا در متن واقعیات جامعه هست. اگر چنین نبود هیچ گاه خداوند اهل بیت رو در کنار قرآن کریم قرار نمیداد.
وقتی بین فرمان پلیس و چراغ راهنما اختلاف روی داد اولویت در فرمان پلیس هست. این فرمول ساده گویای منطق ثقلین هست و لزوم وجود و تداوم اون در جامعه. همین معنی در نظام اسلامی هم رعایت شده و ولایت فقیه یعنی همین.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
همین باعث میشود انسانها به سمت دسته و بسته شدن حرکت کنند و تصمیمات خود را طبق منطق خاصی به هم گره
ولیّ خدا بر اساس آنچه که مردم هستند تصمیم میگیره. تفاوت ولیّ فقیه و سایر علمای دین این هست که نباید و نمیتواند در گوشهای بایستد و بگوید که فلان چیز درست و فلان چیز نادرست است.
امام جامعه مانند امام جماعت دو مقام داره.
یک مقام خطابه و دعوت و یک مقام همراهی و حرکت.
ولیّ فقیه مأمور به همراهی و حرکت هست تا جماعت به جاده و سپس مقصد برسند. برخی ندانسته این مقام عالیرتبه رو زیر سؤال میبرند. زیرا متوجه پیچیدگی تابع تصمیمات او نیستند.
در فقره اخیر نوع تعامل ایشان با دولت شاید از عجائب تصمیمگیری و اجرا بود. در چهارماه اخیر نوع مدیریت ایشان میتواند درس بزرگی برای سیاستمداران عالم باشد. به خصوص سیاستمداران و مدیران مسلمان و به ویژه مسئولان جمهوری اسلامی ایران.
ولیّ فقیه در متن واقعیت تصمیم میگیرد. رفتار ایشان با دکتر پزشکیان و تیم همراهش متناسب با واقعیتهای امروز جامعه است. کسانی که فهم استبدادی یا دیکتاتوری از ولایت دارند درک این معنی سخت است و تحلیلشان غلط. چه آنهایی که این را نوعی انفعال و تغییر میدانند و چه آنهایی که این را نوعی خطا و اشتباه تلقی میکنند.
نوع نگاه ولیّ خدا به صحنه فارغ از محاسبات کودکانه شایع در سیاست مادی است. اندیشهای که جز سلطه نمیفهمد، محاسبات خود را درگیر کجفهمیهایش خواهد کرد. این کار کمکی به او نمیکند. تنها باعث خواهد شد با فهم غلط از تابع تصمیمات رهبری نتواند واکنشهای بعدی او را درست حدس بزند و دچار اشتباه میشود.
این اشتباه محاسباتی در مورد جامعه ایرانی نیز صادق است. دیگران زمانی میتوانند رفتار ایرانیان را درک کنند که تابع تصمیمات آنان را کشف کنند. این کاری است که اندیشکدههای بزرگ برای آن وقت و سرمایه بسیار هزینه کردهاند؛ اما هنوز نتوانستهاند به درستی، نتایج قطعی به دست آورند. زیرا پیچیدگیها و لمهای این تابع را نمییابند. زیرا فهم مؤمنانه و زیست مؤمنانه و تجربه ایرانیگری ندارند.
گمان میکنند که هندسه تصمیم را یافتهاند؛ اما ناگهان در بزنگاهها غافلگیر میشوند. آنها برای حل مشکل خود به افرادی متوسل میشوند که گاه در نهاد قدرت و گاه در لباس شهرت و گاه در گردنه ثروت به کمین مردم مینشینند و آنان را از ولایت الله به ولایت شیطان سوق میدهند تا منطق تصمیم آنان بر منطق تصمیم حکومتهای طاغوتی غربی منطبق گردد. آنگاه میتوانند مردم را مهار کنند.
ولیّ فقیه همواره تلاش میکند اجازه ندهد مردم دچار این اسارت شوند و مهارت حل مسئله را از دست بدهند و تابع تصمیمات آنها تابع تصمیمات غرب شود.
ولیّ فقیه تلاش میکند میل انتخابگری و قوت اختیارمداری را در مردم حفظ کند تا شیءشدگی غربی آنان را نفریبد و نبلعد و آسودهخواهی و راحتطلبی گرفتارشان نکند و بتپرستی مدرن آنان را از زندگی آزادمنشانه و عزتمندانه بازندارد.
اعتماد به تابع تصمیمات رهبری و فهم و تکثیر دستگاه محاسباتی ایشان از وظایف مهم مؤمنان است.
هدایت شده از پایگاه نقد و تبیین
🌓 جنگ روانی انگلیسی ها و سرنوشت کارخانه اسلحه سازی امیرکبیر
🔹یادداشت روز
🔸امیر کبیر به محض رسیدن به صدراعظمی، بودجه بزرگی برای کارخانه توپ و تفنگ اختصاص داد. قرار بود کارخانه توپ در اصفهان، سالانه هزار عراده توپ بسازد. رقمی بسیار بزرگ که در صورت عملی شدن ایران را در جرگه قدرت های نظامی زمانه در می آورد.
انگلیسی ها ابتدا چند صد تفنگ هدیه آوردند تا امیرکبیر فریب بخورد و از ساخت کارخانجات دست بردارد؛ اما امیر تفنگ ها را پس فرستاد و به سفیر بریتانیا گفت تفنگ انگلیسی به درد ایران نمی خورد. انگلیسی ها که از فریب امیرکبیر ناامید شده بودند از طریق جاسوسان سفارت خود، در بین عوام مردم این سخن را پراکنده کردند که رعیت ایران گرسنه اند اما امیرکبیر با پول رعیت کارخانه توپ میسازد. چنان تبلیغات کردند که هر جا هر کس فقیری می دید به کارخانه توپ و تفنگ امیر کبیر فحش می داد.
امیرکبیر که خود رتبه امیرنظامی داشت و سال ها در علم نظام و جنگ تامل کرده بود، بلندپروازانه دستور داده بود توپ هایی بسازند که حتی در بارندگی نیز شلیک کند. همین طور توپ هایی بسازند که برخلاف توپ های انگلیسی و روسی، لوله شان یکپارچه ریخته شود تا محکم باشند و شلیک دقیق تر و سنگین تری داشته باشند. فرومایگان وابسته این دستور ها را نیز در میان عوام به سخره گرفتند و برای این بلندپروازی های امیر، در قهوه خانه ها و شیره کش خانه ها، طنزیه ها ساختند و پراکندند.
با قتل امیرکبیر در ۱۲۳۰، کارخانه در آستانه به ثمر رسیدن نافرجام ماند و تمام کارگران و صنعتگران تربیت شده، توسط میرزا آقاخان نوری، مرخص شدند!
شش سال بعد جنگ هرات رخ داد. ابتدا قشون ایران به فرماندهی حسام السلطنه به هرات وارد شد. انگلیسی ها در اعتراض به اعاده حاکمیت ایران بر هرات، در جنوب به بوشهر و خارک حمله کردند. ایرانیان قوای بیشتر داشتند اما به خاطر نداشتن توپخانه قدرتمند از انگلیسی ها شکست خوردند و بوشهر و خارک اشغال شد. سپس در قرارداد پاریس، ایران، ناگزیر در قبال بازپس گیری این دو جزیره، تن به جدایی هرات داد. بدینسان....
🖊 رضا شیبانی
✍ پی نوشت: تاریخ دقیقا تکرار می شود و در دوره ما نیز شبیه این شیطنت رسانه ای و عوام پسندانه را دقیقا مثل عهد امیر کبیر با تحریک خارجی ها و سادگی برخی داخلی ها کم و بیش شاهد هستیم؛ و در آخر به قول رودکی شاعر بزرگ ایرانی:
هرکه نامخت ازگذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
🌍 پايگاه نقد و تبیین🔻
https://eitaa.com/jtabiin
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از تعلیقات
📝 چه باید کرد؟
1) ما معمولاً پس از هر شکست سیاسی، مشغول انواع تحلیلها و آسیبشناسی میشویم. بعد از مدتی که به شرایط موجود عادت کردیم و درد شکست التیام یافت، برمیگردیم به تنظیمات کارخانه و کارهای قبلی.
2) ما معمولا حوصله کارهای بلندمدت و #صبر_راهبردی نداریم. لذا به جنس کارهای سیاسی دمدستی و کنشگری آنچنانی دم انتخابات روی میآوریم. درحالیکه تعامل با جامعه و گرفتن نبض آن را نمیتوان از لایه سیاست و آن هم با هیجان زودگذر دنبال کرد.
3) قبلاً در دوران دولت شهید #رئیسی دربارهی مسئلهای بهنام "فرصتِ داشتنِ دولت" نوشتم که جبهه انقلاب در مسند قوه مجریه بود.
https://eitaa.com/taalighat/1149
اکنون باید درباره "فرصتِ نداشتن دولت" تأمل کرد. بهجای حرص خوردن باید دراین مقطع یک فرصت راهبردی دید. فرصت #بازسازی_جبهه_انقلاب و فرصت #رجوع_به_مردم
4) سخن از بازسازی جبهه، مناسبات جبهه انقلاب باهم و با جامعه است. گفتگو درباره ابعاد و اضلاع این بحث فراتر از کشش یادداشتهای فجازی است و برخی نیز غیر قابل انتشار. اما تلاش میکنم برخی موارد را بهمرور تقدیم کنم و باقی موارد را در حلقه مباحثات دوستانه انشالله بحث میکنیم.
#جبهه_انقلاب
#بازسازی_جبهه_انقلاب
🆔@taalighat
Alireza Ghorbani - Booye Gisoo.mp3
8.89M
خاطرهبازی با جادههای زیارت...
هدایت شده از گروه پژوهشی آرتا
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑حجاب محدودیت نیست
➕ حنانه خرم دشتی، که مقام نخست المپیاد نجوم را در جهان کسب کرده اند
گروه پژوهشی آرتا | برای عضویت کلیک کنید
هدایت شده از گروه پژوهشی آرتا
امیدوارم آنچه از پول و زمین به ورزشکاران المپیکی دادند به این دختر خانم و سایر بچه هایی که طلای نجوم جهانی رو کسب کردند بدن
ارزش پیشرفت واقعی کشور در علم است
اونم نجوم که اساسا یکی از علوم حیاتی بشر از باستان تا کنون بوده و هست.
هدیه
خسته و کوفته رسیده بودیم موکب آقا جاسم در خیابان بغداد کربلای معلّی تا پس از استراحتی کوتاه برای زیارت مشرف شویم. دم در خبر دادند که دیر رسیدهاید و قرار است تا چند ساعت دیگر حسینیه بسته شود.
ده روزی بود که خدمت میکردند و دیگر نه تدارکاتی باقی مانده بود و نه تاب و توانی برای خادمان اباعبدالله که با حضور ما ماندن خود را تمدید کنند.
روبروی من جوانی عراقی نشسته بود با بدنی پر از خالکوبی که در محاسبه ذهنی خیال میکردم نباید زیاد با حضور من در آن فضای محدود ارتباط گرفته باشد.
متوجه نگاهش شدم. جایی که زبان مشترک نداری رفتارها خیلی حرف میزنند و تو باید بتوانی با رفتارت جای خالی گفتار را پر کنی.
آمد چیزی بگوید. چند کلمه گفت اما جملهاش خشکید و بلند شد و آمد به سوی من و دیدم ساعتی را که در دست داشت به من هدیه داد.
غافلگیر شدم. البته شوق عراقیها به هدیه دادن و گرفتن را میدانستم؛ اما هیچ گمان نمیبردم که این جوان بخواهد بیمقدمه و زمینه آشنایی بخواهد محبت خود را با هدیه نشان دهد.
بسیار شاد شدم. برخواستم و به سویش رفتم و انگشترم را درآوردم و هدیه دادم. به دوستش گفتم انگشتر دیگرم یادگار پدر است و گرنه آن را نیز تقدیم شما میکردم. نمیدانم چقدر متوجه حرفم شد؛ اما با کلمه و ادا به من رساند که هیچ انتظاری ندارد.
در کنار دستم، یکی دو تشک آن سوتر نوجوانی عراقی بود که داشت آماده میشد برود بیرون.
دیدم که با حسرت این صحنه را تماشا میکند. احساس کردم دوست دارد در این فضا سهمی داشته باشد. عطر مشهور و نشانداری همراهم بود که در طول سفر استفاده میکردم تا مایه انبساط خاطر زائران دور و برم باشد. شاید وزن عطر سن و سال بالاتری را میطلبید؛ اما چیز دیگری همراهم نبود. بااشاره از او خواستم که نزدیک بیاید و آن را ببوید. یکی دو پوف روی لباسش زدم. با اشاره صورت نشان داد که خیلی دوستش دارد. تقدیمش کردم. هر چه امتناع کرد اصرار کردم.
برگشت و به جوان عراقی گفت من چیزی ندارم که به او جواب دهم. فهمیدم.
گفتم اصلا نیاز نیست به این مسئله فکر کنی. هدیهای بود. لازم نیست عوض داشته باشد.
چند دقیقه ساکش را گشت و یک عطر درآورد و به من داد و گفت که این عطر حرم امام حسین است. بسیار خوشحال شدم. خیلی لذت بردم.
فرهنگ نیکوکاری و خوشرفتاری و هدیه و استقبال و تکریم بازوان نظام اجتماعی بر اساس محبت است که در پس خود نقدشوندگی بسیار قدرتمندی دارد. یعنی میتواند نیازمندیهای بسیاری از جامعه را برآورد.
عادت عرفی امروزین ما تشکیل اجتماعات بر اساس مادیات است. به طور روشن پول تمام روابط اجتماعی ما را معنیدار میکند. محبت در واقع غریب و رها شده است. دوستیها هم نه بر اساس معنویت و محبت و حالت قالبی که بر اساس مادیت و شهوت و عادات قالبی صورت میپذیرد.
مردم گاهی بدون اینکه هیچ ارتباطی با قلب خود و دیگران برقرار کنند عمر میگذرانند و هیچ گاه احساس نمیکنند که برای حل مشکل اجتماعی خود باید مهربان باشند.
منطق نیازسنجی و ارزشمندی در همان لایههای رویین چفت و بست پیدا میکند و مردم به عنوان امری تفننی و شخصی و فانتزی و حاشیهای میتوانند به درون خویش هم سری بزنند و از ذخایر معنوی وجودشان جرعهای بنوشند و یا بنوشانند.
در منطق ولایت جامعه از قلب و محبت آغاز میشود؛ به عقل و معرفت نازل میشود و در احساس و ادب تعین نهایی پیدا میکند. لذا در هر رفتار و گفتار مؤمن میتوانی إنا لله و إنا إلیه راجعون را یافت و بر إن کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله را نشان داد.
زیارت اربعین اقیانوس عظیمی از هدیه مردمانی است که میخواهند عشق خود به اهل بیت را آشکار کنند و به جریان عالمی ولایت الهی بپیوندند و به رسمیت شناخته شوند. ما که نمیتوانیم کاری برای خدا و اولیای الهی انجام دهیم. پس برای نشان دادن ارادت خویش عیال الله و پیروان اولیاء الله را مورد مهر و عطوفت و تفقد و محبت قرار میدهیم تا توجه آنان را جلب کنیم و خود را اثبات و جایگاهمان را تثبیت کنیم.
برنامه زیارت بناست جامعه موعود را پایهریزی کند. جامعهسازی بر اساس اعتبار پول درست نقطه مقابل جامعهسازی بر اساس اعتبار محبت است. بانک مرکزی جامعه مدرن اگر خزانه قدرت و شهرت و ثروت کشورهای خاص است، بانک مرکزی جامعه موعود شبکه گسترده ولایت است که تمام عالم را به طور معنیداری به هم پیوند میدهد. اگر در جامعه مدرن محبت در خدمت پول قرار میگیرد، در جامعه موعود این پول است که در خدمت محبت است.
چرا نباید قدرتمندان عالم علیه فرهنگ زیارت به ویژه زیارت اربعین فتنهانگیزی نکنند؟!
آنچه انجام میدهند عادیترین رویکرد و منطقیترین راه است. اما آیا ما نیز متوجه اتفاقی که در حال افتادن است، هستیم؟ آیا دانشمندان و اندیشمندان ما میدانند که در چه وضع استثنائی و انقلابی قرار گرفتهاند؟
پیوندهای جدید در حال تعریف جامعه جدید است. آیا بناست جا بمانیم؟ یا کمک کنیم که
Mohammad Jnami - Darb Aleshg.mp3
18M
تا پیش از این سفر پای سفره خیر و برکت این مداحی عربی ننشسته بودم.
نقطه اوج آن نالههای زیبای حسین حسین آن است که با پسزمینه چکاچک شمشیرها کاملتر شده است.
آهنگ حزین حسین حسین در این مداحی مرور زبان حال اباعبدالله در طول عاشوراست.
با دل گوش بسپاریم، شاید چشمههای فیضان اشک روزیمان گردد.
شیوع فقر مردانگی و زنانگی نظام روابط انسانها را در هم خواهد ریخت. و جامعه را در هم خواهد شکست و ناجامعه را شکل خواهد داد. شعار برابری مرد و زن، بر خلاف ظاهر فریبندهاش، نه تنها باعث فرارفتن جامعه از ناترازی جنسیتی نشد؛ بلکه به بحران اعتبار و نقشآفرینی زنانگی و مردانگی منجر شد.
پول به تدریج جایگزین تمام آن چیزی شد که از دیگری به عنوان انسان میتوان انتظار داشت. پول حامل تمام صفاتی است که ما را واله خود میکند. الهه پول به هر کس مقامی متناسب با خود میبخشد.
آنان که پولدارترند ارزشمندترند و ارزشمندترینها کسانی هستند که پول چاپ میکنند و پادشاه پولها دلار است.
شما تنها زمانی ارزشمندی که بتوانی بانک مرکزی آمریکا را قانع کنی که دلار برایت چاپ کند.
رفتارهای افراطی جنسی در جامعه، ابتدا روابط قانونمند را از بین میبرد و سپس علیه جنسیت شورشی عمومی بر پا میکند.
لغزش مردانگی و زنانگی بر روی مرد و زن و سپس به هم خوردن تعادل بین تعداد مرد و میزان مردانگی و تعداد زن و میزان زنانگی شکاف بزرگی را به وجود میآورد که با هیچ چیز قابل جبران نیست.
ایران در آستانه طوفان فحشا قرار دارد. تلاشهای چند دههای منافقان و کافران به ثمر نشست و جامعه فحشا در حال کامل کردن گردباد بنیانکن خویش است. وابستگی روابط اقتصادی و فعالیتهای سیاسی به تکثیر و تداوم فحشا در آینده نزدیک چنان قدرتمند خواهد شد که مبارزه با آن خلاف مصالح عمومی به نظر خواهد رسید و دیگر هیچ مانعی نخواهد توانست اوضاع نابسامان را بهبود بخشد.
بخش بزرگ و فربهی از روابط اجتماعی به وجود فحشا گره خواهد خورد و با تمام مناسبات ممزوج خواهد گردید. آنچه که امروز کم و بیش شاهد آن هستید تنها رایحه مشمئز کننده گندابی است که در راه شهر است. اتفاق بزرگ دارد خود را از تاریکی شب به روشنایی روز میکشد و از پنهانیهای حریم خصوصی مدعی ریاست بر عرصه عمومی است.
تبدیل ایران به قطب فحشای طبقه متوسط و رو به پایین منطقه و فرامنطقه دور از ذهن نیست. رها شدگی جامعه از حیث فرهنگی و بازی کودکانه با فرهنگ در سطح ریاست جمهوری کار را هر روز بدتر میکند.
حزب ناپاک اصلاحات دغدغه جامعه را به دعوای کودکانه جنسیتی تقلیل میدهد و حواسها را از واقعیات پرت میکند تا هیچ کس نفهمد که چه اتفاقی در کمین جامعه است.
دعوای انتخاب وزرا آنقدر سخیف و سطحی برگزار میشود که مسائل اصلی در میان آن گم است.
هر روز تلاش میشود امضای ولیّ فقیه هم پای این ننگنامه بیافتد و او با هزار صراحت و اشاره مردم را از بازی کثیف طراحی شده کنار میکشد. اما جهل و جهالت دستبردار نیست. اولویتها گم شده و خیالها پرت و پلا میزند.