eitaa logo
دست نوشته های یک روانشناس
542 دنبال‌کننده
86 عکس
49 ویدیو
14 فایل
دکتر زهرا وافر نویسنده،روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه دانش‌آموخته دانشگاه تهران و علامه‌طباطبایی رتبه برتر کنکور درمان وسواس،افسردگی، اضطراب و پانیک شماره پروانه:7861 آیدی منشی جهت دریافت نوبت مشاوره حضوری و غیرحضوری: @ashena_64 اینستاگرام: _zahra_vafer
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 بازداری 🖋️ زهرا وافر سال‌ها پیش که در بیمارستان کارورزی‌ام را می گذراندم، یکی از بیماران ماجرایی را تعریف کرد که شاید برای اکثر افراد خنده‌دار باشد اما برای من بسیار معنادار و در عین حال غم‌انگیز بود. بیمار، مبتلا به اختلال دوقطبی بود و اگر با روانشناسی آشنا باشید، می دانید که افراد مبتلا، در دوره مانیا، قدرت «بازداری» خود را از دست می دهند. این بنده خدا سالها در دلش کسی را دوست داشت اما به هر حال این عشق را از همه و به خصوص معشوق پنهان نگه داشته بود. تا اینکه ناگهان به اولین دوره مانیا دچار می شود... و یک شب، نیمه های شب، به شکل غیر منتظره ای گوشی را بر می‌دارد و شروع می کند به پیام های عاشقانه فرستادن و ابراز عشق به معشوق از همه جا بی‌خبر و تا صبح حدود چهل پیام به شدت عاشقانه ارسال می کند... حالِ معشوق را تصور کنید که صبح از خواب بیدار می شود، صفحه گوشی اش را باز می کند و با این حجم از پیام های عاشقانه از طرف کسی که اصلا فکرش را هم نمی کرده مواجه می شود... چند سال بعد مدل وارونه همین را از یکی از مراجعینم در کلینیک شنیدم، زنی سنتی که همیشه تلاش می کرد به همسرش احترام بگذارد و همسری سازگار و مطیع باشد، وقتی به شکل ناگهانی دچار یک دوره مانیا شد، آنچنان خشم و نفرتی نسبت به همسرش ابراز کرد که حتی برای خودش هم باورکردنی نبود... و من آن روزها به مفهوم «بازداری» فکر کردم... به اینکه اگر همه‌ ما انسانها در ماه یا حتی در سال، مثل افراد مبتلا به مانیا چند روز این قدرت بازداری را از دست بدهیم، چه کارها که نمی کنیم... چه قدر عشق، نفرت، خشم، غم، تمایلات ممنوعه و... ابراز می کنیم؟ ناگهان تمام درونیات، تمام اسراری که در اعماق سینه‌مان جا داده ایم و باصرف انرژی روانی بسیار از دیگران پنهان نگه داشته ایم، بیرون می پاشد... شاید این ماجرا فیلم فایت‌‌ کلاب و شخصیت تیلور دردن را تداعی کند که تلاش می کرد تمام بازداری‌ها و سرکوبی هایی که حاصل تمدن و زندگی متمدنانه هستند را حذف کند تا انسانها «واقعا زندگی کنند» اما نتیجه، یک آشوب پرآسیب بود... درست مثل نتیجه‌ کارهای غیرمنتظره‌ای که بیماران داستان ما انجام داده بودند... ✅ کانال دست نوشته های یک روانشناس 👇 @dastneveshtehapsy
🌺🍃🍃💞💞🍃🍃🌺 سوال شما: آیا وسواس عملی درمان میشود؟ برای درمان از کجا باید شروع کرد؟ شخص وسواس برای درمان باید به روانشناس مراجعه کند یا مشاور مذهبی؟ پاسخ خانم دکتر وافر روان‌درمانگر و مشاور بالینی👇👇👇
وسواس. دکتر وافر.mp3
3.98M
خانم دکتر وافر روان‌درمانگر و مشاور بالینی دوستان‌تون رو به جمع‌مون دعوت کنید: @Rayan_Clinic_Qom @dastneveshtehapsy
🌻آشنایی با انواع سبک های ارتباطی🌻 💠١- منفعل ها: این افراد در برابر رفتارهای غیرقابل‌قبول صبوری می‌کنند؛ اما وقتی از آستانه تحمل خود عبور کنند، اصولا رفتارهای انفجاری از خود بروز می‌دهند. البته متأسفانه میزان خشم‌ آنها با اتفاقی که افتاده توازنی ندارد و بنابراین، بعد از انفجارشان، احتمالا احساس شرم و احساس گناه و گيجي می‌کنند و دوباره به حالت منفعل خود بازمی‌گردند. 💠٢- پرخاشگرها: سبک ارتباطی پرخاشگر (Aggressive Communication) نقطه مقابل سبک منفعلانه است. کسانی که در محل کار، خانه یا در میان دوستانشان از این سبک ارتباطی استفاده می‌کنند تمایل دارند بر بحث‌ها مسلط باشند. آنها شنونده خوبی نیستند، به دیگران مدام دستور می‌دهند و سوالات گستاخانه‌ای می‌پرسند. در واقع، آنها خودمحورند و تمام دغدغه‌شان درباره خودشان است. آنها عواطف و احساسات خود را به‌گونه‌ای ابراز می‌کنند و چنان مدافع خواسته‌های خود هستند که باعث تجاوز به حقوق دیگران می‌شود. سبک ارتباطی پرخاشگر در رفتار یا گفتار (یا هر دو) توهین‌آمیز است. در جایگاه اختیارات، بیشتر از اینکه رهبر باشند رئیس‌اند. 💠٣- منفعل ـ پرخاشگرها: افرادی که سبک ارتباطی منفعلانه ـ پرخاشگر (Passive-aggressive Communication) دارند در ظاهر منفعل‌اند؛ اما خشم و رنجشی را که حمل می‌کنند با به روش‌های غیرمستقیم یا در پشت‌صحنه بروز می‌دهند. افرادی که در این سبک رفتار می‌کنند خود را بدون قدرت، گرفتار و آزرده درمی‌یابند. در واقع، آنها خود را از رویارویی مستقیم با آنچه آزارشان داده عاجز می‌دانند. در عوض خشم خود را با کوچک‌کردن (در واقعیت یا در تجسم خود) عاملی که باعث کینه‌شان شده بروز می‌دهند. 💠٤- جرأتمند (قاطع ها): سبک ارتباطی قاطع (Assertive Communication) کمک می‌کند خود را به‌روشی سالم و مؤثر ابراز کنید و از حق خود محکم دفاع کنید، بدون اینکه به حقوق دیگران تجاوز کنید. این سبک از گفت‌وگویی باز و صادقانه حمایت می‌کند که در عین حال، نیازهای طرف مقابل را هم در نظر می‌گیرد. افرادی که این سبک را در پیش می‌گیرند، برای خودشان، زمانشان، احساسات، روح و بدنشان ارزش قائل‌اند و برای حفظ این ارزش ایستادگی می‌کنند. قاطعیت باعث می‌شود از خودمان مراقبت کنیم. ✅کانال دست نوشته های یک روانشناس 👇 @dastneveshtehapsy
🌾 گاهی فرد در برابر پاسخ‌هایی که از عالم هستی و از عالم معنوی به او می‌رسد، مقاومت می‌کند؛ زیرا آن پاسخ‌ها با میل درونی او مغایرت دارند. اما باید به یاد داشته باشیم که مقصودِ هستی نشان دادن راهکارها و مسیرها و حقیقت به ماست؛ و نه تایید امیال و خواسته‌هایمان!! آری پذیرش پیامی دور از انتظار دشوار است، اما شاید همان پاسخی باشد که باید دریافت کنیم... ✅کانال دست نوشته های یک روانشناس 👇 @dastneveshtehapsy
سبزه نارنجی که در سال ۹۸، در اوج روزهای کرونا و اضطراب، با «امید» خریدم، آن قدر دوام آورد که سال ۱۴۰٣ را هم تجربه کند... در تلاطم روزگار، بسیاری‌شان خشکیدند و از بین رفتند، اما این چند تا، همچنان سرسختانه و پرامید به رشد خود ادامه می دهند، شاید شبیه خودم... و خدا را شکر که باز هم فرصت رشد و حیات را به ما ارزانی داشت، و این چیز کمی نیست... من بی تو دمی قرار نتوانم کرد احسان تو را شمار نتوانم کرد گر بر تن من زبان شود هر مویی یک شکر تو از هزار نتوانم کرد امیدوارم سال جدید، سالی سرشار از سلامتی، خیر، برکت، آرامش و شادی برای تمام مردم دنیا باشد🌹 سال نو مبارک دوستان 🌷 زهرا وافر کانال دست نوشته های یک روانشناس 👇 @dastneveshtehapsy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خودشناسی و مهرورزی، خلاصه وظیفه انسان بر روی کره خاک... کانال دست نوشته های یک روانشناس 👇 @dastneveshtehapsy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معرفی کتاب داستان‌های یک روانشناس به قلم زهرا وافر در برنامه حال خوب شبکه سلامت. کانال دست نوشته های یک روانشناس 👇 @dastneveshtehapsy
💠 مار و پله 🖋️ زهرا وافر بچه که بودم، دوستم یه بازی مار و پله داشت که خیلی جالب بود. درست یه خونه مونده به خونه نهایی، یه مار خیلییی بلند بود که دمش خونه اول بازی بود. یعنی اگه نیشت میزد یهو از خونه یکی مونده به آخر پرت میشدی به خونه اول! چند بار پیش اومده بود که تو بازی‌هامون، وقتی یه نفر از این مار بزرگ نیش می خورد و می رفت خونه اول، اون قدر اعصابش خرد میشد که دیگه بی خیال بازی میشد. می گفت دیگه حوصله اش رو ندارم یا من دیگه تو بازی نیستم. این مار بدجنس من رو هم یه بار نیش زد. اولش خواستم بی خیال بازی بشم اما بعد دیدم تو خونه دوم بازی، یه نردبان خیلییی بلند هست که تو رو می بره به دو خونه مونده به خونه نهایی. با خودم گفتم شايد شانس بیارم و تاس یک بیاره و این طوری دوباره برگردم نزدیک خونه آخر. که البته شانس آوردم و همین اتفاق افتاد... چند روز پیش داشتم با خودم فکر می کردم باید برای بچه هام یه بازی مار و پله بخرم، باید هرازگاهی باهاشون مار و پله بازی کنم و در خلال بازی بهشون بگم بچه ها... این بازی شبیه ترین بازی دنیا به زندگی واقعیه... مبادا اگه مار نیشتون زد و پرت شدید عقب ناامید بشید! حتی اگه درست تو یه قدمی هدفتون، یه مار بدجنس شما رو برگردوند به خونه اول، بی خیال بازی نشید، شاید درست چند خونه جلوتر، یه نردبان بلند در انتظارتون باشه، شاید حتی اون نردبان شما رو از جایی که قبلا بودید هم بالاتر ببره... باید بهشون بگم که کل فرایند زندگی مثل یه مار و پله بزرگه... مبادا نیش مارها خسته تون کنه، مبادا بی خیال مسیر بشید... دیر یا زود، توی یکی از مرحله هایی که پیش روتون هست یه نردبان بلند جلوی پاتون سبز میشه... باید بهشون بگم بازنده اونی نیست که نیش خورده و پرت شده عقب، بازنده واقعی اونیه که بی خیال بازی شده.... 🌻کانال دست نوشته های یک روانشناس 👇 @dastneveshtehapsy
💠 حرم، قلب شهر ماست 🖋️ زهرا وافر برای منی که در یکی از سردترین شهرها ریشه داشتم،برای منی که در یک کلبه چوبی، وسط جایی درست شبیه به یک جنگل، زبان باز کرده و اولین کلمات زندگی ام را با لهجه غلیظ شمالی ادا کرده بودم، حکم تبعیدگاه را داشت، حکم ماداگاسکار! در واقع تمام روزهای بی شماری که در قم زیسته ام، با این امید بوده است که بالاخره روزی از این سرزمین کویری با آب شور و آفتاب هلاک کننده، هجرت می کنم به سرزمینی باصفاتر و خوش آب و هواتر؛ و البته تا به حال چندین و چند بار هم از قم هجرت کرده ام و بعد دوباره بازگشته ام به قم. قسمت عجیب ماجرا دقیقا همین جاست، که هر بار از قم دور شدم، درست مثل بچه هایی که دلبستگی ناایمن دارند، مثل دوسوگراها، خیلی زود بی قرار و دلتنگ قم شده ام. مثل مجنونی که به سمت لیلی می شتابد، خودم را رسانده ام به قم و پرتاب شده ام در آغوش داغ و تفتیده اش. در قم چیزی بود شبیه به سرنوشت ، که انگار گریزی از آن نبود. قم تراژدی زندگی من بود که مدام می گریختم از آن وبعد دوباره پناه می بردم به او؛ که از جغرافیایش بی زار و روحش را سخت عاشق بودم، و روح قم برای من در آن حرمی خلاصه می شد که انگار قلب تپنده شهر بود. و حرم فقط جایی نبود که ما زیارت نامه خوانده باشیم در آن ، حرم جایی بود که ما در آن قد کشیده بودیم، بزرگ شده بودیم. چه روزهایی که در کودکی، در حیاط حرم، در کنار حوض های بزرگش شادمانه دویده و بازی کرده بودیم، چه روزهایی که غم در دلمان سنگینی می کرد و بعد از درد دل با این خانم، سبک شده بودیم، چه روزهایی که در این حرم درس خوانده بودیم، مباحثه کرده بودیم، و حتی قرارهای دوستانه گذاشته بودیم، لطیفه گفته و خندیده بودیم، درد دل کرده و گریسته بودیم،و حتی گاهی، دور از چشم خدام غذا خورده بودیم! ما دراین حرم که حتی از خانه هایمان امن تر بود ودر کنار بانویی که از اعضای خانواده هایمان صمیمی تر بود، زندگی کرده بودیم... . هرچند فقط کافی است چند دقیقه ای آفتاب تیز قم مستقیم بر مغز پر سوالم بتابد تا سردرد وحشتناک میگرنی ام عود کند و بعد به خودم ناسزا بگویم که چرا از این شهر فرار نمی کنم؟ اما درست درهمان لحظه است که به یاد می آورم به هر کجای دنیا که بروم، قم با من است، در درون من، تکه ای از روح و گوشه ای از جان من است که اصلا و ابدا جدا شدنی و فراموش کردنی نیست. کوچه در کوچه قم دیار من است، هر چند که شهر ایل و تبار من نیست... 🌻کانال دست نوشته های یک روانشناس 👇 @dastneveshtehapsy
من مشاغل متفاوتی را تاکنون تجربه کرده ام. نویسندگی، ترجمه، روان درمانی، تدریس، تحقیق، خانه داری و «مادری».  در میان تمام مشاغلی که تاکنون تجربه کرده ام، «مادر بودن» را از همه سخت‌تر، مهم‌تر و حساس‌تر می دانم. مادر بودن یک شغل تمام وقت و بدون بازنشستگی است. من مادر سه فرزند هستم و رنج ها، نگرانی ها و مسئولیت های سخت مادران را با تمام وجود تجربه کرده ام. نوشتن چنین کتابی سالها دغدغۀ من بود، کتابی که در درجۀ اول یک راهنمای کامل و یک تذکر همیشگی برای «خودم» باشد و در درجۀ بعد، برای مادران دغدغه‌مندی مثل خودم. خدا را شکر می کنم که این توفیق حاصل شد و توانستم عصارۀ سالها مطالعه و تجربه ام را در قالب این کتاب، به خوانندگان عزیز پیشکش نمایم. اگرچه عنوان این کتاب است و مادران مخاطبان اصلی این کتاب هستند، اما بسیاری از مطالبی که در این کتاب مطرح شده، برای پدرها نیز مفید و کاربردی است، به ویژه پدرهایی که آن قدر «وقت» و «احساس مسئولیت» دارند که خود را در فرایند فرزندپروری درگیر کنند. به همین جهت، در بسیاری از بخش های کتاب، به جای مادران، «والدین» را مورد خطاب قرار داده ام. در نگارش این کتاب، تلاشم بر این بوده است که تا حد امکان، از اضافه گویی بپرهیزم و کتاب در عین کامل بودن، مختصر و کاربردی باشد. بی‌شک این کتاب نیز خالی از اشکال نیست، انتقادات، نظرات و پیشنهادات شما خوانندگان گرامی در مورد محتوای این کتاب را به دیدۀ منت پذیرا هستم. پ. ن: کتاب را می توانید در نمایشگاه کتاب، از غرفه نشر مهرستان تهیه کنید. کانال دست نوشته های یک روانشناس 👇 @dastneveshtehapsy
27.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠برنامه حال خوب شبکه سلامت مهمان: زهرا وافر (نویسنده و روانشناس) قسمت اول کانال دست نوشته های یک روانشناس 👇 @dastneveshtehapsy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠برنامه حال خوب شبکه سلامت مهمان: زهرا وافر (نویسنده و روانشناس) قسمت دوم کانال دست نوشته های یک روانشناس 👇 @dastneveshtehapsy
به لطف خدا، امروز در ششمین همایش پزشکی روان تنی در ایران، زهرا وافر برای ترجمه کتاب «درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای اختلالات خوردن» برنده «جایزه بیتا» شد. کانال دست نوشته های یک روانشناس 👇 @dastneveshtehapsy
انسان با جنگ چیزی به دست نمی آورد... @dastneveshtehapsy
شهید چمران پیش از شهادت، این چنین برای همسرش - غاده- دعا کرده بود: خدایا! من از تو یک چیز می خواهم، با همه اخلاصم، که محافظ غاده باش و در خلأ تنهایش نگذار! من می خواهم که بعد از مرگ او را ببینم در پرواز. خدایا! می خواهم غاده بعد از من متوقف نشود و می خواهم به من فکر کند، مثل گلی زیبا که در راه زندگی و کمال پیدا کرد و او باید در این راه بالا و بالاتر برود. می خواهم غاده به من فکر کند، مثل یک شمع مسکین و کوچک که سوخت در تاریکی تا مرد و او از نورش بهره برد برای مدتی بس کوتاه. می خواهم او به من فکر کند، مثل یک نسیم که از آسمانِ روح آمد و در گوشش کلمه عشق گفت و رفت به سمت کلمه بی نهایت... پ. ن: به مناسبت 31 خرداد، سالروز شهادت کانال دست نوشته های یک روانشناس 👇 @dastneveshtehapsy
به تازگی مطالعه این کتاب را به پایان رساندم و به نظرم بهترين کتابی بود که در ده سال اخیر مطالعه کردم. ترجمه عنوان کتاب «اختلالات شخصیت در زندگی مدرن» است و بسیار افسوس خوردم که چرا ترجمه این کتاب در ایران موجود نیست. با مطالعه این کتاب به درکی بسیار عمیق تر از اختلالات شخصیت رسیدم و قدرتم در تشخیص واریانت‌های متفاوت هر اختلال شخصیت چند برابر شد... اگر فرصت داشتم، حتما کتاب را برای استفاده روانشناسان و دانشجویان روانشناسی ترجمه می کردم، اما حجم کتاب زیاد (627 صفحه) و وقت من اندک است. ولی این ایده در ذهنم شکل گرفت که یک کارگاه صوتی آفلاین به همراه پاورپوینت نکات مهم از محتوای این کتاب برگزار کنم، و همزمان نسخه انگلیسی را هم در اختیار شرکت کنندگان در کارگاه قرار دهم و البته یک گروه پرسش و پاسخ از محتوای کارگاه هم ایجاد کنم. ارادتمند شما دکتر زهرا وافر ✅ کانال دست‌نوشته‌های یک روانشناس 👇 @dastneveshtehapsy
💠 نمایش‌گری 🖋️ زهرا وافر چند روز پیش در فضای مجازی خواندم که فلان زوج عاشقی که از طريق فلان برنامه معروف شده بودند از هم طلاق گرفته اند. خبر تلخی بود اما راستش من همیشه به هر چیزی که به «نمایش» در می آید شک دارم. نه اینکه بخواهم بگویم دروغ یا فریب است، هرگز! بلکه اولین سوالی که از خودم می پرسم این است که «انگیزه» فرد از به نمایش در آوردن چنین چیزی - عشق یا هر چیز دیگر- در تلوزیون یا سایر رسانه های جمعی چیست؟ آدمی که یک رابطه عاشقانه عمیق، درست و از همه مهمتر «امن» را تجربه می کند، چه نیازی برای جار زدن و به نمایش در آوردن آن دارد؟ درست همان طور که آدم چشم و دل سیر انگیزه ای برای به نمایش درآوردن دارایی های خود ندارد... چه کسانی عطشی سیری ناپذیر برای نمایش دارایی های خود دارند؟ آدمهایی که طعم «حسرت» و «محرومیت» را چشیده اند، آدم های به اصطلاح «تازه به دوران رسیده». این «نمایش‌گری» کنار هر چیز دیگری که باشد، برای من شک برانگیز و غیر قابل اعتماد می شود، خواه «ایمان» یا «علم» یا هرچیز دیگر. یک مومن واقعی برای اثبات ایمانش به دیگران، انگیزه ای ندارد، درست همان طور که یک روانشناس واقعی و باسواد و یا یک پزشک خبره ، برای اثبات تخصص و علم خود نیازی به نمایشگری و شوآف و تبلیغات و ادمین و کانال و پیج چند صد هزارتایی ندارد... که به قول : مشک آن است که ببوید، نه آنکه عطار بگوید‌‌‌‌‌‌. دانا چو طبلهٔ عطار است؛ خاموش و هنرنمای و نادان خود طبل غازی؛ بلند آواز و میان تهی... ✅کانال دست‌نوشته‌های یک روانشناس 👇 @dastneveshtehapsy
مژده ❗️❗️ مژده ❗️ ❗️ کارگاه آفلاین «اختلالات شخصیت در زندگی مدرن» ✅ آشنایی با انواع بهنجار تا نابهنجار هر نوع شخصیت ✅ آشنایی با واریانتهای متفاوت هر اختلال شخصیت ✅ اتیولوژی هر اختلال از منظر رویکردهای متفاوت ✅ از بهترین کارگاه های موجود برای رسیدن به آشنایی عمیق و قدرت تشخیص دقیق در زمینه اختلالات شخصیت 💠 حدود 12 ساعت آموزش محض (آفلاین) 💠 گروه پرسش و پاسخ 💠 صوت کارگاه، پاورپوینت و فایل pdf کتاب به زبان اصلی در اختیار شرکت کنندگان قرار خواهد گرفت ⬅️ مناسب برای روانشناسان، روانپزشک ها، مشاوران، دانشجویان روانشناسی، مشاوره و حرف یاورانه ای ✔️ مدرس: دکتر زهرا وافر (روانشناس بالینی، نویسنده، مترجم و مدرس دانشگاه) ‼️گروه پرسش و پاسخ هزینه ثبت نام: 300 هزار تومان ✴️ جهت ثبت نام به آیدی منشی در ایتا یا تلگرام پیام دهید 👇 @ashena_64 🌸 به افراد علاقه‌مند اطلاع رسانی بفرمایید 🙏 ✅ کانال دست‌نوشته‌های یک روانشناس 👇 @dastneveshtehapsy
دست نوشته های یک روانشناس
مژده ❗️❗️ مژده ❗️ ❗️ کارگاه آفلاین «اختلالات شخصیت در زندگی مدرن» ✅ آشنایی با انواع بهنجار تا نا
دوستان توجه داشته باشید که گروه پرسش و پاسخ به گونه ای هست که نام افرادی که سوال می پرسند مشخص نمیشه. در نتیجه بدون خجالت هر سوالی که داشتید بپرسید 😊
💠 یورقان 🖋️ زهرا وافر یورقان را اگر بخواهم تعریف کنم برایتان، یک جور لحاف ترکی است. لحافی که زن های آذری با پشم درست می کنند، رویش را پارچه های زیبا می کشند و با پولک یا مروارید تزئین می کنند. قدیم در شهرهای آذری زبان رسم بود برای جهیزیه عروس یا داماد، حتما یورقان درست می کردند. اصلا به محض اینکه دختر یا پسری ازدواج می کرد، همه در فکر درست کردن یورقان بودند برایش. هنوز هم در بعضی شهرستان ها و روستاها، این رسم زیبا وجود دارد. بچه که بودم ما هم در خانه مان یک یورقان داشتیم که احتمالا جهاز پدرم بود و من در تمام دوران کودکی آرزو داشتم که یورقان برای من باشد، اما نبود، چون یورقان برای بزرگتر خانواده بود. یورقان را دوست داشتم چون آن چنان تو را گرم می کرد که حتی اگر در سردترین شب های کوهستانی آذربایجان به آن پناه می بردی ، از سوز سرما کاملا در امان بودی. از یک جایی به بعد در خاطرات کودکی ام، یورقان دیگر نبود. از آنجا که مادرم هرچند وقت یک بار وسایل قدیمی خانه را به شکل انتحاری معدوم می کرد تا چیزهای مدرن و امروزی را جایگزینشان کند، یک روز هم یورقان به چنین سرنوشتی دچار شد و «پتوی گلبافت» جای آن را گرفت. پتویی که هیچ زنی با دست های ظریفش آن را نساخته بود، هیچ زنی با عشق رویش پولک و مروارید ندوخته و هنگام درست کردنش آوازهای شیرین آذری نخوانده بود. پتوی پرپری به درد نخور که وقتی در شب های سرد زمستان روی خودت می کشیدی، سوز سرما از همه جا به بدنت می خورد و باید تا صبح می لرزدیدی... . سال ها گذشت تا اینکه چند وقت پیش در خانه یکی از بستگان یک یورقان دیدم، و خدا می داند چه حس شیرینی به من دست داد. دوست داشتمش که گرم بود و صمیمی، از جنس خودم و تاریخچه ام، دوست داشتم دوباره برگردد به خانه ما، به جای همه وسایلی که خانه مان را تصاحب کرده اند در حالی که از جنس ما نیستند... . کانال دست نوشته های یک روانشناس 👇 @dastneveshtehapsy
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠برشی از بحث خودشیفتگی 🌸از کارگاه "اختلالات شخصیت در زندگی مدرن" 🗣️مدرس: دکتر زهرا وافر ✅کانال دست‌نوشته‌های یک روانشناس 👇 @dastneveshtehapsy
اختلالات شخصیت در زندگی مدرن.pdf
2.09M
پاورپوینت کارگاه به شکل خلاصه و کلیدواژه. برای دوستانی که خواسته بودند بیشتر با محتوای کارگاه آشنا شوند. لطفا برای کسی ارسال نکنید🙏