💠نواصولگرایان و پروژه پایان مرجعیت
🖋محمدتقی سبحانی
⬅️نامه آیت الله یزدی برخلاف شگفتی که در بین حوزویان و نخبگان برانگیخت، به گمان بنده هیچ جای تعجب نداشت، و تنها چیزی که تازه بود، «سرگشاده» بودن و «زبان تهدید» در آن نامه بود:
🔸1- پیشتر در دو یادداشت «اصولگرائی و روحانیت سنتی انقلابی» و «نواصولگرائی؛ بازخوانی هویت و اهداف» به مبانی و افقهای فراروی سیاستورزیِ نواصولگرایان اشاره کردم و نشان دادم که این جریان با بازتولید منابعِ جدیدِ قدرت، ثروت و معرفت، راه خویش را از مرجعیت و سنت علمی و اجتماعی حوزههای علمیه جدا ساخته و خاستگاه خویش را از متن حوزه به حاشیهها بردهاند. نامه آیت الله بیش از هر چیز اعلام رسمی جدائی نواصولگرایان از جامعه سنتی و مرجعیتی حوزه و اردوکشی رسمی به پایگاه جدید موسوم به «حوزه انقلابی» است.
🔸2- علی رغم کوشش سالهای نخستین انقلاب برای نزدیک سازی حوزه سنتی با مشی و مقصود نظام، از حدود یک دهه پیش، نشانه های واگرائی میان این دو پیکره، بیش از پیش خودنمائی کرده و با شتاب تحولات سیاسی و فرهنگی در کشور، انتظار می رود که این شکاف روز به روز آشکارتر شود. برآمدن این گسل، زمانی اهمیت خویش را عریان ساخت و نگرانی نواصولگرایان را دامن زد که برخلاف انتظار آنان، این شکاف به نسل جوان حوزه نیز منتقل گشت و نه تنها مرجعیت کهنسال حوزه به حاشیه نرفت، بلکه بسیاری از فقیهان جوان به همان سنتهای حوزوی تمایل نشان دادند. با این وصف، با تقویت «نظام مرجعیتی» از سوی گروهها و گرایشهای گوناگونِ درون حوزوی و به ویژه با فراگیر شدن شعار «استقلال حوزه»، بخشی از پروژه نواصولگرایان در باب ادغام حوزه در «نظام حکومتی» با تردید و مقاومت جدی روبرو گردید.
🔸3- پررنگکردن دوگانههای «حکومت/حوزه»، «ولایت/ مرجعیت»، «علوم اسلامی/علوم انسانی» و به دنبال آن، فاصلهگذاری عمیق سیاسی و ایدئولوژیک بین گروههای مختلف شیعی در درون و بیرون حوزه، بخش بزرگی از تلاش گفتمانی نواصولگرایان برای دستیابی به آرمانها و یا ارضای حس آرمانخواهی خود در طول دو دهه گذشته بوده است. سیره عملی نواصولگرایان در سالهای اخیر نشان میدهد که آنها حیات و بقای آینده خود را در دامنزدن به این تضادها و بیرون راندن طرف دوم از این دوگانههای فرضی می بینند. این تضاداندیشی و حذفگرائی نه تنها منطق گفتوگو و همدلی را در نواصولگرایان به محاق برده، بلکه سبب شده است که هر گونه ندای نزدیکی و تعامل را نشانهای برای نابودی اصول و آرمانهای خود بدانند. فشار شدید این گروه برای یکدستسازی حوزه و به حاشیه راندن رقیبان فکری و سیاسی، پیامدهای وارونهای را به دنبال داشته و اقتدار پنهان نظام مرجعیتی را فزونتر و مقاومت آنان در برابر دخالتهای برونحوزوی را بیشتر کرده است.
🔸4- پس از شکلگیری نهادهای حوزوی جدیدی همچون «نشست اساتید» و نیز با گسترش نهادهای غیرحکومتی در بدنه حوزه که خود را بیشتر وابسته به نظام مرجعیتی می دانند، نگرانی نواصولگرایان فزونی یافته و علی رغم تلاش برای کمرنگکردن حضور رقیب، امید به توفیق این پروژه چندان نمایان نیست. نواصولگرایان در سالهای اخیر، بیشتر بر بدستگیری سکان نهادهای رسمی حوزوی و تاسیس موسسات خصولتی و مدارس علمیه با پشتوانه مالی نهادهای حکومتی، متمرکز بودهاند و این حرکت در افکار عمومی حوزویان به عنوان پروژه صفآرائی در برابر نظام مرجعیت سنتی و بیرون راندن اساتید مستقل از بدنه حوزه تلقی شده است.
🔸5- ماجرای زیرزمین فیضیه و نامه آیتالله یزدی نشان می دهد که صبحگاه خوشزبانیِ نواصولگرایان با نظام سنتی حوزه، اینک به عصرگاه جدائی و خداحافظی نزدیک میشود. آنچه در این چند ماه به صورت عریان در صحنه عمومی حوزه به نمایش درآمد، نمایشی بود که پردههای پیشین آن، سالها در محافل خاص در حال اجراست.
⬅️این که زمان این واکنشهای علنی، از روی یک محاسبه دقیق انتخاب شده و یا درهمریختگی روانی رهبران نواصولگرائی، قدرت سنجش را از آنان بازگرفته است، چندان مهم نیست؛ مهم این است که آنان پروژه پایان مرجعیت در حوزههای علمیه را کلید زده اند. پیامدهای این اقدامات و افقهای گشوده بر این تفکر و فرهنگ را در نوشتار دیگری تقدیم خواهم کرد.
-به نقل از نامه های حوزوی
#یادداشت
#مرجعیت
#فیضیه
#آیت_الله_شبیری
#آیت_الله_یزدی
#حوزه_انقلابی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠عیب رندان...
🔸نقدی بر یادداشتهای سهگانهی حجه الاسلام محمدتقی سبحانی(بخش دوم)
🖋محمدرضا آتشین صدف
⬅️پرسش: نوک پیکان این عبارتها به سمت چه کسی است؟ تا آنجا که من میدانم یکی حضرت حجه الاسلام آقای دکتر حمید پارسانیا است و دیگری آقای حسن رحیمپور ازغدی است. تعابیر را یکبار دیگر ببینیم:
گویندگان مذهبی و سیاسی که فاقد پیشینه علمی و شخصیت اجتماعیاند.
اسبابکشی به فلسفه اسلامی و تلاش برای استخراج سیاست و مدیریت از حکمت متعالیه (به تعبیر تسخرآمیز اسبابکشی دقت کنید.)
رقتبرانگیز !!(تعبیر را ببینید)
🔸۷. این مته به خشخاش گذاشتن و برجسته کردن برخی تعابیر برای این است که خوانندهی محترم گمان نکند وقتی از لحن و طعنه سخن میگویم، سر بیصاحبی دارد تراشیده میشود.
🔸۸. در جاهای دیگری از این یادداشتها نیز تعابیری مانند «به قلب قدرت کوچ کردن»، «روحانیت درون حاکمیتی» که سهل است خواننده استنباط کند شامل افرادی که نام بردم و مشابه آنها مثلاً حجه الاسلام آقای دکتر عبدالحسین خسروپناه هم میشود.
🔸۹. اینکه از افراد نام میبرم؛ زیرا خود آقای سبحانی چنان وصفهایش را مشعر به کار برده است که به نظر میرسد برخی جاها حتی نگران بوده که نکند خواننده متوجه نشود که منظورشان با کیست؛ مثلاً تأکید میکند «که سالها در صندلی شورای انقلاب فرهنگی جاخوش کرده اند» به تعبیر «جاخوش کردن» کردن دقت بفرمایید. نمیگویم آقای سبحانی حتماً این معنا را قصد کرده اند؛ اما جاخوش کردن را گاهی کسی به کار میبرد که انگار عصبانی است که چرا کسی مدتی بیش از حد انتظار او در جایی نشسته و باید نوبتی هم باشد دیگر بلند شود چون مثلاً من باید بنشینم.
🔸۱۰. احتمالاً برخی خوانندگان عزیز از این ریزهکاریها اعصابشان خرد شده است و از دست من عصبانی شدهاند؛ ولی دوستان اهل اطلاع میدانند که در روشهای کیفی تحلیل محتوا بهویژه با رویکرد نشانهشناختی این دقتها چقدر برای خواندن سطرهای سفید مهم است.
🔸۱۱. جناب آقای سبحانی عزیز: طوری از «قدرت» حرف میزنید که انگار این افراد مثلاً (نستجیر بالله) به حکومت طاغوت کوچ کردهاند و در تقویت آن میکوشند؛
•آیا تنها شما دارای پیشینهی علمی و شخصیت اجتماعی هستید؟
•بهتر نیست به جای گفتن دیالوگ ناامیدانهای شبیه شخصیت منفیباف گالیور نسبت به مجاهدتهای علمی برای یافتن پاسخ برای صدها پرسش نوظهور، از دل منابع بومی و اصیل علوم اسلامی، شما نیز به جای نبش قبرهایی از قبیل «ایدهی بلاکیف» و «کتاب مصقل صفا»، برای پاسخدهی به پرسشّهای بیپاسخ ماندهی امروز جامعه به کمک بیایید و روحیه بدهید و راه پیدا کنید و راه نشان دهید؟
🔸۱۲. در باب اینکه من از افرادی اسم آوردم و گمان بردم که مرجع ضمیر آقای سبحانی آنها هستند، باید عرض کنم که حتی اگر ایشان یا کس دیگری بگوید، مراد ایشان، آنها نبودهاند، باز در اصل موضوع فرقی نمیکند که گمان میکنم اگر الآن شهید مطهری زنده بود، با توجه به جایگاهی که ایشان برای کار رسانهای و بهطور خاص تلویزیون قائل بودند، احتمالاً مسئولیت صداوسیما را به عهده میگرفتند و نیز به شهادت آثارشان برای مطالعهی دانشهای مدرن وقت میگذاشتند و به پرسشهای نوپدید معاصر میپرداختند و به فلسفهی صداریی اعتنای جدی میکردند؛ و آن وقت از نظر جناب آقای سبحانی باید میگفتیم او به قلب قدرت کوچ کرده است و به فلسفهی صدرایی اسباب کشی و مشغول فعالیتی نازا.
#یادداشت_وارده
#نقد_و_نظر
#محمدتقی_سبحانی
#آیت_الله_شبیری
#نواصولگرایی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0