eitaa logo
دانشگاه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
477 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
4هزار ویدیو
91 فایل
برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف #صلوات ألّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلى‌مُحَمَّدٍوآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم‌
مشاهده در ایتا
دانلود
گزاره ی 👈 «به تعداد انسان‌ها خدا هست» ، که به صورت اجمالی توسط گفته شده، البته نشان از نگرشی خاص در افکار این دارد، که صرفاً به آن اشاره کرده است. توضیح و تبیین این دیدگاه، در یادداشت‌های «» که یکی از افراد نزدیک به و از چهره‌های تئوریک است، به صورت مبسوط‌ تر آمده است. ص ۱۵
خدای ذهنی یکتاپرستان : همانگونه که اشاره گردید، گزاره ی 👈 «به تعداد انسان‌ها خدا هست» ، که توسط مطرح شد، یک گزاره ذوقی شخصی نیست، که به صورت فی‌البداهه و ناگهانی بر زبان مشایی جاری شده باشد، بلکه شواهد نشان می‌دهد که این گزاره، یک گزاره اساسی در افکار و بلکه و ناشی از تلقی خاصِ این حلقه در مورد «خدا» است. ص ۱۷
بررسی نظرات که در کانال شخصی، یا کتاب‌هایش منتشر شده، نشان می‌دهد که این گزاره از یک پشتوانه شبه تئوریک برخوردار بوده و از جمله اعتقادات اساسی است، که تلاش نموده تا آن را با کمک آموزه‌های و نظرات فیلسوفانی چون «مارتین هایدگر» تئوریزه نماید. در این باره می‌نویسد: «وقتی ما به چیزی معتقدیم، ابتدا تصوری از او نزد خود داریم و سپس با تصدیق آن، بدان معتقد می‌شویم. حال آنکه ما هیچ تصوری از خدا نداریم، تا بتوانیم بدو معتقد شویم. شاید یکی بگوید، من از خدا تصوری دارم. تصور خوبی، خیر، نیکی و خوب. می‌پرسم، شما این تصورات را چگونه بدست آورده‌اید؟ آیا غیر از این است که شما در جهان انسانی، مفاهیمی را در مناسبات خود دارید که این مفاهیم را در بهترین و کامل‌ترین مصداقش، به کسی یا چیزی به نام خدا اطلاق می‌کنید، مثلاً : شما مهربانی را در مادر و پدر و دیگر انسان‌ها دیده‌اید، سپس این مفهوم مهربانی را به حد کمال برده‌اید و مصداقش را در چیزی به نام خدا جمع کرده‌اید‼️ این دقیقاً همان شبهه‌ایست که برخی از فیلسوفان طرح کرده‌اند؛ یعنی خدا انسان را نیافریده، بلکه این انسان است که مفهوم خدا را ساخته است❗️ حتی اگر به منشأ اعتقادات نگاه کنیم، خواهیم دید که اعتقاد ما به خدا، در واقع اعتقاد ما به چیزی است، که در حاق خود، اندیشه‌ای مشرکانه است. ما "چیزی" را خدا انگاشته‌ایم و بدان معتقد شده‌ایم؛ در واقع مفهومی را ساخته‌ایم و خود را به همان مفهوم گره زده‌ایم. خدا اگر چیزی باشد، دیگر خدا نیست؛ شیئیت در ذات خودِ مخلوق است و اعتقاد، همواره به چیز و شیء تعلق می‌گیرد، خواه این چیز مادی باشد، خواه غیر مادی، مانند : یک اندیشه.» ص ۱۸ 👇👇👇
در این متن، گزاره ی 👈 «به تعداد انسان‌ها خدا است» ، را توضیح داده و سعی می‌کند با پاره ای استدلال‌های مغالطه‌آمیز، آن را اثبات نماید. وی برای اثبات حرف خود، به طور ضمنی به نظرات برخی فیلسوفان مادّی گرایِ ملحد، همچون «فوئرباخ»، که یکی از فیلسوفان قائل به ماتریالیسمِ مکانیکی است، استناد کرده و آن را تأیید نموده است. ص ۱۹
چرا می‌توانیم را مروج «» بدانیم⁉️ بطور خلاصه، بعضی فیلسوفان در کنار برخی جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان، خدا را یک امر مخلوق بشر و یک موجود ذهنی در نظر گرفته‌اند. برخی از مردم‌شناسان و جامعه‌شناسان غربی، با استناد به نتایج به دست آمده از برخی مطالعات پیرامون آداب و رسوم و عقاید مذهبی اقوام گذشته، کوشیده‌اند تبیینی مادیگرایانه و ضددینی از گرایش انسان به خدا بدهند. ص ۲۰ 👇👇👇👇
آنان مدعی شده‌اند که انسان در سیر تاریخ، خدا را به گونه‌های مختلفی تصور کرده و بر اساس همان تصورات نیز به دعا و نیایش و ارتباط با خدا پرداخته است. به عبارت دیگر، خدا ساخته و پرداختهٔ ذهن بشر است. یعنی، گرایش بشر به خدا، چیزی جز گرایش و پرستش موجودی که در ذهن انسانها ساخته شده، نیست‼️ ص ۲۱
با تأسی و به پیروی از فیلسوف ملحدی چون فوئرباخ، می‌گوید که : خدا در واقع مفهومی است، که ذهن انسان آن را ساخته است. وی معتقد است که شیئیت در ذات خود مخلوق است و اعتقاد همواره به چیز و شیء تعلق می‌گیرد، خواه این چیز مادی باشد، خواه غیرمادی. وی در یادداشت دیگری، که به مناسبت مرگ «استفان هاوکینگ»، فیزیکدان انگلیسی منتشر کرد، «ایرانیان» را متهم به تلقی «شیءانگارانه» و «ذهنی» از خدا کرده و می‌نویسد: « آنچه اکنون در تصور و تخیل ایرانیان درباره خدا حضور دارد، نوعی از "شئ انگاری" درباره خداست. از همین رو، فیزیک به مثابه یک سخن معیار درباره شئ و "موجود" مقبول می‌افتد. این شئ‌انگاری و یا به تعبیر هایدگر، تلقی آنتیک (موجود انگارانه)، مختص خداناباوران (Atheist) نیست، و بلکه به طور ویژه نزد خدا باوران یافت می‌شود. » ص ۲۲
وی نه تنها ایرانیان را که اساس یکتاپرستی را حامل این شیءانگاری از خدا دانسته، بلکه به نفی چندخدایی توسط ادیان یکتاپرست نیز، ایراد وارد می‌کند : « اساساً مفهوم یکتاپرستی در تطور تاریخی خود، حامل این شئ انگاری بوده است. وقتی می‌گوییم خدایان را کنار نهیم و خدای واحد را بپرستیم، آیا این بدان معناست که همه خدایان جز یکی را نفی کنیم و تنها آن یکی را نگاه‌داریم❓ آن یک خدا که نه دیدنی است و نه شنیدنی و تنها به زور و ضرب استدلال فیلسوفان و متکلمان می‌توان وجودش را ثابت کرد. این چه معامله‌ایست⁉️ » ص ۲۳
تلاش کرده است با مغالطاتی شبه‌ فلسفی و لفّاظی و بازی با مفاهیمی، مثل : «وجود» و «موجود»، به ردّ خدایی که ادیان یکتاپرست درباره آن سخن می‌گویند پرداخته و به جای آن، بحثِ موهومی چون ایمان به گشودگی به ساحتِ جهان و وجود بپردازد. پاسخ‌های دقیق و متقنی به ادعاهای می‌توان داد، که البته موضوع این گفتار نیست. از آن جمله اینکه : اگر خدا ساخته ذهن انسان است، چطور ذهن انسان که متناهی و ناقص است، توانسته مفهوم نامتناهی و کاملی چون خدا را به تصور درآورد⁉️ ص ۲۵
اومانیسم به جای خداگرایی : اندیشه انسانگرایانه ی ، صرفاً در سخنان آنان بازتاب نداشته و برای فهم وجود این نگاه، صرفاً نیاز به مداقّه در سخنان مبهم یا بعضاً غامض برای عموم مردم در بین اعضای این حلقه نیست، چرا که گاه برخی از چهره‌های این حلقه به صراحت و بدون هیچ اِبایی خود را معتقد به «» معرفی کرده‌اند. برای نمونه، صراحتاً به معتقد است و به آن اذعان می‌کند و بر این اساس می‌گوید که : نباید خدا را محور عالم قرار داد. وی در یک سخنرانی در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۳۹۲ می‌گوید: « اگر می‌گوید انسان، محور عالم است، ما نباید بگوییم خدا محور عالم است. خدا محور عالَم نیست؛ بلکه خالق عالَم است. خدا در عالَم نیست؛ بر عالم است. در عالَم، است. » ص ۲۷
معتقد است چون خدا در عالم نبوده و بر عالم است، بنابراین انسان در عالم، محور و اساس است❗️ بر این اساس، وی صراحتاً معتقد است که ما باید به اومانیسم تأسی کرده و به پیروی از آن، انسان را محور عالم قرار دهیم❗️ نکته بسیار مهم این سخنان در این است، که وی عالمانه و عامدانه از واژه «» استفاده می‌کند، وگرنه می‌توانست صرفاً از کلیدواژه همیشگی «» استفاده نماید. ص ۲۸
در واقع، در استفاده از ، همان معنایی را اراده می‌کند و در نظر دارد که این واژه در غرب به آن دلالت دارد. وی حتی با این استدلال که 👈 «حکومت دینی در غرب، منفور است» ؛ (که در بطن خود این معنا را دارد، که به جای حکومت دینی، «» در آن‌جا محبوبیت دارد)، توصیه به استفاده از به جای تبلیغ حکومت دینی و تکیه بر آموزه‌های دینی کرده و می‌گوید این رویکرد برای اصلاح ذهنیت مردم اروپا به خاطر سابقه زشت کلیسا است : «الان در دنیا نگاه سنتی قدیم درباره ما حاکم است؛ به گونه‌ای که حکومت ما در دنیا یک حکومت دینی تبلیغ می‌شود، که این نوع حکومت به خاطر سابقه زشت کلیسا در اروپا در دنیا تقریباً منفور است ... این ذهنیت را باید اصلاح می‌کردیم؛ بنابراین شروع به کار کردیم و از انسان سخن گفتیم.» ص ۲۹
در واقع مشایی می‌گوید که به خاطر ضدیت مردم اروپا با حکومت دینی و دین، بهتر است ما به جای تأکید بر این‌ها از سخن بگوییم‼️ برای فهم بهتر افکار ضروری است معنای واژه «» واکاوی شود. ص ۳۰
واژه «» در لغت، به معنای یا است و در معنای خاص خود، جنبشی فلسفی و ادبی است، که در نیمه دوم قرن چهاردهم در ایتالیا پدید آمد و به کشورهای دیگر اروپا کشانده شد. هدف این جنبش، آن بود که با توجه به متون کلاسیک فرهنگ باستانی یونان و روم، همچون : «ویرژیل» و «هومر» که مبناهایی ملحدانه و مشرکانه داشتند، دانش، بینش، زندگی اخلاقی و دینی انسانها را فارغ از آموزه‌های دین مسیحیت برپا دارد . اما معنای عام و متداولی نیز دارد که فراتر از یک جنبش خاص ادبی هنری بوده (البته آن جنبش یکی از نمودهای آن است)، بلکه عبارت است از یک شیوه فکری و نگرشی که انسان را مدار عالم دانسته و عقل خودبنیاد انسانی را برتر از هر چیزی چون وحی تلقی کرده و خواهان حاکمیت کامل و مطلقُ العِنان آن بر زندگی بشر شده است. این معنای از ، یکی از مبانی و زیرساخت‌های دنیای مدرن به شمار می‌آید و اساس مکاتب مختلف غربی از رنسانس تاکنون بوده است، هر چند که ظهور و بروز آن در برخی مکاتب فلسفی و سیاسی نظیر پراگماتیسم، اگزیستانسیالیسم، پرسیونالیسم، مارکسیسم و لیبرالیسم بیشتر بوده است. ص ۳۲
بنابر نگرش اومانیستی، خدا می‌بایست از صحنه معادلات بشری حذف شده و به جای آن، انسان در مرکز بنشیند که در این صورت زندگی بشری از قید و بندهای دینی آزاد شده و به شکوفایی خواهد رسید. ص ۳۳
می‌توان عصر مدرن در غرب را که از حدود نیمه قرن چهاردهم میلادی به بعد ظهور کرده است، دوران به معنای بشرمداری یا انسان‌سالاری نامید. در این دوره، انسان بماهو انسان، مبنا و معیار همه چیز پنداشته شده و به تعبیری انسان به جای خدا می‌نشیند. در این باره، «مارتین فوئرباخ»، فیلسوف آلمانی ماتریالیست قرن نوزدهم می‌گوید: «برای بشر، خدا همان بشر است.» و نیز «مارتین هایدگر» نیز در تعریف عصر مدرن که دوران سیطره اومانیسم است، می‌نویسد: «دورانی که ما آن را مدرن می‌خوانیم، با این حقیقت تعریف می‌شود که انسان، مرکز و ملاک تمامی موجودات است.» محوریت تمام عیار و همه جانبه انسان در تفکر اومانیستی و در حقیقت تکیه زدن انسان به جای خدا در این تفکر تا بدان حد است که «ژان پل سارتر» اعلام می‌دارد: «فلاسفه اومانیسم برای رهایی از چنگال خداپرستی، تصور نوعی وجود متعالی را کنار نگذاشتند، بلکه صرفاً نام آن را تغییر دادند.» ص ۳۴ 👇👇
در اندیشه اسلامی اما، ، دارای کرامت ذاتی و اشرف مخلوقات است، اما این مقام و منزلت را تنها در ذیل بندگی خداوند به دست می‌آورد؛ حال آنکه در اندیشه اومانیستی، بشر اصل و مدار عالم فرض شده و عقل خودبنیاد بشری، مستقل از وحی به عنوان راهنما و معلم زندگی وی تعیین می‌گردد؛ به این دلیل، اومانیسم در مقابل خداگرایی قرار دارد. ص ۳۶
در این بخش از گفتار، مطالب رو تمام میکنیم تا فرصت مطالعه ی دقیق تر و عمقی تر به بزرگواران محقق داده شود، انشاءالله در شبهای آینده بازهم به افکار و اعتقادات التقاطی و انحرافی این خواهیم پرداخت ص ۳۷
"شلخته درو کنید تا چیزی گیر خوشه چین ها هم بیاید" شاید اگه سیمین دانشور امروز زنده بود می نوشت : شلخته اختلاس کنید تا پشیزی گیر مردم فلک زده هم بیاید... #کانال_دانشگاه_مدافعان_حریم_ولایت #انتشار_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
👇 کاروانی به حاکم شکایت بردند که: دو راهزن، کاروان صد نفری ما را غارت کردند. حاکم با تعجب پرسید: چگونه صد کس با دو تن برنیامده اند؟ یکی از آنان در پاسخ گفت: آن ها دو نفر بودند همراه، ما صد نفر بودیم تنها. 📚 امثال و حکم دهخدا، ج1، ص69.