فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️دکتر انوشه :چگونگی نحوه پذیرش اتفاقات..
بپذیریم...
چون دیگه اتفاق افتاده../دکتر انوشه
🎥#دکتر_انوشه
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
📜با این ۷ نفر ازدواج نکن:
- کسی که اختلال روانی داره و به فکر درمان نیست
- کسی که بشدت به والدینش وابسته است
- کسی که مسئولیست پذیر نیست و دلیل اشتباهاتش رو دیگران میدونه
- کسی که کنترلگر و شکاکه
- کسی که مودی و بی ثباته
- کسی که از مشکلات فرار میکنه و فکر میکنه بروز یه مشکل یعنی فاجعه
- کسی که ادم متعهدی نیست و از تعهد فراریه !
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #هوو #ادامه_دارد . بعدازاین ماجراهرماه کرایه وپول برق طبقه پایین روجدامیزدم
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#هوو
#ادامه_دارد
.
وقتی شنیدم یک ماه بستری بودم باورم نمیشدبه پرستارگفتم بچه هام کجان؟سکوت کردبه بهانه سرزدن به یه مریض دیگه رفت دلشوره بدی گرفته بودم باالتماس صداش کردم گفتم ترخدابهم بگوچه بلای سربچه هام امده؟گفت بچه هاتاسه روز زنده بودن ولی..باولیش فهمیدم مردن.ملافه روکشیدم روصورتم زدم زیرگریه.پرستارکلی دلداریم دادبرام ارام بخش زدتاچندساعتی به زورخوابیدم یه کم اروم شدم ولی اتیشی که به وجودم افتاده بودبه این راحتی خاموش نمیشد
بعدازچندروزکه حال عمومیم خوب شدازبیمارستان مرخص شدم وتواین مدت به غیرازسعیدپدرشوهرم کسی ازخانوادش نیومددیدنم.به اصرارمادرم رفتم خونشون تقریبادوهفته ای موندم بعدش رفتم خونه ی خودم.ازپله هاکه بالامیرفتم درخونه ی مادرشوهرم بازبودحتی منم دیدولی خودش سرگرم کارکردکه مثلامنوندیدالبته بعدازاین اتفاق تلخ برای من دیگه اهمیتی نداشت.بعدازدو روزخودش دخترش امدن دیدنم وبهانشون این بودکه نمیخواستیم مزاحمت بشیم!اون زمان انقدرداغون بودم که حوصله ی گله کردنم نداشتم وفقط میخواستم کاری بهم نداشته باشه تابه ارامش برسم چون میدونستم تنهاکسی که ازاین اتفاق خوشحاله مادرشوهرمه.بعدازاین ماجرا یکی۲ماهی کارنکردم امادیدم فقط خیاطی که سرگرمم میکنه نمیذاره فکرخیال کنم.یه روزکه مشغول کاربودم یکی ازدوستای خواهرشوهرم برای دوختن لباس امدپیشم توحرفهاش متوجه شدم خواهرشوهرم حامله است نزدیک۶ماهشه بچه اشم پسره!این مادردختربایدتوسازمان سیاه کارمیکردن ازبس کارهاشون سری ودزدکی بودحتی سعیدم خبرنداشت.ماهم چیزی به روی خودمون نیاوردیم تایه شب پدرشوهرم به سعیدمیگه داری دایی میشی ومادرش تاییدمیکنه سعیدم خیلی بی تفاوت میگه مبارکش باشه.فرداش مادرشوهرم امدپیشم باکلی اب تاب ازحاملگی دخترش گفت واینکه ازخوش حالی چه کارهاکه نکرده!ازاونجای که خیلی ازدستشون ناراحت بودم گفتم خوبه مبارکش باشه حداقل ارزوبه دل نوه پسرنمیمونی گفت تاچشمات دربیادمیتونستی میاوردی نه دوتادوتابکشی گفتم گناه مردن بچه های من گردن توچون اونروزتوباعث شدی حال من بدبشه باکمال پرویی گفت نه مقصرمادرت بودازبس جلوش دلاراست شدی فشارت افتادبچه هاروبکشتن دادی واقعابحث کردن باهاش بی فایده بودچون درهرصورت تورومقصرمیدونست.موقع سیسمونی بردن سعیدمجبورکرد کهنه شور چنددست لباس بخره وجالبه کوچکترین تعارفی به منم نکردکه باهاش برم یه جورای فکرمیکردمن چشمم شورممکنه دخترش چشم بزنم.اینای که براتون تعریف میکنم یه هزارم ازرفتاریه که مادرسعیدبامن بدبخت داشت.خلاصه گذشت تاخواهرشوهرم زایمان کردروزی که ازبیمارستان اوردنش خونه پدرشوهرم جلوپاش قربونی کشت وتاشب که سعیدبیادهیچ کس به من تعارف نکرد
البته اگررفتارمادرشوهرم نرمال بودمن منتظرتعارف نمیموندم خودم میرفتم کمکشون ولی میدونستم بدون دعوت برم جلوی دامادشون سکه ی یه پولم میکنه ودقیقاوقتی سعیدامددعوتمون کردن برای شام!! انقدرازدستش ناراحت بودم که نمیخواستم برم ولی سعیدگفت الان فکرمیکنن حسودی پاشوبریم یه چشمروشنی بدیم زشته
بااصرارسعیداماده شدم رفتیم پایین ولی همین که نزدیک تخت بچه شدم مادرشوهرم یه دستمال نازک انداخت روصورت بچه!!
ازقیافه من فهمیدجاخوردم گفت بادمیره تودماغش شب اذیت میکنه دیگه این بهانه هاش برام عادی بودگفتم مبارکه رفتمکنارسعیدنشستم
مسلم دامادشون خیلی ادم باشعوری بودمتوجه حرکت مادرشوهرم شدخودش رفت بچه روبغل کرداورد دادش به سعیدگفت دایی جون انشالله سال دیگه بچه خودت بغل کنی
قیافه مادرشوهرم دیدن داشت منم یه ماشالله به بچش گفتم خودم باگوشیم سرگرم کردم..
تاچندماه مادرشوهرم سرگرم نوه اش بودکاری به من نداشت ولی یه کم که گذشت گیردادناش برای بچه دارشدن ماشروع شدجالبه کاری به برادرشوهربزرگم که تهران بودنداشت گیرش رومابود
البته دروغ چرابجزمادرش سعیدم واقعابچه میخواست چون عاشق بچه بودتوگوشیش پرازکلیپ بچه های بامزه بود همه ایناباعث شدبرخلاف میل خودم بعدازیکسال مجددبارداربشم
ایندفعه برعکس دفعه قبل ویارخیلی بدی داشتم تاچهارماه همش زیرسرم بودم تاکم کم بهترشدم بخاطرحاملگیم سعیدنذاشت دیگه کارکنم کلادرحال استراحت بودم
هیچ وقت یادم نمیره باسعیدرفتیم سونوگرافی وقتی دکترگفت به زودی صاحب یه دخترخوشگل میشیدهردوتامون زدیم زیرگریه
انقدرخوشحال بودیم که یه کیک کوچیک خریدیم رفتیم خونه ی پدرم
اخرشب که برگشتیم دیدم مادرش توحیاط نشسته تامنودیدگفت بچه چیه؟به جای من سعیدجواب داد یه دختردارم شاه نداره..مادرش دیگه جرات نکردحرفبزنه
همه چی خوب بودتاماه اخربارداری وزنم خیلی بالارفته بود شبهانمیتونستم بخوام سرم که میذاشتم روبالشت حالت خفگی بهم دست میداد
انقدرنشسته میخوابیدم که گردنم کمرم دردمیکردتمام این سختیهاروتحمل کردم تابلاخره دردزایمان امدسراغم بردنم بیمارستا.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرگز نگو.
"خسته ام..!"زیرا اثبات میکنی ضعیفی؛بگو..نیاز به استراحت دارم.
هرگز نگو..
"نمی توانم..!"زیرا توانت را انکار میکنی؛بگو....سعی ام را میکنم.
#دکتر_انوشه
هرگز نگو
"خدایا پس کی؟؟؟!"زیرا برای خداوند، تعیین تکلیف میکنی؛بگو..خدایا بر صبوریم بیفزا.
هرگز نگو
"حوصله ندارم..!" زیرا...برای سعادتت ایجاد محدودیت میکنی؛ بگو..باشد برای وقتی دیگر..
هرگز نگو
"شانس ندارم..!" زیرا به محبوبیتت در عالم، بی حرمتی میکنی؛بگو..حق من محفوظ است!
🖌#کانال_دکتر_انوشه
@daneshanushe✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرایش و دلبری خانما....
تو ذهن بعضی مردها....
🎵دکتر عزیزی
❤️
🎭 نیاز های خود را با دیگران در میان بگذارید
وقتی نیازها، محدودیت ها و ترجیحات خود را به وضوح بیان می کنید،
⬅️ خطر این که دیگران به طور تصادفی از مرزهای شما عبور کنند، و یا آن ها بشکنند را کاهش می دهید.
🔸️ بیان واضح نیازهایتان همچنین، به این معنی است که اطرافیانتان مجبور نیستند ذهن شما را بخوانند تا به آن چه نیاز دارید بپردازند.
👈 اگر متوجه شده اید؛ که از شریک زندگی خود (یا اعضای خانواده، دوستان یا همکاران) انتظار دارید بدون این که به آن ها بگویید فقط بدانند به چه چیزی نیاز دارید
↩️ این شما هستید، که باید این زمان و وقت را بگذارید تا مرزهای خود را از نو بررسی کنید،
" و در بیان ان ها واضح تر عمل کنید."
#ارتباط_صحیح
❤️
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #هوو #ادامه_دارد . وقتی شنیدم یک ماه بستری بودم باورم نمیشدبه پرستارگفتم بچه
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#هوو
#ادامه_دارد
.
نزدیک صبح دخترم به دنیاامدولی حال خودم اصلاخوب نبودخونریزیم زیادبودهمه فکرمیکردن طبیعی ولی چندساعت بعدش بخاطرافت فشاربیهوش شدم بردنم مراقبتهای ویژه..وقتی به هوش امدم خیلی درد داشتم برام مسکن میزدن تااروم بشم
دقیقا نمیدونستم چه بلای سرم امده مامانم همراهم بودازرفتارش میفهمیدم ناراحته ولی سعی میکردخودش خوشحال نشون بده
بازم اون دلشوره لعنتی امدسراغم گفتم ملکیا(دخترم)کو؟گفت بخداحالش خوبه نگران نباش تودستگاه
خاطرات بدگذشته امدسراغم گفتم چراگذاشتنش تودستگاه؟گفت یه کم تنفسش مشکل داره
به زورازجام بلندشدم گفتم بایدببینمش
طفلک مامانم هرکاری کردنتونست منصرفم کنه به پرستارگفت مجبورشدن باویلچرببرنم بخش نوزادان تادخترم روببینم
وای خدای من انقدرکوچیک بودکه میترسیدم بهش دست بزنم..
اون روزمتوجه چیزی نشدم امافرداش که مادرشوهرم امددیدنم باناراحتی گفت بیچاره پسرم!!فکرکردم بخاطردخترم میگه اماوقتی خواهرشوهرم پریدوسط حرفش گفت مامان الان وقتش نیست
شک کردم
گفتم منظورت چیه مامان؟گفت میدونستم نمیتونی دل پسرم روشادکنی
گفتم منوسعیدناشکرنیستیم اگرخداصلاح بدونه بچه دومم پسرمیشه
نگاهی بهم کردگفت باکدوم رحم؟متوجه منظورش نمیشدم مامانم گفت حاج خانم اگرنمیتونی همدردی کنی حداقل روی زخممون نمک نپاش
دستم گذاشتم روشکمم گفتم مامانم چه بلای سرم امده؟یکیتون بگه چی شده!؟
خواهرشوهرم بهم نزدیک شدگفت میناجان نمیشه باتقدیرجنگید
خواست خدااین بوده گفتم میشه صغراکبرا نچینی درست حرفبزنی
گفت برای نجات جونت مجبورشدن رحمت رودربیارن..
باورم نمیشدولی حقیقت داشت من تواوج جوانی بقول مادرشوهرم ناقص شده بودم دیگه نمیتونستم تجربه مادرشدن روداشته باشم
حال روحیم خیلی بدبودولی چاره ای جزپذیرش حقیقت نداشتم..
بعداز۲روزمرخص شدم ولی دخترم ریه قلبش مشکل داشت بایدبیمارستان میموند
برای یه مادرخیلی سخته بدون بچه اش برگرده خونه بااون شکم پاره هرروزمیرفتم بیمارستان تنهادلخوشیم دخترم بودولی انگارخدانمیخواست من به ارامش برسم وبعداز۱۰روزدخترم ریه اش اب اوردقلبش ازکارافتاد
خدامیدونه روزی که رفتم بیمارستان بهم این خبرتلخ رودادن چه حالی شدم
مثل دیوانه هادادمیزدم ازخداشکایت میکردم گناه من چی بودکه تودوسال۳تاجیگرگوشه ام روازدست داده بودم وازهمه بدتردیگه نمیتونستم مادربشم
عملانابودشدم افسردگی گرفتم وتاچندماه مثل یه تیکه گوشت افتادم گوشه ی خونه
چندماهی گذشت تاتونستم سرپابشم
سعی میکردم باخیاطی خودم روسرگرم کنم ولی نمیشدگاهی کارمشتریهاروخراب میکردم
یکسالی ازاین ماجراگذشته بودکه رفتارمادرشوهرم کاملا باهام عوض شدعملا بهم میگفت طلاق بگیرپسرم بچه میخواد یه زن سالم میخوادوووو
البته خدایش سعیدکنارم بودمیگفت به حرفهای مادرم اهمیت نده ولی مگه میشد!!یه روزکه دیگه ازدست تیکه های مادرشوهرم خسته شده بودم به سعیدزنگزدم گفتم من دیگه تواین خونه نمیمونم دنبال خونه باش وقهرکردم رفتم خونه ی مادرم
اخرشب سعیدبایه سندامددیدنم گفت این چندسال که کارکردم بایکی ازدوستام شریکی زمین خریدم میخوایم مجتمع بسازیم ولی بابت خریدش چندتا چک سنگین دارم بایداول ایناروپاسشون کنم بعدبریم دنبال کارهای ساختش لطفایه کم بهم زمان بده توکه این همه صبرکردی یه کم دیگه ام تحمل کن همه چی درست میشه میریم خونه ی خودمون..
وقتی دیدم سعید داره تمام تلاشش میکنه که پیشرفت کنیم به ارامش برسیم قبول کردم..
دوسالی گذشت تواین مدت چکهاپاس شدکارهای اولیه زمین انجام شدمیخواستیم شروع کنن به ساختن
البته پروسه سنگینی بودبازم یکی دوسالی طول میکشیدتااپن زمین ساخته بشه..
روزهای خیلی سختی روپشت سرگذاشته بودم اماامیدواربودم
گذشت تایه روزیکی ازهمسایه برای کوتاهی پیراهنش امدپیشم توحرفهاش گفت میناجان توکه شوهرت انقدربچه دوستداره چرانمیریدیه بچه روبه سرپرستی قبول کنید
گفتم چندباربهش گفتم ولی قبول نمیکنه حتی اگرشوهرمم راضی بشه مادرشوهرم نمیذاره یه کم فکرکردگفت دوستانه دارم بهت میگم حواست به زندگیت باشه مردجماعت دستش به دهنش برسه فیلش هوس هندوستان میکنه مخصوصااگرکمبودی داشته باشه!!
خداروشکرتوزن عاقلی هستی ولی زندگی بدون بچه نمیشه بااین حرفش ته دلم خالی شدالبته میدونستم سعیدعاشق بچه است جلوی من به روی خودش نمیاره چون بارهادیده بودم بچه خواهرش چه جوری میچلونه
ازوقتی هم برادرشوهربزرگم صاحب بچه شده بودم مادرشوهرم افتاده بودبه جونم میگفت درخت بی ثمری موندی توزندگی بچم میخوری میخوابی چه گلی به سرش زدی دوروزدیگه پیرمیشه حسرت پدرشدن به دلش میمونه
تمام ایناباعث به فکرچاره باشم من واقعاسعیددوستداشتم نمیخواستم طلاق بگیرم .
🍃🍃🍃🍃🍃🌹🌹🍃🍃🍃🍃🍃
🍀🍀 پانزده دلیل برای شکست کسب و کارها
با وجود شور و هیجان در شروع یک کسب و کار، چرا کسب و کارها شکست می خورند؟ در ادامه به تعدادی از اشتباهات اساسی کارآفرینان و صاحبان کسب و کارها اشاره شده است.
یک : طرح ایده ای که مصرف کنندگان نهایی رغبتی برای خرید آن ندارند تا با آن مشکلاتشان را حل کنند.
دو : ضعف در تعریف دقیق مشتریان و بازار
سه : این تفکر که شما به تنهایی قادرید همه کارها را به تنهایی انجام دهید.(بدون نیاز به تشکیل تیم)
چهار : عدم اعتماد اعضای تیم به یکدیگر
پنج : اعتماد به نفس کاذب و خودمحوری
شش : عدم تمرکز(سعی در همه کاره بودن و برآوردن نیازهای همه)
هفت : نزدیک بینی بازاریابی(ضعف در تعیین چشم انداز بازار و پیش بینی تغییرات)
هشت : اشتباه گرفتن سرگرمی با کسب وکار
نه : قیمت گذاری اشتباه
ده : عدم شناخت کافی رقبا
یازده : محدودیت در منابع مالی و نقدینگی
دوازده : تمرکز بر بازاری کوچک که نتواند بقای شما را تضمین کند
سیزده : شروع کسب و کار با انگیزه های نادرست
چهارده : مشکلات شراکت نامناسب
پانزده : نداشتن دانش و تجربه در ایجاد و اداره کسب و کار
@daneshanushe✍️
🌹
#خوشبختی
🔹همه ی آدم های متاهل گاهی پیشِ خودشان فکر کرده اند که شاید اگر مجرد بودند ، حالشان بهتر بود ، یا اگر شریک زندگیشان یک آدمِ دیگر بود ، خوشبخت تر بودند ،
☝ کاش یک بار برای همیشه می فهمیدند که زندگیِ مشترک برایِ هیچ کس ایده آل نیست !
🔹هرکس پیشِ خودش آرزوهایی دارد که محقق نمی شوند ، هیچ زندگیِ مشترکی ، رویایی و بدونِ مشکل نیست ، اما این که تو حالت خوب باشد یا نه ، به تو بر می گردد ، نه اقبال و شرایط ... و نه هیچ کسی !
🔹اگر اینجایی که هستی ، باخته ای ، هرجایِ دیگری هم بروی ، بازنده خواهی بود !
🔹آدم هایِ خوشبخت ، برایِ خوشبختی و حالِ خوبشان ، می جنگند ، پس هرجای دنیا که باشند خوشبختند !
🔹آدم هایِ نا امید و بهانه گیر هم هر نقطه از زمین و در هر شرایطی که باشند ، روزگارشان همین است !
🔹آدم هایِ خوشبخت خودشان خواسته اند که خوشبخت باشند ، اقبال ، فقط بهانه ی آدم هایِ بی مسئولیت و نا امید است !
🔹گاهی باید ایراداتِ خود را بدونِ تعارف پذیرفت و اصلاح شد و در بیانِ ایراداتِ فردِ مقابل اغراق نکرد !
🔹گاهی باید ، واقع بین بود و بجای بد وبیراه گفتن به زمین و زمان و مقایسه های بیجا ، حرف زد ، تغییر کرد و بهتر شد ،
🔹شرایط ، معلولِ افکار و رفتارِ توست !
درست است زندگی صحنه ی جنگ نیست ،
اما شهر آرزوها هم نیست !
👈از همین لحظه ، منطقی باش و بپذیر !
گولِ ظاهرِ زندگی دیگران را نخور !
تو فقطِ لبخند و داشته های دیگران را می بینی ، نه تاوان هایِ سنگینی که در قبالش پرداخته اند ،
⛔ توقع نداشته باش لم بدهی ، خوشبختی بیاید و درِخانه ات را بزند !
🌺 خوشبختی ، از درونِ خودت نشات می گیرد !
تا خودت تغییر مثبتی نکنی ، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد !
آدم ها ، خوشبخت متولد نمی شوند ، خوشبختیشان را می سازند !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پـروردگارا
در این شب زیبــا
ایمــان غبار گرفتہ ما را
در بــاران رحمت خویش
پاڪ ڪن
و شبــے آرام را
بہ عزیزانم عنایت بفــرما
شبتون سرشار از آرامش🌙
🍃❤️ #تقویم_همسران ❤️🍃
✴️ دوشنبه 👈26 آذر / قوس
👈14 جمادی الثانی 👈16دسامبر 2024
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🏴سالروز وفات حضرت ام البنین علیها سلام " 64 هجری قمری".سه سال پس از واقعه کربلا.
🌺 روز تکریم مادران و همسران شهدا.
⭐️ احکام دینی و اسلامی.
✅اشتغال به دعا و زیارت پسندیده است.
🚘مسافرت : مسافرت با احتیاط و با صدقه همراه باشد.
👶زایمان خوب نیست.
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز : قمر در برج جوزا است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است:
✳️شروع امور آموزشی و تعلیمی.
✳️آغاز نگارش کتاب و مقاله.
✳️دیدار با مسولین.
✳️ارسال کالا به مشتری.
✳️خرید اجناس.
✳️و خط نوشتن نیک است.
👩❤️👨مباشرت امشب: فرزند حافظ قران گردد و به قسمت و روزی خود راضی گردد.
⚫️ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،خوب نیست.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، سلامت آفرین هست.
😴🙄 تعبیر خواب.
خوابی که (شب دو شنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 14سوره مبارکه " ابراهیم " علیه السلام است.
ولنسکننکم الارض من بعد ذالک لمن...
و مفهوم آن این است که کسی دوست یا دشمن خواب بیننده باشد و به او برسد. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🍃💗 زندگیتون متعالی 💗🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چهار عامل بی برکت شدن زندگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌خودت و همسرت رو گول نزن.❌
بازی های زوجین در زندگی مشترک/دکتر شکوری
🎥 #دکتر_شکوری
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولیت با مادره یا همسر؟!
#دکتر_سعید_عزیزی
همسرانه
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #هوو #ادامه_دارد . نزدیک صبح دخترم به دنیاامدولی حال خودم اصلاخوب نبودخونریز
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#هوو
#ادامه_دارد
.
شایدباورتون نشه ولی زندگی بدون سعیدرونمیتونستم تصورکنم اون شب وقتی امدسربحث بازکردم گفتم چه تضمینی هست چندسال دیگه نظرت عوض نشه نری دزدکی زن بگیری خندیدگفت دزدکی چرا میام بهت میگم!!اولش فکرکردم شوخی میکنه ولی واقعاجدی میگفت
گفتم بیارضایت بده سرپرستی یه بچه روقبول کنیم گفت حرفشم نزن من بچه ازرگ ریشه خودم میخوام گفتم رحم اجاره کنیم گفت نه
چندروزی توفکربودم تاتصمیم روگرفتم بهش گفتم من خودم میگردم یه زن برات پیدامیکنم که فقط برات بچه بیاره..
وقتی به سعیدگفتم خودم برات زن میگیرم فکرکردشوخی میکنم اماوقتی چندنفری روبهش پبشنهاددادم فهمیدتصمیم جدیه
یکی دوهفته ای گذشته بودکه خودش گفت اگرزن دومم بگیرم توروطلاق نمیدم فکرنکن بازن گرفتن برای من میتونی ازشرم خلاص بشی
گفتم منم بهت گفتم زنی برات میگیرم که فقط برات بچه بیاره بعدخودمونم بزرگش میکنیم
گفت اگراینجوریه من حرفی ندارم..
شایدبراتون عجیب باشه ولی من بعدازرضایت سعیدبکوب دنبال زن دلخواه خودم براش بودم وبعدازیه مدت گشتن یکی ازدوستام خواهرشوهرش که سن بالابودروبهم معرفی کرد..
بتول یکی دوسالی ازسعیدبزرگتربودتویکی ازروستاهای اطراف شهرزندگی میکرد..
دوستم ناهیدخیلی ازش تعریف میکردمیگفت دخترخیلی خوبیه گقتم چراتاالان ازدواج نکرده؟گفت بخاطرلکنت زبان وساده بودنش خواستگارنداشته..
ناهیدکه درجریان زندگی من بودگفت بهت قول میدم هیچ دردسری برات درست نمیکنه میتونی راحت باهاش کناربیای فکرکن برای خودت یه کمکی گرفتی دراین حدمطیع
ازش خواستم بیارش خونش تاازنزدیک ببینمش
یک هفته ای ازاین ماجراگذشنه بودکه ناهید زنگزدگفت خواهرشوهرم(بتول)امده اگرمیخوای بیاببینش باهاش حرفات بزن
فرداش رفتم دیدن بتول ازاسترس داشتم میمردم توراه به خودم فحش میدادم بابت این پیشنهادم ولی چاره ای نداشتم بایدتااخرش میرفتم
وقتی بابتول روبه روشدم مهرش به دلم نشست یه دخترنجیب خجالتی که روش نمیشدسرش بالابگیره
بدون تعارف حرفم بهش زدم اونم گفت من مزاحمتی برای زندگیت ندارم میخوام سرسامون بگیرم
یادم رفت بگم بتول پدرومادرش ازدست داده بودپیش برادرش زندگی میکردولی زنداداشش خیلی اذیتش میکردحاضربودزن دوم بشه ولی خونه برادرش زندگی نکنه
یه جورای دلم براش سوخت ولی تمام شرط شروطم بهش گفتم اونم همه روقبول کرد
همون شب عکسش به سعیدنشون دادم گفتم دخترخوبیه ومشکلی برامون به وجودنمیاره سعید دودل بودولی درنهایت قبول کرد
فرداش رفتم پایین تمام ماجراروبرای مادرشوهرم تعریف کردم انقدرشوکه شده بودکه هیچی نمیگفت هاج واج نگاهم میکرد پدرشوهرمم مثل مادرشوهرجاخورده بود
ولی دراخرهمه به این وصلت راضی شدن..
باورش سخته ولی چندروزبعدش من حسابی به خودم رسیدم برای شوهرم رفتم خواستگاری!!
برادربتول همون شب رضایت خودش اعلام کردولی ازسعیدخواست براش خونه جدابگیره وقرارشدجهیزیه بتول بیارن طبقه پایین..
ظرف چندهفته تمام کارهای انجام شدوسعیدبتول بارضایت من عقدشدن،،،تمام خریدهای بتول خودم انجام دادم گفتنش راحته ولی خیلی برام سخت بود
البته ازحق نگذریم سعیدهیچ دخالتی نداشت میگفت هرکاری خودت صلاح میدونی انجام بده.حتی روزی که مختصرجهیزیه اش رواوردن رفتم پایین کمکشون چیدم وجالبه بدونید این وسط رفتارمادرشوهرم زمین تااسمان باهام عوض شده بودمثل پروانه دورم میگشت!!برادربتول یه مهمونی ساده دادوعروس شدن خواهرش توروستااعلام کردماهم اخرشب رفتیم دنبالش اوردیمش و به همین سادگی من برای خودم هوو اوردم!!
بتول روبالباس سفیدگذاشتم پیش شوهرش خودم امدم بالا
تنهاکه شدم دیگه طاقت نیاوردم زدم زیرگریه
درسته بارضایت خودم اینکارکرده بودم ولی اون شب سخترین شب عمرم بود..این وسط تایادم نرفته بهتون بگم خانوادم وقتی فهمیدن میخوام برای سعیدزن بگیرم باهام قهرکردن مامانم طفلک خیلی تلاش کردمنصرفم کنه ولی من به حرفش گوش ندادم
🌹همسرانه
شما همان مردی هستید که قرار است از همسرتان محافظت کنید و راحتی و آرامشش را فراهم کنید. پس اگر از او سوءاستفاده کنید، چه کلامی، چه فیزیکی، این بدرفتاری آسیب شدیدی به رابطه تان خواهد زد.
وقتی با هم بحث می کنید، هرگز صدایتان را بالا نبرید❌️ یا سر همسرتان فریاد نزنید. سرزنش کردن و طعنه زدن درباره ی مسائلی که نمیتوانید راجع به آنها به تصمیم مشترکی برسید، مطلقاً ممنوع است❌️❌️. توصیه ی آخر این که هیچ گاه نباید روی همسرتان دست بلند کنید.
برای اینکه یک شوهر رومانتیک باشید، محبتان را به همسرتان ابراز کنید، آتش عشق تان را همیشه گرم نگه دارید،🫶 گاهی ناز همسرتان را بکشید، او را در فعالیت مورد علاقه اش همراهی کنید و در زمان بیماری از او مراقبت کنید. همچنین اگر میخواهید شوهر جذابی برای همسرتان باشید، شوخ و بذله گو باشید، 🤠برای همسرتان تیپ بزنید و یک جنتلمن واقعی باشید.
برای اینکه یک مرد نمونه باشید، سعی کنید بهترین دوست همسرتان باشید، شنونده خوبی برای او باشید،👂 به عقاید و دیدگاه هایش احترام بگذارید و او را با تمام نقاط منفی و مثبتش بپذیرید. 👌در زندگی مشترک به او اعتماد داشته باشید، برای کسب مهارت های ارتباط موثر تلاش کنید و مردی فعال و مسئولیت پذیر باشید. آل او را حمایت کنید و در زندگی تکیه گاهش باشید،
اگر میخواهید مرد خوبی برای همسرتان باشید، پنهان کاری نکنید، دروغ نگویید و خیانت نکنید، خودخواه و خودرای نباشید و هرگز او را کلامی یا فیزیکی آزار ندهید
13.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نزاریم محبتها و زحمتهای همسرمون برامون عادی بشه...
❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️با معنای ازدواج آشنایید؟
🔸ازدواج یعنی انتخاب یک دسته از مشکلات از میان دسته های دیگر/دکتر غلامی
🎥#دکتر_غلامی
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #هوو #ادامه_دارد . شایدباورتون نشه ولی زندگی بدون سعیدرونمیتونستم تصورکنم او
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#هوو
#ادامه_دارد
.
باتداعی خاطراتم داشتم اشک میریختم که صدای بازشدن درامد ازجام بلندشدم گفتم کیه؟سعیدامدتواتاق گفت بازم یادت رفته درقفل کنی؟گفتم تواینجاچکارمیکنی بروپایین پیش زنت
نزدیکم شدسفت بغلم کردگفت زن من توای اون قراره فقط برام بچه بیاره
گفتم امدی بالاناراحت نشه بابی تفاوتی گفت بشه قرارنیست اون برای من تعیین تکلیف کنه.من فقط سرجای خودم خوابم میبره.ازاین همه بیخیالی سعیدداشتم شاخ درمیاوردم وجالبه انقدرخوابش میومدکه تاسرش گذاشت روبالشت خوابش بردتوفکربودم که بتول بهم پیام دادمیشه بیای پیشم.رفتم پایین دیدم حالش خوب نیست رنگ روش پریده بودانگاردردداشت گفتم خوبی باخجالت گفت نه.نمیدونم چرادلم براش سوخت اخه اونم گناهی نداشت رفتارسعیداونم تواولین رابطه خیلی زشت بودکمکش کردم لباسهاش عوض کردبراش یه دمنوش درست کردم بهش مسکن دادم گفتم سعی کن بخوابی
میخواستم برم بالاکه دستم گرفت گفت خانم جان من ازبچگی ازتنهایی میترسیدم تنهام نذاز به ناچارموندم
شایدباورتون نشه ولی این دخترانقدرارامش داشت که کنارش اصلاحس بدی نداشتم اون خوابیدولی من تاصبح نتونستم پلک روهم بذارم..
نزدیک ساعت۹مادرشوهرم باسینی صبحانه امدپایین وقتی منودیدباتعجب گفت وا تودیشب پیش ایناخوابیدی
گفتم نه نصف شب پسرت امدبالابتول حالش خوب نبودامدم پیشش
مادرشوهرم گفت اینجوری نمیشه بایدچندشب درهفته پیش توباشه چندشبم پیش بتول
گفتم خودت سعیدمیشناسی تاخودش نخواد من نمیتونم براش تعیین تکلیف کنم.بگذریم یکی دوماهی طول کشیدتاسعیدبه شرایط عادت کنه ویه مدت که گذشت دیگه بیشترشبهاپیش بتول بودمنم اعتراضی نمیکردم..یکی دوماهی طول کشیدتاسعیدبه شرایط عادت کنه ویه مدت که گذشت دیگه بیشترشبهاپیش بتول بودمنم اعتراضی نمیکردم میگفتم بذارحامله بشه دیگه نمیره پیشش.البته رفتارم بابتول دوستانه بوداونم هیچ بی احترامی بهم نمیکردحتی گاهی میومدپیشم توکارهای خونه کمکم میکردکلا شخصیت ساکتی داشت خیلی اهل حرفزدن نبودمنم ازش راضی بودم سعیدم بهش عادت کرده بوداول که مبومدمیرفت به اون یه سرمیزدبعدمیومدبالاازازدواج سعیدبتول۷ماه گذشته بودکه دوستم ناهیدبهم زنگزدگفت مینافکرکنم بتول حامله است.گفتم توازکجامیدونی؟گفت دوماه عادت ماهانه نشده ببرش دکترازمایش بده تامطمئن بشی
گفتم واچرابهم نگفته گفت اون توفازاین چیزهانیست..انقدرذوق داشتم که ناهیدازپشت تلفن بوسیدم گفتم خوش خبرباشی.انشالله که حدست درست باشه..وقتی تلفن قطع کردم رفتم سراغ بتول گفتم چرابهم نمیگی عقب انداختی قرارمون یادت رفته
خندیدگفت ناهیددهن لق نتونست چندروزتحمل کنه سریع لوداد!!؟هول نشومن پریودی نامنظمی دارم شده چندماهم پریودنشم گفتم اون موقع مجردبودی ولی الان شرایط فرق کرده بایدشک کنی.گفت من تامطمئن نشم نمیام ازمایش بدم
بتول یه کم لج بازبودنمیشدزیادباهاش کل کل کردگفتم باشه میرم بی بی چک میخرم اگرمثبت شدبرای اطمینان میریم ازمایشگاه گفت باشه..نفهمیدم چه جوری خودم رسوندم داروخونه توراه برگشت سعیدزنگزدعادت داشت طول روزچندبارتماس میگرفت بهش چیزی نگفتم میخواستم سورپرایزش کنم ولی قبل من بتول بهش زنگزده بودهمه چی میدونست گفت منتظرخبرتم
خلاصه بی بی چک دادم به بتول دست به دعاشدم وازاونجای که خداصدام روشنیده بودبتول حامله بود..انگاردنیاروبهم داده بودن بهش گفتم توفقط استراحت کن خودم همه کارهات میکنم خوشبختانه بدویارنبودمنم خیلی اذیت نمیشدم این وسط نگم براتون ازذوق مادرشوهرم
اون ازمنوسعیدبیشترخوشحال بود
گذشت تاموقع تعیین جنسیت شد
وقتی میخواستیم منوسعیدببریمش سونوگرافی مادرشوهرمم همراهمون امد
وخودش همراه بتول رفت تواتاق وقتی امدن بیرون برق رضایت توچشماش دیدم .گفتم بچه سالمه؟گفتم بله گل پسرم حالش خوبه
ازاون روزورق برگشت بتول شدعزیزکرده مادرشوهرم نمیذاشت لحظه ای تنهابمونه بهترین غذاهاروبراش میپخت وجالبه بدونیدبه من اعتمادنداشت فکرمیکردازروی حسادت یه بلای سربچه بیارم!!این درحالی بودکه میدونست من هوو روتحمل کردم بخاطربچه مگه عقلم کم بودبعدازاین همه سختی بلای سربچه بیارم!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزی می رسد که نسبت به
همه چیز بی تفاوت می شوی..
نه از بدگویی های دیگران میرنجی
و نه دلخوش به حرف های
عاشقانه اطرافت.
به آن روز می گویند: "پیری".
آن روز، ممکن است برای برخی
پس از سی سال از اولین روزی
که پا به این دنیا گذاشته اند،
فرا برسد و برای برخی پس از
هشتاد سال هم هرگز اتفاق نیفتد!
این دیگر به چگونه تا کردن
زندگی با انسان ها دارد.
"گابریل گارسیا مارکز"
#دڪتر_انوشه
@dranooshe✨
❤️آراستگی در منزل ❤️
💞 یکی از توصیههای مهم اهل بیت به شیعیان، آراستگی و زیبایی در منزل و در کنار همسر است.
این در حالی است که بسیاری از مردم، اهمیت بسیاری برای زیبایی و آراستگی در خارج از منزل قائل هستند، ولی وقتی که وارد منزل میشوند، اهمیتی به زیبایی و آراستگی خود نمیدهند.
یکی از توصیههای بسیار مهم امام کاظم به شیعیان این است که میفرمایند: آراستگی مرد برای همسرش از عوامل عفّت زن است.
❤️
♦️به همســرت مسئولیـت بــده..." ♥️
🔹حتی اگر میوهای که خریده، ریز و لهیده
است؛ انقدر تعریف کن که دفعه بعد بره
بهترشو بگیره. نکوب تو سرش که تو
عرضهی میوه گرفتنم نداری.
🔹اینطوری مرد سرکوب میشه و دیگه
تو کارهای بعدیتونم باهاتون راه نمیاد. با
خودش میگه اینکه بلده بره بگیره ولی تا
یه مدت میری بگیری یه روز که بهش نیاز
داری اون دیگه واست انجام نمیده..
🔹پس همیشه از بدترین خریدش تعریف،
تحسین کنید که امیدی باشه برای خرید
بعدی اگه دفعههای بعد هم بد و ریز خریدن
بازم نق نزنید کم کم یاد میگیرن. شاه کلید
فقط تعریفه ..
🔹بعدش کلی ذوق کنین و بگین؛ وااااای
عزیزم چقد دستات ماشالله قوی و قدر
تمنده، من هرکار کردم نتونستم بازش کنم
هیچوقت بهش نگین خودم میتونم خودم
میرم و ..
🔹بذارین فک کنه همه جا بهش نیاز
دارین و وجودش واستون درکنار شما
لازم و ضروریه.
👩❤️👨
انتخاب صحیح
ازدواج
♻️ازدواج چهار بال دارد نه دو بال:
➖رابطه تو و همسرت
➖رابطه تو با خانواده همسرت
➖رابطه همسرت با خانواده تو
➖رابطه خانواده همسرت با خانواده تو
👈ازدواج پیوند دو قوم است، نه دو فرد
پس نگو رابطه خودم و فقط همسرم. هر کدام از این رابطه ها که خراب شد، امکان مجادله، اختلاف، دعوا و جدایی افزایش می یابد.
❤️