کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆👤 👤🕶👤🕶👤🕶👤🕶👤🕶 📚عاکف 📝امنیتی_گاندویی_مستند داستانی 👈جلد اول (سری اول) ✍ قسمت ۸۷ و ۸۸ وارد فرود
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆👤
👤🕶👤🕶👤🕶👤🕶👤🕶
📚عاکف
📝امنیتی_گاندویی_مستند داستانی
👈جلد اول (سری اول)
✍ قسمت ۸۹ و ۹۰
_استاد، نگران هیچچی نباش. شما داری محافظت میشی. فقط حواست باشه گاف ندی. ضمنا نخواه که از ترس بپیچونی و بیفتی توی دام دشمن. من بهت بازم قول میدم که مشکلی برای تو و خونوادت پیش نیاد و امنیت جانیتون کاملا تامین شده هست. فقط هروقت خواستی خبری رو بهم بدی از این به بعد با این موبایلی که من بهت میدم الان، با ما تماس میگیری. این موبایل تا آخر این پروژه دستت میمونه. این موبایلتم زمانی که جلسه میری نمیبری. زمانی که با متی والوک دیدار داری نمیبری. توی خونه یه جای
امن میزاری. فقط ما بهت زنگ میزنیم و تو هم باهاش خبرای جدید میدی بهمون.
اومدم پایین ،
و دیدم بچه ها توی پوشش سیب زمینی فروش و پیاز فروش توی کوچه و خیابون منتهی به خونه استاد ایرانی مستقرن.
رفتم اداره ،
اسم چهارتایی رو که استاد ایرانی داده بود، دادم به عاصف عبدالزهرا در بیاره مشخصاتشون و سِمَتِشون و.
نیم ساعت بعد عاصف اومد دفترم.
گفت:
_یکیشون توی #سازمان_انرژی_اتمی هست و سه تا دیگه هم از# متخصصینی هستند که در #پروژههای_هستهای و #صنعتی و بخصوص #نظامی مشغول فعالیتن.
+عاصف، میدونی که باید چیکار کنیم.
_آره حفاظت باید بشن.
+آ ماشاءالله. میری اقدامات لازم رو انجام میدی و نامه میزنی سپاه انصار و درخواست فوری و حیاتی و فوقمحرمانه میکنی برای این افراد که نفری یه محافظ بهشون بدن با راننده. مخصوص این چهارنفر. بعدشم بچههای خودمون،... عاصف ببین چی میگم،.. بازم دارم تاکید میکنم بچههای خودمون، دورادور باید از خونه و جان اینها محافظت کنند. کاری به دیگران نداریم. ما کارمون جداست. یاعلی بلند شو برو ببینم چیکار میکنی.خبرشم
بهم بده.
عاصف رفت ،
و منم بی سیم زدم به نیروهای مستقر نزدیک خونه استاد ایرانی ..
که گفتند وضعیت مثبته و چیز مشکوکی ملاحظه نشده تا الآن و رفت و آمدها کاملا عادیه.
بچه های مستقر در حوالی هتل متی هم اعلام وضعیت کردند که خداروشکر همه چیز عادی بود و رفت و آمد مشکوکی توی هتل نبود.
منم رفتم خونه و بی سیمم بردم و با بچه ها در ارتباط بودم از خونه. فردا صبح اول وقت اومدم اداره.
ساعت ۹ صبح داشتم چای میخوردم ،
توی دفترم قدم میزدم. و به امور کشور فکرمیکردم،
که تلفن زنگ خورد و بهم خبر دادند :
_استاد ایرانی کارتون داره.
گفتم :_وصلش کنید.
سلام علیکی کردیم و گفت:
_متی زنگ زده قرار هست امروز همدیگرو ببینیم.
گفتم :_کجا.
گفت :_توی خیابون ولیعصر ساعت ۱۲.
گفتم :_نگران نباش.
فوری تیم رهگیری رو آماده باش دادم و گفتم :
_حوالی ۱۲ قرار هست دوتا موردمون هم دیگرو ببینن. روی پل هوایی محلِ قرار، یه خانم مستقر باشه..
اسم چندتا مکان و آوردم و گفتم :
_مستقر باشید و زیر نظر بگیریدشون.
سه ساعتی مونده بود،
و همه چیز آماده قرار اونها بود.دیدم در اتاقم و میزنن. دکمه رو زدم و در باز شد.
دیدم مسئول دفترمه که میگه :
_مسئول دفتر حاج آقای....زنگ زدند و گفتند یه جلسه تشکیل دادند و شما باید توی این جلسه حضور داشته باشید.ظاهرا تأکید داشتند.
بهش گفتم: _باشه میرم.
فورا رفتم طبقه پنجم و رفتم توی اتاق حاج آقای...!! دیدم فقط خودش هست.
تا دید من و گفت :
_تعجب نکن پسرم. بشین.
نشستم و بعد احوالپرسی گفت:
_شرایط پیرامون این پرونده چطور پیش میره.؟
+حقیقتش حاج آقا هیچ مشکلی برای دستگیریش وجود نداره منتهی ما میخوایم ببینیم بازم روی چه موردی
میخوان کار کنند.
_آقا عاکف ، امروز صبح پرونده رو مسئول دفترم بهم داد و مطالعه کردم دوباره. نظر کارشناسای شورای عالی امنیت ملی این بود که این شخص فورا دستگیر بشه.
بهش گفتم :
_الآن توی این وضعیت حاج آقا !!!! بزارید ما به شاه ماهی برسیم. آخه امکان داره استیو لوگانو بیاد ایران. ما میخوایم به اون برسیم. اینجوری میتونیم از آمریکایی ها هم امتیاز بگیریم. برگ برندههای بیشتری هم اینطوری داریم و میتونیم، رو کنیم. میتونیم توی مذاکرات به تیم هسته ای هم کمک کنیم با این امتیازات.
_دستمون به شاه ماهی نمیرسه....
#ادامه_دارد...
#خیمه_گاه_ولایت
✍🏻: مرتضی مهدوی
📌ارسال 100٪ با نام نویسنده و ذکر صلوات برای امام زمان و نائبش
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆👤🕶