آرزوتراپی!
انیمیشن «در جستجوی نیمو» Finding Nemo داستان مُهیج گمشدگی یک دلقکماهی در سواحل سیدنی استرالیا است که سال ۲۰۰۳ توسط کمپانی دیسنی تولید و برنده اسکار شد.
قسمت پایانی این انیمیشن «تمثیلا» شرح حال قابل ترحمی از وضعیت اپوزیسیون برانداز جمهوری اسلامی را همسان سازی میکند که شایسته عبرت است.
اپیزودی که طی آن ماهيان اسير در آکواريوم، هر چند موفق شدند با توسل و استقرار در کيسههائی پلاستيکی و وکیوم شده خود را به دريای آزاد و «آزادی» برسانند اما بعد از مواجهه ناتوانی و بیعملی منتج از اسارت در سلولهای پلاستیکی نوینشان، فرجام آن آزادی محاسبه نشده را تنها با يک سوال تمام کردند:
Now What?
شبکه تلویزیونی «من و تو» لابراتواری ارزشمند از گونهشناسی همین «اپوزیسیون مهجور» را نمایندگی و میزبانی میکند که طی یک سال گذشته با مخارجی سرساماور سنگینترین آتش تهیه را جهت بیفروغ کردن انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفندماه را لجستیک و عهدهداری کرد و در فردای اعلام نتایج انتخابات پس از زوال ابتهاج اولیهشان بوضوح یک
NowWhat?
ببوئانه را میشد در ناصیهشان مشاهده کرد!
شبکه «من و تو» بدون مجامله شاخص و کانون اصلی بیماری مخالفان برانداز جمهوری اسلامی است که به شفافترین شکل ممکن درد اصلی مخالفان و لزوم درمان ایشان را برونریخت میکند و بر همین منوال بعد از ۴ دهه «رویااندیشی و آرزوتراپی» قابل توجیه خواهد بود چنانچه دلسوزان نظام با استراتژی «تمهید مخالف دانا» حزماندیشانه به کمک این اقشار آمده و لااقل آموزش شیوه شایسته مخالفت و راهکار بایسته مبارزه متکی بر عقلانیت را به ایشان و برای ایشان بسترسازی و آموزشگاهی کنند.
قدر مسلم برخورداری از «مخالف دانا» این امکان را فراهم میکند تا طرفین در چالش با یکدیگر ورز یابند و عمق و سطح نزاعشان را کیفیت و حیثیت بخشند.
معالاسف براندازیطلبان در جمهوری اسلامی ضعیف نیستند، مریضاند و اطفالی را میمانند که از شدت «دماگوژی» محتاج «شدت پداکوژی» بنیادگرایانهاند!
ایشان سندروم «بارون دروغگو» را میمانند که سفیهانه در «ناگریزی فرو رفتن در باتلاق» گیسوان خود را بالا میکشند تا بدانوسیله بتوانند از مهلکه بگریزند! (تصویر ضمیمه)
مشکل نظام با این اپوزیسیون زیادهخواهی ایشان نیست، ژاژخائی ایشان است.
این بخش از اپوزیسیون قبل از آنکه با جمهوری اسلامی مشکل داشته باشند از جوار شیزوفرنی اجتماعی مبتلابهشان زجر میکشند. رنجش ایشان از جمهوری اسلامی گرفتاری ایشان در دوگانه «خوشزیستی با لایف استایل غربی» و تباین آن با «بهزیستی مستظهر به مفاهیم و الگوهای مذهبی» است.
ایشان گرسنگانی را میمانند که در حسرت اینهمانی با غربیها در «دیزیسرا» ژیگو سفارش میدهند!
#داریوش_سجادی
#اپوزیسیون
#تلویزیون_منوتو
#شیزوفرنی
شطحیات کرونائی!
نشستن داخل خونه تا نمیرن! تا ویروس نتونه بیاد مبتلاشون کنه!
تکلیف اون ویروسای داخل خونه چی میشه!
سالهاست اون همه ویروس داخل خونهشون جولون میده، اهمیت ندادن! حالا نگران مُردن با همین یه دونه ویروس شدن!؟
سالها پیش منزل دوستم مهمان بودم. تلفنش زنگ زد و به پسر ده سالهاش گفت: گوشی رو بردار اگه منو خواستن بگو بابام خونه نیست!
به همین راحتی با یه خط تلفن «ویروس دروغ رو آورد تو خونه و پسرش رو مبتلا کرد!
گیریم نشستین خونه و کرونا رو پشت درب خونه نگه داشتین! با اون همه ویروسی که گوشیهاتون و دیش ماهوارههاتون، فضاهای مجازیتون بهتون منتقل میکنه چی کار کردین و میکنین!؟
ویروسهای دروغ و تهمت و غیبت و سرقت و ریا و ربا و جنایت و معصیت رو چی کار میکنین!
گیریم کرونا رو پشت درب خونه نگه داشتین و زنده موندید!
زندگی بدون شعور، نبودش بهتر از بودنشه!
بقول سقراط حکیم: حیات نسنجیده ارزش گذراندن نداره.
کرونا «دست انداختن داروین» بود! تا ببینه تئوری «تنازع بقاش» حالا شده: فرار برای بقا!
زنده موندن با اون همه ویروس، لاشه بودنی است بدون اندیشه!
تو خونه نمونید!
توی خودتون بمونید!
...
#داریوش_سجادی
#کرونا
قولنج اصلاحات!
مصطفی تاجزاده به بهانه درگذشت «رضا بابایی» یکی از منسوبین به سازمان اصلاحات به سنت مالوف بر طبل بیتابی برای جنبش اصلاحطلبی کوبیده و جملهای منسوب به آن مرحوم را موجبات تکدر خاطر و تکرر مرثیهخوانی خویش بر نامُرادی و ناکامی اصلاحات در ایران قرار داده است.
به گفته تاجزاده:
آنان که اکنون ما را از هر تغییری ناامید کردند بر خود ببالند که مردمی شیدا و عاشق را بر خاکستر افسردگی نشاندند. فردا نسلی از راه میرسد که چراغ امیدش را در جایی دیگر روشن میکند؛ آنجا که دست شما به آن نمیرسد.
جناب تاجزاده، بدون تکلف خدمتتان معروضم جنبشی که حرفی برای گفتن داشته باشد نه امیدش به ناامیدی میگراید و نه مبتلا به افسردگی میشود و هر روز شادابتر و باطراوتتر از روز گذشته پلههای موفقیت را ولو با مشقت میپیماید!
جنبش اصلاحطلبی ایران شوربختانه سترون بود و نارس متولد شد در غیر این صورت عظیمترین دیوارها و مهیبترین دهلیزها و مخوفترین دژها نیز توان آن را ندارند تا مانع از رشد و جوشش و پویش و رویش و آمایش و ریشه دادن و گسترش یافتن اندیشهای پویا و جنبشی جویا شوند.
جناب تاجزاده شان نزول آیه ۲۶ سوره فصلت کآنه روایتی از عزلت جنبشی است که از جوار نابلدیها و نارفیقیها و ناشکیبی نامدارانش، خاکسار و نگونسار شد.
وَ قَالَ الَّذِينَ کَفَرُوا لاَ تَسْمَعُوا لِهٰذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ
کفار گفتند: گوش به این قرآن ندهید؛ و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید، شاید پیروز شوید!
جناب تاجزاده حلاوت قران ناشی از صراحت توام با صلابت آنست.
کفار قریش اگر ترفندشان کارگر نیفتاد و علیرغم آنکه بر طبل ساحر بودن رسولالله کوبیدند و با کور شید و دور شید و گوشهایتان را بگیرید(!) امر بر تحریم استماع آیات قرآن دادند، تا پیام انقلاب محمد (ص) و خیزش جنبش محمد(ص) به زوال بیانجامد «جناب تاجزاده» علیرغم همه آن مضایق و ظرائف لاکن ناکامی قریش بدلیل ناتوانی ایشان نبود.
جنبش رسولالله چون پیامی برای گفتن داشت هیچکدام از دسائس و خبائث نارفیقان با نهضت رسولالله نتوانست مانع از رسیدن آن پیام به مخاطب و رسیدن آن میوه به طراوت و فراگیر شدن آن دیانت به تمامت شود.
اگر امت رسولالله علیرغم آن همه شدائد و مضایق از ادامه راه ناامید نشدند و عاشقان و شیدائیان رسولالله بر خاکستر افسردگی ننشستند «جناب تاجزاده» آن پایمردی محصول پیامآوردی و محمول خوشآیندی پیام «پیامرسانی» بود که توان معنایابی و معنادهی به زندگی حاملان جنبشاش را عهدهداری میکرد.
جناب تاجزاده!
شلتاق میفرمائید. انقلاب خمینی را خوب درک نکردید تا اصلاحات انقلاب و نظامش را نیز بتوانید خوب درک کنید!
بیش از ۲۰ سال از جنبش اصلاحات گذشت و هنوز رهبران جنبش در بند اول چیستی جنبش مانده و نتوانستهاند لااقل بین خودآیشان به اجماعی از چیستی و چرائی و خاستگاه و منزلگاه و لنگرگاه و مقصدگاه جنبششان دست یابند و رندانه و مکررانه رقیب را مسئول ناکامی خود و جنبششان قلمداد کرده و با کاسهای ماست کنار دریای رویاهای خویش نشسته و در «حسرت دوغ» و «رخصت مامور» حامیانشان را وعده میدهند که:
اگه بشه، چی میشه!
جناب تاجزاده!
مومنی کمپول ساعتها در ایستگاه منتظر مانده بود تا یک تومانش، دو تومان شود تا بلیط اتوبوس خریده و برای زیارت به عبدالعظیم برود! هر چه ایستاد اتفاقی نیفتاد و نهایتا یک تومانش را به گدا داد و پیاده راهی زیارت شد!
بیفروغی جنبشتان و ناامیدی جنبشگران را آسیبشناسانه از بطن سترونی اندیشه و نارسانائی پلاتفرمهای اصلاحاتتان واکاوی کنید.
جنبشتان وازکتومی شده و صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی!
#داریوش_سجادی
#جنبش_اصلاحات
#مصطفی_تاجزاده
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا بدنبال درخواست ایران از صندوق بین المللی پول جهت گرفتن وام ۵ میلیارد دلاری برای مبارزه با ویروس کرونا اظهار داشته: آمریکا مخالفت خود با هرگونه تخصیص وامی به ایران را اعلام کرده است.
محمد جواد ظریف نیز در واکنش به آمریکا گفته:ایران نیازی به "صدقه" دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ندارد.
آقای ظریف خوب است به آمریکا بگوئید:
بالغ بر ۴۱ سال است نتوانستهاید مانند دوران پهلوی به ایران زور بگوئید و تجربه هم نشان داده حریف ایران نمیتوانید بشوید. همه خواست ایران آن است که دست از سر دنیا بردارید و نقش یک باجگیر جهانی را بازی نکنید. حریف ایران که نمیشوید فقط دست از زورگوئی علیه متحدانتان بردارید تا بتوانند آزادانه تصمیم بگیرند و به اختیار خود با ایران تجارت کنند.
#داریوش_سجادی
بیماری یا بیداری؟
روشنفکران زمانی در رُمان «باباگوريو» پرسشگرانه در جستجوی چيستی و چرائی خودباختگی «راسيتنياک» در مناسبات اشرافی جامعه بورژوازی بودند
در «سرخ و سياه» همدلانه در فرجام تلخ «ژولين سورل» بر مناسبات تنگاتنگ جامعه پر مکر و فريب اشراف ترشروئی می کردند
و داستایوفسکی در «جنايت و مکافات» تن به همزادپنداری با «راسکلينکفی» میداد که نه آنقدر بیاصالت بود که مفتون روابط مکارانه محيط زندگی جديدش شود و نه آنقدر مقاوم بود تا بتواند گمگشتگی خود را مرتفع سازد.
اکنون همين روشنفکران تا آنجا زوال یافتهاند که سبد مطالعاتی خود را با ترهات «راولينگ» در رُمان بی محتوای «هاری پاتر» پُر می کنند
بخشی از کتاب در دست تحریرم با عنوان بیماری یا بیدار
#داریوش_سجادی
...
کاش سیاست درب داشت!
(بدلیل بدفهمی و کژتابی از این پست بار دیگر با اصلاح پوستر آنرا بازنشر کردم. هر چند در پست قبلی هم اگر دوستانی عجول نبودند و متن را میخوانند دچار ناداوری نمیشدند)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تخصص یعنی وقتی دندان درد میگیرید بدون توجه به فرمایشات و نسخه «خاله کوکب» و سوزاندن سرگین و قرار دادنش روی دندان! به دندانپزشک رجوع میکنید!
تخصص یعنی وقتی موتور خودروی شما خراب میشود بدون توجه به فرمایشات «کریماقا بقال» و بدون تعلل به مکانیک متخصص مراجعه میکنید!
علیرغم این بدلیل کوتاه بودن دیوار سیاست در ایران هر نورسیده و ابجدناخوانده در دنیای سیاست تا آن اندازه جسارت دارد تا فوق تخصصیترین نسخههای سیاسی را برای مسائل مبتلابه تحلیل و تجویز کند.
مشکل وقتی حادتر میشود که نیم ابجدخواندههای دنیای سیاست نیز مانند خانم فرزانه روستائی بدون کمترین التفات به مفردات و محکمات و متعلقات دنیای سیاست از خود سیاست متبادر میکنند و بر این تبادر خود نیز ابرام ورزیده و مینازند.
فرزانه روستائی روزنامهنگار سابق در روزنامه شرق که چند سالی است مقیم سوئد شده و کماکان در کسوت روزنامهنگاری امرار معاش میکند متن ضمیمه درباره «شیوه برخورد پایوران حکومت ایران با کرونا» را (تصویر بنفش) تحریر کرده بدون آنکه به بزرگی و مهابت ادعای بدون استناد خود و تقید به لوازم سندمحور چنین اتهامات سنگینی التزام داشته باشد.
اما طبیعی است در دنیائی که روزنامهنگاری بدون فکت و صرف ادعا و سیاهنمائی علیه ایران از جانب ممالک راقیه قدر میبیند طبیعتا به سپهسالاران این عرصه مدال میدهند تا با «ژنرالسازی جعلی» توازن قوای رسانهای را بنفع سیاهلشکر قلمدار خود در مقابل روزنامهنگاری متعهدانه و متخصصانه بر هم زنند!
روستائی نیز بر همین منوال در توهم «امیل زولائی» انشای «من متهم میکنم» مینویسند تا برای «دریفوس» تخیلیشان قهرمان مفروض انگاشته شوند! و یک چیز را خوب میدانند و آن اینکه همه چیز میدانند!
لاکن برخلاف باورداشت متوهمانهشان و بقول «آرتور کستلر» در «از ره رسیدن و بازگشت» ایشان جملگی سیندرلاهائیاند که در هیچ مجلس رقصی از ایشان دعوت به عمل نیآمده و لاجرم بیاقبالی خود را با خوشرقصی در زمین سیاست و میل اجنبی، مابه ازا میکنند!
#داریوش_سجادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رستاخیز مسیح در نیویورک!
کاکتوس را در صفحه وبسایت تلویزیون صحرا به آدرس زیر ملاحظه کنید
Sahratv.com
نقد کارنامه پهلوی را در برنامه کاکتوس تلویزیون صحرا ببینید
آدرس
⬇️⬇️⬇️
Sahratv.com
#داریوش_سجادی
خاکینه!
ترانه «بوی گندم» نوشته شهیار قنبری و تنظیم واروژان با خوانش داریوش اقبالی، سال ۵۱ در تهران ارائه شد که با تمی نوستالوژیک اعتراضی لطیف به تبعات اصلاحات ارضی محمدرضا شاه بود.
نتیجتاً هر سه توسط ساواک بازداشت شدند دست آخر ماجرا بدانگونه ختم بخیر شد که «داریوش» بنحو احسن «متقاعد شد» شاه خوبست و اصلاحات ارضی شاه خوبتر است لذا در مقام جبران ترانه رسول رستاخیز و همچنین ترانه طلایه دار به پاسداشت اعلیحضرت و اهتمامشان در تاسیس حزب رستاخیز توسط ایرج جنتی عطائی سروده و داریوش نیز آن دو را اجرا و «اهدا» فرمودند!
ظاهرا تاریخ نیز اهل شوخی است و توبهفرمایان (!) زمانی در توصیف قد رعنای اعلیحضرت بدانگونه میخواندند که:
با پدر ، آرزوی باغی بود، روی خاكی كه شكل مُردن داشت
بس كه تن تشنه بود خاک من ،پدرم شوق جان سپردن داشت
با من اما سبد سبد میوه ،از درخت غرور باغستان!
و اکنون دُردانه آن اعلیحضرت در حسرت «تاج پدر» و «توهمات پدر تاجدار» محزونانه با والده محترمه بدانگونه سوتهدلی میکنند که:
با مادر، آرزوی تاجی بود روی خاکی که بر سَرمان شد!!!
#داریوش_سجادی
#رضا_پهلوی
#داریوش_اقبالی
#واروژان
#شهیار_قنبری
شهر ارواح!
هیچ وقت از نیویورک خوشم نمیآمد. شهری شلوغ و بی سر و ته که اشتهارش به ازدحام و همیشه بیداریاش بود.
نخستین بار وقتی در پائیز ۷۸ برای ایراد یک سخنرانی به منهتن نیویورک رفتم مهابت توام با ازدحام دیوانه کننده این شهر «سهراب سپهری» را به یادم آورد که چگونه از این ازدحام دیوانهوار به خلوت کاشانش گریخت و آنگونه سرود که:
به سراغ من اگر میآئید نرم و آهسته بیآئید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهائی من!
سال ۸۴ وقتی در خیابان پنجم منهتن نیویورک با چند تن از دوستان ضیافت شامی در «برج ترامپ» داشتم قبل از عظمت آن برج ۵۸ طبقه نظرم به نیمکتی جلب شد که آنسوی خیابان، تختخواب خیابانگردی فقیر شده بود که صرف وجودش در سرمای پائیزی نیویورک و داخل کیسه خوابش کیفرخواستی علیه پایتخت اقتصادی آمریکا را نمایندگی میکرد.
اکنون و در اوج بحران کرونا در دنیا «نیویورک همیشه بیدار» به خواب رفته و آن شهر با خیابانهای شلوغاش اینک با شکستن رکورد تلفات ناشی از کرونا همچون «شهر ارواح» خالی از سکنه شده.
اسباب عبرتی و انگشت حیرتی است گلستانه با گویشی سعدیانه:
که شبی که مطبخ در انبار خرمن آن تاجر ظالم افتاد و املاکش بسوخت و از بستر بزمش به خاکستر گرم نشاند و به شکوه بگفت:
ندانم این آتش از کجا در خرمن من افتاد و اهل دلی گفت:
از اشک چشم فقیران و آه دل بیوه زنان!
#داریوش_سجادی
از تلآویو تا ریاض
ریچارد مورفی از دیپلماتهای جدی و در عین حال واقعبین آمریکا در کابینه جورج بوش پدر بود.
سال ۷۸ در نیکوزیای قبرس و در حاشیه یک سمینار بینالمللی نشست و مجادلهای با ایشان داشتم. معتقد بود با اشغال سفارت آمریکا غرور ملی آمریکائیان شکسته شد و در پاسخ به ایشان گفتم اشغال سفارت در کنار کودتای ۲۸ مرداد.
آمریکا نیز با کودتا غرور ملی ایرانیان را شکست و ملتی را بیش از ۲۵ سال گروگان سیاستهای مداخلهجویانه خود کرد.
معتقد بود اختلافات ایران و آمریکا در تلآویو حل میشه!. البته تا حدودی درست میگفت چون واشنگتن تا بن دندان زیر بلیط ایپک و لابی قدرتمند یهود قرار داره هر چند اکنون ریاض نیابتا جایگزین اسرائیل شده!
#داریوش_سجادی
#ریچارد_مورفی
#aipac
چالش معرفت!
دو سال پیش و متعاقب افزایش بیرویه قیمت دلار و اقلام مصرفی بویژه گران شدن شیر خوراکی و پس از آنکه «مصی علینژاد» به سنت مالوف خودشیرینانه فتوای جهادیه صادر کرد و ملتش (!) را بر نخریدن شیر امر فرمود. طی مقاله «فراخوان انسانیت» نوشتم:
برخلاف آنان که در «توهم براندازی» شهروندان را فرمایش به نخریدن میکنند مایلم به آنان که بضاعت مالی دارند توصیه کنم تا آنجا که می توانید «بخرید» اما در اقدامی انساندوستانه و شرافتمندانه در این «بغرنجی اقتصاد» اقلام خریداری شده و مازاد از مصرفتان را با بهداشتیترین شکل ممکن به آن عزیزانی که در الفبای معیشت خود مستاصل ماندهاند، هدیه فرمائید.
اکنون نیز و در اقتفای انزوای ناشی از کرونا و در آستانه ماه مبارک رمضان برای آنانکه در الفبای معیشت تنگدستاند و لاجرم «خانه را ترک میکنند» تا مطبخخانه را برای اهل خانه سرد نکنند! چقدر پسندیده است تا مُنعمین «چالش معرفت» بیآغازند و «تقدیم افطار» را جایگزین میزبانی افطارهای مرسوم کرده و کمر کرونا را با معرفت عظما و مناعت اخلاق، بشکنند.
دورهمیهای شادمانه را مُبدل به دور از همیهای عاشقانه کرده و روزههای مان را با «نخوردن اختیاری» و «خوراندن افتخاری» استعلا بخشیم!
#داریوش_سجادی
...
ناآشنایی با تحریم ها در ایران
احتجاج با زیباکلام
در سایت تلویزیون صحرا این ویدئو را بببنید
آدرس وبسایت تلویزیون صحرا
⬇️⬇️⬇️⬇️
Sahratv.com
تلویزیون صحرا
ایدئولوژی شیطانی!
(شاید فهم این مقاله برای دوستانی ثقیل باشد. میبخشید اما گریزی از ادبیات کارشناسی نیست)
منطق باینری مستحکمترین سازه استدلالی در حوزه گزارههای ابطالناپذیر (یقینیات) است همچنان که همین منطق تا آن درجه استعداد دارد تا با ورودش به جهان گزارههای ابطالپذیر (نسبیات) مُبدل به مخربترین و مناقشهآمیزترین استنتاجات منطقی شود!
مخربترین کاربرد منطق باینری زمانی است که این منطق سترونآنه با یک شیفت گفتمانی از جهان آنتولوژی (بود شناسانه) به جهان آگزیولوژی (ارزش شناسانه) میانبُر زده و جاعلانه از «بودها» استنتاجات ارزش داورانه اخذ کند.
محل منقشه آنجاست که منطق باینری از جهان گزارههای ابطالناپذیر به جهان گزارههای ابطالپذیر ریزش کند.
ریزشی که محصولش نامحدود تلقی شدن پدیدههای محدود خواهد بود.
خبط فاحش در چنین شیفت گفتمانی آنجاست که از «هستیها» استنتاجات ارزشی گرفته و «تفاوت»ها را مبنای «تبعیض» قرار میدهند!
منطق باینری ناظر بر جهان مطلقات و یقینیات و گزارههای ابطالناپذیر است:
هستی یا عدم ـ صدق یا کذب ـ روشنائی یا عدمروشنائی ـ خدا یا غیرخدا ـ خیر یا شر.
ریزش منطق باینری از حوزه آنتولوژی (بودشناسی) به حریم آگزیولوژی (ارزششناسی) را می توان گرانیگاه خلق و بسط «ایدئولوژی شیطانی» محسوب کرد که طی آن شیطان «بود» از «آتش» خود را ملاک تفاوت حامل تمایز و تفاخر و ارجحیت و ارشدیت و تشخص و تکبرش بر «خاکبودگی» انسان قرار میدهد!
در چنین بدآیندی، منطق شیطان ناظر بر «ارزشگذاری خویشکامانه» بر تفاوتهای «هستیشناسانه» است.
ایدئولوژی که طی آن تفاوتهای ذاتی و مورفولوژیک (ریخت شناسانه) ملاک ارجحیتهای ناموجه و ارزشداورانه قرار میگیرد و پیرو تقید به چنین تفرعنی است که شیطانانه «تفاوت» را مبنای «تمایز» قرار می دهند.
تفاوت نمیتواند مبنای تمایز باشد.
«سیاه و سفید» ، «فقیر و غنی» ، «شهری و روستائی» ، «باسواد و بیسواد» ، «زن و مرد» هر چند متفاوتند اما چنین تفاوتی افاده معنای مزیت و برتری یکی بر دیگری جز به اعتبار منزهی و پارسائی نمیتواند بکند.
ایرانیان به لحاظ تاریخی و به اقتفای ثنویت زرتشتی، آلودهترین ملتها به چنین ایدئولوژی و شیطانیتیاند!
به اعتبار ابتلای ایرانیان به همین «ایدئولوژی شیطانی» نامحتمل است پاسخ یک ایرانی به یک پرسش مفروض در قبال یک انسان مفروض مبنی بر آنکه «آقای ایکس چگونه انسانی است؟» بیرون از دو گانه «آدم خوبی است» یا «آدم بدی است» چیز دیگری باشد!
این تقریباً از محالات است چنانچه توقع شود یک ایرانی در پاسخ به پرسش فوق فرضاً بگوید:
«آقای ایکس فردی خوش خـُلق اما در عین حال کاهل است و هم چنان که آدمی راستگو است اما ضریب مسئولیت پذیریاش پائین است. از نظر روانی فردی برونگرا و خیـّر و اهل انفاق است. خانوادهدوست و اجتماعی است اما در عین حال محافظهکار بوده و ضریب ریسک پذیریاش پائین است. خوشلباس و خوشبیان و مبادی آداب است اما مناسباتش با خانواده پدرسالارانه بوده و در مناسبات اجتماعی رفیقباز و تفرج طلبند و ...»
توقع شنیدن چنین پاسخی از یک ایرانی چیزی در حد محال است!
برای یک ایرانی، پاسخ دادن در «دوگانه باینر» بمراتب سهلتر و مقبولتر از آنست تا خود را در پاسخهای فسفرسوز و کثیرالابعاد معطل و معذب نماید.
برای یک ایرانی با چنان الگوریتم مفروضی تنها دو گزینه محلی از اعراب دارد:
خوب یا بد!
در ماتریس جهانشناختی و ایدئولوژی شیطانی از نوع ایرانی انسان یا قدیس است یا ابلیس!
یا اهورا است یا اهریمن!
یا خیر است یا شر!
یا درست است یا غلط!
یا سیاه است یا سفید!
یا فرشته است یا دیو!
یا پاک است یا پلید!
یا قهرمان است یا هیولا!
یا راهبه است یا فاحشه!
یا مدرن است یا سنتی!
یا شهری است یا دهاتی!
یا باشعور است یا بی شعور!
یا باسواد است یا بی سواد!
یا روشنفکر است یا مرتجع!
یا آلامُد است یا اُمُل!
یا دنیوی است یا اخروی!
یا علمی است یا دینی!
خیزشی آپارتایدی که به اقتفای «منطق باینری» جامعه را دچار ثنویت کرده و طی آن طرفین هر کدام مدعی برتری و تفاخر ذاتی خود در مقابل کهتری و سفلگی ذاتی طبقه مقابل خود میباشند!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#داریوش_سجادی