eitaa logo
دغدغه‌های حوزوی
456 دنبال‌کننده
149 عکس
47 ویدیو
24 فایل
آئينه‌ای براى انعكاس مهمترين اخبار، دیدگاه‌ها، نقدها و تحليل‌هاى چالشی عرصه دين، فرهنگ، اجتماع، روحانيت و حوزه‌های علمیه... http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0 شناسه: @daghdagheha ادمین @a_r_moayedi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠تحولات دین داری جامعه ایران(۲) 🖋سینا کلهر ⬅️پیامدها و آثار دین داری مناسکی و اعتقادی چیست؟ و در سطح فردی و اجتماعی چه معنا و دلالت هایی دارد؟ به صورت خاص آیا از تحول دین داری در جامعه می توان خدشه دار شدن پایه های اعتقادی نظام جمهوری اسلامی و تضعیف آن را نتیجه گرفت یا آن که بر عکس تثبیت باورها و عقاید و گسترش مناسک دینی جمعی، افق ها و ظرفیت های جدید تمدن ساز مذهب شیعه را آشکار ساخته است که در نتیجه گسترش "قرائت اجتماعی از دین" یا غلبه "دین تمدن ساز" بر "دین انسان ساز" ایجاد شده و بیشترین قرابت را با مرحله کنونی نظام سیاسی دارد. ⬅️قبل از هر گونه تامل درباره این پرسش، باید به این نکته اشاره کرد که در نتیجه تحول در دین داری و به خصوص تضعیف بعد اخلاقی و عملی آن به نظر می رسد اختلالی در کارکرد انسان سازی دین پیش آمده است. این اختلال نه تنها نیت مند و آگاهانه نبوده بلکه حداقل در قرائت رسمی جمهوری اسلامی به خصوص رهبری تلاش شده است تا این دو وجه سازگار و هم وزن یکدیگر ترویج شود. ⬅️اما شاید بتوان درباره تعارض احتمالی این دو بعد از دین داری اندیشه کرد که نتیجه آن "کنشگران اجتماعی" به جای " کنشگران اخلاقی است. کنشگرانی که بیش از آن که دغدغه کمال شخصی، رشد اخلاقی و عقلانی فردی داشته باشند نگران حفظ ساختارها و یا به عبارت دقیق تر حفظ نظام هستند. در واقع در نتیجه این تعارض افراد به جای انسان "اخلاقی" شدن، "فعالان اجتماعی" شده اند. نمونه های چنین تعارضی را می توان در تنش میان وضعیت فردی و خانوادگی کنشگرانی دید که دغدغه اصلاح جامعه و جامعه سازی داشته و به دشواری میان اولویت های فردی، خانوادگی و اجتماعی خود توانسته اند سازگاری ایجاد کنند. _ پیدایش پدیده های چون مشاورین خانواده ای که در زندگی شخصی طلاق گرفته اند تا مروجان ازدواجی که در سنین بالا ازدواج نکرده اند در چنین فضایی ممکن می شود. بدترین نمونه چنین موجوداتی انسان های اداری و مدیران تکنوکراتی هستند که بالاترین استانداردهای ظاهری دین داری را رعایت می کنند و نمونه های از اختلاس ها و فیش های نجومی آنها رسانه ای شده است. ⬅️گسترش وجوه تمدن ساز و جامعه ساز دین داری و غلبه آن بر وجوه انسان ساز دین از آن رو با سهولت انجام می شود که نوعی گزینش و انتخاب میان این دو جهت وجود دارد. با اهمیت یافتن نظام سازی در ارزیابی رسمی نهاد قدرت و افراد و گروههای وابسته به آن، تعلق تشکیلاتی وزن بیشتر و نقش پررنگ تری نسبت به اخلاق فردی پیدا کند.(خودی بودن تبدیل به عنصر بسیار مهم می شود تا جایی که خودی ناصالح بر غیر خودی صالح ترجیح داده می شود) در نتیجه آدم خوب بودن فرع بر آدم تشکیلاتی شدن می شود. در نتیجه همین فرایند هست که مناسکی شدن در سطح فردی و اجتماعی مجال گسترش پیدا کرده و در جامعه غالب شود. این مساله می تواند توضیحی درباره میان تهی بودن بسیاری از فعالان سیاسی به عنوان بالاترین و انتزاعی ترین سطح کنش جامعه سازی نیز باشد که در آن داشتن اخلاق فردی و انسانی در پایین تر سطح مورد توجه قرار می گیرد. ⬅️قرابت میان مناسکی شدن دین داری و غلبه دین تمدن ساز، یک فرایند دو سویه است که در آن در کنار سبک شدن بار دین داری افراد به دلیل کم اهمیت شدن وجوه عملی و اخلاقی، امکان بسیج آنها ذیل مناسک جمعی میلیونی برای نظام سیاسی نیز پیش می آید. گویی توافق ضمنی و پنهان میان توده مردم دین دار و نظام سیاسی در پیدایش وضعیت جدید وجود دارد. مردم به رستگار شدن بدون تحمل بار تکلیف دین داری و از طریق مشارکت سالانه در مناسک های بزرگ جمعی راضی بوده و به طور ضمنی رستگاریشان توسط نظام دینی تایید می شود و نظام نیز به آسان بسیج شدن آنها راضی می شود. (عقب نشستن از مسئولیت هدایت مردم) ⬅️از همین جهت نیز تحولات پیش آمده بیش از آن که تهدیدی برای نظام سیاسی باشد متناسب با تحولات نظام سیاسی، ظرفیتی جدید برای نظام سیاسی است که می تواند بار کاهش مشارکت در آیین های راهپیمایی سیاسی را نیز به دوش کشیده و مشارکت میلیونی مردم در مناسک جمعی دینی را به عنوان بنیان های جدید مشروعیت طرح کند. ⬅️تکمیل این فرایند اما نیازمند تحولات جدی در سیاست های فرهنگی نظام است که در حال حاضر نیز نیروی مضاعفی برای تغییر اعمال می کند اما راهبرد مقاومت و پایداری، مراقبت و حساسیت مستمر در بالاترین سطح نظام مانع از ایجاد این تغییر شده و همچنان تلاش می کند ظرفیت های انسان ساز دین را در صحنه حفظ کند. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠خودتحریمی ممنوع 🖋مهراب صادق‌نیا ⬅️ من یک طلبه هستم، بیش از سی و سه سال است در این کسوت درس خوانده و تدریس کرده‌ام؛ با این حال، این تفکّر که تنها روحانیان، معلمان و مسئولان اخلاق در جامعه هستند را عمیقاً نادرست می‌دانم. ⬅️ اخلاق و چالش‌های اخلاقی در جوامع امروزی آن اندازه پیچیده و همه‌جانبه هستند که برای حلّ آن‌ها باید از برخی ادعاهای سنتی دست برداشت و از همه‌ی تجربه‌ی بشر بهره برد. این باورداشت که روحانیان با تکیّه بر متون و آموزش‌های دینی خود، می‌توانند به‌تنهایی و بدون نیاز به علوم تجربی، حالِ اخلاقی جامعه را خوب کنند، نتیجه‌ای جز عقب افتادگی و بی‌اخلاقی بیش‌تر ندارد. ⬅️ بهتر است قدری از تلاش و بودجه‌های هنگفتی که این سال‌ها صرف اسلامی سازی علوم می‌شود، به تعامل حوزه و علم برای حل مشکلات اخلاقی جامعه معطوف شود. برای حل مشکلات اخلاقی جامعه، چاره‌ای نیست جز این که از دانش‌هایی چون جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، علوم تربیتی، و انسان‌شناسی در کنار آموزه‌های دینی استفاده کرد. ۹۷/۷/۳ http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠به پاس نقد منتشر شده در فضای مجازی بر دو پست اخیر بنده 🖋استاد محمدرضا نائینی ⭕️ برای برادر گرامیم حمید عنایت اللهی/۱ 1⃣ چرا پاسخ می دهم؟ قاعدتا کسی که وارد مباحثی جدی در فضای عمومی می شود باید خود را، هم برای شنیدن نقد دیگران و هم برای مباحثه با آنان آماده کند؛ اما نقد، چارچوبی دارد و مهم ترین رکن آن مراعات ادب و انصاف است؛ به سهم خودم اگر احساس کنم طرف من کفی از این دو عنصر مهم را دارا است حتما در حدی که وقتم اجازه دهد از گفتگو با او استقبال کرده و به قصد استفاده و یادگیری باب سخن را خواهم گشود؛ و این احساس را در مورد یادداشت این برادر محترمم نموده ام. 2⃣ ضرورت امروز همه ی اقشار جامعه درک متقابل و گفتگوی مؤدبانه و رو در رو است؛ من و برادرم عنایت اللهی عزیز که شاید هر دو طلبه ایم اگر نتوانیم در مورد یک مسأله ى ساده گفتگو کنیم چگونه خواهیم توانست هدایت گر جامعه باشیم؟ 3⃣ از سر صدق و صفا باید صمیمانه از مدیر عزیز حوزه های علمیه برادر فرهیخته و دانشمندم جناب آقای اعرافی تشکر کنم که تا کنون زمینه ی نقد در فضای عمومی را بر خود و همکارانشان باز گذاشته اند و در پی ایجاد فضائی که دیگران در آن نتوانند دیدگاه های خود را مطرح نمایند نبوده اند؛ ⬅️شهادت می دهم با این که این برادر عزیز می دانند بنده در مواردی به عملکرد زیر مجموعه ی ایشان نقد های جدی دارم اما به جز احترام و تکریم با من برخورد دیگری نداشته اند؛ این اخلاقی اسلامی است که شایسته است همگان بیاموزیم. 4⃣ نقد و اعتراض هرگز نباید ما را از دائره ی انصاف خارج سازد و خدمات شبانه روزی مدیران حوزه را فراموش نمائیم؛ قدردان همه ی آن زحمات هستیم و غرضمان از انتقاد نیز فقط و فقط کمک به رشد و بالندگی حوزه است. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روحانیت و دفاع مقدس 🖋روح الله جلالی ⬅️ذهنیت بسیاری از مردم با واقعیات متفاوت است، بیشتر مردم روحانیت را در بهترین حالت دارای نقشی هدایت بخش می‌دانند که مردم را تشویق به مبارزه، ایستادگی، شهادت و ایثار می‌نمایند و البته خود بیشتر در همین نقش هدایت متوقف بوده و مثلا حضورشان در میدان دفاع مقدس و جنگ هم در همین حد برپایی نماز جماعت و بیان احکام است. ⬅️نسل‌های جدیدتر هم معمولا اطلاعات جنگی خود را از فیلم و سریال دریافت می‌کنند که قاعدتا آخوند جماعت را در حد قرآن به دست گرفتن برای بدرقه رزمندگان در تصور دارند. غالبا اطلاع ندارند که روحانیت نسبت به جمعیت خود "12 برابر" سایر اقشار شهید داده است. ⬅️طبق آمار بنیادشهید و بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس، حدودا از هر هزار طلبه بیش از 40نفر به شهادت رسیده‌اند در حالیکه این آمار در سایر اقشار حدودا 4نفر است. جمعا آمار طلاب شهید حدودا 3500 نفر است که این غیر از آمار روحانیون غیر رسمی است که بصورت گمنام به جبهه‌ها اعزام شده و شهید شده‌اند. آمار جانبازان، آزادگان و مفقودین روحانی هم به همین نسبت حدود ده برابر سایر اقشار است. شهدای انقلاب، ترور و... در این آمار لحاظ نشده‌اند. ⬅️غالبا این حضور به نحو پیشگام و جلودار بوده است که تقریبا در تمامی نهضت های تاریخ معاصر از سوی علما و روحانیون شاهد چنین رویکردی هستیم و صریح ترین و قاطع ترین مبارزات در ایران، لبنان، عراق و... توسط آنان پایه گذاری و تداوم یافته است که در این راه بسیاری از آنان به شهادت رسیده‌اند. در دفاع مقدس بسیاری از روحانیون با اینکه هدف اصلی مهاجمین و تک تیراندازهای دشمن می‌شدند و در صورت اسارت، بایستی منتظر سخت ترین شرایط باشند، حاضر به برداشتن عمامه از سر به هنگام عملیات نبودند چراکه می‌دانستند لباس آنها چه اثری در روحیه معنوی سایر رزمندگان ایجاد می‌کند. ⬅️قصد این نوشته نه مجیزگویی صنفی بلکه بیان واقعیتی مهم است که خلاف تصور عمومی و تبلیغات معاندان است که عدم بیان آن موجب بی اثر شدن تبلیغات دینی و ظلم به جایگاهی حیاتی برای حفظ دین است. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠اولین واکنش ها به همایش«تصوف، شاخصه ها و نقدها»: 🔸صدر هنوز میان حوزویان تنهاست 🖋محسن کمالیان ⬅️در خبرها خواندم که حوزویان همایشی برپا خواهند کرد بنام «تصوف‌شناسی انتقادی». صوفی نیستم. اما ملاحظاتی دارم که در زیر می‌نگارم: ⬅️امام موسی صدر دو دهه در لبنان به تبلیغ فرهنگ اهل بیت (ع) پرداخت. در برابرش هم سنیان قرار داشتند هم مسیحیان. روش صدر، اثبات تشیع بود نه نفی دیگران. نه تنها دیگران را نفی نکرد، بلکه آنها را احترام گذاشت، در آغوش گرفت، به گفتگو و تشریک مساعی در ساختن وطن مشترک دعوت‌شان کرد. ⬅️صدر هرگز همایش مسیحیت‌شناسی انتقادی برپا نکرد. به جای آن در الندوةِ اللبنانیة با بزرگان مسیحی گفتگوی اسلام و مسیحیت را راه انداخت. در کلیساها و دیرها نیز حضور یافت و ضمن تاکید بر مشترکات، معنویت پراکند. سخنرانی معروف اسلام و فرهنگ قرن بیستم در همین فضا ایراد شد. ⬅️صدر همایش تسنن‌شناسی انتقام نیز هرگز برپا نکرد. به جای آن در همایش‌های اسلامی مصر، عربستان و الجزایر با بزرگان اهل سنت به مباحثه نشست و در فضای احترام و صمیمیت، فرهنگ اهل بیت (ع) را با صراحت تبیین کرد. سخنرانی معروف «روح تشریع در اسلام» در همین فضا ایراد شد. ⬅️مقدمه‌ی صدر بر کتاب «تاریخ فلسفه‌ی اسلامی» هانری کُربَن نمونه‌ی لطیفی از روش وی در نقد علمی متفکران مسیحی است. وی ‌براحتی می‌توانست مقاله‌ای علمی بنویسد با عنوان «نقدی بر کتاب کُربَن» و در یکی از مجلات فرهنگی لبنان یا فرانسه چاپ کند. اما کاری به مراتب زیباتر کرد: بر ترجمه‌ی عربی کتاب کُربَن مقدمه‌ای نوشت با عنوان «با هانری کُربَن، خاورشناس بزرگ» و ضمن تجلیل فراوان از وی، فراز به فراز کتاب را مورد نقد علمی قرار داد (نای‌ونی، ۲۹۳). ⬅️نوشته‌ی صدر بر کتاب «الخوارج من الانصار الامام علی» شیخ سلیمان داود بن یوسف نیز نمونه‌ی لطیفی از روش وی در نقد علمی متفکران مسلمان غیرشیعه است. نویسنده از رهبران فرقه‌ی «اباضیه» (خوارج) در الجزایر بود. صدر کتاب را خواند و پس از تجلیل، نظرات خود را طی نامه‌ای بیان کرد. آخرِ نامه، تکمیل کتاب را توصیه و تاکید کرده بود: «ارجو الا تتعبوا فان المهمة کبیرة و نتائجها لوحدة المسلمین کبیرة و اکبر» (یادنامه امام موسی صدر، ۵۱۴-۵۱۵). ⬅️صدر نیز به تصوف نگاه انتقادی داشت: «ایراد شیعه به متصوفه تنها ناظر به تنظیم روش و مسائل سیر و سلوک نیست. بلکه اختلاف عمیق‌تر از این‌هاست و راه این دو از هم جدا و نقش‌های رهبری بسیار متفاوت است» (نای‌ونی، ۲۱۱-۲۱۲). اما روش تعامل وی با صوفیان هم محترمانه و سازنده بود. خاطره‌ی تکفیر شیخ هادی فخرالواعظین در این خصوص شنیدنی است: فخرالواعظین طی ایام تحصیل صدر در نجف به آنجا سفر کرد و در مسجد هندی منبر می‌رفت. اهل فلسفه‌، عرفان و قویا شایع بود که به فرقه‌ی صوفیه‌ی ذهبیه تمایل دارد. آیت‌الله سید ابراهیم اصطهباناتی تکفیرش کرد. به گفته‌ی آیت‌الله سید محمدباقر حکیم: «امام صدر در اصلاح این مسئله نقش مهمی داشت. زیرا ارتباط گسترده‌ای با مراجع و علما برقرار کرد و با آنان در باره‌ی این خطیب گفتگو کرد تا آنجا که آیت‌الله سید محسن حکیم از آن خطیب برای ایراد سخنرانی در مجلسی عمومی دعوت کرد و کارها به سامان درآمد و نگاه علما در قبال تفکر فلسفی و عرفانی اصلاح گردید» (گذرها و خاطره‌ها، ۱۲۵-۱۲۶). ⬅️صوفیان در ایران همان نقشی را دارند که اقلیت‌های مذهبی در لبنان و خود شیعیان در جهان عرب. خوب است در جای‌جای جهان عرب همایش تشیع‌شناسی انتقادی برپا شود؟ اگر اقلیت‌های مذهبی لبنان هر کدام همایش رقیب‌شناسی انتقادی برپا کنند، تکلیف صلح، آرامش و امنیت مردم در آن کشور چه خواهد شد؟ ⬅️همچنین آیا صوفیان متقابلا اجازه دارند همایش تشیع‌شناسی انتقادی در ایران برپا کنند؟ اگر اقلیت‌ها نیز چنین اجازه‌ای دارند، تکلیف اتحاد ملی چه خواهد شد؟ اگر نیز اجازه ندارند و تنها حوزویان اجازه‌ی برپایی چنین همایش‌هایی دارند، تکلیف اخلاق و جوانمردی چه خواهد شد؟ سخن حقی که در شرایط نابرابر، یعنی بشکل غیراخلاقی و ناجوانمردانه طرح شود، بر کدام دل خواهد نشست؟ ⬅️نقدِ فکر پدیده‌ی مبارکی است. به شرط اینکه علمی و اخلاقی باشد. چه ضرورتی دارد که بارِ عنوان همایش، منفی باشد؟ آیا فقط ذیل عناوین نیشدار می‌توان فکر را نقد کرد؟ نیز وقتی وطن و دینِ مشترک داریم، چرا راه گفتگو را طی نکنیم؟ ⬅️امام صدر بیست سال قبل از پیروزی انقلاب، در کشوری غریب، راه صحیح تعامل با اقلیت‌ها را درک و دنبال کرد. نتیجه، عزتِ شیعیان و دوستی آنها با مسیحیان و سنیان لبنان و منطقه بود. برخی حوزویان ما اما شصت سال بعد، در کشور خودشان، هنوز راه صحیح تعامل با اقلیت‌ها را نمی‌دانند و راه تفرقه را می‌پیمایند. براستی صدر هنوز هم میان حوزویان تنهاست. -به نقل از صدرپژوهی http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠پاسخ حجت الاسلام سبحانی مسئول همایش صوفیه به یادداشت محسن کمالیان با عنوان"صدر هنوز میان حوزویان تنهاست" : ◀️جناب کمالیان چنان در امام موسی صدر محو و مبهوت است که گویا همه انسان، و سراسر تاریخ و پهنه جغرافیا در موسی صدر و لبنان او فرود آمده است : ۱.امام موسی صدر در یک زمان و مکان خاص به عرصه آمد و داوری‌های ما هم باید به همان قلمرو محدود شود. اگر او در رسالت خویش توفیق یافت-که خواهم گفت این توفیق بزرگ و اما نسبی بود- به قیاس با شرایط واقعی او باید سنجیده شود. آری، امام موسی صدر بزرگ بود، چون اقتضائات زمان خود را شناخت و دیگران نیز باید فرزند زمان و نیاز‌ها و بایسته‌‌های عصر خویش باشند. ۲.همه ظرفیت موسی صدر، جامعه شیعیان لبنان بود که شکل گیری و استمرار این هویت مذهبی و اجتماعی مرهون تلاش‌های شخصیت‌هائی چون شهید‌‌اول، شهید‌ثانی، نبطی بیاضی و ....سید شرف الدین بود که با پایمردی، سر و قلم بر راه مکتب گذاشتند و با اثبات و نقدهای جدی، راه روشن امروز را ساختند. براستی اگر امثال سید عبدالحسین شرف الدین و المراجعات و النص و الاجتهاد او(در جنوب) و شیخ حبیب آل مهاجر و‌مو‌اجهه‌های مذهبی و مکتبی او (در بقاع) نبود، معلوم نیست که اساسا ظرفیتی در لبنان بود تا امام موسی صدر به میدان خدمت بیاید. ۳. از یاد نبریم که امام موسی‌صدر یکی از شیعی‌ترین کارهای تاریخ لبنان را پی‌ریزی کرد و از شیعیان پراکنده و محروم، یک حزب تام و تمام در مقابل سنیان و مسیحیان ساخت. اگر موسی‌صدر همچون روشنفکران ما می‌خواست مدارای مطلق در پیش گیرد، نباید به لبنان می رفت و یا اگر می رفت نباید حزب‌سازی‌ مذهبی را در پیش می‌گرفت. عصر موسی صدر در لبنان عصر درگیری‌های سیاسی و نظامی میان گروه‌های رقیب بود و او هم با همین منطق به کارزار مقابله آمد. زمان و مکان امام موسی صدر به گونه بود که با تعامل فعال با جریان‌های رقیب و ایجاد فضای تعامل، به اهداف خود می رسید و بی‌گمان او اگر در شرایطی قرار داشت که رسانه‌های وهابی و کانال‌های تبشیری و حلقه‌های مخفیانه و اندیشه‌های فسونگر و آداب فسادگر صوفیانه در بین شیعیان لبنان به تخریب می پرداخت، همان روح انتقادی شرف الدین و آل مهاجر نیز در او بیدار می شد. ۴. امام موسی صدر اولویت خویش را کار سیاسی و نظامی گرفت و هر چند خود به صورت فردی در عرصه فرهنگی حضور یافت، اما پروژه اصلاح فرهنگ شیعی در لبنان و تربیت نسل مکتبی و فرهیخته را در حاشیه داشت. همین کم‌ توجهی سبب شد که‌ در دوستان و پیروان ایشان، سیاست بر دین و فرهنگ غلبه یابد و میراث صدر به یک تشکیلات سیاسی و اقتصادی فروکاهد و نمادهای آن در اصول مکتب، کم‌مایه و کم‌اثر و در التزامات دینی، سست و کم‌‌بنیه شدند. ۵. مروجان مرام امام موسی صدر بیش از هر چیز، نیازمند یک بینش تاریخی و روش اجتهادی هستند و هنوز نتوانسته‌اند از کمند احساسات نوستالوژیک و جمود و تکرار سخنان و رفتار او، فراتر روند. پیروان حقیقی موسی صدر کسانی اند که با شناخت دقیق شرایط و تفکیک میان مواضع و مواقف و با آگاهی از کیدها و کلیدهای زمان، به امتداد اهداف او در قالب راهبردهای جدید و تاکتیک‌های تازه بیاندیشند. ◀️آری، صدر هنوز هم حتی در میان یارانش تنهاست، چون نگاه او در ذهن تاریخی اصحاب و مبلغان او جا مانده و به جای اجتهاد در بازگشت روح اندیشه او، در جهد برای یافتن جسم او هستند. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠فیضیّه سیاسی‌تر!! 🖋مهراب صادق‌نیا ⬅️امروز به یاد سال‌های دور رفته بودم فیضیه و دارالشفا تا قدری خاطره بازی کرده و قدمی بزنم. این دو مدرسه همواره نبض حوزه‌ی علمیّه بوده‌اند و نمایش‌گر فضای حاکم بر آن. از حیاط دارالشّفا گذشتم و به فیضیّه رفتم، یک ساعتی آن‌جا چرخی زدم؛ درست است که از آن فضا و سرسبزی قدیمش فاصله گرفته است ولی هنوز هم شماری از روحانی‌های جا افتاده و جوان دور تا دور حیاط، هر جا سکویی برای نشستن هست، نشسته بودند؛ گویی در انتظار اتّفاقی هستند. مثل همیشه در و دیوار پر بود از اطلاعیّه. آغاز سال تحصیلی بود و بیش‌تر اعلامیّه‌های درسی بودند. به اسم استادها دقّت کردم، بیش‌ترشان را نمی‌شناختم. با این حال، برخی از استادهای دروس خارج از دوستان قدیمی‌ام بودند. بعضی عنوان‌ها برایم جالب بود: "خارج فقه تربیت"، "خارج مهدویّت"، "خارج فقه حکومتی". ⬅️بعد از اطلاعیّه‌های درسی، بیش‌ترین اعلامیّه‌ها سیاسی بود. در تابلوهای اعلانی که به سازمان‌های خاصّی تعلّق داشتند، بریده‌هایی از روزنامه‌های منسوب به برخی جناح‌ها و بولتن‌های ویژه، بیش‌تر به چشم می‌آمد. برخی یادداشت‌ها به صراحت در انتقاد از دولت و رئیس‌جمهور بود. به هر حال این روزها از کف خیابان تا فیضیه و دانشگاه سخن از گرانی است و انگشت همه‌ی نقدها رو به دولتی است که "هر چه بلد نباشد، سکوت بلد است." و به قول دوستی " هر چه نداشته باشد، حوصله دارد." ⬅️فضای فیضیّه و دارالشّفا را هیچ وقت تا این اندازه سیاسی ندیده بودم؛ حتّی در سال‌های آغازین انقلاب و جنگ در این دو مدرسه تا این اندازه اطلاعیّه‌ی سیاسی دیده نمی‌شد. با این حال، نمی‌توانم بفهمم برخی‌ها از حوزه چه انتظاری دارند که هم‌چنان آن را غیر سیاسی و سکولار می‌دانند! http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠آش شله قلمکاری به نام سریال «دلدادگان»! 🖋محمد وکیلی ⬅️سریال دلدادگان بلاخره بعد از سه فصل، و بعد از اشغال چندین ماهه بهترین زمان کنداکتور شبکه سوم سیما به پایان رسید ⬅️سریالی که با درآمیختن هرآنچه به دستش می رسید، از فیلم فارسی تا فیلم های هندی و سریالهای دهه هفتاد میلادی ایتالیایی، یک سریال به تمام معنا شعله قلمکاری را به صدا و سیما قالب کرد. ⬅️ترانه فیلم، یادآور صدای خوانندگانی است که در سریال ها و فیلم فارسی های دهه پنجاه پای ثابت خوانندگی بودند. سریال «دلدادگان» اگر هم نتوانسته بود در قسمتهای قبلی این یادآوری را تکمیل کند، در قسمت پایانی به تمام معنا به اینگونه فیلمها، ادای دین کرد. ترانه هایی به سبک پاپ ایرانی دهه چهل و پنجاه بر روی تصاویری از عشقهای نافرجام و انتقام که تلاش می کند احساسات مخاطب را برانگیزد. اینقدر تهی شدن صدا و سیما از محتوا را باید فاجعه ای به تمام معنا دانست! ⬅️ظاهرا این حجم از تزریق احساسات جهت سواستفاده از مخاطب ظاهرا کافی نبوده که فیلمساز به سراغ ایده های هندی رفته تا با ایده ای که سابقه چند ده ساله در فیلمهای هندی دارد، ترکیب این آش را دلپذیرتر کند. دختری که در کودکی دزدیده شده و پسری که در کودکی زیر دست ناپدری و نامادری بزرگ شده، اینک عاشق و دلبسته هم شده اند. هندی تر از این دیگر نمی شود! ⬅️پرداختن به شبکه ای که در قالب شرکت، مشغول فعالیت های خلاف قانون است، ساده تر و عامیانه تر از این دیگر نمی شد. این ساده انگاری بیش از حد در پرداختن به چنین موضوع مهمی، نشان می دهد فیلمساز به جای اینکه زحمت یک تحقیق جدی در ریشه یابی چنین مسئله مهمی را به خود بدهد، با تزریق روابط احساسی به دل داستان، کلاه گشادی بر سر مخاطب نهاده است. ⬅️در طول داستان نوع نگاه سریال به معضلات اجتماعی همچون اعتیاد جوانان، روابط بیرون از چهارچوب خانواده، ازدواجهای غیرآگاهانه، فرزندان ناخواسته و... در نوع خود جالب توجه است. به خوبی می دانیم که چنین مسائلی در جامعه امروز ما فروان است و نهادهای مختلفی با چنین مسائلی درگیر هستند و در این میان امید می رود که صدا و سیما با استفاده از ظرفیتی که در اختیار دارد، با ترسیم شرایط و بسترهای پیدایش و رواج چنین معضلاتی، به جامعه و خانواده ها کمک نمایند تا در یک بستر عقلانی برخوردی آگاهانه با اینگونه معضلات نماید، اما در این سریال با تقلیل حداکثری ریشه این معضلات، ریشه ای در یک توطئه خانوادگی و کینه ای شخصی برخواسته از یک عشق ناکام می یابد. اینگونه ریشه یابی و ارجاع معضلات به یک توطئه و نزاع شخصی، خود دستاوری جدیدی برای صدا و سیماست! ⬅️از طرف دیگر هر چند مسئله ای به نام عشقهای مثلثی، باید سوژه ای کهنه و متعلق به دهه های گذشته باشد، اما اصرار بر پرداخت درام بر چنین سوژه ای، نشان از ضعف و ناتوانی شدید فیلمسازن همکار با صدا و سیما دارد. در سریال دلدادگان روابط فرزانه مالک و نادر بر همین بستر شکل می گیرد و بر اساس همین عشق مثلثی داستان در سه فصل روایت می شود و در نهایت باز هم با عشق مثلثی امیر و ارغوان و هاتف، داستان پایان می یابد. ظاهرا در ذهن چنین درام نویسانی در خارج از چهارچوب چنین عشقهایی، امکان روایت داستان وجود ندارد! ⬅️امروزه رسانه ها یکی از مهمترین بازوهای مدیران جامعه (متخصصان علوم اجتماعی و رفتاری، قانون گذاران و مجریان قانون، اصلاحگران اجتماعی و...) هستند در تحلیل و تبیین مسائل و‌ معضلات اجتماعی و نیز در همراه سازی جامعه برای مقابله با این مسائل، اما صدا و سیما با چنین سریالهایی، نه تنها در این چرخه جایگاهی نخواهد داشت، و نه تنها کمکی به شناسایی، تحلیل، آسیب شناسی و ریشه یابی مسائل جامعه نمی کند، بلکه خود با ساخت و پخش چنین سریالهایی تبدیل به یکی از مراکز ترویج چنین معضلاتی خواهد بود. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠از مرجعیت جریان‌ساز تا جریان‌های مطرح‌کنندهٔ مرجعیت! 🖋حمید عنایت‌اللهی ⬅️در قاموس تشیع و سازمان حوزه‌های علمیه «مرجعیت» رفیع‌ترین جایگاهی است که تاکنون شناخته شده‌ است. در کنار احترام و توجه به سایر کارکرد‌های روحانیت، این جایگاه «نیابت عام» امامت محسوب شده و نقطه‌ٔ اتکای تشیع در زمان غیبت امام معصوم است. ⬅️مسیر رسیدن به این جایگاه چگونه است و دقیقاً چه کسانی به این «منصب غیر انتصابی» می‌رسند؟ این یادداشت تلاش می‌کند سیر رسیدن به جایگاه مرجعیت را از زاویه‌ای متفاوت و باتوجه به شرایط جدید و البته به صورت خلاصه مورد ارزیابی قرار دهد. ⬅️در یکصد سال اخیر مراجع تقلید شیعه در ایران به‌صورت کاملاً فردی مراحل رشد را سپری نموده‌اند. عالمانی که سال‌های سال در پی تربیت طلاب بوده‌اند و به‌واسطه‌ٔ امتیازات خاص علمی و تقوایی مورد توجه قرار گرفتند و کرسی درسی‌شان روز‌به روز گسترش پیدا کرد. «شخصیت حقیقی‌» آنان بدون تبلیغات خاصی مورد استقبال و توجه حوزویان قرار گرفت و عموم حوزویان و مردم مرجعیت را در آنان متعین می‌دانستند. 🔸آیت‌الله‌ شیخ عبدالکریم حائری یزدی نخستین نمونه‌ٔ مورد توجه این یادداشت است. جایگاه حقیقی وی به‌گونه‌ای بود که به درخواست حوزویان و برخی علما برای بازتأسیس و برگرداندن رونق پیشین حوزه‌ٔ علمیه قم وارد این شهر شد. 🔸نمونه‌ٔ دوم آیت‌الله‌ بروجردی است که با توجه به جایگاه خاص علمی و تقوایی وارد شهر قم شد و دو دهه مرجعیت مطلق ایران و به تعبیری جهان تشیع را برعهده داشت. ⬅️در بررسی ده‌ها مورد از مراجع سده‌ٔ اخیر نیز این روند رشد و رسیدن به جایگاه مرجعیت کاملاً صادق است. اساساً تا نسل امروز مراجع تقلید جریان‌های فکری به‌هیچ‌عنوان بستر رشد و رسیدن به جایگاه مرجعیت نبوده‌اند؛ بلکه این مسیر به صورت کاملاً فردی طی شده و جریان‌سازی، پس از رسیدن به جایگاه مرجعیت بوده‌ است؛ به تعبیر دیگر، جریان‌های مختلف فکری تحت تأثیر مراجع بوده‌اند. ⬅️در مبانی فکری جریان‌ها و چگونگی موضع‌گیری‌های آنان افراد و مسائل مختلفی سهم تأثیر دارند و روند کار خارج از ارادهٔ افراد است؛ به‌نوعی شبیه حزب‌گرایی است؛ مراجع برآمده از جریان‌ها باید تسلیم تصمیمات جریان و یا همان حزب خود باشند. ⬅️تنها مواردی که می‌تواند به نوعی بستر رشد برای مراجع پیشین محسوب شود وابستگی‌های قومیتی بوده است؛ ترک‌زبان یا لر‌زبان و خراسانی و… بودن در مقطعی می‌توانست در گسترش جایگاه مرجعیت مؤثر باشد. اما این تأثیر در مقایسه با جریان‌های فکری سطحی بسیار نازل دارد که از بحث ما خارج است. در برخی موارد هم دولت‌ پهلوی تلاش کرد با محدودکردن یک مرجع و حمایت‌های ضمنی از مرجعی دیگر آنگونه که تصور می‌کرد نهاد مرجعیت را دچار تغییر کند که عملاً این برنامه با شکست مواجه شد. ⬅️ضمن آرزوی طول عمر برای یکایک مراجع عظام تقلید، نگاهی دقیق به مراجع نسل بعدی نشان می‌دهد روند طی نمودن مسیر مرجعیت تحول جدی خواهد داشت و جریان‌ها مرجع‌ساز خواند بود؛ نه اینکه مراجع جریان‌ساز باشند! بدین صورت که مراجع نسل بعدی عملاً بر بستر جریان‌های مختلف فکری، فرهنگی و سیاسی مطرح خواهند شد و گویا روش رشد براساس جایگاه حقیقی عملاً به اتمام رسیده است. ⬅️نگاهی به مراجع احتمالی نسل بعد نشان می‌دهد اکثر آنان جریان‌های فکری‌ای مانند حوزه انقلابی، حوزه مستقل، حوزه سنتی، جریان تقریبی، جریان ضدتقریبی و… را نمایندگی می‌کنند و حامیان این جریان‌ها تمام تلاش خود را برای تبلیغ و معرفی علمای مورد نظر خود به‌کار می‌برند. شاید در نگاه نخست این تغییر نه‌تنها منفی نیست، بلکه نشان از اقتضائات روز جامعه دارد؛ اما سوگمندانه باید گفت نتیجه‌ٔ سبک جدید معرفی مراجع چیزی جز بالا رفتن سطح تخاصمات مراجع نسل بعدی نخواهد بود؛ چراکه این روند برخلاف مسیر فردی، تابع شرایط مختلفی است. در مبانی فکری جریان‌ها و چگونگی موضع‌گیری‌های آنان افراد و مسائل مختلفی سهم تأثیر دارند و روند کار خارج از ارادهٔ افراد است؛ به‌نوعی شبیه حزب‌گرایی است؛ مراجع برآمده از جریان‌ها قاعدتاً تحت تأثیر  تصمیمات جریان‌ها خواهند بود. ازسوی دیگر متأسفانه برخی جریان‌ها ـ که بالاتر به نام برخی از آنها اشاره شد ـ گاه تنش‌های بسیاری با یکدیگر دارند و تبعاً و طبعاً مراجع برآمده از این جریان‌ها نیز از این تنش‌ها و تخاصمات مصون نخواهند بود. ⬅️نگرانی نگارنده، فراتر از دغدغه‌ٔ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نسبت به نهاد مرجعیت،  هشدار نسبت به احتمال بروز تنش و اصطکاک‌های جدی بین مراجع نسل آینده است؛ امری که تأثیر منفی آن بر جامعه‌ٔ دینی کشور بر همگان هویداست. -به نقل از سایت مباحثات http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠ما « تنهای انبوه» هستیم! 🖋فردین عدالتخواه(جامعه شناس) ⬅️نه اینکه آدم بدبینی باشم یا دچار تکنوفوبیا (واهمه از تکنولوژی) شده باشم. ولی گاهی اوقات وقتی که در ذهنم آینده نه چندان دور را مجسم می کنم به این تصویر می رسم که افراد به تدریج توانایی حرف زدن را از دست خواهند داد. اگر زندگی به همین شکل پیش رود تکلم، به عنوان یکی از مهم ترین مهارت ها و هنرهای انسان سخنگو با او خداحافظی خواهد کرد. ⬅️این روزها در مهمانی ها، در کلاس درس، در سخنرانی ها، در مراسم سوگواری، در اتاق خواب، در دورهمی های دوستانه، در سالن موسیقی، هنگام کتابخوانی، موقع نوشتن انشاء، در کنار همسر یا فرزندمان، بر فراز قله و یا در کنار دریاچه، موقع کار اداری و حتی زمانی که مهم ترین چالش زندگی مان معنای زندگی است با انگشتانمان در حال تایپ و دنبال کردن کلمات و سطرهای بی روحِ روی صفحه نمایش تلفن همراه هستیم. همه موقعیت ها را فدا می کنیم تا بتوانیم با « او » یا « آنها» چت کنیم و یا در صفحه این یا آن گشتی بزنیم. مدام پیام می فرستیم و پیام می گیریم. سرمان بسیار شلوغ است. در خانه، در دانشگاه، در پارک، در کافه یا رستوران، در مهمانی و هر جایی که باید حرف زد مشغول تایپ و ارسال پیام به او یا آنها هستیم. مدام در انتظار رسیدن پیامی بسر می بریم ولی نمی دانیم دقیقا از طرف چه کسی، فقط منتظریم. کسی اعتنایی به دیگرانی که در کنارش نشسته اند ندارد. بی اعتنایی مدنی در اینجا به خوبی رخ داده است. دیگران هم به او که در حال تایپ و یا ُسر دادن انگشت روی صفحه نمایش است بی اعتنایند. چون آنها هم مشغول اند. میثاق اجتماعی نانوشتۀ این روزهای ما این جمله است: " من تو را تنها می گذارم و کاری به کارت ندارم و تو هم قول بده کاری به کار من نداشته باشی. بیا هر دو با گوشی هایمان مشغول باشیم". ⬅️در سال 1950، و زمانی که رسانه های جمعی همه عرصه های اجتماعی را فراگرفتند دیوید رایزمن جامعه عصر خود را « انبوه تنها» The Lonely Crowd نامید. منظور او مردمی بودند که در شهرها متراکم اند و به شکل فشرده ای در کنار هم زندگی می کنند ولی از نظر تعامل و ارتباط جدا از یکدیگرند. او این مردمی را که «بی ارتباط» با یکدیگر بودند انبوه تنها نامید. ویژگی این تودۀ فشرده، تنهایی بود. ⬅️من فکر می کنم که پس از حدود 70 سال، عصر ما را نه عصر انبوهِ تنها؛ بلکه باید عصر « تنهای انبوه» نامید. در درون هر یک از ما هزاران شبکه اجتماعی و تصاویر آدم های جورواجور حضور دارند. وقتی به افرادی که می شناسیم فکر می کنیم در چند دقیقه می توانیم صدها نفر را نام ببریم که بیشتر آنها را از طریق شبکه های اجتماعی شناخته ایم. با برخی از آنها هر روز چت می کنیم. ولی مانند 70 سال پیش در عصر رایزمن، باز هم احساس تنهایی رهایمان نمی کند. ما تنهای انبوه هستیم. « تن های » « تنها» بهترین توصیفِ ماست. ⬅️ما نیاز داریم در دنیای واقعی با هم حرف بزنیم. گاهی اوقات گوشی تان را به گوشه ای پرتاب کنید. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠نواصول‌گرایان و پروژه پایان مرجعیت 🖋محمدتقی سبحانی ⬅️نامه آیت الله یزدی برخلاف شگفتی که در بین حوزویان و نخبگان برانگیخت، به گمان بنده هیچ جای تعجب نداشت، و تنها چیزی که تازه بود، «سرگشاده» بودن و «زبان تهدید» در آن نامه بود: 🔸1- پیشتر در دو یادداشت «اصول‌گرائی و روحانیت سنتی انقلابی» و «نو‌اصول‌گرائی؛ بازخوانی هویت و اهداف» به مبانی و افق‌های فراروی سیاست‌ورزیِ نواصول‌گرایان اشاره کردم و نشان دادم که این جریان با بازتولید منابعِ جدیدِ قدرت، ثروت و معرفت، راه خویش را از مرجعیت و سنت علمی و اجتماعی حوزه‌های علمیه جدا ساخته و خاستگاه خویش را از متن حوزه به حاشیه‌ها برده‌اند. نامه آیت الله بیش از هر چیز اعلام رسمی جدائی نواصول‌گرایان از جامعه سنتی و مرجعیتی حوزه و اردوکشی رسمی به پایگاه جدید موسوم به «حوزه انقلابی» است. 🔸2- علی رغم کوشش سالهای نخستین انقلاب برای نزدیک سازی حوزه سنتی با مشی و مقصود نظام، از حدود یک دهه پیش، نشانه های واگرائی میان این دو‌ پیکره، بیش از پیش خودنمائی کرده و با شتاب تحولات سیاسی و فرهنگی در کشور، انتظار می رود که این شکاف روز به روز آشکارتر شود. برآمدن این گسل، زمانی اهمیت خویش را عریان ساخت و نگرانی نواصول‌گرایان را دامن زد که برخلاف انتظار آنان، این شکاف به نسل جوان حوزه نیز منتقل گشت و نه تنها مرجعیت کهن‌سال حوزه به حاشیه نرفت، بلکه بسیاری از فقیهان جوان‌ به همان سنت‌های حوزوی تمایل نشان دادند. با این وصف، با تقویت «نظام مرجعیتی» از سوی گروه‌ها و گرایش‌های گوناگونِ درون حوزوی و به ویژه با فراگیر شدن شعار «استقلال حوزه»، بخشی از پروژه نواصول‌گرایان در باب ادغام حوزه در «نظام حکومتی» با تردید و مقاومت جدی روبرو گردید. 🔸3- پررنگ‌کردن دوگانه‌های «حکومت/حوزه»، «ولایت/ مرجعیت»، «علوم اسلامی/علوم انسانی» و به دنبال آن، فاصله‌گذاری عمیق سیاسی و ایدئولوژیک بین گروه‌های مختلف شیعی در درون ‌و‌ بیرون حوزه، بخش بزرگی از تلاش گفتمانی نواصولگرایان برای دستیابی به آرمان‌ها و یا ارضای حس آرمانخواهی خود در طول دو دهه گذشته بوده است. سیره عملی نواصول‌گرایان در سال‌های اخیر نشان می‌دهد که آنها حیات و بقای آینده خود را در دامن‌زدن به این تضادها و بیرون راندن طرف دوم از این دوگانه‌‌های فرضی می بینند. این تضاد‌اندیشی و حذف‌گرائی نه تنها منطق گفت‌و‌گو و همدلی را در نواصول‌گرایان به محاق برده، بلکه سبب شده است که هر گونه ندای نزدیکی و تعامل را نشانه‌ای برای نابودی اصول و آرمان‌های خود بدانند. فشار شدید این گروه برای یکدست‌سازی حوزه و به حاشیه راندن رقیبان فکری و سیاسی، پیامدهای وارونه‌ای را به دنبال داشته و اقتدار پنهان نظام مرجعیتی را فزونتر و مقاومت آنان در برابر دخالت‌های برون‌حوزوی را بیشتر کرده است. 🔸4- پس از شکل‌گیری نهادهای حوزوی جدیدی همچون «نشست اساتید» و نیز با گسترش نهادهای غیرحکومتی در بدنه حوزه که خود را بیشتر وابسته به نظام مرجعیتی می دانند، نگرانی نواصول‌گرایان فزونی یافته و علی رغم تلاش برای کم‌رنگ‌کردن حضور رقیب، امید به توفیق این پروژه چندان نمایان نیست. نواصول‌گرایان در سال‌های اخیر، بیشتر بر بدست‌گیری سکان نهادهای رسمی حوزوی و تاسیس موسسات خصولتی و مدارس علمیه با پشتوانه مالی نهادهای حکومتی، متمرکز بوده‌اند و این حرکت در افکار عمومی حوزویان به عنوان پروژه صف‌آرائی در برابر نظام مرجعیت سنتی و بیرون راندن اساتید مستقل از بدنه حوزه تلقی شده است. 🔸5- ماجرای زیرزمین فیضیه و نامه آیت‌الله یزدی نشان می دهد که صبحگاه خوش‌زبانیِ نواصول‌گرایان با نظام سنتی حوزه، اینک به عصرگاه جدائی و خداحافظی نزدیک می‌شود. آنچه در این چند ماه به صورت عریان در صحنه عمومی حوزه به نمایش درآمد، نمایشی بود که ‌پرده‌های پیشین آن، سالها در محافل خاص در حال اجراست. ⬅️این که زمان این واکنش‌های علنی، از روی یک محاسبه دقیق انتخاب شده و یا درهم‌ریختگی روانی رهبران نواصول‌گرائی، قدرت سنجش را از آنان بازگرفته است، چندان مهم نیست؛ مهم این است که آنان پروژه پایان مرجعیت در حوزه‌های علمیه را کلید زده اند. پیامدهای این اقدامات و افق‌های گشوده بر این تفکر و فرهنگ را در نوشتار دیگری تقدیم خواهم کرد. -به نقل از نامه های حوزوی http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠نکاتی چند درباره‌ی خطاهای راهبردی در درک ایران باستان 🖋حجت الاسلام حمید رجایی ⬅️ملت، حاکمیت و نخبگانی که با تاریخ و پیشینه‌ تاریخی خود بیمارگونه رفتار می‌کند، باید بفکر علاج خود باشد. ⬅️وقتی بسیاری از روحانیان «به مثابه گروه مرجع» با تاریخ ایران برخورد ناشیانه می‌کنند، طبیعی است که شخصیت‌ها و آثار کهن ما محل معرکه مخالفان و جریان‌های آنان ‌شود. ⬅️ایران قبل از اسلام، مانند ایران پس از اسلام و ایران پس از انقلاب (که گمان دارد خیلی خوب اسلامی شده!) هم نقاط روشن داشته و دارد و هم نقاط تاریک. ⬅️گاه یک سلوک و شیوه‌ی داوری در حوزه رواج دارد که با دیدن چند اشکال در کسی یا چیزی، آن را تماماً دور می‌اندازد و چنان طرد می‌کند که گویی سگی مرده دیده!! (بدون هیچ دندان زیبا!) ⬅️این «نگاه همه یا هیچ» علاوه بر اینکه واقع‌نگر نیست و قرائت نادرستی از جهان ارائه می‌کند، مبتذل هم هست (حوزه هم معایبی دارد، باید آن را دور انداخت؟!) این نوع ارزیابی موجب تکبر و عجب و نهایتاً مستوجب عذاب حق تعالی می‌شود. ⬅️در جهان واقعی نور و ظلمت، به صورت طیف و ذات‌تشکیک وجود دارد و فقط در اندک‌شماری از نقاط جهان بشری نور ناب را می‌توان یافت (مانند چهارده و برخی اولیا الله) ایران، حاکمیت ایران و قرائت‌های ما از دین و عالم و آدم و عملکردهای آلوده و جهل و ناخالصی‌های نیت، به‌یقین تماماً نور نیست و جهان پیرامون ما سراسر ظلمت نیست. بلکه نقاطی درخشان‌تر از ایران در آن می‌توان یافت‌. ⬅️ایران باستان نیز مانند همینک ایران (واقعیت ایران و نه شعارهای پرچانه‌ی آن) طیفی از خوبی و بدی داشته است و هر چه بوده بخشی از پیشینه‌ی درخشان و نادرخشان ما بوده است. ایران یعنی همه تاریخ آن. ⬅️اگر حکومت پهلوی از نمادها و شخصیت‌های ایران باستان جهت اهداف خود بهره برمی‌برده دلیل نمی‌شود که ما با دوره کهن پرافتخار خود بدگمان و کج‌رفتار شویم. ⬅️باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که ایران پس از انقلاب، دچار سنخی خودشیفتگی هم هست و گویی اشتباهی بزرگی را در ذهن جمعی پرورانده است و آن «خطای خود را؛ شعارهای متورم خود، پنداشتن» است. ما ملت انقلابی، از بس وراجانه شعار می‌دهیم، یادمان می‌رود که در همین جمهوری اسلامی؛ 🔸بانکی ساخته‌ایم که اقتصادمرگی آورده است. 🔸پس از چهل سال عرضه و اراده شفافیت اقتصادی را نداشته‌ایم. 🔸کالای قاچاق از سر و کول بازارمان بالا می‌رود. 🔸در همین ایران اسلامی است که آمار طلاق و اعتیاد و افسردگی وحشتناک شده است. 🔸در همین ایران است که قدرت سیاسی دچار خودفرسایشی شده و پاسخگویی، به خواب ابدی رفته است. 🔸در همین ایران پس از انقلاب است که بزرگترین اختلاس‌های بی‌حیا رخ داده است (آهنگ ما سیاه‌نمایی نیست، بلکه دیدن کوهی از خبط و خطاهاست که ضایعاتی سهمگین را ببار آورده است) 🔸مبادا ملت و دولت گمان کند که همان شعارهایی شده است که سرداده و مانند معتادان مدام سرمی‌دهد (با خود بیاندیشیم که اصلا چرا این‌قدر شعار؟) 🔸از بس شعارداده‌ایم باورمان شده است که ما خود اسلامیم! و دیگران خود کفر! منازعات ما هم با دیگران یکسره جنگ تمام نور و تمام ظلمت شده است!! وای بر این نگرش... ایران هنوز ناشسته‌رویی‌های بسیار دارد. ♦️حال در خود بازبنگریم و دستکم این‌قدر علیه پیشینه‌ی خودمان شاخ و شانه نکشیم. ایران قبل از اسلام هم نقاط درخشان داشته آن‌سان که می‌توان به‌ آن افتخار کرد و آن را جهانی کرد. این یک ذهن کوچک است که نمی‌تواند جهان را با نگاهی باز و صحیح ببیند. چه آنها که چیزی را بیش از حد می‌ستایند و چه آن‌ها که بیمارگونه چیزی را مذمت می‌کنند. این رویه‌ی بدسرانجام را کنار بگذاریم و خوبی‌ها و بدی‌ها و زیبایی‌ها و زشتی‌ها را با هم ببینیم. ♦️سخن آخر اینکه در مسئله کج‌اندیشی درباره‌ی تاریخ و پیشنیه‌ی ایران، این روحانیان هستند که باید درک خود تمیزکاری و بهینه کنند. -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روش شناسی مطالعات اربعین 🖋استاد حمید پارسانیا ⬅️از پدیده پیاده روی اربعین می توان به روش شناسی مطالعات اربعین و لزوم تکثر روش شناسی از واقعه اربعین به خاطر گستردگی آن رسید. این روش شناسی مطالعات اربعین باید در مورد مناسک دینی هم به کار برود که این مربوط به جامعه شناسی دینی است و تاکنون مورد غفلت واقع شده است. ⬅️این پدیده را می توان با چند روش بررسی کرد: 🔸1. اول اینکه زیارت اربعین را به عنوان یک امر تکوینی که در قلمرو تکوین مراد خداوند قرار می گیرد بررسی کنیم که این بعد مربوط به بعد الهی و عرفانی اربعین می باشد و در قلمرو رفتار فردی نیست. این روش همان چیزی است که به گفته ملاصدرا جغرافیای ملک با ملکوت در هم تنیده شده است. انسان کافر خود آتش متحرک است ولی انسان مومن بهشت متحرک و این همان چیزی است که پیامبر می گوید من از فاطمه بوی بهشت استشمام می کنم. 🔸2. ساحت دیگر در بررسی اربعین و مناسک دینی این است که از این جهت مورد توجه قرار می گیرند که این مراسم فعل انسانی است و انسان به عنوان یک کنش گر مطرح است. البته خود این ساحت دارای یک دوگانگی است که اولین آن به لحاظ تجویزی به موضوع اربعین می پردازد و این مسائل مطرح می شود که آیا فردی که این کار را انجام می دهد کار خوبی انجام داده یا خیر؟ کار واجبی انجام داده یا مستحب یا مباح؟ در واقع این ساحت شریعتی مناسک اربعین است. در این بعد در واقع ما اربعین را به لحاظ دینی می شناسیم نه به لحاظ واقعیت وجودی آن و روش این ساحت رجوع به روایات است. 🔸3. از لحاظ اینکه اربعین فعل انسانی است این حوزه مربوط به عمل انسان هاست و این یک پدیده و مطالعه تاریخی و میدانی است. در این روش به یک مطالعه پدیده زمانی و مکانی می پردازیم. در این بعد به این می پردازیم که چه کسانی مخالف آمدن مردم بودند و چه کسانی موافق. وقتی با آمدن آنها مخالفت شد کنش گران چه کردند؟ آیا از رفتن منصرف شدند و یا به تهدیدها توجهی نکردند؟ و اگر به زیارت رفتند توسط تهدیدکنندگان چه برخوردی با آنها شد؟ ♦️احکام در این حوزه ها را نباید با هم خلط کرد یعنی که اگر در مقطعی تاریخی کنش گران به این تجویز عمل کردند و در دوره ای دیگر عمل نکردند نباید آن را به شریعت نسبت داد و این همان خطری است که در مطالعه مناسک دینی ممکن است رخ بدهد و رخ هم داده است. -به نقل از کانال استاد پارسانیا http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠اربعین، از نمایی نزدیک 🖋مهراب صادق‌نیا ✅ امسال این امکان را داشتم که قدم‌زنان از نجف تا کربلا بروم. مثل همه‌ی راه‌پیمایان، از نذري شیعیانِ مهربانِ عراقی استفاده کردم، در موکب‌هایشان و در میان جمعیّت سوگوار خوابیدم، با آن‌ها هم‌کلام شدم، با غیر ایرانی‌ها سخن گفته و احوال‌شان را پرسیدم، و مثل دیگر زیارت‌کنندگان، تنِ خسته خود را به کرامت بین‌الحرمین سپردم. در همه‌ی این لحظه‌ها چیزهایی دیدم که نمایش‌های تلویزیونی امکان و یا تمایل نشان دادن‌شان را نداشت. معتقدم عاطفه‌‌گراییِ ناشیانه‌ و سیاست‌اندیشیِ آزاردهنده‌ی تلویزیون و برخی روزنامه‌ها اجازه نمی‌دهد ماهیّت این رخداد آن‌گونه که هست خود را نمایش دهد. 🔶 در این یادداشت کوتاه، که ممکن است ادامه داشته باشد، به چند نکته اشاره می‌کنم: 🔸پیاده‌روی اربعین میدانی است برای دادوستدهای فرهنگی شیعیان. آن‌ها در این میدان تجربه‌های فرهنگی خود را به اشتراک می‌گذارند، از احوال هم خبر دار می‌شوند، تجربه‌های مختلف مذهبی خود را به نمایش می‌گذارند و از خرده تفاوت‌های فرهنگِ دینی خود آگاه می‌شوند. آن‌جا چای ایرانی کنار چای عراقی، نوحه‌ی هندی کنار نوحه‌ی آذری، سینه‌زنی پاکستانی کنار سینه‌زنی عربی، و ... قرار گرفته بود و از هم رنگ می‌گرفت. 🔸اربعین هویّت‌های مختلف شیعی را در یک قاب بزرگتر و یک هویّت فراگیرتر نشان می‌داد. مشارکت‌کنندگان در راه‌پیمایی اربعین در کنار این مشارکت مذهبی، می‌آموختند که صورت‌های دیگری هم از شیعه بودن وجود دارد. صورت‌هایی که یکی از وجوه مشترک‌شان مهر امام حسین علیه‌السلام بود: "حُبُّ‌الحسین یجمعنا". 🔸مشاهده‌پذیری یکی از شیوه‌های مبارزه‌ی اقلیت‌های مذهبی و فرهنگی و قومی برای کسب حقوق بیشتر و به رسمیت شناخته شدن است. پیاده‌روی اربعین فرصت مناسبی برای دیده شدن شیعیان است. در این آئین آن‌ها هم برای خود و هم برای دیگران مشاهده‌پذیر می‌شوند. یکی از چیزهایی که برای راه‌پیمایان جالب بود، تعدادشان بود که به آنان این احساس را می‌داد که چقدر زیادند. 🔸با شماری از غیرایرانی‌ها هم‌کلام شدم، آنان با پرچم‌ها و نشانه‌هایی از کشورهای خود آمده بودند، برخی از آن‌ها شناخت چندانی از ایران نداشتند، بیشترشان از احساس معنوی عمیقی که مشارکت در این آئین در آن‌ها پدید آورده بود، خود سخن می‌گفتند. 🔸آن‌جا مهربانی و دستگیری و گذشت، بی‌دریغ قسمت می‌شد. موکب داران داشته و نداشته‌ی خود را در سفره‌ی اخلاص می‌ریختند و به زیارت‌کنندگان می‌دادند. آن‌ها را میهمانان خود می‌دانستند و از هر کمک و خدمتی به آن‌ها دریغ نمی‌کردند. 🔸اربعین را گفتگوی ملّت‌ها دیدم. ملّت‌هایی که گویی سیاست و سیاست‌مداران خود را در کشورشان جا گذاشته و آمده بودند تا در یک آئین مذهبی مشارک کنند. یمنی‌ها، لبنانی‌ها، روسی‌ها، آذربایجانی‌ها، هندی‌ها، پاکستانی‌ها، اروپائی‌ها و ... هر کدام پرچم کشور خود را داشتند ولی فراتر از سیاست‌های حاکم بر کشور خود، با دیگر هم‌کیش‌های خود در انجام این آئین مذهبی مشارکت می‌کردند. از دولت‌ها خبری نبود، حتی از دولت عراق، گویی دورا دور زمینه‌ی اجرای این مراسم را فراهم آورده بود. کسی شعار سیاسی نمی‌داد، یادداشتی سیاسی حمل نمی‌کرد و در مجموع، در آئین اربعین، سیاست کم‌جان بود. تنها برخی از سازمان‌های ایرانی نوشته‌هایی (تا اندازه‌ای سیاسی) را بین زائران تقسیم می‌کردند. 🔸در این مراسم شعارها و نمادهای اختلاف‌برانگیز ندیدم. زیارت‌کنندگان شعارهای اختلافی و یا تفرقه‌افکنانه نمی‌دادند. نزدیکی‌های عمود ۱۴۰۰ یک عمامه‌به‌سر جوان ایرانی چند شعار بر علیه برخی جریان‌های مذهبی اهل سنّت و آمریکا و انگلیس داد، که کسی با او همراهی نکرد. 🔸پیش از رفتن فکر می‌کردم که مراسم اربعین باید خیلی ایرانیزه شده باشد، ولی مشاهدات من نشان داد چنین نیست. نمی‌دانم نرخ مشارکت‌کنندگان ایرانی در این مراسم چه میزان است، ولی ادبیات کلّی این آئین عربی و البته عراقی بود. این مسأله می‌تواند به پیشینه‌ی بلند این مراسم در عراق برگردد. 🔸اسراف، تولید زباله، تهدید‌های بهداشتی، برخی رقابت‌های درون‌مذهبی که ممکن است به پررنگ شدن شکاف دینی بیانجامد، و ... نباید از چشم دور بماند. ۹۷/۸/۸ -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روحانیت علیه روحانیت! 🔸اختلافات مکتوم و جدال‌های معلوم 🖋علی زمانیان ⬅️روحانیت ایران در حال حاضر امواج تند و بعضا نگران کننده‌ای را از سر می‌گذراند. تجربه‌هایی که به ویژه در چند دهه‌ی اخیر با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، هر یک آثار و نتایجی در پی داشته و دارد. علاوه بر این که علل و عواملی دست به دست هم داده است تا روحانیان در فراز و نشیب تاریخی و سرنوشت‌ساز کنونی به انواع مسئله‌ها دچار شوند، نتایج و پیامدهای تضعیف کننده نیز حیات اجتماعی و سیاسی روحانیت را با چالش روبرو کرد. ⬅️پرداختن به سلسله‌ی علل و عوامل، نیاز به نوشتاری طولانی دارد، اما در این جا صرفا به یک نکته اشارتی می‌شود. ⬅️در طول تاریخ، روحانیت همواره سعی کرده است منزلت و احترام گروه، صنف و یا طبقه ی خودشان را در ساحت عمومی جامعه حفظ نماید. مراعات یکدیگر را بکنند و دست کم در علن و آشکارا مقابل یکدیگر صف آرایی نکنند. از این رو با همه‌ی اختلافات و احیانا تقابل‌هایی که با یک‌دیگر داشتند، آن اختلافات را مسکوت گذاشته و از بیان آن نزد جامعه خودداری می‌کرده است. اما آن رابطه‌ی به ظاهر مسالمت‌آمیز میان روحانیت، در سپیده‌دم پیروزی انقلاب، جای خودش را به تیرگی رابطه و تقابل آشکار داد. این تقابل و رویارویی از بالاترین سطح روحانیت، یعنی مراجع تقلید آغاز گردید. فارغ از ماهیت و محتوای نزاع‌ها و یا داوری در باب آن‌ها، اما این نکته را نمی‌توان از نظر دور داشت که بتدریج آن جدال‌ها و تسویه حساب‌ها به خیابان‌ها کشیده شد و هر یک از آن‌ها آثاری را بر جای گذاشت. ⬅️ستیز روحانیت علیه روحانیت، با افشاگری‌ها و متهم کردن‌ها آغاز گردید. برخی از مراجع تقلید در این نزاع‌ها مورد انواع بی مهری‌ها و توهین‌ها از سوی تریبون‌های رسمی و شعاردهندگان تندرو در تظاهرات‌های طراحی شده‌ی خیابانی قرار گرفتند. به خانه‌هاشان هجوم آورده شد و زندگی‌شان تخریب گردید. اوج چنین تقابلی را می‌توان در حصار چندساله و توهین‌های علنی علیه آیت الله منتظری ملاحظه کرد. آن تقابل هر چه که بود و فارغ از این که حق با چه کسی بود، اما روحانیت حاکم که بر سریر قدرت تکیه داشت، توجه نکرد که حتی اگر در این تقابل حق با آن‌ها باشد، اما این بدان معنا نیست که نتایج و پیامدهای عمل‌شان را خودشان تعیین و مدیریت می‌کنند. مهم این بود که آن حد و مرزِ احترام سنتی به روحانیت و به ویژه مراجع تقلید شکسته شد. آن چه که اهمیت داشت این بود که مرزهای حرمت روحانیت توسط خود روحانیت در هم فرو ریخت، مرزهایی که در طول تاریخ، کم و بیش مستحکم باقی مانده بود و حتی نظام پیشین هم آن را به رسمیت می‌شناخت. ⬅️نزاع و ستیز روحانیت علیه روحانیت، در حوزه و حریم روحانیت باقی نماند. مردم را نیز به میدان فراخواندند و از پشتوانه‌های آنان استفاده کردند. آنان نمی‌دانستند ممکن است مردم به فرمان‌شان بیایند اما دیگر به فرمان آن‌ها نخواهند رفت. این همان پاشنه آشیل نظامی شد که می‌خواست سقف سیاست را بر ستون حوزه بنا کند. نتیجه این شد که حریم سنتی مراجع تقلید و مجموعه‌ی روحانیت به دست خود روحانیت از میان رفت. آن دیواری که قرار بود بر سر برخی فرو بریزد اما بر کل روحانیت آوار شد و حرمت تاریخی و سنتی‌شان را در جدال‌ها تخریب کرد. روحانیتی که نقد اجتماعی نسبت به خود را برنمی تافت، به یک باره در برابر تهاجمی بزرگ قرار گرفت که از میان خودشان آغاز شده بود. ⬅️زمان و تاریخ، برنمی گردد. آن مرزهای شکسته، ترمیم نمی‌شود. دیوارهایی که بر حریم مراجع تقلید کشیده شده بود، برداشته شده است. اقتدار سنتی روحانیت با بحران روبرو شده و پایه های منزلت اجتماعی‌اش سست و بی اعتماد گشته است. البته اقتدار به علت‌های دیگری هم فرو ریخت، اما کشمکش روحانیت علی روحانیت، علت قابل تاملی است که باید در نظر داشت. روحانیت به جای این که گریبان دیگران و به ویژه روشنفکران را در فروکاهش منزلت اجتماعی و فروریختن مرزهای پیشین بگیرد باید که علت را در خود بجوید و خویش را به داوری تاریخ ببرد. ♦️جدال و کشمکش روحانیت علیه روحانیت هنوز ادامه دارد و بقایای اقتدار و احترام سنتی را چون سیل با خود می برد. این نزاع و ستیزها سرمایه تاریخی‌شان را فرسوده می کند، البته اگر چیزی باقی مانده باشد. 1397/08/12 -به نقل از خرد نقد http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠من یک ضد آمریکایی هستم 🖋میثم مهدیار ♦️اگر شما یک فعال و دلسوز واقعی محیط زیست باشید حتما ضد آمریکایی هستید چون آمریکا بزرگترین آلوده کننده محیط زیست در جهان است ♦️اگر شما یک فعال صلح جهانی باشید حتما ضد آمریکایی هستید چون آمریکا بیشترین نقش را در هدایت مستقیم و غیر مستقیم جنگ ها در جهان در دهه های اخیر داشته است و میلیون ها انسان را به کام مرگ فرستاده است. ♦️اگر شما دموکرات واقعی باشید حتما ضد آمریکایی هستید چون آمریکا تعداد زیادی از دولت ها و حکومت های مردمی از شیلی تا ایران را با کودتا ساقط کرده و در عوض مانع از سقوط بسیاری از حکومت های دیکتاتوری از جمله سعودی ها بوده است. ♦️اگر شما یک فعال ضد سرمایه داری یا یک چپ واقعی هستید حتما یک ضد آمریکایی هم هستید چون آمریکا تجلی سرمایه داری وحشی مدرن و پست مدرن است که بیشترین درآمدش از تولید و فروش سلاح های کشتار جمعی است. ♦️اگر شما یک مسلمان واقعی باشید حتما ضد آمریکایی هم هستید چون در یک دهه گذشته آمریکا به دو کشور مسلمان حمله کرده و ضمن تجهیز و آموزش تروریست ها، با ایجاد جنگ نا امنی در استراتژیک ترین منطقه انرژیک جهان تامین انرژی برای جهان سرمایه داری را تضمین کرده است. ♦️اگر شما یک خانواده دوست واقعی باشید حتما ضد آمریکایی هم هستید چون هالیوود یکی از اصلی ترین ابزارهای فرهنگی سرمایه داری برای اضمحلال خانواده ها بوده است. ♦️اگر شما یک فعال حقوق بشر باشید حتما یک ضد آمریکایی هستید چون هرساله تعداد زیادی (امسال تا کنون نزدیک به هفتصد نفر) آمریکایی به دست پلیس آمریکا کشته می شوند و این رژیم بسیاری از کسانی که تهدیدی برای جهان خواری او هستند در سراسر دنیا با ترور و صحنه سازی از بین می برد. همچنین انسانهای بسیاری در آفریقا و آسیا به عنوان موش آزمایشگاهی طعمه آزمایشهای دارویی و میکروبی و شیمیایی این رژیم شده اند. ♦️اگر شما یک فعال حقوق کودکان باشید حتما ضد آمریکایی هم هستید چون بزرگترین حامی دولت کودک کش صهیونیستی امریکاست و هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی ماهانه دهها کودک پاکستانی و افغانستانی را به کام مرگ میفرستند. ♦️اگر شما یک ایرانی واقعی باشید حتما ضد آمریکایی هستید چون بیشترین هجمه های اقتصادی (طرح اصلاحات ارضی،تحریم، بلوکه کردن پولها و.. ) محیط زیستی ( طرح اصل چهارم ترومن) سیاسی ( کودتا، حمایت از جنایت های شاه، تحریک و حمایت صدام به حمله به ایران، حمایت از گروهک های تروریستی همچون منافقین و..) و تبلیغاتی و فرهنگی (از هالیوود تا فاکس نیوز) به ایران از جانب آمریکا بوده است. ♦️اگر شما مدافع حقوق زنان و مخالف استفاده از زنان به عنوان کالاهای جنسی هستید شما حتما یک ضد آمریکایی هستید چون آمریکا و هالیوودش مظهر و مبلغ استثمار جنسی زنان است. ♦️اگر شما مدافع واقعی علم در خدمت بشریت باشید حتما ضد آمریکایی هستید چون سلاح های پیشرفته و گوناگون آمریکا نماد و پیشرو استفاده ابزاری از علم در جهت نابودی بشر و محیط زیست است. 🔴و دهها دلیل دیگر وجود دارد که اجازه نمی دهد یک ایرانی ضدآمریکایی نباشد. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠نامه‌ای برای پاپ، نامه‌ای برای چه؟ 🖋مهراب صادق‌نیا ⬅️روز گذشته آیت‌الله دکتر محقق داماد به زبان فارسی نامه‌ای به پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیک‌های جهان نوشته و از ایشان خواسته‌اند که در مسئله‌ی تحریم‌های ظالمانه‌ی آمریکا علیه ایران مداخله کرده و "ارشادات لازم را مبذول" دارند. ⬅️پاپ فرانسیس احتمالاً این نامه را که با ادبیاتی حقوقی-الاهیاتی و تا اندازه‌ای مستند به کتاب مقدس مسیحی نوشته شده است، بخواند و خوش‌حال شود که " یکی از معلّمین دینی" از ایران در این شرایط سخت ارشادات او را مفید دانسته و از او کمک طلبیده است. اما احتمالا پیشِ خودش فکر خواهد کرد که به یک حکومت سکولار در یک کشور بیشتر پروتستان، چه ارشادی می‌تواند داشته باشد. ⬅️سال‌هاست که شماری از ارباب ادیان به بهانه‌ی محیط زیست، گازهای گل‌خانه‌ای، جنگ و ترور، مهاجرت و پناهندگی و ده‌ها معضل بین‌المللی گرد هم جمع می‌شوند، به هم نامه می‌نویسند و توان خود را برای حل این مشکلات روی هم می‌گذارند ولی آب از آب تکان نمی‌خورد. این یعنی آن که مذهب نقش سنتی خود را دستِ‌کم در سطح قدرت‌ها و حاکمان از دست داده است. ⬅️حکومت‌های امروز ترجیح می‌دهند که به مجامع و قوانین بین‌الملل پای‌بند باشند تا به آموزه‌های کتاب مقدس و نصحیت‌ها و ارشادات پاپ‌ها. ⬅️من هم می‌دانم احتمالاً استاد ما از سرِ دل‌سوزی و تعهّد به ملّت خود خواسته است با کمک ارشادات پاپ فرانسیس وجدان عمومی جامعه‌ی آمریکا را بیدار کند، بلکه رئیس جمهور خیره‌سرشان را وادار کنند که قدری از ماجراجویی خود دست بکشد؛ ولی واقعیّت آن است که حاکمانِ جهان، دین را به توده‌ها داده و قدرت را از آنِ خود کرده‌اند و در این میان معلم‌های دینی حرفشان در کشور خودشان هم شنیده نمی‌شود، چه رسد به جامعه‌ای که خود را سکولار معرفی می‌کند. ⬅️در دنیای امروز، دین و فهم دینی ممکن است برای توده‌ها مهم باشد، آن‌قدر که برایش جنگ کنند و یا صلح؛ اما برای حاکمان نه. در روزگار ما همین که پاپ فرانسیس و همه‌ی پاپ‌ها و معلمان و مبلغان ادیان بکوشند پیروانشان را از جنگ‌های مذهبی بر حذر دارند و کمک کنند تکفیر و تبشیر آتش کینه و دشمنی نیافروزد، کاری بس ستُرگ کرده‌اند. ۹۷/۸/۱۳ -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠سابقۀ پیشین و روز پسین 🖋رضا بابایی ⬅️روحانیت و حوزه‌های علمیه در ایران، از روز نخست تا امروز، دو مسئولیت را برای خود تعریف کرده‌‌اند: اجتهاد و تبلیغ. اگرچه مقصد و مقصود نخست طلاب، اجتهاد است، در عمل گروهی اندک از آنان به این جایگاه می‌رسد؛ به‌ویژه از آن رو که مجتهد اگر به مقام مرجعیت نرسد و مردم از او تقلید نکنند، اجتهاد او فایده‌ای چندان برای دیگران نخواهد داشت. از سوی دیگر شمار کسانی که می‌توانند بر مسند مرجعیت بنشینند و رساله بدهند و مقلدانی را گرد خویش جمع کنند، در هر دوره‌ای کمتر از انگشتان دو دست یا قدری بیشتر است. ⬅️بنابراین بیشتر طلاب، ناگزیر روی به سوی تبلیغ می‌آورند و برخی نیز شغل‌های متناسب با شخصیت حوزوی‌شان یا حتی نامتناسب با آن برمی‌گزینند. از این رو حوزه در ادوار گذشته اندک‌اندک ماهیت تبلیغی یافت و بیشتر مرکزی برای تربیت مبلغ شد تا پرورش مجتهد. ⬅️دروس و برنامه‌های حوزوی نیز همین رویکرد را یافت؛ به‌گونه‌ای که اکنون وابستگی حوزه‌های علمیه در ایران به منبر و خطابه و فرصت‌های تبلیغی(محرم، صفر، فاطمیه‌ها، رمضان، مجالس ترحیم و...) در حد پیوستگی ماهوی است و بدون این فرصت‌ها فلسفۀ وجودی حوزه نقصانی عظیم می‌پذیرد. ⬅️افزون بر این، نتیجه‌ای که حوزه از رهگذر تبلیغ در روستاها و شهرهای دور و نزدیک گرفته است، بسیار بیش از فایده‌ای است که از تعدد مرجعیت‌ها و مجتهدان برده است. ⬅️پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و حضور حوزویان در مناصب سیاسی و اجتماعی، حوزه برای پیشبرد اهداف فرهنگی و سیاسی خود، همچنان روی به سوی تبلیغ آورد و اندیشید که می‌تواند از طریق گفتار و نوشتار و گاهی اجبار، گره‌های سیاسی و فرهنگی و اخلاقی و اجتماعی جامعه را بگشاید؛ غافل از آنکه معضلات اجتماعی را در جامعۀ پیچیدۀ شهری نمی‌توان با سخنرانی و گفتارهای تبلیغی و نصیحت و گاهی روش‌های قهری حل‌وفصل کرد. مثلا وقتی با پدیدۀ ازدواج‌گریزی جوانان روبه‌رو شد، نخست در فضیلت ازدواج سخن‌ها گفت و کتاب‌ها نوشت و پی‌درپی جلو دوربین صداوسیما رفت. در گام دوم خانواده‌ها را به آسان‌گیری در ازدواج جوانان توصیه کرد. هم‌زمان به افزایش وام ازدواج و راهکارهای این‌چنینی روی آورد. اما همسرگزینی و تشکیل خانواده، بیش از توصیه و تبلیغ و سخنرانی و وام، به امنیت شغلی و امکانات حداقلی و امیدواری به آینده نیاز دارد، و اشتغال‌زایی سراسری نیازمند همگرایی در سطح ملی و بلکه جهانی است و نهادهای ایدئولوژیک مانند حوزه، بیشتر در حفظ مرزها و برجسته‌سازی تفاوت‌ها می‌کوشند تا همگرایی با همۀ طبقات و گرایش‌های اجتماعی و هم‌زیستی اختیاری با جهانیان. ⬅️همچنین هیچ‌ یک از فضیلت‌های اخلاقی در جامعه نهادینه نمی‌شود مگر آنکه زمینه‌های اجتماعی آن فراهم شود. زمینه‌های اجتماعی نیز کمترین نیاز را به سخنرانی و تبلیغات و گفتار و نوشتار و اجبار و نصیحت دارد. گفتاردرمانی، اگرچه در برخی محیط‌ها و برای برخی مخاطبان پاسخگو است، به هیچ روی نمی‌تواند ساختار جامعۀ شهری را دیگرگون کند، یا همۀ نظریه‌های علمی را یک‌سره به زانو درآورد؛ نظریه‌هایی همچون «روان‌شناسی قدرت» که می‌گوید: «در جهان انسانی هیچ چیز به اندازۀ قدرت، انسان‌ها را به‌ یک‌دیگر شبیه نمی‌کند. بنابراین بدون مدیریت قدرت، مدیریت توسعه‌محور جامعه ممکن نیست.» ⬅️نهاد و گروهی که مسئولیت کشورداری را بر عهده می‌گیرد، می‌بایست مقتضیات کشورداری و تجربه‌های کلان بشری را بپذیرد و با برخی خصلت‌های تاریخی خویش وداع کند؛ اگرچه آن خصلت‌ها و روش‌ها در دوره‌هایی از تاریخ کارساز بوده‌ و حتی معجزه کرده است. اما متأسفانه گاهی چنان است که حافظ گفته است: آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر کین سابقۀ پیشین تا روز پسین باشد. -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠رمزگشایی از یک علت بر زمین ماندن مهمترین توصیه‌‌های رهبر انقلاب 🖋محمد مطهری ⬅️اگر بنا بود در میان صدها توصیه رهبر انقلاب در دوره سی ساله رهبری، فقط و فقط یک جمله به عنوان کارسازترین، راهگشاترین و کلیدی‌ترین توصیه انتخاب شود، من بی‌تردید جمله‌ای را انتخاب می‌کردم که ایشان ماه گذشته در ابتدای درس خارج خود بیان کردند و با یک هفته تأخیر منتشر شد: «مسئولان جز در موارد نظامی، امنیتی و اموری که با دشمن مقابله داریم، باید شفاف باشند». ⬅️جالب است که امیرالمؤمنین علی(ع) در کلام خود - که این توصیه رهبری بیانی از آن است - اطلاع مردم از همه امور به جز اسرار جنگی را یکی از «حقوق مردم بر خود» به عنوان حاکم می‌شمارند (َالا وَ اِنَّ لَکُم عِندِی اَن لَا اَحتَجِبَنَّ دُونَکُم سِرّاً اِلّا فی حَرب). ⬅️اگر این توصیه اسلامی ولو به طور ناقص در کشور ما رعایت شده بود، امروز نه تعفن اختلاسها جمله «تا توانستند خوردند و بردند» را تبدیل به اعتراضی شایع کرده بود، نه فقر و اعتیاد و فحشا و سرقت و مستی هرگز در حد و اندازه امروز بود، نه این مقدار بدبینی نسبت به روحانیت وجود داشت، نه دینداری مردم این میزان لطمه دیده بود، نه روسریها در مقابل نگاه بی‌تفاوت اکثر مردم بر سر چوب می‌رفت، نه این تعداد «خوار» (زمین‌خوار، جنگل‌خوار، کوه‌خوار، دریاخوار و ...) آنهم از نوع پرنفوذ و خاردارش در دوره نظام اسلامی تولید شده بود، نه دلسوزانی به خاطر افشاگریِ به حق و درست به زندان و سلول انفرادی هدایت می‌شدند، نه برخی ژن‌های خوب و نازنین چنین جرات نشستن بر سر سفره‌های آماده را داشتند و نه شهر، جولانگاه زورگیران بود. (اخیرا دیگر استفاده از موتور و همراه را هم لازم نمی‌بینند و به تنهایی با پای پیاده و با تهدید قمه، موبایلها را از چنگ مردم بی‌پناه بیرون می‌آورند و خرامان از هوای پاییزی لذت می‌برند). به قول ناصر خسرو: خصم خرامان درين ضياع، فراوان! ⬅️این توصیه رهبر انقلاب عملا در سطوح مختلف مدیریتی و نیز صدا و سیما دنبال نشد و نخواهد شد، زیرا اولا برخی از مقامات (چه انقلابی و چه نیمه‌انقلابی یا غیر انقلابی و در رده‌های مختلف) اگر به این جایگاه رسیده‌اند از برکات عمل نشدن به همین توصیه است و طبعا با عملی شدن آن، موقعیت خود را در خطر جدی خواهند دید. ثانیا: مانور دادن روی این جمله نه نان دارد و نه سود جناحی. پس نمی‌توان آن را چماق کرد و بر سر جناح مقابل کوبید و بهتر است هر دو اردوگاه، کوتاه بیایند تا رازی از پس پرده‌ها برون نیفتد. ثالثا: این توصیه اگر عملی شود بسیاری از امور را باید برای مردم توضیح داد، که اگر خود مدیر هم به آن مایل باشد اطرافیان مانع‌تراشی می‌کنند. ⬅️بسیاری از اخباری که نباید محرمانه تلقی می‌شدند در کشور ما محرمانه بوده و هستند. دلایلی هم که اقامه می‌شود به ظاهر موجه است: سوء استفاده نکردن و شاد نشدن دشمن و بدبین نشدن مردم. (نتیجه این تدبیر را امروز می‌بینیم: نه دشمن شاد است و نه مردم بدبین!) ⬅️در واقع در بسیاری موارد، مشکل اصلی شادی دشمن نیست بلکه آرامش دوستان است و در معرض فشار افکار عمومی قرار نگرفتن و منافع شخصی و باندی. ⬅️چند روز پیش پیرمردی رنج‌دیده خطاب به یک وزیر چه پر معنا گفت: "خودتان می‌دانید و مملکتتان"! بنده هم دردمندانه می‌گویم که مسئولان عزیز! لاپوشانی‌ها و پاسخ ندادن به پرسشهای اذهان پر از ابهام مردم در عصر فضای مجازی، جامعه را خیلی زود به سوی انفجار می‌برد و قطعا خطر این مسأله برای نظام از خطر نفوذ و تحریم و تهدید دشمنان بسی بیشتر است. راه حل هم فیلترینگ‌ فضای مجازی نیست، فیلترینگ ظلمها، زیاده‌خواهی‌ها، پارتی‌بازیها و لاپوشانی‌هاست در کنار صداقت داشتن با مردم. ⬅️عمیقا معتقدم برخی برنامه‌ها و سیاستهای اطلاع‌رسانی صدا و سیما در دوره‌های مختلف مدیریتی، گر چه با نیت خدمت به نظام صورت گرفته و می‌گیرد، تأثیرش چیزی جز تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی وحتی اقدام علیه امنیت ملی نبوده است. ⬅️اینکه غالبا آن کلیپی از برنامه‌های تلویزیون، بیننده چند میلیونی در فضای مجازی پیدا می‌کند که در «برنامه زنده» پخش شده و در واقع از دست در رفته است باید مسئولان صدا و سیما را به تأملی عمیق وادارد. ⬅️قرار بر این است که مردم در نظام مردم‌سالاری دینی «سالار» باشند. ظاهرا رسم نیست که سالار را چنین بی‌خبر بگذارند؛ سالاری که اگر او را چنانکه باید در جریان ‌اخبار می‌گذاشتند از ترس او بسیاری از اقدامات غیرقانونی در کشور انجام نمی‌شد و امروز هر دروغ و اتهامی درباره نظام چنین مقبولیت گسترده‌ای در میان مردم پیدا نمی‌کرد. -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠مطهری علیه کهنه گرایی به اسم سنت گرایی 🖋استاد رسول جعفریان ♦️بخشی از مشکل ما در این شهر دانش پرور، این است که وقتی دوستان همدیگر را می بینند، فکر می کنند تمام عالم مثل آنها می اندیشند، در حالی که اندکی گردش در مراکز دیگر، می تواند زمینه های اندیشگی را عوض کند. ♦️برای مثال همین که آقای مطهری، پایش را به تهران گذاشت (سال 31)، و مسائل دنیای جدید را اندکی فراخ تر دید، در بسیاری از دیدگاههایش تأثیر گذاشت. ایشان، آن وقت، مسائلی را دریافت که بندرت در اینجا، قابل توجه بود. حضرتشان در یک سخنرانی با عنوان «قوانین اسلام در مقایسه با توسعه و تحول دنیای جدید» [حوالی سال 50] نکات جالبی را در باره ستایش عده ای از کهنه گرایی به اسم سنت گرایی مطرح کردند. عین عبارت ایشان از همان کتاب «پانزده گفتار» که حالا در مجموعه آثار 21 ایشان منتشر شده این است: 🔸«ما در اینجا که خود را پاسدار معارف اسلامی می دانیم باید یکی از وظایف خودمان را این بدانیم که از روی مبانی دقیق علمی فلسفی اجتماعی و مطالعات زیاد تاریخی این راه را میان این دو دسته مفرط و مفرُط در جامعه مشخص کنیم. [همچنان که با آن طبقه مبارزه می کنیم که انحرافات زمان را به نام پیشرفت زمان می پذیرند] با آن طبقه مبارزه کنیم که با هر جدیدی و با هر امر نوی مخالفت می کنند. یک عده افراد بودند که گویا که همه پیمانهایشان با کهنه بسته شده بود. مثلا برای نوشتن باید یک قلمدان مرکب باشد و لیقه به آن شکل باشد که چقدر وقت بگیرد برای اینکه این مرکب درست بشود و قلم دم به دم در دوات برود، چقدر وقت از این جهت می گیرد. باز قلم یک جایش مثلا پرمَد بنویسد یک جایش کم مد به جای یک خودنویس به این سادگی که انسان یک دفعه که به این سرعت پر می کند بعد ساعات متوالی می نویسد. فکرش هم دیگر صرف اینکه دائما متوجه دوات وقلم باشد نمی ‌شود می گفتند چون از قدیم پدران ما همیشه با دوات وقلم کار می کردند ما با خود نویس کار نمی کنیم به قول ان شخص گفته بود: «یترکون حمارالله و یرکبون شِمِندوفِر» حمار الله را رها می کنند و سوار شمن دوفر [قطار] می شوند! در مشهد- ما که یادمان نمی آید ولی شنیدیم – اولین باری که در آستانه برق کشیدند یک کسی هیاهو راه انداخت مردم ریختند و تمام چراغ برقها را خاموش کردند. به چه دلیل؟ مگر در متنی از متون اسلام در آیه ای از آیات قران مثلا وارد شده است که یا ایها الذین امنو علیکم به اینکه مبادا که این چراغ نفتی را از دست بدهید! یا ایها الذین امنو به اینکه مبادا اینکه همیشه الاغ سوار بشوید و غیر از الاغ چیز دیگری سوار نشوید. اینها مخلوط کردن دین با سنتهایی است که در میان مردم پیدا می شود و بعد شکل تقدس پیدا می کند. باز یادم هست در دهات تازه دبستان پیدا شده بود و یک آقایی اینجور استدلال می کرد ـ البته خلط مبحث بود ـ و در واقع مغالطه می کرد می گفت: ای اقا! این حرفها چیست، مگر مردم دیگر که مکتبخانه می رفتند ملا نمی شدند؟ مگر شیخ مرتضی انصاری از همین راه همین «الف دو زبر ان دو زیر ان دو پیش ان» ملا نشد؟ خوب بچه های ما هم همین جورند. او خیال کرده که شیخ مرتضی انصاری که شیخ مرتضی انصاری شد شرطش همین بود. البته این مانع بزرگی در راهش نبود. برای او هم اگر یک متد درسی بهتری تعیین شده بود از آنچه هم که شد خیلی بهتر می شد. این دیگر جزو اسلام نیست که مثلا ما نو آموز را که میخواهیم یاد بدهیم حتما باید به ان ترتیب الف ب و بعد الف سرگردان و از این حرفها باشد یا به شکل دیگری. اسلام که روی این جور مسائل تکیه‌ای نکرده است.» (مجموعه آثار: 21/483) -به نقل از کانال رسول جعفریان http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠چرا در آموزش های حوزوی، تغییر جدی نمی کنیم؟ 🖋استاد رسول جعفریان ♦️هر نوع برنامه ریزی آموزشی در حوزه علمیه قم می تواند راهگشای تغییراتی باشد که هم به نفع حوزه است، هم به نفع مردم و هم به نفع ایران. در این یادداشت دکتر رسول جعفریان به طرح دیدگاه های خود پرامون وضعیت نظام آموزشی حوزه های علمیه پرداخته اند: ⬅️اینکه مدیر حوزه های علمیه اخیرا گفته است: دویست رشته و گرایش در یازده حوزه دانشی در حال برنامه ریزی است»، خوب است، اما یک نکته مهم وجود دارد و آن نوع نگاه، نگرش و محتوایی است که به این افراد (طلاب) آموزش داده می شود. ⬅️به عبارت دیگر، تنوع در برنامه ریزی آموزشی، فقط بخشی از مشکل است، و عمده مسأله به نوع نگاه این افراد به مسأله دین و جامعه مربوط می شود. عقلانیت حوزوی، به طور خاص، با هزاران پیش فرض همراه و در هم تنیده است. اگر طلبه نتواند درباره آنها بحث و تردید کند، راه به جایی نمی برد. در واقع، این مسأله شبیه این است که ما در اصلاح متون درسی، فقط به فصل بندی و سر و صورت کتابهای درسی بپردازیم و از خط عبدالرحیم عبور کرده، به چاپ علمیه و از آنجا به حروفچینی فلان ناشر روز در پاساژ قدس و مجتمع ناشران برسیم، یا متن را با چند پرسش همراه کنیم. ⬅️تغییر دادن درون فکر این افراد، آشنا کردن آنها با معارف جدید، ایجاد تنوع و پذیرفتن نوعی تکثر اندیشه ای، تقویت خلاقیت فکری و نوآوری، همه مهم است. جالب است که این افراد، در همین نظام آموزشی که سی سال است برای آن کار می شود، تربیت شده، اما وقتی وارد جامعه می شوند، مانند شمار فراوانی از فارغ التحصیلان جامعة الزهراء، زیر فشار باورهای عامیانه مردم، همان اندک روشنگری که دارند، از دست می دهند و اسیر این باورها می شوند، و هنوز چند روز نگذشته، خودشان به عنوان عامل افزایش این باورها تبدیل می شوند. ⬅️تصور بر این است که ساختار دستگاه های عمومی تبلیغی در کشور هم به علاوه روند سیاسی کشور، موید آنهاست. به هر روی، حواسمان باشد، همه بودجه و وقت را صرف برنامه ریزی آموزشی نکنیم، فکر ترویج نوعی شفافیت، علم خواهی عمیق که قرآن روی آن تأکید دارد، تقویت نگاه های متفاوت، ایجاد فضای مناسب برای اندیشه ای آزادتر و حتی تقویت مباحثات دینی و تقویت تحمل برای شنیدن و فکر کردن در باره آراء مختلف باشیم. بدون شک، بخش مهمی از کار، آشنایی با تحولات مربوط به دین و فکر دینی در آن سوی دنیاست. ⬅️ما با اهل کتاب، نقاط بسیار مشترکی داریم، و سرنوشتی که آنها پشت سر گذاشته اند، از جهات زیادی برای ما آموزنده است. مرور بر آنها، از سر علم خواهی، نه فقط موضع گرفتن و از اول به هدف پاسخ دادن، می تواند ما را در تقویت حوزه ای فکورتر آماده کند. شاید این نتیجه گیری مستقیم مطالب بالا نباشد، اما باید بگویم، نفس این که غالب پایان نامه های حوزوی، ارزش مرور ندارد، دقیقا در این است که اندیشه ای پشت سر آنها جز اثبات اثبات شده ها ندارد، و الا مشکل فقط در شکل و شمایل آنها و فصل بندی و رعایت موازین رساله نویسی نیست. -به نقل از http://mobahesat.ir http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠کنفرانس وحدت اسلامی، از رؤیا تا واقعیت 🖋محمدتقی سبحانی ♦️سی و دومین اجلاس بین المللی وحدت اسلامی دیروز ۵ آذرماه در غیاب نمایندگان رسمی مذاهب اسلامی و بدون حضور رهبران سیاسی جهان اسلام، به کار خود پایان داد. ♦️دبیر کل مجمع تقریب بین المذاهب پیش از تشکیل کنفرانس نوید داده بود که «تلاش برای ایجاد اختلاف و ستیز در جهان اسلام با تلاش‌های گسترده مجمع تقریب مذاهب اسلامی و نهادهای تقریب‌گرا شکست خورده و ما در این کنفرانس آغاز این پیروزی را به جشن خواهیم نشست و اعلام خواهیم کرد که صفحه جدیدی در جهان اسلام در حال باز شدن است که در این صفحه نو شاهد غلبه جریان وحدت‌گرا در جهان اسلام هستیم.» و درباره فلسفه وجودی کنفرانس در وبگاه این مجمع می‌خوانیم: «هدف از برگزاری کنفرانس وحدت، ایجاد زمینه‌های اتحاد و هم بستگی جهان اسلام و هم فکری علما و دانشمندان، جهت نزدیک سازی دیدگاه های علمی و فرهنگی آنان در زمینه های فقهی، اصولی، کلامی، تفسیری و نیز بررسی مسائل و مشکلات مسلمانان و ارائه ی راه حل های مناسب و موضع گیری مشترک در برابر آن است.» ♦️سخن در این است که کنفرانس وحدت با هزینه‌های فراوان مادی و معنوی، تاکنون تا چه اندازه به آرزوهای خود نزدیک شده و ادامه این مسیر تا چه حد می‌تواند کمکی به آرمان‌های مورد نظر بکند. یک ناظر بیرونی با نگاهی واقع‌بینانه به صحنه درگیری‌های موجود در جهان اسلام، پرسش‌هائی را فراروی خویش می‌بیند که لازم است مسئولان امر، به دور از شعارها و بیرون از فضای رسانه‌ای به این سوالات پاسخ دهند: 🔸1. در کنفرانس امسال طرف‌های درگیر در جدال‌های جهان اسلام که قرار بود به «جشن پیروزی»بنشینند، چه کسانی بودند؟ و کدامین «صفحه جدید در جهان اسلام» در این اجلاس گشوده شد؟ و دقیقا کدام‌یک از اعضای حاضر قرار است این صفحه جدید را رقم بزنند؟! 🔸2. در کنفرانس کنونی برای «ایجاد زمینه‌های اتحاد و همبستگی جهان اسلام» چه اقدامی صورت گرفت؟ و اساسا کدامین اعضای حاضر در این کنفرانس از چنین ظرفیتی برخوردار بودند؟ و با کدامین ساز و کار سیاسی و فرهنگی قرار است این اتحاد و همبستگی در جهان شکل گیرد؟ 🔸3. در کنفراس کنونی چگونه و بین چه کسانی «هم فکری علما و دانشمندان، جهت نزدیک سازی دیدگاه های علمی و فرهنگی آنان در زمینه های فقهی، اصولی، کلامی، تفسیری» انجام شد و با توجه به کارنامه چند کنفرانس گذشته دقیقا چه چالش‌های فکری و علمی در بین کدامین متفکران شیعی و سنی به بحث گذاشته شد و مستندات پیشرفت در این موضوعات در کجا گرد آمده است؟ 🔸4. اما در خصوص «مسائل و مشکلات مسلمانان و ارائه ی راه حل های مناسب و موضع گیری مشترک در برابر آن» گذشته از تکرار جنایات اسرائیل و سعودی و خط و نشان کشیدن برای دشمنان، واقعا کدامیک از مشکلات جهان اسلام در این کنفرانس مطرح شد و چه راه حل‌هائی در برابر وضعیت بغرنج سیاسی، مذهبی و اقتصادی مسلمانان ارائه گردید و دقیقا چند نفر از شرکت‌کنندگان در کنفرانس چنین صلاحیتی داشتند و تا چه اندازه این کنفرانس را برای چنین هدفی جدی گرفتند؟ ♦️بی‌پرده باید گفت که همه شاخص‌ها نشان می دهد که کنفرانس وحدت اسلامی همچون سایر قطعات پروژه تقریب در این کشور، سالهاست که از کار افتاده و این پیکره نیازمند یک تعمیر بلکه تعویض اساسی است. ♦️در یادداشت‌های بعدی در اندازه بضاعت خود خواهم نوشت که پروژه تقریب در جمهوری اسلامی از سه بیماری بنیادین رنج می برد و تا این رویکرد اساسی اصلاح نشود، نه تنها به پیشرفت این پروژه نمی‌توان امید بست، بلکه با رفتن در بیراهه‌ها، به تدریج ظرفیت‌های اندکِ بازمانده نیز ناامید و زمین‌گیر خواهد شد. ♦️این سه مشکل اساسی عبارت است از: 🔹1. خلط میان اهداف چندگانه در میدان تقریب (از همگرائی مذهبی گرفته تا همزیستی اجتماعی و تا همکاری بین المللی) و در نتیجه سردرگمی در میان راهبردهای ناهمگون. 🔹2. ناتوانی در بسیج امکانات و اهرم های موثر در جهان اسلام و ناکارآمدی در بهره‌گیری از ظرفیت‌ها و مزیت‌های نسبی 🔹3. عدم بهره‌مندی از یک شبکه انسانی و رسانه‌ای هوشمند و کنشگر برای تعامل با نخبگان و گروه‌های موثر در بین شیعیان و اهل سنت و فقدان یک منطق و گفتمان تو‌در‌تو و اثربخش برای گفت و گو با گروه‌های درگیر و رقیب. -به نقل از نامه های حوزوی http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠احتضار موج اول رسانه ای انقلاب 🖋روح الله جلالی ♦️در مترو در آنسوی واگنی که من ایستاده بودم یک نفر به مرور مشغول مقدمه چینی برای سایرین بود که به این نتیجه برسد که باید به زور سیستم را عوض کرد. یک نفر دیگر نیز به او ملحق شد و با صدای بسیار بلندتر بحث را ادامه دارد که آب از سرچشمه گل است. کل مسیر این دو نفر گفتند و بقیه شنیدند. هر چه با صدای بلند ادامه دادند، کسی وارد بحث نمی‌شد. معلوم بود هر دو سیاسی هستند و اطلاعات هدایت شده ضعیفی دارند که راحت قابل رد بود. کم کم سخنانشان تند می‌شد و ابتذالی که در اخبار و استدلالشان بود برایم رنج آور. نه درد واقعی را می‌شناختند نه درمان را. نسخه هایشان فقط شورش را میشناخت و درهم کوبیدن و تقدیس و تسبیح گذشته‌ای پر از حقارت. آنها میگفتند و من به سوی دیگری می‌اندیشدم! ♦️در کنار سایر رسانه‌ها، بحث های فضای عمومی خیلی مهم و اثرگذار است که از آن به رسانه "موج اول" تعبیر می‌گردد، یعنی پیام رسانی و تبلیغ چهره به چهره. ♦️با خود می‌اندیشیدم که امروز سهم نیروهای انقلاب از این بحث های چهره به چهره چیست؟ به جد معتقدم «هیچ»! (هیچ در مقابل آنچه باید باشد.) ♦️نیروهای انقلابی بعنوان قدرتمندترین بازوی حامی نظام در میان مردم، به شدت در جنگ‌های سیاسی داخلی، فرسوده، دلزده و سطحی شده اند. بخش بزرگی از نیروی انقلابی شب خواب می‌بیند که صبح چگونه توی دهن رقیب سیاسی بزند، اما وسط روز روشن از اینکه آمار نماز جماعت و نمازخوانی در میان نسل‌های جدید چه وضعیتی دارد، اصلا دلمشغولی نمیگیرد و خود را با انداختن توپ به زمین دیگران راحت می‌کند. ♦️نیروی انقلابی واو به واو صحبت فلان رجل سیاسی را بررسی میکند که جمله ای برای کوبیدن وی بیابند اما تنها دو جلد کتاب شهید مطهری را راجع به زن و حجاب و اسلام و مقتضیات زمان را درست و درمان نمیخوانند. ♦️دردشان نمی‌گیرد که انقدر ضعیف بوده ایم که دانشجویم از من با تعجب میپرسد شما محمدرضا شاه را دیکتاتور می‌دانید؟! و دیگران هم همراهیش می‌کنند. ♦️در کل بخش مهمی از نیروهای ما از مباحث مبنایی تهی و از افراط در دعواهای جناحی انباشته هستند. وضعیت کشور پر از تلاطم است و قطعا «استقلال تاوان دارد»، اما میدان دادن به بحث‌های مبتذل به مرور تبدیل به جنگ داخلی ای میگردد که طرف های آن شورشیانی ناآگاه و قابل استثمار هستند. 🔴در کل معتقدم نیروهای حامی، در دفاع از حوزه «اندیشه» و «ساختار»، بخاطر افراط در دعوای روزمره «عملکرد»، بیشتر در خدمت ارتش نفرت افزای انقلاب هستند. -به نقل از کانال انقلاب اسلامی http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠از علم خبری نیست! 🖋استاد رسول جعفریان ♦️زمانی که بهترین کتابهای بازار در حوزه های پژوهشی، عبارت از رساله های دکتری و ارشد باشد، آن وقت باید امید داشت که تحولی در حوزه دانش در جامعه پدید آمده است. ♦️به عبارت دیگر، تنها مسیر درست در پیشرفت علم، در همه حوزه ها، عبارت از این است که بتوانیم، رساله های دکتری و ارشد را تبدیل به بهترین دستاوردهای علمی جامعه مان بکنیم. مثلا وقتی وارد یک کتابفروشی بروز می شویم، بهترین کارهایی که روی پیشخوان آن کتابفروشی است، رساله ها و پایان نامه های دانشگاهی باشد. وقتی یک پژوهش را می خوانیم، در پیشینه علمی آن بحث، یکسره به معرفی چندین رساله و پایان نامه بپردازد و بگوید که قبل از من چه تحقیقاتی در این زمینه شده است. ♦️وقتی دیدیم که افراد با افتخار رساله های دکتری و پایان نامه های خود را منتشر می کنند، و درصد قابل توجهی از کتابهای بازار علمی ما همین هاست، باید امید داشته باشیم که روزنه هایی برای گسترش علم فراهم شده است. ♦️اگر جز این بود، و کارهای تألیفی عمومی، تصحیحی، ترجمه و جز اینها جای رساله های دکتری و پایان نامه را در کتابفروشی ها گرفت، معنایش این است که هیچ پیشرفتی در زمینه دانش نشده است. ♦️مسلما همین امر در رشته های پزشکی و فنی و علوم پایه هم وجود دارد، بلکه در آنجا آشکارتر و بهتر است. ♦️به نظرم، امروز در جامعه ایران ما چنین نیست. درصد بسیار کمی از کتابهایی که در بازار است، رساله های دکتری و ارشد است. ♦️مشکل این است که بیشتر این رساله ها به گونه ای است که قابل نشر نیست. چون از ابتداء تا انتها مسیر درستی در نگارش آنها طی نمی شود. طبعا در جامعه هم اعتمادی به این رساله ها که بسیاری با تقلب نوشته می شود وجود ندارد. ♦️اگر فقط و فقط همین یک معیار برای پیشرفت علم در یک کشور باشد، کافی است که مطمئن شویم اتفاق مهمی در کشور ما نیفتاده است. در اینجا، مقصود بازار کتابهای علمی است نه داستانی یا هنری یا جز اینها. آن گونه کتابها و مطالعه آنها، سبب پیشرفت علم نیست. ♦️علم فقط و فقط در رساله ها و پایان نامه های دکتری و ارشد و مقالات مستخرج از آنهاست. ♦️کشور ما از این جهت فوق العاده ضعیف است. مرکز گردآوری رساله های دانشگاهی ما در کشور «ایرانداک» یک مرکز ورشکسته علمی ـ دانشگاهی است که هیچ کس به آن توجه جدی ندارد. ♦️برای شکل گرفتن جنبش پایان نامه و رساله، باید هزینه کرد. در کشور ما این امر غالبا و به خصوص در علوم انسانی و اجتماعی که مثل علف هرز رشد کرده، و حتی علومی که نام های دینی مثل علوم قرآنی و حدیثی و جز اینها را یدک می کشد، هیچ نمودی ندارد. -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠جای خالی ولتر در ایران 🖋رضا بابایی ♦️ولتر در قرن هیجدهم می‌زیست. مهم‌ترین انقلاب‌های ذهنی و عینی غرب در این قرن رخ داد؛ از پیروزی عصر روشنگری بر فرهنگ قرون وسطایی تا انقلاب کبیر فرانسه. ولتر در اروپای قرن هیجدهم، جایگاهی ویژه دارد. او اندیشه‌ای نیافرید و فلسفه‌ای نساخت و دانشی بر دانش‌های بشری نیفزود؛ اما در صحنۀ فرهنگ غرب، نقشی را بر عهده گرفت که هیچ فیلسوف و دانشمندی از عهدۀ آن برنمی‌آمد. او توانست اندیشه‌های پدران عصر روشنگری، همچون فرانسیس بیکن، اسپینوزا، جان لاک و لایب‌نیتس را در جامعۀ اروپایی نهادینه کند و از برج عاج نخبگانی به میان مردم بیاورد. بریان مگی در «سرگذشت فلسفه» می‌گوید: «ولتر خود هیچ‌گاه چیزی اصیل و در خور اهمیت به این مجموعۀ فکری نیفزود؛ اما با هر وسیله‌ای که در اختیار داشت(نمایشنامه، رمان، زندگی‌نامه‌نویسی، نامۀ سرگشاده، طنز، تاریخ‌نگاری) به تبلیغ این اندیشه‌ها پرداخت.» ♦️ولتر توانست اندیشه‌هایی را که فیلسوفان بزرگ عصر روشنگری روی کاغذ آورده بودند، به درون خانه‌ها ببرد و با جان‌ها بیامیزد. در این راه از همۀ هنرهای پرطرفدار آن روز، مانند نمایش و طنز و داستان و شعر و حتی ژانر نامه استفاده کرد. بدون ولتر، فرهنگ مدارا و ارزش آزادی و دموکراسی و اهمیت پاسخگویی دولت‌مردان به ملت، در کتاب‌ها می‌ماند و شاید نیم‌قرن پس از او اندک‌اندک راهی به سوی جامعه باز می‌کرد. تجربۀ ولتر به ما می‌گوید: تا اندیشه‌ای در قالب‌ها و ژانرهای مختلف بازگو نشود و از آن فیلم و رمان و نمایشنامه و تابلو نقاشی و طنز و کارتون ... نسازند، پا از کتاب‌ها بیرون نمی‌گذارد. ♦️ایران قدیم و معاصر نیز متفکرانی بزرگ داشته است، اما هنوز هنرمندان و طنزنویسان و سینماگران و نگارگران و خطاطان و معماران و گرافیک‌کاران و شاعران به این قافله نپیوسته‌اند. خطاطان بزرگ ما آیه‌ای از قرآن یا بیتی از حافظ را صدها بار نوشته و تابلو کرده‌اند، اما هنوز هیچ‌یک از آنان یک‌بار اعلامیۀ حقوق بشر را خوش‌نویسی نکرده است. به هر روی فرق است میان ملتی که طنزپرداز او کارمند غیر رسمی صداوسیماست با قاره‌ای که مردم آن پنجاه سال طنزهای ولتر را خوانده‌اند و از آن لذت برده‌اند و شب‌نشینی‌هایی دلپذیر برای خود ساخته‌اند. مفاهیمی همچون انسان‌گرایی، آزادی، حقوق بشر، صلح، مدارا، محیط زیست، دولت مسئول و شیوه‌های مدرن هم‌زیستی، همان اندازه که به فیلسوف و نظریه‌پرداز نیاز دارند، هنرمند و نویسندگان حرفه‌ای و اثرآفرینان دردمند هم می‌خواهند تا بخشی از فرهنگ عمومی جامعه شوند و در میان مردم جا خوش کنند. ♦️من از همین منظر به روشنفکری دینی می‌نگرم. روشنفکران دینی می‌کوشند برای مفاهیم عصر جدید که زندگی متمدنانۀ بشر در گرو آن است، پشتوانه‌هایی از دین بیابند و ترویج کنند. دین و هنر و توسعه و سیاست اگر در خدمت انسان و زندگی مادی و معنوی او نباشند، وسیله‌ای برای هدررفت استعدادها و توانایی‌های بشر می‌شوند. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0