اگه دنبال کتابی هستید که اعتماد به نفستونو ببره بالا اینارو بخونید:
🌟موهبت کامل نبودن (برنه براون)
☁️ درباب اعتماد به نفس (آلن دوباتن)
🌟جرأت داشته باش (فردیک فانژه)
🌟 خودت را به فنا نده (گری جان بیشاپ)
🌟 صورتت را بشور دختر جان (ریچل هالی)
🌟 نیروی اعتماد به نفس (برایان تریسی)
❖¦ 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور
در کانال داستانکده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
«نیمی از نگرانیها و اضطراب های ما مربوط به نظر دیگران است... ما باید این خار را از بدن خود بیرون بکشیم».
نظر دیگران تصوری خام یا یک وهم است که هر لحظه میتواند تغییر کند.
نظر دیگران به نخی بند است و ما را برده آنان میکند. برده نظراتشان و بدتر، برده آنچه وانمود میکنند به نظرشان میرسد.
درمان شوپنهاور | اروین د یالوم
📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور
در کانال داستانکده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
کتاب صوتی "فتح خون" اثر شهید سید مرتضی آوینی
در 6 قسمت بصورت #خلاصه
با صدای #بهروز_رضوی
❖¦ 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور
در کانال داستانکده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
📗#معرفی_کتاب📗
کتاب فتح خون اثر سید مرتضی آوینی، معجزه ای در روایت گری ماجرای کربلا می باشد.
متن کتاب از دو بخش درهمتنیده، تشکیل یافته است. در بخش اصلی، تاریخ کربلا (از زمان شهادت امام حسن علیه السلام تا واقعه عاشورا) مرور میشود و در بخش دوم، «راوی» وقایع تاریخی را تفسیر میکند.
این کتاب به گواه اکثر خوانندگان منظری تازه به تاریخ کربلا گشوده و ادبیات پختۀ متن و نوع نگاه سید شهیدان اهل قلم به کربلا، زیبایی کتاب را دو چندان کرده است.
❖¦ 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور
در کانال داستانکده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
فتح خون 1.mp3
5.75M
کتاب صوتی
#فتح_خون
قسمت اول
ویژه ایام محرم🖤🖤
❖¦ 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور
در کانال داستانکده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
┃📓#تیکه_کتاب
ولی من اينطور ياد گرفته بودم: مردم خوب آنهايی هستند كه به تناسب دركشان، بهترين كاری را كه از دستشان ساخته است انجام میدهند.
◆📔کشتنمرغمقلد
◇📝#هارپر_لی
❖¦ 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور
در کانال داستانکده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
#یک_قاچ_کتاب📚
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
روش برخورد با مردم از زبان عطار:
دور دور مرو که مهجور گردی
و نزدیکِ نزدیک میا
که رنجور گردی ؛
📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓
📚تذکرةالاولیا
🖋عطار
❖¦ 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور
در کانال داستانکده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
✅ معرفی ۸کتاب مفیـدروانشناسی:👇
▪️١. کتاب چطور کمالگرا نباشیم از استیون گایز
▪️۲. کتاب تله شادمانی و سیلی واقعیت از دکتر راس هریس
▪️۳. کتاب پیام ها از دکتر متیو مککی
▪️۴. کتاب ارتباط بدون خشونت زبان زندگی از مارشال روزنبرگ
▪️۵. کتاب شکاف اعتماد به نفس از دکتر راس هریس
▪️۶. کتاب عشق هرگز کافی نیست از پرفسور آرون تی بک
▪️۷. کتاب در جست و جوی خویشتن از ویکی راس
▪️۸. کتاب زیستن با ریتم زندگی و نه با آهنگ خشم از دکتر متیو مککی
#معرفی
#کتاب
📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور
در کانال داستانکده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
#زیرگذرتاریخ
چرا قائم مقام فراهانی را خفه کردند؟
معمولا قائم مقام فراهانی با میرزاتقی خان امیرکبیر به اشتباه گرفته می شود. قائم مقام وزیر محمدشاه بود اما میرزا تقی خان امیرکبیر وزیر ناصرالدین شاه و هر دو نیز قربانی مطامع دیگر درباریان شدند.
قائم مقام فراهانی به مدت یک سال و اندی در خدمت محمدشاه قاجار به صدارت اشتغال داشت.
روز ۲۴ سفر سال ۱۲۵۱ قمری وقت غروب آفتاب از طرف محمدشاه مستخدمی به نزد قائم مقام رفته، به وی می گوید شاه شما را طلبیده است. قائم مقام به سمت کاخ حرکت می کند و گویا کربلایی قربان (پدر میرزاتقی خان امیرکبیر) که آن روزگار دربان قائم مقام بوده وی را از رفتن منع کرده، به او می گوید من برای شما خواب دیده ام که اتفاقی افتاده. قائم مقام در باغ نگارستان منتظر شاه می شود ولی چون از آمدن شاه خبری نبوده قصد مراجعت از کاخ می کند اما مانع رفتن وی می شوند.
به دستور شاه ابتدا قلم و کاغذ را از وی دور می کنند. سپس او را در زیرزمین کاخ به مدت ۵ تا ۶ روز حبس کرده، شب آخر ماه صفر اسماعیل خان قراچه داغی، میرغضب باشی وارد حوض خانه شده و با قنداق تفنگ وی را مضروب و سپس با دستمالی خفه اش می کند. جسد او را به حضرت عبدالعظیم برده، بدون غسل به خاک می سپارند. خفه نمودن وی بدین سبب بوده است که محمدشاه سوگند خورده بوده که تیغ به روی قائم مقام نکشد!
📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور
در کانال داستانکده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
#یار_مهربان
معرفی کتاب «مرد تنها» نوشته مریم ابراهیمی شهرآباد
سارا علیزاده
در کنار پرداختن به هشت سال دفاع مقدس، نوشتن از شهدای مدافع حرم، امروزه یک فریضه ی ارزشی و فرهنگی به شمار می رود. کتاب «داستان مرد تنها» تلاشی است در این راستا که می تواند در قالب رمانی نیمه بلند بخش هایی از زندگی چنین جوانانی را به مخاطب نشان بدهد.
این کتاب که یک رمان بزرگسال است به قلم «مریم ابراهیمی شهرآباد» منتشر شده و با زبانی روان و داستانی پرکشش، همراه است.
ابراهیمی شهرآباد، در این کتاب زندگی آقا خبیری را به تصویر می کشد که در زندگی اش رنج های زیادی را متحمل شده است. خبیر، نه فقط با زلزله رودبار بلکه بارها و بارها زندگی اش روی گسل آزمایش های روزگار، تکان خورده است. اما همه ی این رنج ها، خبیر را به معنای اسمش نزدیک کرده است. انگار او در میان همه ی این تلاطم ها معنایی از زندگی و ارزش های اصیل را کشف کردهاست که نویسنده می کوشد به ما نشان بدهد. داستان مرد تنها، از زبان خانمی روایت می شود که در قبرستان بقیع قم، خبیر را شناخته است و با رفت وآمدی که بر مزار بی بی اش داشته، پی به شخصیت ارزشمند خبیر و زندگی پرفراز و نشیبش بردهاست. رازی که نویسنده قدم به قدم در صفحات کتاب از زندگی خبیر برایمان روشن می کند، طعم گسی دارد. طعمی که شاید به این زودی ها از یادمان نرود. خبیر در دورانی از زندگی خود علاقه مند و شیفته «حاج آقا فخر تهرانی» می شود، جوان متمولی که یک شبه ره صد ساله را می پیماد و عارف بالله می شود. نام اصلی آقافخر «سیدذبیح الله قوامی» است، ولی با نام «حاج آقا فخر تهرانی» شناخته شده تر است. پس از وفات آقا فخر، «آیت الله سیدمحمدرضا بهاء الدینی» درباره ی ایشان فرمودند: «آقا فخر «سلمان زمان» بود.» خبیر بعد از فوت آقا فخر، به واسطه ی علاقه ای که به ایشان داشته، به قم می رود و متولی امامزاده جمال غریب می شود که در نزدیکی مسجد مقدس جمکران و در ورودی قبرستان بقیع است، آرامستانی که مدفن آقافخر است.
خبیر داستان مرد تنها، نماد مردانی است که در طریق عشق، از معشوق زمینی
دل بُریدند و قلب را خانه ی معشوق الهی کردند، نه تنها خبیر و آقا فخر بلکه، مهدی پسر خبیر نیز، قدم در وادی عشقی می گذارد که او را در آخرین لحظه به خدا نزدیک می کند.
ابراهیمی شهرآباد، با قلم روانی که دارد سرگذشت خبیر را با فصلی از زمان حال آغاز می کند و سپس در جریان قصه، ما با خبیر و گذشته او هم آشنا می شویم. نثر روان و ساده کتاب به مخاطب کمک می کند با داستان همراه شود و راز زندگی خبیر را بفهمد. طرح جلد کتاب، انگشتری است رها شده میان ماسه های روان. هم این انگشتر، تکه ای از زندگی خبیر است، هم آن ماسه ها، جایی در سرگذشت این پیرمرد خوش صحبت دارد.
صدوهفتادوشش صفحه روان در انتظار خوانندهاست نه حجم کمش، مخاطب را نصفه و نیمه رها می کند و نه آن قدری زیاد است که ملال بیاورد. درست به قاعده زندگی آقا خبیر که خبرهای زیادی در زندگی اش پیچیده و ما نشسته ایم پای خواندنشان.
📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور
در کانال داستانکده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
#داستان
عطر بهارنارنج (۶)
مرضیه ولی حصاری
خیلی زود امیر و مریم از راز نامه سردرآورده و به عشق ماهچهره پی می برند و حالا پدر ماهچهره ی داستان ما می خواهد صفورا، دختر آقا حشمت؛ خادم خانه و دوست ماهچهره را به عقد آقا رضی که پیر و صاحب زن و فرزند است دربیاورد که با اعتراض ماهچهره مواجه می شود...
و اینک ادامه داستان...
📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور
در کانال داستانکده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh