#قصه
#گنجی_در_زیرزمین
قسمت اول
اون روز وقتی از خونه عمو برمی گشتیم متوجه چیز عجیبی شدیم.روی وسایلی که روی میز کارش بود یه چیزی بود که با پارچه ی سفیدی پوشانده شده بود انگار که نمی خواست کسی اونو ببینه. ولی من به شدت کنجکاو بودم که ببینیم زیر اون پارچه ی سفید چی هست. برای همین فردای اون روز از پسر عمو کایتل خواستم که یک روز که کسی اونجا نبود بیاد دنبال من تا با هم بریم و سر از راز بزرگی که عمو داشت در بیاریم.
چند روز بعد از این ماجرا وقتی من در مزرعه مشغول جمع آوری ذرتها بود پسر عمو کایتل به اونجا اومد و در حالی که نفس نفس می زد گفت هی فرونتینا امروز روزیه که باید بریم سراغ راز بزرگ!
و منم به اون گفتم بیاد کمکم کنه تا کار زودتر تموم شه و باهم بریم. و شانس بزرگی که آوردیم این بود که دختر عمه لوفیا همون موقع به دنیا اومده بود و همه مشغول مراسم استقبال بچه تازه به دنیا آمده شده بودند و کار رو تعطیل کردند و رفتند. ما هم خدا رو شکر کردیم و از اینکه این بچه کوچولو با اینکه تازه به دنیا اومده برای ما خوش شانسی آورده خیلی خوشحال بودیم و گفتیم از حالا اون یکی از اعضای گروه قسم خوردگان مرده هست. و حالا گروهمون پنج عضو داشت من و کایتل، فلورا و رزا و این کوچولوی دوست داشتنی!
با اینکه خونه عمو از خونه ما خیلی فاصله نداشت اما یک مسیر پر خطر محسوب می شد چون باید از جلوی مغازه خانم لارا که خیلی فضول بود می گذشتیم و همینطور از جلوی پنجره آقای تیلور که همیشه در حال دید زدن کوچه بود و هر کسی که از اونجا رد می شد رو می پایید. و ما باید بدون دیده شدن توسط این جاسوسان زبردست می رسیدیم خونه عمو که کار خیلی دشواری بود.
اما به هر سختی که بود خودمون رو رسوندیم به خونه عمو. وقتی از پشت پرچینها به داخل حیاط و باغچه نگاه انداختیم مرغها و خروسها و اردکها همه در حال خوردن و چریدن بودن و معلوم بود که همه جا امن و امانه. ما کمرمون رو خم کرده بودیم و از پشت پرچینها طوری که دیده نشیم به سمت زیرزمین رفتیم.
https://eitaa.com/dastan_kootah #رمان #داستان #قصه #داستانک #داستان_کوتاه #قصه_زیبا #قصه_کوتاه #قصه_جدید #رمان_عاشقانه #رمان_تخیلی #رمان_جالب #رمان_نوجوان #رمان_کودک #قصه_کودک #داستان_زیبا #قصه_هیجان_انگیز #افسانه #داستان_عاشقانه #قصه_پسرانه #رمان_پسرانه #داستان_پسرانه #قصه_نوجوان #قصه_صوتی #قصه_تخیلی #داستان_تخیلی #قصه_دخترانه #داستان_دخترانه #رمان_دخترانه #رمان_زیبا #قصه_زیبا #داستانک_زیبا #داستان_زیبا #داستان_پرهیجان #قصه_جدید #رمان_جدید #داستان_جدید #کانال_داستان #کانال_قصه #کانال_رمان #کودک #نوجوان #جوان #بزرگسال