eitaa logo
دستیار محقق
187 دنبال‌کننده
79 عکس
4 ویدیو
125 فایل
برگرفته شده از مجموعه اثار و دوره های استاد شیخ عبدالحمید #واسطی #مبانی #نگرش‌سیستمی #شبکه‌هستی #روش‌تحقیق #نقشه‌راه #شبکه‌مسائل #شبکه‌نیاز #پارادایم #الگوریتم‌اجتهاد #نفوذ‌به‌موضوع #تدریس_اثربخش @salam_1001
مشاهده در ایتا
دانلود
۱.فرمول تغییر را مناسب با مفهوم موردنظر تکمیل کن. (فرمول تغییر عبارتست از: تغییر در……..از………..به…………با…………برای…………………؛ یعنی: تغییر در چه ماده‌ای؟ از چه صورتِ موجودی؟ به چه صورتِ مطلوبی؟ با ایجاد چه زمینه، ابزار و لوازمی؟ برای تحقق چه هدفی؟) ۲.معادلة حرکت را مناسب با مفهوم موردنظر تکمیل کن. (معادلة حرکت عبارتست از: حرکتِ در ………….. از ………………. به ………………… در مراحلِ ……………………. با کمیت ……….. و کیفیت………………………… در زمان………………… درمکان ………………………. در ارتباط با ………………….که توسط علتِ ………………………… شروع شده و توسط علتِ …………………………… ادامه یافته است ، و نقطه اوج آن ……. ……… …… ….. ….است تا به…………………………………برسد؛ یعنی: حرکت در چه ماده‌ای، از چه نقطه شروعی؟ به چه نقطه پایانی؟ با عبور از چه مراحلی؟ با چه کمیت و کیفیت و زمان و مکان و وضعیت و جهتی؟ توسط چه علت فاعلی؟ و علت مبقیه‌ای؟ با حداکثر چه سقف قابلیت و مرکز ثقلی؟به چه علت غائی‌ای؟) قاعدة «ذوات الاسباب لاتعرف الا باسبابها» دلالت بر ضرورت اتخاذ علل اربع در تعریف موضوع و کشف حقیقت مورد نظر دارد. [۲۶] الگوریتم تحلیل تاریخ [۲۷] الگوریتم تحلیل میان‌رشته‌ای هر مفهومی در هر علمی، مبتنی بر پیش فرض‌ها و اصول‌موضوعی‌ای است، پیش‌فرض‌های مفهوم مورد نظر در هر علمی را کشف کن. [۲۸] الگوریتم تحلیل تطبیقی تعبیر دیگری از مراحل فوق: قدم اول: از ابزار سه لایه نگرش راهبردراهکار شروع کن در لایه نگرش, از ابزار شش محور توضیح, از تعریف اولیه شروع کن در تعریف اولیه از ابزارتحلیل مفهومی شروع کن در تحلیل مفهومی از “مطلب ما = سوال از چیستی” در اس المطالب و قدم اول الگوریتم تعریف موضوع محور شروع کن قدم دوم: در لایه نگرش / ابزار شش محورتوضیح, به محور توصیف برو در محور توصیف, به ابزار پارادایم ها برو و پارادایم شبکه‌ای را در نظر بگیر به ابزار شبکه مسائل برو وجایگاه موضوع را در شبکه مسائل مشخص کن در محور توصیف / ابزار تحلیل مفهومی, به علل اربع برو برای دقیق سازی علل اربع به ابزار فرمول تغییر برو سپس مرحله دوم الگوریتم تعریفرا اجرا کن (با تمرکز بر مقولات عشر) نتیجه یک: تعریف توصیفانه موضوع را به عنوان نگرش اولیه + باور (در عناصر فرهنگ) + ورودی در مراحل شش گانه نگرشی دیگر + محور اول از مقاله علمی مطرح کن قدم سوم: به مراحل شش گانه کارگاه های نگرشی دیگر برو و وارد مرحله نقطه پایان بشو به مراحل برنامه ریزی برو و وارد توصیف وضعیت مطلوب بشو به مراحل آینده پژوهی برو و وارد توصیف وضعیت مطلوب بشو به ابزار عناصر ده گانه فرهنگ برو و محصول و نماد و تمایلات و ساختار و قانون مطلوب خروجی را تولید کن به محورهای یک مقاله علمی برو و فرضیه خود را تعریف کن نتیجه دو: خروجی سیستم و وضعیت مطلوب و آینده مرجح را در قالب یک فرضیه مطرح کن. قدم چهارم: به ابزار لایه ای برو و لایه راهبردسازی را انتخاب کن به ابزار مراحل برنامه ریزی برو و مرحله توصیف وضعیت موجود را انتخاب کن به ابزار مراحل شش گانه سیستم برو و مرحله نقطه شروع را انتخاب کن به الگوریتم تعریف موضوع محوربرو و ابزار تحلیل تجربی و تحلیل وجودی را انتخاب کن. به ابزار مراحل آینده پژوهی برو و مرحله کشف روندها را انتخاب کن. نتیجه سه: ورودی و نقطه شروع سیستم رابرای راهبردسازی در قالب وضعیت موجود توصیف کن ابزارهای مفهوم ساز (چیستی) ابزارهای فرآیندساز (چرایی وچگونگی) ابزارهای مدل‌ساز تعبیر دیگر از الگوریتم تبدیل موضوع به مساله: ۱.موضوع را دریافت کن. (از سیستم پایه برای تشخیص حداقل‌های لازم در موضوع استفاده کن) ۲.از ابزار نگرش ساز استفاده کن. (سبد ابزارهای نگرشی) الف: تعریف لغوی و اصطلاحی(ابزار تعریف اولیه، قدر مشترک اولیه) ب: تعیین پارادایم(زاویه دید) ۱:پارادایم تجربی(دید علوم تجربی) ۲: تفسیری(دید روانشناسانه با ابزار مصاحبه کیفی)۳: انتقادی(دید جامعه شناسانه با ابزار کیفی) ۴: شبکه ای(دید فلسفی) ج: از ابزار تعریف توصیفی (علت مادی و صوری) استفاده کن که عبارتند از: سوال از هویت و چیستی، الگوریتم تعریف تحلیل لغوی و مفهومی،علت مادی و صوری، عوارض تسعه ۳.از ابزار راهبرد ساز استفاده کن.(سبد ابزارهای راهبرد ساز) الف: فرمول تغییر(با رویکرد کلان) از و به(مقدمه راهبرد سازی)،با(راهبرد سازی البته در سطح کلان)، برای(هدف راهبردی) ب: مراحل برنامه ریزی ج: تبیین(علت فاعلی)، توجیه(غایی)،توصیه(رابطه با عمل)، تفسیر(کشف روابط) د: سازماندهی، هدایت، کنترل ه: نقطه شروع، نقطه شروع، برنامه حرکت، نقاط بحران تعبیر دیگر از الگوریتم تولید شبکه مسائل:
۱ – تفکر سیستمی را اتخاذ کن. (این موضوع دارای اجزاء ورودی ، پردازش و خروجی است . بین ورودی های سسیتم ، ارتباط صورت می گیرد . هر یک از ارتباطات ، یک مساله برای سیستم تعریف می کند . در سیستم باید ارتباطات بین اجزاء تنظیم شود . این ارتباطات بین اجزاء باید به گونه ای تنظیم شود که منجر به تولید خروجی و محصول شود.) ۲- موضوع را دریافت کن . ۳- استخراج مفهوم مرکزی و مفاهیم مرتبط با مراجعه کتابخانه‌ای ، شخصیت‌ها، همایش‌ها ، جستجو در فضای مجازی ، عناوین تحقیقات و پایان نامه ها ، محصولات رسانه‌ای و… (انجام مطالعات اسنادی و کتابخانه‌ای) ۱-۳ – مفهوم مرکزی این موضوع را بر اساس مطالعات فوق استخراج کن . ۳-۳- با فعال کردن نگاه میان رشته‌ای، مفاهیم مرتبط با مفهوم مرکزی را استخراج کن . (کلید واژه های مفهومی یا عرصه هایا حوزه های مرتبط) [منظور از نگاه ….] ۴ – نگاه میان رشته‌ای مفهومی رافعال کن. (یک مفهوم با سایر مفاهیم ارتباط دارد. دامنه ارتباطات یک مفهوم با سایر مفاهیم، هندسه مفهومی آن مفهوم را شکل می‌دهد . بر اساس هر یک از ارتباطات، یک مفهوم یا مساله جدید شکل می گیرد که حوزه بین‌رشته‌ای مفاهیم نام دارد. هندسه مفهومی= مفهوم +ارتباطات مفهوم با سایر مفاهیم + دامنه و برد ارتباطات مفهوم با سایر مفاهیم ۵ – وجوه ارتباطی بین مفاهیم را به نحو شفاف تبیین کن. ۶ – مفاهیم بین رشته‌ای حاصل از ارتباطات بین مفاهیم را ثبت کن. ۷- دامنه (تعداد مفاهیمی که این مفهوم بر روی آنها اثر می گذارد) و برد (میزان اثر گذاری بر سایر مفاهیم) ارتباطات مفهومی این مفهوم با سایر مفاهیم را مشخص کن. ۸- مفاهیم مرتبط را با رجوع به عرف نخبگانی (نویسنده گان ، پژوهشگران ، نظریه پردازان) به استقراء تام نزدیک کن . ۹ – در هر یک از حوزه های مرتبط ، موضوعات مرتبط را استخراج کن . (کلید واژه های مصداقی) ۱۰ – موضوعات را به اشتراک بگذار و موضوعات مشترک را از غیر مشترک تفکیک کن . ۱۱- موضوعات مشترک را با رجوع به عرف نخبگانی به استقراء تام نزدیک کن . ۱۲- اگر در مرحله فوق به حوزه مرتبط دیگری برخورد کردی ، به مرحله ۲ برگرد و مفاهیم مرتبط را تکمیل کن . ۱۳ – در صورت پیدا کردن مفهوم جدید و تکمیل مفاهیم ، موضوعات مرتبط با آن را استخراج کن و همین سیر را تا مرحله ۷ انجام بده . ۱۴ – موضوعات مشترک را بر اساس سیر از کل به جزء دسته بندی کن . ( از کلان ترین موضوع تا خرد ترین موضوع ) ۱۵ – موضوعات را با هر یک از مقولات عشر ، علل اربع ، رئوس ثمانیه (پاورقی۱۵)، ادات استفهام و … ضرب کن (شفاف سازی موضوعات ) و حاصل آن را بنویس . ۱۶ – مرحله ۹را تا حدی جلو برو که موضوعات برای تبدیل به مساله شدن ، به حد کافی شفاف شده باشند . ۱۷ – در هر یک از موضوعات شفاف شده ، وضعیت مطلوب را تبیین و ترسیم کن . (وضعیتی که برای رسیدن به هدف لازم است.) ۱۸ – در هر یک از موضوعات شفاف شده ،وضعیت موجود را ارزیابی و شفاف کن . (آسیب شناسی وضعیت موجود) ۱۹ – در هر یک از موضوعات شفاف شده ،تفاوت وضعیت موجود با وضعیت مطلوب را محاسبه کن. (کمیت = مقدار و اندازه تفاوت) و کیفیت ( صفت مفقوده وضع موجود که بادارا بودن آن ، به وضعیت مطلوب ارتقاء می یابد ) تفاوت را بدست بیاور. ۲۰ – بر اساس محاسبه تفاوت وضعیت موجود با وضعیت مطلوب ، آسیبی را که وضع موجود به آن مبتلا است، شناسائی کن. (علت بوجود آمدن وضعیت موجود) ۲۱ – بر اساس محاسبه تفاوت وضعیت موجود با وضعیت مطلوب و آسیبی که وضع موجود به آن مبتلا است، نقص وضع موجود که علت تحقق آسیب در وضعیت موجود شده است راشناسائی کن. (علت بوجود آمدن آسیب در وضعیت موجود) ۲۲- دامنه اثر گذاری علت را بررسی کن. (این علت ، عامل بروز چه مسائلی شده است؟) ۲۳- علت را در شبکه علل بررسی کن: الف – علت را هویت شناسی کن ب – علت را در بین علل جایگاه شناسی کن ( نسبت این علت با سایر علت ها ) ج – نسبت علت را با سایر علت ها بسنج ( آیا این علت خود معلول علت دیگری نیست؟ ) ۲۴ – بر اساس نقص و آسیب بوجود آمده در وضعیت موجود ، نیاز وضعیت موجود را برای حرکت به سمت وضعیت مطلوب شناسائی کن. ۲۵ – نیاز وضعیت موجود برای حرکت را در هرم نیاز ها جایگاه شناسی کن. (زمینه سازی برای پاسخ – شناسائی نحوه پاسخ) ۲۶ – نیاز بدست آمده را در قالب ” چگونگی ” در دو محور راهبردی و راهکاری به سوال تبدیل کن . (شفاف سازی ارتباط فضای موجود با زندگی) ۲۷ – نسبت نیاز به دست آمده را با سایر نیاز های بدست آمده از جهت علت و معلولی ( اثر گذاری و اثرپذیری ) بررسی کن . ۲۸ – در بررسی اثر گذاری و اثر پذیری بین نسبت های نیازها ، نسبت ها را بر اساس میزان و مقدار اثر گذاری و تخریب، دامنه اثر گذاری و تخریب ( روی چه تعداد از مسائل اثر میگذارد ) و برد اثر گذاری و تخریب ( تا کجا و کی اثر می گذارد ) بررسی کن.
۲۹ – مسائل را بر اساس سه شاخص فوق اولویت بندی و تبدیل به هرم نیاز ها کن . ( شبکه نیاز ها ) دو تصویر از روش تولید شبکه مسائل برای یک موضوع: (نمونه جدول شبکه مسائل) نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث: ۱. تحول در علوم انسانی و حرکت به سمت علوم انسانی اسلامی، نیازمند «روش تحقیق شبکه‌ای» است که در قالب شش‌محورِ فوق ارائه گردید. این مجموعه را می‌توان به صورت زیر مدل کرد: ۲. برای موضوع‌شناسی فقهی، همین مراحل باید طی شود تا بتوان حکم واقعی آن را در تمام جوانب و مقیاس‌ها کشف کرد. ۳. در علم اصول‌فقه، که تحلیلی‌ترین مباحث در آن مطرح می‌‌گردد،‌ اصولیین برای مساله‌شناسی مراحلی را طی می‌کنند که در زیر ارائه شده است: دستورالعمل تحلیل مساله براساس عملکرد اصولیین[۱] ۱. نوشتن مساله به صورت یک جمله ۲. تعیین مفاهیم و روابط و سور و نسبت‌ و جهت در جمله ۳. بررسی تمام احتمالات در تعریف مفاهیم (با چه گونه پدیده‌ای روبرو هستیم؟) ۴. تعیین رویکرد (از منظر چه علمی به این مفهوم نگاه می‌کنیم؟) ۵. تعیین جایگاه‌های احتمالی و مناسب این مساله در ساختار آن علم[۲] ۶. احتمال‌پردازی در انواع مصادیق محتمل برای این مفهوم (با جستجوی به کار رفتن مفهوم مورد نظر درکلیه حیطه‌های آن علم)[۳] ۷. احتمال‌پردازی در انواع اقسام محتمل برای مفهوم (با جستجوی به کار رفتن مفهوم مورد نظر در کلیه حیطه‌های آن علم)[۴] ۸. تعیین عامل و ملاک تحقق مصداق‌ها – مناط مفهوم(چه چیزی سبب شده است که این مفهوم در این مصداق به‌کار برود؟)[۵] ۹. دقیق‌سازی مناط و عامل و فرآیند موجود در مفهوم مورد نظر، با توجه به متناقض‌ها یا متضادهایا مترادف‌ها و مشابه‌ها[۶] ۱۰. دقیق‌سازی مناط و عامل و فرآیند موجود در مفهوم مورد نظر، با توجه به آثار و لوازم تحقق آن[۷] ۱۱. تعیین حیث مفهوم در مساله[۸] ۱۲. تعیین مبادی تصوری و تصدیقی مساله (تا محل نزاع با ما یبتنی علیه النزاع جدا شود.)[۹] ۱۳. نسبت‌سنجی میان مفهوم مورد نظر با موارد مشابه یا متضادش[۱۰] ۱۴. تعیین شرایطی که این مفهوم تغییر میکند یا از بین می‌رود[۱۱] ۱۵. تعیین تاثیراین مفهوم در مفاهیم یا پدیده‌های دیگر[۱۲] ۱۶. حدس پاسخ‌های احتمالی به این مساله (تا با دیدن برخی پاسخ‌ها، احتمال معنی سوال رد یا تاکیدشود.)[۱۳] ۱۷. بازسازی نهایی صورت مساله[۱۴] [۱] مرحوم نائیینی درفوائد الاصول [۲] مثلا در بحث اجتماع امر و نهی،‌ گفته می‌شود: هذه المساله ینبغی ان تدخل فی الملازمات العقلیه غیرالمستقله [۳] مثلا در بحث منظور از«اطلاق» ، کلیه مواردی که در علم اصول، کلمه اطلاق و مطلق به‌کار رفته است جستجوشود و مورد بررسی قرار گیرد. همینطور انواع دلالت مفهوم بررسی شود (دلالت مطابقی آن چیست؟ دلالت تضمنی آن چیست؟ دلالت التزامی آن چیست؟) [۴] مثلا در بحث اطلاق،اگر اطلاق یک مفهوم است، انواع ساختاری مفاهیم (لابشرط، بشرط لا، بشرط شیء – مفهوم سلبی یا ایجابی – مفهوم واقعی یااعتباری- …؟) – در این قسمت کلیه قیدهاو وصف‌هایی که این مفهوم گرفته است باید جستجو شود و تحلیل شود. مثلا قید مندوحه در اجتماع امر و نهی [۵] مثلا در بحث اطلاق،آیا عامل ادراک اطلاق، صرفا عقلی است یا لفظ باید دخیل باشد؟ [۶] مثلا در بحث اطلاق،بحث از تقابل اطلاق و تقیید و اینکه این تقابل عدم و ملکه است یا تضاد است؟ – همینطور فرق ساختاری جستجو شود مانند فرق باب تزاحم و تعارض با باب اجتماع امرونهی [۷] مثلا در بحث اطلاق،بحث از اینکه اطلاق داخل موضوع له است یا خارج از آن است و با قرائن فهمیده می‌شود؟ [۸] حیث تعلیلی یا حیث تقییدی [۹] همین تعبیر در بحث اجتماع امر و نهی در اصول فقه آمده است. [۱۰] مثلا در بحث اطلاق،از بحث تفاوت آن و نسبت آن با بحث «عام» و تقدم عام بر مطلق بحث می‌شود. [۱۱] مثلا در بحث اطلاق،از اینکه چه موقع اطلاق منتفی می‌شود بحث می‌شود. [۱۲] مثلا در بحث اطلاق،استفاده از مفهوم در شرط بودن یا مانع بودن در یک حکم دیگر [۱۳] مثلا در بحث اجتماع امر و نهی، عبارت صاحب اصول فقه چنین است: اذا کانت المساله کذلک فالمکلف عاص. [۱۴] مثلا در بحث اجتماع امر و نهی آمده است: فقد اجاد صاحب المعالم اذ عبّر فی المساله بکلمه «توجه» بدلاعن الاجتماع فقال: هل یجوز توجه الامر و النهی الی شیء واحد. [۱۵] در کتب منطقی تحت عنوان رؤوس ثمانیه موارد زیر ارائه شده است: (القدماء يذكرون فيصدر كتبهم ما يسمونه الرووس الثمانيه) الاول الغرض لئلا يكون طلبه عبثا (هدف علم) الثانی المنفعه و هي مايتشوقه الكل طبعا لينشط بالطالب و يتحمل المشقه (كاركردهاي علم) الثالث السمه و هي عنوان العلم ليكون عنده اجمال ما يفصله (هويت علم) الرابع المولف ليسكن قلب المتعلم (سرچشمه علم) الخامس انه من اي علم هو ليطلب فيه ما يليق به (سنخ علم، براي روش‌شناسي)
السادس انه في اي مرتبه هو ليقدم علي ما يجب و يوخر عما يجب (جايگاه علم در طبقه‌بندي علوم) السابع القسمه ليطلب في كل باب ما يليق به (ساختارعلم) الثامن الانحاء التعليميه و هي التقسيم اعني التكثير من فوق و التحليل و هو عكسه و التحديداي فعل الحد و البرهان (روش‌شناسي) مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث: روش تحقیق ، تحقیق موضوع محور ، تحقیق مساله محور‌، موضوع‌شناسی ، الگوریتم تحلیل مساله برچسب تحلیل مساله مساله محور موضوع محور تحقیق موضوع شناسی یابی شناسی دانشنامه, روش شناسی
خانه > دانشنامه > روش شناسی > رویکردهای تحقیقاتی دانشنامه, روش شناسی رویکردهای تحقیقاتی 26 دقیقه خواندن 120 رویکردهای تحقیقاتی موضوع بحث: « رویکرد » چیست؟ چرا لازم است ؟ چه انواعی دارد؟ و چگونه تعیین می‌شود ؟ «رویکرد سیستمی» چیست و چگونه ایجاد می‌شود؟ مساله بحث: موضوعات، پدیده‌ها و امور جاری در هستی، دارای ابعاد، زوایا، سطوح، لایه‌ها، مراتب، وجوه و ظهورات متعدد و مختلفی هستند که در عین اختلاف، همگی ظهور و بروز جوهره و اصل آن موضوع می‌باشند؛ حل هر مساله‌ای نیازمند کشف آثار، ظرفیت‌ها، توانمندی‌ها و قابلیت‌های پدیده‌ها و موضوعات مرتبط است؛ برای اینکه بتوانیم بیشترین و مرتبط‌ترین کشف از آثار و توانمندی‌های موضوعات داشته باشیم چه زاویه دیدی را برای بررسی آنها اتخاذ کنیم؟ پیش فرض ها: . فرضیه بحث: ۱. رویکرد = تعیین زاویه دیدی که از آن زاویه به موضوع نگاه می‌کنیم. «رویکرد» نوعِ نگاه است و جنس معرفتی دارد؛ خودش ابزار نیست بلکه تعیین‌کننده ابزار مناسب برای اجرای تحقیق است. (Approch) ۲. علت نیاز به «رویکرد»، چندبُعدی و چندوجهی و چندلایه‌ای بودن پدیده‌هاست که برای کشف هر کدام نیاز به زاویه دید خاصی می‌باشد. ۳. هر کدام از علوم، یک زاویه دید خاص به پدیده‌ها دارند و از بُعدی از ابعاد یک پدیده، پرده‌برداری می‌کنند لذا به تعداد علوم دارای رویکرد هستیم و همچنین کلیه مواردی که به تعیین نوع دید مرتبط می‌شوند مانند دید کلان و دید خُرد، دید فردی و دید اجتماعی و … ۴. رویکرد سیستمی = نگاه به موضوعات با دید شبکه‌ای (شبکه هستی) و بررسی پدیده‌ها در ضمن روابطشان با عناصر و متغیرهای درونی (تا ذرات بنیادین)‌ و عناصر و متغیرهای بیرونی (تا بالاترین عوالم ماورایی) ۵. برای دست‌یابی به رویکرد سیستمی باید تفکر هستی‌شناسانه را فعال کرد چرا که هیچ پدیده‌ای مستقل از دیگر موجودات وجود ندارد و برای بهره‌برداری بهینه از هر پدیده‌ای باید معادلات ارتباطی حاکم بر آن پدیده را در کل هستی شناسایی کرد. تبیین بحث: در هر تحقیق و بررسی, باید تکلیف موارد زیر را روشن کرد: (فارغ از اصطلاحی که درفضای روش‌شناسی برای آن به‌کار می‌رود) چه موضوع یا مساله‌ای؟ برای رسیدن به چه هدف و نتیجه و اثری؟ براساس چه مبانی فکری؟ چه زاویه دید و چه بُعدی از ابعاد موضوع، بیشترین تناسب را با رسیدن به هدف تحقیق دارند؟ برای ورود به موضوع تحقیق با این زاویه دید،‌ چه فرآیندی بیشترین تناسب را با رسیدن به هدف دارد؟ برای ورود به موضوع تحقیق با این زاویه دید،‌ و این فرآیندی، چه ابزاری برای تحلیل، بیشترین تناسب را با رسیدن به هدف دارد؟ پس از بررسی کاربردهای مختلف و بعضاً متشتّتِ اصطلاحاتی که در فضای روش تحقیق به‌کار می‌رود پیشنهاد می‌شود به‌صورت زیر استاندارد‌سازی شود: برای تعیین مبانی فکری، اصول موضوعه (آکسیوم‌ها)، مبادی تصوری و تصدیقی، دستگاه معرفتی حاکم بر موضوع و روش تحقیق، از اصطلاح « پارادایم » یا «چهارچوب نظری» استفاده شود. (انتقال به بحث تفصیلی از هویت پارادایم) برای تعیین زاویه دیدی که از آن زاویه باید به موضوع نگاه شود تا بیشترین اطلاعات لازم برای رسیدن به هدف به‌دست آید، از اصطلاح « رویکرد » یا « رهیافت » (معادل با اصطلاح Approach) استفاده شود. برای تعیین فرآیندی که سبب دست‌یابی به حالت بهینه در تحقق هدف می‌شود، از اصطلاح « راهبرد یا استراتژی » استفاده شود. برای تعیین ابزاری که این فرآیند را فعال می‌کند و به نتیجه می‌رساند، از اصطلاح « روش » (معادل با اصطلاح Method) استفاده شود. بنابراین در هر تحقیقی باید شناسنامه‌ای به‌صورت زیر تدوین و تکمیل شود: (مهمّ) این تحقیق، در پارادایم ……………………….شکل می‌گیرد، و با رویکرد ……………………………………….انجام می‌شود و در انجام آن، استراتژی…………………………………..اتخاذ می‌شود و در عملیاتی کردن این استراتژی، از روش …………………………. استفاده می‌شود و در این روش از ابزار……………………………استفاده می‌شود. مثال: تحقیق «الف» در پارادایم اثبات‌گرایی، با رویکرد تجربی، با استراتژی توصیف و با روش مشاهده انجام می‌پذیرد. (تحقیق تجربیِ توصیفیِ مشاهده‌ای، که مثلا برای تهیه گزارش از آثار یک دارو بر بیماران انجام می‌شود، تا پیش‌بینی‌های لازم برای جلوگیری از عوارض احتمالی دارو صورت پذیرد.)
تحقیق «ب» در پارادایم تفسیری و تفهّمی، با رویکرد هرمنوتیکی، با استراتژی تبیین و با روش تحلیل محتوا انجام می‌پذیرد (تحقیق تفسیریِ تبیینیِ تحلیلِ‌محتوایی، که مثلا برای احتمال‌پردازی در مورد خصوصیات شخصیّتی یک رهبر مذهبی یا سیاسی از طریق سخنرانی‌هایش استفاده می‌شود، تا حرکت احتمالی آینده او ارزیابی شود.) تحقیق «ج» در پارادایم انتقادی، با رویکرد تاریخی، با استراتژی تحلیل و با روش مطالعه تطبیقی انجام می‌پذیرد (تحقیق تاریخیِ تحلیلیِ تطبیقی، که مثلا برای دست‌یابی به نقاط تشابه جنگ جهانی دوم با جنگ جهانی احتمالی سوم انجام می‌شود تا تغییرات لازم در ساختارهای اجتماعی جهانی به هدف پیشگیری از جنگ سوم صورت پذیرد.) بررسی کاربردهای اصطلاح «رویکرد» نشان می‌دهد که متاسفانه این کلمه هم برای زاویه دید به موضوع، هم برای فرآیند لازم برای انجام تحقیق و گاهی نیز برای روش و ابزار تحقیق به‌کار رفته است. علت نیاز به تعیین «رویکرد»: مبنای معرفت‌شناسانه «رئالیسم شبکه‌ای یا رئالیسم پیچیده» می‌گوید که پدیده‌ها و موضوعات، ضرورتاً و صِرفا ًآنگونه که دیده می‌شوند نیستند بلکه ممکن است پدیده «شرور» باشد و ظاهری غیر از واقعیت خود بروز دهد، و همچنین پدیده‌ها دارای ابعاد، لایه‌ها، سطوح،‌ مراتب، حالات مختلف هستند که حکم هر کدام نسبت به دیگری متفاوت است (گرچه در یک جوهره اصلی مشترکند). برای کشف این ابعاد، لایه‌ها، سطوح،‌ مراتب، حالات که در ابتدا به چشم نمی‌آیند نیاز به تغییر زاویه دید، تغییر نقطه دید، تغییر فرآیند بررسی،‌ تغییر ابزار بررسی است. برش‌ها، مقاطع، نماها یا پلان‌ها مختلفی که در نقشه‌های مربوط به سازه‌های ساختمانی یا مکانیکی ارائه می‌شوند مثال مناسبی برای این موضوع هستند. انواع رویکردها: یکی از علل تکثُّر و پیدایش علوم مختلف، با وجود جوهره یکسان در پدیده‌ها، وجود ابعاد، لایه‌ها، سطوح،‌ مراتب، حالات مختلف آنهاست؛ بر کشف این ابعاد و زوایا، تمرکز علمی صورت گرفته است و به‌تدریج میزان مسائل و روش در آن گسترش یافته و تبدیل به یک علم شده است؛ بنابراین می‌توان به تعداد علوم،‌ رویکرد تعریف کرد؛ مانند: رویکرد فلسفی، رویکرد روان‌شناسانه، رویکرد اقتصادی، رویکرد مدیریتی، رویکرد تاریخی، رویکرد صنعتی، رویکرد محیط‌ زیستی، رویکرد ادبی، رویکرد فقهی، رویکرد تفسیری،‌…(هر علمی که زاویه نگاهی را به انسان پیشنهاد می‌‌کند). همچنین کلیه موضوعاتی که به‌صورت یک دستگاه فکری یا بسته معرفتی یا مکتب، حاوی تعریفی برای نوع نگاه به پدیده‌ها هستند (گرچه یک علم اصطلاحی نیستند) می‌توانند «رویکرد» تعریف کنند؛ مانند: رویکرد لیبرالیستی، رویکرد توسعه انسانی، رویکرد مسیحی، رویکرد شیعی،‌ رویکرد صدرایی،‌ رویکرد اصول‌فقهی، رویکرد خُرد،‌ رویکرد کلان، رویکرد آینده‌پژوهانه و … مهم: در هر موردی که اصطلاح «رویکرد» به‌کار رفت، بلافاصله به‌دنبال نوع نگاه و زاویه دیدی که آن رویکرد پیشنهاد می‌کند بروید و تحلیل‌های خود را با فرآیندها و ابزارهای متناسب با آن رویکرد انجام دهید؛ و اگر کلمه «رویکرد» به‌جای یک نوع نگاه، به یک نوع فرآیند یا ابزار اضافه شده بود مانند: رویکرد تحلیلی،‌ رویکرد برهانی و …، به‌دنبال نوع نگاهی که آن فرآیند یا آن ابزار مبتنی بر آن است بگردید مثلا: برهان، فرآیند و ابزاری برای نگاه‌های عقلانی به پدیده‌هاست پس منظور از رویکرد برهانی این است که پدیده مورد نظر از زاویه معقول بودن بررسی خواهد شد. منبع و منشاء رویکردها و علت انتخاب آنها، در مبانی فکری (پارادایم) تحقیق قرار دارد؛ مثلا در پارادایم اثبات‌گرایی (پوزیتیویسم و نگاتیویسم) وقتی حقیقتی جز ظاهر محسوس مادی پدیده‌ها پذیرفته نشود، رویکردی غیر از رویکرد تجربی اتخاذ نمی‌شود. محقق همیشه به‌دنبال بازترین و متمرکزترین زاویه دید می‌گردد تا بتواند حداکثر مطالب لازم را از موضوع به‌دست آورد. رویکرد سیستمی یعنی تلاش برای دست‌یابی به زاویه دیدی است که بتوان تمام متغیرهای احتمالا مرتبط درونی و بیرونی موضوع را در ضمن فرآیندهایشان، بررسی کرد. تصویر زیر نماد ساده رویکرد سیستمی است: یعنی: هر پدیده‌ای به عنوان خروجی یک سیستم دیده شود که نیاز به تعریف عناصر ورودی (هر چیزی که اثرگذار است چه درونی و چه بیرونی) و تعریف نحوه پردازش آنها با یکدیگر دارد تا به خروجی مورد نظر برسد. (انتقال به فایل نگرش سیستمی به دین) و از آنجایی‌که تمام پدیده‌ها در شبکه کلان هستی، با یکدیگر در تعامل هستند (که در علوم تجربی از آن تعبیر به اثر پروانه‌ای می‌شود)، مقیاس بررسی سیستمی باید شبکه هستی باشد. (انتقال به توضیحات شبکه هستی) توضیحی در مورد «سیستم» و «نگرش سیستمی»:
سيستم در لغت اين‌گونه تعريف شده است: “مجموعة منظم افكار يا نظريات، روشي خاص براي انجام كارها، مجموعه‌يي از اشياء و قطعاتي ازلوازم كه به‌يكديگر متصلند و با هم كار مي‌كنند، بدن انسان يا حيوان يا قسمتي ازآن از حيث نظم و فعاليت‌هايشان كه موجب كاركرد و بروز اثري مي‌شود.”[۱] در اصطلاح، يك سيستم يا شبكه، مجموعه‌اي از عناصر است كه با يكديگر ارتباط برقرار مي‌كنند و براي تحقّق يك هدف در تلاش‌اند.[۲]سيستم، مجموعه عناصر فعّالي است كه در زمان و مكان خاص با نوعي كنترل و تصميم‌گيرندگي و ارزيابي به‌هم مربوط هستند.[۳]سيستم، متضمن همكاري و تضاعف[۴]نيروهاست و به‌معني يك كل است.[۵] مولّفه‌هاي اصلي يك سيستم عبارتند از: اجزاء و عناصر(متغيّرها)، روابط بين اجزاء، هدف، مرز سيستم و محيط سيستم(تفكيك بين عوامل خارج از سيستم و عوامل داخلي سيستم)، جريان سيستم(نحوة فعاليّت متغيّرهاي داخلي و خارجي براي رسيدن به هدف سيستم)، بازخورد(بررسي نتايج به‌دست آمده از جريان سيستم و اصلاح نقاط نامناسب و بهينه‌سازي جريان، و اعمال دوبارة آن به سيستم)، پايداري سيستم(ميزان قابليت مقابله يا انعطاف سيستم در برابر تغييرات احتمالي). سيستم‌ها از نظر رفتاري كه بروز مي‌دهند مورد تحليل وبررسي قرار مي‌گيرند. رفتارسيستم يعني چگونگي فعاليت متغيّرهاي آن براي رسيدن به هدف سيستم. در مباحث سيستمي، طراحي و تحليل سيستم، نقطة مركزي است. تحليل سيستم يعني بررسي يك سيستم به هدفِ حلّ نارسايي و مشكل آن يا به هدف ارتقاء وضعيت و رساندن به موقعيت بهتر. در تحليل سيستمي به‌دنبال تجزية سيستم به عوامل تشكيل‌دهندة آن و روابط بين آنها و بررسي ميزان فعل‌وانفعال بين اجزاء و دست‌يابي به ميزان موفقيّت اين تعاملات در تامين هدف سيستم هستيم. و طراحي سيستم يعني ايجاد تركيبي از عناصر و عوامل كه با كمترين هزينه بيشترين بازدهي حاصل شود. طراحي و تحليل سيستم براساس روش تفكر سيستمي انجام مي‌شود. تفكّرسيستمي(شبكه‌اي)، روش است كه مي‌توان آن را در دستور العمل‌هاي زير خلاصه كرد:مشكل و نياز را پيدا كنيد؛ هدف خود را مشخص كرده و اهميّت آن را تعيين نماييد؛ هر چيزي كه احتمال دارد با اين هدف ارتباط داشته باشد شناسايي كنيد؛ كميّت و كيفيّت ارتباطات فوق را دقيقاً مشخص نماييد؛ مجموعه ارتباطات را با هم ارزيابي كرده وبهترين راه را براي ارتباط بين امكانات و نيازها انتخاب نماييد؛ راه حل را به مرحلة اجراءبگذاريد؛ نتايج را ارزيابي كنيد؛ نقاط ضعف را برطرف نموده و دوباره آن‌را اجراء نماييد.[۶] انديشة انسان دربارة جهان، در طول تاريخ عمدتا در دو مسير جريان داشته است:[۷] ۱. اتميسم، عنصرگرايي، تجزيه‌گرايي ۲. تفكر ارگانيك[۸]،كل‌گرايي، توحيدي تفكرتجزيه‌گرايانه مي‌گويد: يك موجود را هر قدر هم كه پيچيده باشد، مي‌توان به اجزايي تقسيم كرد و از راه بررسي رفتار اجزاء، پي به حقيقت برد. معتقدين به اين مكتب نظرشان اين است كه هر پديده از لحاظ تشكيلاتي و رفتاري، مجموعة اجزاء خود است و خاصيتي بيش از آنها ندارد و خواص مجموعه را با مطالعة خواص اجزاء مي‌توان كشف كرد.در اين تفكر اجزاء، داراي اصالت و اولويّت هستند و بدون توجه به كلّ مي‌توان آنهارا تعريف كرد و موجوديّت آنها را شناخت.[۹] طبق اين تفكر، در يك مكانيسم[۱۰]،هر جزيي داراي شكل وعملكردي است كه كاركرد كل ماشين را مي‌توان با شناخت رفتاريكايك اجزاء آن دريافت. اين بينش در مواجهه با ارگانيسم‌هاي حياتي موجودات زنده(مجموعه‌ايي كه بيش از اجزائش بود)دچار چالش شد و از عهدة تحليل و تبيينِ آنهابرنيامد.[۱۱] در شيوةتفكر كل‌گرايانه و ارگانيكي، هستي قانونمند است و بر هر چه هست قوانيني عمومي وهمه‌شمول حاكم است. جهان در نظر اين مكتب يك كلِ سازواره‌ايي(ارگانيسم) است كه درآن نظام و سلسله مراتب حاكم است. و هر جزءِ اين نظام در هستي و رفتارِ كلّ نقش دارد. در اين تفكر هر موجود زنده يك پديدة پوياست كه عليرغم عوامل از بين‌برنده در پيرامونِ‌ او، سعي در محفوظ نگاه داشتن خود دارد و با تبادلات ماده و انرژي و اطلاعات بامحيطِ خارج، از سوق يافتن به سوي بي‌نظمي و انهدام خودداري مي‌كند. هر ارگانيسم زنده همواره در حالِ شدن است و بر شدن‌هاي او اصولي حكمفرماست. موجودات زنده درتحت نفوذ نيروها متحول مي‌شوند و با به‌تعادل رسيدنِ اين نيروها، در حالت تعادلِ ديناميكي[۱۲]باقي مي‌مانند. يكي از اين نيروها، ارگانيسم را به سوي تعادل و محافظت نظام و ساخت وجودي سوق مي‌دهد و نيروي ديگري آن را در جهت تحول و تغيير و تطبيق با محيط خارج متمايل مي‌كند. نتيجه تعامل اين دو نيروي متضاد، بقاي ديناميكي ارگانيسم زنده وشكل‌پذيري و تطبيق او در مقابله با جهان خارج است.[۱۳]
سيستم‌ها از نظر سلسله مراتب به ۹ سطح تقسيم مي‌شوند كه قوانين مراتب پايين‌تر همواره برسطوح بالاتر نيز حاكم است وعلاوه بر قوانين قبلي، بر هر مرتبه‌اي قانون خاص آن مرتبه نيز حكمفرماست. در اين طبقه‌بندي، مرتبه اول از سازه و بافت اوليّه وجودهاتشكيل شده است. در سطح دوم، ساعت‌گونه‌ها و مكانيسم‌هايي كه نوعي حركت و پويايي ازخود بروز مي‌دهند قرار دارند. در طبقة سوم، مكانيسم‌هاي كنترلي و سيستم‌هايي كه بامكانيسم‌هاي بازخوردي كنترل مي‌شوند قرار دارند. دنياي ارگانيسم‌ها كه سيستم‌هاي باز هستند در طبقة چهارم مي‌باشند.(مانند سلول‌ها) در طبقة پنجم، گياهان وارگانيسم‌هاي تقسيم‌ سلولي قرار دارند. در طبقة ششم، حيوانات هستند كه سطح فعاليت و تبادل آنها با محيط داراي نوعي شعور و انتخاب و هدف‌جويي است. در طبقه هفتم، انسان قرار دارد كه با خصيصه خودآگاهي و آرمان‌گرايي از حيوانات متمايز است. نظام‌هاي اجتماعي و فرهنگي در طبقة هشتم قرار دارند(كه عنصر تشكيل‌دهندة سيستم در آنها به‌جاي اينكه فرد باشد، نقشي است كه او به‌عهده دارد.) سيستم‌هاي مجرد و مطلق در طبقه نه مقرار دارند.(مانند دين، اخلاق، هنر)[۲۹] تئوري‌هاي سيستمي، ابرتئوري‌ها هستند كه با آزمايش قابل اثبات يا ابطال نيستند اما باكاربردي كه دارند قابل تاييد هستند و تاييد تجرييِ‌موجود در علوم كلاسيك، بايد جاي خود را در آنها به تاييد مفهومي و كاربردي بدهد.[۳۰] مهندسي سيستم‌ها عبارتست از دانش طراحي سيستم‌هاي پيچيده با حفظ وحدت و يكپارچگي(مانندطراحي يك مجتمع صنعتي). نقش اصلي مهندسي سيستم‌ها، بهترين استفاده از منابع وامكانات است. چند هدف عمده‌يي كه براي مهندسي سيستم‌ها برشمرده مي‌شود عبارتند از:‌ايجاد مديريت اطلاعات و كنترل، برنامه‌ريزي‌هاي دراز مدت و پيوند پروژه‌ها به‌يكديگر،قدرت برنامه‌ريزيِ بهينه، آينده‌نگري، قابل اطمينان‌سازي، فرهنگ‌سازي و مهندسي اجتماعي. در جهان‌بيني سيستمي، ذهن انسان سعي بر اين دارد كه از قالب‌هاي موضعي و جزيي‌نگر رهايي يافته وبه وحدتي در بارة ريشة پديده‌ها و قوانين جهان راه يابد. تاكيد نگرش سيستمي برجامعيت و كليت به‌حدي است كه آن را “علمِ كلّ‌ها” توصيف كرده‌اند. نقطةاتكاي اين منطق، خاصيت “ظهور آثاري بر كل بيش از آثار اجزاء” است. جملات و تعابيري راجع به نگرش سيستمي در موضوعات مختلف:[۳۱] سيستم،مجموعة متشكل از عناصري با ارتباط متقابل است.[۳۲] نظريّةسيستمي تلاشي است براي كشف تشابه‌هاي ساختاري و همساني ميان اجزاء يك جامعه. ارزش نظريّه سيستم‌ها در دقيق‌ترين مفهوم، وابسته به‌ اين است كه تا چه حد مي‌توان ميان پديده‌هاي سياسي، سيستم‌هاي اجتماعي، فيزيكي و زيست‌شناسي تشابه‌هاي ساختاري يافت.[۳۳] نگرش سيستمي، روشي نظام‌مند است كه مديران را قادر مي‌سازد تا در زمانِ نياز، در حل مسائل[۳۴]و سرمايه‌گذاري بر روي فرصت‌ها از آن به‌عنوان ابزاري براي تصميم‌گیري[۳۵]بهره گيرند.[۳۶] مهندسي سيستم، نگرشي بين‌رشته‌يي است كه همة تلاش‌ها را به‌منظور خلق و ارزيابي مجموعه‌يي ترازمند و يكپارچه ميان انسان، نياز، محصول و راه‌حل‌ها در بر مي‌گيرد. وظيفة اصلي و بنيادين مهندسي سيستم، برقراري مصالحه ميان متغيرهاي بخش‌هاي گوناگون سيستم است.در مهندسي سيستم، بازخوردها به‌طور دائم خروجي را با معيارها مقايسه مي‌كنند واطلاعات لازم براي بهينه شدن را به سيستم تزريق مي‌كنند.[۳۷] در نظريةعمومي سيستم‌ها، چهار حوزه مورد بررسي است: ۱. عوامل توصيف‌كنندة سيستم‌[۳۸] ۲. عوامل مربوط به تنظيم و حفظ سيستم[۳۹]‌ ۳. عوامل مربوط به پويايي و تغيير در درون سيستم[۴۰] ۴. عوامل مربوط به افت و شكست سيستم‌[۴۱] يك اصل اساسي در نظرية سيستم‌ها اين است كه اگر بخواهيد در يكي از اجزاء سيستم تغيير ايجاد كنيد، سيستم براي بازگرداندن جزءِ تغيير يافته به حالت اوليّة خود وارد عمل مي‌‌شود مگر اينكه اين تغيير در ضمن تغيير در كل سيستم اعمال شده باشد.[۴۲] قبل ازشروع هر پروژة سيستمي چند سوال اساسي و مشخص بايد مطرح شود كه كليات آن عبارتست از: از اين سيستم چه مي‌خواهيم و چرا؟، با اجراي اين سيستم چه به‌دست مي‌آوريم؟، هزينه‌يي كه بايد انجام شود و امكاناتي كه بايد تخصيص يابدكدامند؟، با توجه به كمبودها و نارسايي‌ها آيا آنچه به‌دست مي‌آيد ارزشمند است؟[۴۳] نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث: مراحل دست‌یابی به رویکرد سیستمی: در رویکرد سیستمی به موضوعات و مسائل باید موارد زیر بررسی شوند:
ارتباط كنترلي، از جمله ارتباطات اصليِ سيستم است. با ارتباط كنترلي، سطوح مختلف سيستم از لحاظ عملكرد، تغيير و توسعه به‌يكديگر پيوند مي‌يابند. ارتباطاتِ كنترلي، خود،سيستم‌ساز هستند و مشخصة اصلي سيستم‌ها را كه سلسله مراتب است به‌وجود مي‌آورند.در سيستم‌هايي كه ارتباطات كنترلي دارند مساله هدف‌گرايي مطرح است. اين‌گونه سيستم‌ها،در راه رسيدن به اهدافِ خود، سيستم‌هاي مورد نياز خود را توليد مي‌كنند.”سيبرنتيك”[۲۰]دانش ارتباطات و كنترل‌هاست و به‌عنوان يكي از اركان‌هاي جهان‌بيني سيستمي شكل گرفته است. اين دانش قوياً بر مفهوم اطلاعات استوار است. در فيزيك كلاسيك مفهوم «انرژي» وحدت‌بخش تعاريف و پديده‌ها و معادلات است و در سيستم‌ها، مفهوم «فرآیند»عامل وحدت‌بخشي است كه كنترل رفتار را پديد مي‌آورد و براي سيستم هدف مي‌سازد.اطلاعات در سيستم، عاملِ نظام‌بخشي است. با تبادل اطلاعات است كه يك سيستم باز،نظام وجودي خويش را با شرايط محيط هماهنگ مي‌كند. با استفاده از اطلاعات، مكانيسم‌هاي كنترل‌كننده به‌گونه‌يي موثر مي‌توانند عمل كنند. وضعيت ياحالت سيستم، عبارتست از خواصي كه سيستم مزبور در يك زمان خاص دارد. مانند فعال بودن يا غيرفعال بودن، در حال انتقال بودن، در حال تاثيرگذاري يا تاثيرپذيري و … محيط سيستم، مجموعة عناصر و خواصي است كه جزء سيستم نيستند اما تغييري در هر يك از آنها مي‌تواند در حالت سيستم تغيير ايجاد كند. عناصري كه در خواص غيرمنظور[۲۳]سيستم اثر مي‌كنند جزء محيط سيستم نيستند. براي محيط سيستم نيز مي‌توان حالت‌هاي زماني و مكاني قائل شد. سيستم‌هايي كه عناصر آن تماما از مفاهيم تشكيل يافته باشند سيستم‌هاي مجرد هستند مانند زبان،فلسفه، رياضيات. عناصر اين‌گونه سيستم‌ها با تعريف پديد مي‌آيند و ارتباط ميان عناصر با قضايا حاصل مي‌شود. سيستم‌هايي كه حداقل دو عنصر آنها از اشياء مادي هستند سيستم‌هاي مجسم ناميده مي‌شوند.[۲۴] سيستمي كه با محيط خود هيچگونه ارتباطي ندارد سيستم بسته است و سيستمي كه با محيط خود داراي تبادلات است سيستم باز نام دارد. بازخورد[۲۵]از مفاهيم اساسي سيستم‌هاي باز است، بازخورد‌ها با مكانيسم كنترلي همراه هستند.خاصيت تعادل‌گرايي نيز از مفاهيم اساسي سيستم‌هاي باز است. خاصيت تعادل‌گرايي به‌مفهوم ديناميكيِ آن به كمك مكانيسم‌هاي متعدد بازخوردي و كنترلي ايجاد مي‌شود.(مثلامكانيسم كنترل قند خون يا حرارت در بدن). در سيستم‌هاي استاتيك، حفظ روابطِ ثابت برقرار شده بين عناصر سيستم، مفهوم بقاء سيستم و تعادل‌گرايي را به‌وجود مي‌آورد اما در سيستم‌هاي ديناميك كه روابط تابع متغيرها هستند نياز به تعريف متغيرهاي پايه يا متغيرهاي ضروري يا اصلي است. يعني متغيرهايي كه مبين حالت و هويت يكسيستم خاص هستند. مثلا طول موي انسان اين‌گونه نيست اما فشار خونِ او براي سيستم بدنش اين‌گونه است. تفاوت يك آدم زنده با يك آدم مرده در مقدار متغيرهاي ضروري است. اين متغيرها در محدوده‌يي خاص قابل تغيير هستند نَه در خارج از آن محدوده.بنابراين تعادل‌گرايي در اين‌گونه سيستم‌ها يعني تلاش سيستم براي نگاه‌داشتن نوسانات متغيرهاي ضروري در حوزه تعيين شده.[۲۶] نقش اصلي سيستم‌هاي كنترلي و بازخوردي در آگاهي از چگونگي تغييرات پارامترهاي ضروري و حفظ اين موارد در محدوده‌هاي مربوطه است. برخي سيستم‌ها ضمن داشتن خاصيّت تعادل‌گرايي قادر به تغيير محدودة عملكرد متغيرهاي ضروري خويش نيز مي‌باشند. چنين سيستم‌هايي علاوه بر مكانيسم‌هاي بازخورد و كنترل، مكانيسم تغيير و تبديل حوزه كميات ضروري را نيز دارند. اين‌گونه سيستم‌ها را سازگار مي‌نامند.[۲۷](مانندايجاد سازگاري تدريجي با محيط زيست در جانداران، سيستم‌هاي بهبود يابنده) سيستم‌ها از حيث رفتاري داراي طبقه‌بندي زير هستند: سيستم حافظ حالت: سيستمي كه در برابر تغييرات فقط واكنش نشان مي‌دهد و توانايي پاسخ دادن به آنها را ندارد. اين‌گونه سيستم‌ها عمدتا براي حفظ حالت موجود طراحي مي‌شوند.(ماننديك ترموستات) اين سيستم‌ها قدرت تشخيص وضعيت و قابليت انطباق با آن را دارند. سيستم هدف‌جو: سيستمي است كه در برابر تغييرات، نه‌تنها واكنش بلكه پاسخ دارد. اين سيست مقادر است در مقابل يك واقعة خاص در شرايط محيطي خاص براي وصول به هدفِ‌ خود،رفتارهاي گوناگون داشته باشد و داراي اختيار انتخاب رفتاري است و بر محيط و محرك‌هاتاثير لازم را اعمال مي‌كند. سيستم هوشمند: سيستمي است كه علاوه بر هدف‌جويي، قادر به تغيير و انتخاب اهداف خود درشرايط مختلف است. طبقه‌بندي سيستم‌ها:[۲۸]
يك ارگانيسم، صرفا مجموع‌ عناصر جداگانه نبوده بلكه سيستمي است كه داراي نظام و كليّت است. اين سيستم به‌جاي آنكه مانند اجسام ظاهرا متشكل از تعدادي اتم باشد شبيه به شعله يا بلوري است كه مرتبا در حال تغيير و تبديل است. دانش ارگانيسم بايد به معرفتي تبديل شود كه نه درباره اجزاء موجودات بلكه دربارة كليّت و خصايص كلي آنهابه‌عنوان يك سيستم به‌مطالعه و بحث مي‌پردازد.۱۴] تفكرسيستمي به‌دنبال ايجاد وحدت ميان اجزاء هستي است. مراد از ايجاد وحدت، يافتن هم‌شكلي‌هاو همانندي‌هاي واقعي و دست‌يابي به عمق مفاهيم پديده‌ها و قانون‌مندي‌هايي است كه ميان پديده‌هاي گوناگون در هستي وجود دارد. تبيين وحدت‌آفرين هستي با عنوانِ نظريةعمومي سيستم‌ها نام نهاده شده است.[۱۵] نظريةعمومي سيستم‌ها عبارتست از مدل‌ها و قالب‌هايي كه پديده‌هاي گوناگون جهان را ازديدگاه واحد كه همان نظرگاه سيستمي است تبيين نمايد. نظريّه عمومي سيستم‌ها حاويِ:تعريف مفهوم سيستم و مفاهيم وابسته به آن، طبقه‌بندي سيستم‌ها و كشف قوانين سيستم‌هابه‌طور عموم و طبقات خاص از سيستم‌ها به‌طور اخص، ايجاد مدل‌هايي از عملكرد و تحولو رفتار كلي سيستم، ايجاد منطق و روشي براي توليد سيستم‌هاي خاص مانند كنترل،اطلاعات است. در سال‌هاي اخير با نياز فراواني كه به امتزاج دو يا چند رشتة علمي براي بررسي و حل مسائل پيچيده پديد آمد و در پي آن علومِ به‌اصطلاح بين‌رشته‌ايي[۱۶]پايه‌ گذاري شد، نقش نگرش سيستمي بيشتر آشكار گرديد. شكل‌گيري پروژه‌هاي عظيمِ توليدي نيز مرهون تفكر و روش سيستمي بود.[۱۷] مباني تفكر سيستمي كه چشم‌انداز بينش سيستمي را روشن مي‌كند، در محورهاي زير قابل بيان است: ۱. نقطة آغاز تفكر سيستمي مفهومِ كليّت است. كلِّ هرپديده اساس كار است و از شناخت ماهيت و خواص عناصر و اجزاء نمي‌توان به شناخت كل نائل آمد. ۲. مفهوم سيستم و تصور كلّ با مفهوم ارتباط بين اجزاءسيستم قرين است. ۳. تماميّت ارتباطات يك سيستم در قالب يك مفهوم كلي به‌نام ساخت يا نظامِ سيستم قابل بيان است.[۱۸]ساختِ سيستم، داراي سطوح[۱۹]عرضي و عمقي است. “كليّت”كه از خصيصه‌هاي اصلي سيستم است با خود صفت عمده‌اي را به‌همراه دارد كه”سلسله مراتب” است. سيستم‌ها همواره از رده‌بندي ساختي و رفتاري برخوردارند به اين معني كه عناصر سيستم‌ها در سطوحي از فرم و عملكرد واقع مي‌باشندكه هر يك از اين سطوح خود، مانند سيستم كاملي براي كل سيستم عمل مي‌كند. و هم‌چنين هر مرتبه‌اي از اين سلسله مراتب نمايشگر عنصري از مرتبه بالا و سيستمي نسبت به مرتبة پايين‌تر از خودش مي‌باشد. يكي از هدف‌هاي جهان‌بيني سيستمي، دست‌يابي به هم‌شكلي اصول و قوانين سطوح مختلف سيستم‌ها و كشف قوانين عام سيستمي است كه به منظورايجاد وحدت بر تمامي سيستم‌ها پيگيري مي‌شود. تبيين يك سيستم را حداقل بايد از سه ديدگاه و در سه سطح متفاوت انجام داد: ۱. جامعيت و كليّت خارجي و خواص مربوط به آن ۲. ساختمان داخلي و سهمي كه عناصرش در تشكل بخشيدن به سيستم دارند. ۳. قرار داشتن در بدنة يك سيستم بزرگتر عنصر، درسيستم كوچكترين واحدي است كه از تجزية سيستم به‌دست مي‌آيد به‌طوري كه مجموعة چنين واحدهايي كليّت سيستم را مي‌سازند. يك عنصر، عضوي از يك ارگانيسم است و با آنكه خود موجوديتي مستقل و رفتاري خاص دارد ولي در قالب سيستم كلّي، قرار گرفته، هويت وهدف و نظامِ سيستم كلّي را حاصل مي‌كند. انواع ارتباط‌هايي كه ممكن است عناصري را بهم پيوسته كند عبارتند از: · ارتباط تعامليِ اشياء و خواص آنها با يكديگر · ارتباط توليدي بين دو پديده · ارتباط تبديلي · ارتباط ساختي(تعامل براي ايجاد يك نظام) · ارتباط رفتاري(تعامل براي ايجاد يك رفتار) · ارتباط تحولي(تغيير سطح يك عنصر در سلسله مراتب سيستم) · ارتباط كنترلي
[۳۶] مقالة “نگرش سيستمي به حل مسائل”، حسين يزداني، نشرية پيامدريا، شماره ۱۸ (پاورقي‌هاي اين پاراگراف نيز از همين نشريه نقل شده است.) [۳۷] مقالة “نگرش سيستمي در طراحي و ساخت موشك”، مهندس محمدهاشم صدرايي، ماهنامه صنايع هوايي، فروردين۱۳۸۰ [۳۸] مفاهيم زير مربوط به عوامل توصيف‌كنندة سيستم هستند: باز و بسته،ارگانيسمي و غيرارگانيسمي، كلي و جزيي، حالت، حد و مرز، محيط، زمينه وحوزه، تعامل، اولويت و ترتيب، جدايي، تمركز، رهبري. [۳۹] مفاهيم زير مربوط به عوامل تنظيم و نگهداري سيستم هستند: پايداري، پايايي،تعادل، بازخورد، تغيير، نظم‌جويي، كنترل، تعمير و بازتوليد، ارتباط. [۴۰] مفاهيم زير مربوط به عوامل پويايي و تغيير سيستم هستند: سازگاري، برگشت‌پذيري،يادگيري، رشد، غايت‌گرايي، هدف، پويايي و ديناميك. [۴۱] مفاهيم زير مربوط به عوامل افت و ركود سيستم هستند: فشار، اغتشاش، هنجار،افت، خرابي. [۴۲] مقالة” آنچه بايد طراحان آموزشي درباره نظريه عمومي سيستم‌هابدانند”، ديويد ساليباري، ترجمه توحيد ميامي، نشريه رشد تكنولوژي آموزشي،شماره ۱۰۸ [۴۳] مقاله “موفقيت در سيستم‌ها، طرح سوالات اساسي و خطوط برنامه‌ريزي”،ترجمه حميدرضا نوربخش، نشرية فولاد، شماره ۱۵ برچسب شناسی سیستمی تحقیقاتی هستی دانشنامه, روش شناسی روش نیازسنجی دانشنامه, روش شناسی منطق فرآیندی
[۱۴]تفكر سيستمي با پيدايش مكتب گشتالت توسط كوهلر در روان‌شناسي نيز راه يافت. درمكتب گشتالت بر كليّت و جامعيت رفتارِ‌ يك ارگانيسم و نه عناصر تشكيل دهندة آن تاكيد مي‌شود. رفتار هر موجود، يك كل است كه از شخصيت مستقلي برخوردار است واين شخصيت صرفاً مجموع تجليات رفتاري و حاصل جمع عناصر رفتاري اجزاء آن نيست. (ر.ك. به منبع شماره يك: كتاب نگرش سيستمي، دكتر فرشاد) [۱۵] منبع فوق، ص۳۳ و ص۱۰۰ [۱۶]مانند فيزيك زيستي، مهندسي پزشكي، شيمي حياتي و …، چند بُعدي بودنِ موجودات و حقايق كه نَه به‌صورت ابعاد مستقل بلكه ابعاد مرتبط با يكديگر نيز هستند، اجازة دخالت علوم تك رشته‌ايي به اين محدوده‌هارا نمي‌داد. [۱۷]با پيدايش رشته‌هايي چون تحقيق در عمليات، سيبرنتيك، مدل‌هاي اطلاعاتي و مديريت اطلاعات، كنترل فازي و … [۱۸] Organization [۱۹] levels [۲۰] cybernetic سيبرنتيك به معني هنر ناخدايي است و دانشي ميان رشته‌يي است كه از علومي مانند رياضيات، منطق،زيست‌شناسي، كنترل و ارتباطات مايه‌ مي‌گيرد. سيبرنتيك با رفتار سيستم‌ها سروكاردارد. محقق در اين علم در پي يافتن هم‌شكلي رفتاري در سيستم‌هاي گوناگون و رسيدنبه نظريه‌يي عمومي درباره سيستم‌هاي كنترل است. آنچه در يك سيستم سايبرنتيكي جاري مي‌شود اطلاعات است.(حركت اطلاعات از سيستم به سوي كنترل‌كننده و از كنترل‌كننده به سوي سيستم) (ر.ك. به منبع شماره يك، ص۴۸) [۲۲] اطلاعاتِ صحيح اين‌گونه تاثير دارند اما اطلاعات غلط يا ناقص تاثير معكوس خواهند داشت. [۲۳] يعني از آن حيثي كه سيستم مورد مطالعه قرار گرفته است نباشند. [۲۴] منبع شماره يك، ص۵۴ [۲۵] بازخورد، ترجمة كلمةfeedback است. بازخورد يعني اخذ عكس‌العمل‌ها و رفتارسيستم و بررسي آن از جهت ميزان انطباق با اهداف سيستم و كشف نقاط نقص و بحران ودست‌يابي به اطلاعات لازم براي ترميمِ آنها و تزريق مجدد اين اطلاعات به سيستم براي بهينه‌سازيِ آن. عين عبارت دائره المعارف بريتانيكا اين‌گونه است: feedback: aresponse within a system (molecule, cell, organism, or population) thatinfluences the continued activity or productivity of that system.‎ [۲۶] اين شاخصه بسيار مهم است. تمام تلاش طراحان و مدل‌سازان براي رسيدن به چنين شاخصه‌يي است. [۲۷]سيستم‌هاي حقوقي و اخلاقي‌يي موفق و كارآمدخواهند بود كه حداقل به‌صورت سازگار طراحي شده باشند.(تعبير به “حداقل”،به‌ دليل وجود سيستم‌هاي آينده‌نگر و فرهنگ‌ساز است كه محيط را با خود سازگار مي‌كنند.) [۲۸] اين طبقه‌بندي به‌طبقه‌بندي “‌بولدينگ” معروف است. [۲۹] منبع شماره يك، ص۵۹ [۳۰] اين مطلب اشاره به بحثي است كه دربارة ملاك علمي بودنِ گزاره‌ها و تئوري‌هامطرح شده است. پوزتيويست‌ها قائل به ملاك اثبات‌پذيري تجربي هستند،”پوپر” قائل به ملاك ابطال‌پذيري تجربي است و پراگماتيست‌ها قائل به ملاك توفيق در عمل و كاربردند و واقع‌گرايان قائل به ملاك برهان‌پذيري هستند. (براي اطلاع بيشتر مي‌توانيد به منابع زير مراجعه فرماييد: “منطق اكتشاف علمي” و “حدس‌ها و ابطال‌ها”، كارل پوپر، ترجمه احمد آرام، انتشارات سروش۱۳۷۰و شركت سهامي انتشار۱۳۶۳؛ “نقد تفكرفلسفي غرب”، اتين ژيلسون، انتشارات حكمت۱۳۷۳؛ “تاريخ معرفت‌شناسي”،ديويد هاملين، ترجمه شاپور اعتماد، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي۱۳۷۴؛”تحقيقي در فلسفة علم”، آيه‌الله محمدتقي جعفري، دفتر مطالعات فرهنگي دانشگاه صنعتي شريف۱۳۷۲؛ “نظريّه المعرفه”، آيه‌الله سبحاني، انتشارات المركز العالمي للدراسات الاسلاميه۱۴۱۱؛ “شناخت”، شهيد مطهري، انتشارات صدرا و كتب بسيار ديگري كه در زمينة شناخت و معرفت‌شناسي و فلسفة علم تاليف شده است.) [۳۱] دقت به عناوين مقالاتي كه به‌عنوان منبع ذكر مي‌شوند، سبب شفاف‌سازي ديدنسبت به گسترة بحث نگرش سيستمي خواهد بود. [۳۲] مقالة نگرش سيستمي و ريشه‌يابي بحران در اقتصاد سياسي ايران، مهندس درويش‌علي كولائيان، نشرية اطلاعات سياسي‌اقتصادي، شماره ۱۵۵و ۱۵۶ [۳۳] مقالة “نقش نگرش سيستمي در فهم ارتباطات”، جلال خوش‌چهره،روزنامه اطلاعات۳۰/۱۰/۷۷ [۳۴] مساله زماني بروز مي‌كند كه بين وضعيت موجود و وضعيت مطلوب ناسازگاري به‌وجودآيد. مساله ابتداءاً بايد تشخيص داده شود(تعيين مساله) و سپس تعريف شود.(تعريف مساله). در مواجهه با مساله بايد به نشانه‌ها توجه خاص داشت. نشانه‌ها شرايطي هستند كه به‌وسيلة مسائل ايجاد مي‌شوند مانند بوي دود در اثر آتش‌سوزي يا سردرد دراثر ايجاد بحران در سيستم داخلي بدن. [۳۵] تصميم‌گيري عبارتست از فرآيند يافتن و انتخاب عمليات مناسب براي حل يك مساله. به‌تعبير ديگر، تصميم‌گيري عبارتست از: تركيب دانش، انديشه، احساس و خيال به‌گونه‌يي كه مجموعة به‌دست آمده قابل اجرا باشد. تصميم‌گيري گزينش استراتژي مناسب از ميان راه‌حل‌هاي مختلف است.