eitaa logo
روایت پیشرفت ایران
243 دنبال‌کننده
226 عکس
7 ویدیو
0 فایل
🌱 مجله دانشمند (دوره فروردین ۱۴۰۱ تا خرداد ۱۴۰۳) با نگاه «روایت پیشرفت» 🌱 کاری از خانه هنر و رسانه پیشرفت ✍️ارتباط با ما: @pezhmanarab
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت پیشرفت ایران
🎥 نور، صدا، برپا معرفی آثار سینمایی مرتبط با مدرسه
🎥 نور، صدا، برپا معرفی آثار سینمایی مرتبط با مدرسه 📽 بایست و تحویل بده (Stand and Deliver) کارگردان: Ramón Menéndez 🔻فیلم «بایست و تحویل بده» داستان زندگی واقعی معلم ریاضی دبیرستان، جیمی اسکالانته را روایت می‌کند که در یک مدرسه آمریکایی در منطقه‌ای کارگرنشین است. همان‌طور که انتظار می‌رود دانش‌آموزان این مدرسه درگیر حاشیه‌های اجتماعی زیادی هستند و عملکرد تحصیلی خیلی پایینی دارند. اسکالانته تلاش می‌کند دانش‌آموزانی را که تمایل به ترک تحصیل دارند، تشویق به یادگیری علم حساب کند. ادوارد جیمز اولموس که نقش این معلم را بازی می‌کند، نامزدی بهترین بازیگر مرد را در شصت و یکمین دوره جوایز اسکار دریافت کرد. 📽 به من تکیه کن (Lean on Me) کارگردان: John G. Avildsen 🔻در این فیلم روایت یک مدیر به نام دکتر فرانک ناپیر بی‌اراده را می‌بینیم که مدرسه‌اش به پایین‌ترین رتبه در بین مدارس ایالت نیوجرسی نزول می‌کند. دکتر ناپیر در حالی که مدرسه‌اش در خطر قرار گرفتن در اختیار دولت ایالت نیوجرسی قرار دارد و امیدش را از دست داده، از معلم سابق مدرسه با نام جو کلارک (با بازی مورگان فریمن) برای سپردن مسئولیت مدیریت مدرسه‌ی رو به زوالش دعوت می‌کند. متأسفانه کلارک، قبل از اینکه بتواند روی بهبود نمرات آزمون دولتی دانش‌آموزان تمرکز کند، باید به‌نوعی مدرسه را از شر مشکلاتی مانند درگیری با مواد مخدر خلاص کند. جو کلارک معلمی سخت‌گیر، اما درستکار است که تصمیم می‌گیرد مدرسه را به هر نحوی بهبود ببخشد. درحالی‌که در مدرسه از روش‌های آموزشی غیرمتعارف استفاده می‌شود. در این مدرسه او باید با معتادان به مواد مخدر و خشونت‌های گروهی دانش‌آموزان مقابله کند. باوجوداینکه به‌تدریج در تغییر رویه‌ی آنجا موفقیت بسیار بالایی به دست می‌آورد، روش‌های غیرمعمول او منجر به درگیری با مقامات شهر می‌شود. مورگان فریمن در این فیلم بازی درخشانی را در نقش جو کلارک از خود به نمایش گذاشت. 📽 آن‌سوی تخته‌سیاه (Beyond the Blackboard) کارگردان: (Jeff Bleckner) 🔻فیلم آن‌سوی تخته‌سیاه برگرفته از زندگی زنی جوان به نام استیسی بِس (Stacy Bess) است. استیسی قرار است فعالیت معلمی خود را در یک مدرسه آغاز کند، اما در اولین روز کاری‌اش متوجه می‌شود که مدرسه‌اش نه یک مدرسه‌ی معمولی، بلکه اردوگاهی برای اقامت آوارگان است و او قرار است به کودکان خانواده‌های آواره تعلیم دهد. در آغاز کار، انبوه مشکلات این اردوگاه، مشکلات خانوادگی زیاد کودکان، و نبود حداقل امکانات آموزشی برای برگزاری کلاس، استیسی را سردرگم، و گاه خسته و ناامید می‌کند. او به اتاق کثیفی پا می‌گذارد که هیچ صندلی‌ و نمیکتی ندارد. آن‌ها کتاب و دفتر و مدادی ندارند و سن‌وسال هر کدام با دیگری فرق می‌کند. اما استیسی روبه‌روی این چالش‌ها رفته‌رفته می‌آموزد که چگونه شور و شوقش برای تعلیم و پرورشِ کودکانِ این اردوگاه را، با اشتیاقی که در دیگران می‌بیند پیوند دهد؛ اشتیاقی هرچند پنهان که در هر کدام از والدین، مسئولان اردوگاه و خود کودکان، برای تغییر وضع و احوالشان وجود دارد. استیسی با امیدی که در چشم مخاطب خوش‌خیالی به نظر می‌رسد، دست‌به‌کار می‌شود و درحالی‌که باردار است، پله‌پله مدرسه‌اش را می‌سازد… 📽 جلوی کلاس (Front of the Class) کارگردان : Peter Werner 🔻فیلم "جلوی کلاس" یک فیلم زندگی‌نامه‌ای درام است که در سال 2008 منتشر شد. این فیلم بر اساس داستان واقعی برنده‌ی جایزه‌ی معلم کارآموز " برت کوهن" است که به دلیل ابتلا به بیماری تورتیکس و عدم کنترل حرکات بدنی خود، با مشکلاتی روبرو شده است. "جلوی کلاس" داستان برد کوهن یک جوان با سندرم تورت را دنبال می‌کند. او رؤیای تبدیل‌شدن به یک معلم را دارد. با وجود مواجه‌شدن با چالش‌های بسیاری به دلیل وضعیتش، از جمله آزار و اذیت و تبعیض، برد هرگز از رؤیایش دست نمی‌کشد. با حمایت خانواده‌اش و اراده خود، او موانع را پشت سر می‌گذارد و به یک معلم الهام‌بخش تبدیل می‌شود. فیلم سیر زندگی برد را درحالی‌که از سیستم آموزش عبور می‌کند، به تصویر می‌کشد و خودش را به‌عنوان یک معلم قابل‌اعتماد و پرتلاش اثبات می‌کند. همچنین تأثیر او بر دانش‌آموزانش را نشان می‌دهد، زیرا او به آن‌ها درس‌های مهم زندگی راجع به پذیرش، پیشروی و قدرت اعتقاد به خودش آموزش می‌دهد. "جلوی کلاس" داستانی دلگرم‌کننده و الهام‌بخش است که پیروزی روح انسان و توانایی پشت سر گذاشتن سختی‌ها را جشن می‌گیرد. این فیلم یادآور این است که بااراده و انگیزه، هر چیزی ممکن است. 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
⭕️ بازاریابی صلواتی برای مدیریت مصرف انرژی راه‌حل دانش‌بنیان داریم بخشی ازمتن⬇️
روایت پیشرفت ایران
⭕️ بازاریابی صلواتی برای مدیریت مصرف انرژی راه‌حل دانش‌بنیان داریم بخشی ازمتن⬇️
⭕️ بازاریابی صلواتی برای مدیریت مصرف انرژی راه‌حل دانش‌بنیان داریم بخشی از متن: 🔻برای بازیابی و فروش رفتیم با سازمان‌های مختلف رایزنی کردیم. صنایع کلان گفتند که گفته‌های شما برای ما قابل‌فهم نیست. معامله‌مان نمی‌شد. سراغ مصرف‌کنندگان متوسط هم رفتیم، گفتند ما نیاز نداریم، برو برای آن کارخانه روبه‌رویی نصب کن. ببینید ما با چه فضای غم‌انگیزی روبه‌رو شدیم. خب من فناور هستم. مجبور شدم از متخصصین فروش استفاده کنم. دفعه‌ی اول مجبور شدم بروم و صلواتی این محصول را نصب کنم؛ رفتم سراغ یک رستوران عظیم چندمحصولی. گفتم می‌خواهم این تجهیز را برای شما ببندم. گفت آقا من پول به شما نمی‌دهم ها! گفتم اشکال ندارد. ما برای شما نصب می‌کنیم، اگر کاهش مصرف داشتید پول ما را بدهید. اگر هم بد بود، ما وسایلمان را جمع می-کنیم و می‌بریم. گفتند باشه نصب کن. نصب کردم و حتی بعد از مدتی یادم رفت این را کجا نصب‌کرده بودم. چندین ماه گذشت و به من زنگ زدند و گفتند فلانی دستت درد نکند. نگران شدم فکر کردم اتفاقی افتاده برایشان. گفت 750 هزار تومان پرداختی پول برق ما تبدیل شده است به 250 هزار تومان. حالا آن موقع پول برق خیلی ارزان‌تر از الان بود. گفت بیا تا پول شما را بدهیم. ما این‌طوری توانستیم وارد بازار بشویم. خیلی سخت ما را در بازار پذیرفتند. درک کمی از این موضوع داشتند. با کنتورخوان‌ها در این مورد مشورت می‌کردند. 🔻آن زمان کنتور اکتیو و ری اکتیو دو تا کنتور جدا بود. الان یکپارچه‌اش کردند. چون در پیک مصرف، قیمت‌ها متفاوت است. بعد از آن بود که دیگر سرپرستی بانک‌ها که 8 طبقه چیلر و آسانسور و امکانات دارند ما را پذیرفتند. ما تا سال 99 بیش از 500 هزار تا محصول فروختیم. از آنتی‌شوک استقبال زیادی کردند ولی سیستم‌های دیگر را در ایران خیلی جدی نمی‌گیرند. از نظر اقتصادی خوب جلو رفتیم تا سال 99 که خوردیم به کرونا! بازارهای بین المللی را تا حدود زیادی از دست دادیم. تجربه بازار بین‌المللی 🔻منطقه‌ی سبز باکو که منطقه‌ی سیاسی آنهاست، پست‌های برقش منفجر می‌شد. در تابستان 2018 کل مرکز انرژی باکو منفجر شد و این بندر عظیم آسیایی در خاموشی فرورفت. اگر وزارت نیروی ایران نبود همچنان این‌ها خاموش بودند. وزیر نیروی آنها چون در یک نمایشگاهی من را دیده بود از من دعوت کرد. 150 تا دستگاه آنتی شوک نصب کردیم در پست‌های برق منطقه‌ی سبز باکو؛ نوسان و جریان زیاد و ترکیدگی و آتش‌سوزی و خاموشی‌ها کم شد. بعد علاقه‌مند شد که سیستم مدیریت خطوط را هم برایشان نصب کنیم که متأسفانه خوردیم به کرونا و از یک درآمد ارزی خوب عقب ماندیم. 🔻من عاشق کارم، مخصوصاً عاشق پژوهش و تحقیق هستم. می‌خواهم کمک ‌کنم که از پرمصرف تبدیل به کم‌مصرف بشویم؛ ولی خیلی‌ها مقاومت می‌کنند. الان شرکت زیمنس از من دعوت کرده که بروم آنجا. او که دلش برای مردم ما نمی‌سوزد، فقط دنبال بازار فروش است. چرا من باید این تکنولوژی را ببرم آلمان؟ 📍گفت‌وگو با مهندس اخترشناس مدیر شرکت دانش‌بنیان قمی   🌐 لینک خرید اینترنتی مجله با ارسال به سراسر کشور https://ketab.inn.ir/product/40958/ماهنامه-دانشمند- 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
⭕️ خشت به خشت تا ثریا روایتی غیر رسمی از دیدار رهبری با تولیدکنندگان و فعالین اقتصادی 💎بخشی ازمتن⬇️
روایت پیشرفت ایران
⭕️ خشت به خشت تا ثریا روایتی غیر رسمی از دیدار رهبری با تولیدکنندگان و فعالین اقتصادی 💎بخشی ازمتن
⭕️ خشت به خشت تا ثریا روایتی غیر رسمی از دیدار رهبری با تولیدکنندگان و فعالین اقتصادی 💎بخشی از متن: 🔻همینکه رهبری حرف پرتاب ماهواره را پیش آورد، صحبت‌های قبل از دیدار برایم معنادارتر شد؛ با خانم ابراهیمی که صحبت می‌کردم و ایشان از ذوق و شوقی که به ایران داشت و به‌خاطرش از سوییس بازگشته بود می‌گفت، ناگهان یاد خبر پرتاب ماهواره افتاد و گفت: «پسر من عاشق ناسا است و می‌گوید من آرزو دارم که بروم و در ناسا کار کنم. خبر پرتاب ماهواره را که شنیده بود، با ذوق آمد پیش من و گفت: مامان دیگه نمی‌خوام برم ناسا کار کنم، ایران تونسته با یک موشک، سه تا ماهواره را پرتاب کنه و این یعنی من می‌تونم توی همین ایران هم به آرزوهایی که در زمینه فضا دارم، برسم.» جالب است که این حرف خانم ابراهیمی، با تأیید اطرافیان هم همراه شد و گفتند که علایق بچه‌هایشان هم همین است و خبر پرتاب ماهواره خیلی خوشحالشان کرده است. 🔻جالب اینجاست که میزان سرمایه‌گذاری ما برای اتفاق بزرگی مثل پرتاب ماهواره، شاید یک هزارم هزینه‌هایی که همین کشورهای منطقه برای فقط تبلیغ رویاهای آینده‌شان انجام می‌دهند، نبوده است. یادم افتاد که وقتی چندوقت پیش برای نوشتن یک گزارش در مورد پیشرفت‌های فضایی تحقیق می‌کردم، چقدر از توانمندی بالای علمی ایران و موانع عجیب‌وغریبی که توسط سیاست‌گذاران جلوی پای توسعه این صنعت چیده شده بود، تعجب کردم. حالا هم اینجا، فناوران و نوآورانی را می‌دیدم که سخت تلاش کرده‌اند و با وجود موانع زیاد، به دستاوردهای زیادی رسیده‌اند و همچنان امیدوارند تا با حل برخی مشکلات اساسی، با سرعت بیشتری پیش بروند. امیدوارم سال آینده، حرفهای چنین دیداری نشان دهد که بسیاری مشکلات کنونی رفع شده‌اند و مسائل اصلی فعالان، در سطح بالاتر و جدیدتری است. 🔻دیدار که تمام شد، با خودم فکر می‌کردم از میان حرف‌های رهبری، حتما بخش‌هایی که مربوط به بخش خصوصی و وظایف دولت در این حوزه است، حتما در رسانه‌ها ضریب می‌گیرد و بارها منتشر خواهد شد. اما دل من به عنوان کسی که وظیفه روایت‌گری دیدار را بر عهده داشت، پیش آن صحبت‌های رهبر مانده بود که گفت: «من تصوّر میکنم که می‌توانیم نمایشگاه دیروز را نمونه‌ای از نمایش اقتدار علمی و فنّاوری کشور معرّفی کنیم. تنها تأسّفی که من دارم این است که این پیشرفتها برای مردم توضیح داده نشده و مطمئنّاً اکثر افراد کشورمان از این تلاشهایی که انجام گرفته و توفیقاتی که به دست آمده و ابتکاراتی که از نیروهای انسانی نخبه‌ی ما سر زده، بی‌اطّلاعند.» از خودم پرسیدم چه کسی و چگونه اینها را روایت خواهد کرد تا همه باور کنند، چه فرصت‌های زیادی برای کار و پیشرفت در همین کشور وجود دارد. 🔻با خودم می‌گفتم که اگر خانم ابراهیمی از پیچ‌وخم مجوزها هم بگذرد و به نتیجه درمانی ارزشمندش برسد، باز هم اگر نتوانیم داستان آن را وارد زندگی مردم بکنیم، همچنان حق تلاش این آدم‌ها را خوب ادا نکرده‌ایم. یاد حسرتی افتادم که از میان صحبت‌هایش در مورد آثار رسانه‌ای کشورهای منطقه برمی‌آمد: «آنها در سریال‌های به‌ظاهر معمولی‌شان هم یک گوشه نشان می‌دهند که مثلا فلان بیمار را با روش درمانی جدید دانشمندان خودشان درمان کرده‌اند و مخاطبانشان را امیدوار می‌کنند که کشور ما دارد در علم پیشرفت می‌کند، ولی کار ما را کسی نمی‌بیند و اصلا تصوری نسبت به آن ندارد.» با خودم فکر می‌کنم که اگر می‌توانستیم این دستاوردها را حتی به اندازه یک در هزار، درست و در جای مناسبش روایت کنیم، حتما چندسال دیگر بچه‌ی خانم ابراهیمی و دیگران، نه‌تنها آرزوهایشان را اینجا دنبال خواهند کرد، بلکه تصویر قهرمانان واقعی پیشرفت را در چهره مادران و پدران خودشان خواهند دید.   🌐 لینک خرید اینترنتی مجله با ارسال به سراسر کشور https://ketab.inn.ir/product/40958/ماهنامه-دانشمند- 📱 خرید تلفنی: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
به‌ توان هایتک روایت یک اتفاق بزرگ در صنعت برق کشور
روایت پیشرفت ایران
⭕ به‌ توان هایتک روایت یک اتفاق بزرگ در صنعت برق کشور
به‌ توان هایتک روایت یک اتفاق بزرگ در صنعت برق کشور 🔻«روز چهلم انگار می‌خواست دنیا به آخر برسد. دورتادور نیروگاه را ماشین‌های آتش نشانی با بهترین تجهیزات قرق کرده بودند. بعد از هر مرحله آزمودن، فشارم بالا و پایین می‌شد و ضربان قلبم یکی در میان می‌زد. همه بچه‌ها همین‌طور بودند. رنگ یکی‌شان پریده بود، آن یکی تندتند راه می‌رفت، خانم عظیمی‌زاده که مسئول پروژه بود نتوانست دوام بیاورد. سپرد هر وقت کار تمام شد صدایش بزنیم و رفت ته نیروگاه قدم‌زدن‌های بی‌قرارش را می‌دیدم، راه‌رفتن‌هایش را، دست به دعا برداشتن‌هایش را. باید بایستی کنار آن توربین غول‌پیکر تا بدانی از چه حرف می‌زنم، غولی عظیم با صدای غرشی که زمین و زمان را به لرزه درمی‌آورد. ما انسان‌ها انگار در برابرش آدم کوچولوهایی بودیم که دیده نمی‌شدیم. حالا اما ما آدم کوچولوها، ما جوان‌های بیست و چهار پنج‌ساله، ما جوان‌هایی که هیچ‌کس بهمان اعتماد نکرده بود جز مهندس دهنوی مایی که در آن لحظات فقط خدا را داشتیم، می‌خواستیم این غول عظیم‌الجثه را رام کنیم. همه‌مان می‌دانستیم که اگر قرار بود اتفاقی بیفتد، نه از دست آتش‌نشانی کاری برمی‌آمد و نه هیچکس دیگر؛ واحد منفجر می‌شد و تمام…» 🔻«به توان هایتک»؛ روایتی است از تأسیس و پیشرفت‌های غرورانگیز شرکت دانش‌بنیان «آهار» مشهد. مهندسان جوان این شرکت، به‌ویژه در تنگناهای وابستگی و تحریم که بخش‌های مهمی از صنعت برق و انرژی کشور با بن‌بست و بحران مواجه شده بود، با دانش، همت و نوآوری‌هایشان، کشور را به‌سلامت از این مسیر عبور دادند. 🔻شرکت آهار، فعالیت خود را در حوزه خدمات مهندسی برق در گرایش‌های الکترونیک و کنترل در سال ۱۳۷۹ آغاز کرده است. این فعالیت‌ها با بازطراحی و تولید بردهای الکترونیکی نیروگاهی شروع و کم‌کم به طراحی سیستم‌های کنترل پیشرفته موردنیاز در صنایع انرژی کشیده شد. این شرکت، در سال ۱۳۹۰ سیستم کنترل توربین بومی با نام تجاری رامیار ارائه کرد و پس از آن سیستم تحریک ژنراتور و سایر سیستم‌های پیشرفته کنترل نیروگاهی، پالایشگاهی، نفت و گاز به مرور طراحی و ارائه کرد و امروز تعداد زیادی نیروگاه، پالایشگاه، خطوط انتقال نفت و… از سیستم‌های کنترل آهار استفاده می‌کنند. آهار علاوه بر ایران در برخی کشورهای دیگر خدمات مهندسی دارد. محقق: بهزاد دانشگر تدوین: شبنم غفاری حسینی نشر: راه‌یار 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
زندگی بروفق کتاب روایت یک جریان موفق خانوادگی ترویج کتاب در حوالی گرمسار
زندگی بر وفق کتاب روایت یک جریان موفق خانوادگی ترویج کتاب در حوالی گرمسار 💠 بخشی از متن: 🔸با همسر که ایده‌ام را مطرح می‌کنم، خوشش می‌آید. پایه است برای عملیاتی‌کردنش. بسم‌الله می‌گوییم. کتاب‌ها را از اتاقک بالای مسجد به خانه می‌آورم. کار، همان کار ترویج کتاب است که تا حالا انجام می‌دادیم، اما فرم را باید طبق شرایط تغییر دهیم. کارِ راحت، پیداکردن عکس کتاب‌ها و معرفی‌شان از اینترنت است. اما من می‌خواهم خودم محتوا تولید کنم. اینجا هم از مصرف‌کننده بودن بدم می‌آید. از تک‌تک کتاب‌ها خودم عکس می‌گیرم. برایشان معرفی می‌نویسم حتی شده در حد دو خط و در صفحه و کانال‌هایم در فضای مجازی بارگذاری می‌کنم. برای مخاطبان نامعلومم می‌نویسم: در خانه بمانید، هزینه‌ای پرداخت نکنید؛ نه بابت کتاب، نه بابت حمل‌ونقل. فقط انتخاب کنید و درب منزل تحویل بگیرید. هروقت خواندید خبر بدهید تا بیاییم ببریم. 🔸منتظر می‌نشینم تا سفارشی ثبت شود. یعنی کسی استقبال می‌کند؟ مسخره‌ام نکنند. خرده نگیرند. اصلاً ولش کن، بگذار صفحه و کانال را حذف کنم و خلاص. چرا آن‌قدر دلم شور می‌زند؟ انتظارم زیاد طول نمی‌کشد. اولین سفارش‌ها ثبت می‌شوند همراه کلی تشکر و تمجید و انرژی مثبت از طرف مخاطبانم. کتاب‌ها را با دستمال الکلی حسابی ضدعفونی می‌کنم. جلد و برگه‌ها را سشوار می‌گیرم، سلفون می‌پیچم دورشان و می‌گذارم در کیسه و می‌دهم تا همسرم ببرد. خدایا چه‌حرف‌ها می‌زدند درباره این ویروس و راه‌های عدم تکثیرش. هر کتابی برمی‌گردد تا یک هفته قرنطینه‌اش می‌کنم و به نفر بعد تحویل نمی‌دهم. ایده‌مان جواب می‌دهد. بعضی روزها تا ۲۰ آدرس در دفتر ثبت می‌کنم. 🔸یکی می‌گفت خیلی وقت بود که دلم می‌خواست کتاب بخوانم و همت نمی‌کردم. یکی می‌گفت مدتی بود به‌خاطر فضای مجازی از کتاب‌خوانی فاصله گرفته بودم. دیگری می‌گفت توان خرید کتاب خوب برای همه اعضای خانواده به طور مستمر نداشتم. و... . اما حالا کتاب در دسترس و سهل‌الوصول است. صرف اینکه یک کار نو است، خوشایند می‌شود و افراد را ترغیب می‌کند امتحانش کنند. همین روزهاست که ایده‌ی قدیمی کافه کتاب در ذهنم جان دوباره می‌گیرد. 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
⭕️ ضربان قلب یک مجموعه دانش‌بنیان به روایت محمد حکم‌آبادی نویسنده کتاب عملیات احیا
روایت پیشرفت ایران
⭕️ ضربان قلب یک مجموعه دانش‌بنیان به روایت محمد حکم‌آبادی نویسنده کتاب عملیات احیا
⭕️ ضربان قلب یک مجموعه دانش‌بنیان به روایت محمد حکم‌آبادی نویسنده کتاب عملیات احیا 🔻«عملیات احیا» ماحصل 70 ساعت گفت‌وگو با مهندس‌ها و مدیرعامل جمکو است که می‌خواهد از رمز و راز احیای یک کارخانه ورشکسته با شصت میلیارد بدهی، بی‌پرده با شما حرف بزند. در این کتاب، مشکلات و مانع‌های مسیر نادید گرفته نشدند؛ از کم‌کاری مسئولین و دست‌اندازی‌ تعدادی منفعت گفته شده و در کنارش، از نماینده‌ها و مسئولینی که بدون چشم‌داشت پابه‌پای جمکو دویدند تا این کارخانه از ایست قلبی نجات پیدا کند هم روایت شده. 🔻کتاب، با روزهای سخت جمکو شروع می‌شود. روزهایی که نیرو‌ها با مشکلات معیشتی و کاری همراه‌اند تا حدی که تعدادی‌شان بیماری قلبی و افسردگی گرفتند. مهندس محمدرستمی که مدیرعامل می‌شود، مشکلات باقی‌ است. در کتاب، به راه‌حل‌ها و برنامه‌ریزی‌های مهندس رستمی برای حل پله‌به‌پله‌ی کارخانه جمکو می‌پردازیم. هر فصل را یک راوی روایت می‌کند اما کتاب سیری پیوسته دارد. در این میان، سهم مهندس محمد رستمی به عنوان محور تحول، بیشتر از باقی نیروها است. هر کسی، آچاری دست گرفته و مهره‌ای از این کارخانه را سفت می‌‌کند. هر کدام از راوی‌ها به فراخور زمان، داستان احیای جمکو را ادامه می‌دهد تا به قصه‌ی ما به حضور در «نیروگاه اتمی بوشهر» و ساخت «موتور سنکرون» می‌رسیم. جمکو که در طول دو سال از مشکلات مالی و مدیریتی گذر کرده بود و اعتبارش بین صنایع بزرگ کشور بهبود پیدا کرد؛ وقت‌ش رسید پا در میدان‌های بزرگ صنعتی بگذارد. پیشنهاد قدم گذاشتن در پروژه‌های مهم صنعتی با ریسک و تکنولوژی بالا که بعضی از آن‌ها منحصرا در اختیار چهار پنج قدرت صنعتی برتر دنیا بود، به سمت جمکو آمد. 🔻قدم اول، سخت ترین قدم است. روایت در قالب اول شخص هم‌قدم می‌شود با مدیران پروژه‌های مختلف تا در اضطراب و ناامیدی‌ها همراه آن‌ها باشد. پرداختن به حواشی صنعتی باعث شده قصه‌ی پرکششی از صنعت بشنویم. جمکو به مثابه یک مزرعه کوچک است که نسخه احیاءش را می‌توان برای خیلی از مجموعه‌های بزرگ و سیستم‌های کلان پیچید. نسخه‌ای که نشان می‌دهد با وجود همه‌ی مشکلات، باید دوید و امیدوار بود. «امید» هدف اصلی قصه‌ی کتاب «عملیات احیا» است. همان چیزی که دشمن هدف گرفته‌؛ می‌خواهد با القای ناامیدی، خودمان را دست‌کم بگیریم. 🔻در گفت‌و‌گو با کارکنان جمکو، از ناامیدی‌شان در سال‌های 95 و 96 زیاد شنیدم. مهندس رستمی در اولین قدم‌ها دست گذاشت روی «امیدوار» کردن نیروی‌انسانی. وقتی پروژه‌های مهم و بزرگ و نشدنی به دست بچه‌های جمکو در شهرستان جُوین شدنی شد، مهم‌ترین دست‌آورد «امید و انگیزه» نیروها بود. به تعبیر رهبر حکیم انقلاب: «امید مهم‌ترین ابزار پیشرفت است و دشمن روی این متمرکز شده؛ دشمن از همه‌ی توان دارد استفاده می‌کند برای القای ناامیدی، برای القای بن‌بست... پیشرفت احتیاج دارد به امید.... خوشبختانه امید زنده است.» 🔻کتاب «عملیات احیا»؛ روایت صعود مجموعه‌ی دانش‌بنیان جمکو به قله دانش و فناوری الکتروموتور در 230 صفحه توسط انتشارات راه‌یار منتشر شده است. کتاب در بیست فصل با روایت افراد گوناگون به مسیر پر پیچ و خم احیای کارخانه و تولید محصولات های‌تک و صادراتی می‌پردازد. 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
شماره ۲۲ مجله دانشمند منتشر شد سری جدید مجله دانشمند، باسابقه‌ترین مجله دانش‌و‌فناوری به زبان فارسی با رویکرد «روایت پیشرفت» منتشر شد. مجموعه گفت‌وگو و یادداشت‌هایی که در این شماره می‌خوانیم:
روایت پیشرفت ایران
شماره ۲۲ مجله دانشمند منتشر شد سری جدید مجله دانشمند، باسابقه‌ترین مجله دانش‌و‌فناوری به زبان فارسی
شماره ۲۲ مجله دانشمند منتشر شد سری جدید مجله دانشمند، باسابقه‌ترین مجله دانش‌و‌فناوری به زبان فارسی با رویکرد «روایت پیشرفت» منتشر شد. مجموعه گفت‌وگو و یادداشت‌هایی که در این شماره می‌خوانیم: 💠 سرمقاله 🔸 وعده‌ی صادقِ پیشرفت فرصت‌های عملیات وعده صادق برای ما 💠 روایت‌خانه 🔸 جاودانگی کوانتومی روایت‌هایی از دانشمند هسته‌ای شهید مسعود علیمحمدی 🔸 پرتودهی، فناوری حیات‌بخش روایت اولین سایت دانش‌بنیان پرتودهی هسته‌ای گاما در شهرکرد 🔸 چراغِ روشنِ کشاورزی هسته‌ای روایتی از تولید اولین رقم برنج مبتنی بر دانش هسته‌ای 💠 قاب پیشرفت 🔸 سینما و ورزش ملی مروری بر پنج فیلم ورزشی با محوریت ارزش پیروزی در عرصه ملی 🔸 نبرد ملی در مستطیل سبز یادداشتی بر فیلم سینمایی پرویزخان 💠 فناوری نرم 🔸 خبرِ خوب، «خبر بد» است! پیشرفت، رسانه خودش را می‌سازد 💠 مطالعات پیشرفت 🔸 تغذیه رایگان مدارس گام مؤثر برای پیشرفت و عدالت 🔸 مردم، سرچشمه‌های واقعی اقتصاد و فناوری افق‌های دانش‌بنیان 2 🔸‌ رؤیای فردا و مسیرِ روایتِ اکنون نشست‌‌های هم‌عزم در گفتمان‌سازی پیشرفت 💠  کتابخانه پیشرفت 🔸  کتابخوان قصهٔ خودکفایی در پمپ‌های پیشرفته صنعتی 🔸  برنامه‌نویس معرفی رمان امنیت سایبری 🔸 مردی با آرزوهای دوربرد زندگی دانشمند شهید طهرانی‌مقدم برای نوجوانان 💠 خبر زیست بوم   مهمترین و تازه‌ترین خبرهای مرتبط با دستاوردها و تولیدات فناورانه و دانش‌بنیان کشور 💠 کمیک استریپ 🔸 نیروگاه اتمی بوشهر روایت شرکت دانش‌بنیانی که موتورهای نیروگاه اتمی را برای اولین‌بار تعمیر کردند 📝همکاران این شماره: مجتبی جهان‌تیغ، سیدعلی میری، سیدحمیدرضا میری، اسماعیل سهرابی، حمید نخعی، علی تقوایی، حسن فاطمی، پریسا زارع، نرگس‌سادات مظلومی، فرناز ايزدبین، فرزانه غلامشاهی، زهرا جعفری، فروزان ايزدبین. مدیرمسئول: احسان صالحی سردبیر و جانشین مدیرمسئول: پژمان عرب دبیر اجرایی: مریم حنطه‌زاده  با همکاری موسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران مجری طرح: خانه هنر و رسانه پیشرفت 📍شماره بیست و دوم مجله دانشمند را می‌توانید از دکه‌های مطبوعاتی سراسر کشور و همچنین سایت انتشارات ایران تهیه کنید. شماره تماس برای اشتراک سالانه و سفارش تلفنی 09123969195 - آقای بابایی 🌐 لینک خرید اینترنتی: https://ketab.inn.ir/product/40979/ماهنامه-دانشمند @daneshmand_mag | مجله دانشمند
جاودانگی کوانتومی دانشمند هسته‌ای شهید مسعود علیمحمدی به روایت همسر  💠بخشی از متن⬇️
روایت پیشرفت ایران
⭕ جاودانگی کوانتومی دانشمند هسته‌ای شهید مسعود علیمحمدی به روایت همسر  💠بخشی از متن⬇️
جاودانگی کوانتومی دانشمند هسته‌ای شهید مسعود علیمحمدی به روایت همسر  💠بخشی از متن: 🔻اوایل دهه هفتاد مسعود با دوستانش برای شرکت در کنفرانس علمی سفری داشتند به روسیه. بعد از برگشت از ارتباطات علمی با دانشمندانی می‌گفت که برایشان بسیار مغتنم بود. دانشمندانی که به‌غیراز یک کنفرانس بین‌المللی امکان دیدار نبود و این بار توانسته بودند یک سیری از مسائل علمی که داشتند را مطرح کنند. یکی از مراکزی که همکاری داشت مرکز تحقیقات فیزیک نظری بود. مجموعه‌ای از نوابغ که کنار هم مشغول مطالعه و تحقیق بودند. طی آن چند سال 11 مقاله ISI را توانست به نتیجه برساند و چاپ کند. همیشه می‌گفت: "وقتی دورهم هستیم حتی باندازه خوردن چای و قهوه هم از کار فارغ نمی‌شیم و اتفاقا اون زمان خوبیه برای رد وبدل کردن نتیجه‌ها و مسایلی که ذهنمون درگیرشه" گاهی اوقات دلم می‌سوخت یک نفر چطور این اندازه خودش را وقف کار می‌کند. درست است خودش لذت می‌برد ولی جسمش خسته می‌شد. نه تفریحی نه استراحتی. 🔻مسعود در نامه‌ای برایم نوشته بود: "منصوره. ما انسان‌ها در همه چیز شهوت داریم و می‌خواهیم به اوج برسیم. البته که شهوت در بعضی مسائل خطرناک است. ولی ما می‌توانیم شهوت علمی داشته باشیم. همیشه از کوچک‌ترین فرصت‌ها برای آموختن استفاده کنیم." خودش هم همیشه به این نگاه پایبند بود محال بود فرصتی دقیقه‌ای برایش فراهم بشود و استفاده نکند. حتی آن روزی که باهم رفته بودیم دندان‌سازی تا برایم دندان مناسبی درست کند. مسعود ایستاده بود و از مسئول آنجا سؤال می‌پرسید که این وسیله با چه سرعت و دمایی می‌چرخد؟ چگونه تغییر رنگ می‌دهید و با اشتیاق جواب‌ها را می‌شنید. حتی یادم هست گفتم: " مسعود تو مگه بیکاری به چه دردت می‌خوره راجع به هر چیزی سؤال می‌پرسی؟" گفت: "تو نمی‌دونی دانستن چه لذتی داره؛ فهمیدن هر چیزی خوب و لازمه و یک‌وقتی به کار می‌آید." 🔻یکی از روزهای پاییزی سال 74 بود مسعود آمد خانه و خیلی جدی گفت: "منصوره حالا نوبت توئه! دیگه باید بنشینی و درس بخونی و کنکور قبول بشی!" متعجب مانده بودم! نه به آن قطعیتی که سال اول زندگیمان هرچه رشته بودم را پنبه کرد و گفت: " اگر خانم دانشجو می‌خواستم که دور و برم زیاد بود. من دارم درس می‌خونم و تمام تمرکزم رو باید برای تحصیل بگذارم. اگه تو هم درس بخونی کی زندگی رو جمع بکنه" نه به این‌که بی مقدمه آمد و گفت امسال کنکور بده. مسعود برایم مشخص کرده بود هر درسی چقدر ضریب دارد. بعد هم قول داد ریاضی و فلسفه و زبان را برایم تدریس کند. هرچه گفتم برایم این دروس سخت است با روی باز گفت خودم همه را درس می‌دهم و کمکت می‌کنم. هروقت فرصتی پیدا می‌کرد خودش کتاب را می‌گذاشت مقابلش و درس می‌داد. بقدری جدی و کامل که انگار در دانشگاه درس می‌دهد. فلسفه و ریاضی و زبان روی دوش خودش بود. 🌐 لینک خرید اینترنتی: https://ketab.inn.ir/product/40979/ماهنامه-دانشمند 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ» 🔻خادمین ملت که در راه آبادانی و پیشرفت کشور شب و روز نمیشناختند، در راه خدمت به مردم و پیشرفت کشور به فیض شهادت رسیدند. تسلیت به ملت ایران و همه آزادی‌خواهان جهان @daneshmand_mag مجله دانشمند
⭕️‌‌ مدیر میدانی پیشرفت
روایت پیشرفت ایران
⭕️‌‌ مدیر میدانی پیشرفت
⭕️‌‌ مدیر میدانی پیشرفت 🔻شاید یکی از شاخص‌ترین ویژگی‌های شهید رئیسی، حضور در کف میدان بود. این میدان عرصه‌های مختلفی را شامل می‌شد و یکی از آنها، علم و فناوری بود. حضور متعدد در مراکز پیشرفت کشور که محل حضور شرکت‌های دانش‌بنیان است، از برنامه‌های ثابت ایشان بود. باور داشت که حل مسائل کشور با کمک بخش اصلی اقتصاد مردمی، یعنی دانش‌بنیان‌ها، به پاسخ می‌رسد. 🔻شهید عزیز جمهور ایران با حضور و ضریب دادن به این آدم‌ها و مجموعه‌ها، خودش راوی پیشرفت شده بود و ظرفیت بالای ریاست‌جمهوری را پای کار روایت پیشرفت آورده بود. ایشان حتی در سفرهای خارجی، با وجود شلوغی و فشردگی برنامه‌ها، باز هم پای کار علم‌وفناوری بود و سوای اینکه بستر و زمینه برای صادرات محصولات فناورانه شرکت‌های دانش بنیان را فراهم می‌کرد، باز هم با بازدید از این مجموعه‌ها تلاش می‌کرد تا ضریب رسانه‌ای مضاعفی به توانمندی جوانان ایرانی در اذهان سایر کشورها بدهد. 🔻او مرد میدان کار و آبادانی و پیشرفت کشور بود و با گذشت همین ساعات اندک از شهادتشان، رد پا و خاطرات مختلف ایشان از مدیران شرکت‌های دانش‌بنیان شنیده می‌شود. بازدید از بهیار صنعت و شهرک علمی تحقیقاتی اصفهان، تا پارک فناوری پردیس تهران در کنار دستگاه هومودیالیز و ونتیلاتورهای پیشرفته، تا بازید از آهار مشهد و انواع داروهای پیشرفته بیوتک و رادیوداروها و نانو داروها و پهپادهای پیشرفته کشاورزی ایران در دل آفریقا و... نمونه‌های اندکی از حضور میدانی او در پیش‌برد فضای علم‌وفناوری کشور است. 🔻در سه سال ریاست جمهوری ایشان، ما شاهد سرعت گرفتن واقعی تحولات علم‌وفناوری بودیم؛ یک نمونه مهم‌ و فناورانه‌ای که مدتی به اغما رفته بود، پیشرفت‌های صنعت ماهواره‌ای کشور بود که در دوران ایشان دوباره شکوفا شد و یکی از افتخارات اخیر آن، رسیدن ایران به مدار جدید فضایی بود. با عرض تسلیت این فقدان اندوهبار به ملت شریف ایران، به لطف خدا امیدواریم. ان‌شاءالله این سید عزیز با اجداد طاهرینش محشور باشد. پژمان عرب سردبیر مجله دانشمند @daneshmand_mag | مجله دانشمند
⭕️ چراغِ روشنِ کشاورزی هسته‌ای روایتی از تولید اولین رقم برنج مبتنی بر دانش هسته‌ای در گفتگو با دکتر عمار افخمی بخشی از متن⬇️
روایت پیشرفت ایران
⭕️ چراغِ روشنِ کشاورزی هسته‌ای روایتی از تولید اولین رقم برنج مبتنی بر دانش هسته‌ای در گفتگو با دکت
⭕️ چراغِ روشنِ کشاورزی هسته‌ای روایتی از تولید اولین رقم برنج مبتنی بر دانش هسته‌ای در گفتگو با دکتر عمار افخمی بخشی از متن: 🔻داستان اصلاح ارقام برنج، از یک کار پژوهشی آغاز شد؛ چندین روش اصلاح کلاسیک، تلاقی‌های چندگانه و هرمی‌نمودن ژن‌ها و همچنین استفاده از فناوری برنج هیبرید، در دستور کار پژوهشی ما قرار داشت. در سال 1389 طی انعقاد تفاهم‌نامه‌ای با پژوهشکده کشاورزی هسته‌ای سازمان انرژی اتمی، بذر 20 رقم بومی و اصلاح‌شده برنج کشور انتخاب شد تا با اشعه گاما و از طریق کُبالت 60 و دز 200 گری، پرتوتابی شوند. 🔻رخداد جهش در طبیعت، در طول میلیون‌ها سال، نسبت یک به میلیون است. ولی در پرتوتابی بذر با اشعه گاما، به دلیل ظرفیت انرژی هسته‌ای، در لحظه ممکن است هزار رخداد اتفاق بیفتد که بخش عظیمی از این اتفاقات منفی است. با این حال، این کار ظرفیت بسیار بالایی در ایجاد تنوع دارد و به ما کمک می‌کند تا از میان این تنوع‌ها، بهترین‌ها انتخاب شوند. بذرها در طول دوره رشد و در نسل‌های مختلف از صفر تا موقع برداشت، نسبت به بیماری‌ها و تنش‌ها و از نظر خصوصیات زراعی و عملکردی ارزیابی می‌شوند تا بهترین لاین‌ها انتخاب و مراحل آزمون‌های تکمیلی و پیشرفته بر روی آن‌ها انجام شود. 🔻روند اصلاح محصولات گیاهی این است که از زمان شروع تا رسیدن به نتیجه، حداقل ده تا دوازده سال زمان می‌برد. ابتدا باید تنوع ایجاد شود و سپس خالص‌سازی صورت بگیرد و بعد هم ارزیابی‌های متعدد انجام بشود. مرحله بعد، گرفتن تأییدیه از مؤسسه ثبت و گواهی نهال کشور است. دست آخر هم بذر تأییدشده باید توسط سازمان جهاد کشاورزی ترویج شود؛ همه این روند، حدود 12 سال طول می‌کشد. 🔻ما قبل از اینکه بذرمان را ببریم برای ثبت، مقدار کمی از آن را به 70 کشاورز در نقاط مختلف کشور دادیم؛ به هر کشاورز حدود 2-3 کیلو. پهنه‌بندی کردیم؛ بخش‌های مختلف هوای سرد و کوهپایه‌ای، دشت، استان‌های دیگر و جاهایی مثل خوزستان که به صورت نشاء‌کاری نیست و خشکه‌کاری می‌کنند، همه را در نظر گرفتیم. نتیجه کاشت را بررسی کردیم؛ هم مستنداتش را گرفتیم و هم از نزدیک بازدید کردیم و دیدیم بذر ما، جوابگوی بخش عمده‌ای از مناطق کشور هست. 🔻بعد از تست‌های متعدد و ارزیابی‌های دقیق، نهایتاً تلاش‌هایمان در سال ۹۸، به 2 رقم برنج به نام‌های روشن و شهریار منتج شد؛ برنج‌هایی که به افتخار دو دانشمند هسته‌ای، شهید مصطفی احمدی روشن و شهید مجید شهریاری نامگذاری شده بودند. رقم روشن با استقبال کم‌نظیری از سوی کشاورزان و شالیکاران استان‌های برنج‌خیز کشور مواجه شد و تقاضای بالایی برای این بذر به وجود آمد. 🌐 لینک خرید اینترنتی: https://ketab.inn.ir/product/40979/ماهنامه-دانشمند 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
⭕️ سینما و ورزش ملی ۱ مروری بر پنج فیلم سینمایی با محوریت ارزش پیروزی‌ تیم‌های ورزشی ملی
روایت پیشرفت ایران
⭕️ سینما و ورزش ملی ۱ مروری بر پنج فیلم سینمایی با محوریت ارزش پیروزی‌ تیم‌های ورزشی ملی
⭕️ سینما و ورزش ملی ۱ مروری بر پنج فیلم سینمایی با محوریت ارزش پیروزی‌ تیم‌های ورزشی ملی 🔸فیلم‌های ورزشی همواره دسته مهمی از فیلم‌های انگیزشی را تشکیل می‌دهند و می‌توان آنها را از جنبه همین الهام‌بخشی، در دو دسته‌بندی کلی قرار داد: فیلم‌ها و سوژه‌هایی که بیشتر جنبه توسعه فردی دارند و فیلم‌ها و سوژه‌هایی که جنبه‌های تیم‌سازی و کار جمعی نیز در آنها بسیار پررنگ است. در دسته اول، اغلب شاهد این هستیم که چگونه افرادی با امکانات کم و یا در شرایطی نامناسب و ضعیف، به کمک نیروی اراده و تمرین‌های دشوار و یا با کمک و حمایت مربیان و خانواده و افرادی دلسوز، به موفقیت دست پیدا می‌کنند و موانع پیش‌رویشان را از میان برمی‌دارند. 🔸در دسته دوم، علاوه بر موضوع ضعف و بدون امکانات بودن گروهی از ورزشکاران، دشواری‌های هم‌هدف‌کردن افرادی با انگیزه‌های متفاوت و گاها مخالف و هدایت آنها و به تعبیری «ساختن یک تیم» نیز خط اصلی داستان را شکل می‌دهند. در فیلم‌هایی که به بحث «ساختن و یا بازسازی یک تیم» می‌پردازند، گاهی غیر از مشکلات داخلی میان اعضای گروه و چالش‌های مختلف پیش پای مربی تیم، مسائلی ساختاری نیز بر سر راه پیشرفت تیم وجود دارد که غلبه بر آنها، لایه‌های دیگر و واقعی‌تری از زندگی واقعی را پیش چشم مخاطب قرار می‌دهد. 🔸از میان دسته دوم، شاید بتوان فیلم‌هایی را که به داستان‌های واقعی در مورد تیم‌های ملی ورزشی می‌پردازند، در سطحی متعالی‌تر از جهت انگیزه دانست؛ فیلم‌هایی که مسائل تیم‌سازی و غلبه بر رقبا و چالش‌های آن را در بستری از احساسات و حمایت‌های وطن‌پرستانه مطرح می‌کنند و از این جهت، اغلب دیدن آنها به مانند مرور یک خاطره مشترک، برای تعداد زیادی از مردم یک کشور و حتی سایر کشورها، جذاب و الهام‌بخش است. 🔸در این شماره، به مرور پنج فیلم سال‌های اخیر در مورد تیم‌های ملی کشورها پرداخته‌ایم که نمونه ایرانی آنها یعنی «پرویزخان»، یکی از معدود آثار سینمایی با سوژه‌ای واقعی از دل فوتبال ملی است؛ مسئله‌ای که این مرور را جذاب‌تر و به مسائل موردنیاز و موردتوجه امروز ما نزدیک‌تر می‌کند. 🌐 لینک خرید اینترنتی: https://ketab.inn.ir/product/40979/ماهنامه-دانشمند 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
⭕️ سینما و ورزش ملی ۲ مروری بر پنج فیلم سینمایی با محوریت ارزش پیروزی‌ تیم‌های ورزشی ملی فیلم «معجزه» (Miracle) 🔸فیلم معجزه به ماجرای کسب مدال طلا توسط تیم ملی هاکی روی یخ آمریکا در بازی‌های المپیک زمستانی سال 1980 میلادی می‌پردازد؛ تیمی که از تعدادی جوان غیرحرفه‌ای تشکیل شده بود، می‌تواند با شکست تیم ملی هاکی شوروی که برای چهار دوره متوالی قهرمان بلامنازع هاکی جهان بوده است، عبور کند و به افسانه شکست‌ناپذیری آن خاتمه بدهد. 🔸«هرب بروک» بازیکنان خود را از میان جوانان غیرحرفه‌ای انتخاب می‌کند و سعی می‌کند در زمان نُه‌ماهه‌ای که در اختیار دارد، با تمرینات سخت و فشرده و تأکید بر کار تیمی، آنها را برای المپیک زمستانی آماده کند. ایده او که مدام آن را به بازیکنانش یادآوری می‌کند این است که شما هیچ‌کدام استعداد کافی برای غلبه بر شوروی را ندارید و تا وقتی نتوانید مثل یک تیم هماهنگ پیش بروید و پابه‌پای آنها در زمین اسکی کنید، از هیچ روش دیگری امکان موفقیت ندارید. 🔸فیلم دارای زمینه‌های سیاسی پررنگی است که سعی دارد با اشاره‌های مختلف به وضعیت سیاسی آمریکا، پیش‌زمینه‌ای جمعی برای چرایی تأثیرگذاری بالای پیروزی تیم هاکی و مدال طلای آن که به «معجزه روی یخ» معروف شد، خلق کند. علاوه بر اشاره‌های مختلف به جنگ سرد میان آمریکا و شوروی و وجه حیثیتی رویارویی این دو تیم، اشاره‌های روشنی هم به تضعیف روحیه ملی مردم آمریکا و کمرنگ‌شدن اعتمادبه‌نفس ملی وجود دارد و حتی خبر اشغال سفارت آمریکا در ایران هم در این راستا ضریب می‌گیرد. 🔸درخلال جشن کریسمس اعضای تیم، بخش‌هایی از سخنرانی سال نوی رییس‌جمهور پخش می‌شود که اذعان می‌کند امید به «پیشرفت» که یکی از پایه‌های اعتقادی مردم آمریکاست، بسیار کمرنگ شده است و مردم چشم‌انداز روشنی را پیش پای خود و فرزندانشان نمی‌بینند. رییس‌جمهور در همین سخنرانی که روی تصاویر مربی تیم شنیده می‌شود، بیان می‌کند که «اطمینان به آینده» زیربنای همه چیزهای دیگر است و از همه می‌خواهد تا از حرف‌زدن دست بکشند و شروع به راه‌رفتن کنند. 🔸این فضاسازی‌ها، همه منجر به این می‌شوند که مخاطبان فیلم، تلاش مربی و تیمش را چیزی فراتر از انگیزه‌های رشد شخصی و تیمی، حرکتی در جهت بازگرداندن رویا و امید یک ملت و بازسازی «ایمان مشترک» آنها ببینند و چرایی خاطره‌انگیزشدن این پیروزی در میان مردم آمریکا را درک کنند. 🌐 لینک خرید اینترنتی: https://ketab.inn.ir/product/40979/ماهنامه-دانشمند 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
⭕️ خبرِ خوب،«خبرِ بد» است! ۱ پیشرفت، رسانه خودش را می‌سازد 💠بخشی از متن⬇️
روایت پیشرفت ایران
⭕️ خبرِ خوب،«خبرِ بد» است! ۱ پیشرفت، رسانه خودش را می‌سازد 💠بخشی از متن⬇️
⭕️ خبرِ خوب،«خبرِ بد» است! ۱ پیشرفت، رسانه خودش را می‌سازد 💠بخشی از متن: 🔸پاییز 1400 بود. دوست داشتم یک داستان خوب بنویسم. می‌دانستم اگر می‌خواهم عمر ماندگاری داستانم بیشتر از یک فصل باشد، باید از درد مردم بنویسم. فهرست جلویم طولانی بود؛ بی‌کاری، گرانی، ازدواج، اعتیاد. از هرکدامشان می‌شد یک مثنوی هفتادمن چاپ کرد. دست به هرچه می‌زدم قبلش یک تپه از آثار تولیدشده به تورم می‌خورد. می‌خواستم کارم نو باشد. هرچه در اقیانوس سوژه‌های احتمالی بیشتر دست‌وپا می‌زدم، ریه‌هایم سخت‌تر هوا را به داخل می‌کشیدند. 🔸اواخر آنقدر بین مرگ و زندگی رفت‌وآمد کرده بودم که کم‌کم داشتم به مرض دل‌مردگی دچار می‌شدم. با خودم درافتاده بودم که بهترین سال‌های عمرم را صرف چه کرده بودم. از صبح که بیدار می‌شدیم تا شب که جنازه تحویل رختخواب می‌دادیم، در آن موبایل وامانده هزار بار دینگ می‌خورد بالای صفحه می‌نوشت که فلانی خورد، فلانی برد، فلانی چاپید و فحش آخر را نصفه در دهانمان بیات می‌کردیم تا خر و پف کنان به صبح بکشانیم و باز یک روز تازه را با شاهکار حضرات به ‌روزهای رفته از عمرمان بدوزیم. 🔸با همین ذهنیات درگیر بودم که یک روز تلفنم دینگش در آمد. - پایه‌ای؟ - تا چی باشه؟ - این یکی جنسش فرق داره! رفتیم نشستیم دور میز. صحبت از ابر ناامیدی رو سر دانشجوها بود. از اینکه الان اگر دانشجوها پایشان به پله‌های پرواز فرودگاه امام نرسد، یا سرشان در میان ارقام روی تخته‌های دلالی می‌چرخد یا منتظر نوبتشان برای روانشناس افسردگی این پا آن پا می‌کنند. حالا مثلاً قرار بود که همین دانشجوها برای فردا طرح و نقشه بساط کنند و سوار اسب پیشرفت شوند. 🔸پوزخندم به تریج قبای جمع برخورد. - آقا سید جک میخونی؟ - نه، میشنوم! - اگه جکه پس چرا اومدی؟ - اومدم ببینم حرف جدید چی دارید. این حرفا بوی نا میده. - کد ملیتو برای بچه‌ها بفرست. یه چمدون سبکم ببند. - خیرباشه! خیر بود. بار اول چنان نشئه شدم که بعدش دو بار و سه باره باید تزریق می‌کردم تا می‌توانستم مثل مردم عادی زندگی کنم.**از امید حرف می‌زنم.** 🔸 یادم می‌آید روزی که داشتیم از مدیرعامل ستاره خلیج‌فارس خداحافظی می‌کردیم، پرسیدیم مهندس تا حالا شده ناامید بشید؟ خنده‌اش به گرمی خود یزد، زادگاهش بود. - معلومه! - چه طوری دووم میارید؟ چشمانش را ریزتر کرد و چند ثانیه‌ای روی زمین خیره ماند: «میرم از بالا نگاه می‌کنم.» سوار ماشینمان شدیم و پشت سرش راه افتادیم. در پالایشگاه تپه‌ای از ماحصل خاک‌برداری‌های ساخت، روبه آسمان علم شده بود. بالای قله‌اش یک شهر کامل از لوله‌ها و مخزن‌ها با چراغ‌های روشن چشممان را پرکرده بود. انگار که زمین و آسمان زیروزبر شده بودند. با همان لهجه گرم یزدی‌اش روبه شهر لوله‌ها گفت:«منظورم همین‌جا است. وقتی نگاه می‌کنم که خودم و همکارانم تا کجا جلوآمده‌ایم و چه ساخته‌ایم، برگشتن به عقب برایم سخت‌تر از حرکت در مه روبه‌جلو می‌شود.» 🌐 لینک خرید اینترنتی: https://ketab.inn.ir/product/40979/ماهنامه-دانشمند 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند