🌹🕊💐🌷💐🕊🌹
#یاد_یاران
#شهید_مدافع_حرم
#مهدی_حسینی
خیلی زینبی بود و نسبت به حضرت زینب(س) حساسیت خاصی داشت .
همیشه می گفت : تا زمانی که زنده باشم،تو سوریه میمونم و از ناموس امام حسین (علیه السلام) پاسداری می کنم.
یادم هست که می گفت: «با چند نفر از دوستان با هم نشسته بودیم و در مورد تحولات #سوریه صحبت می کردیم.
یکی از همرزمان گفت: «اگر سوریه سقوط کرد چیکار کنیم .
هر کسی که نشسته بود یه چیزی میگفت .
یکی می گفت می رم لبنان ، اون یکی می گفت می رم عراق .
به آقا #مهدی گفتن : شما کجا میرید، #سید_مهدی؟
لبخند همیشگی خودش را زد و گفت: «من ميرم حرم بی بی #زینب دم در حرم می مونم ،تا آخرین قطره #خونم از حرم خانم #پاسداری می کنم تا کسی نگاه چپ به حرم نکنه .
سرشون رو انداختن پایین.
یکیشون گفت: ایول آقا #مهدی ، دست مارو هم بگیر .
#تفکر_مهدی حسادت داشت...
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#همسرانه
#همسر_شهید
#شهید_مدافع_حرم
#سید_مهدی_موسوی
#لشگر_فاطمیون
#قسمت_اول
#سید_مهدی متولد شهر غزنین افغانستان بود، حدود هفت سال بود که برای کار به ایران آمده بود، من و #سید_مهدی یک نسبت فامیلی دوری باهم داشتیم اما ارتباط خانوادگی با هم نداشتیم .
سن کمی داشتم و مجرد بودم که یک شب خواب دیدم نزدیک تپه ای ایستاده ام و خانمی هم به روی تپه ایستاده، به نظرم آمد خانم مسنی باشند، چون من صورت ایشان را نمی دیدم و کمر شان کمی خمیده به نظر می رسید ،گفتم شاید احتیاج به کمک داشته باشند . نزدیکشان رفتم با من شروع به صحبت کردند و من متوجه شدم از صدایشان که خانم جوانی باید باشند .
تنها حرفی که با من زدند گفتند که #مهدی پیش ما خواهد ماند .
بعد ازاینکه از خواب بیدارشدم با خودم گفتم تعبیری نباید داشته باشد من #مهدی نمی شناسم؟
یک ماه و چند روز که گذشت ، #سید_مهدی به خواستگاری من آمد و حدود دو ماه بعد از خواستگاری، ما به عقد یکدیگر در آمدیم هنوز خبری از جنگ سوریه نبود و من هم به طور کل خوابم را فراموش کرده بودم .
#ادامه_دارد...
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#همسرانه
#همسر_شهید
#شهید_مدافع_حرم
#سید_مهدی_موسوی
#لشگر_فاطمیون
#قسمت_دوم
سال ۱۳۹۰ زندگی مشترک ما آغاز شد . اولین فرزندمان نرگس سال ۹۱ به دنیا آمد و دو سال بعد دومین فرزندم متولد شد .
سال ۱۳۹۴ #سید_مهدی در مجلسی شرکت می کنند که صحبت از اعزام به سوریه بود.
#مهدی دوران خدمت سربازی اش را در اردوی ملی افغانستان سپری کرده بود و یک سال جنگیده بود و بر حسب تجربه ای که داشت و علاقه ویژه ایی که به اهل بیت سلام الله علیها داشت داوطلب می شود .
سری اول سه ماه ،سری دوم پنج ماه ، سری سوم هم سه ماه به سوریه می رود .
برای بار چهارم من اجازه نمی دادم که برود به من گفت : « می روم تهران» و چون اعزامشان از تهران صورت می گرفت یقین دانستم که دوباره به سوریه خواهد رفت تا اینکه تماس گرفت و گفت : «من سوریه هستم ، زهرا جان نمی دانی زیارت حرم بی بی زینب چه حال و هوایی دارد ...» و فقط از خوبی هایش می گفت تا من نگران نباشم .
اما یک روز یک عکسی برایم ارسال کرد که بادوستان هم رزمش گرفته بود، روی تپه ای ایستاده بود و نوشته بود اینجا کوه اسرائیل است و ما اینجا می جنگیم، نگران شدم و از فرط نگرانی خوابم نمی برد، در دل شب ندایی مرا صدا می کرد و دلداریم می داد، من بلند می شدم لامپ ها را روشن می کردم و اثری از کسی نبود، احساس می کردم که #مهدی آمده و صدایم می کند.. با اینکه انگار صدایش صدای یک خانم بود..
#ادامه_دارد...
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#همسرانه
#همسر_شهید
#شهید_مدافع_حرم
#سید_مهدی_موسوی
#لشگر_فاطمیون
#قسمت_آخر
۲۶ مرداد ماه سال ۹۵ زنگ زد و گفت : « مراببخش و از همه برایم حلالیت بخواه و چون دست دهنده ای داشت گفت « هر که به من بدهکار است تو ببخش که من بخشیده ام....»
۲۷مردادماه بود که به #شهادت رسید و چون نیمی از صورتش به دلیل انفجار ربوده شده بود، تا زمانی که جواب دی ان ای آمد ( طبق آزمایشی که از بچه هایم گرفته شد ).
شانزدهم دی ماه سال ۹۵ در گلستان #شهدای اصفهان در آغوش خاک آرمید و خواب دوران مجردی من اینگونه تعبیر شد که #سید_مهدی نتوانست از عشق دفاع از حرم خانم حضرت زینب (س) دل بکند و با بی بی زینب _س) ماند و من خوشحال هستم، چون خوابهایی که بعد از #شهادت ایشان می بینم آنقدر زیباست که، هر لحظه آرزو می کنم کاش که جای او بودم یا شرایطی پیش می آمد که در کنارش باشم .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