#کرسیهاینظریهپردازی
#چشمانداز
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > چشم انداز
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
چشم انداز
4 دقیقه خواندن
136
چشم انداز
چشمانداز دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست
موضوع بحث
مسأله بحث
پیش فرضها
فرضیه بحث
تبیین بحث
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
موضوع بحث
«چشمانداز» چیست؟ چرا؟ و چگونه؟ (انتقال به نمونه سند چشماندازی)
مسأله بحث
برای دقیقسازی مقصد و اهداف در یک برنامه کلان، چه باید کرد تا خروجی نهایی بیشترین شباهت را به اهداف داشته باشد؟
پیش فرضها
فرضیه بحث
چشم انداز = اعلامیه جهت گیری سازمان و بیانگر هویت، آرمان و شاخصهای کلان حرکت به سوی هدف است.
چشم انداز آرزوهای مدیریت را توصیف کرده، تصویری از مقصد آینده را ترسیم کرده و تعیینکننده جهتگیری اصلی حرکت است؛ اعلامیه چشم انداز راهنمای پاسخ به سه سؤال اساسی زیر است: ما می خواهیم چه بشویم؟ (آرمان)؛ ما به چه ارزش هایی باید متصف باشیم؟ (ارزشها)؛ ما چه مأموریتی را باید به عهده بگیریم؟ (مأموریت)
تبیین بحث
اگر برنامهریزی، تعیین نقطه هدف و نقطه شروع و نحوه حرکت از مبدأ به مقصد است به نحوی که کمترین هزینه با بیشترین منفعت را حاصل کند آن گاه منطق برنامهریزی، ابتدا هدفگذاری را الزام میکند؛ و اگر اهداف، آثار و پدیدههایی هستند که در انتهای حرکت و فعالیتهای مورد نظر باید حاصل شوند، آنگاه با «ارزشها» مرتبط میشوند و براساس ارزشها تنظیم میگردند؛ و اگر ارزشها، اعتبارات و ملاحظات برخاسته از واقعیتها باشند،آنگاه با «باورها» مرتبط میشوند و براساس باورها تنظیم میگردند؛ و اگر مأموریت هر مجموعهای، تلاش برای تحقق اهداف اولویتدار است، آنگاه ماموریتها تابعی از ارزشها و باورها میشوند؛ بنابراین قدم اول برای برنامهریزی یا معرفی یک برنامه، توصیف باورها، ارزشها، اهداف و سپس مأموریت آن مجموعه است.
«چشمانداز» شبیهسازی آینده براساس باورها، ارزشها و اهداف است و شاخص تعیین مأموریت و راهبردها را ارائه میکند.
سطوح و لایههای برنامهریزی:
مبانی و زیرساختها:
جهانبينی = پاسخ به سؤالِ «ما چه باورهايی داريم؟ در اين هستی چه خبر است؟»
ارزشها = پاسخ به سؤالِ «ما چه چيزهايی را خوب و چه چيزهايی را بد می دانيم؟»
گرايشها = پاسخ به سؤالِ «در ميان فهرست خوب و بدها، كداميك اولويت دارند؟»
آرمانها = پاسخ به سؤالِ «اصليترين آرزوهای ما كدامند؟»
دكترين = پاسخ به سوالِ «ساختارهای ما بر چه اساسی باید شكل بگیرند؟» (برآیند جهانبینی، ارزشها، گرایشها و آرمانها، که به تعیین ساختار منجر شود)
اهداف کلان: (مبتنی بر زیرساختها)
چشمانداز = پاسخ به سؤالِ «ما در آينده چگونه هستيم؟»
رسالت = پاسخ به سؤالِ «ما اصلا چرا هستيم؟ ما چرا ما شديم؟»
هدف كلان = پاسخ به سؤالِ «ما بايد به دنبال تحقق چه چيزی باشيم؟»
تعیین مسیر: (مبتنی بر زیرساختها و اهداف کلان)
بيانيه مأموريت = پاسخ به سوالِ «ما الان به دنبال چه چيزی هستيم؟»
رويكرد = پاسخ به سؤالِ «ما برای رسيدن به اين هدف، چه زاويه ديدی بايد داشته باشيم؟»
خط مشی = پاسخ به سؤالِ «ما برای رسيدن به هدف، چه جهت كلی را در حركت بايد داشته باشيم؟»
استراتژی = پاسخ به سؤالِ « در جهتی كه انتخاب كرديم، بهترين حركت برای رسيدن به هدف كدام است؟»
راهكار = پاسخ به سؤالِ «برای فعالسازی بهترين حركت، چه قدمهايی بايد برداشته شود؟»
«چشمانداز»، هویت آیندهپژوهانه دارد و تابع قواعد و معادلات آن است؛ از بهترین تکنیکها برای «چشمانداز نویسی»، تکنیک «سناریونویسی و شبیهسازی» است. (انتقال به بحث آیندهپژوهی)
در کتاب «قدرت چشمانداز» تألیف موریس مونرو آمده است:
«من از افراد زیادی پرسیدم که :”می خواهید با زندگی خود چه کنید؟ چشماندازتان چیست؟” و معمولا جًوابهایی اینچنینی شنیدم که” می خواهم یک خانه بزرگ بسازم، چند تا ماشین بخرم، و خانواده خوبی داشته باشم.” یا “می خواهم ازدواج کنم.” ” روزی روزگاری، رستورانی خواهم زد.” اینها چشمانداز نیستند، فقط هدفاند. انسان ها شکست می خورند زیرا اصلاً نمی دانند می خواهند در چه چیزی پیروز شوند.
وقتی من این سؤال را از روحانیون میپرسم، اغلب چنین جواب می دهند که:” چشمانداز من، رساندن قومم به رستگاری است.” یا “چشمانداز من این است که “کلام خداوند را بر تمام مخلوقات ابلاغ کنم و خداوند را بشناسانم”، و یا” چشمانداز ما آماده کردن مردم برای خدمت در راه خداست.”
#کرسیهاینظریهپردازی
#مهارتمحوری
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > مهارت محوری
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
مهارت محوری
9 دقیقه خواندن
137
مهارت محوری
مهارت محوری دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست
موضوع بحث
مسأله بحث
پیش فرضها
فرضیه بحث
تبیین بحث
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
اهداف رشته فلسفه
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
موضوع بحث
«مهارتمحوری» چیست؟ چرا؟ و چگونه؟
مسأله بحث
چگونه میتوان از اطلاعات و علم، برای حل مشکلات و مسائل زندگی استفاده کرد؟ (صِرف دانستن نباشد، به «توانستن» منجر شود)
پیش فرضها
علم، الفاظ و عبارات نيست بلكه حقايقی است كه در نفس لمس و احساس شوند.
علم نهایی، احساس عظمت خداوند و توجّه با تمام وجود به مبدأ هستی است.
برای دستيابی به علم بايد به مشاهده و تحليل پرداخت و آنچه مهم است دستيابی به تحليلهاست كه در نتيجه آن لمس و احساس واقعيات در نفس ايجاد میشود.
دستيابی به حقايق وقتی صورت میپذيرد كه فرد قدرت استنباط و يا تحليل داشته باشد.
قدرت تشخيص و ارزيابی وقتی به دست میآيد كه فرد با مبدأ هستی ارتباط روحی برقرار كند و فقر خود و غنای او را لمس نمايد.
در تحليل و بررسی بايد به دنبال سرچشمههای خلقت بود.
دستيابی به سرچشمههای خلقت، علم و آگاهی شفّاف را ايجاد میكند.
برای رسيدن به علم و آگاهی شفاف، بايد جريان خلق كردن را تجربه كرد و با تمام وجود احساس نمود.
فرضیه بحث
مهارت = توانایی مستمر مستقل برای انجام کاری یا ایجاد تغییری
مهارتمحوری = تدوین اهداف و شاخصهای یک برنامه راهبردی یا عملیاتی بر اساس مهارت (استفاده از کلمه «بتواند» در تدوین اهداف و شاخصها)
تبیین بحث
علم برای زندگی است، ما میآموزيم تا روح از محدوديتها خارج شود و به پهنه بیانتهای هستی متصل شود، ما میآموزيم تا به جهانهای برتر و فراسوی ديد مادی دست يابيم و ابديت خود را بسازيم. انسانها میخواهند به كمال برسند پس بايد نيازها و نواقص خود را برطرف كنند. امّا چگونه؟
جهانی كه در آن زندگی میكنيم دارای قوانين و معادلات ثابتی است. موجودات آن هريك دارای خواص و آثار منحصر به خود هستند و با ديگر موجودات فعل و انفعالاتی ضابطهمند دارند. ما خود جزئی از اين جهان به همپيوسته و قاعدهمند هستيم و با تمام اجزاء آن ارتباط داريم (اثر میپذيريم و اثر میگذاريم).
كسی كه قواعد و قوانين هستی را بشناسد میتواند با فراهم سازی زمينه به جريان افتادن آنها، نيروها و آثار مورد نياز خود را توليد كند و نقص خود را برطرف نمايد. شناخت معادلات هستی و روش فعالسازی آنها، ” فهم كاربردی” است؛ مهارتمحوری با «فهم کاربردی» گره خورده است.
قال رسول الله صلی الله عليه وآله :
«إنَّمَا زَهِدَ النَّاسُ فِی طَلَبِ العِلمِ لـِمَايَـرُونَ مِنْ قِلَّة انْتِفَاع مَنْ عَلِمَ بـِلا عَمَلٍ» .
” مردم به دنبال علمی كه فايدهای در عمل از آن نبينند نمیروند. “
«عِلم بـِلا عَمَلٍ كَشَجَر بـِلا ثَمَر».
” علم بدون كاربرد مانند درختی است كه ميوه نداشته باشد. “
«العِلمُ الَّذِی لا يُعْمَلُ بـِه كَالكَنـْز الَّذِی لايُنـْفَقُ مِنهُ أتـْعَبَ صَاحِبُهُ نـَفْسَهُ فِی جَمْعِه ِ و لمْيَصِلْ إلی نَفْعِهِ».
“علمی كه به كار برده نشود مانند ثروتی است كه صاحبش برای جمعآوری آن زحمت بسيار بكشد ولی هيچگاه آن را برای نياز خود مصرف نكند.”
وقتی فردی عملی را انجام دهد فعل و انفعالات زير در نفس او صورت پذيرفته است:
احساس يك نياز
تفكر برای يافتن رفع كننده نياز
توجّه به رفع كننده نياز و محاسبه نفع و ضررهای احتمالی آن
ميل و گرايش به سوی رفع كننده نياز
تمركز قوا برای برقراری ارتباط با آن
اراده نهايی برای بروز دادن آثاری كه اين ارتباط را ايجاد میكند.
میبينيم كه هر عملی تجلّی افكار انسان و تمايلات اوست، تجلّی روح اوست و البته تمايلات انسان نيز بسته به ميزان آگاهی و سطح فهم و درك تغيير میكنند. تا مفيد بودن چيزی تشخيص داده نشود، گرايش به سوی آن به وجود نمیآيد. (گرچه اين تشخيص ممكن است غلط و نادرست باشد.) اعمال انسان نمود شخصيت اوست؛ و انسان به مقداری كه میداند، میتواند عملكرد داشته باشد.
#کرسیهاینظریهپردازی
#نبرداستراتژیک
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > نبرد استراتژیک
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
نبرد استراتژیک
17 دقیقه خواندن
127
نبرد استراتژیک
نبرد استراتژیک دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست
موضوع بحث
مسأله بحث
پیش فرضها
فرضیه بحث
تبیین بحث
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
موضوع بحث
«استراتژی و نبرد استراتژیها» چیست؟ چرا؟ و چگونه؟
مسأله بحث
چگونه میتوان در فضای رقابت (اعم از رقابت فکری، رفتاری، فرهنگی، تمدنی و …) پیروز شد و به جای پیروی از «روندها»، «روندسازی» کرد؟
پیش فرضها
پارادایم = چهارچوب فکری که از برآیند دیدهای هستیشناسانه، انسانشناسانه، معرفتشناسانه، ارزششناسانه، جامعهشناسانه، تاریخشناسانه، روششناسانه، حاصل میشود و زاویه دید ایجاد میکند. (انتقال به بحث تفصیلی از پارادایم)
فرضیه بحث
استراتژی= تعیین موقعیت و فرآیند بهینه برای تحقق اهداف در محیط رقابت (استراتژی = جریان بهینه در یک سیستم)
نگرش استراتژیک = مهارت در دیدکلان و چهارچوبها و قواعد نهفته و رصد محیط رقابت و مهارت در محاسبه انواع احتمالات برای فرآیندهایی که شما را به هدف میرساند و تشخیص فرآیند بهینه.
نبرد استراتژیک = تلاش برای کشف و اِعمال استراتژی برتر در محیط رقابت استراتژیها
استراتژی کلان = فرآیندهای بهینهای که منجر به ساختارسازی بهینه میشوند؛ استراتژیها سطوح مختلفی دارند و هر کدام برای فرآیندی مافوق خود استراتژی خُرد و برای هدفی مادون خود استراتژی کلان هستند.
تبیین بحث
استراتژی، در لغت به معنی “طرحی برای به اجرا درآوردنِ تصميمی خاص؛ فرآيند طراحی چيزی يا انجامِ كاری به شيوه ماهرانه، مهارتِ طراحی تحركاتِ نظامی درنبرد” آمده است. [1] استراتژی در اصل، اصطلاحی است نظامی به معنای سنجيدن وضع خود و حريف و طرح نقشه برای روبروشدن با حريف در مناسبترين وضع است.[2]
استراتژی، طرحی منسجم، جامعنگر و يكپارچهكننده برای حركت در كوتاهترين راه به سوی هدف، با بهترين بهرهبرداری از منابع وامكاناتِ موجود است. استراتژی يا راهبرد، راه و روش رسيدن به اهداف بلندمدت وحياتی است. يك موضوع استراتژيك و راهبردی، موضوعی است كه جنبه حياتی دارد يعنی دراستمرار شاخصههای حيات تاثير عمده دارد و معمولا در محيط رقابتی اهميت خود رانشان میدهد.[3]
از دلايل اصلی نياز به استراتژی و تفكر استراتژيك، وجوداختلاف عملكردها و برنامهها، وجود محيطهای مختلف، وجود تمايلات و سلائق متفاوت و پيچيدگی روابط انسانی است.[4]
برای تعيين استراتژی بايد اهداف بلند مدت + مجموعه اقدامات كلانِ لازم برای رسيدن به آنها مشخص شود. استراتژی از تصميمها، برنامهها و قواعدِ مرتبط ساختن اقدامات به يكديگر برای رسيدن به هدف تشكيل شده است. معمولاً افراد و مجموعهها در تشخيص اهدافِ كلّی تا حدودی صحيح و مشترك عمل میكنند امّادر تدوين استراتژی، تفاوتهای فاحشی بين آنها وجود دارد.[5]
تدوين يك استراتژی صحيح مهمترين عامل برتری بر الگوها و فعاليتهای ديگران است. آيه شريفه ” َلاتَهِنُوا وَ لَاتَحْزَنُوا وَ أنتُمُ الاَعْلَونَ إنْكُنتُمْ مُؤمِنينَ”[6] بيانگر همين حقيقت است كه اگر استراتژی اسلام در زندگی فردی و جمعی ما مورد توجّه قرار گيرد الگوهای ديگر فرهنگها و تمدنها قدرت رقابت با اسلام را نخواهند داشت.
استراتژی يك ديدِ تمامنگر و يكپارچه است و برنامهريزی استراتژيك، تغيير فعاليتها برای حداكثر استفاده از فرصتها است. در استراتژی يك اصل قوی و ثابت وجود دارد و آن تمركز است (تمركز بر روی يك موضوع). اين اصل ناشی از محيط رقابتی و محدوديت منابع است. استراتژی، اثربخشی خود را از زاويه ديدِ استراتژيك نسبت به محيط رقابت[7] میستاند؛ برای تدوين يك استراتژی اثربخش بايد كلاننگری به همراه دقيقنگری داشت و قواعد رقابت را به درستی شناخت.
درونمايه اصلی استراتژی، فرصتها[8] هستند. ماهيت استراتژی، تشخيص فرصتهای اصلی برای تحقق اهدافِ نهايی و تمركز منابع در جهت تحقق منافع نهفته است.[9] شناخت پارادايم[10] حاكم و پارادايم آينده حياتيترين عامل در طراحی يك استراتژی اثربخش است. مثلا اگر پارادايم آتی “تكنولوژی اطلاعاتی” باشد، كشورهايی كه از الان استراتژی خود را بر اين محور استوار كردهاند، آينده را به دست خواهند داشت.[11]
تكوين استراتژی: (مطالب زیر از کتاب «استراتژی اثربخش» تالیف دکتر وفا غفاریان اخذ شده است.)
#کرسیهاینظریهپردازی
#عبودیت
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > عبودیت
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
عبودیت
9 دقیقه خواندن
121
عبودیت
عبودیت دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست
موضوع بحث
مسأله بحث
پیش فرض ها
فرضیه بحث
تبیین بحث
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
موضوع بحث
«وحدت در کثرت و کثرت در وحدت» چیست؟ چه آثار و لوازمی دارد؟ (نظریه وحدت شخصی وجود + نظریه تجلی)
مسأله بحث
رابطه وجودی میان خالق و مخلوق چگونه است؟ (رابطه وجود بینهایت با وجود محدود)؛ رابطه نفْس یکپارچه انسان با افکار و احساسات و رفتارهای او چیست؟ رابطه نیروی واحد جاری در طبیعت با تنوع موجودات و پدیدهها چیست؟
پیش فرض ها
وحدت = خصوصیت وجودی یکپارچگی که قابل تجزیه و تقسیم نیست.
کثرت = خصوصیت وجودیای که حد و مرز، ابعاد و زوایا، اجزاء و روابط از آن انتزاع میشود.
فرضیه بحث
وحدت در کثرت = جریان وجود واحد در قالب کثرات و تلاش برای کشف مبدأ تجلی واحد در کثرات مختلف.
کثرت در وحدت = ظهور و بروز وجود واحد در قالب کثرات و تلاش برای قرار دادن هر تجلی در موقعیت وجودی خاص به خود.
رابطه خداوند (وجود بینهایت) با مخلوقات (وجودهای محدود)، رابطه تجلی و ظهور است. (موجودات ظهورات و نمودهای وجود خداوند هستند.)
نظریه تجلی = مخلوقات، دارای وجود استقلالی در کنار خداوند نیستند بلکه وجودشان به نحو «تجلی» است که بازتابی از وجود خداوند است و شؤون و اطوار ظهورات الهی محسوب میشوند.
نظریه وحدت وجود (در تقریر عرفان شیعی) = هستی، یک وجود یکپارچه بینهایت است (وجود خداوند) و تمام موجودات ظهور و بروزهای آن میباشند.
تبیین بحث
خداوند، وجود بینهایت است و «وجود بینهایت» از همه جهات و جوانب و اعتبارات و ابعاد و سطوح و ….
«هو، فوق ما لایتناهی بما لایتناهی شِدّهً عِدّهً مُدّهً؛ صرف الوجود المتأكد الشديد الذی لا يتناهى قوته و شدته بل هو فوق ما لا يتناهى فلا يحده حد و لا يضبطه رسم وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَی الْقَيُّومِ.» [1]
وجود بینهایت جایی برای وجود دیگری باقی نمیگذارد؛ در این صورت، وضعیت مخلوقات که بالوجدان وجود آنها را حس میکنیم و اینطور نیست که توهمی و تابع اراده ما باشند، چه میشود؟
از سوی دیگر همیشه عقل بشر به وجود «وحدت» در فضای طبیعت، منتقل شده است و به دنبال تئوریای میگردد که همه نیروهای به ظاهر مختلف در عالم را به یک نیروی واحد برساند. این دو مسأله (بینهایت بودن خداوند + لمس وحدت در کثرات طبیعت) سبب شده است عقول به مساله کشف وحدت و نحوه ربط وحدت با کثرت بپردازند.
نظریات مختلفی در فلسفه با رویکردهای متنوعش و در عرفان با قرائتهای مختلفش و در فیزیک با دیدگاههای متفاوتش، پردازش شده است؛ در عرفان شیعی، نظریه «وحدت وجود و کثرت بالتجلی» از عهده کلیه ابهامات در این فضا برآمده است.
(برای تفصیل بحث، به کتاب مبانی و اصول عرفان نظری، حجتالاسلام سید یدالله یزدانپناه، نشر موسسه امام خمینی قم، مراجعه فرمایید.)
خلاصه فشرده نظریه وحدت وجود و استدلال آن:
استدلال: (بااستفاده از حد وسط ارائه شده در روايت: افتراق الحاد و المحدود.) [2]
مقدمه اول: وجود محدود، محدودکننده میخواهد + محدودکننده نهایی نباید خود محدود باشد پس محدودکننده نهایی، نامحدود است.
مقدمه دوم: وجود نامحدود، هیچ مرتبه و موقعیتی برای وجود دیگری باقی نمیگذارد و الا اگر چیز دیگری موجود باشد به همان اندازه وجود نامحدود را محدود میکند. + مگر اینکه آن چیز وجودش دربرابر وجود نامحدود نباشد بلکه ظهور و بروزی از خود او باشد. (مانند نفس)
نتیجه: پس تمام موجودات ماسوی الله، وجودی مستقل در کنار او و چسبیده به او ندارند بلکه جلوه و ظهور و نمود او هستند. عین او نیستند چون محدودند، غیر او نیستند چون او نامحدود است.
پاسخ حکمت متعالیه و عرفان شیعی به اين سؤال، «وحدت وجود» را به صورت قضيه زير عرضه كرده است:
نظريه «هستی يكبخشی» در برابر نظريه «هستی دوبخشی»
كل هستی يكپارچه است و تنها يك وجود، واقعی و مستقل است و ساير موجودات ظهورات او هستند.
وحدت + كثرت
(دریافت فایل چهل حدیث در توصیف و تبیین توحید عرفانی)
قرائتهای مختلف برای نحوه ربط وحدت با کثرت: (که فقط یک مورد آن صحیح است و باقی مغالطه و توهمی است)
برای دريافت انواع تقريرهای ممكن از اين جمله بايد به موارد زير توجه كرد:
#کرسیهاینظریهپردازی
#فقهتمدنی
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > فقه تمدنی
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
فقه تمدنی
7 دقیقه خواندن
144
فقه تمدنی
فقه تمدنی دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست
موضوع بحث
مساله بحث
پیش فرض ها
فرضیه بحث
تبیین بحث
فقه تمدنی بهعنوان یک «مکتب فقهی»
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
موضوع بحث
«فقه و اخلاق تمدنی» چیست؟ چرا؟ و چگونه؟ (اسلاید بحث)
مسأله بحث
روش دستیابی به نظر اسلام در مورد فرآیندهای زندگی متعالی در مقیاس کلان تمدنی چگونه است؟ (هم در حیطه قانونی و هم در حیطه فرهنگی)
پیش فرض ها
۱. دین، توصیف کننده کلان هستی و بیانکننده روش زندگی طبق نظر خداوند، چه در مقیاس فردی و چه در مقیاس جمعی است. (انتقال به مبنای دینشناسانه)
۲. دین در تمام حوزههای فعالیت انسانها نظر داده است و راهبرد تعریف کرده است. (انتقال به مفهوم «دین حداکثری»)
۳. تمدن = برآیند فرآیندهای سهگانه معرفتی، قانونی و فرهنگی در کلیه سطوح نیاز انسانها (انتقال به تعریف تمدن و تمدنسازی)
فرضیه بحث
فقه تمدنی= تعیین حکم فعل مکلف در حیطههای مختلف زندگی، در مقیاس جامعهسازی
اخلاق تمدنی = تعیین فرآیندهای بهینه رفتاری در مقیاس کلان
فقه تمدنی= تعیین حکم ساختارها و فرآیندهای جامعهسازی (تعیین حکم وضعی نه فقط حکم تکلیفی، یعنی شرایط صحت و فساد ساختارها و فرآیندها)
فقه تمدنی= ارتقاء تعامل «تکلیفی فردی حقوقی» با گزارههای دین، به تعاملِ «ارشادی جمعی فرهنگی» (ورود گزارههای ارشادی و مستحبات و مکروهات در حیطه الزامِ فرهنگی و توسعه دائره مکلف فردی، به جمع مکلفین و به تمام فرآیندهای زندگی مکلفین)
تبیین بحث
فقه به عنوان یک دانش با ماهیتی تجویزی عبارت است از: علم به احکام شرعیه عملیه که از راه ادله تفصیلیه به دست آید. «الفقه هو العلم بالاحکام الشرعیة الفرعیة العملیة المکتسبة عن ادلتها التفصیلیة بالاستدلال».
موضوع فقه افعال مکلفان است و به تعبیر دیگر «رفتارهای مکلفان» دو عنصر رفتار و مکلف نقش اساسی در دانش فقه دارد. فقه دانشی است که در صدد است حکم شرعی (تکلیفی و وضعی) رفتارهای اختیاری مکلفان را در همه گونههای رفتاری تعیین کند و بر مبنای «جامعیت شریعت»، همه رفتارهای جوارحی و جوانحی، فردی و اجتماعی در گستره فقه قرار می گیرد.
فقه موجود بیشتر فقهی فردی و در مقیاس خُرد است و به مسائل در مقیاس کلان کمتر پرداخته است و همچنین ساختار آن متناسب با تنظیم زندگی فردی است و یک برنامهنویس در مقیاس کلان کشوری (مانند برنامههای توسعه و پیشرفت پنجساله) از رساله توضیحالمسائل نمیتواند «ماده برنامهای» برای تدوین در برنامههای کشوری بیابد؛ اگر دینی بخواهد جهانی باشد و برای کل بشریت تا انتهای دنیا، برنامه زندگی متعالی بدهد (بر اساس پیشفرض حداکثری بودن دین) باید فرآیندهای بهینه تمدنی را تعریف کند.
