eitaa logo
فرهنگ هزار موضوعی داستان، طنز،لطيفه ها و خاطرات آموزنده
105 دنبال‌کننده
14 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰نمونه داستان های موضوعی الفبائی که اکثرا از کانال رمان های مذهبی دختر شيبا گرفته شده . https://eitaa.com/romanemazhabi 👈گفتنی است از اينکه آدرس کانال در ذيل هر حکايت آورده شود بخاطر سياست آموزشی هدفدار خود معذوريم، از اين جهت از اين عزيزان پوزش می طلبيم. https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚 🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي. 3️⃣2️⃣ حرف ق : قاطعيت قانون 🔰قبر 🌷انسان ها در قبر https://eitaa.com/dastan_latifeh/114 قبله قتل قدرت ✅قرائت قرآن 🌼حکایتهای پندآموز ✍️مرد بیسوادی قرآن میخواند ولی معنی قرآن را نمیفهمید. روزی پسرش از او پرسید: چه فایده ای دارد قرآن میخوانی، بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟ پدر گفت: پسرم! سبدی بگیر و از آب دریا پرکن و برایم بیاور. پسر گفت: غیر ممکن است که آب در سبد باقی بماند. پدر گفت: امتحان کن پسرم. پسر سبدی که در آن زغال میگذاشتند گرفت و به طرف دریا رفت. سبد را زیر آب زد و به سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت و هیچ آبی در سبد باقی نماند. پسر به پدرش گفت؛ که هیچ فایده ای ندارد. پدرش گفت: دوباره امتحان کن پسرم. پسر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد. برای بار سوم و چهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت؛ که غیر ممکن است...! پدر با لبخند به پسرش گفت: سبد قبلا چطور بود؟ پسرک متوجه شد سبد که از باقیمانده های زغال، کثیف و سیاه بود، الان کاملاً پاک و تمیز شده است. پدر گفت: این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام میدهد. ٭٭دنیا و کارهای آن، قلبت را از سیاهی ها و کثافتها پرمیکند؛ خواندن قرآن همچون دریا سینه ات را پاک میکند، حتی اگر معنی آنرا ندانی...!!٭ ✳️با قرآن سخن بگوئيد 👇 https://eitaa.com/dastanhayghorany/277 قرب الهى 🌷قرض 🌷پرداخت قرض https://eitaa.com/dastan_latifeh/128 قرعه قساوت قسط قسم قصاص قصد قصه 🔰قضا و قدر 🌷تعلق گرفتن قدر الهی https://eitaa.com/dastan_latifeh/78 🔰قضاوت 🌷اقسام قضاوت 1️⃣ قضاوت مثبت 2️⃣قضاوت منفی https://eitaa.com/dastan_latifeh/236 🎂زود قضاوت نکنيد 📚 👈مردی سگش را در خانه می گذارد تا از طفل شیر خوارش مواظبت کند. و خودش برای شکار بیرون رفت. و زمانی که برگشت، سگش را دید که در جلو خانه ایستاده و پارس می کند. و پنجه هایش خون آلود است. مرد با تفنگش به سوی سگ شلیک کرد، او را کشت و با سرعت وارد خانه شد تا باقی مانده ی فرزندش را ببیند. زمانی که وارد شد دید که گرگی غرق در خون غلتیده و فرزندش بدون هیچ آسیبی سالم است. بنابر اين: قبل از این که نشان دهید به حرف های طرف مقابل گوش كنيد. تا به دلیل اشتباه تا آخر عمر گریان نباشید... 🔰قضا و قدر قطع رحم قلب قلم قمار قناعت قهركردن قياس قيام قيامت https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانستنی های داستان، طنز،لطيفه های آموزنده, 🔰نمونه داستان های موضوعی الفبائی که اکثرا از کانال رمان های مذهبی دختر شيبا گرفته شده . https://eitaa.com/romanemazhabi 👈گفتنی است از اينکه آدرس کانال در ذيل هر حکايت آورده شود بخاطر سياست آموزشی هدفدار خود معذوريم، از اين جهت از اين عزيزان پوزش می طلبيم. https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚 🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي. 4️⃣2️⃣حرف ک : 🔰کار و تلاش 🌷اهميت کار و تلاش https://eitaa.com/dastan_latifeh/130 🌷سفارش به کار و تلاش https://eitaa.com/dastan_latifeh/382 🌷مزد اندک با برکت https://eitaa.com/dastan_latifeh/380 🔰کاميابی https://eitaa.com/dastan_latifeh/95 ✅ کسب و کار پسنديده https://eitaa.com/danestanyhaytamsil/161 🔰 كاميابى كاهلى كبر كتاب كرامت https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 اعمال و کردار برگشت اعمال ما نگاه به نامحرم چوکوه است اعمال ما 📚 🔴 زن بسیار زیبایی که هیچ کس او را نمی دید. 👈 زن زیبایی با مرد# زاهد و مومنی کرد. مرد بسیار قانع بود و زن تحمل این همه را نداشت. روزی تحمل زن به سر رسید و با رو به مرد گفت: حالا که به خواسته های من توجه نمی کنی، خود به کوچه و برزن می روم تا همگان بدانند که تو چه زنی داری و چگونه به او بی توجهی می کنی، من توجه بیشتری از تو می خواهم، زر و زیور می خواهم! مرد در خانه را باز کرد و رو به زن گفت: برو هر جا دلت می خواهد! زن با ناباوری از خانه خارج شد، درحالی که آرایش کرده بود و با زیبایی ذاتی اش کاملا جذاب و دلفریب شده بود! زن در کوچه ها و خیابانها شروع به قدم زدن کرد تا خود را به غربا نشان دهد. اما نهایتا نا امید غروب به خانه بازگشت. مرد خندان گفت: خوب! شهر چه طور بود؟ رفتی؟ گشتی؟ چه سود که هیچ مردی تو را نگاه نکرد. زن متعجب گفت: تو از کجا می دانی؟ مرد جواب داد: و نیز می دانم در کوچه پسرکی چادرت را کشید! زن باز هم متعجب گفت: مگر مرا تعقیب کرده بودی؟ مرد به چشمان زن نگاه کرد و گفت: 🏷تمام عمر سعی بر این داشتم تا به ناموس مردم نگاه نیاندازم، مگر یک بار که در کودکی چادر زنی را کشیدم. چون به ناموس مردم نگاه نکردم، کسی هم به ناموس من نگاه نخواهد کرد. بر چسب ها : 📚مجموعه‌شهرحکایات كسب كشتن كفاره كفالت كفر كلك كمال كمك خواستن كنايه كوتاهي‏دركار 🔰كودك 🌷محترم بودن کودک شايسته https://eitaa.com/dastan_latifeh/132 🌷بی توجهی و کم توجهی به کودک https://eitaa.com/dastan_latifeh/45 🌷برکات تربيت کودک https://eitaa.com/dastan_latifeh/114 كوشش كياست كيانشناسى كيش كيفر كينه توزى https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا