eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
2.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
داستانهای کوتاه و آموزنده
😔 خاطرات غسالخانه زنان 😔 🏴‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•🖤•❀ --------•-•-•-- 🏴 #تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
غسالخانه ی زنان🧕🏻 ساعت تقریبا ۹شب بود.من بودمو سارا خیره به هم تک و تنها روی نیمکت کنار غسالخونه نشسته بودیم.صدای سگ های ولگرد اطراف خیلی می اومد، ترس داشتم نکنه بیان نزدیک و بمون حمله کنن،چون اطراف غسالخونه یک دره ی خیلی بزرگه و دیگه هیچی جز قبرها نیست ،اما مقاومت بر نترسیدن منو سارا ادامه داشت،یهو سارا گفتن زهرااا اومدن برامون😨منو بگی جیغ می کشیدمو می دویدم میزدم اخه وحشت دارم از سگ دیدم بلند بلند میخنده,من گفتم اه الان اصلا زمانش شوخی کردن نیست سارا نمیبینی چقدر خوف هست امشب،سارا گفت زهرا یه چی بگم ؟ بگوووو چته!زهرا میشه باهم بمیریم؟😓 میشه یکی مون زودتر نمیره؟ همزمان باهم بمیریم که جنازه ی همو غسل ندیم خیلی سختتتته ها، صدای نگهبان غسالخونه تو اون تاریک اومد خوش اومدید خانما 🧕🏻بیاید جنازه رو تحویل بگیرید؛من و سارا بهم نگاه میکردیم کی جرائتش داشت بره جنازه رو بگیره و بیاره تو اون شب تنهایی! به هر سختی بود جنازه رو تحویل گرفتیم،وارد غسالخونه شدم ظلمات مطلق بود زودی پریدم چراغهارو روشن کردن،شیشه ی درب غسالخونه شکسته بود،ترس داشتم نکنه یکی درب رو بازکنه بیاد تو،مدام زیر لب ایه الکرسی میخوندم تا اون شب محفوظ بمونیم،جنازه توی یک کارتون کوچیک پر از چسب بود؛ زهرا چیکارش کنیم؟ کفنش امادس؟ سارا فعلا دست به جنازه نزن درش نیار تامن کفن رو برش بزنم،پارچه ی سفید رو باز کردم شروع کردم به برش زدن ،انگار داشتم برای خودم کفن اماده میکردم اینقدر سنگین بودم اینقدر بی تاب و واهمه داشتم از روبه رو شدن با چهره ی اون عروسک😓 سارا دربیار جنازه رو ببر تو حوض اللهم صل علی محمد وال محمد وعج یه عروس کوچیک تو یه پارچه سفید قنداق کرده از اون جعبه بیرون اومد،گوشه ی‌غسالخونه نشستم و نگاه میکردم.این حوض برای این نوزاد بزرگه😓بمیرم برای مادرت ،بمیرم که عمرت کوتاه بود،تودلم انگار رخت میشستن،قرار نداشتم😭 اه اخه چطور تو رو غسل بدیم؟ تواغوش سارا بود و اب میریختم. زهرا اب بریز تمام تنم یخ بود. بس کن رباب😭حرمله بیدار میشود... غسل میت میکنم.... سر و گردن اب میریزم،چشمم به گلوش افتاد,اه از تیر سه شعبه علی اصغر،اه از شهادت اه از لب های خشک طفل رباب😭اه از گهواره ی خالی، اروم شو رباب... هرکس که دید رأس تو را روی نیزه ها… آهی کشید و گفت که بیچاره مادرش😭سمت راست بدن دستشو گرفتم مامان قربون دست های خوشکل کوچیکت بشم؛چرا دستات اینقدر سرده؟ چرا پاهات حرکتی نداره؟ چرا تو دست پا نمیزنی ؟ چرا گریه نمیکنی😭 عروسک خوشکل من پاشو مادر از خواب... ادامه 👇👇👇 🏴‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•🖤•❀ --------•-•-•-- 🏴 🏴 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🏴 🏴 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🏴
داستانهای کوتاه و آموزنده
غسالخانه ی زنان🧕🏻 ساعت تقریبا ۹شب بود.من بودمو سارا خیره به هم تک و تنها روی نیمکت کنار غسالخونه ن
تموم شد غسل دادیم ، کفن کوچیکی که اماده کردم رو تنش کردم😭 یهو خون اومد از دهنش کوچیکش، کفن خونی شد، پنبه نبود.... باید میرفتم غسالخونه ی روبه رو اونجا پنبه بود،فرق این غسالخونه و اون یکی این بود😭 اونجا جنازه ی مادری خواب بود که دو روز کسی نیامده بود دنبالش😭 اینجا جنازه ی فرزندی بود که کسی پشت درب غسال منتظر به اغوش کشیدنش نبود😭 سارا تا کفن دربیاری بشوری منم برم پنیه بیارم اون شب ترس عجیبی داشتم بدو بدو رفتم از سردخونه کلید گرفتم داشتم میرفتم سمت غسالخونه دوم، پنبه بیارم سارا بلند صدا زد نروو،پنبه پیدا کردم ،اه نفسم داشت بند می اومد قلبم تند تند میزد....... برگشتم سمت سارا پنبه رو تو دهنش گذاشتم کفن رو دوباره تنش کردم😭 چطور بدون اینکه مامانش ببینش من برای همیشه چهرشو بپوشونم،😭 خدایا پناه میبرم برتو🤲🏻 خدایامنوهم مثل این نوزادپاک پاک از این دنیا ببر😭 کارکفن تمام شد،گرفتمش تو اغوشم بوش میکشیدم، دختر قشنگم بجای بوی عطر گلوت بوی کافور میدی چرا😭 اه از دل مادر😭 ببین برات چقدر گیره رنگی گرفتم، مامانت پشت غسالخونه نیست اشکال نداره،من و سارا که هستیم😭 رفتی پیش خدا به خدا بگو زهرا چندتا رفیق داره که دلشون نی نی میخاد میشه تو به خدا بگی؟؟؟ از طرف من؟ میشه بگی خدا بهشون اولاد بده😭....... 🏴‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•🖤•❀ --------•-•-•-- 🏴 🏴 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🏴 🏴 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🏴
🔘داستان کوتاه "حواسمان به مهمترین داشته‌هایمان باشد..." روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را پر از گردو کرد. آن را پشت اسب گذاشت و وارد بازار دهکده شد، سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم گفت: " این سبد گردو را هدیه میدهم به مردم دهکده، فقط در صف بایستید و هرکس یک گردو بردارد، به اندازه همه گردو در این سبد است و به همه می‌رسد!! " مرد ثروتمند این را گفت و رفت. مردم دهکده پشت سر هم صف ایستادند و یکی‌یکی از داخل سبد گردو برداشتند. پسربچه باهوشی هم در صف ایستاد. اما وقتی نوبتش رسید در کنار سبد ایستاد و نوبتش را به نفر بعدی داد.! به این ترتیب هر کسی یک گردو بر می‌داشت و پی کار خود می‌رفت. مردی که خیلی احساس زرنگی می‌کرد با خود گفت: "نوبت من که رسید دو تا گردو برمی‌دارم و فرار می‌کنم. در نتیجه به این پسر چیزی نمی‌رسد." او چنین کرد و در لابه‌لای جمعیت گم شد. سرانجام وقتی همه گردوهایشان را گرفتند و رفتند، پسرک با لبخند سبد را از روی زمین برداشت و بر دوش خود گذاشت و گفت: "من از همان اول گردو نمی‌خواستم این سبد ارزشی بسیار بیشتر از همه گردوها دارد." خیلی‌ها دلشان به گردوبازی خوش است!! و از این غافلند که آنچه گرانبهاست و ارزش بسیار بیشتری دارد سبدی است که این گردوها در آن جمع شده‌اند... خیلی‌ها قدر خانواده و همسر و فرزند خود را نمی‌دانند و دایم با آنها کلنجار می‌روند و از این نکته طلایی غافلند که این سبدی که این افراد را گرد هم و به اسم خانواده جمع کرده ارزشی به مراتب بیشتراز لجاجت‌ها و جدل‌های افراد خانواده دارد. بسیاری اوقات در زندگی گردوها آنقدر انسان را به خود سرگرم می‌کنند که فرد اصلا متوجه نمی‌شود به خاطر لجاجت و یا یکدندگی و کله‌شقی و تعصب و خودخواهی فردی و گروهی در حال از دست دادن سبد نگهدارنده گردوهاست و وقتی سبد از هم می‌پاشد و گردوها روی زمین ولو می‌شوند و هر کدام به سویی می‌روند، تازه می‌فهمند که نقش سبد در این میان چقدر تعیین‌کننده بوده است... "بیایید در هر جمعی که هستیم سبد و تور نگهدارنده اصلی را ببینیم و آن را قدر نهیم و نگذاریم تار و پود سبد ضعیف شود." "چرا که وقتی این تور نگهدارنده از هم بپاشد دیگر هیچ چیزی در جای خود بند نخواهد شد و به هیچ‌کس سهم شایسته و درخورش نخواهد رسید." بسیاری از شکارچیان باهوش به دنبال سبد هستند و نه گردوهای داخل آن.! * بنابراین حواسمان جمع باشد که بی‌جهت سرگرم گردوبازی نشویم و اصل کار را از دست ندهیم.! * 🏴‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•🖤•❀ --------•-•-•-- 🏴 🏴 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🏴 🏴 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پوشش (حجاب) و قانون کارما 🔞❌❌❌ اینو حتما حتمأ نشر بدید برسه به دست همه کسایی که باید برسه 😊 🏴‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•🖤•❀ --------•-•-•-- 🏴 🏴 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🏴 🏴 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💬 قرائت "زیارت عاشــورا" 🎧 با نوای علی فانی به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمــان ارواحنافداه 🙏 🏴امام صادق (ع) به یکی از یاران خود به نام صفوان، درباره اثرات زیارت عاشورا می‌‎فرمايند: زيارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن، به درستی که من چند خير را برای خواننده آن تضمين می‌نمایم؛ اول: زيارتش قبول شود، دوم: سعی و کوشش او شکور باشد، سوم: حاجات او هرچه باشد، از طرف خداوند بزرگ برآورده می‌گردد و نا اميد از درگاه او برنخواهد برگشت؛ زيرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. 🏴خداوند سوگند یاد کرده که زیارت زائری که زیارت عاشورا را تلاوت نماید، بپذیرد و نیازمندی‌هایش را برآورده سازد. او را از آتش جهنم برهاند و در بهشت برین جای دهد و همچنین حق شفاعت و دستگیری کردن از دیگران را به وی عطا نماید. 🖤-•-•-•-------❀•🏴•❀ --------•-•-•-- 🖤 🖤 @dastan9 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
31.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 ماجرای تشرف یکی از دوستان آیت‌الله بهجت محضر امام زمان... 👤آیت الله ناصری 🏴‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•🖤•❀ --------•-•-•-- 🏴 🏴 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🏴 🏴 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🏴
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: جمعه - ۲۴ آذر ۱۴۰۲ میلادی: Friday - 15 December 2023 قمری: الجمعة، 1 جماد ثاني 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️2 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️12 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️19 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️28 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️29 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام ⭕️ @dastan9 🖤
🔴 شعار سپاه مهدوی 🌕 امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ اَلْحُسَيْنِ.» شعار یاران حضرت مهدی عجل الله فرجه، «یا لثارات الحسین» -ای خونخواهان حسین علیه السلام- است. 🌕 در یکی از «زیارات جامعه» در قسمت سلام به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز آمده است: «سلام و درود بر امامی که از دیده ها پنهان است و در شهرها حاضر؛ آن که از دیده ها نهان است و در دلها حاضر؛ باقی مانده اخیار و خوبان؛ و وارث شمشیر ذوالفقار؛ آن بزرگواری که در بیت الله الحرام -که دارای پرده ها است- ظاهر می‌شود و به شعار «یا لثارات الحسین» ندا می‌کند و می‌فرماید: منم مطالبه کننده خون‌های به ناحق ریخته؛ منم شکننده هر ستمگر جفا پیشه.» 📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷ 📗سرور أهل الإيمان، ج۱، ص۹۶ 🏴‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•🖤•❀ --------•-•-•-- 🏴 🏴 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🏴 🏴 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🏴
✨﷽✨ 🔴نگاهمان به خداوند باشد نه زندگی دیگران و قضاوت کردنشان ✍زنی به روحانی مسجد گفت: من نمی‌خوام در مسجد حضور داشته باشم!روحانی گفت: می‌تونم بپرسم چرا؟ زن جواب داد: چون یک عده را می‌‌بینم که دارند با گوشی صحبت می‌کنند، عده‌ای در حال پیامک فرستادن در حین دعا خواندن هستند، بعضی‌ها غیبت می‌کنند و شایعه‌پراکنی می‌کنند، بعضی فقط جسمشان اینجاست، بعضی‌‌ها خوابند، بعضی‌ها به من خیره شده‌اند ...روحانی ساکت بود، بعد گفت: می‌توانم از شما بخواهم کاری برای من انجام دهید قبل از اینکه تصمیم آخر خود را بگیرید؟ زن گفت: حتما، چه کاری هست؟روحانی گفت: می‌خواهم لیوان آبی را در دست بگیرید و دو مرتبه دور مسجد بگردید و نگذارید هیچ آبی از آن بیرون بریزد. زن گفت: بله می‌توانم! زن لیوان را گرفت و دو بار دور مسجد راه رفت، برگشت و گفت: انجام دادم!روحانی پرسید: کسی را دیدی که با گوشی در حال حرف زدن باشد؟ کسی را دیدی که غیبت کند؟ کسی را دیدی که فکرش جای دیگر باشد؟ کسی را دیدی که خوابیده باشد؟زن گفت: نمی‌توانستم چیزی ببینم چون همه حواس من به لیوان آب بود تا چیزی از آن بیرون نریزد ... روحانی گفت: وقتی به مسجد می‌‌آیید باید همه حواس و تمرکزتان به «خدا» باشد. برای همین است که حضرت محمد فرمود: «مرا پیروی کنید» و نگفت که مسلمانان را دنبال کنید!نگذارید رابطه شما با خدا به رابطه بقیه با خدا ربط پیدا کند. بگذارید این رابطه با چگونگی تمرکزتان بر خدا مشخص شود. 🌹↶【به ما بپیوندید 】↷🌹 🏴 https://splus.ir/dastan9 🏴 🏴 https://eitaa.com/dastan9 🏴
🌼 یک واقعی و زیبا 👈برطرف شدن بيماري وبا و طاعون به برکت خواندن ✍️ از مرحوم آيةالله‌العظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي(ره)، نقل شده است: اوقاتي كه در سامرا مشغول تحصيل علوم ديني بودم، اهالي سامرا به بيماري وبا و طاعون مبتلا شدند و همه‌ روزه عده ‌اي مي‌‌مردند. روزي در منزل استادم، مرحوم سيدمحمد فشاركي، عده‌اي از اهل علم جمع بودند. ناگاه مرحوم آقا ميرزا محمدتقي شيرازي تشريف آوردند و صحبت از بيماري وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند. مرحوم ميرزا فرمود: اگر من حكمي بكنم آيا لازم است انجام شود يا نه؟ همه اهل مجلس پاسخ دادند: بلي. فرمود: من حكم مي‌‌كنم كه شيعيان سامرا از امروز تا ده‌روز همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند و ثواب آن را به روح نرجس‌خاتون علیها السلام ، والده ماجده حضرت حجت‌بن‌الحسن علیهما السلام هديه نمايند تا اين بلا از آنان دور شود. اهل مجلس اين حكم را به تمام شيعيان رساندند و همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شدند. از فرداي آن روز تلف‌شدن شيعه متوقف شد. 📚داستان‌هاي شگفت شهید دستغیب 🏴 https://splus.ir/dastan9 🏴 🏴 https://eitaa.com/dastan9 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آی زن و شوهرا! آخرش شما هستید که برای همدیگه میمونید!☺️❤️ عشق های امروزی اینجوری هست یا فقط دنبال سو استفاده از هم هستن 🏴 https://splus.ir/dastan9 🏴 🏴 https://eitaa.com/dastan9 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠دعای فرج در خشکسالی غیبت! 🔹کمتر از پنج سال داشتم، در یزد خشکسالی بود، یادم می آید اسفند ماه بود، پدرم بیل و مقداری گندم برداشت و راهی زمین شد من هم به دنبالش. بیل که می‌زد از زمین خاک بلند می‌شد! 🔹در عالم خودم گفتم: پدر این بذرها سبز نمی‌شوند! باید زمین خیس باشد که گندم بکاری. هنوز چشمان اشک آلود مرحوم پدرم و جوابش را از یاد نمی برم! پسر کفر نگو، من دانه‌ها را زیر خاک می‌گذارم، هر چه روزی مور و حشرات باشد می خورند هر چه را هم خدا خواست سبز می‌شود! 🔹اسفند بدون بارش گذشت. فروردین و اردیبهشت آمدند و بدون باران رفتند. خرداد بود که به خودم گفتم؛ دیگر باران نمی آید می روم به پدرم می گویم دیدی گفتم بی‌خود گندم نکار سبز نمی‌شود! 🔹یک روز لکه‌ای ابر در آسمان پیدا شد، بارید و … آن سال در روستای ما فقط پدرم بود که گندم برداشت کرد، به خاطر خشکسالی هیچ کس چیزی نکاشته بود. روزگار سختی بود. پدرم محصول را که برداشت قدری را برای آذوقه‌ی خودمان نگه داشت بقیه را به هر که نیاز داشت می‌داد. 🔹پیرمرد حرفش که به اینجا رسید در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود و صدایش کمی می‌لرزید ادامه داد: امروز دعاهای فرج خودم و دیگران را در این خشکسالی غیبت، شبیه همان بذری می‌بینم که پدرم آن روزها به امید رحمت خدا کاشت و جواب گرفت!… 🏴‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•🖤•❀ --------•-•-•-- 🏴 🏴 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🏴 🏴 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥قابل توجه خانمهاییکه ب بهانه های واهی چادرنمیپوشندحتما ببینید اینم رزق امروز همه عزیزان، ثوابش رو هدیه کنید ب روح شهدا هديه محضر بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها صلوات 🥀 🖤 🏴‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•🖤•❀ --------•-•-•-- 🏴 🏴 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🏴 🏴 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا