eitaa logo
دغدغه‌های حوزوی
459 دنبال‌کننده
149 عکس
47 ویدیو
24 فایل
آئينه‌ای براى انعكاس مهمترين اخبار، دیدگاه‌ها، نقدها و تحليل‌هاى چالشی عرصه دين، فرهنگ، اجتماع، روحانيت و حوزه‌های علمیه... http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0 شناسه: @daghdagheha ادمین @a_r_moayedi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠مروری بر روابط روحانیت_حکومت 🔸به بهانه چهل سالگی انقلاب اسلامی 🖋محمد وکیلی ♦️هنگامی‌ که مرحوم شیخ انصاری(ره) فتاوایش پیرامون دایره اختیارات ولی فقیه را، تنها به گستره چند صفحه از کتاب مکاسب، طرح و بسط می‌نمود، شاید کمتر کسی گمان می‌کرد که یک سده بعد، این موضوع به یکی از چالش‌انگیزترین سوژه‌ها در حلقات بحثی فقها تبدیل شود. چالشی که دهه‌های پیاپی به‌طول انجامید، و درپی آن انشعابی دنباله‌دار میان ارباب افتاء پدیدار گشت که عده‌ای حیطه اختیارات فقیه را محدود در مقام فتوا و قضاوت بدانند و قرائتی دیگر برای او مقام تولیت در اجرای حدود شرع و شأن حاکمیت بر امت مسلمان نیز قائل شوند. در این قرائت، فقیه جامع‌الشرایط نه تنها مجاز به برپایی حکومت می‌باشد، بلکه بر وی واجب است برعلیه حاکم جور دست به قیام بزند. این نظریه گرچه همواره مخالفین تمام‌قدی را در مقابل خویش دیده و می‌بیند، اما دامنه مخالفت‌ها هیچگاه تا بدینجا کشانده نشده که حجیت شرعی عمل به نظریه مزبور، قائلینش را زیر سؤال برود. مخالفت‌های نخبگانی و درون‌گفتمانی علما، به نوعی مباحثه علمی به جهت تأثیر در رأی و نظر مجتهد دیگر تلقی می‌شده، نه تقابلی سخت و تکفیرگونه. شاهد این مدعا، برگ‌برگ از کتاب قطور تاریخ روحانیت است که به استناد آن می‌توان مدعی شد با شروع نهضت و سپس پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره)، نه تنها مخالفت عملی از جانب سایر مجتهدین هم‌طراز صورت نگرفت، بلکه در موارد بسیاری، سکوت علمای مخالف شکسته شد و توصیه‌هایی از زبان ایشان، به نفع قیام امام خمینی به گوشها رسید که همگان را به نصرت نهضت و تشکیل حکومت اسلامی فرا می‌خواندند. ♦️با این وجود همدلی زعمای حوزه با انقلاب اسلامی، چه از جانب موافقین آن و چه از سوی مخالفین تئوریکش، با افزوده شدن سالهای عمر جمهوری اسلامی قرین دل‌نگرانی‌هایی نیز شده است. نگرانی‌هایی که معطوف به عملکرد حوزه و روحانیت در فضا و مناسبات جدید و عصر حاکمیت اسلام به محوریت فقیه جامع‌الشرایط می‌باشد. از این حیث دل‌مشغولی و نگرانی اساسی حوزویان که می‌تواند سنگ محکی بر ارزیابی عملکرد روحانیت در بعد نسبت روحانیت-حکومت باشد را می‌توان در سه دسته برشمرد: 🔸اول: روحانیت محبوب شیعی که قرنها مأمن و پناه مستضعفین بوده و ندای اعتراض و حق‌خواهی‌اش از جوار امت مسلمان، همواره بر سر حکّام جور بلند بوده است، در عصر انقلاب به بدنه قدرت متصل گشته و از ابتدای انقلاب تاکنون نیز روزبه‌روز بر شمار طلاب و روحانیون شاغل در ارگانهای حکومتی افزوده می‌شود و این روند مستمراّ رو به افزایش است. در ارزیابی روحانیت از این منظر می‌توان شاخصه‌هایی همچون کشورداری، مردم‌داری، رسانه‌داری، سبک زندگی روحانیت قبل و بعد از انقلاب و نیز ارتباطات و تعاملات بین‌المللی را مدنظر قرار داد. 🔸دوم: نهاد حوزه که در طول سالیان مدید، همواره با حفظ استقلال مالی خویش، دستش را در مقابل حکومتها کوتاه نگه داشته و در عوض زبانش بر سر ایشان دراز بوده، حالا صاحب فرزندی است که بدون منّت، او را مشمول کمک‌های خود می‌نماید و برای بخش‌های مختلف مادر تئوریک خود یعنی حوزه علمیه، ردیف بودجه اختصاص می‌دهد. در این عرصه می‌توان تغییر و تحولات نظام اقتصادی حوزه‌های علمیه بعد از انقلاب، میزان و کیفیت گسترش کالبدی مراکز و نهادهای حوزوی و آثار و تبعات دریافت بودجه مستقیم از دولت و… را مورد بررسی قرار داد. 🔸سوم: برنامه مدیریتی همخوان با دستورات شریعت مقدس اسلام و متناسب با نیازهای نوبه‌نو شونده و به نسبت گسترده‌ی جامعه ایران، آنهم در عصر فراگیری انبوه دانش و فناوری‌های وارداتی رقیب، که در ذات خود تعهدی به موازین دینی ما ندارد و در ساده‌ترین حالت، محتاج پالایشهای علمی و اساسی می‌باشند که در کلیت آن تنها از دست حوزویان ساخته است. مباحثی چون علوم انسانی اسلامی، فقه نظامات، شیوه برخورد با تولیدات علمی جامعه غرب، تعاملات علمی با سایر ادیان و مذاهب و همزمانی انقلاب و تحولات تکنولوژیک غرب و نحوه مواجه روحانیت با این تحولات به ویژه در زمینه رسانه، فضای مجازی و پیداش شبکه‌های اجتماعی بدون مرز در این بخش قابلت بحث، تحلیل و ارزیابی دارد. -متن کامل در http://mobahesat.ir/17963 http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠آینده اسلام و فضلای حوزه ▪️حجت الاسلام حمید رجایی ♦️من واقعاً به فضلای حوزه، دل بسته‌ام و امیدوارم با درک صحیح از مناسبات جهان امروز (در فرآیند گفتگوی خوب) فارغ از تندروی و کندروی، شجاعانه و متواضعانه و با شیوه نامه ای صحیح با سپهر معرفت جهانی، وارد دیالوگ شوند. حوزه اگر چه باید انقلابی باشد، اما هرگز نباید برای دیگر کشورها بسان «برانداز حکومت» و «یک حرکت طوفنده» ظاهر شود. فرض کنید با یک شور پرخروش خواستید در کشوری دیگر بدرخشید و بسا حکومتش را هم سرنگون کنید، تا مثلاً انقلاب اسلامی را صادر کنید!! معلوم است که این ثمری ندارد (طبعاً بی‌خردی هم هست). نخست باید ملت‌ها بیدار شوند و مزهٔ اسلام را بچشند، تا زمانی که حدنصابی از طاغوت درون انسان و جوامع، فرو نریزد، طاغوت‌های برون، پابرجا می‌مانند، بله یک طاغوت می‌رود یکی دیگر می‌آید. بسا آن‌که می‌آید با ما دشمن‌تر و طعان‌تر هم بشود (مانند بن‌سلمان) انبیاء، نخست مردم را بیدار کردند و گاهی برای تأمین آن، «تولید مجال» کردند حتی با بت‌پرست و یهودی، پیمان صلح بستند. عالمان دین، نباید، کور، عمل کنند و نانتیجه‌گرا باشند. ♦️مسئلهٔ دیگری که از فضلای حوزه جداً مورد توقع است، «تولید علوم انضمامی» است. علم باید «مسئله حاضر» را حل کند. آنچه من در دانش حوزوی می‌بینم وفور مباحث کم‌فایده یا گاه انبوهی از مباحث جذاب نظری و خوش‌طعم و هفت‌آسمانی است که مدام با آب‌و‌تاب، گفته می‌شود و گوینده و شنونده را بسی خوش می‌آید... علم اگر کارآیی حل مسئله را نداشته باشد، آن خوشحالی و بهجتش، در جایی که باید مسئله حل کند، بیشتر شیبه «الکی‌خوش بودن» و دیوانگی است. بهت عارفانه، برای راه‌انداختن و کنترل پروژه و رفع عیب، برای در کوزه هم خوب نیست...(در جای خود، بله، نشان معرفت و شعور است) ♦️حال باید دید حوزه (و با همکاری دانشگاه) با این کم‌تجربگی انبوه، دانش ‌ناچندمنبعی، بی‌ارتباطی با گفتگوی تمدنی و گاه خودشیفتگی کمابیش، چگونه می‌خواهد برای خودش و جهان اسلام، علم انضمامی تولید کند؟! (شدنی است، اما نه با این هیئت...؛ با شاگردی و دیالوگ با جهان علم، بله) حوزه‌ای که یک عمر به ریش تجارب و علوم جهانی خندیده!! و غرب را نپژوهیده و آن را بیشتر از منظر سیاستمداران سفله و گندیده، دیده!! و اندیشمندان غربی را نجس یا متنجس دانسته!!! ♦️اما سومین توقع جدی از فضلای حوزه این است که ضمن استقلال از کل بدنهٔ حاکمیت، محکم پای ممانعت از منکرات یقینی دولتمردان و جریانات سیاسی، بیاستند. اختلاس، اشرافی‌گری، پاسخگونبودن، کم‌بضاعتی‌های ساختاری، فساد‌های سیستمی مانند فساد سیستم بانکداری، فساد سیستماتیک اقتصاد دولتی و مانند آن، اموری یقینی هستند. همان‌طور که در ضرورت «اقامه نماز» شک نداریم، در برچیدن سفرهٔ مفاسد یقینی هم قطعاً وظیفه داریم و بی‌تفاوتی و ‌پرستیژ «من پژوهشگرم»، «من فلسفه درس می‌دهم»، «من استادم» و «من نظریه‌پردازم» و... فایده ندارد. باید راهی جست. همه باید علیه «فساد قطعی» قیام کنیم. برخی از اساتید دانشگاه، فیلسوفان و استادان لمیده در تشک استادی‌اند و بسا ننر کرده حکومت هم باشند. اینان احتمالاً سرسلامت به گور نخواهند برد. مؤمن باید ناهی از منکر باشد. بله در روش‌های برچیدن سفره فساد، حتماً به حوزه نظری و اجتهادهای بدیل برمی‌خوریم، آنجا دیگر نباید با رگ برآمدهٔ غیرت ورود کرد. باید متواضانه راهکار کاهش فساد قطعی را جست. خیلی وقت‌ها راهکارهای ارائه‌شده برای مبارزه با فساد، بچه‌گانه و فرسوده است. مثلاً آقای مبارز می‌خواهد با نصیحت، با وعظ اخلاقی و بیانات انقلابی، فساد جمع شود و توجه و سواد آن را ندارد که فساد باید بطور سیستمی و ساختاری مورد تضعیف نهی و برچیدن باشد. ساختار بانک و اقتصاد باید حامی سلامت اقتصادی و مالی باشد. جهان، تجارب خوبی دارد، نباید چرخ را دوباره اختراع کرد. گاهی شکافندگان فلک، دجال‌اند. دروغ می‌گویند، چیزی در چنته ندارند... اگر دارند، همان معارف آسمانی و غیرانضمامی است... (گاهی، برخی) ♦️فضلای حوزه می‌دانند بسیاری از مسائل در رفتارهای اجتماعی و سیاسی، نظری هستند. گاهی می‌بینیم یک عالم دین در آن حوزه نظری، حنجره می‌درد و وااسلاما می‌گوید!! گویی خدای علم است!! نمی‌داند این مسئله، مشمول تکثر دیدگاه است و شق بدیل اجتهادی دارد و نباید ادبیات مباحثه در آن، خطابی و پر جوش و خروش باشد. (کاری که معمولا خطیبان می‌کنند) فرض کنیم در مورد موسیقی یک عده با خروش انقلابی قیام کنند که «آقا می‌خواهیم نباشد یا باشد!!» که چه بشود؟ بله ممکن است عده‌ای برای اجتهاد خودشان، ترویج کنند، اما خطابهٔ آتشین وسط اجتهادها، از شعب تکبر و جنون است. بنگرید چقدر از آن را در جوامع ایدئولوژیک می‌توان یافت. -به نقل از کانال طلوع مهر http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روحانیت؛ از موعظه گری تا فهم ساختارهای اجتماعی 🖋دکتر بیژن‌ عبدالکریمی ♦️روحانیت و حوزه‌های علمیه ما خود را محدود به فضای ذهنی، فرهنگی و اعتقادی جامعه کرده‌اند، اما کمتر به هستی اجتماعی و واقع‌بودگی تاریخی و اجتماعی ما می اندیشند. ♦️یعنی چنین نیست که مردم صرفا بر اساس اعتقاداتشان و اندیشه‌هایشان زندگی کنند، بلکه برعکس، بسیاری از اعتقادات و باورها و شیوه زیست افراد جامعه تابعی از شرایط، واقعیت‌ها و ساختارهای اجتماعی است. ♦️برای مثال، رشد روزافزون متزلزل شدن نهاد خانواده یا رشد فحشا، رشوه گیری یا فساد اخلاقی صرفا حاصل تغییر باورها و نظام ارزشی افراد جامعه نیست که با تکیه صرف بر خطابه، منبر و تبلیغات بتوان در برابر آنها مقاومت کرد و کوشید فرضا احترام به نهاد خانواده و تلاش برای حفظ آن یا رعایت دیگر ارزشهای دینی و اخلاقی را در جامعه بسط داد؛ بلکه این خود روند واقعیت زندگی و بیماری ساختارهای اجتماعی است که تا حدود زیادی مسیر زندگی افراد جامعه را تعیین میکند و رفتار آزادانه و مختارانه و عاملیت و فاعلیت اخلاقی در این میان نقش بسیار کم‌رنگی دارند. ♦️رشد فحشا، ارتشا، یا استفاده از مواد مخدر در جامعه را بیش از آنکه معضلاتی اخلاقی بدانیم، باید حاصل شرایط نابسامان زیستی مردم به دلیل بیماری و ناتوانی ساختارهای اجتماعی تلقی کنیم. ♦️این نحوه تلقی از مسائل، همان امری است که در میان بخش کثیری از روحانیون و حوزویان و مراجع ما کمتر دیده می شود. لذا روحانیت و حوزه های علمیه ما بدون تغییر نگرش در جهت توجه به هستی و واقع‌بودگی اجتماعی و تاریخی کشور و درک ساختاری از مسائل، نمیتوانند در روند تاثیرگذاری مثبت بر تحولات، خروج کشور از عقب ماندگی اجتماعی و تاریخی، روند نوسازی و توسعه کشور و مبارزه با توسعه‌نیافتگی جامعه، نقش مهمی ایفا کنند. ♦️بخش اعظم روحانیون و حوزویان ما بر مفاهیم و آرمانهایی چون تحقق جامعه‌ای دینی و الهی و تشکیل حکومتی اسلامی و ایده‌ئال‌هایی همچون بازگشت به مدینه فاضله و تحقق حکومت عدل علی(ع) تاکید می‌ورزند، لیکن واقعیت این است تا زمانی که ما نتوانیم برای این آرمانها و ایده‌ئال ها، ساختارهای شایسته پیدا کنیم، آنها اموری ذهنی، بی‌بنیاد و بیگانه از واقعیت باقی می‌مانند. ♦️ما با انقلاب ایران نامها و تابلوها را تغییر دادیم، اما رسم‌ها، ساختارها مثل بانکها، ناکارآمدی نظام آموزش و پرورش و نظام دانشگاهی، وضع تولید، نظام توزیع، ساماندهی اجتماعی نیروی کار، نظام طبقاتی جامعه و بسیاری از امور دیگر، با همه ضعف‌ها و ناتوانی ها و بیماری‌هایشان، کمافی السابق به روند خود ادامه دادند و حتی بر ضعف‌ها و ناتوانی‌های بسیاری از نهادها در انجام کارکردهایشان افزوده گشت. ♦️واقع امر این است که روحانیون و حوزویان ما و به تبع آنها قدرت سیاسی ما فاقد آلترناتیو ساختاری برای وضعیت ساختاری جامعه و کشور هستند. ♦️بر حذر بودن از شعارها و رجزخوانی‌ها، تغییر نگرش به سوی هستی و واقع‌بودگی اجتماعی و تاریخی، درک ساختاری از مسائل و اندیشیدن به ساختارهای اجتماعی از اهم اموری است که روحانیت و حوزه های علمیه ما باید بدان اهتمام ورزند. -کتاب آینده روحانیت و جهان معاصر/بیژن عبدالکریمی/صفحه۲۱ http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠درسی فقهی از تجربه صفویه! 🖋محسن قنبریان 🔹آیا دانشگاه(...)در تهران -با همه خدماتش- به یک مرکز "تبارگماری" بدل نشده است؟! آیا سرمایه اولیه آن و نمونه های مشابه اش در قم و تهران و... از اموال مصادره ای یا حاکمیتی و عمومی تدارک نشده بود؟! آیا امروز علیرغم ارائه خدمات علمی و فرهنگی، خانواده و فامیلی را بهره مندتر نکرده اند؟! 🔹آیا آنچه برخی نمایندگان ولی فقیه در مراکز استانها پس از چند دهه با جایگاه ویژه خود تدارک کرده اند، پس از خود به شخصیت حقوقی بعد واگذار می کنند یا همچنان بنام خودشان و در تصرف نزدیکانشان باقی می ماند؟! در بعضی استانها مجموعه ای تجاری، ساختمانی مفصل برای مصلا یا دفتر امام جمعه تدارک شده که معمولا به منصوب بعد منتقل می شود اما امتیاز دانشگاه، شبکه ماهواره ای، دهها مدرسه علمیه و...چه؟! واضح است مخارج و مایه اولیه اینها هم از اموال یا امتیازها و مساعدتهای دولتی یا سهم مبارک امام(ع) بوده است؛ که غیر از مصرف عام داشتن نباید حیاط خلوت خانوادگی شود! 🔹نمونه ها منحصر به این موارد نیست و این نوشتار دنبال فهرست کردن موارد نیست بلکه توجه به درس مهمی از تجربه صفوی را منظور دارد 🔷تجربه صفوی: در استفاده از اراضی خاص و منابع عمومی توسط علماء اسلام -که در دولت صفوی محترم شده بودند- بحثهای فقهی عمیقی بین علماء تراز اول شیعه شکل گرفت. یک طرف محقق ثانی بود که از اراضی ای در عراق برای خود در راستای مقاصد دینی بهره می برد؛ و در طرف دیگر مقدس اردبیلی بود که اصلا بخاطر پرهیز از این استفاده ها -حتی برای خدمات عمومی- به "مقدس" لقب گرفت. در اینباره رساله های فقهی نوشته شد که ۴تا از آنها در کتاب الخراجیات توسط جامعه مدرسین یک جا چاپ شده است. 🔹از جمله خورده هایی که مثل فاضل قطیفی به طیفِ بهره مند از منابع عمومی می گرفت این بود: مالی در اختیار فقیهی گذاشته شود تا رفع نیاز عامه کند و خودش در صورتی که محتاج است از آن بهره برد؛ حال اگر چنین فقیهی حیله شرعی بکار برد و آن مال را به ملکیت فرزند یا همسرش درآورد تا با اشکال احتیاج روبرو نشود، این یک حیله شرعی است!(ر.ک:السراج الوهاج لدفع عجاج قاطعه اللجاج/شیخ ابراهیم قطیفی). در مقابل، سادات و روحانیونی که چنین اقطاعی از سوی حاکمیت به آنها واگذار شده بود به عمل فقهای بزرگ شیعه مثل سید مرتضی و علامه حلی استناد می کردند که چندین قریه در تصرف داشتند! مخالفین نیز در دفاع از آن فقهای بزرگ اصرار داشتند که حتی خط علامه حلی را دیده اند که آن زمینها را به دست خود احیاء و سپس وقف عام کرده؛ نه اینکه زمین آباد را از حاکمان گرفته و حالا ملک خانوادگی شده باشد! 🔹مقدس اردبیلی در رساله خود غیر از اشکال کبروی به این زمینها -که اصلا چون فتوحات مأذون از امام معصوم نبوده، اینها قابل خراج گذاری نیست- صغرویا هم این اشکال را مطرح می کند که: چگونه یکی از ما[علماء] میتواند اموال زیادی را بیش از حد حاجت خود بگیرد در حالیکه اصل آن از آن تمام مسلمانان است یعنی باید در مصالح عامه مانند بنای مسجد و پل، آن هم به امر امام(ع) یا نائب او خرج شود.(ر.ک:رساله خراجیه مقدس اردبیلی در کتاب الخراجیات). 🔷درسی برای دهه پنجم انقلاب! نکته درس آموز آن مواجهه فقهی برای ما زیاد است. غیر از خانه ها و املاکی که به قیمت نازل، اول انقلاب به برخی مسئولان واگذار و امروز با متراژ های بالا و قیمتهای چند ده میلیاردی چالشی اجتماعی-سیاسی برای انقلاب شده؛ امتیازها و منابعی که برای کارهای عام المنفعه مثل دانشگاه اسلامی و حوزه علمیه و شبکه ماهواره ای و خیریه های بزرگ و... به برخی علماء داده شده است هم محل چالش است و نباید در تصرف خانوادگی و موروثی اینها قرار گیرد و الا با قصد اولی در تنافی است. 🔹درسیره سلف چنین بوده که پس از فوت مرجعی مُهر او شکسته می شد و اموال مورد تصرف ایشان نه به آقازاده او بلکه به اعلم بعد ایشان منتقل می شد؛ چیزی که در این سالها نقضش را سراغ داریم! 🔹همچنین اموال و امتیازهایی که از جانب نمایندگی ولی فقیه تدارک شده، منطقا باید به شخصیت حقوقی بعد(نماینده ولی فقیه بعدی)واگذار شود نه اینکه آنها اندوخته ای برای موقعیت بعدی آن فقیه(مثلا مرجعیت)قرارگیرد؛ یا خدای نکرده نوعی تبارگماری در آنها شکل گیرد و فامیل و خانواده ای را بهره مندتر کند...! https://eitaa.com/m_ghanbarian/746 http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠دقیقاً بفرمایید کجای سیستم آموزش غرب به سمت سنت های حوزوی ما در حرکت است!؟؟ 🖋صادق بابایی(دانش‌آموخته حوزه علمیه قم) ♦️گاهی فرمایشاتی اعجاب آور در لسان برخی بزرگان دهان به دهان میگردد و به تکرار در حضور عموم مطرح میشود درحالیکه نه جایی بطور مستند صحت و سقم شان نشان داده میشود و نه پاسخی برای ابهامات ایجاد شده داده میشود. ♦️یکی از آنها جمله ای معروف است که مطمئنم شما نیز بارها شنیده اید. اینکه: (غرب در آموزش و پرورش دارد به سنت های حوزوی ما برمیگردد آنوقت ما خودمان دنباله رو آنها شده ایم) الان من بطور سلبی و ایجابی نمیخواهم قضاوتی بکنم. اما سوالاتی دارم که کسی را صاحب عزم پاسخگویی بدانها نمیبینم. روی سخنم نیز دقیقاً با همان سنت های موروثی از گذشته است نه ساختارهایی مثل مدرک و پایه و سطح که چند دهه اخیر وارد سیستم آموزشی حوزه شده است. ♦️خواسته من مشخصا اینست که این اعزه تریبون دار حوزوی، پنج الی ده مورد از سنت های حوزوی ما را بشمارند و نشان دهند که در همان جایی که غرب مینامیم ش، هم اکنون پویا و زنده در دست اجراست! تا آنجاییکه اطلاعات ناقص نگارنده قد میدهد سیستم آموزشی اروپا امروزه به سمتی میرود که شاگردان را صرفا از پشت میز نشستن و تلمذ در محضر کتاب و استاد برحذر میدارد. نظام هایی که بر مبنای رشد جامع بجای تحصیل تک بعدی شاگردان تمرکز کرده و سعی دارد بجای مشتی معلومات از برکردنی، قوه تعقل، عواطف، قوا و استعدادهای گوناگون شاگردان را شکوفا کند و در قالب های نظری و عملی، مهارت های گوناگون زندگی را به کودکان و نوجوانان آموزش دهند. این تفکر با پیگیری این اصل که فراگیری زندگی صحیح از صرف یادگیری معلومات موجود در کتب مهم تر است، از بسیاری روش های سنتی آموزشی عبور کرده است. ♦️شاید ما این نحوه آموزش و پرورش را قبول نداشته باشیم، صاحب اختیاریم؛ اما باید این را پاسخ بدهیم که با این جهت گیری آموزشی فوق الذکر، چگونه میتوان ادعا کرد قبله آمال سیستم آموزشی غرب، همان سنت های حوزوی ماست؟ بنظر میرسد تقاضای کمی توضیح بیشتر در این موضوع، توقع چندان بیجایی نباشد. ♦️کلامم را با این نکته ختم میکنم که امروز برای طلبه ای همچون من که بیش از ده سال یعنی از دوران نوجوانی تاکنون، در حوزه قم تحصیل کرده است، افسوسی در دل وجود دارد که چرا در بطن حوزه های مقدس، باید آنهمه از فضیلت علم و عالم و شان طلبه و استاد میشنیدیم اما یک نفر پیدا نشد به ما بگوید تمام "تو"ی طلبه در کتاب و درس و بحث خلاصه نمیشود. هزار و یک هنر و مهارت و تخصص دیگر هم وجود دارد که چنانچه فروگذارشان کنی میشوی یک موجود تک بعدی که معایبش را ده سال دیگر میفهمی، یعنی همین امروز من! http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠پیشی گرفتن مصوبات از جامعه‌سازی 🖋روح‌الله جلالی ♦️اشرف پهلوی در کتاب خاطرات خود و پس از انقلاب ایران می‌نویسد: «...وقتی دوران سلطنت پدرم خاتمه یافت، این حقیقت دردناک بر همه ما آشکار شد که هیچ حکومتی نمی‌تواند با وضع قانون و مصوبه دست به یک «انقلاب اجتماعی» بزند. چراکه هر حاکمی برای هر نوع دگرگونی پایدار در جامعه لازم است ابتدا زمینه‌های مناسب اجرای هدف خود را فراهم کند؛ تا آنگاه که به مرور و آهسته_ پس از سپری شدن چند نسلی_ انقلاب اجتماعی مورد نظر را به ثمر برساند و باید این واقعیت پذیرفته شود که با توسل به مقررات تصویب‌شده، امکان ندارد بتوان مغز مردم را عوض کرد...» ♦️"درب کنده شده ماشین ون پلیس امنیت اخلاقی" توسط مردم در محله نارمک تهران و "پوکه فشنگ‌های" شلیک چند تیر هوایی بخاطر متفرق کردن مردم که در پی دستگیری دو دختر بدحجاب جمع شده بودند _ و در آخر هم با آزادی آن دو دختر توانسته بودند جمعیت را متفرق سازند_ را بایستی بر سر در مدرسه فیضیه آویزان کنند تا "برخی" از ما از خواب بیدار شویم که صبح تا شب با نازل‌ترین سطح سواد و عقل سیاسی، در حال بحث و جدل سطحی در رابطه با مسائل سیاسی روز هستیم اما پس از چهل سال حضور در حوزه علمیه قم، از پس برگزاری یک جلسه پرسش و پاسخ قانع‌کننده در میان بیست دانش‌آموز و دانشجوی معمولی در حوزه عفاف و حجاب و ... بر نمی‌آییم. ♦️بعید میدانم جامعة‌الزهرا (سلام الله علیها)با تربیت هزاران طلبه و استاد زن در امور دینی، تشکیلات و مدیریتی برای تربیت حتی چهل استاد متبحر خانم برای تزریق در مراکز علمی جهت تبیین و ورود چالشی در رابطه با مباحث مربوط به زنان را داشته باشد. زنانی که نام و آوازه علمی و مهارت بیانشان برای سایرین(منتقدین) موجب کرنش و احترام باشد. 🔹متفکرینی که بتوانند محتوایی متناسب با تفکرات و پذیرش جامعه در سطح به سطح تدوین کنند. 🔹ظریفانی که بتوانند نزد مخاطب، احکام فرعی را از رضایتمندی سیاسی تفکیک کنند. 🔹متخصصینی که بتوانند هویت اسلامی را تبدیل به ارزش و سپس انتخاب کنند. 🔹خطیبانی که بتوانند مفهوم غیرت دینی و اهمیت کرامت زن و مرد را به خوبی به پیکره جامعه تزریق کنند. ♦️بنده اصلا خوشبینی سایرین را ندارم و معتقدم به همان میزان که نسل‌های جدید تشنه معارف دینی و الهی هستند، بخاطر انحراف ما در آسیب‌شناسی، هدف‌گذاری و تولید و تبیین، نسل به نسل از مغز مبانی دینی تهی می‌گردند و در دامن تبلیغات وسیع دشمنانی می‌غلتند که در سایه فضای آشفته روانی سیاسی ما فرصت کم‌نظیری را در مدیریت مهندسی افکار عمومی به دست آورده‌اند. ♦️در مواجهه مکرر با انواع افکار و سلایق به این نتیجه رسیده‌ام که اگر متن و محتوای متقن، دقیق و کاربردی با بیان شیوا و هوشمندانه ترکیب شود، نتیجه و اثر کار تبلیغی حیرت‌آور و خیلی بیش از حد انتظار است و این ما هستیم که فرصت را هدر داده و قصۀ غصه می‌آفرینیم. -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠درگذشت اسپینوزای ایرانی 🔸دکتر محسن جهانگیری؛ استاد برجسته فلسفه و عرفان در سن 90 سالگی درگذشت. ♦️جهانگیری زمانی که یک طلبه جوان قزوینی در حوزه علمیه قم بود و همراه ها استاد مطهری، دکتر بهشتی، امام موسی صدر و استاد سید جلال آشتیانی در نخستین دوره جلسات درس فلسفه علامه طباطبایی شرکت می‌کرد، استاد موفق دوره مقدمات حوزه هم به شمار می‌رفت. خودش گفته که بین پنجاه تا صد طلبه در جلسات درس ادبیات عرب و منطق او شرکت می‌کردند. ♦️در اواخر دوره طلبگی او آیت‌الله بروجردی خواهان تعطیلی یا کاهش دروس فلسفه اسلامی در قم شده بود. البته به گفته مرحوم جهانگیری: «آنچه خودم شنیدم این است که آیت‌الله‌العظمی بروجردى روزى در درس و از فقه‌شان بالاى منبر در مسجد بالاسر جمله‌اى فرمودند که حکایت از بى‌اعتقادى‌شان به فلسفه داشت. امّا درس فلسفه را تحریم هم نکردند». او همچنین درباره وضعیت سیاسی حوزه قم در اواخر دوره طلبگی خود گفته است: «مرحوم سیدعبدالحسین واحدى مرد شماره۲ فدائیان اسلام با من هم‌درس بود...من شجاعت آنها را مى‌ستودم ولى اصلاً کارى با مسائل سیاسى نداشتم. آنها هم هیچ‌وقت مرا به سیاست و مبارزه دعوت نمى‌کردند. به نظر من آقاى بروجردى هم اهل سیاست نبود. ولى در مملکت اتفاقاتى مى‌افتاد و مردم از ایشان به عنوان مرجع تقلید انتظاراتى داشتند، ایشان ناگزیر و به حسب وظیفه شرعى مطالبى اظهار مربوط ‌داشتند که ارتباط با سیاست داشت. البته گاهى هم شاه درخواست ملاقات مى‌کرد و آقا مى‌پذیرفت. اما مرحوم آقاى حجت به‌کلى از سیاست برکنار بود. او هر وقت باخبر مى‌شد که شاه قرار است به قم بیاید از قم خارج مى‌شد که مبادا مجبور شود با شاه ملاقات کند». ♦️علاقه جهانگیری به فلسفه سبب شد که ناگهان در ۲۴سالگی قم را رها کرده و به تهران برود. او که در قم با خواندن کتاب معروف فروغی (سیر حکمت در ها پول) به فلسفه غرب هم علاقه‌مند شده بود، در تهران همزمان با دروس طلبگی به دانشگاه تهران رفت و دروس فلسفی و عرفانی را پیگیری کرد. به تدریج شیفته باروخ اسپینوزا؛ فیلسوف هلندی قرن هفدهم شد و بعدها درباره او گفت: «من اسپینوزا را عمیق‌ترین و دقیق‌ترین فیلسوف دوره رنسانس مى‌دانم. دکارت عالم‌تر از اسپینوزا بود ولى اسپینوزا فیلسوف‌تر از دکارت بود ... با اینکه در از به ظاهر متدین‌تر از وى مى‌نمود، ولى به عقیده من او از نظر اخلاقى نه تنها بر دکارت، بلکه بر تمام فیلسوفان مغرب‌زمین برترى دارد. به قول برتراند راسل؛ اسپینوزا نجیب‌ترین و دوست‌داشتنى‌ترین فیلسوفان بزرگ غرب است ... من میان فلاسفه اروپا بعد از رنسانس هیچ فیلسوفى را نمى‌شناسم که همچون او شیفته فلسفه باشد. او تمام عمرش را وقف فلسفه کرد و به چیزى جز فلسفه نیندیشید؛ نه زن گرفت، نه به دنبال مقام و منصبى رفت و نه مال و ثروتى جمع کرد. برخلاف دکارت، به دربارها و درباری‌ها بى‌اعتنا بود، حتى استادى دانشگاه را هم نپذیرفت. الحق عاشق فلسفه بود و خود را چنان سرگرم تفکرات علمى و تأملات فلسفى مى‌کرد که گویى همه چیز را فراموش کرده است». ♦️جهانگیری به خاطر اخلاقی بودن زندگی و اندیشه اسپینوزا شیفته او شد و در این‌باره می‌گفت: «سجایاى اخلاقى اسپینوزا مرا مجذوب خود کرد ... آلبرت اینشتین؛ آن عالم نامدار قرن بیستم هم شدیداً تحت تأثیر اسپینوزا بود و همواره مىگفت من به خدایى اعتقاد دارم که اسپینوزا معتقد بود. اینشتین کتاب اخلاق اسپینوزا را مى‌ستود و به خواهرش مایا که در مرض موتش در بیمارستان بسترى بود سفارش کرد». ♦️رویکرد جهانگیری به فلسفه اسلامی را باید انتقادی دانست. او می‌گفت: «به عقیده من آنچه امروزه فلسفه اسلامى شناخته مى‌شود، مثلاً فلسفه شیخ‌الرئیس ابن‌سینا، بیشتر یونانى است تا اسلامى. البته وضع در ملاصدرا متفاوت است. در فلسفه ملاصدرا اسلامیّت قوى‌تر است ... ولى با وجود چی ملاصدرا در نهایت متکلم است». ♦️ترجمه آثار اسپینوزا از جمله «شرح اصول فلسفه دکارت» و «اخلاق» و کتاب‌هایی همچون «تاریخ فلسفه اسلامی» از جمله آثار مرحوم جهانگیری است. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
♦️در حالی که نهادهای حوزوی از برگزاری جلسات گفتگوهای آزاد و کرسیهای آزاد اندیشی بازمانده‌اند، انجمن اسلامی دانشگاه شریف مناظره‌ای با موضوع "روحانیت در بحران" با حضور حجج اسلام آقایان ناصر نقویان، احمد منتظری، مهدی ابوطالبی و محمدرضا باقرزاده را تدارک دیده است. #آسیب_شناسی #کرسی_آزاد_اندیشی #مناظره #حوزه_علمیه #گفتگو http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روش مخالفت با فلسفه از تفکیک تا تکفیر 🖋مهدی مسائلی ♦️در حوزه‌های علمیه مخالفت با فسلفه و عرفان‌نظری با دو روش دنبال می‌شود: 1. روشِ تفکیکیِ اعتدالی   2. روشِ تکفیری(تفکیکی افراطی). ♦️رهبر انقلاب آیت الله خامنه‌ای در دیدار اخیرشان با طلاب، ضمن حکایتی از سابقه وجود اختلاف نگاه حوزویان به فلسفه و عرفان‌نظری، خواستار مدیریت اختلافات شدند. به نظر بنده در این مسیر، باید ابتدا تفاوت روش‌های اظهار مخالفت با فلسفه و عرفان را بیان کرد. پس بهتر است نگاهی به دو روشی که بیان شد، داشته باشیم: 🔸روش تفکیکی اعتدالی: در حوزه‌های علمیه شیعه، بعضی از علما به صورت علمی با بعضی از مسائل و گزاره‌های فلسفه و عرفان نظری مخالف هستند، اما روش اظهار مخالفت آنها بدین گونه است که: 🔹آنها نظرات و نقدهای خویش را در دروس سطح عالی حوزوی و در جمع فضلای حوزه که نسبت به این علوم آشنایی دارند، مطرح می‌کنند. طبیعتا در این دروس قضاوت‌های طلاب بیشتر علمی است و سخنان سره از ناسره مشخص خواهد شد.  🔹در دروس این عالمان تلاش می‌شود طرح مطالب به صورت کامل باشد و در نقد اندیشه‌های فلسفی همه جوانب آنها بیان شود. 🔹این علما به خاطر وجود لازمه‌های باطل و حتی کفرآمیز در یک نظر، صاحب آن نظر را تکفیر نمی‌کنند، زیرا غالباً صاحبان این نظرات، لوازم مطرح شده توسط مخالفان‌شان را قبول ندارند. 🔹نقد و مخالفت در یک موضوع علمی موجب نمی‌شود که آنها به تخریب شخصیت طرف مقابل بپردازند و مخالفت خویش را به ابعاد دیگر علمی و اجتماعی نیز سرایت دهند. 🔸البته ممکن است تمامی این ملاحظات در دروس روش تفکیکی اعتدالی به صورت کامل در نظر گرفته نشود ولی اراده آنها بیشتر بر این روش متمرکز است. 🔸روش تکفیری(تفکیکی افراطی): این جریان بیش از آن‌که در پی نقد علمیِ فلسفه باشد به دنبال تخریب و بدجلوه دادن آن است. روش اظهار مخالفت این جریان با علوم عقلی بدین‌گونه است که: 🔹نقدها و مخالفت‌های خویش را در منابر و خطابه‌های عمومی نزد مردم عادیِ ناآشنای با این علوم بیان می‌کنند، مردمی که قدرت تشخیص سره از ناسره و جمع‌بندی علمی بین این سخنان را ندارند. این جریان حتی در حوزه‌های علمیه نیز غالباً نقد فلسفه را برای طلاب مبتدی و فلسفه نخوانده بیان می‌کند و بیش از آن‌که ابعاد علمیِ طلاب را تقویت کند، تعصب و دشمنی یک‌طرفه آنها را با استفاده علوم بیشتر می‌کند. بنده بارها دیده‌ام که اساتید وابسته به این جریان در اثنای دروس مقدماتی حوزه، همچون ادبیات عرب، به هربهانه‌ای به تخریب فلسفه و عرفان می‌پردازند. 🔹این افراد با تقطیع سخنان علما و گزیده‌برداری از مطالب آنها، نظریات آنها را به صورت تحریف شده برای مردم گزارش می‌کنند. به گونه‌ای که پس از گزارش آنها، اندیشه طرف مقابل آن‌قدر زشت و سخیف جلوه‌گر می‌شود که احتیاجی به بیان ردیه توسط آنها ندارد. 🔹این افراد معمولاً بحث را به گونه‌ای هدایت می‌کنند که لوازمی کفرآمیز از اندیشه‌های فلسفی و عرفانی به دست ‌آید، سپس صاحب آن اندیشه را معتقد به آن لوازم دانسته و تکفیرش می‌کنند. این افراد برای نسبت دادن مستقیم چنین اعتقاداتی به طرف مقابل، به جستجوی سخنان دوپهلو و کلامات متشابه می‌پردازند یا این‌که سخن نادرست یکی از فلاسفه یا عرفا را برجسته نموده و آن را به عنوان نظر و سخن تمامی دانشمندان این علوم مطرح می‌کنند. 🔹بُعدِ تکفیری این جریان موجب می‌شود تا مخالفت خویش در یک موضوع مثل فلسفه را به تمامی ابعاد اجتماعی و سیاسی تسری دهند و از هر تلاشی برای تخریب چهره مقابل فروگذار نکنند. ♦️حاصل سخن این که برای مدیریت اختلافات در زمینه فلسفه و عرفان نظری، باید ابتدا با روش‌های نادرست در اظهار اندیشه مقابله کرد، وگرنه وضعیت همان‌گونه خواهد شد که امام خمینی در پیام منشور روحانیت ضمن هشدار به آن می‌نویسد:  "در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزه‌اى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چراکه من فلسفه می‌گفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مى‌یافت، وضع روحانیت و حوزه‌ها، وضع کلیساهاى قرون‌وسطی می‌شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه‌ها را حفظ نمود." -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠بین خدای سنت و خرمای مدرنیته سرگردانیم!! 🖊مهدی نصیری ♦️«زنگهای خطر فروپاشی خانوداه به صدا در آمده است. زیبنده جمهوری اسلامی نیست که شاهد این همه آسیب در خانواده باشد.» این مطلب را آیت الله اعرافی رییس حوزه های علمیه کشور و امام جمعه قم در خطبه های نماز جمعه روز قدس ابراز داشت. در باره این مطلب نکاتی قابل ذکر است: 🔸1. اگر این سخنان را فرد دیگری زده بود، احتمالا متهم به سیاه نمایی می شد، چرا که مدلول التزامی آن چیزی جز شکست و ناکامی جمهوری اسلامی در سیاستها و عملکردش نسبت به بنیادی ترین نهاد اجتماعی بشری یعنی خانواده ظرف چهل سال اخیر نیست. 🔸2. چرایی تضعیف و خطر فروپاشی خانواده پاسخ های عمیق تری از آنچه معمولا اغلب روحانیون و انقلابیون ما تصور می کنند دارد و این عامل در پس بسیاری از معضلات و تحولات منفی و البته اغلب ناگزیر پس از انقلاب قرار دارد و آن چیزی جز نقش مدرنیته در تحولات یک قرن و به خصوص چند دهه اخیر نیست. چیزی که به دلیل ضعف غرب شناسی و نگاه سطحی ایدئولوگها و کانون های فکری انقلاب اسلامی به مقوله مدرنیته اغلب مخفی مانده است. 🔸3. روحانیون و حوزه های ما به دلیل الزامات حکمرانی در دوران مدرن و نیز فشار مقتضیات منحط زمانه ـ که فهم حوزه انقلابی و اسلام شناسی معاصر از آن به مثابه مقتضیاتی متعالی و تکاملی است! ـ ظرف چند دهه اخیر بعضا دست به تغییر گفتمان ها و شیفت های پارادایمی زدند که اکنون نتایج و پیامدهای آن برای همگان در حال آشکار شدن است تا جایی که رییس محترم حوزه های علمیه را وادار به اعتراف به یک از نتایج سهمگین آن ـ خطر فروپاشی خانواده ـ کرده است. 🔹اغلب می دانیم که قبل از قیام پانزده خرداد سال 42، در سال 41 روحانیت به طور یک پارچه خروشی فتوایی علیه شاه داشتند. مضمون اصلی این فتاوا خلاف مسلّم شرع دانستن لایحه ای بود که شاه به مجلس برای قانونی کردن شرکت زنان در انتخابات برای رای دادن ـ و نه کاندیدا شدن ـ ارائه کرده بود. و در همان موقع چهار تن از روحانیون برجسته حوزه تحت اشراف یکی از مراجع عظام تقلید کنونی کتابی با عنوان «زن و انتخابات» نوشته و حرمت شرکت زنان در انتخابات را برای رای دادن با مبانی کتاب و سنت، مدلّل کردند اما همه دیدیم که با شروع انقلاب اسلامی تغییر گفتمان و شیفت پارادایمی از «زن سنتی خانه دار همپای شوهر و فرزندان» به «زن مدرن همدوش با مردان در عرصه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی» آغاز شد و امروز تا آنجا پیش رفته است که نه تنها شرکت زنان در انتخابات مجاز و مستحب شده بلکه عضویت زنان در شوراها و نماینده مجلس و وزیر شدن به امری کاملا عادی و مقبول در گفتمان حوزه ها و سنتی های انقلابی تبدیل شده است. 🔹و نکته عجیب این است که التفات نداریم اگر امروز خانواده در حال فروپاشیدن است نتیجه همان تفسیر احکام فقه بر اساس مقتضیات زمان است و فکر می کنیم لابد دست هایی در کار بوده و عواملی نفوذی در نهادهایی لانه کرده بوده اند که خانواده را درمعرض فروپاشی قرار داده اند و الا ما که ظرف این چهل سال جز برنامه های حکیمانه و خردمندانه و سنجیده و با همه کارشناسان مشورت کرده و پخته چیز دیگری نداشته ایم!! و از همین رو ذره ای هم نمی خواهیم رویه های چهل سال اخیر را در هیچ زمینه ای باز خوانی کنیم! 🔹البته بنده با این شیفت های پارادایمی ـ بر اساس اضطرارات و الزامات منحط و قهار زمانه ـ مخالف نیستم و با التقاط بین سنت و مدرنیته در هر موردی که ایستادگی در برابر یک الزام و فشار امر مدرن منجر به مفسده بیشتری از عمل به یک سنت شود، موافقم اما به شدت با این ایده که ما اکنون در حال حرکت به سوی تحقق اسلام ناب هستیم و می خواهیم تا آستانه تمدن و جامعه تراز دین پیش برویم، مخالفم و آن را ناشی از برخی سوء تفاهم های اسلام شناسی معاصر می دانم. ♦️به ریاست حوزه های عملیه پیشنهاد می کنم دو واحد درس عصر غیبت شناسی (بر اساس کتاب غیبت طوسی و نعمانی) و دو واحد هم درس تجدد و زمانه شناسی (بر اساس آثار شهید آوینی) به دروس حوزه های علمیه اضافه کنند که نتیجه آن رسیدن به نگاهی واقع بینانه تر در امر حکمرانی خواهد بود و حوزویان انقلابی ما در کنار تلاش های مستمر خود برای تداوم جمهوری اسلامی، اندکی هم به اضطرار انسان و بشریت در عصر غیبت و روزگار عمیقا منحط مدرن خواهند اندیشید و احساس نیازشان به ظهور منجی جهان و انسان به سطح شایسته یک شیعه علوی و مهدوی خواهد رسید! http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
هدایت شده از دغدغه‌های حوزوی
💠تبرئه کردن حوزه، غفلت بزرگ! 🖋هادی چیت‌ساز ♦️فرض کنید وضع اقتصادی مملکت بدتر از این شود؛ شرایط تولید بسیار سخت تر، دلال بازی راحت تر، فروشگاه های زنجیره ای هر روز بیشتر از دیروز، قیمت خرید و فروش و اجاره ملک به آسمان برسد، رشوه و رانت سر به فلک بگذارد، هزینه تحصیل نفس گیر شود، درد هزینه درمان برای بیماران قابل تحمل نباشد و... . 🔺 اما عکس‌العمل حوزوی‌ها (وضع موجود): 🔸بزرگان: ۱. به مسئولان تذکر داده ایم. ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام. 🔸ائمه جمعه: ۱. همه چیز تقصیر مدیریت مجلس و دولت است. ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام. 🔸منبری های معروف و به اصطلاح انقلابی: ۱. تقصیر خودتان است که کاندیدا یا نماینده ای که ما گفتیم، انتخاب نکردید. (خربزه خوردید، پای لرزش بنشینید.) ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام. 🔸کانال‌ها و سایتهای حوزوی: ۱. مشغول قر زدن و سوتی گرفتن از دولت و مجلس فعلی. ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام. ♦️اما وظیفه حوزه (وضع مطلوب): ۱. تحقیق و تدوین طرح های اقتصاد اسلامی؛ ۲. ارائه راهکارهای عملی برای راهبردهای کلی نظام؛ ۳. تربیت نیروی کارآمد؛ ۴. پیگیری جدی از راه های قانونی برای تصویب و اجرائی شدن طرح ها؛ ۵. مطالبه گری فراگیر رسانه ای و تبلیغی حوزوی ها برای اجرائی شدن طرح ها در صورت عدم تمکین مجلس و دولت. 🔹پ.ن ۱: هر صنفی باید وظیفه خودش را صحیح و کامل انجام دهد تا مشکلات حل شوند. انتقاد حوزویان در جای خودش لازم است، اما مهمتر و قبل از انتقاد، حوزوی ها باید به نیازهای نظام پاسخ علمی دقیق داده و نیرو تربیت کنند. 🔹پ.ن ۲: اشکال حوزه این است که در مشکلات اقتصادی و فرهنگی و غیره، خودش را تبرئه کرده و تقصیر را از دیگران می داند. در حالیکه انتقاد اصلی به حوزویان است که به جای عمل به وظیفه اصلی، به کارهای درجه چندم روی آورده و نتوانسته اند از ظرفیتهای انقلاب در راستای اجرای اسلام محمدی استفاده کنند. -به نقل از کانال @manahejj @daghdagheha
💠حوزه: آنها که می‌روند 🖋مهدی سلیمانیه ♦️حدوداً سی‌ و پنج ساله است. اخلاقی، اهل مطالعه و دقیق. برای خودش پروژه علمی عمرانه‌ای دارد. از روی طرز لباس پوشیدن و آرایش مو و چهره‌اش ممکن نیست بفهمی که روزی طلبه بوده‌است. حدود ده سال. در کجا؟ مدرسه حقانی. طلبه‌ای پیگیر، با سواد، اهل مطالعه و مؤمن. اما پس از ده سال، به این نتیجه می‌رسد که حوزه، جای او نیست. می‌رود. کجا؟ دانشگاهی از دانشگاه‌های قم. از آن‌ها که تیپ‌های حوزوی/دانشگاهی پرورش می‌دهند. از گذشته‌ی حوزوی‌اش چندان صحبت نمی‌کند. وقتی به اصرار، یا به برانگیخته‌شدن شوقی، از گذشته‌ی حوزوی‌اش می‌گوید، جز یاد برخی دوستان هم مباحثه و برخی اساتید اهل علم و ذوقش، باقی خاطره‌ها، چهره‌اش را در هم می‌کشد. گاه، حتی یادی از آن گذشته‌ی حوزوی، به خشم می‌آوردش و گاه بیان افسوسی از عمر ِ از دست رفته. ♦️همکار بودیم. انگلستان درس خوانده بود. فلسفه. تا مقطع ارشد. یکی دو بار، از به کار بردن کلماتی حوزوی، حدس زدم شاید با حوزه، به صورت خانوادگی یا شخصی آشنایی داشته باشد. اما وارد گفتگو نمی‌شد. حدود چهل ساله‌ مردی با دانش و منش. پوشش را به تعمد، خلاف معمول و عرف انتخاب می‌کرد. مثلاً در روزهای عزای شیعیان، رنگ شادتر می‌پوشید یا در جلسات رسمی، بین آن‌همه کت و شلوار خاکستری، تی‌شرت سفید با نقش‌های فانتزی به تن می‌کرد. خلاف موج. خلاف‌آمد عادت. بعدتر، فهمیدم که طلبه‌ی فاضلی بوده‌است. برای بیش از ده سال در حوزه قم. بعد، از حوزه بریده‌است و به دانشگاه رفته و بعدتر، به غرب. در جستجوی دانایی. یا در جستجوی چیزی که در حوزه نبوده و نیافته‌است. ♦️به کانادا مهاجرت کرده‌اند. حدود بیست سال قبل. تا پنج نسل پشتش، همگی از چهره‌های شناخته‌شده‌ی حوزه‌ی مشهد بوده‌اند. پدربزرگش، از پیش‌نمازان یکی از بزرگترین مساجد نزدیک به حرم امام هشتم شیعیان. پدرش، حوزوی مشهوری که فرزندانش را با تربیت دینی سختگیرانه‌ای بزرگ کرده ‌بوده‌ است. خودش تا حدود سی سالگی، حوزوی مقیدی بوده‌است. اما اکنون کجاست؟ حدود سی سال است که لباس طلبگی را از تن درآورده و سپس با خانواده، خانواده‌ای که او را در سلک حوزوی می‌شناخته‌اند، به کانادا مهاجرت کرده‌است. هنوز هم وقتی سخن می‌گوید، طنین صدایش، نوع ادای کلماتش حتی نوع نگاه کردن غیرخیره و آمیخته با نوعی شرم اخلاقی‌اش، مرا به یاد تربیت شدگان واقعی حوزه‌های سنتی می‌اندازد. ♦️برای مشورتی آمده است. طلبه‌ی حوزه است. مؤمن و مقید و مأخوذ به حیا. از حوزه خسته است. آن‌چه می‌جسته، نیافته است. اینک در جستجوی آن «گمشده‌ی نایافته»، به سوی دانشگاه آمده‌است. می‌خواهد جامعه‌شناسی بخواند. سه جلسه‌ای حرف می‌زنیم. تشویقش می‌کنم که ارتباطش را با حوزه تا جایی که می‌تواند قطع نکند. از داشته‌های مغفول حوزه می‌گویم. از آن‌چه از جنس سنت و فرهنگ است. نه سیاست. نه حتی صرفاً مذهب. اما به شدت از فضای حوزه بریده‌است. رنجیده است. کنکور می‌دهد. می‌شنوم که در دانشگاه تهران پذیرفته شده. یکی دیگر از حوزه جدا می‌شود. 🔸ما، غالباً حوزه و حوزویان را از خلال مطالعه‌ی کسانی می‌شناسیم که همچنان در سلک طلبه و حوزوی مانده‌اند؛ اما حوزه، ریزش کم نداشته‌است. بسیار چهره‌های مشهور و نامشهور، دانشگاهی و بازاری و محقق و روشنفکر که وقتی به گذشته‌شان دسترسی پیدا می‌کنی، به تعجب می‌بینی که دوره‌ای گاه طولانی، حوزوی بوده‌اند. شفیعی کدکنی، کسروی، تقی‌زاده، میرزا حسن رشیدیه و ... . 🔸چرا می‌روند؟ چه چیزی آن‌ها را "طرد" می‌کند؟ الگوها و ساز و کارهای این طرد شدن‌ها و طردکردن‌ها حوزوی، در دوره‌های مختلف چه تغییری کرده‌اند؟ این نسل‌های طرد شده از حوزه، با هم چه نقاط اشتراک و تفاوتی دارند؟ این ریزش‌های حوزوی، این فراریان، طردشدگان، مهاجران، از چه جنسی هستند؟ چه چیزی را نمی‌یابند که می‌روند؟ نسبت به گذشته‌ حوزوی‌شان چه احساسی دارند؟ چه چیزی از تجربه‌ی حوزه، در خودآگاه و ناخودآگاهشان به میراث می‌ماند؟ نگاهشان، حالا از بیرون، به تجربه‌ی درونی حوزه چگونه است؟ به کجا می‌روند؟ آیا آن‌چه را که در حوزه نیافته‌اند، در بیرون از حوزه، در "آن‌جای دیگر" می‌یابند؟ 🔹حوزه را تنها با شناخت حوزویان، با آن‌ها که ماندند، نمی‌توان شناخت. شناخت حوزه، بخش مغفول بزرگی دارد. این تصویرها در کنار هم‌اند که حوزه را آنطور که واقعن هست، آن‌طور که واقعاً احساس می‌شود، به ما می‌شناساند: آنان که می‌مانند، آن‌ها که می روند. @daghdagheha
💠مطالعات زنان؛ نیازها و راهبردها 🔸مصاحبه با سید ابوالحسن نواب رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب: ♦️معتقدم زن از نظر آماری نیمی از جامعه را تشکیل می‌دهد ولی در واقع همه جامعه است. از نظر عملی چون نیمه دیگرِ جامعه، در دامن زن تربیت می‌شود. ♦️در برخی برهه‌ها، مانند زمان شهید مطهری و یا علامه طباطبایی به مسئله زنان توجه بیشتری شد ولی بیست سال بعد از آن، از این مسئله غفلت شد، و یک خلاء و برگشت و ارتجاع سنگین اتفاق افتاد و آسیب‌هایی به این حوزه وارد شد. ♦️گفتمان رهبری مظلومترین گفتمان در ایران است. در بسیاری موارد مانند دیه و ارث نظرات رهبری اجرا نمی‌شود. در مورد مسئله زن، نظرات رهبری بسیار غریب‌تر است. گفتمان رهبری گفتمانی عقلانی و اعتدالی است. اگر مجموعه فتواهای رهبری در زمینه‌های مختلف مانند سیاسی، اجتماعی، و زنان مورد بررسی قرار بگیرد، می‌تواند به عنوان پایان‌نامه و کارهای تحقیقاتی و پژوهشی مورد استفاده قرار گیرد. ♦️رهبری از زن و حقوق زنان در جامعه حمایت کرده‌اند و معتقدند بسیاری از پست‌های دولتی ادارات و وزارتخانه‌ها را می‌توان به زنان داد. در مورد حضور زنان در اجتماع و نیز صریح نظر داده و تشویق می کند نه در کارهای سنگین بلکه کارهای فرهنگی، خدماتی، علمی، اجتماعی، سیاسی و مشاوره ای. ♦️اگر بعد از انقلاب مسئله زنان جدی گرفته شده بود و با مسئله زنان برخورد مناسبی شده بود، مشکلات امروز را نداشتیم. یک دهه جنگ و یک دهه نگاه‌ها، مانع رشد فرهنگی زنان و توجه به آنان شد و در دوران سازندگی نیز بی‌توجهی به مسائل زنان سبب بروز مشکلاتی و آسیب زنان در جامعه شد. ♦️حوزه در مورد زنان و مخصوصا در ارتباط با دانشگاه‌ها، با اینکه حدود نیمی از دانشگاه‌های ما را زنان تشکیل می‌دهند، کم کاری کرده و به اندازه کافی توجه و اهتمام نداشته است. ♦️حوزه در مورد تربیت طلبه زن کوتاهی نکرده است اما در مورد تربیت کادری برای دانشگاه‌ها کوتاهی کرده است. صِرف طلبه زن نمی‌تواند نیاز جامعه زنان را برطرف کند. ♦️یکی از دلائل طلاق در تهران، مشاوره‌ های نادرستی است که مشاورانی که چندان سواد و تخصصی ندارند، ارائه می کنند. بسیاری از مشاوران ما دانش کافی و جامع در حوزه خانواده و زنان ندارند و نمی‌توانند بسیاری از مشکلات را حل کنند. ♦️اکنون فقط حدود ده هزار زن برای دادگاه خانواده زنان و ده هزار زن مشاور لازم داریم تا قبل از طلاق و بروز مشکلات خانوادگی، کاری پایه ای و اصولی صورت گرفته باشد. چقدر طول می‌کشد تا این بیست هزار نفر نیروی زن تربیت شوند؟ و آیا با این همه کمبود، مشکلات جامعه زنان به راحتی حل می‌شود؟ در تمام مراکز مثل فرمانداری و شهرداری و سایر ارگان‌ها ما نیاز به نیرو متخصص زن در حوزه مطالعات زنان و خانواده داریم. ♦️امروزه کشورهایی که مشارکت سیاسی زنان در آن‌ها بالاست، یکی از سالم‌ترین کشورهای جهان از نظر سلامت مالی هستند. در بین زنان هیچ گونه اختلاس یا رشوه‌ای دیده نمی شود. 42% از کارمندان دولت ایران زنان هستند و این زنان، سابقه هیچ اختلاسی ندارند. در بخش دولتی کشورهایی مانند سوئد، دانمارک و کشورهای اسکاندیناوی که اوج مشارکت زنان هستند. بهترین و پاک ترین کارنامه مالی را دارند و سالم ترین کشورهای مالی هستند. ولی افکار خطرناک غربی را نباید پذیرفت بلکه موضع سالم و شفاف اسلام را جایگزین و تبیین کرد. -به نقل از کانال طلبه بانو @daghdagheha
💠راه ناهموارِ علمِ دینی 🔸به مناسبت سالروز درگذشت آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی 🔹سخن گفتن از علم و دین و بررسی نسبت میان این دو، به یکی از مباحث پرچالش چند قرن اخیر تبدیل شده است. اگر نسبت میان آنها مشخص شود، می‌تواند بسیاری از معادلات علوم انسانی را مشخص کرده و به سرانجام برساند. 🔹یکی از نخستین افرادی که در جامعه فکری ما به این موضع توجه داشت، آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی (۱۳۲۵-۱۲۶۵ش) بود. وی تفکیک کاملی میان علوم الهی و علوم بشری قائل بود. معتقد بود که این دو، مسیر کاملاً مجزایی را طی می‌کنند و هیچ ربط و نسبتی با هم ندارند. 🔹در نظر او، علوم الهی بر اساس مراجعه به آیات و روایات و بدون دخالت دادن دانسته‌های فلسفی و عرفانی و منطقی به دست می‌آید. علوم الهی بر اساس تضرّع و خشوع در پیشگاه خدا حاصل می‌شود، اما علوم بشری در نقطه‌ مقابل آن است و دانشمندان بر اساس عقل خود به آن دست یافته‌اند. 🔹میرزای اصفهانی بر خلاف برداشت‌های غالب امروزی معتقد بود که علوم الهی، علم جدید است و علوم بشری علم قدیم. علوم جدید نازل از آسمان است در حالی که علوم قدیم برآمده از افکار بشر و ساخته‌ی ذهن انسان (میرزا مهدی اصفهانی، ابواب الهدی، ص ۴۶). به باور او، نسبت میان علم بشری و علم الهی، تباین است و هیچ نسبت و وجه مشترکی میان این دو وجود ندارد. به باور او تنها راه رسیدن به معرفت، چنگ انداختن به معارف الهی است. این مهم نیز تنها از طریق خضوع و التجاء به درگاه خداوند حاصل می‌شود. به باور میرزا مهدی اصفهانی، دست‌یابی به نور علم، خارج از قدرت بشر است (ابواب الهدی، ص۶۰). او معتقد بود که خداوند می‌تواند به بشر، علم بلا معلوم عطا کند، بر خلاف آنچه که در علوم بشری گفته می‌شود که علم بدون معلوم امری ناممکن است. 🔹میرزا مهدی همچنین با تفکیکی که میان معرفت فطری و معرفت اکتسابی می‌کرد می‌کوشید تا علم الهی را برتر از علم بشری معرفی کند. علم الهی در نظر او، مبتنی بر معرفت فطری است و اساسِ دعوتِ پیامبران را شامل می‌شود. انبیا آمده‌اند تا این نحوه از معرفت را مورد توجه دهند. 🔹در شیوه‌ای که میرزا مهدی اصفهانی ترسیم کرد، تفکر و تعقل بشری، جایگاهی نداشت. علم بشری نحوه‌ای توهّم و تخیل محسوب می‌شد (ابواب الهدی، ص ۶۹). در نظر او آنچه مورد تکریم و احترام است و باید به آن دست یافت، تنها علم الهی است و باقی همه اموری ناممدوح است. 🔹این‌گونه مواضع میرزا مهدی که اکنون به عنوان پایه‌گذار مکتب معارفی خراسان یا مکتب تفکیک مطرح است، سبب شد که او به مخالفت با فلسفه و عرفان نیز بپردازد. 🔸انتقادهای زیادی به رویکرد میرزا مهدی شده است. استاد سید جلال‌الدین آشتیانی کتاب «ابواب‌الهدی» را بیگانه با تفکر شیعی ارزیابی کرد و هنگام نقد این کتاب گفت که مؤلف آن «هرگز قریحه مباحث فلسفی و عرفانی را دارا نبوده است. مرحوم آقای حکیم و آقای میلانی می‌فرمودند: ایشان از عرفان سَر خوردند، به جان فلسفه افتادند» (سید جلال‌الدین آشتیانی، نقدی بر تهافت الفلاسفه، ص ۳۳۰). 🔸آشتیانی در نقد دیگری این‌گونه عنوان کرد که: «گفتن و نوشتن این قبیل مطالب به هیچ اصلی از اصول مبتنی نیست، جز اینکه عده‌ای از مردم مبتلا به فقر علمی را گمراه و بدبین به جماعتی کند که عُمر خود را وقف علم کردند و برای قوم خود افتخارات آفریدند»(همان، ص ۳۲۳). 🔸البته برای شناخت میرزا استناد به کتاب «ابواب‌الهدی» کافی نیست و در آثار دیگرش سخنان دیگری نیز بیان کرده است. رویکرد کلی او شاید در دوران کنونی، چندان مورد توجه و مقبول اصحاب علم قرار نگیرد، اما نمی‌توان آن را نادیده انگاشت و به کلی از مجادله علم و دین خارج دانست. 🔸میرزا از شاگردان میرزای نائینی در نجف بود و برخی شاگردانش همچون حضرات آیات سید صدرالدین صدر، میرزا هاشم قزوینی، شیخ مجتبی قزوینی، شیخ حسنعلی مروارید، میرزا جواد تهرانی و شیخ حسین وحید خراسانی از فقهای بزرگ مشهد و قم بوده‌اند. وی که زاده اصفهان بود، ۲۳ آبان ۱۳۲۵ در مشهد مقدس درگذشت. -به نقل از راوی‌نیوز @daghdagheha
💠 #نشست چالشها و ظرفیت های #حوزه_علمیه در تحقق گام دوم انقلاب 🔸از مجموعه کرسی‌های ترویجی همایش ملی #بیانیه_گام_دوم_انقلاب و #تمدن_نوین_اسلامی با حضور: 🔸حجت الاسلام دکتر حمید پارسانیا (عضو شورای عالی انقلب فرهنگی) 🔸حجت الاسلام دکتر محمدحسن زمانی (مدیر دفتر اجتماعی سیاسی حوزه‌های علمیه) 🔹شنبه ۹آذر۹۸/قم،دانشگاه باقرالعلوم(ع) @daghdagheha
💠حاضرم با هر کس که اهل بودجه، عدد و رقم باشد درباره بودجه حوزه علمیه محاجه کنم ▪️حجت الاسلام نبوی معاون تبلیغ حوزه‌های علمیه در گفتگو با خبرگزاری رسا: 🔸بودجه حوزه خیلی قاطی شده است و واقعاً بی‌انصافی‌های عظیمی اتفاق می‌افتد؛ باید این بودجه را بخش بخش کنند و بعد با سیستم‌های دیگر مقایسه کنند؛ بخش‌های آموزش، پژوهش، تبلیغ و دیگر موارد را مخلوط می‌کنند و بعد عدد و رقم‌هایی می‌دهند و می‌گویند ببینید چقدر از بودجه کشور به این‌ها می‌رسد. من حاضر هستم با هر کس که اهل بودجه، عدد و رقم است محاجه کنم. 🔸حوزه علمیه یک سیستم آموزشی دارد، با آموزش دانشگاه‌ها بسنجند؛ یک سیستم پژوهشی دارد، پژوهش‌هایش را با پژوهشکده‌ها و پژوهشگاه‌های کشور بسنجند. یک سری کار عملی داریم که دانشگاه‌ها ندارند؛ مثلاً ما نیروی آموزش دیده خود را به تبلیغ می‌فرستیم، وقتی به تبلیغ فرستادیم یعنی در زمان برونداد آموزشی او، او را مدیریت می‌کنیم و به او پول می‌دهیم؛ آن را نباید با این‌ها مخلوط کنند بلکه باید جدا ببینند. 🔸بنده متولی کار تبلیغ در حوزه‌های علمیه هستم؛ عدد و رقم تحویل می‌دهم؛ به مبلغان خود که با خانواده برای کار تبلیغی شبانه‌روزی و سی روز در ماه به روستای دور افتاده بالای هزار نفر سکنه می‌روند به طور متوسط یک میلیون و دویست هزار تومان پرداخت می‌کنیم؛ آن هم نه به این سادگی؛ بلکه از استقرار و سکونت او مطمئن می‌شویم؛ خانواده این مبلغ هم باید همراهش در روستا باشند که اگر نباشند این مبلغ به وی پرداخت نمی‌شود. 🔸یک ماه کامل شبانه‌روزی با خانواده در روستای منطقه محروم؛ این پرداخت برای جاهایی هست که هیچ روحانی دیگری فعالیت ندارد. حتی امام جمعه داشته باشد یا یک روحانی در آن محل باشد نمی‌فرستیم، یک میلیون و دویست هزار تومان میانگین است یعنی هشتصد هزار تومانی هم داریم؛ لیست این‌ها را تحویل می‌دهم. 🔸حتی اگر این همه تلاش و زحمت را ندید بگیریم، کجای این کشور فردی حاضر است حتی بدون اینکه کار کند یک میلیون و دویست هزار تومان بگیرد و در خانه بنشیند و به این مبلغ برای خورد و خوراک و امورات خود قانع باشد و با آن زندگی کند؟ 🔸میانگین پرداخت ما به مبلغان مدارس امین هفتصد هزار تومان است؛ حدود 2730 مدرسه امین در کشور داریم؛ خیلی جاها هفتصد هزار تومان کرایه این‌ها نمی‌شود که به آن مدرسه بروند و بیایند؛ بعضی زیر هفتصد هزار تومان است. 🔸این‌ها می‌روند که مجروح‌های جنگ فضای مجازی را در مدرسه‌ها مداوا کنند؛ یکی از جاهایی که فضای مجازی قربانیان زیادی از آن می‌گیرد همین نوجوانان در مدارس هستند؛ اما ما کجای کار هستیم؟ به صورت کلی می‌گویند اینقدر نفر در حوزه علمیه هست و اینقدر هم پول می‌گیرند. 🔸بنده حدود شانزده سال است که با آموزش و پرورش درگیر هستم؛ وقتی برای سرکشی به مدارس می‌رویم، معلم‌هایی که حقوق کمی می‌گیرند به ما اعتراض می‌کنند که این چه پول کمی است که به این مبلغان خود می‌دهید؟ آموزش و پرورش هم برای این کار یک ریال پرداخت نمی‌کند. 🔸حداقل دویست مبلّغ داریم که پول کرایه این‌ها را هم نمی‌دهیم بلکه جهادی می‌روند و کار می‌کنند. خودشان می‌خواهند در مدارس کار جهادی کنند، هر روز هم می‌روند. آن وقت می‌گویند که چقدر به حوزه‌ها و حوزویان داده می‌شود. 🔸من با حدود هفت هزار طلبه مرتبط هستم؛ اگر از اقشار مختلف اجتماعی آمار بگیرند، فقیرترین قشرها همین آخوندها و طلبه‌ها هستند؛ آن‌ها چهار نفر آخوند را می‌بینند که پست و مسئولیتی دارند، بعد به کل طلبه ها و حوزویان تعمیم می‌دهند. 🔸رفته بودم استان فارس، در بازدید از این مدارسی که به آن حمله کرده بودند؛ طلبه‌ای دم در آن مدرسه آمد و گفت که من زن و یک بچه دارم؛ واقعاً با سیصد چهارصد هزار تومان چگونه می‌توانم زندگی کنم؟ الان وضعیت واقعاً خیلی بد است. این‌ها برای رضای خدا و برای اینکه دشمن سوء استفاده نکند، جرأت ندارند که حتی بروند و به صورت گروهی به مدیر حوزه اعتراض کنند؛ به خاطر اینکه نظام لطمه نخورد هیچ نمی‌گویند. 🔸این ملاحظه طلاب مانند قضیه آن مادر است که با زن دیگری سر بچه‌اش اختلاف داشت، پس از اینکه حضرت علی (ع) می‌خواهند برای حل و فصل دعوا بچه را نصف کنند کنار کشید و بچه را بخشید؛ قضیه این طلبه‌ها مانند این مادر است؛ این‌ها خیلی از چیزهایی که واقعاً نیاز دارند نمی‌گویند، تا به اصل نظام لطمه نزنند. @daghdagheha
@mehrostad_ir 980818.mp3
3.3M
💠آیت‌الله جوادی آملی: کسی که نمی‌‎داند دکارت و هايدگر و کانت چه گفته‌اند، چگونه می‌‎تواند شاگرد امام زمان(عج) باشد؟ @daghdagheha
💠بی رودربایستی با مرجعیت عراق 🔸به پاس خون شهیدان ابومهدی و حاج قاسم سلیمانی 🖋 سجاد مرادی 1️⃣ تضعیف مرجعیت به عنوان بالاترین نهاد دینی در جامعه تشیع قطعا قابل قبول نیست و اگر انتقادی بخواهد از جایگاه آن نهاد بکاهد، باید لب دوخت و سخن نگفت؛ اما بپذیریم که ما نیز عادت کرده‌ایم محافظه‌کارانه در برابر اشکالاتی که وارد است -و یا می‌پنداریم که وارد است- چشم بپوشیم، تا مرجعیت کمتر طعم تلخ انتقاد را بچشد و طبعاً فرصت کمتری نیز برای اصلاح و رشد رویکردهای خود بیابد و بارها و بارها رویه گذشته را تکرار نماید. 2️⃣ شخصیت آیت‌الله سیستانی بدون شک شخصیتی ممتاز و تأثیرگذار نه تنها در عراق بلکه در سراسر پهنه جغرافیای تشیع است، و اقدامات مثبت ایشان در مقابله با نیروهای اشغالگر و نیز حفظ کیان عراق بی‌شک قابل انکار نیست، اما شهادت سردار شهید قاسم سلیمان و شهید ابومهدی المهندس این سؤال را در پیشاپیش چشمان قرار داد که آیا به راستی مرجعیت نجف توانسته است به خوبی از سرمایه گران‌قدر خویش در راستای دفاع از تشیع بهره برداری کند و طرحی نو برای آینده‌ی عراق دربیندازد؟ 3️⃣ حجت الاسلام والمسلمین سید جواد شهرستانی چند سال قبل با انتقاد از کسانی که مرجعیت نجف را مرجعیت صامت نامیده بودند، گفت: می‌‌گویند مرجعیت نجف، ساکت است، ولی با همین سکوتمان آمریکا را از عراق خارج کردیم. اما سوگمندانه باید پذیرفت که اتفاقات اخیر عراق نشان داد که این سخنان چندان با واقعیت موجود منطبق نیست. چگونه می‌توان پذیرفت که آمریکا از عراق خارج شده است در حالی که یک سوم از نفت عراق را به یغما می‌برد و پهپادها و هواپیماهای آن آزادانه بر فراز عراق مانور می‌دهند و مردم مظلوم را به بهانه مبارزه با داعش نشانه می‌گیرند؟ به راستی مرجعیت نجف چه برنامه‌ای برای مقابله با این معضل خطیر و نفی سبیل از کفار بر مقدرات عراق تدارک دیده است؟ 4️⃣ متأسفانه موضع مرجعیت در آشوب‌های عراق و نیز ماجرای شهادت شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و نیز اتفاقات قبل از آن شاهد بودیم، موضعی متناسب با جایگاه مرجعیت نبود و در واقع در پازلی که آمریکایی‌ها چیده بودند بازی شد. چگونه می‌توان پذیرفت که فرمانده حشد الشعبی –یعنی همان نهادی که به فرمان مرجعیت عراق تأسیس شده است- به دست نیروهای اشغالگر کشته شود، و مرجعیت عراق به عنوان پدر معنوی این کشور و مؤسس این نهاد جهادی به جای خونخواهی از این شهید مظلوم و اعتراض تند و علنی در برابر سیاست‌های خصمانه آمریکا، تنها اطراف اختلاف را به ضبط نفس فرابخواند؟ چگونه ممکن است که مرجعیت، انتقام از خون محوری‌ترین فرمانده جنگ علیه تکفیریان داعشی جان خود –همو که اگر نبود اثری از عتبات مقدسه و حوزه نجف باقی نمانده بود- را در یک کفه گذاشته و ترور آمریکای جنایت‌کار را در کفه دیگر و هر دو را با هم محکوم کند؟ و چگونه می‌توان توجیه کرد که نزاعی میان کشور پرچمدار تشیع و مصداق اتم دار الکفر شکل بگیرد، و مرجعیت در موضع بی‌طرفی ایستاده و هر دو طرف را محکوم نماید، آن هم در شرایطی که جمهوری اسلامی همه تمهیدات لازم برای آسیب‌ندیدن شهروندان عراقی را فراهم دیده است؟ 5️⃣ به فضل الهی و به برکت انقلاب اسلامی، جامعه شیعی امروز در نقطه اوج اقتدار آن ایستاده است. امروز جمهوری اسلامی، نام نظامی محصور در مرزهای یک سرزمین نیست، بلکه عنوانی است که مرزهای جغرافیایی را -که کفار به وسیله آن کشورهای شیعی و اسلامی را پاره پاره کرده‌اند- در نوردیده و همه را زیر بیرق اسلام گرد آورده است. اگر حمله به پایگاه آمریکایی در عراق –که ریشه همه مشکلات امروز عراق است- در نظر مرجعیت عراق نقض حاکمیت و زیرپاگذاشتن مرزهای تصنعی میان دو کشور شیعی است؛ اما جمهوری اسلامی با صدای رسا اعلام کرده که همه شیعیان فرزندان او هستند و آماده است حتی حاج قاسم خود را برای دفاع از شیعیان در هر نقطه از عالم و خنثی‌سازی توطئه بیگانگان فدا سازد. آمریکا ریشه مشکلات عراق است و اگر مرجعیت عراق به این حقیقت باور دارد و ایران اسلامی را نه هم‌چون اشغالگران آمریکایی بیگانه، بلکه برادر خود می‌داند، پس آیا بهتر نیست که به اقتدار ایران تکیه کند و هم‌صدا با آن اخراج آمریکا از عراق را فریاد بزند؟! @Manahejj 🔻🔻🔻🔻 🆔 @daghdagheha
💠تاملات_کرونایی 🖋حسین مهدیزاده(طلبه حوزه علمیه قم) 🔸1- حضور جهادی در پشت سر طبیبان و پرستاران، ماموریت فرعی بلکه فرعی فرعی حوزه است. 🔸2- حوزه باید طرحش از سلامت و بیماری که آن را متناسب با جهانگری است که از انبیاء گرفته است پیدا کند. طب قدیم ما به نحوی طب بابل و مصر و یونان است. کتاب العین می گوید الطب: السحر. یعنی طب قدیم علم نسخه نویسی بر اساس یک جهان نگری خاص بود که از بابل و مصر تا یونان آمده بود و نمی دانم در چه دورانی(شاید هلنیسم اسکندر مقدونی)، تقریبا جهانی شد. در این مدل بدن در جبر مزاجهایش اسیر است و تنها نقطه اختیار انسان تعادل این مزاجهاست و این نقطه سلامتی، این نقطه اخلاق است، این نقطه عدل است. در رسیدن به این تعادل هم طبیعت بیرون از بدن، ابزار و تکنولوژی رسیدن به سلامتی است. پس باید به کمک خود طببعت، از مدخل تغذیه، تنفس(مثل غلیان)، روغن مالی، دارو(سم طبیعی)، ورزش و.... این تعادل را به درون بدنمان راهنمایی کنیم. چینی ها اما درک دیگری از جهان داشتند و همان را هم به طب تبدیل کردند. آنها در عالم جریان انرژی های حیات را دنبال می کردند و در بدن نیز کارشان با همین انرژی هاست. مثلا طب سوزنی نوعی خاص از اثرگذاری بر روی گذرگاه های انرژی حیات بود که منتهی به اثراتی در بدن می شد. یا ورزش هایی (که امروز به آن ورزش رزمی میگوییم) در اصل نحوه از رشد فاعلیت بر اساس این انرژِی را هم دنبال می کردند و توسعه اختیار را به نحوی با توسعه انرژِی هایی که در تصرف بدن شان است جستجو می کردند طب جدید هم که «کمیت» را در عالم اصل می داند و اندازه کمیت های مادی را عامل تحولات کیفی عالم میداند. همین مساله را در فهم زیربنایی از سلامت هم بکار می برد. تعداد کرومزوم ها را می شمارد. تعداد ویروس ها را اندازه می گیرد، تکثیر آنها را دنبال میکند. با کم و زیاد کردن سلول ها، باکتریها، ریز مغزی ها و... از بدن تا روان انسان را کنترل و بهینه می کند. 🔸3- اما طرح ما حوزه های علمیه که می خواهیم بگوییم جهان معنایی انبیاء نه جهان معنایی سحره بابل و مصر است و نه دنیای انرژِ چینی های یاجوج و ماجوج، چیست؟ آیا همه جهان بینی ها طرحی دارند برای فهم عالم و بدن اما طرح انبیاء که می گفتند ما واسطه حقیقی عالم بالا با زمین هستیم هیچ معنایی برای سلامت و تعادل و... ارائه نمی کرد؟ یعنی انبیاء طرح دیگران را به کار می گرفتند؟ طب نسخه نویسی بر اساس فهمی است که از جهان داریم. ما اصلا هیچ فهمی از جهان و بعد سلامت و تعادل در جهان نداریم که برای خودمان باشد و بگوییم بر اساس آن می خواهیم دست به گزینش از طب موجود، سنتی، چینی، روایات طبی و... بزنیم؟ حالا تاسیس طب که پیشکشمان! 🔸4- بلکه اصلا مساله انسان شناسی را رها کردیم. کار ما شده است نسبت دادن مطالعات دیگران به اسلام و بعد اثبات اینکه اسلام هم همین را می گوید! ایا واقعا قابل قبول است که جهان معنایی انبیاء، سلامت را به نحوی جبر طبایع یا انرژی ها یا کمیت مادی عناصر بدن بداند؟ من کاری به نسخه نویسی و کارآمدی نسخه های هر کدام از این طب ها ندارم. مساله ام جهان معنایی است که سلامت را معنی می کند. وضعیت موجود طلبه های جهادی در طی کشیدن زیرپای پزشکان و پرستاران استعاره ای از رفتاری است که با اصل ایده سلامت انجام داده ایم. 🔸5- ما اگر طرحی برای سلامت نداریم، آیا واقعا هیچ نقدی به نظریه «مراقبت» مدرن که در بیمارستان و قرنطینه بیمار کرونایی انجا می شود هم نداریم؟ شواهد میدانی نشان می دهد که ناامیدی و ترسی که اصل ایده «مراقبت در بیمارستان» در دل بیمارکرونایی ایجاد کرده است(فارغ از تغذیه بیمارستان، نحوه ضد عفونی کردن بیمارستان و...) به اندازه خود کرونا قربانی داشته است. ما حتی الان نمی دانیم که چه میزان از مرگ و میر کرونا، بخاطر ویروس است و چه مقدار بخاطر علم ناامید و خشنی که این روزها با زور و ترس بیماران را زندانی می کند. فوکو که به شبیه ترین بیماری به کرونا -یعنی ایدز- مرده است، تز دکتری اش مقایسه ایده مراقبت بیمار و تنبیه دیوانه در بیمارستان و تیمارستان مدرن با دنیاهای ماقبل آن است و می خواهد بگوید مدرنیته در اصل با بیمارستان هدف اصلی اش درمان نیست، بلکه چیزی شبیه زندانی کردن اوست. طنز تلخ تاریخ این است که جمهوری اسلامی و حوزه علیمه و طلبه هایش یک ماه است همه تلاش خود را برای صرف «ایثار» طلبه ها و طبیان و پرستاران جان برکف و ایثار گر برای زندانی کردن بیمار ناامید و ترسیده کرونایی می کند و به گفته آقای دکتر حریرچی نیروی انتظامی هم رَحِم بیمار را با زور از بیمارستان اخراج می کند چرا که ایده بیمارستان چنین اقتضا می کند. 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠کج فهمیِ چند نفر به اسم حوزه و انقلاب!! 📝 نقدی بر رویکرد کانال «حوزه انقلابی» 🖋 محمد حق‌پرست 🔹 حکایت کاسه داغتر از آش، حکایت چند نفر به ظاهر طلبه است که متشرع‌تر از رهبر معظم انقلاب و مراجع، به فکر دیانت مردم افتاده اند!! رهبری دستور حکومتی و ولایتی صادر کرده‌اند مبنی بر تبعیت و همکاری همه ارگانها و همه مردم با مسئولان مربوطه برای مقابله با کرونا؛ اما جماعتی، ساز مخالف کوک می کنند. دستور رهبری و تأکید معظم له اینقدر صریح و واضح است که هیچ توجیه و تفسیری را بر نمی‌تابد. همین جاست که ولایت پذیری افراد را باید امتحان کرد. همین جاست که باید تفرقه انگیزان را پیدا کرد. ای کاش به اسم خودشان بود، اما از اقبال بد حوزه، کج‌فهمی این عده همیشه به اسم حوزه و انقلاب تمام می‌شود. 🔹 بار اول نیست که این کانال، اعتبار روحانیت را خدشه‌دار می کند. بارها شده از آب گل‌آلود دنبال ماهی هستند و اتفاقا خوراک به دست رسانه‌های ضد انقلاب می‌دهند. به هرکسی برچسبی می‌زنند و خودشان را اعلم مطلق می‌پندارند. هنوز یک روز نگذشته، آخرین ایده حضرات ادمین این کانال (تحصن در حرم)، بهانه ای برای اتهام به روحانیت شده است. خوراکی که دقیقا دشمنان روحانیت، به دنبالش هستند توسط چند نفر معمم (ولو ناخواسته) طبخ می‌شود!! از مدیریت محترم حوزه تقاضامندیم، اقدامی مناسب با این کانال بی‌ادب و بی‌بصیرت داشته باشد. کانالی که به اسم حوزه، تیشه به دستش گرفته تا اعتبار حوزه را ریشه‌کن کند. چرا کج فهمی چند طلبه به پای کل روحانیت نوشته شود؟ تا کی قرار است اعتبار حوزویان بازیچه دست این جماعت باشد؟ 🔹 اما سخنی با ادمین‌های کانال «حوزه انقلابی»: هر کاری می خواهید بکنید (مثل نشر شعارهای تفرقه انگیز در راهپیمایی‌ها)، هرچیزی می‌خواهید بنویسید (مثل توهین‌هایی که به اسم انتقاد می‌نویسید)، هر عکس و فیلمی می‌خواهید درباره دیگران نشر دهید (مثل فیلم گاوی که در ماه مبارک رمضان، علیه یک منتقد منتشر کردید)، ولی به اسم «حوزه و انقلاب» نباشد. شما چند نفر، اسمتان نه حوزه است؛ نه انقلاب. اگر تقوا در نقد و نظر ندارید، حداقل تقوا داشته باشید که به اسم یک صنف آبرودار مطلب منتشر نکنید. @Manahejj @daghdagheha
🔻آیت‌الله اعرافی در نامه‌ای به شیخ الازهر: ✅ حوزه علمیه قم آماده تبادل تجربیات خود با مراکز علمی و دینی جهان است مدیر حوزه‌های علمیه در نامه ای خطاب به احمد الطیب، شیخ الازهر با اشاره به شیوع بیماری کرونا در جهان تاکید کرد: این شرایط بهترین فرصت است تا ضمن ایمان به ذات لایزال مبدا هستی و بازگشت به اصول فطری و انسانی به عنوان کارآمدترین راه ها تبلیغ و ترویج شود. تعالیم تابناک دین خاتم می تواند در این صحنه دشوار منادی و پیشگام باشد. متن‌نامه: hawzahnews.com/news/893620 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠حوزویان و نوع مواجهه با پدیده‌ای به نام بحران کرونا! ✏️ محمد وکیلی/حوزه علمیه قم 🔹 با شروع بحران ویروس کرونا در چین و وضعیت گسترش یابندگی شدید آن، از همان ابتداء مشخص بود دیر یا زود پای آن به ایران نیز باز خواهد شد. اتفاقی که با تأخیری چند هفته‌ای بلاخره به وقوع پیوست و گزارش‌هایی از آغاز شیوع این بیماری در چند شهر ایران مخابره شد. با گسترش این بیماری با توجه به موج فراگیری و تاثیرگذاری آن، بسیاری از نهادهای اجتماعی نیز وارد عرصه مواجهه با آن شدند؛ از مراکز و نهادهای بهداشت و سلامت گرفته که در خط مقدم مقابله با این بحران بودند تا نهادهای نظامی و انتظامی تا آموزشی و… در این میان یکی از نهادها و سازمانهای اجتماعی کنشگر که در بسیاری از تحولات اجتماعی، وارد کنشگری شده و به ایفای نقش می‌پردازند، نهاد روحانیت و سازمان حوزه‌های علمیه است. به دلیل جایگاه اجتماعی و اثرگذاری ویژه‌ای که این قشر دارند نوع مواجه این نهاد با چنین بحران فراگیر و فراجنبه‌ای، می تواند مورد توجه و کنکاش قرار گیرد. همچنان که به دلیل این جایگاه خاص و اثرگذاری بالای اجتماعی، عملکرد و نوع مواجهه آنها در مقابل تحولات و بحرانها مورد توجه و ارزیابی کارشناسان قرار گرفته و از سویی دیگر زیر ذره بین رسانه ای قرار گرفته است. از همین روی جریان‌شناسی نوع مواجهه این قشر از جامعه در بحران کرونا می‌تواند مورد توجه قرار گیرد. از این منظر می توان نوع مواجهه روحانیت با این پدیده کرونا را به سه دسته کلی تقسیم کرد: 🔸طیفی از روحانیت که مواجه ای منفی و سلبی با این پدیده کرونا داشتند. طیفی که با انکار و تشکیک در وجود چنین بیماری یا در فراگیری و شیوع آن، تلاش می‌نمودند توصیه‌ها و تجویزهایی کاملا متعارض با توصیه‌های نهادها و مراکز رسمی مواجهه با این بیماری صادر نمایند. طیفی که با زیر سوال بردن تمام مبانی و حتی مسلمات دانش و یافته‌های پزشکی، به موج آنارشیسم علمی و بی‌اعتباری نهادهای مرجع دامن زده و موجب نوعی سردرگمی در میان مخاطبان خود در مواجهه با این پدیده شدند؛ در سطح رسانه‌ای به نمونه‌هایی چون آتش زدن کتاب طبی هاریسون که هر چند قبل از کرونا اتفاق افتاد اما این نوع مواجه در زمان شیوع کرونا نیز ادامه یافت، توصیه به نادیده گرفتن قرنطینه، تأکید بر دید و بازدید و شکستن طرح فاصله‌گذاری اجتماعی، مقاومت در مقابل بسته شدن اماکن مذهبی زیارتی تا حرم لیسی و… اشاره کرد. این طیف نقش پررنگی در دادن سوژه‌های تخریب روحانیت توسط بعضی از رسانه ها را داشت. به همین دلیل نیز می توان این نوع از نقش‌آفرینی در چنین بحرانی را نقش‌آفرینی منفی به حساب آورد. 🔸در کنار طیف اول، طیف دیگری طیفی از روحانیت حضور داشتند که با شیوع و گسترش این بیماری، در انفعال کامل فرو رفتند و نتوانستند برای خود در چنین بحرانی نقشی مفید و اثر گذار تعریف نمایند. هر چند بهانه این طیف از روحانیت همراهی با وضعیت قرنطینه بوده است اما انتظار و توقع جامعه از ظرفیت و جایگاه اجتماعی این طیف، اقتضا می نمود که بتوانند نقشی فعال در این شرایط ایفا نمایند. مصادیق این طیف را می توان در کسانی یافت که در شرایط عادی، میدان‌دار و تریبون داری می کردند اما در شرایط بحران، اسم‌شان از زبان رسانه‌ها افتاد و به ناگه در سکوت و غیبت فرو رفتند. می‌توان گفت این طیف از روحانیت نیز نقشی خنثی و حتی منفی در شرایط بحرانی جامعه ایفا نمودند. طیفی که نباید در شرایط بحرانی به هیچ وجه روی آنها حساب کرد و یا امید داشت پا به میدان بگذارند و میدان داری کنند. 🔸و اما در این میان، طیف سومی نیز بودند که از روزهای نخست شیوع این بیماری، ضمن درک شرایط واقعی جامعه و همراهی با نهادهای مسئول و تصمیم‌گیر، تلاش نمودند نقش و کنشگری فعال برای خود، مجموعه روحانیت و حوزه‌های علمیه تعریف نمایند. این طیف از روحانیت که می‌توان از آنها به عنوان «روحانیت مسئولیت پذیر» و آماده پذیرش مسئولیت اجتماعی نام برد توانست با تحلیل واقع بینانه شرایط، ضمن ارتباط با سایر نهادها و مجموعه‌های درگیر بحران، برای خود وظیفه و مسئولیت تعریف نماید. مولفه‌های شناخت این طیف را می توان در صدور فتاوایی مبنی بر حجیت همراهی و توجه به دستورات ستاد بحران، تشکیل ستاد بحران حوزوی، ارائه مساعدتهای مختلف به ستاد مدیریت بحران، مشارکت در فعالیت‌های جهادی، استفاده از تریبون‌های حوزوی در تبیین شرایط بحران، و تلاش برای اتحاد و هبستگی نهادهای مذهبی و دینی بین‌المللی در مواجهه همدلانه با این بحران اشاره کرد. تجربه ثابت کرده است که این طیف از روحانیت توانایی و ظرفیت بی‌نظیری در کمک به جامعه جهت عبور از شرایط بحرانی را دارند و به همین دلیل نیز می‌توان این طیف را به عنوان طیفی با نقش‌آفرینی مثبت در بحرانها قلمداد کرد. 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
📝دوران مدیریت حضرت آیت‌الله اعرافی در حوزه علمیه؛ ⭕️ سیاه" سفید" خاکستری! ✏️ محمد یاوری/ طلبه حوزه علمیه قم و دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق بشر ♻️ یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولاً سدیداً (احزاب/۷۰) 1⃣ انتخابِ امیدآفرین ۱۲ تیرماه ۱۳۹۵" خبر انتخاب آیت‌الله اعرافی به سمت مدیریت حوزه‌های علمیه با توجه به سوابق و حضور درخشان ایشان در منصب ریاست جامعه المصطفی العالمیه، برای اغلب حوزویان امیدبخش بود؛ امید به عملکرد تاثیرگذارتر در تحولات ملی و بین المللی، برنامه‌ریزی دقیق‌تر و انسجام بیشتر درون حوزوی، تعامل و تفاهم بهتر برون حوزوی و ارتباط عمیق‌تر با عموم مردم به ویژه نسل جوان؛ 2⃣ وضعیتِ سفید با نگاه منصفانه می‌توان گفت علیرغم وجود محدودیت‌های فراوان مالی، کارشکنی‌های دردنی و بیرونی، بعضاً وجود سیستم‌های اداری و نیروی انسانی منفعل و گاهاً زائد که می‌تواند موانع جدی برای موفق بودن هر مدیری باشد، حوزه علمیه در طول ۴ سال مدیریت آقای اعرافی، اقدامات مثبت و مهمی در عرصه تهیه اسناد بالادستی و راهبردی، تدوین نظام‌نامه‌ها و ساختارهای کارآمد، گفتمان‌سازی کلید واژه ، راه‌اندازی رشته‌ها و مراکز تخصصی و راهبردی و در برخی موارد واکنش نسبتاً بهنگام و موثر نسبت به تحولات اجتماعی، داشته است که شایسته‌ی ارتقاء و استمرار است؛ 3⃣ وضعیتِ سیاه حتی با چشم غیر مسلح هم می‌توان عدم موفقیت و پیشرفت ملموس و محسوس حوزه علمیه در زمینه‌های مختلف از جمله اصلاح فرایندها و برنامه‌های اجرایی آموزشی، تبلیغی، تهذیبی، اداری و ....، بازنمایی واقعی چهره حوزه و روحانیت در عرصه‌های گوناگون، اقناع سازی اقدامات و برنامه‌ها به صورت صنفی و عمومی و زمینه سازی مناسب جهت استفاده از ظرفیت‌ها و نظرات عموم طلاب به ویژه طلاب جوان را مشاهده کرد؛ اگر اقدام یا تغییری هم در خصوص این موضوعات صورت گرفته، اغلب به صورت بوده نه مستمر و شبکه‌ای؛ ⚫️ به عنوان نمونه: ▪️به لحاظ حقوق صنفی، همه طلاب حوزه علمیه(حتی اگر حق انتخاب نداشته باشند)، حق اطلاع دارند! اطلاع از چرایی و چگونگی فرایند انتخاب معاونین و مدیران و برنامه‌های هریک از آنها؛ اما در هیچ دوره‌ای از جمله دوره مدیریت آیت الله اعرافی این اتفاق رخ نداده است؛ ▪️ برخی از ساختارها و برنامه‌ها و شیوه‌های اجرایی حوزه علمیه در بخش‌های مختلف آموزشی، تهذیبی، صیانتی و ... دارای ابهامات جدی و حتی ایراداتِ است که همچنان نیز پابرجاست! ▪️ تاکید مکرر مقام معظم رهبری در خصوص جوان‌سازی نیروی انسانی و نوسازی سیستم‌های اداری، همچنان مغفول است و برنامه‌‌ی خاصی در این زمینه جز چرخش مدیران در منصب‌های مختلف دیده‌ نمی‌شود! ▪️ کاهش ورودی‌های حوزه علیرغم تسهیل و تسامح تامل برانگیز در پذیرش‌ها، بی انگیزگی رو به افزایش ورودی‌های هرسال و سردرگمی هویتی طلاب و نگرانی در خصوص آینده شغلی همچنان جزء چالش‌های لاینحل باقی مانده است! ▪️ نارسایی مالی، گلایه‌مندی حوزویان از میزان شهریه‌ها و محرومیتِ دردناک از امکانات رفاهی قابل توجه نیز مسیرِ خروجِ تمام وقت یا پاره وقت طلاب از حوزه را شلوغ و پُر رونق کرده است! 5⃣ وضعیتِ خاکستری ⚠️ شروع دوره جدید مدیریت، شروع سال تحصیلی و انتخاب ! اینکه در دوره جدید مدیریت آیت الله اعرافی چقدر نقاطِ قوت دوره‌ی قبل ارتقاء می‌یابد و چقدر نقاط ضعف اصلاح و جبران می‌شود، اینکه سالِ تحصیلی جدید حوزه علمیه(به سه صورت حضوری، مجازی و نیمه حضوری) در شرایط فعلی به نحو مطلوب پیش خواهد رفت یا به همان کیفیت ناامیدکننده‌ی امتحانات مجازی اجرا خواهد شد، اینکه چقدر در انتخاب شعار سال حوزه(حوزه و فضای مجازی) به زیر ساخت‌ها، مولفه‌ها، موانع و مقتضیات انتخابِ یک شعار سال مناسب و متناسب دقت شده است، چیزی است که باید منتظر ماند و امیدوارانه نگاه کرد؛ ⛔️ دفع یک شبهه! ممکن است گفته شود در تمام اشکالاتی که بیان شد، اقداماتی صورت گرفته و زمان بازدهی هنوز نرسیده است" در پاسخ باید به این نکته توجه کرد که تحولات اجتماعی دنیای امروز فرصت سیاستِ گام به گام و آهسته_ پیوسته را از مدیران می‌گیرد و اجازه نمی‌دهد آنها ظهور و بروز ثمرات برنامه‌های خود و اصلاح اشکالات واضح ساختاری و اجرایی را به گذر زمان سپرده و به آینده موکول کنند؛ امروزِ جهان گام‌های و توجه توامان به زیرساخت‌ها و برنامه‌های اجرایی را می‌طلبد. 💠 هیچ دستگاهی نباید خود را از انتقاد و نقد مصون و از عیب خالی بداند؛ همه‌ی دستگاه‌های كشور باید مورد نقد منصفانه قرار بگیرند و همه در جهت اهداف نظام و در چهارچوب آن، رفتار خود را اصلاح كنند. (مقام معظم رهبری ۱۳۸۳/۰۱/۰۲)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 موشن گرافی زیبا برای معرفی جایگاه حوزه های علمیه. 🔸یکی از ضعف های حوزه های علمیه تولید محصولات رسانه ای مناسب برای معرفی خود و ظرفیت هایش است. امیدوارم با توجه جدی به این مسئله شاهد آثار فاخری از این دست باشیم ➖➖➖➖➖➖➖ @daghdagheha
📸 این عکس را دوست خوب‌ام جناب سیّد محمّدحسن لواسانی در صفحهٔ اینستاگرام‌اش به اشتراک نهاده، و در توضیحِ آن نوشته است: 💠«دو ساعت مانده بود به اذان صبح. در سکوتِ عمیقِ حیاط حوزهٔ علمیّه[ی لواسان]، قدم می‌زدم. تنها روشنایِ مدرسه، از کتاب‌خانه توجّه‌ام را جلب کرد. گفتم شاید طلبه‌ها یادشان رفته چراغ را خاموش کنند. آرام وارد کتاب‌خانه شدم و با این صحنه مواجه شدم. با عجله رفتم و دوربین را آوردم. صحنه هم‌چنان، همینی بود که می‌بینید. تا صدای شاتر را شنید، آرام برگشت و با لبخندی شرم‌گون و چهره‌ای که عجیب خسته بود؛ گفت: حاج آقا! عکس نگیرین! من هم فوراً گفتم: چشم! این عکس، بعدها مورد توجّه هیأت داورانِ جشنوارهٔ عکس اشراق قرار گرفت و به فینال راه یافت؛ اگرچه حائز رتبهٔ اوّل تا سوم نشد.» 🔺 برای من امّا این عکس به طرز عجیبی الهام‌بخش است. روزنه‌ای از نور و عشق و امید، و آینه‌ای است برای دیدنِ طلبه‌های تنها و گمنام و بی‌ریا و سخت‌کوشی که کسی نمی‌بیندشان. گوشهٔ حوزهٔ یک شهرستان دور، دل‌گرم به مطالعه و درس‌اند و حتّی گاه به زشت‌ترین وجهی مورد ظلم و ستم مسؤولین‌شان قرار می‌گیرند. -به نقل از چراغ مطالعه ➖➖➖➖➖➖ @daghdagheha