eitaa logo
دغدغه‌های حوزوی
459 دنبال‌کننده
149 عکس
47 ویدیو
24 فایل
آئينه‌ای براى انعكاس مهمترين اخبار، دیدگاه‌ها، نقدها و تحليل‌هاى چالشی عرصه دين، فرهنگ، اجتماع، روحانيت و حوزه‌های علمیه... http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0 شناسه: @daghdagheha ادمین @a_r_moayedi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠روحانیت و چالشی به نام دوگانۀ روستایی/شهری 🖋جواد شریفی ♦️نوجوانان و جوانان روستایی از دیرباز و به فزونی، از بیشترین کسانند که خواهان درآمدن به حوزه علمیه هستند. انگاره آرمانی اینان از روحانی، بیشتر همان روحانی روستای خودشان است که با کارکردهایی چون پیش‌نمازی، برگزاری آیین‌های دینی، برآورد خمس و زکات و میانجی‌گری در کارهای نیکِ همگانی، در نزد مردم روستا ارجی بسیار دارد. ♦️علیررررضات آغاز چالش آنجاست که طلاب روستایی پس از درآمدن به حوزه علمیۀ شهری، در مدارسی جای می‌گیرند که کمابیش بسته و جدا از زندگی شهری واقعی است و این به فرآیند ادغام اجتماعی‌شان با انسان شهری آسیب می‌زند. آن‌ها پس از طلبگی در شهرند اما سامان اندیشگی و ارزشی و هنجاری‌شان همچنان روستایی است. ♦️شمار نه چندان کمی از این طلاب روستایی از همان سال‌های نخست آموزش دیدن، خرقه و دستار دین‌یاری بر می‌گزینند و نخستین کارهای دین گستری‌شان را نیز همزمان با آن از سر می‌گیرند. ولی چیزی که راه را بر کارگر افتادن تلاش‌هایشان در مخاطب شهری می‌بندد، این است که نه تنها اندیشه و رفتار، که گوهر وجودی‌شان هنوز روستایی است و شهری را همچون شهری نمی‌فهمند و آموخته‌های دینی‌شان نیز خرد آدم شهریِ دانش آموخته را خرسند نمی‌کند. از آنجا که دین‌یاران کمتر کسی از مردم شهر را می‌یابند که به سخن‌شان گوش دهد و به آرمان‌شان سر سپارد، بیشترین سفرهای دین گسترانه‌شان به سوی روستاها یا حاشیۀ کم بهرۀ شهرهاست. ♦️دین‌یاران همچنین در نبود شنونده و پیرو، با بهره گرفتن از توانی که فرمانروایی دینی به آن‌ها داده، راه دیگری پیش روی خود گشوده اند که همانا "شنوندگان ناگزیر" در صداوسیما و پادگان هاست. واکاوی من از بودن گستردۀ دین‌یاران در سیمای ملی و نیز پادگان ها، فراچنگ آوردن دوباره شنوندگانی است که در سالیان گذشته از سر ناتوانی در خرسند کردن خرد مردمِ دانش آموخته، از کف داده اند. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠چرا مردم خبرهای پیشرفت کشور را باور نمی کنند؟ 🖋مجتبی لشکربلوکی ♦️هر ساله وقتی نزدیک دهه فجر می شویم، اخبار مربوط به دستاوردها و پیشرفت ها، رسانه ها به ویژه تلویزیون را پر می کند. امسال چون مصادف با چهل سالگی انقلاب نیز هستیم این مساله چندین برابر شده است حتی به گونه ای که بخشی از سوالات برنامه برنده باش (با مجری گری محمدرضا گلزار) نیز در مورد دستاوردهای کشور شده است. اما گوش مردم به این خبرها و گزارش ها بدهکار نیست. چرا مردم باور نمی کنند؟ چرا مردم می گویند این ها دروغ های صدا و سیماست؟ ♦️شاید بتوان برای آن چند دلیل برشمرد: 🔸مهاجرت نخبگان و مهاجرت سرمایه (جیب و مغز کشور خالی می شود): مردم پیش خود می گویند که اگر واقعا این دستاوردها جدی است، پس چرا مهاجرت نخبگان و فرار سرمایه از ایران غیرقابل انکار شده است؟ اگر واقعا وضعیت مملکت این قدر رشد کرده است، پس چرا فوج فوج می روند و نمی آیند؟! اگر واقعا این قدر پیشرفت رخ داده چرا ترک ها و گرجی ها و ارمنی ها و اسپانیایی ها به ایران مهاجرت نمی کنند؟ 🔸پیشرفت دیگر کشورها: یکی دیگر از دلایلی که مردم خبرهای پیشرفت را باور نمی کنند، پیشرفت دیگر کشورهاست. خاطرم هست سال های دور، تنها دریچه ارتباطی ما جهان بیرون، یک برنامه دیدنی ها بود که جمعه ها پخش می شد و چند سریال خارجی، به واسطه این ها، ما درکی از جهان بیرون پیدا می کردیم. اما اکنون به واسطه دسترسی بی واسطه به رسانه های خارجی و سفرهای خارجی به ويژه به کشورهایی مانند ترکیه، مالزی، سنگاپور، امارات و چین، برداشت این شده است که جهان بسیار پیش رفته است و ما جا مانده ایم. 🔸تلخکامی های سیاسی و اجتماعی: این که ما تولید کننده اول خاورمیانه باشیم کافی نیست. انتظار می رود که در زمینه های سیاسی نیز به سطح بالایی رسیده باشیم. اگر ماجرای سپنتا نیکنام را به خاطر بیاورید، یک نفر که چهار سال نماینده مردم یک شهر بوده. برای بار دوم نیز به او اعتماد می کنند فقط به جرم زرتشتی بودن، عضویتش در شورا معلق شد. خدا را شکر که این ماجرا ختم به خیر شد، ولی با این حال کم نیستند این گونه نگاه های تنگ و محدود. هنوز که هنوز است مساله ورود زنان به ورزشگاه ها حل نشده است. آیا واقعا نمی شود بانوان این سرزمین در ورزشگاه ها حضور پیدا کنند و ما همه متمدنانه برخورد کنیم؟ این تلخ کامی ها باعث می شود که پیشرفت ها کمرنگ و کمرنگ تر شوند. 🔸اختلاف طبقاتی شدید: یکی دیگر از دلایلی که مردم پیشرفت ها را باور نمی کنند، اختلاف طبقاتی شدید است، زن سرپرست خانواری که یک فرزند معتاد دارد و یک فرزند سرطانی و خودش نیز از کار افتاده است و کمک دولت به او به یارانه ۴۵ هزار تومانی و سبد معیشت ۲۰۰هزار تومانی است، چگونه می خواهد پیشرفت ها را باور کند؟ ♦️مسوولان محترم ممکن است به این جمع بندی برسند که کم تبلیغ شده است! پس باید بیشتر و بیشتر تبلیغ کنیم. اما بهتر است کمی ریشه ای تر به این مساله بنگریم. این جا دیگر شجاعت می خواهد. یک بار دیگر به استراتژی های ۴۰ساله اخیر کشور نگاه کنیم و از خود بپرسیم آیا زمان آن نرسیده است که تغییری در آن ها بدهیم؟ صادقانه به این ۳ سوال پاسخ دهیم 🔹۱- در دهه های اخیر کدام کشور توانسته است در شرایط عدم قطعیت منطقه ای و بین المللی است رشد جدی کند؟ از بین ۱۹۵ کشور دنیا، کدام کشور در فضای عدم اطمینان، به توسعه رسیده است؟ 🔹۲- در دهه های اخیر مدام سعی کرده ایم که همه چیز را از دولت بخواهیم، مدرسه، دولت! بیمارستان، دولت! سد، دولت! جاده؛ دولت! مرغ؛ دولت! تخم مرغ؛ دولت! زمان آن نرسیده است که به سازوکار بازار اعتماد کنیم و نترسیم از اینکه بخش خصوصی بزرگ و قدرتمند شود؟ 🔹۳- در دهه های اخیر، همواره به خاطر نداشتن اطلاعات از خانوارها، از همه به یکسان حمایت کرده ایم، به همه ۴۵ هزار تومان داده ایم، به همه ۲۰۰ هزار تومان سبد کالایی داده ایم. چرا نباید یارانه سرپرست خانوار از کار افتاده با یارانه یک پزشک متخصص جراح قلب یکی باشد؟ ظلم و ناکارآمدی از این بزرگ تر! ♦️در جاده اشتباه، اگر شما راننده را عوض کنید یا ماشین مدل بالاتر بخرید، یا اینکه به جای بنزین، بنزین سوپر بزنید یا بیشتر گاز بزنید، هیچ کدام، تاکید می کنم هیچ کدام، شما را به مقصد بهتری نخواهد رساند. نمی گویم که تمام مسیری که ما رفته ایم اشتباه بوده است، که قطعا نبوده است. که اگر بود ما به این دستاوردها نمی رسیدیم، اما برای تبدیل این دستاوردها به رفاه و عدالت باید برخی جاده ها را عوض کرد. با اقتصاد دولتی-رانتی، نظام رفاهی_حمایتی کور و فضای عدم اطمینان نسبت به آینده نمی توان پیشرفت کرد؟ -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠آینده اسلام و فضلای حوزه ▪️حجت الاسلام حمید رجایی ♦️من واقعاً به فضلای حوزه، دل بسته‌ام و امیدوارم با درک صحیح از مناسبات جهان امروز (در فرآیند گفتگوی خوب) فارغ از تندروی و کندروی، شجاعانه و متواضعانه و با شیوه نامه ای صحیح با سپهر معرفت جهانی، وارد دیالوگ شوند. حوزه اگر چه باید انقلابی باشد، اما هرگز نباید برای دیگر کشورها بسان «برانداز حکومت» و «یک حرکت طوفنده» ظاهر شود. فرض کنید با یک شور پرخروش خواستید در کشوری دیگر بدرخشید و بسا حکومتش را هم سرنگون کنید، تا مثلاً انقلاب اسلامی را صادر کنید!! معلوم است که این ثمری ندارد (طبعاً بی‌خردی هم هست). نخست باید ملت‌ها بیدار شوند و مزهٔ اسلام را بچشند، تا زمانی که حدنصابی از طاغوت درون انسان و جوامع، فرو نریزد، طاغوت‌های برون، پابرجا می‌مانند، بله یک طاغوت می‌رود یکی دیگر می‌آید. بسا آن‌که می‌آید با ما دشمن‌تر و طعان‌تر هم بشود (مانند بن‌سلمان) انبیاء، نخست مردم را بیدار کردند و گاهی برای تأمین آن، «تولید مجال» کردند حتی با بت‌پرست و یهودی، پیمان صلح بستند. عالمان دین، نباید، کور، عمل کنند و نانتیجه‌گرا باشند. ♦️مسئلهٔ دیگری که از فضلای حوزه جداً مورد توقع است، «تولید علوم انضمامی» است. علم باید «مسئله حاضر» را حل کند. آنچه من در دانش حوزوی می‌بینم وفور مباحث کم‌فایده یا گاه انبوهی از مباحث جذاب نظری و خوش‌طعم و هفت‌آسمانی است که مدام با آب‌و‌تاب، گفته می‌شود و گوینده و شنونده را بسی خوش می‌آید... علم اگر کارآیی حل مسئله را نداشته باشد، آن خوشحالی و بهجتش، در جایی که باید مسئله حل کند، بیشتر شیبه «الکی‌خوش بودن» و دیوانگی است. بهت عارفانه، برای راه‌انداختن و کنترل پروژه و رفع عیب، برای در کوزه هم خوب نیست...(در جای خود، بله، نشان معرفت و شعور است) ♦️حال باید دید حوزه (و با همکاری دانشگاه) با این کم‌تجربگی انبوه، دانش ‌ناچندمنبعی، بی‌ارتباطی با گفتگوی تمدنی و گاه خودشیفتگی کمابیش، چگونه می‌خواهد برای خودش و جهان اسلام، علم انضمامی تولید کند؟! (شدنی است، اما نه با این هیئت...؛ با شاگردی و دیالوگ با جهان علم، بله) حوزه‌ای که یک عمر به ریش تجارب و علوم جهانی خندیده!! و غرب را نپژوهیده و آن را بیشتر از منظر سیاستمداران سفله و گندیده، دیده!! و اندیشمندان غربی را نجس یا متنجس دانسته!!! ♦️اما سومین توقع جدی از فضلای حوزه این است که ضمن استقلال از کل بدنهٔ حاکمیت، محکم پای ممانعت از منکرات یقینی دولتمردان و جریانات سیاسی، بیاستند. اختلاس، اشرافی‌گری، پاسخگونبودن، کم‌بضاعتی‌های ساختاری، فساد‌های سیستمی مانند فساد سیستم بانکداری، فساد سیستماتیک اقتصاد دولتی و مانند آن، اموری یقینی هستند. همان‌طور که در ضرورت «اقامه نماز» شک نداریم، در برچیدن سفرهٔ مفاسد یقینی هم قطعاً وظیفه داریم و بی‌تفاوتی و ‌پرستیژ «من پژوهشگرم»، «من فلسفه درس می‌دهم»، «من استادم» و «من نظریه‌پردازم» و... فایده ندارد. باید راهی جست. همه باید علیه «فساد قطعی» قیام کنیم. برخی از اساتید دانشگاه، فیلسوفان و استادان لمیده در تشک استادی‌اند و بسا ننر کرده حکومت هم باشند. اینان احتمالاً سرسلامت به گور نخواهند برد. مؤمن باید ناهی از منکر باشد. بله در روش‌های برچیدن سفره فساد، حتماً به حوزه نظری و اجتهادهای بدیل برمی‌خوریم، آنجا دیگر نباید با رگ برآمدهٔ غیرت ورود کرد. باید متواضانه راهکار کاهش فساد قطعی را جست. خیلی وقت‌ها راهکارهای ارائه‌شده برای مبارزه با فساد، بچه‌گانه و فرسوده است. مثلاً آقای مبارز می‌خواهد با نصیحت، با وعظ اخلاقی و بیانات انقلابی، فساد جمع شود و توجه و سواد آن را ندارد که فساد باید بطور سیستمی و ساختاری مورد تضعیف نهی و برچیدن باشد. ساختار بانک و اقتصاد باید حامی سلامت اقتصادی و مالی باشد. جهان، تجارب خوبی دارد، نباید چرخ را دوباره اختراع کرد. گاهی شکافندگان فلک، دجال‌اند. دروغ می‌گویند، چیزی در چنته ندارند... اگر دارند، همان معارف آسمانی و غیرانضمامی است... (گاهی، برخی) ♦️فضلای حوزه می‌دانند بسیاری از مسائل در رفتارهای اجتماعی و سیاسی، نظری هستند. گاهی می‌بینیم یک عالم دین در آن حوزه نظری، حنجره می‌درد و وااسلاما می‌گوید!! گویی خدای علم است!! نمی‌داند این مسئله، مشمول تکثر دیدگاه است و شق بدیل اجتهادی دارد و نباید ادبیات مباحثه در آن، خطابی و پر جوش و خروش باشد. (کاری که معمولا خطیبان می‌کنند) فرض کنیم در مورد موسیقی یک عده با خروش انقلابی قیام کنند که «آقا می‌خواهیم نباشد یا باشد!!» که چه بشود؟ بله ممکن است عده‌ای برای اجتهاد خودشان، ترویج کنند، اما خطابهٔ آتشین وسط اجتهادها، از شعب تکبر و جنون است. بنگرید چقدر از آن را در جوامع ایدئولوژیک می‌توان یافت. -به نقل از کانال طلوع مهر http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠دقیقاً بفرمایید کجای سیستم آموزش غرب به سمت سنت های حوزوی ما در حرکت است!؟؟ 🖋صادق بابایی(دانش‌آموخته حوزه علمیه قم) ♦️گاهی فرمایشاتی اعجاب آور در لسان برخی بزرگان دهان به دهان میگردد و به تکرار در حضور عموم مطرح میشود درحالیکه نه جایی بطور مستند صحت و سقم شان نشان داده میشود و نه پاسخی برای ابهامات ایجاد شده داده میشود. ♦️یکی از آنها جمله ای معروف است که مطمئنم شما نیز بارها شنیده اید. اینکه: (غرب در آموزش و پرورش دارد به سنت های حوزوی ما برمیگردد آنوقت ما خودمان دنباله رو آنها شده ایم) الان من بطور سلبی و ایجابی نمیخواهم قضاوتی بکنم. اما سوالاتی دارم که کسی را صاحب عزم پاسخگویی بدانها نمیبینم. روی سخنم نیز دقیقاً با همان سنت های موروثی از گذشته است نه ساختارهایی مثل مدرک و پایه و سطح که چند دهه اخیر وارد سیستم آموزشی حوزه شده است. ♦️خواسته من مشخصا اینست که این اعزه تریبون دار حوزوی، پنج الی ده مورد از سنت های حوزوی ما را بشمارند و نشان دهند که در همان جایی که غرب مینامیم ش، هم اکنون پویا و زنده در دست اجراست! تا آنجاییکه اطلاعات ناقص نگارنده قد میدهد سیستم آموزشی اروپا امروزه به سمتی میرود که شاگردان را صرفا از پشت میز نشستن و تلمذ در محضر کتاب و استاد برحذر میدارد. نظام هایی که بر مبنای رشد جامع بجای تحصیل تک بعدی شاگردان تمرکز کرده و سعی دارد بجای مشتی معلومات از برکردنی، قوه تعقل، عواطف، قوا و استعدادهای گوناگون شاگردان را شکوفا کند و در قالب های نظری و عملی، مهارت های گوناگون زندگی را به کودکان و نوجوانان آموزش دهند. این تفکر با پیگیری این اصل که فراگیری زندگی صحیح از صرف یادگیری معلومات موجود در کتب مهم تر است، از بسیاری روش های سنتی آموزشی عبور کرده است. ♦️شاید ما این نحوه آموزش و پرورش را قبول نداشته باشیم، صاحب اختیاریم؛ اما باید این را پاسخ بدهیم که با این جهت گیری آموزشی فوق الذکر، چگونه میتوان ادعا کرد قبله آمال سیستم آموزشی غرب، همان سنت های حوزوی ماست؟ بنظر میرسد تقاضای کمی توضیح بیشتر در این موضوع، توقع چندان بیجایی نباشد. ♦️کلامم را با این نکته ختم میکنم که امروز برای طلبه ای همچون من که بیش از ده سال یعنی از دوران نوجوانی تاکنون، در حوزه قم تحصیل کرده است، افسوسی در دل وجود دارد که چرا در بطن حوزه های مقدس، باید آنهمه از فضیلت علم و عالم و شان طلبه و استاد میشنیدیم اما یک نفر پیدا نشد به ما بگوید تمام "تو"ی طلبه در کتاب و درس و بحث خلاصه نمیشود. هزار و یک هنر و مهارت و تخصص دیگر هم وجود دارد که چنانچه فروگذارشان کنی میشوی یک موجود تک بعدی که معایبش را ده سال دیگر میفهمی، یعنی همین امروز من! http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠فرض كنيد كسي هم هشدار داده بود! 🖋 محمدرضا زائری ♦️رسانه ها اعلام كرده اند كه آنچه در هفته هاي گذشته روي داد بزرگترين سيل صد سال اخير بوده است. اكنون با تخريب گسترده زندگي سيل زدگان خسارتهاي سنگين به اموال و دارايي بسياري از هموطنان ما وارد شده و از سوي ديگر هزينه اي فراتر از تصور به بودجه كشور تحميل شده است. تا ماهها بعد هزاران نفر آواره خواهند بود و تا چند سال بعد هم آثار اين حوادث تلخ برطرف نمي شود! ♦️اكنون صادقانه به اين پرسش جواب بدهيد؛ واقعا اگر مثلا دو ماه قبل يك نفر نوشته بود كه بايد به سرعت رودها لايروبي بشوند و موانع ايجاد شده در مسير رودها برطرف گردند، اصلا كسي كمترين اعتنايي مي كرد؟ ♦️همه مي دانيم كه متأسفانه ما مردمي هستيم كه نه تنها به هشدارها و پيش بيني ها توجه نمي كنيم بلكه از كساني كه كام خوش خيالي ها و خوش بيني هايمان را تلخ كنند اصلا خوشمان نمي آيد. ♦️هم مديران و مسؤولان جامعه اين طور هستند و هم شهروندان عادي، خلاصه در اين ويژگي همه مشترك هستيم كه ارزش و اهميتي براي نهيب بيدارباش كساني كه مي توانند ما را از حادثه ها باخبر سازند قائل نمي شويم. تذكر و توصيه هاي كارشناسان آگاه و فهيم كه نشانه ها را زودتر از مردم عادي تشخيص مي دهند و در هر رشته و حوزه اي خبره هستند مي تواند جلوي بسياري از خسارتهاي سنگين را بگيرد. ♦️چنين كساني شامه اي قوي تر دارند و چشم و گوشي تيز تر و از همين روي قبل از غرش سيل صدايش را از نشانه ها مي شنوند و پيش از زبانه كشيدن آتش يا ويران كردن زلزله بوي حادثه را تشخيص مي دهند و آمدنش را مي بينند. ♦️در مسايل اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي نيز كارشناسان عميق و فهيم مي توانند پيش از روي دادن وقايع تلخ و حادثه هاي ويرانگر ما را از آن حوادث آگاه سازند و ميزان خسارت را بسيار كاهش دهند. ♦️دريغ و درد كه معمولا چنين تذكرها و توصيه هايي را به هيچ مي گيريم و اعتنايي به اين گونه هشدارها نداريم. راستي چرا حتما بايد حادثه اي اتفاق بيافتد و خسارت هاي سنگين بر جاي بگذارد تا ما قدم به ميدان بگذاريم و حاضر به اقدام بشويم؟ چه مردمي هستيم ما؟ http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠پیشی گرفتن مصوبات از جامعه‌سازی 🖋روح‌الله جلالی ♦️اشرف پهلوی در کتاب خاطرات خود و پس از انقلاب ایران می‌نویسد: «...وقتی دوران سلطنت پدرم خاتمه یافت، این حقیقت دردناک بر همه ما آشکار شد که هیچ حکومتی نمی‌تواند با وضع قانون و مصوبه دست به یک «انقلاب اجتماعی» بزند. چراکه هر حاکمی برای هر نوع دگرگونی پایدار در جامعه لازم است ابتدا زمینه‌های مناسب اجرای هدف خود را فراهم کند؛ تا آنگاه که به مرور و آهسته_ پس از سپری شدن چند نسلی_ انقلاب اجتماعی مورد نظر را به ثمر برساند و باید این واقعیت پذیرفته شود که با توسل به مقررات تصویب‌شده، امکان ندارد بتوان مغز مردم را عوض کرد...» ♦️"درب کنده شده ماشین ون پلیس امنیت اخلاقی" توسط مردم در محله نارمک تهران و "پوکه فشنگ‌های" شلیک چند تیر هوایی بخاطر متفرق کردن مردم که در پی دستگیری دو دختر بدحجاب جمع شده بودند _ و در آخر هم با آزادی آن دو دختر توانسته بودند جمعیت را متفرق سازند_ را بایستی بر سر در مدرسه فیضیه آویزان کنند تا "برخی" از ما از خواب بیدار شویم که صبح تا شب با نازل‌ترین سطح سواد و عقل سیاسی، در حال بحث و جدل سطحی در رابطه با مسائل سیاسی روز هستیم اما پس از چهل سال حضور در حوزه علمیه قم، از پس برگزاری یک جلسه پرسش و پاسخ قانع‌کننده در میان بیست دانش‌آموز و دانشجوی معمولی در حوزه عفاف و حجاب و ... بر نمی‌آییم. ♦️بعید میدانم جامعة‌الزهرا (سلام الله علیها)با تربیت هزاران طلبه و استاد زن در امور دینی، تشکیلات و مدیریتی برای تربیت حتی چهل استاد متبحر خانم برای تزریق در مراکز علمی جهت تبیین و ورود چالشی در رابطه با مباحث مربوط به زنان را داشته باشد. زنانی که نام و آوازه علمی و مهارت بیانشان برای سایرین(منتقدین) موجب کرنش و احترام باشد. 🔹متفکرینی که بتوانند محتوایی متناسب با تفکرات و پذیرش جامعه در سطح به سطح تدوین کنند. 🔹ظریفانی که بتوانند نزد مخاطب، احکام فرعی را از رضایتمندی سیاسی تفکیک کنند. 🔹متخصصینی که بتوانند هویت اسلامی را تبدیل به ارزش و سپس انتخاب کنند. 🔹خطیبانی که بتوانند مفهوم غیرت دینی و اهمیت کرامت زن و مرد را به خوبی به پیکره جامعه تزریق کنند. ♦️بنده اصلا خوشبینی سایرین را ندارم و معتقدم به همان میزان که نسل‌های جدید تشنه معارف دینی و الهی هستند، بخاطر انحراف ما در آسیب‌شناسی، هدف‌گذاری و تولید و تبیین، نسل به نسل از مغز مبانی دینی تهی می‌گردند و در دامن تبلیغات وسیع دشمنانی می‌غلتند که در سایه فضای آشفته روانی سیاسی ما فرصت کم‌نظیری را در مدیریت مهندسی افکار عمومی به دست آورده‌اند. ♦️در مواجهه مکرر با انواع افکار و سلایق به این نتیجه رسیده‌ام که اگر متن و محتوای متقن، دقیق و کاربردی با بیان شیوا و هوشمندانه ترکیب شود، نتیجه و اثر کار تبلیغی حیرت‌آور و خیلی بیش از حد انتظار است و این ما هستیم که فرصت را هدر داده و قصۀ غصه می‌آفرینیم. -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠دوران دره‌ی لواسان! 🔸نقدی بر خطبه های ائمه جمعه 🖋دکترمحمّدعلی فیاض‌بخش ♦️جمعه‌ها برای ما شده‌است روز «سوژه» برای یک هفته چالش؛ تا جمعه‌ی بعد و سوژه‌ی بعدی؛ از این استان به آن استان. خیال می‌کردیم تغییرات نسبتاً جوان‌گرایانه در نهاد جمعه، تغییراتی ساختاری ‌و محتوایی را به دنبال خواهد آورد؛ که تا کنون جز اندک تغییرات شکلی و بعضاً تبلیغاتی (از قبیل کم‌کردن فاصله‌ی نرده‌ها) را شاهد نبوده‌ایم. ♦️من نه حوصله‌ی چالش با این خطیب و آن سخنور را دارم و نه تن چربی برای «چالشیدن!». فقط چند سوال از وجدان عمومی دارم که قاعدتاً خطبا نیز از این وجدان بی‌بهره نیستند؛ البته اگر جو‌ّ تریبون بلند و هیمنه‌ی سلاحِ در دست، ایشان را از خود‌بی‌خود نکند: 1️⃣ تحریم را از اول گفتند نعمت است. آن بخش از ظلم آشکار و زورگویی عریان قدرتمداران جهان -که با بهانه‌جویی‌ها تحریم را بر این مردم تحمیل کرده- شاید نعمتی بود برای مقاوم‌سازی ملت و درون‌نگری به توانایی‌ها و اجبار به خودکفایی و نوآوری؛ امّا بخش‌های دیگر -که با رجزخوانی‌های جمعه‌ای و رطب ‌و یابس‌بافی‌ها در مصاحبه‌های رودرروی صدا و سیمایی و اسم‌رمز دادن برای اضافه‌کردن افراد و نهادها به سمت تحریم در جریان بوده و هست- نیز در زمره‌ی همین نعمات است؟ 2️⃣ بعید می‌دانم آقایان آسپیرین روزانه‌شان را جهت کنترل غلطت خون، شخصاً از داروخانه تهیه کنند؛ ...یا برای سفرهای تبلیغی در ایام سیاه‌بازار بلیط در لیست انتظار بنشینند یا وقتی اولاد و‌ نوادگانشان به سن ازدواج می‌رسند، یک‌روز هم در این‌‌پا و آن‌پا کردن تهیه‌ی جهیزیه و‌ ملزومات، مراسم را به تعویق بیندازند؛ چراکه معتقدند سن ازدواج را نباید به عقب انداخت؛ از بس نصف دین لطمه می‌بیند. 3️⃣ دعا می‌کنم هیچکس، یعنی هیچ‌کس(!)، نه خودش و‌نه عضوی از خانواده‌اش به بیماری خاصی دچار نشود که وقتی لَنگ یک قطعه در اتاق عمل می‌شود یا له‌له داروی میلیون‌تومانی می‌زند، هم به خدا شکوه آورَد -که چرا‌ مرا آفریدی- و هم بر خود ناسزاگوید که یکی دو بچه‌ را چرا به سه و چهار رساندی؟ 4️⃣ کاش می‌شد به همان راحتی جوگیری و‌حماسه‌گویی در تریبون‌های هفتگی جمعه، پدران بر فرزندان جوان بی‌کار و باربسته به مهاجرتِ ناکجا‌آباد، بگویند: «فرزندم! بیین! در دوران شعب ابی‌طالب هستیم، و‌ همان‌گونه که پیامبر و علی و فاطمه و خدیجه علیهم‌السلام همراه دیگر مسلمانان در شعب می‌گذراندند، بنگر که مسئولان ما نیز از صدر تا ذیل در همین شعب‌اند.» و آنگاه فرزندان به تغیّر و تمسخر نگویند: « آری، برخی در شعب لواسان‌اند و برخی‌دگر در ارتفاعات ولنجک!» 5️⃣ مدتی پیش، بعد از برخی بی‌اخلاقی‌ها در مجلس شورا، شنیده‌ د که شورای نگهبان درصدد است تا نامزدهای نمایندگی را به اخلاق و آداب نیز بیازماید. مرحبا اگر چنین بشود! حقیر گوید، بیش از هر نماینده‌ای، خطبای جمعه هستند که بنا به ذات امامتشان هفتگی سخن می‌گویند و از قضا در هر موضوعی نیز؛ آیا مناسب نیست که حداقلی از کلمات در ترمینولوژی سیاست و اقتصاد برای این بزرگواران نیز تدریس شود؟ مثلاً این عزیزان بدانند سوئیفت یعنی چه؟ پولشویی به چه معنی است؟ دورزدن تحریم هزینه‌هایش چیست؟ ...و خلاصه، نعمت چیست و‌ نقمت کدام‌است؟! ♦️البته اگر تصمیم بر عهده‌ی بنده باشد، پیش از تدریس ترمینولوژی فوق، به تدریس بدیهیاتی از منافع ملّی و وحدت سرزمینی و یکپارچگی قومی و امنیت پایدار ایرانی می‌پردازم؛ چه خوب که نه خودم خوب بلدم و‌ نه بلدی‌های امثال بنده را کسی تحویل می‌گیرد! http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
♦️در حالی که نهادهای حوزوی از برگزاری جلسات گفتگوهای آزاد و کرسیهای آزاد اندیشی بازمانده‌اند، انجمن اسلامی دانشگاه شریف مناظره‌ای با موضوع "روحانیت در بحران" با حضور حجج اسلام آقایان ناصر نقویان، احمد منتظری، مهدی ابوطالبی و محمدرضا باقرزاده را تدارک دیده است. #آسیب_شناسی #کرسی_آزاد_اندیشی #مناظره #حوزه_علمیه #گفتگو http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
🔴مرجعیت سایتی، فقاهت تلگرامی/ فضای مجازی و یورش نومراجع و آیت الله‌ها !! 🖋علیرضا داودی: ♦️برگ اول- حوزه و مرزهای بسته در سنت علمی حوزه های علمیه شیعی، کلاس درس ملاک اصلی تعیین میزان علمیت و دانش بود. سنجش علمی در مدل سنتی در کنار تقوای عالمان موجبات کارآمدی سیستم اجتهاد و مرجعیت را فراهم آورده بود. همین امر باعث می شد تا یگانه مسیر رسیدن به درجات علمی و جایگاه‌های اختصاصی حوزوی صرفا از طریق جهد علمی و تهذیب نفسانی میسر گردد؛ مسیری که برای به بار نشستن به دهه ها تلاش مستمر نیاز داشت. ♦️برگ دوم- انقلاب اسلامی و فرصت های جدید (مهاجرت از حوزه) انقلاب اسلامی عرصه جدیدی در جایگاه اجتماعی و سیاسی طلاب و نقش های آنان ایجاد کرد. حجم انبوهی از شغل های دولتی و غیردولتی اختصاصی همانند عضویت در مجلس خبرگان ، ریاست قوه قضاییه، 6 جایگاه در شورای نگهبان، نهادهای نمایندگی در ارگان‌های مختلف، نهادهای تبلیغی و پژوهشی اختصاصی و..... در کنار بیشمار اشتغالات غیر اختصاصی مانند نمایندگی مجلس، ریاست جمهوری، پست های مختلف دولتی، استادی دانشگاه، قضاوت،وکالت و...... باعث شد تا مسیر حرکتی حوزویان دستخوش تغییر اساسی شود. این فرصت های جدید بیش از جایگاه علمی سنتی، به کاغذی نیاز داشتند که با نام مدرک علمی شناخته می‌شد و این سرآغاز نهضت مدرک‌گرایی، کوچ به دانشگاه و دکتر زدگی در حوزه های علمیه بود. تنور مدرک گرایی چنان داغ بود که اولویت اصلی قرار گرفتن پیشوند دکتر بجای حجت الاسلام و عناوین مشابه بود. ♦️برگ سوم- تثبیت ( انسداد و سرگردانی) با فراگیر شدن مدرک گرایی و کوچ از حوزه تعداد زیادی وارد عرصه های مختلف اشتغالات اداری شده و عملا از وظایف اصلی حوزوی فاصله گرفتند. در این زمان جامعه با جایگاه و نقش اجتماعی متفاوتی برای این گروه مواجه شد. و اشتغالات اداری و علمی در قالب دانشگاه یا پژوهشگاه تصویری غالب برای کسانی بود که از شر و شور اوایل طلبگی خلاص شده بودند و عموما به تحصیل همزمان حوزه و دانشگاه روی آورده بودند. مشکل اصلی اشباع این ظرفیت های کاری و عدم امکان ورود طلبه های تازه وارد به عرصه هایی بود که سال های در آرزوی آن بودند. با فوت اساتید برجسته، تغییر نسل و جابجایی اساتید از یک سطح به سطح بالاتر ضروری می نمود. نسل اول حوزویان دکتر یا خارج از کشور درس خوانده با طی کردن مسیر موفقیت در دانشگاه ها احساس می کردند که فرصتی مناسب برای بازگشت به اصل خود یافته اند. فرصت اشتغال به یک کرسی درس در حوزه که می توانست جایگاه اجتماعی آنان را ارتقا دهد ♦️برگ چهارم- بازگشت ( راه حلی برای همه) عصر بازگشت در واقع راهکاری برای حل دو بحران بالا تلقی می شود. میانسالانی که سودای اجتهاد و اعتبار علمی در دورن حوزه را دارند عموما با پشتوانه مدرک و رزومه علمی دانشگاهی اقدام به برگزاری کلاس‌های درس خارج آن هم در قامت فقه مضاف و علوم جدید با عناوین عجیب و غریب می‌کنند و با استفاده از مواهب مالی که ناشی از سال ها تصدی مناصب دولتی و ارتباطات حاصل از آن است، موسسات متعدد و مختلفی را تاسیس می‌کنند. این موسسات نیز به نوبه ی خود نیاز طلاب جوان به آینده کاری را تامین می‌کنند و در قبال این اشتغال تنها چیزی که طلب می.کنند وفاداری بی قید و شرط است برای تایید هرآنچه که گفته و انجام هرآنچه دستور داده می‌شود. ♦️برگ پنجم- رسانه ( مرجعیت سایتی تا فقاهت تلگرامی) محصول انحراف حوزه از مسیر سنتی خود و فروش وفاداری توسط طلاب جوان ظهور نسل جدید مدعی فقاهت و مرجعیت است که سواد چندانی ندارند اما از قدرتی جدید بهره می‌برند و آن چیزی نیست جز رسانه های عمومی. ظهور ابزارهای ارتباط جمعی جدید همانند تلگرام و اینستاگرام و غیره باعث شد تا امکان تبلیغ افکار سطحی و فاقد بنیان علمی خارج از مسیر مرسوم حوزه ها فراهم شود. این ابزار در کنار موسسات اقماری، طیف عجیبی از مدعیان را تولید کرده است که خود را وارثان حقیقی بزرگان حوزه می نامند و گاها قدم در مسیر مرجعیت می‌گذارند. مدعیانی که با کامنت و لایک و فالوور محبوبیت خود را به رخ می کشند. برخی نیز از مواهب مالی و سیاسی آقازاده بودن یا سرسپردگی سیاسی به احزاب برای مرجع سازی خود بهره می برند و داعیه مرجعیت را از طریق سایت و رسانه علنی می کنند تا از غافله عقب نمانند. ♦️برگ ششم- طوفانی که درو میکنیم با درک مسیر فوق می بینیم آنچه در سال های گذشته رخ داده و آنچه در روزهای اخیر از اعلام مرجعیت برخی رخ داده است چندان عجیب نبوده و محصول بذری است که سال های گذشته کاشته شده است. آنچه مسلم است این طیف مرجعیت خواه در صورت عدم تدوین سازوکار مناسب سنجش و رتبه بندی علمی و جلوگیری از رشد قارچ گونه ی موسسات میان تهی؛ در کوتاه مدت شاهد ابتذال مرجعیت بدست این افراد خواهیم بود. - به نقل از : @saraeer http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روش مخالفت با فلسفه از تفکیک تا تکفیر 🖋مهدی مسائلی ♦️در حوزه‌های علمیه مخالفت با فسلفه و عرفان‌نظری با دو روش دنبال می‌شود: 1. روشِ تفکیکیِ اعتدالی   2. روشِ تکفیری(تفکیکی افراطی). ♦️رهبر انقلاب آیت الله خامنه‌ای در دیدار اخیرشان با طلاب، ضمن حکایتی از سابقه وجود اختلاف نگاه حوزویان به فلسفه و عرفان‌نظری، خواستار مدیریت اختلافات شدند. به نظر بنده در این مسیر، باید ابتدا تفاوت روش‌های اظهار مخالفت با فلسفه و عرفان را بیان کرد. پس بهتر است نگاهی به دو روشی که بیان شد، داشته باشیم: 🔸روش تفکیکی اعتدالی: در حوزه‌های علمیه شیعه، بعضی از علما به صورت علمی با بعضی از مسائل و گزاره‌های فلسفه و عرفان نظری مخالف هستند، اما روش اظهار مخالفت آنها بدین گونه است که: 🔹آنها نظرات و نقدهای خویش را در دروس سطح عالی حوزوی و در جمع فضلای حوزه که نسبت به این علوم آشنایی دارند، مطرح می‌کنند. طبیعتا در این دروس قضاوت‌های طلاب بیشتر علمی است و سخنان سره از ناسره مشخص خواهد شد.  🔹در دروس این عالمان تلاش می‌شود طرح مطالب به صورت کامل باشد و در نقد اندیشه‌های فلسفی همه جوانب آنها بیان شود. 🔹این علما به خاطر وجود لازمه‌های باطل و حتی کفرآمیز در یک نظر، صاحب آن نظر را تکفیر نمی‌کنند، زیرا غالباً صاحبان این نظرات، لوازم مطرح شده توسط مخالفان‌شان را قبول ندارند. 🔹نقد و مخالفت در یک موضوع علمی موجب نمی‌شود که آنها به تخریب شخصیت طرف مقابل بپردازند و مخالفت خویش را به ابعاد دیگر علمی و اجتماعی نیز سرایت دهند. 🔸البته ممکن است تمامی این ملاحظات در دروس روش تفکیکی اعتدالی به صورت کامل در نظر گرفته نشود ولی اراده آنها بیشتر بر این روش متمرکز است. 🔸روش تکفیری(تفکیکی افراطی): این جریان بیش از آن‌که در پی نقد علمیِ فلسفه باشد به دنبال تخریب و بدجلوه دادن آن است. روش اظهار مخالفت این جریان با علوم عقلی بدین‌گونه است که: 🔹نقدها و مخالفت‌های خویش را در منابر و خطابه‌های عمومی نزد مردم عادیِ ناآشنای با این علوم بیان می‌کنند، مردمی که قدرت تشخیص سره از ناسره و جمع‌بندی علمی بین این سخنان را ندارند. این جریان حتی در حوزه‌های علمیه نیز غالباً نقد فلسفه را برای طلاب مبتدی و فلسفه نخوانده بیان می‌کند و بیش از آن‌که ابعاد علمیِ طلاب را تقویت کند، تعصب و دشمنی یک‌طرفه آنها را با استفاده علوم بیشتر می‌کند. بنده بارها دیده‌ام که اساتید وابسته به این جریان در اثنای دروس مقدماتی حوزه، همچون ادبیات عرب، به هربهانه‌ای به تخریب فلسفه و عرفان می‌پردازند. 🔹این افراد با تقطیع سخنان علما و گزیده‌برداری از مطالب آنها، نظریات آنها را به صورت تحریف شده برای مردم گزارش می‌کنند. به گونه‌ای که پس از گزارش آنها، اندیشه طرف مقابل آن‌قدر زشت و سخیف جلوه‌گر می‌شود که احتیاجی به بیان ردیه توسط آنها ندارد. 🔹این افراد معمولاً بحث را به گونه‌ای هدایت می‌کنند که لوازمی کفرآمیز از اندیشه‌های فلسفی و عرفانی به دست ‌آید، سپس صاحب آن اندیشه را معتقد به آن لوازم دانسته و تکفیرش می‌کنند. این افراد برای نسبت دادن مستقیم چنین اعتقاداتی به طرف مقابل، به جستجوی سخنان دوپهلو و کلامات متشابه می‌پردازند یا این‌که سخن نادرست یکی از فلاسفه یا عرفا را برجسته نموده و آن را به عنوان نظر و سخن تمامی دانشمندان این علوم مطرح می‌کنند. 🔹بُعدِ تکفیری این جریان موجب می‌شود تا مخالفت خویش در یک موضوع مثل فلسفه را به تمامی ابعاد اجتماعی و سیاسی تسری دهند و از هر تلاشی برای تخریب چهره مقابل فروگذار نکنند. ♦️حاصل سخن این که برای مدیریت اختلافات در زمینه فلسفه و عرفان نظری، باید ابتدا با روش‌های نادرست در اظهار اندیشه مقابله کرد، وگرنه وضعیت همان‌گونه خواهد شد که امام خمینی در پیام منشور روحانیت ضمن هشدار به آن می‌نویسد:  "در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزه‌اى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چراکه من فلسفه می‌گفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مى‌یافت، وضع روحانیت و حوزه‌ها، وضع کلیساهاى قرون‌وسطی می‌شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه‌ها را حفظ نمود." -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠بین خدای سنت و خرمای مدرنیته سرگردانیم!! 🖊مهدی نصیری ♦️«زنگهای خطر فروپاشی خانوداه به صدا در آمده است. زیبنده جمهوری اسلامی نیست که شاهد این همه آسیب در خانواده باشد.» این مطلب را آیت الله اعرافی رییس حوزه های علمیه کشور و امام جمعه قم در خطبه های نماز جمعه روز قدس ابراز داشت. در باره این مطلب نکاتی قابل ذکر است: 🔸1. اگر این سخنان را فرد دیگری زده بود، احتمالا متهم به سیاه نمایی می شد، چرا که مدلول التزامی آن چیزی جز شکست و ناکامی جمهوری اسلامی در سیاستها و عملکردش نسبت به بنیادی ترین نهاد اجتماعی بشری یعنی خانواده ظرف چهل سال اخیر نیست. 🔸2. چرایی تضعیف و خطر فروپاشی خانواده پاسخ های عمیق تری از آنچه معمولا اغلب روحانیون و انقلابیون ما تصور می کنند دارد و این عامل در پس بسیاری از معضلات و تحولات منفی و البته اغلب ناگزیر پس از انقلاب قرار دارد و آن چیزی جز نقش مدرنیته در تحولات یک قرن و به خصوص چند دهه اخیر نیست. چیزی که به دلیل ضعف غرب شناسی و نگاه سطحی ایدئولوگها و کانون های فکری انقلاب اسلامی به مقوله مدرنیته اغلب مخفی مانده است. 🔸3. روحانیون و حوزه های ما به دلیل الزامات حکمرانی در دوران مدرن و نیز فشار مقتضیات منحط زمانه ـ که فهم حوزه انقلابی و اسلام شناسی معاصر از آن به مثابه مقتضیاتی متعالی و تکاملی است! ـ ظرف چند دهه اخیر بعضا دست به تغییر گفتمان ها و شیفت های پارادایمی زدند که اکنون نتایج و پیامدهای آن برای همگان در حال آشکار شدن است تا جایی که رییس محترم حوزه های علمیه را وادار به اعتراف به یک از نتایج سهمگین آن ـ خطر فروپاشی خانواده ـ کرده است. 🔹اغلب می دانیم که قبل از قیام پانزده خرداد سال 42، در سال 41 روحانیت به طور یک پارچه خروشی فتوایی علیه شاه داشتند. مضمون اصلی این فتاوا خلاف مسلّم شرع دانستن لایحه ای بود که شاه به مجلس برای قانونی کردن شرکت زنان در انتخابات برای رای دادن ـ و نه کاندیدا شدن ـ ارائه کرده بود. و در همان موقع چهار تن از روحانیون برجسته حوزه تحت اشراف یکی از مراجع عظام تقلید کنونی کتابی با عنوان «زن و انتخابات» نوشته و حرمت شرکت زنان در انتخابات را برای رای دادن با مبانی کتاب و سنت، مدلّل کردند اما همه دیدیم که با شروع انقلاب اسلامی تغییر گفتمان و شیفت پارادایمی از «زن سنتی خانه دار همپای شوهر و فرزندان» به «زن مدرن همدوش با مردان در عرصه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی» آغاز شد و امروز تا آنجا پیش رفته است که نه تنها شرکت زنان در انتخابات مجاز و مستحب شده بلکه عضویت زنان در شوراها و نماینده مجلس و وزیر شدن به امری کاملا عادی و مقبول در گفتمان حوزه ها و سنتی های انقلابی تبدیل شده است. 🔹و نکته عجیب این است که التفات نداریم اگر امروز خانواده در حال فروپاشیدن است نتیجه همان تفسیر احکام فقه بر اساس مقتضیات زمان است و فکر می کنیم لابد دست هایی در کار بوده و عواملی نفوذی در نهادهایی لانه کرده بوده اند که خانواده را درمعرض فروپاشی قرار داده اند و الا ما که ظرف این چهل سال جز برنامه های حکیمانه و خردمندانه و سنجیده و با همه کارشناسان مشورت کرده و پخته چیز دیگری نداشته ایم!! و از همین رو ذره ای هم نمی خواهیم رویه های چهل سال اخیر را در هیچ زمینه ای باز خوانی کنیم! 🔹البته بنده با این شیفت های پارادایمی ـ بر اساس اضطرارات و الزامات منحط و قهار زمانه ـ مخالف نیستم و با التقاط بین سنت و مدرنیته در هر موردی که ایستادگی در برابر یک الزام و فشار امر مدرن منجر به مفسده بیشتری از عمل به یک سنت شود، موافقم اما به شدت با این ایده که ما اکنون در حال حرکت به سوی تحقق اسلام ناب هستیم و می خواهیم تا آستانه تمدن و جامعه تراز دین پیش برویم، مخالفم و آن را ناشی از برخی سوء تفاهم های اسلام شناسی معاصر می دانم. ♦️به ریاست حوزه های عملیه پیشنهاد می کنم دو واحد درس عصر غیبت شناسی (بر اساس کتاب غیبت طوسی و نعمانی) و دو واحد هم درس تجدد و زمانه شناسی (بر اساس آثار شهید آوینی) به دروس حوزه های علمیه اضافه کنند که نتیجه آن رسیدن به نگاهی واقع بینانه تر در امر حکمرانی خواهد بود و حوزویان انقلابی ما در کنار تلاش های مستمر خود برای تداوم جمهوری اسلامی، اندکی هم به اضطرار انسان و بشریت در عصر غیبت و روزگار عمیقا منحط مدرن خواهند اندیشید و احساس نیازشان به ظهور منجی جهان و انسان به سطح شایسته یک شیعه علوی و مهدوی خواهد رسید! http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠احضار ارواح! 🔹حاشیه‌ای بر استعفای وزیر آموزش‌و‌پرورش 🖋دکترمحمّدعلی فیاض‌بخش 🔸تکرار نصب‌ها و عزل‌ها و استیضاح‌ها و استعفاها در وزارتخانه‌ی آموزش‌ و پرورش، اگر گره‌گشای مشکلات نهادینه‌شده‌ این وزارت بود، چهار دهه آزمون و خطا کافی می‌نمود. ماشین عظیم و ثقیل و‌ مستهلک آموزش ‌و پرورش را ساده‌انگاری است اگر بپنداریم، تنها راننده‌ای ماهر بتواند در طریق صحیح هدایت کند؛ بدون آن‌که مجموعه‌ای از دیگر امکانات به کمک بیایند. 🔸نگاهی به عمر چهل‌سال اخیر آموزش‌وپرورش، دلیلی بر مدعای فوق است: 🔸آموزش و‌‌ پرورش در طول این چهار دهه، تقریباً تمام گرایش‌های فرهنگی و سیاسی و حتی ایدئولوژیک را در سطح مدیریتی تجربه کرده است. 🔸از زمان شهید رجایی، دومین وزیر آموزش ‌و پرورش پس از انقلاب تا امروز، صحنه‌ی آموزش ‌و پرورش، میدان تلاش‌ها و کوشش‌ها و زحمات افراد مختلف بوده است. شهید رجایی، نمایه‌ای از تحول‌خواهی انقلابی در این دستگاه بود؛ هرچند عمر کوتاه و پربرکتش این مجال را از او گرفت. پس از او دیدگاه‌هایی از تندروترین‌ها تا محافظه‌کارترین‌ها بر این‌ مسند نشستند و هرکدام در عمر وزارت خویش اقداماتی را به عمل آوردند. چه کسانی که همچو او بالیده‌ آموزش‌ و پرورش بودند و از کسوت معلمی به جامه‌ وزارت رسیده بودند و چه افرادی، همچو وزیر اولین دولت اصلاحات، که یک روز هم سابقه‌ی معلمی در کارنامه‌ی خود نداشتند؛ اما به سهم خود دغدغه‌ی آموزش‌وپرورش را داشتند. 🔸در قطاری که انواع دیدگاه‌ها و ‌گرایش‌ها را در ایستگاه آموزش‌وپرورش سوار و پیاده کرد، همه‌ چشم‌ها به توانایی‌های ذاتی و مدیریتی و اجرایی لوکوموتیوران‌ها بود؛ ...و نه به دیگر تمهیدات و لوازم این قطار پرواگن. کمتر کسی به ریل‌های زیر این قطار و زیرساخت‌های زیر ریل‌ها یا فرسودگی واگن‌ها یا سوخت مناسب لوکوموتیو اندیشه کرد. همه، همیشه لوکوموتیوران را نگریستند و افت‌وخیز این قطار را در کوره‌‌راه‌های پرپیچ‌وخم چهار دهه، یکسره از چشم راننده دیدند. ♦️با این نگاه، تردید نکنید، ماهرترین و‌ چابک‌ترین راننده نیز همچنان این قطار را یا در میانه‌ کویر یا وسط پلی معلق یا در جنگلی انبوه متوقف خواهد‌کرد؛ یا زیر تیغ استیضاح، یا به عافیت استعفا و یا حتّی به رؤیای بهارستان! ♦️یافته‌ من این است که یک حلقه‌ی مفقوده در کلان حاکمیت در کار آموزش‌ و پرورش باید یافته و در جای خود نهاده شود؛ ...و آن اراده‌ تغییر و‌تحول و نوسازی و کارآمدی است. ♦️امروز، سه عنصر بودجه، نیروی انسانی ماهر و راهبرد علمیِ آموزشی-پرورشی در حلقه‌ مفقوده‌ آموزش ‌و پرورش پنهان شده است. 🔸داستان بودجه از فرط تکرار، ملال‌انگیز شده است. بحث نیروی انسانی ماهر و کارآزموده، به تبَع بودجه و نیز فقر پژوهش‌های عملیاتی در مدیریت نیروی انسانی، به یک تراژدی زمان‌خورده تبدیل شده است و بالاخره مشکل راهبرد علمی درازمدت در این امر بزرگ، در دو دهه‌ اخیر در چالش با تجارت فرهنگی و آموزشی قربانی شده است. راهبرد «آموزش کنکوری» و «تربیت حافظه‌محور» -که در تجارت تست و‌ حل‌المسائل و مؤسسات به اصطلاح کمک آموزشی نمایان شده- راه را بر هرگونه تجدیدنظرطلبی نوآورانه و تحول‌خواهانه بسته است و تا زمانی که اراده‌ای جامع در کلان حاکمیت برای حل و رفع این سه مانع به میدان نیاید، رفت‌وآمد وزیرانی که یکی‌یکی قربانی روزمرگی‌های وزارتخانه هستند، گرهی از کار فروبسته‌ی آموزش‌وپرورش نمی‌گشاید. ♦️بد نیست صاحبان مناصب و تصمیمات -که در این یک هفته با انواع طعنه‌ها و شماتت‌ها وزیر را به خاطر استعفایش نواختند- تصور کنند که با ادامه‌ همین ساختار، وزیر بعدی چه معجزی رو خواهد کرد؟ گیرم «جان‌دیویی» زنده شود و یا «ابن‌مسکویه» روحش احضار گردد و یا «محمدباقر هوشیار» سر از گور به‌در آورَد! http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠فرهنگ بی‌صاحب!! 🖋امیر مسروری ♦️ماجرا از این‌جا شروع می‌شود که فرهنگ ما صاحب ندارد. یعنی حوزه علمیه تا فلان نهاد اجرایی مدعی است وظیفه تولیت فرهنگی دارد و هر یک سودای اجرای فرهنگی را مد نظر دارد که از اندیشه و پویایی ذهنی خود دم می‌زنند! شما یک نفر یا مسئول را در کشور نام ببرید که مدعی فرهنگ نباشد! به نظرم فرهنگ بیش‌ از آنکه یک صاحب نظر و کارشناسِ فرهنگی می‌خواهد یک مدیر کارکشته و یک شخصیت کاریزماتیک و یک دیکتاتورِ قدرتمند را می‌طلبد. فرهنگ رها شده است! هیچ‌کس هم مسئولیت آن را نمی‌پذیرد. در حوزه امنیتی و نظامی اگر مسئولی اشتباهی کند، دادسرای نظامی و امنیتی با آن برخورد می‌‌کند، اما در حوزه فرهنگ نه تولیت مشخص است و نه از کسی می‌پرسند در طول مسئولیت چه کردی! به ویژه آنکه در حوزه قدرت فرهنگی تریبون دارد و اگر دست به او بزنند، داد گروهی بلند می‌شود! ♦️مثلا کسی اجازه دارد از ضرغامی سوال چالشی کند که چه کرد؟ یا جایی هست از آقای قمی بخواهد طرح‌های اجرایی دوره جدید را قبل از اجرا ارزیابی کند؟ یا مثلا کسی هست از وحید جلیلی پرسشی کند یا پیرامون عملکردشان کنجکاوی داشته باشد؟ یا مثلا از آقای محمدی اوقاف یا صالحی امیری [ وزیر سابق] سوالی داشته باشد که در این مدت چه کردید؟ اصلا مگر می‌شود از آقای مخبر پرسید چرا یک دامپزشک باید دبیر شورای عالی فرهنگی باشد؟ یا حتی دبیرِ خانه‌ی سینما و موسیقی کشور چگونه عزل یا انتصاب می‌شوند! ♦️فرهنگ کشور ما همین‌قدر بی‌صاحب و بی‌هویت و پدر و‌ مادر است. پس خواهشاً ناراحت نباشید چرا در فضای مجازی فیلم ساسی مانکن در‌ مدارس پخش می‌شود یا فلان بازیگر‌ برای ژست روشنفکری عکس سگش را منتشر می‌کند! -به نقل از @saraeer http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠فاصله تمدنی «قم» با «رم» روز به روز کمتر می شود! 🖋استاد مهدی نصیری ♦️حجت الاسلام و المسلمین عبدالکریم بهجت پور، مدیر حوزه های علمیه زنان اخیرا اظهار داشته اند: «نگرانی راجع به سیمای شهر قم نباید به پوشش زنان تقلیل داده شود، زیرا امروز نوع شهرسازی و سبک زندگی افراد و تغییر چهره قم نیز مشمول این نگرانی هستند. هنجارشکنی در زمینه حجاب و عفاف یکی از پایگاه های دشمن در زمینه ایجاد نافرمانی های اجتماعی بوده و می خواهد از طریق این چالش، مبانی و ارزش های دینی را زیر سؤال ببرد.» ◾درباره این سخنان چند ملاحظه و ان قلت طلبگی وجود دارد: 🔸امروز شاخص های تحول در سیمای یک شهر یا تمدن، بسیار متنوع تر و عمیق تر از پدیده هایی چون حجاب و شهرسازی و مثلا حضور بانوان شل حجاب و یا آرایش کرده در فروشگاهها و کافه رستورانهای قم و ... می باشد و البته باید بسیار خرسند باشیم که بالاخره بعد از چهل سال، از نماد تمدنی حجاب یک قدم فراتر گذاشتیم و مثلا به معماری هم رسیده ایم و این یعنی یک تحول عظیم! در روند تحولات گفتمانی و تمدنی حوزه های علمیه. 🔸 لایه های کمی عمیق تر این تحول، حضور ماهواره در حد اقل 30% از خانه های قمی ها و البته بسیار مهمتر و تاثیر گذارتر از آن، گسترش سریع فضای مجازی در بین اکثریت قاطع همه مردم ایران است که می دانیم در کنار البته برخی کارکردهای بسیار مثبت آن (مانند سخت و تلخ کردن حکمرانی بر برخي مسئولان غافل و از خود و همه چیز راضی که هر خطا و گاف آنها می تواند به سرعت در این فضا منتشر شود و چرتها را پاره کند) چه تحولات سهمگین و زیانبار فرهنگی و تمدنی را بر جوامع از جمله جامعه ما تحمیل می کند. 🔸و باز عمیق تر از این ها، گسترش آموزش عالی و دانشگاهها در قم است که خروجی نهایی اینها (بر اساس یک معدل گیری) نه در قم و نه در هیچ جای ایران در جهت گفتمان و مرجعیت سنتی و دینی نیست و بلکه آورده آن برای تفکر و اندیشه و سبک زندگی مدرن با فاصله درصدی زیادی، بیشتر از آورده آن برای سنت است. 🔸همین که مصاحبه کننده با جناب رییسی (در مصاحبه اخیر) بارها و بارها به شکلی ملال آور از عنوان دکتر استفاده می کند و یک بار هم تا جایی که من توجه کردم، از عنوان آیت الله استفاده نمی کند را باید از نشانه های ـ البته دم دستی ـ غلبه گفتمان دکتری بر آیت اللهی در کشور و فضای عمومی و رسانه ملی دانست! 🔸و عمیق تر از این، سرعت گرفتن یک امر مدرن دیگر یعنی تضعیف و فروپاشی خانواده در سراسر کشور و از جمله قم است که اخیرا در خطبه های نماز جمعه روز قدس مورد هشدار أيت الله اعرافی قرار گرفت و البته هرگز به اندازه یک دهها هزارم یک درگیری خیابانی امر به معروفی بر سر حجاب علی رغم آن که مطرح کننده آن رییس حوزه بود، در فضای مجازی و حتی محافل حوزوی پژواک نداشت. و با کمی تامل می توان دالّ های عمیق تری برای بحران موجود تمدنی ـ که به تدریج دارد فاصله تمدنی «قم» را با «رم» کم می کند ـ یافت. 🔸 ظاهرا این حق مسلم حوزه علمیه است که راه خود را برود و گوش به این حرفهای پرت! و بی ربط! نسپارد و همچنان به اصول و فقه متورّم و حکمت و فلسفه عقیم خود بچسبد و بنازد و سودای فقه تمدن ساز و نظام ساز را هم داشته باشد و حتی در حد یک جزوه صد صفحه ای در سرفصل های آموزشی خود به طلاب و روحانیون از روند تحولات تمدنی دو سه قرن اخیر عالَم و كشاكش و دیالکتیک سنت و تجدد اطلاع و تحلیل ندهد. پس با همین دست فرمان برویم تا ببینیم به کجا می رسیم. 🔻پ ن: اگر کسی از این سطور، لزوم دامن زدن به نزاع خیابانی و حتی رسانه ای بین سنت و مدرنیته از نوع کینه ورزانه و نه همدلانه آن و برخورد قهر آمیز با مساله حجاب و ماهواره و دانشگاهها و علوم انسانی و فضای مجازی و یا هر چیز دیگری را استفاده کند، البته منظور حقیر را نفهمیده است. -به نقل از کانال فقاهت @daghdagheha
💠سرطان تقلید در حوزه‌های علمیه (چرا «بخارای حوزوی» متولد نمی‌شود؟) 🖋مهدی سلیمانیه ♦️مجلات علمی و پژوهشی چندین سال است که در ادامه فرآیند «بروکراتیزه شدن» و «شبه‌دانشگاهی شدن» حوزه، در این نهاد تکثیر می‌شوند. ظهور و تکثیری که نشان می‌دهد ساز و کارهای درونی حوزوی، دیگر برای تشویق طلاب به نوشتن کفایت نمی‌کند. ساز و کارهایی که نشان می‌دهد چگونه حوزه نیز به تقلید چشم‌بسته از مسیر دانشگاه افتاده است. مسیری که نشان می‌دهد که چگونه از «ساختن فرم» خاص خود عاجز مانده است. فرمی که با تاریخ، داشته‌ها، سرمایه‌ها و منابع فرهنگی چند صدساله‌اش نسبی داشته باشد و به صورتی «اجتهاد»ی، این بار نه در محتوا، که در فرم، خلاقانه ظهور کند. ♦️سؤال این است که این ساز و کار «مجلات علمی و پژوهشی» که در خود دانشگاه هم سالهاست شکست خورده و به خصوص در رشته‌های علوم‌انسانی، غالباً سهم و اثری در تولید دانش نداشته‌ و اغلب تنها به کار ارتقاء و امتیاز و افزایش حقوق و تبدیل وضعیت و استخدام و هیأت علمی شدن دانشگاهیان آمده است، چطور به حوزه‌های علمیه هم سرایت کرده‌است. آیا جز این است که علاقمندی حوزویان به این مجلات، نشان از تمایل پیدا و پنهان آنان به کسب امتیازات مالی و مادی و ارتقاء، چه در نظام دانشگاه و چه در نظام حوزوی اداری شده دارد؟ ♦️سرایت و ظهور و گسترش این نشریات در حوزه، تکه‌ای از پازل بزرگتر فاجعه‌آمیز «دانشگاهی شدن»، «شبه دانشگاهی شدن»، رقیق شدن و «اداری شدن» حوزه است. فرآیندی که مصادیق و عواقب‌ دردناکش برای جامعه ایران و خود حوزه - اگر حوزه‌ای ریشه‌دار در پنجاه سال آینده باقی بماند- را در کتاب «پل تا جزیره» شرح داده‌ام. ♦️آیا حوزه، حتی اگر بنای تقلید و گرته‌برداری دارد، نمی‌تواند از جنس‌های با کیفیت‌تری در علوم‌انسانی نظیر نشریات جریان روشنفکری چون «بخارا» و «نقد آگاه» و تجربیات موفقی چون «ارغنون» تقلید کند؟ نشریاتی که بی‌ استفاده از دوپینگ‌های بی‌معنایی چون امتیازات علمی و پژوهشی، با اتکاء به ساز و کارهای سرمایه‌های نمادینی چون مشارکت اندیشمندان اصلی این جریان و تداوم زمانی و دقت در محتوای منتشره و مواردی مانند آن، به جریان‌سازان واقعی روشنفکری و دانش انسانی در ایران بدل شوند؟ ♦️آیا حوزویان جز با اتکاء به تجربه‌ی شکست‌خورده‌ی «نشریات علمی و پژوهشی» در علوم انسانی دانشگاهی، لااقل امکان تقلید از تجربیات موفق «بخارا»گونه در علوم انسانی روشنفکری را ندارند؟ آیا حوزویان و عالمان حوزوی - دانشگاهی (نه «دکتر حجت‌الاسلام‌های بروکرات») نمی‌توانند گرد هم‌آیند و بی‌نیاز از به کارگیری ساز و کار امتیازات ساختگی علمی و پژوهشی و ضریب و ارتقاء، نهادی مطبوعاتی را ایجاد کنند که انتشار هر متن و مقاله‌ای از هر طلبه‌ای در آن، افتخاری برای وی تلقی شود و به جای فرار سرمایه‌های حوزوی به دانشگاه، میدان حوزوی را تقویت کند؟ آیا مصطفی محقق داماد و فیرحی و شبیری و رسول جعفریان و اساتید زن دانشور حوزوی و سایر اندیشمندان دردمند حوزوی که خود بخشی از سرمایه‌های حوزه و دانشگاه را شکل داده‌اند، نمی‌توانند «بخارایی حوزوی»بیافرینند؟ آیا نمی‌توان به نشریه‌ای علمی و حوزوی و دو زبانه با مشارکت حوزه‌های نجف و قم فکر کرد که نه به اتکای تجربیات شکست‌خورده‌ی غالب نشریات علمی و پژوهشی دانشگاهی، که با اتکاء به سرمایه‌های نمادین خود، چشم و چراغ و افتخار حوزه باشد؟ قطعاً می‌شود. «عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد»؟ ♦️آیا حوزویان - نه مقامات رسمی و اداری حوزوی - که طلاب دغدغه‌دار و حوزویان تربیت شده در سنت‌های حوزوی، توان استفاده از ساز و کارها و سرمایه‌های ارزشمند و ریشه‌دار این نهاد را از دست داده‌اند؟ آیا خلاقیت و توان حل مسأله در حوزه برای ساختن فرم‌های خاص این نهاد از دست رفته‌است؟ ♦️صد حیف بر این آورده‌ی تمدنی که ذره ذره، در آفتاب تموز سیاست و تمنیات اقتصادی و خلاء اعتماد به نفس حوزویان امروز و تعلل طلاب و حوزویان دردمند و دانشمند آب می‌شود. صد حیف... «خلق را تقلیدشان بر باد داد»... @daghdagheha
هدایت شده از دغدغه‌های حوزوی
💠تبرئه کردن حوزه، غفلت بزرگ! 🖋هادی چیت‌ساز ♦️فرض کنید وضع اقتصادی مملکت بدتر از این شود؛ شرایط تولید بسیار سخت تر، دلال بازی راحت تر، فروشگاه های زنجیره ای هر روز بیشتر از دیروز، قیمت خرید و فروش و اجاره ملک به آسمان برسد، رشوه و رانت سر به فلک بگذارد، هزینه تحصیل نفس گیر شود، درد هزینه درمان برای بیماران قابل تحمل نباشد و... . 🔺 اما عکس‌العمل حوزوی‌ها (وضع موجود): 🔸بزرگان: ۱. به مسئولان تذکر داده ایم. ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام. 🔸ائمه جمعه: ۱. همه چیز تقصیر مدیریت مجلس و دولت است. ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام. 🔸منبری های معروف و به اصطلاح انقلابی: ۱. تقصیر خودتان است که کاندیدا یا نماینده ای که ما گفتیم، انتخاب نکردید. (خربزه خوردید، پای لرزش بنشینید.) ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام. 🔸کانال‌ها و سایتهای حوزوی: ۱. مشغول قر زدن و سوتی گرفتن از دولت و مجلس فعلی. ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام. ♦️اما وظیفه حوزه (وضع مطلوب): ۱. تحقیق و تدوین طرح های اقتصاد اسلامی؛ ۲. ارائه راهکارهای عملی برای راهبردهای کلی نظام؛ ۳. تربیت نیروی کارآمد؛ ۴. پیگیری جدی از راه های قانونی برای تصویب و اجرائی شدن طرح ها؛ ۵. مطالبه گری فراگیر رسانه ای و تبلیغی حوزوی ها برای اجرائی شدن طرح ها در صورت عدم تمکین مجلس و دولت. 🔹پ.ن ۱: هر صنفی باید وظیفه خودش را صحیح و کامل انجام دهد تا مشکلات حل شوند. انتقاد حوزویان در جای خودش لازم است، اما مهمتر و قبل از انتقاد، حوزوی ها باید به نیازهای نظام پاسخ علمی دقیق داده و نیرو تربیت کنند. 🔹پ.ن ۲: اشکال حوزه این است که در مشکلات اقتصادی و فرهنگی و غیره، خودش را تبرئه کرده و تقصیر را از دیگران می داند. در حالیکه انتقاد اصلی به حوزویان است که به جای عمل به وظیفه اصلی، به کارهای درجه چندم روی آورده و نتوانسته اند از ظرفیتهای انقلاب در راستای اجرای اسلام محمدی استفاده کنند. -به نقل از کانال @manahejj @daghdagheha
💠زوال معنویت در طرح توسعه حرم حضرت معصومه(س) - بخش اول 🔸نگاهی جامعه‌شناختی به پاساژسازی اطراف حرم حضرت معصومه(س) 🖋محمد وکیلی ♦️مقدمه: بافت فرهنگی، اجتماعی شهرهای مذهبی ایران به خاطر اماکن مذهبی و حرم امامان و امام‌زادگان، همواره در طول تاریخ، اقتضائات و شرایط خاصی را ایجاب می‌کرده و بر همین اساس نیز در طول اعصار مختلف شاهد آن هستیم که نوعی هماهنگی و تناسب میان کالبد شهر و نظام معنایی و رفتاری ساکنان و زائران وجود داشته است. اما طی سالهای اخیر این هماهنگی و تناسب، تحت تاثیر مداخلات شهری اطراف این اماکن، به ویژه اجرای طرح توسعه و نوسازی حرم‌ها قرار گرفته است. توسعه کالبدی و ساخت و سازهای فراوان، به صورت اجتناب ناپذیری تاثیرات خود را در عرصه فرهنگی و زیست اجتماعی شهر گذاشته است. ♦️اطراف حرم حضرت معصومه بعد از اجرای طرحهای توسعه دچار تحولات فراوان شده و تقریبا تمام حرم در محاصره پاساژها( دقت نمایید که به دلیل تفاوت خاستگاه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و کارکردی، پاساژ غیر از بازار است) و پارکینگها قرار گرفته است. امروزه هیچ زائری نمیتواند به حرم راه یابد و از اتمسفر معنوی حاکم بر حرم بهره‌مند گردد، الا اینکه در رفت و برگشت خود به حرم از انبوه پاساژها و مجموعه‌های فروشگاهی اطراف حرف عبور نماید. چنین طرحهای توسعه ای با این حجم از ساخت و سازها به ویژه پاساژها فرهنگ خاص خود را به همراه خواهند آورد، همچنان که امروزه آورده است. ♦️بازارهای سنتی اطراف اماکن مذهبی حداقل از سه جهت با پدیده مدرن پاساژ تفاوت دارند: 🔸محصولات: در بازارهای سنتی، عموما مایحتاج‌های روزانه یا سوغاتی‌ ارائه می‌شد و از این جهت تعارضی با فعل زیارت نداشت اما پاساژهای امروزی مملو از وسائل تزئینی، تجملاتی، طلا و ‌جواهرات و لباسهای مجلسی و... است که هر زائری را غرق زرق و برق خود می‌کند. 🔸فروشندگان: بازارهای سنتی، عموما توسط افراد به اصطلاح حاجی بازاری ‌متشرع اداره می‌شد؛ اما فروشندگان و گردانندکان پاساژها عموما دختران و پسران جوان هستند که از لحاظ پوشش و رفتار تعارضی آشکار با فضای حاکم با بازارهای سنتی دارند. 🔸 روح حاکم: روح حاکم بر بازارهای سنتی، قناعت و کسب روزی حلال است اما روح حاکم در فرهنگ پاساژی فروش بیشتر و کسب سود حداکثری؛ به همین دلیل نیز فعالیت بازارهای سنتی به صورت طبیعی بر اساس اوقات شرعی تنظیم می‌گشت و در ساعاتی که اختصاص به اعمال عبادی داشت به صورت نیمه‌تعطیل درمی‌آمد، اما پاساژ به دلیل حاکمیت روح سرمایه‌داری، نمی‌تواند خود را بر محور اوقات شرعی تنظیم کند مگر به صورت تصنعی و اجبار قوانین! در فضای بازارهای سنتی چنین هماهنگی و انسجامی بین اعمال معنوی و تجارت بازار، مانع ایجاد تناقض در نقش‌های بازار و ‌اماکن زیارتی میگشت، اما فرهنگ پاساژی و مراکز خریدی از فرهنگ متفاوتی سرچشمه می‌گیرد و تبعات اجتماعی متفاوتی را رقم می‌زند که نشانه های ایجاد چنین گسلی را امروزه در شهر قم شاهد هستیم. 🔸اگر امروزه گشتی در اطراف حرم زده باشید نشانه‌های بسیاری از این گسل فرهنگی ایجاد شده را شاهد خواهید بود؛ از پوشش فروشندگان، محصولات عرضه شده که شامل اقلام تزئینی و فاقد کاربرد چینی گرفته تا طلا و ‌جواهرات و لباسهای مجلسی، تا پرسه‌زنی های بی‌هدف زائرانی که به قصد زیارت آمده‌اند و اکنون گرفتار زرق و برق بازار شده‌اند. اگر مسیرتان به پارکینگ طبقاتی حرم افتاده باشد شاهد خواهید بود مسافران و زائران چگونه به گروگان گرفته شده و ‌مجبور می‌شوند برای رسیدن به حرم از این همه زرق و برق سان ببینید و بالاجبار دست به جیب شوند. http://mobahesat.ir/20013/amp @daghdagheha
💠زوال معنویت در طرح توسعه حرم حضرت معصومه(س) - بخش دوم 🖋محمد وکیلی ♦️در چنین توسعه‌ بی‌محابایی که بدون توجه به روح مکان صورت گرفته، هویت یکپارچه از هم گسسته و معنویت از دست رفته است. فضای جدید، هویتی جدید می‌طلبد که در آن مولفه‌های دینی، فراگیری خود را از دست داده و مجبور به پذیرش هم‌زیستی با مولفه‌های غیردینی خواهند شد. این تغییر ماهیتی را در چند عرصه می توان شاهد بود: 🔸امروزه تملک فضاهای اطراف حرم در اختیار کسانی است که به پشتوانه اقتصادی عظیم و سرمایه داری، توانسته‌اند ملکی تجاری در اطراف حرم خریداری نمایند و جالب آنکه هیچ یک از این سرمایه‌داران، خود ساکن جوار حرم نمی‌شوند و این مکانها را به عنوان منبع درآمدی برای خود می‌پندارند. در حالی که در فضای سنتی، حرم توسط لایه‌های متعددی از مومنان در برگرفته می‌شد که هر کدام تلاش می کردند برای برخورداری از فضای معنوی و ثواب بیشتر، در اطراف حرم ساکن شوند. چنین رقابتی عموما بر اساس تمکن مالی و پشتوانه اقتصادی نبود بلکه رنگ و بویی از جنس معنویت داشت. 🔸در فضای سنتی، نمادها و نشانه‌‎های فراوانی از دین‌داری لایه های اطراف حرم را می‌شد یافت، دینداری که بر مدار و محور مرجعیت و عالمان دینی می‌گشت، اما امروزه، اطراف حرم از مراجع و مردمان دیندار مرجعیت‌محور خالی شده است. اگر در چنین محیطی مراجع تقلید، و علمای دینی حتی در محیط پیرامون حرم، احساس غربت کنند و به کوچه پس کوچه‌های بافت قدیم قم پناه ببرند، نباید متعجب بود! بیوت بسیاری از مراجع که مأمن مومنان و زائران بود تخریب شده است، حتی منزل بنیانگذار حوزه علمیه قم در آستانه صدمین سال تاسیس آن تخریب شده است! ♦️ عوامل تغییر بافت فرهنگی و هویتی شهر قم را باید در چنین تحولاتی جست. تحولاتی که معنویت‌زدایی و ‌تقدس‌زدایی‌ اولین نتایج آن است. زائرانی که از راه دور و ‌نزدیک به قصد جلای روحی و کسب ثواب، از زندگی روزمره کَنده و به چنین مکانی پناه آورده اند، نه تنها به آسایش روحی دست نخواهد یافت بلکه به عنوان لقمه‌ای آماده توسط فرهنگ سرمایه‌داری مدرن بلعیده خواهد شد. و به جای صفای باطن، محصولات مادی و ‌معنوی چنین کالبدی را به ارمغان خواهند برد. خطر چنین مسئله‌ای آنگاه بیشتر به چشم خواهد آمد که توجه کنیم حجم بالایی از زائران را مردم شهرستانهای کوچک و دوردستی تشکیل می‌هند که به سبب حضور پررنگ سنت در زندگیشان، از خطر فضاهای مدرن تا حدودی در امان مانده بودند. ♦️از همین روی، به نظر می‌رسد هشدار اخیر بعضی از مسئولان همچون مدیر حوزه علمیه خواهران، تولیت آستان حضرت معصومه و نماینده قم در مجلس شورای اسلامی، مبنی بر اینکه «دشمن از طریق هنجارشکنی در زمینه حجاب و عفاف می‌خواهد مبانی و ارزش های دینی را زیر سؤال ببرد» تقلیل و فروکاستن چنین مسئله ای به توطئه دشمن، و غفلت از عوامل و زمینه‌های واقعی وقوع چنین پدیده‌ای است؛ وقتی که ما خودمان با چنین غفلتها و عدم توجه به تبعات اقدامات، معنویت را به مسلخ برده ایم، هر چقدر هم که فریاد برآریم و از طرح و نقشه دشمن برای تغییر سبک زندگی و پوشش جوانان و دختران بگوییم، نتیجه‌ای عایدمان نخواهد شد. http://mobahesat.ir/20013/amp @daghdagheha
💠عصرِ ما یا عصر شما؟ 🔸نقدی بر برنامه عصر جدید 🖋علی ورامینی ♦️شانزده سال از زمانِ پخش اولین فصل برنامه «آمریکن گات تلنت» نیاز بود تا «احسان علیخانی» نه نسخه بومی که تقلید نعل‌به‌نعل آن را در ایران بسازد. چیدمان برنامه، تعداد داوران، افرادِ واجد شرایط شرکت در مسابقه، شیوه گزینش و خلاصه از سیر تا پیاز هر آن‌چه در نسخه آمریکایی از قدیم بوده را علیخانی و تیم‌اش سعی کرده‌اند در نسخه ایرانی‌اش نیز در حد وسع خود پیاده کنند. ♦️اگر قرار بود هرکدام از ما بین بازیگران زن، با نبوغ‌ترین، بین بازیگران مرد، با استعدادترین و بین آهنگسازان، هنرمندترین را انتخاب کنیم، قطع به یقین هیچ‌یک از این سه بزرگوار حتی در میان 10 نفر اول انتخایمان هم قرار نمی‌گرفتند (البته شاید امین حیایی به دلیل شهرتش در این لیست می‌آمد.) سخنم این است که در این نوع برنامه‌ها نباید دنبال اصول و قاعده خاصی گشت، چه در نسخه‌ی اصلی و چه در همین نوع ایرانی‌اش. این داوران نه به‌خاطر شایسته‌ترین بودن، که بنا به مصالح و مناسبتاتی انتخاب شدند. ♦️برای فهم صداوسیما، تئوری‌های نانوشته پشت آن و اساسا رویکردی خاص در بدنه حاکمیت می‌توان به شمایل دکتر حسینی نگاه کرد. استاد دانشگاه امام صادق، دانشگاهی خاص و البته معتبر که بیشتر به منظور تربیت مدیران نظام شکل گرفته است و معدود مسوولانی که در آمریکا، انگلیس و فرانسه تحصیل نکرده‌اند، فارغ‌التحصیل این دانشگاه هستند. حسینی شمایلِ استاد خوب و تئوریسن محبوب امروزی برای طیفی از بدنه حاکمیت است. ♦️پیش از این گفته بودم که صداوسیما یک شیفت‌ پارادایم یا یک تغیر گفتمانی نسبت به دهه‌های آغازین انقلاب داشته است. ابتدای انقلاب شاهد سیطره گفتمان {ایدئولوژیک-آموزشی} بودیم و این گفتمان رفته‌رفته به {ایدئولوژی-سرگرمی} تبدیل شد. عصر جدید و برنامه‌ی متوقف شده گلزار بارزترین شاهد در تایید مدعای من هستند. برنامه‌ای با هزار دادار و دودور ساخته می‌شود که نسخه‌ی اصلی آن شهرت‌اش را مدیون حضور جنیفر لوپز، کسی که ترجمان شمایل سرمایه‌داری جدید و ابزار نوین امپریالیسم است، اما برای آن‌که نشان دهند هنوز چیزی از خود داریم و مقهور آن نشدیم، موی بلند پسر را در کلاه می‌کنند. ♦️آیا کسی به این فکر کرده که این برنامه در نهایت چه چیزی می‌خواهد به ما بدهد؟ این که کسی خوب بیس بزند یا با پا تیراندازی کند یا با موتور تک چرخ بزند در نهایت جز اینکه اسباب سرگرمی در پارک یا سیرک را فراهم کند چه مازادی دارد؟ خب همه این‌ها پیش‌تر از این هم در پارک و سیرک بود و ملت برای سرگرمی به تما شا می‌نشستند، اما تلویزیون پسِ این برنامه جز سرگرمی و پر شدن جیب بعضی چه هدفی دنبال می‌کند؟ فارغ از این‌که بشیر حسینی و حتی خود فروغی هم دربسته‌ی ساختار و وضعیتی هستند که آن‌ها را به این سو می‌برد، سوال اساسی‌ای که وجود دارد این است که اگر آمریکا و فرهنگ‌اش این چنین مورد پسند شخصیتی مانند فروغی است، چرا ما مردم این فرهنگ را بگیریم، با آن سرگرم شویم و زندگی کنیم، اما به خاطر سر ایستادگی در برابر زورگویی‌های آمریکا مثلاً از خریدن اپل محروم شویم. @daghdagheha
💠حوزه: آنها که می‌روند 🖋مهدی سلیمانیه ♦️حدوداً سی‌ و پنج ساله است. اخلاقی، اهل مطالعه و دقیق. برای خودش پروژه علمی عمرانه‌ای دارد. از روی طرز لباس پوشیدن و آرایش مو و چهره‌اش ممکن نیست بفهمی که روزی طلبه بوده‌است. حدود ده سال. در کجا؟ مدرسه حقانی. طلبه‌ای پیگیر، با سواد، اهل مطالعه و مؤمن. اما پس از ده سال، به این نتیجه می‌رسد که حوزه، جای او نیست. می‌رود. کجا؟ دانشگاهی از دانشگاه‌های قم. از آن‌ها که تیپ‌های حوزوی/دانشگاهی پرورش می‌دهند. از گذشته‌ی حوزوی‌اش چندان صحبت نمی‌کند. وقتی به اصرار، یا به برانگیخته‌شدن شوقی، از گذشته‌ی حوزوی‌اش می‌گوید، جز یاد برخی دوستان هم مباحثه و برخی اساتید اهل علم و ذوقش، باقی خاطره‌ها، چهره‌اش را در هم می‌کشد. گاه، حتی یادی از آن گذشته‌ی حوزوی، به خشم می‌آوردش و گاه بیان افسوسی از عمر ِ از دست رفته. ♦️همکار بودیم. انگلستان درس خوانده بود. فلسفه. تا مقطع ارشد. یکی دو بار، از به کار بردن کلماتی حوزوی، حدس زدم شاید با حوزه، به صورت خانوادگی یا شخصی آشنایی داشته باشد. اما وارد گفتگو نمی‌شد. حدود چهل ساله‌ مردی با دانش و منش. پوشش را به تعمد، خلاف معمول و عرف انتخاب می‌کرد. مثلاً در روزهای عزای شیعیان، رنگ شادتر می‌پوشید یا در جلسات رسمی، بین آن‌همه کت و شلوار خاکستری، تی‌شرت سفید با نقش‌های فانتزی به تن می‌کرد. خلاف موج. خلاف‌آمد عادت. بعدتر، فهمیدم که طلبه‌ی فاضلی بوده‌است. برای بیش از ده سال در حوزه قم. بعد، از حوزه بریده‌است و به دانشگاه رفته و بعدتر، به غرب. در جستجوی دانایی. یا در جستجوی چیزی که در حوزه نبوده و نیافته‌است. ♦️به کانادا مهاجرت کرده‌اند. حدود بیست سال قبل. تا پنج نسل پشتش، همگی از چهره‌های شناخته‌شده‌ی حوزه‌ی مشهد بوده‌اند. پدربزرگش، از پیش‌نمازان یکی از بزرگترین مساجد نزدیک به حرم امام هشتم شیعیان. پدرش، حوزوی مشهوری که فرزندانش را با تربیت دینی سختگیرانه‌ای بزرگ کرده ‌بوده‌ است. خودش تا حدود سی سالگی، حوزوی مقیدی بوده‌است. اما اکنون کجاست؟ حدود سی سال است که لباس طلبگی را از تن درآورده و سپس با خانواده، خانواده‌ای که او را در سلک حوزوی می‌شناخته‌اند، به کانادا مهاجرت کرده‌است. هنوز هم وقتی سخن می‌گوید، طنین صدایش، نوع ادای کلماتش حتی نوع نگاه کردن غیرخیره و آمیخته با نوعی شرم اخلاقی‌اش، مرا به یاد تربیت شدگان واقعی حوزه‌های سنتی می‌اندازد. ♦️برای مشورتی آمده است. طلبه‌ی حوزه است. مؤمن و مقید و مأخوذ به حیا. از حوزه خسته است. آن‌چه می‌جسته، نیافته است. اینک در جستجوی آن «گمشده‌ی نایافته»، به سوی دانشگاه آمده‌است. می‌خواهد جامعه‌شناسی بخواند. سه جلسه‌ای حرف می‌زنیم. تشویقش می‌کنم که ارتباطش را با حوزه تا جایی که می‌تواند قطع نکند. از داشته‌های مغفول حوزه می‌گویم. از آن‌چه از جنس سنت و فرهنگ است. نه سیاست. نه حتی صرفاً مذهب. اما به شدت از فضای حوزه بریده‌است. رنجیده است. کنکور می‌دهد. می‌شنوم که در دانشگاه تهران پذیرفته شده. یکی دیگر از حوزه جدا می‌شود. 🔸ما، غالباً حوزه و حوزویان را از خلال مطالعه‌ی کسانی می‌شناسیم که همچنان در سلک طلبه و حوزوی مانده‌اند؛ اما حوزه، ریزش کم نداشته‌است. بسیار چهره‌های مشهور و نامشهور، دانشگاهی و بازاری و محقق و روشنفکر که وقتی به گذشته‌شان دسترسی پیدا می‌کنی، به تعجب می‌بینی که دوره‌ای گاه طولانی، حوزوی بوده‌اند. شفیعی کدکنی، کسروی، تقی‌زاده، میرزا حسن رشیدیه و ... . 🔸چرا می‌روند؟ چه چیزی آن‌ها را "طرد" می‌کند؟ الگوها و ساز و کارهای این طرد شدن‌ها و طردکردن‌ها حوزوی، در دوره‌های مختلف چه تغییری کرده‌اند؟ این نسل‌های طرد شده از حوزه، با هم چه نقاط اشتراک و تفاوتی دارند؟ این ریزش‌های حوزوی، این فراریان، طردشدگان، مهاجران، از چه جنسی هستند؟ چه چیزی را نمی‌یابند که می‌روند؟ نسبت به گذشته‌ حوزوی‌شان چه احساسی دارند؟ چه چیزی از تجربه‌ی حوزه، در خودآگاه و ناخودآگاهشان به میراث می‌ماند؟ نگاهشان، حالا از بیرون، به تجربه‌ی درونی حوزه چگونه است؟ به کجا می‌روند؟ آیا آن‌چه را که در حوزه نیافته‌اند، در بیرون از حوزه، در "آن‌جای دیگر" می‌یابند؟ 🔹حوزه را تنها با شناخت حوزویان، با آن‌ها که ماندند، نمی‌توان شناخت. شناخت حوزه، بخش مغفول بزرگی دارد. این تصویرها در کنار هم‌اند که حوزه را آنطور که واقعن هست، آن‌طور که واقعاً احساس می‌شود، به ما می‌شناساند: آنان که می‌مانند، آن‌ها که می روند. @daghdagheha
💠دین در عصر تکثیر مکانیکی 🖊رضا بابایی ♦️همه ما، بارها در سطح شهر دیده‌ایم که آیات قرآن یا احادیث اسلامی را بر روی بیلوردها، بنرها، تابلوهای تبلیغاتی یا شیشه اتوبوس‌ها یا روی دیوارها می‌نویسند. هدف از این کار چیست؟ به نظر می‌رسد قصد نویسندگان این متن‌ها این است که معنویت و اخلاق را به لحظات روزمره زندگی ما وارد کنند و در سایه نیروی قدسی کلام خدا و معصومان(ع)، اعضای جامعه را با اصول اعتقادی و اخلاقی پایبندتر کنند. این پدیده، نمونه‌ای از نگرش حاکم بر سیاستگذاری فرهنگی در جامعه ما است. پخش‌های زنده از مناسک دینی در تلویزیون، گزارش‌های پرشمار از عواطف دینی و … نمودهای دیگری از همین نگرشند. در این نگرش، برای داشتن جامعه‌ای معنوی، نیازمند انتشار و تکثیر لحظات دینی در زندگی اعضای جامعه هستیم. اما این نگرش عموماً در رسیدن به هدف خود ناکام است؛ زیرا در تناقض با یکی از بنیادی‌ترین ویژگی‌های امر قدسی است. ♦️امر مقدس در آموزه‌های دینی، همواره پدیده‌ای خاص و یگانه است. از منظر دینی، هر پدیده‌ای در جایگاهی خاص ممکن است به امری مقدس تبدیل شود. به طور مثال دین به ما می‌گوید که فقط خاک یک مکان خاص، دارای ارزش معنوی است و اگر از آن مکان کمی دور شویم، خاک قدسیت خود را از دست می‌دهد و به خاکی عادی تبدیل می‌شود؛ یا فقط در یک زمان مشخص است که می‌توان حج تمتع را به جای آورد و در مابقی ماه‌های سال انجام آن ناممکن است؛ زیرا در همان ایام معدود است که این عمل وجهی چنین مقدس می‌یابد. فرد دیندار، حضور امر قدسی را در جهان به صورت یکنواخت احساس نمی‌کند؛ بلکه مکان‌هایی برای او مقدس و مکان‌های دیگر نامقدسند. ♦️اما، ما بی‌اعتنا به این حقیقت مجرب، گمان می‌کنیم که با تکثیر متون مقدس و مناسک مذهبی می‌توانیم جامعه را معنوی کنیم. سیاستگذاران ما با خود می‌گویند اگر مردم به مسجد نمی‌روند ما مسجد را به میان آنها می‌آوریم؛ در حالی که این عمل خلاف ویژگی امر دینی است. در نتیجه این سیاست‌های غلط، شاهد این هستیم که در جامعه به جای آن‌که فضای معنوی رو به گسترش باشد این امر قدسی است که عرفی‌ و روزمره‌ شده است. اگر در گذشته شخصی برای مطالعه قرآن، زمانی مشخص می‌گذاشت و به سراغ متن و تفسیر آن می‌رفت، امروز آیات پاره‌پاره شده و پراکنده قرآن بر در و دیوار شهر، توجه عابران را برنمی‌انگیزد. ♦️متفکری آلمانی به نام والتر بنیامین مقاله‌ای دارد به نام «اثر هنری در عصر تکثیر مکانیکی». وی در این مقاله استدلال می‌کند که بر اثر تکثیر مکانیکی و فراهم کردن کپی‌های بی‌شمار از آثار هنری، اهمیت آنها از دست می‌رود و افراد دیگر با نوعی حس فروتنی و اشتیاق دینی به آثار هنری نگاه نمی‌کنند. تکثیر، امر هنری را به امری عرفی بدل می‌کند و می‌تواند همین بلا را بر سر امر دینی بیاورد. سیاستگذاران فرهنگی به حوزه عرفی و روزمره بی‌توجهند و می‌خواهند شکاف بین حوزه عرفی و قلمرو مقدس را بردارند تا زندگی روزمره مردم سرشار از امر قدسی شود! اما امر مقدس فقط در لحظه‌ای خاص و حتی شاید در مکان‌هایی خاص، در دل مؤمن ظاهر می‌شود. از این رو است که سخنان کلیشه‌ای مجریان تلویزیون که می‌خواهند شوق دینی را در مردم بر‌انگیزند، راه به جایی نمی‌برد؛ بلکه مذهب را دچار کلیشه‌های ظاهری و زبانی می‌کند. -به نقل از کانال نویسنده @daghdagheha
💠چرا مردم عادی دروغ‌ پردازی‌ها درباره روحانیت را باور می‌کنند؟ 🔸زندگی طلبه‌ها موضوعی است که مردم عادی از طرق مستقیم با آن آشنایی چندانی ندارند و همین امر باعث شده که شایعه‌سازی در خصوص طلاب راحت‌تر از دیگر اقشار جامعه صورت گیرد. برای مثال یک فرد عادی در جامعه به راحتی این شایعه را باور می‌کند که اکثر روحانیون افراد متمولی هستند و یا اینکه اکثر روحانیون مخالف آزادی‌های اجتماعی هستند و غیره. غافل از اینکه طلاب هم مثل دیگر اقشار جامعه به گروه‌ها و طبقات مختلف اقتصادی و اجتماعی و فکری تعلق دارند. همین عدم آشنایی مردم عادی با زندگی روزمره طلاب، یکی از عوامل تعمیق شکاف میان مردم و روحانیت شده‌است. با توجه به اهمیت جایگاه روحانیت در ابعاد مختلف حیات فردی و جمعی ایرانی‌ها، شایسته است طلاب به گونه‌های مختلف این شکاف را کاهش دهند. 🔸یکی از دلایل ناآشنایی با زندگی روزمره روحانیون، کاهش اقبال جوانان به مساجد است. در مقاله «چرا هیئتی‌ها، اکثراً مسجدی نیستند؟» به این موضوع پرداختیم و اشاره داشتیم که در گذشته به علت حضور پررنگ‌تر افراد عادی در مساجد و ارتباط نزدیک‌تر با روحانیون محل، مردم عادی آشنایی بیشتری با زندگی عادی روحانیون داشتند و همین امر باعث می‌شد که حتی با وجود دروغ پراکنی‌ها و توطئه‌های رژیم ستم شاهی علیه روحانیون، مردم این شایعات را باور نمی‌کردند. ولی در سالهای اخیر استقبال جوانان عادی از مساجد و منابر کم شده که باید به طور جدی مورد بررسی قرار گیرد. 🔸در همین زمینه، باید به تغییر نقش و جایگاه روحانی های محل هم اشاره کرد. در واقع در کنار کاهش اقبال به مساجد،‌ روحانیون محل هم، آن نقش سنتی خود را چندان ایفا نمی‌کنند. در گذشته،‌ روحانی محل عملاً با مردم زندگی می‌کرد و در خانه‌اش به روی همه باز بود. اکنون این رابطه تغییر پیدا کرده و به تبع آن، مردم ارتباط نزدیکی با روحانی محل ندارند. بخشی از این تغییر، ناشی از یک جبر تاریخی است، ولی به هر حال نمی‌توان مسئولیت روحانیون را در این خصوص نادیده گرفت. 🔸در سال‌های اخیر و با تغییر هنجارهایی که در حوزه رسانه‌های جمعی صورت گرفته، امکان آشنایی مردم با روحانیون از طریق تلویزیون و سینما نیز امکان پذیر شده است. این رسانه‌ها به طور بالقوه می‌توانند عاملی برای نزدیکی مردم و روحانیت باشند، ولی متأسفانه در اکثر موارد ما شاهد بوده ایم که فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی، تصویری واقعگرایانه از روحانیون ارائه نمی‌دهند و همین امر باعث بدبینی مردم نسبت به اینگونه تصویرپردازی‌ها از روحانیون شده است. خوشبختانه این موضوعی است که برخی از طلاب هم به آن اشاره کرده‌اند و بعنوان مثال حجت‌الاسلام مصطفی یوسف‌زاده در گفتگو با ایرنا، به «نگاهی کلیشه‌ای و تکراری» از شخصیت، موقعیت و رفتار یک روحانی در سریال «ستایش» اشاره کرده و اینگونه تصویرپردازی‌ها را مورد انتقاد قرار داده است. حجت‌الاسلام یوسف زاده با تأکید بر اینکه روحانیت باید بپذیرد که با قبول رسالتی خطیر و مهم، همیشه در معرض نگاه نقادانه و کنجکاوانه مردم قرار دارد، یادآور شده: روحانیت باید به فیلمسازان اجازه سرک کشیدن به سویه‌های پنهان زندگی فردی و اجتماعی خود را بدهند، که البته این امر تاکنون محقق نشده. 🔸حوزه‌های شیعه از دیرباز یکی از اصلی ترین مراکز تولید فکر و جریان‌سازی بوده و علت موفقیت این جریان‌سازی‌ها، نه فقط در توان نظری حوزه‌ها، بلکه در ارتباط عمیق این مراکز دینی و معنوی با جمهور ناس بوده. شکافی که اکنون میان مردم و روحانیت ایجاد شده کاملاً قابل ترمیم است ولی برای این امر، باید با واقعگرایی به آسیب‌شناسی پرداخت. در این راستا، تلاش روحانیت برای ایجاد درک درست‌تری از زندگی روزمره خود، و ایجاد این ذهنیت که روحانیون نیز بخشی از جامعه هستند از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. -به نقل از سایت مردم و روحانیت @daghdagheha
💠مشکلات کشور به هم بسته اند و با تدابیر موضعی رفع نمی شوند 🔸یادداشت استاد به مناسبت سالگرد تأسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی 🔸شورای عالی انقلاب فرهنگی برای ادای وظیفه بسیار بزرگ گسترش فرهنگ اسلامی در همه شئون جامعه و بهبود بخشیدن اخلاق عمومی و رهاندن کشور از فرهنگ غربی و جایگزین کردن فرهنگ آموزنده اسلامی به جای آن به وجود آمده است. از ابتدا می ­بایست توجه شود که شورا چه راه دشواری در پیش دارد اما روحیه­ ای که در انقلاب پدید می ­آید به آینده خوشبین است و دگرگون کردن وضع موجود را آسان می ­یابد. شورا با روحیه ­ای امیدوار کار خود را آغاز کرد و هر چه توانست کرد. اکنون که سی و پنج سال از تشکیل آن می­ گذرد شایسته است به کارنامه گذشته خود بنگرد و ببیند که تا چه اندازه در ادای وظایف سنگین خود موفق بوده و هر یک از آنها را تا چه اندازه و به چه صورت انجام داده است. 🔸در سال­ های اوایل دهه شصت با وجود روحیه امیدوار و خوشبین نسبت به آینده، هر کاری آسان می­ نمود. ولی در کار اصلاح آموزش و پرورش و سامان دادن به فرهنگ و دانش مشکلاتی پیش آمد. اکنون باید با واقع ­بینی تحقیق کرد که شورا چه کرده است و چگونه باید راهش را ادامه دهد. در اجرای هر یک از وظایف سیاست­گذاری و تدوین ضوابط و نظارت بر امور فرهنگی و آموزشی، شورا کامیابی­ ها و ناکامی ­هایی داشته است. 🔸از جمله کارهای بزرگی که به ثمر نرسید طرح تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش و سند راهبردی نخبگان بود. نقشه جامع علم و طرح اصلاح آموزش و پرورش نیز هنوز به مرحله اجرا نرسیده است. 🔸شاید یکی از مشکلات اجرای این طرح­ ها به کمال­ طلبی و وجود فاصله دراز میان وضع موجود و کمال مطلوب باشد. مجریان برنامه ­هایی را می ­توانند اجرا کنند که یک یا چند قدم جلوتر از وضع کنونی باشد اما اگر به آنها تکلیف شود چیزی را تحقق بخشند که به دوردست­ها تعلق دارد، از عهده برنمی ­آیند. 🔸اگر تاکنون بعضی مصوبات شورای عالی اجرا نشده است وجهش چشم پوشیدن از شرایط موجود و در نظر آوردن مرتبه و مقام کمال انسانی است. 🔸البته همه قانونگذاران و سیاستمداران و برنامه­ نویسان باید به کمال انسانی نظر داشته باشند اما کمال را باید در جای خود و نه در همین نزدیکی­ ها و در دسترس خود دید. زیرا با این تلقی چه بسا که اعتقاد به خیر و کمال موجب می­ شود که شر و فساد و دشواری­ های راه صلاح و فلاح را سهل بینگارند. البته شورای عالی انقلاب فرهنگی تا آنجا که می­ توانسته، در کار خود کوشیده است. اگر این کوشش ­ها چنانکه باید به ثمر نرسیده است باید در نظر داشت که مشکلات کشور به هم بسته ­اند و با تدابیر موضعی رفع نمی­ شوند. آموزش و پرورش و قانونگذاری و وضع صنعت و کشاورزی و بهداشت و مدیریت را جدا از هم نمی ­توان اصلاح کرد. اینها در صورتی اصلاح می ­شوند که برای اصلاحشان برنامه و چاره ­ای هماهنگ تدوین و اندیشیده شود. 🔸دیگر مشکل بزرگ شورای عالی انقلاب فرهنگی به رابطه ­اش با دانشگاه و مدرسه و سازمان های فرهنگی بازمی­ گردد. شورا به ساز آن سازمان ها گوش نمی­ کند. آنها هم شاید مقابله به مثل می­ کنند. اینکه کدام حق دارند در اینجا اهمیت ندارد. شورای عالی و هر سازمانی که متصدی امر قانونگذاری و سیاستگذاری است باید توجه کند که: ۱- قانون وصف مقصد و مقصود نیست بلکه راهنما و مددکار اهل طریق است، ۲- قانون باید در نظر کسانی که مشمول و مخاطب و مجری آن هستند موجه و مقبول باشد. ۳- قانون و مقررات باید روشن و صریح و متناسب با امکان­ های روحی و اخلاقی و مادی موجود و بدون تکلفات لفظی و دخالت احساسات تدوین شود، ۴- قانون و مقررات باید به وضوح قابل اجرا باشد و مجریان بتوانند آن را دریابند و بپذیرند و اجرا کنند، ۵- قوانینی که برای تحول و تغییر فرهنگی و اجتماعی تدوین می­ شود باید شرایط و امکان ­های تحول را در نظر داشته باشد زیرا حکومت و دولت و قانونگذاران و احزاب و گروه های سیاسی هر چه را هر وقت و هر جا بخواهند نمی ­توانند محقق کنند. 🔸مسلماً اعضای شورا در مقامی قرار دارند که این معانی برایشان کاملاً روشن است اما چون چنانکه اشاره شد سازمان­ های کشور با هم هماهنگی ندارند قهراً تدوین و اجرای مقررات هم دشوار می­­ شود. پس همه گناه اجرا نشدن مصوبات را به گردن شورا نباید انداخت. @daghdagheha
💠فلسفه کنونی (مسلمانان) توان درک پیچیدگی‌های دنیای مدرن را ندارد 🖋بخشی از یادداشت محمدتقی سبحانی خطاب به اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی 🔸۱.بازبینی در مفاهیم پایه فلسفه موجود که در قالب‌های تنگِ ترم‌های کهنِ گرفتار آمده و قدرت تبیین پدیدارهای نوین و دستاوردهای نوآمد بشری را ندارد، یک بایسته اساسی است. همان‌گونه که مفاهیم جوهر و عرض، قوه و فعل، هیولی و صورت، دیگر توان تبیین‌گری خود را از دست داده‌اند، باید با دوگانه‌هائی چون وجود و ماهیت، مادی و مجرد، و ذهنی و خارجی نیز وداع کرد. فیلسوفان اسلامی چندی است که با فروگذاری طبیعیات ارسطوئی و هیئت بطلمیوسی، بدین سو رفته‌اند که افتخار پاسبانی بارگاه مابعدالطبیعه را بر سایر شاخه‌های حکمت نظری و عملی ترجیح دهند، غافل از آن که بنیادهای مفهومی این متافیزیک همچنان بر انگاره‌های فیزیک‌ کهن و روان‌شناسی پیشاتجربی استوار شده و از نظام معنائی وحی اسلامی، کمترین بهره‌مندی را داشته است. 🔸۲.برون آمدن از تنگنای روش‌ قیاسی و برهان اصطلاحی و پذیرش رویکردهای تلفیقی و ترکیبی یک ضرورت انکار ناپذیر روش‌شناختی است. واقعیت فلسفه اسلامی در دوره‌های گوناگون خود به خوبی گواه بزرگی است که ادعای یقین‌پروری فیلسوفان-آن هم از تبار «یقین خاص» و‌مضاعف- آرزوئی بیش نیست و ارّابه فلسفه در گذشته نیز با اسب‌های گونه‌گون و نوبه‌نو به راه‌های پر پیچ و خمِ اندیشه‌ورزی تاخته است. این پرسش که مقدمات برهان در سنت منطقی ارسطوئیان، چگونه به تجربه و تواتر در کنار اولیات و حدسیات ارج می‌گذاشت، می تواند مدخلی برای بازاندیشی در کار فروبسته فلسفه کنونی ما باشد. حکمت متعالیه با آن که در ادعا بر تلفیق روش‌های عقلانی و وحیانی هر دو تاکید داشت، اما در عمل همچنان بر مدار روش‌ فلسفه‌های پیشااسلامی می چرخد. 🔸۳. دستگاه معرفت‌شناسی فلسفه اسلامی، پر‌آسیب‌ترین بخش این منظومه معرفتی است و تلقی‌های تَنگ و تُنک‌مایه یونانی و اسکندرانی بر روح نظریه معرفتِ فیلسوفان سخت سایه‌ انداخته است. بر آگاهان پوشیده نیست که این باب معرفت‌ که همچنان بر پاشنه عین-ذهن و لولای انتزاع و تجرید و دستگیره مقولات و مفاهیم ماهوی می‌چرخد، حتی پاسخگوی مبانی حکمت متعالیه در اصالت و تشکیک خاصی وجود نیست و قصه پیچ در پیچ معرفت بشری را به درستی روایت نمی کند. 🔸۴.فلسفه اسلامی در هویت خویش دچار یک بحران اساسی است و باید پیش و بیش از هر چیز به جایگاه خود در درختواره دانش‌های موجود اندیشه کند. متافیزیک در دو شاخه حکمت نظری و حکمت عملی در عصر ارسطو و شاید تا دوران میانه، از جایگاه و مرتبتی برخوردار بود که هم‌اینک در میانه علوم اسلامی و‌ نیز در پهنای علوم‌ انسانی چنان مقام و موقعیتی ندارد. فلسفه اسلامی باید نسبت خود را با دانش‌های فرازین و فرودین کنونی روشن سازد و به وضوح بدین پرسش پاسخ گوید که در عصر جدید به دنبال برآوردن کدامین حاجت از حاجت‌های بشری است. به نظر می رسد که تا این پرسش، پاسخ مناسب نیابد، از مساهمت حکمت در تحول علوم انسانی و اسلامی به روشنی و راستی نمی توان سخن گفت. 🔸۵. و در نهایت، فلسفه باید گره‌گشای مسئله‌ها و معضله‌های فکری بشر و به ویژه پاسخ‌گوی نیازهای واقعی انسان و جامعه معاصر باشد. فلسفه کنونی ما نه تنها -چنان که بایسته و شایسته است- توان درک پیچیدگی‌های دنیای مدرن را ندارد بلکه حتی در پاسخگوئی به مهم‌ترین پرسش‌های اساسی بشر در تاریخ هم ناکام‌ می‌نماید. در جای دیگر گفته‌ام که برخلاف انگاره نخستینِ حکمت‌باوران ما، این فلسفه با جبرانگاری، ایدآلیسم، فردگرائی و کلی نگری، ثبات‌گرائی(ایستمندی) و نسبیت اخلاقی بیشتر سازگار است تا آزادی‌اندیشی، مسئولیت‌آفرینی، رئالیسم، کل‌نگری، تکامل‌گرائی و اخلاق‌باوری. 🔸این پرسش‌ها اگر برای دوستان مجمع عالی حکمت بسی گران و باورناپذیر است، اما چه باک؛ چرا که این بنا را برای آن ساخته‌اند که به همین سوالات سهمگین پاسخ دهد و نه آن که به خوانش مکرر یافته‌های پیشینیان و لوازم گفته‌های گذشتگان بپردازد. اگر فلسفه اسلامی در هر چند قرن، و در نقطه‌های عطف تاریخ مسلمین، یک مکتب تازه پدید آورده است، پس بگذارید که در این دوره جدید و در عصر نهضت نوین شیعه نیز شاهد شکل‌گیری و باروری مدرسه جدیدی در فلسفه اسلامی و شیعی باشیم، ان‌شاالله. -به نقل از نامه‌های حوزوی 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠مثلث تحول در بیانات رهبر انقلاب با کلیدواژه "مردم" سخنرانی اخیر رهبر انقلاب، به معنای واقعی راهبردی بود. هم را به تعبیر استراتژیست ها شامل می‌شد که البته شیب مثبت گرایی و توجه به نقاط قوت بیشتری داشت(بنیه قوی و تاب آوری و ایمان مردم، شاخص ترین نقطه قوت بود) و به منفی بافی های روشنفکرمآبانه شبیه نبود. ▫️هم شفاف و بیتعارفی را در بر داشت و در فاز سوم ماجرا، شیوه ها یا حداقل _معقول_مواجهه را در لایه های مختلف بیان داشتند. اما ساحت های سه گانه ای که ایشان به عنوان استراتژی تحول، مورد توجه قرار دادند؛ 1⃣ تحول ساختارها "با مردم": رهبر انقلاب، نقطه شروع تحول را شناسایی درست نقاط ضعف دانستند و بعد از بیان چند نمونه از نقطه ضعف ها در کنار فهم درست نقطه قوت ها، راه حل ماجرا در بخش ساختاری را توجه به افکارعمومی و مشارکت مردمی دانستند."برای اینکه خواسته‌ها و مطالبات بزرگ تحقّق پیدا بکند، باید ""، با صاحبان فکر، با افکار عمومی مردم مطرح بشود."ایده ایشان برای حل مساله در ساحت های کلان نظام، بارش فکری عمومی و حرکت به سمت کانون های نخبگانی و مردمی است که سازوکار تحقق این شیوه را از دستگاه ها مطالبه کردند. 2⃣ اصلاح سبک زندگی "در مردم": ایشان بخش دوم ماموریت های اصلاحی کشور را مربوط به سبک و شیوه زندگی مردم دانستند. مساله اسراف و تجمل گرایی و تعصب داشتن نسبت به کالای داخلی بخاطر کارگر ایرانی از جمله مواردی بود که ایشان به عنوان "اصلاح " بیان داشتند. 3⃣ تقویت اطلاع رسانی "برای مردم": ضلع سوم حکمرانی و تحول در بیانات مقام معظم رهبری، توجه ویژه به مقوله رسانه و اطلاع رسانی است. "یک توصیه‌ی مهمّ من به همه‌ی کسانی که توانایی سخن گفتن با مردم را دارند و رسانه در اختیارشان است ــ چه در فضای مجازی، چه در مطبوعات، چه در صدا و سیما ــ امیدآفرینی است. ▫️در واقع، افکار عمومی، سبک زندگی و رسانه برای تحولات مثبت در سال جدید مورد تاکید قرار گرفتند. دولت و مسئولین محترم در بخش های مختلف بایستی مردم را بخشی از راه حل دانسته و از ریسک طرح و تبادل مسائل با افکار عمومی، هراس نداشته باشند. ▫️همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند؛ "هدف دشمن، تبدیل مردم‌سالاریِ اسلامی به یک حکومت باب میل استکبار و است". آنتی تز این ماجرا و روش خنثی ساز نیت و دکترین دشمن نیز "با مردم"، "در مردم" و "برای مردم" است که رکن جدی جمهوریت و اسلامیت نظام به شمار می‌روند. ✍علیرضا محمدلو،مدرس رسانه و پژوهشگر علوم اجتماعی @daghdagheha