اگر: تمدنسازی = ساختارسازی و نظامسازی شبكهای
و نظام = مجموعۀ اجزاء مرتبط با يكديگر برای ايجاد يك هدف
و جوهره نظام و سیستم = روابط بين اجزاء
آنگاه نظامسازی = توليد ارتباطات تنظيمشده برای ايجاد يك برآيند = فرآيند سازی
در حقیقت نظام سازی یعنی: تعیین ورودی سیستم و تعیین خروجی سیستم و تعیین مرحلۀ پردازش (چه ارتباطاتی بین متغیرها صورت گیرد تا منجر به برآیند شود)؛ در نتیجه: «فرآيندها اصلی ترين مولّفه در تمدن سازی هستند»؛ بر این اساس میتوان گفت:
«فقه تمدنی» یعنی: تعیین حکم فعل مکلف برای فرآیندها در مقیاس جامعهسازی؛ و به عبارت دیگر فقه تمدنی= تعیین حکم ساختارها و فرآیندهای جامعهسازی (تعیین حکم وضعی نه فقط حکم تکلیفی، یعنی شرایط صحت و فساد ساختارها و فرآیندها)
حیطه فقه تمدنی= ارتقاء تعامل «تکلیفی فردی حقوقی» با گزارههای دین، به تعاملِ «ارشادی جمعی فرهنگی» (ورود گزارههای ارشادی و مستحبات و مکروهات در حیطه الزامِ فرهنگی و توسعه دائره مکلف فردی، به جمع مکلفین و به تمام فرآیندهای زندگی مکلفین)
دسته بندی های مختلف ابواب فقه، باید بر اساس الگوی نیازها انجام گیرد یعنی هر باب فقهی = فرآیند و جریانی لازم برای زندگی؛ بنابراین ساختار فقه تمدنی = دربردارندۀ نظام و فرآیندهای کلان و خرد ادارۀ فرد و جامعه (انتقال به بحث تفصیلی از ابواب فقه)
فقه تمدنی = بیان کنندۀ نظامها و فرایندهای تغذیه، مالکیت، کشاورزی (فرآیندهای تولیدی)، محیطزیست، خانواده و ازدواج، دولتسازی، سرمایه اجتماعی و …
فقه تمدنی بهعنوان یک «مکتب فقهی»
#کرسیهاینظریهپردازی
#رصداطلاعات
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > رصد اطلاعات
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
رصد اطلاعات
14 دقیقه خواندن
122
رصد اطلاعات
رصد اطلاعات دانشنامه #عبدالحمیدواسطی
⏪فهرست
⏪موضوع بحث
⏪مسأله بحث
⏪پیش فرض ها
⏪فرضیه بحث
⏪تبیین بحث
#مهارتهایتغييرنگرشواحساس
#مهارتهایراهبردیبرایارتقاءكيفيتزندگي
#مهارتهایعملياتیوابزاریبرایارتقاءكيفيتزندگي
الگوی «رصد اطلاعات» اقتباس شده از روایات
◀️نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
◀️مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
◀️موضوع بحث
«رصد اطلاعات» چیست؟ چرا؟ چگونه؟ و چه الگویی دارد؟
🔶مسأله بحث:
هر فرد یا مجموعه یا سازمانی، برای #بقاء و #رشد خود نیازمند کسب مستمر اطلاعات هستند، چه اطلاعاتی را باید به دست بیاورند و چگونه؟
🔶پیش فرض ها
🔶فرضیه بحث
۱. #رصداطلاعات = پیگیری تغییرات و اقدامات در یک حیطه مشخص در مورد یک پدیده مشخص
۲. #الگویرصداطلاعات = نقشه پیگیری و رصد اطلاعات از منابع و کمیت و کیفیت بررسی آنها
۳. #الگویپیشنهادی = پیگیری مستمر اطلاعات مرتبط با گسترش افق دید + معنایابی زندگی + روش تفکر و تحقیق + مهارتهای زندگی
🔶تبیین بحث:
حرکت علمی و عملی، محصولی جمعی است چه در موارد متضاعف کننده و چه در موارد تضعیف کننده، چه در فضای فردی و چه در فضای رقابت، چه مربوط به امور زندگی روزمره و چه در امور تخصصی و چه مربوط به زندگی ماورائی. سوال از «سیر مطالعاتی» نمونه بارزی از بحث «الگوی رصد اطلاعات» است. یک فرد انسانی، فارغ از هر گونه عقیده، برای اینکه طبق منطق پایه انسانی زندگی کند باید حداقل موارد زیر را به طور مستمر رصد کند: اطلاعات در مورد: (عناوین کلیک میشوند)
#شکلهستی
#نقشهوجودیانسان
#نقشهجامعهوتمدن
#آیندهنگری
#روشتفکروتحلیل
#معنیزندگی
#سبکزندگیمهارتهایزندگی
#موادحقوقیوقانونی
#تحولاتفکری،فرهنگی،سیاسی
#مرگ
جدول زیر نمونهای از این مفاهیم زیرساختی است:
✳️ نگرشی دیگر به #زندگی انتظار میرود فراگیر پس از این جلسه:
«#زندگی» را بهعنوان موضوعی نیازمند بازنگری و تأملات آیندهساز تلقی کند و در قفسهبندی ذهنی و الگوی رصد اطلاعاتیِ خود، پوشهای به نام «#معنیزندگی» باز کند و پاسخی جدی (زمینهساز تصمیم) به سؤالِ «چه چیز به زندگی شما معنی میبخشد؟» بدهد
۱. #افقدید
۲. تفاوت دیدها و تاثیر آن در #سرنوشت
۳. #هویتزندگی
۴. منظور از «#معنیزندگی»
۵. پاسخهای مختلف به سؤال «چه چیز به زندگی معنی میبخشد؟»
✳️ نگرشی دیگر به #انسان انتظار میرود فراگیر پس از این جلسه:
بتواند به «#خود» از بیرون از خود نگاه کند و توصیفی کاوشگرانه از نقاط ضعف و قوت، تهدید و فرصتهای «خود» ارائه دهد و نیاز به تفکر در «خود» را برای تنظیم برنامه زندگی حس نماید.
۱. #هفتمعمایجهانی از زبان دانشمندان
۲. #انسان یا #روباتهوشمند؟
۳. منظور از «#رشد»
۴. موقت یا پایدار؟
۵. معادله «#حرکتوتغییر»
✳️نگرشی دیگر به #هستی انتظار میرود فراگیر پس از این جلسه:
بتواند شکل کلان «#هستی» را تصوّر نموده و موقعیت خود در این شبکه را ترسیم کند و متغیرهای مرتبط با زندگیاش را برای تدوین معادله «#حرکتوتغییر» شناسایی نماید.
۱. این هستی چه شکلی است؟
۲. بررسی پاسخهای جهانی به سؤال فوق
۳. #مخروطهستی
۴. متغیرها و ارتباطات در شبکه هستی
۵. حرکتِ «#برآیندی» در شبکه هستی و نقش آن در کیفیت زندگی
✳️نگرشی دیگر به #جامعه انتظار میرود فراگیر پس از این جلسه:
بتواند نقشه «#جامعه» را ترسیم کند و #مختصاتزندگیِ خود را در فضای اجتماعی مشخص نماید و علاقمند به روش رصد فرآیندهای اجتماعی و تحلیل غیر احساسیِ آنها شود و تاثیر این گونه تحلیل را در آیندهسازی و ارتقاء کیفیت زندگی خود لمس کند.
۱. #آناتومیجامعه
۲. واحد جامعه؟
۳. شبکههای جامعه
۴. #مختصات شما در شبکه اجتماعی
۵. رصد و #دیدهبانی #فرآیندهایاجتماعی
۶. روش #تحلیلاموراجتماعی
✳️نگرشی دیگر به #تاریخ انتظار میرود فراگیر پس از این جلسه:
#کرسیهاینظریهپردازی
#سطوحفهموادراک
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > سطوح فهم و ادراک
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
سطوح فهم و ادراک
30 دقیقه خواندن
146
سطوح فهم و ادراک
سطوح فهم و ادراک دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست
موضوع بحث
مساله بحث
پیش فرض ها
فرضیه بحث
تبیین بحث
مراحل پیدایش سطوح فهم و ادراک
روش دستيابی به سطوح فهم و ادراک
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
موضوع بحث
سطوح فهم و ادراک
مسأله بحث
«فهم و ادراک» چیست؟ چگونه حاصل میشود؟ و چگونه عمق پیدا میکند؟ (اسلاید سطوح فهم و ادراک)
پیش فرض ها
این بحث در پارادایم شبکهای صورت میپذیرد و بر اساس مبنای معرفتشناسانه آن، واقعیت ناوابسته به اراده انسان وجود دارد و قابل کشف است و کشف آن نیاز به ضوابط علمی دارد (علم = کشف روشمند واقعیت)
بر اساس مبنای هستیشناسانه پارادایم شبکهای، پدیدهها بسیط و ساده نیستند بلکه پیچیده و دارای ابعاد، سطوح، لایهها، مراتب، زوایا و حالات مختلف هستند که ایستا نیز نبوده و در حال تغییر هستند ولی این تغییر، نامحدود نیست و دارای محدوده، ساختار و قوانین ثابت است. (رئالیسم شبکهای)
فرضیه بحث
۱. «فهم»، کشف رابطههاست (دلالت تصدیقی).
۲. «فهم»، دارای سطوح پنجگانهی: فهم اولیه، فهم کاربردی، فهم تحلیلی، فهم استدلالی و نقادانه، و فهم خلاق است.
۳. تعمیق فهم، تابعی از کشف جدید در عناصر، اجزاء، سطوح، لایهها، ابعاد، مراحل و روابط بین آنها و روابط بین عناصر بیرونی مؤثر بر موضوع است.
تبیین بحث
دهخدا در كتاب لغت خود در ماده “فهم” چنين آورده است: دانستن، به دل دريافتن، تصور معنی از لفظ. در لسانالعرب در ماده “فهم” اين چنين آمده است: «الفهم، معرفتك الشيء بالقلب» (فهم، دريافت درونی از موضوعات است). در كتاب معجم فروق اللغات، در فرق علم و فهم آمده است: «الفهم، ادراك دقيق خَفِيّ» (فهم، علم به لايههای درونی اشياء است).
انسان دو گونه اطلاعات را در خود میيابد: اطلاعات تصويری، اطلاعات مفهومی. اطلاعات تصويری (يا دانش تصويری) حاصل عملكرد آيينهای ذهن است. چيزی را میبينيم و تصوير آن در ذهن نقش میبندد. اينگونه از اطلاعات، فقط زمینهساز برای فعاليتهای ديگر ذهنی هستند و به تنهايی كاربردی ندارند. اطلاعات مفهومی (يا دانشِ مفهومی) حاصل فعاليت ذهن بر دانشهای تصويری يا دانشهای مفهومی قبلی است.
اصول فعاليتها و عملكردهای ذهن، پس از ثبت اوليّه موضوع عبارتند از:
۱. مقايسه (دو تصوير يا دو مفهوم با هم مقايسه میشوند و نتيجه گرفته میشود كه اين دو با هم مشابه يا مغاير هستند و نقاط تشابه و يا تغاير آنها مشخص میشود.)
۲. تجزيه (يك تصوير يا يك مفهوم به اجزاء تشكيل دهندهاش تجزيه میشود و هر جزء آن تصوير يا مفهوم جديدی را ايجاد میكند.)
۳. تركيب (چند تصوير يا مفهوم در كنار يكديگر قرار میگيرند و با تكمیل يكديگر، تصوير يا مفهومی جديد را ايجاد میكنند.)
۴. انتزاع (يك تصوير يا مفهوم از ارتباطاتی كه با ديگر موضوعات دارد جدا میشود و از زاويه ديد جديد و با جايگاه جديدی مورد نظر قرار میگيرد.)
مثلاً وقتی حكم كلّی صادر میكنيم كه هر انسانی قدرت تفكّر دارد، ارتباط تصوير ذهنی انسان را از عالم مادّی جدا كرده و هر گونه مشخصات مادی را از آن سلب نمودهايم كه در نتيجه مشتركات صورتها به دست میآيد امّا نه در قالب يك تصوير بلكه در قالب يك مفهوم جديد؛ ارتقاء و تعالی از تصاوير به مفاهيم، از محسوس به معقول، از جزءنگری به كلنگری). تمام فعاليتهای فوق در حقيقت يك عملكرد بيشتر نيستند: كشف رابطهها.
ذهن با مقايسه شروع میكند و به دنبال دستيابی به رابطهها است (نقاط اشتراك و نقاط اختلاف)، تجزيه میكند تا سرچشمه رابطهها، تعداد و نوع آنها را به دست آورد، با كشف يك سری از رابطهها به سوی تركيب و تجريد میرود تا تصاوير يا مفاهيم مورد نياز خود را توليد كند. “فهم” كشف روابط بين اجزاء و رابطه هر جزء با كل و رابطه هر كل با ديگر كلها است. (رابطه بين دو چيز يعنی: كمیت و كيفيت اثرگذاری و اثرپذيری بين آن دو)
به زبان هستیشناسانه، «فهم»، اتحاد روحی با لايه و مرتبهای از طيف وجودی يك شيء است.[1]
براساس هویت فهم، سطوح فهم و ادراك تابع میزان كشف ارتباطاتِ موضوع با كل هستی است (شبکه هستی).
مراحل پیدایش سطوح فهم و ادراک
#کرسیهاینظریهپردازی
#دینحداکثری
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > دین حداکثری
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
دین حداکثری
9 دقیقه خواندن
113
دین حداکثری
دین حداکثری دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست
موضوع بحث
مساله بحث
پیش فرض ها
فرضیه بحث
تبیین بحث
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
موضوع بحث
«دین حداکثری» (انتقال به مقاله منتخب + انتقال به بحث تفصیلی مبانی دینشناسانه)
مسأله بحث
قلمرو دین در توصیف و تبیین و توصیه چقدر است؟ انسان در چه عرصههایی و تا چه اندازهای باید تصمیمات و نظرات خود را تابع دین کند؟
پیش فرض ها
فرضیه بحث
قلمرو دین = تنظیم کلیه فعالیتهای انسان در مقیاس فردی و جمعی در کلیه ابعاد زندگی او، تا برآیند آنها حرکت به سوی خداوند در قلب و دل باشد. (دین حداکثری) + ورود دین در عرصههای زندگی بشر، ورود «راهبردی» است و نحوه عملیاتی کردن بسیاری از راهبردها را به شرایط وابسته کرده است. (دین استراتژیک)
تبیین بحث
دین = علم ابراز شده خداوند به بشر؛ بیان معادلات حرکت انسان در شبکه هستی برای اتصال به خداوند؛ نظام فکری، قانونی وفرهنگیای که از جانب خداوند برای زندگی بشر در این دنیا به هدف عبور از دنیا ارائه شده است.
دین شناسی = تلاش معرفتی موجّه برای کشف نظر خداوند در توصیفها، تبیینها و توصیههای او در جوانب مختلف هستی و زندگی.
دین حداقلی = اعتقاد به اینکه مأموریت دین فقط برقراری رابطه فرد با خداوند در عبادت اوست.
دین حداکثری = اعتقاد به اینکه ماموریت دین تنظیم کلیه فعالیتهای انسان در مقیاس فردی و جمعی در کلیه ابعاد زندگی اوست تا برآیند آنها حرکت به سوی خداوند در قلب و دل باشد.
مدیریت دین یعنی کلیه برنامهها و فرآیندها در زندگی بشر باید خود را با راهبردهای دین هماهنگ نماید.
دین میانرشتهای = بررسی توصیفها، تبیینها و توصیههای دین از منظر میانرشتهای (کشف نظر دین در ابعاد ترکیبی موضوعات و مسائل)
نمودار رابطه حداقلهای اخلاقی با حداقلها و حداکثرهای دین و وضعیت زندگی دنیایی و آخرتی:
توضیح: اگر فردی کاملا مادی باشد و هدف او بهرهبرداری حداکثری از دنیا باشد اما فقط بر اساس وجدان خود عمل کند و ندای آن را باور داشته باشد و در عمل اجرا نماید، اهل نجات در آخرت خواهد بود و حداقلهای آخرتی را خواهد داشت. و اگر فردی بخواهد بهرهبرداری حداکثری از دنیا کند و در عین حال بخواهد در فضای «دین» قرار گیرد ولی به حداقلهای دین اکتفا کند، زندگیای بالاتر از استاندارد زندگی متوسط خواهد داشت و بهره او نیز در آخرت متوسط خواهد بود. و اگر فردی بخواهد حداکثر بهرهبرداری از آخرت را داشته باشد و به تمام دستورات دین عمل کند، بهره او از زندگی دنیا، در حد استانداردهای زندگی متوسط خواهد بود.
توضیح (از منظر درون دینی):
از قرآن: چهار آيه زير، بيانگر قلمرو حداكثری دين هستند:
۱. وَ نَزَّلْنَا عَلَيْك الْكِتَب تِبْيَناً لِّكلّ شىْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً وَ بُشرَى لِلْمُسلِمِينَ. [۱]
ترجمه:”ما قرآن را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز، هدايت، رحمت و بشارت برای مسلمانان است.”
۲. تَصدِيقَ الَّذِى بَينَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كلّ شىْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ. [۲]
ترجمه: “قرآن كتابی است كه كتابهای آسمانی قبلی را تاييد می كند و كتابی است كه توضيح همه چيز در آن آمده است و هدايت و رحمت برای كسانی است كه ايمان می آورند.”
۳. ما فَرَّطنَا فى الْكِتَبِ مِن شىْءٍ. [۳]
ترجمه: “ما در قرآن از هيچ چيز فروگذار نكرديم.”
۴. إِنَّ هَذَا الْقُرْءَانَ يهْدِى لِلَّتى هِىَ أَقْوَمُ.[۴]
ترجمه: “اين قرآن هدايت مى كند به سوى آنچه كه استوارتر و كارآمدتر است.”[۵]
تفسير آيات مذكور را در روايات زير می توان يافت:
۱. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليهالسلام: مَا مِنْ أَمْرٍ يَخْتَلِفُ فِيهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنْ لَاتَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ .[۶]
ترجمه: “هيچ اختلافی نيست كه راهحل آن در قرآن نباشد اما عموم مردم قدرت تشخيص آن را ندارند.”
۲. إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى لَمْ يَدَعْ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْأُمَّةُ إِلَّا أَنْزَلَهُ فِي كِتَابِهِ وَ بَيَّنَهُ لِرَسُولِهِ صليالله عليهوآله وَ جَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ حَدّاً وَ جَعَلَ عَلَيْهِ دَلِيلًا يَدُلُّ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ عَلَى مَنْ تَعَدَّى ذَلِكَ الْحَدَّ حَدّاً.[۷]
#کرسیهاینظریهپردازی
#رسانهاثربخش
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > رسانه اثر بخش
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
رسانه اثر بخش
5 دقیقه خواندن
134
رسانه اثر بخش
رسانه اثربخش دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست
موضوع بحث
مسأله بحث
پیش فرض ها
فرضیه بحث
تبیین بحث
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
موضوع بحث
«رسانه اثربخش» چیست؟ و چگونه؟
مسأله بحث
چگونه میتوان بیشترین نفوذ و بیشترین تغییر را در مخاطب ایجاد کرد به طوری که منجر به بیشترین تغییر رفتار در او شود؟
پیش فرض ها
رسانه = ابزاری با کارکرد انتقال اطلاعات است به طوری که منجر به تغییر در مخاطب شود. (هر ابزار ارتباطی، رسانه نیست!)
تبلیغ = فرآیند اثرگذاری بر مخاطب به طوری که مطلبی را به عنوان واقعیت بپذیرد و حاضر شود عمل و رفتاری متناسب با آن بروز دهد. (هر سخنرانی، تبلیغ نیست!)
جوهره هر رسانهای «پیام» است و مدل هر رسانهای تابع «کیفیت بستهبندی پیام» است.
فرضیه بحث
مدل رسانه اثربخش، مدل سه بُعدی WPC است. (یعنی بستهبندی پیام به طوری که شاخصهای سهگانه «منطقی بودن»، «مفید بودن» و «برتر بودن نسبت به موارد مشابه» توسط مخاطب احساس شود.)
تبیین بحث
تعاریف مختلفی از رسانه و تبلیغ به عنوان یک فرآیند رسانهای ارائه شده است:
ابزاری که فرآیند شکلدهی به دیدگاهها را تولید میکند.
فرآیند به کارگیری نمادها برای انتقال عقائد به مخاطب
ابزار اقناع مخاطب
فرآیند ایجاد تغییر در افکار
ابزار مدیریت افکار عمومی
ابزار گسترش آگاهانه و سازمانیافته اطلاعات
سطوح پيام رسانی تابعی از سطوح فهم و ادراك مخاطب است؛ شش سطح فهم و ادراكی وجود دارد که تطبیق آن بر موضوع «پیام» به صورت زیر است:
فهم حافظهای: فقط میتواند پيام را تكرار كند.
فهم اوليه: ارتباط موضوع و محمول پيام را میفهمد (اذعان به نسبت)
فهم كاربردی: میتواند به سؤال “اين مطلب چه فايدهای دارد؟” پاسخ دهد. (ربط پيام با صحنه زندگی)
فهم تحليلی: میتواند به سؤال “آيا واقعا همین طور است كه اين پيام میگويد؟ و اين كه چرا اين طور است؟”پاسخ دهد
فهم نقادانه: در برابر اشكالات وارد بر كاربرد و تحليل پيام میتواند پاسخ دهد.
فهم خلاق و شهودی: در برابر پيام ارسالی میتواند پيامهای مرتبط يا مشابه یا متضاد توليد و ارسال نمايد.
در تحقیقی که به هدف کشف فرآیند پیشنهادی گزارههای دین، در مورد رسانه و نحوه بستهبندی پیام در رسانه، انجام پذیرفت یکی از گزارههای شفاف در این موضوع آیه ۱۲۵ سوره نحل به دست آمد:
«ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ»
بهوسیله «حکمت» و «موعظه حسنه» به راه خدا دعوت کن و با آنها «مجادله احسن» داشته باش.
تحلیل این آیه پس از بررسی میدان معنایی «حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن» در آیات و روایات و تفاسیر، به صورت زیر به دست آمد:
با استفاده از سه ابزار زير، نفوس را به سوی حقيقت دعوت نما:
۱. ارائه قوانين و معادلات موجود در موضوع، به طوری كه منطقی بودن مطلب احساس شود. (حداقل معنایی در حکمت)
۲. نشان دادن نفع مطلب و ضرر نبود آن، به طوری كه تمايل به پيگيری مطلب پيدا شود. (حداقل معنایی در موعظه حسنه)
۳. نقد و بررسی مطالب و نظريات مشابه، به طوری كه با قضاوت خودشان برتری مطلب را بيابند. (حداقل معنایی در جدال احسن)
(تعابیر فوق، از هیچ منبعی اقتباس نشده است و چنین مدلی در فضای رسانهای، مسبوق به سابقه نیست. معادلگذاریهای انگلیسی نیز به معنی کاملا منطبق با تعبیر قرآنی نیستند و تلاش شده است نزدیکترین معادل انتخاب شود.)
نتیجه:
میخواهيم تبليغ كنيم يعنی ذهن مخاطب را برای فهم پيامی، فعال سازيم؛ اين فهم، حداقل فهم اوليه بايد باشد (فهم حافظهای در حقيقت فهم نيست و فقط قدرت تكرار مطلب است)؛ در دستيابی به فهم اوليه و تهيه محتوايی با قابليت فعالسازی ذهن مخاطب در اندازه فهم اوليه، چه فرآیندی بايد شکل بگیرد؟
پاسخ: در دستيابی به فهم اوليه در مخاطب، مشكل اصلی ابهام در مفاهيم و عدم تصور شفاف در مفاهيم وجود دارد. مبلغ محقق، بايد تلاش علمی خود را در اين مرحله متمركز در شفافسازی مفاهيم نمايد و برای شفافسازی مفاهيم تفكر و مطالعه داشته باشد.
مقصود از شفافسازی مفاهيم، به احساس رساندن تصورات اوليه ذهنی است (احساس معنی به جای تصور معنی، تبديل علم حصولی به حضوری)
راهبرد مطلوب برای وصول به اين هدف: (۲ راهبرد)
#کرسیهاینظریهپردازی
#ابلاغرسالاتالله
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > ابلاغ رسالات الله
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
ابلاغ رسالات الله
4 دقیقه خواندن
115
ابلاغ رسالات الله
ابلاغ رسالات الله دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست مطالب
موضوع بحث.. 1
مساله بحث.. 1
پیش فرض ها 1
فرضیه بحث.. 1
تبیین بحث.. 1
موضوع بحث
بررسی مفهوم «ابلاغ رسالات الله»
مساله بحث
وظیفه دستگاه نبوت و امامت و نیابت عالمان دین، چیست؟ محتوای پیامهای الهی چیست؟
پیش فرض ها
فرضیه بحث
وظیفه دستگاه نبوت و امامت و نیابت عالمان دین، تلاش برای عرضه پیامهای خداوند به بشریت به گونهای که سبب تغییر در او شود.
پیامهای الهی، در حداقلِ قطعی عبارتند از:
تو مخلوق هستی محدود هستی.
خالق داری و او نامحدود است.
عقل برای راهنمایی به تو داده شده است که میتواند حداقلهای لازم برای حرکت را به تو نشان بدهد ولی قدرت کشف تمام حقایق را ندارد و تو نیازمند عقل متصل به ملکوت هستی. (ملکوت به معنی عام = عالم متصل به بینهایت)
غیر از زندگی محسوس و موجودات محسوسی که هستند، زندگی و موجودات غیرمحسوسی نیز هستند (غیب) که در زندگی تو اثر گذارند.
پس از مرگ به زندگی دیگری خواهی رفت که براساس افکار و احساسها و رفتارهایت در این دنیا، ساخته شده است و تو مسئول آنها هستی.
در این زندگی، وجود و حضور بینهایت خداوند را احساس خواهی کرد. (یا تجلی جمال = بهشت، یا تجلی جلال = جهنم)
در این زندگی جاودان خواهی بود. (ابدیت)
هیچ موجودی جز «الله» صلاحیت ندارد تا محور افکار و احساس و رفتارهایت باشد (لا اله الا الله)
سعادت یعنی اتصال به وجود بینهایت خداوند.
سعادت جز با عدل و احسان حاصل نمیشود.
مجموعه قوانین و اخلاقی که توسط پیامبران برای تو آمده است برای ایجاد تعادل و رشد در تو است.
اگر آنها را رعایت نکنی زندگی ظالمانه خواهی داشت و تجسّم زندگی ظالمانهات در این دنیا، دوزخ و عذاب در دنیای دیگر است.
تبیین بحث
خداوند در آیه شریفه ۳۹ سوره احزاب میفرماید: «الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ» یعنی خصوصیت پیامبران این است که پیامهای الهی را با دقت به عمق جانها میرسانند و در برابر عظمت او، خود را نمیبینند و جز از او هراس ندارند.
«رساله» به معنی پیام است و «رسالات الله» یعنی پیامهای الهی که بالخصوص برای بشر آماده و ارسال شده است (فرق رساله با نبأ و خبر).
پیامهای الهی، در حداقل قطعی، موارد زیر هستند:
سخن خدای اسلام با بشريت (۱)
(براساس مضامين آيات يا ايها الناس، يا ايها الانسان، يا بنيآدم)
خدای اسلام در كتابِ قرآن در ۲۶ مورد، بشريت را مستقيما مورد خطاب قرار داده است که در هشت محور ارائه می شود:
۱. آی آدمها !
فرستاده خدا برای شما حقايق آورده است؛ خدا برای شما سخن منطقی وآشكار وصريح فرستاده است؛ دلچسبترين راهنمائیها را ارائه كرده است؛ درمان دردها و برنامه زندگی شما را بيان كرده است؛ هر كه گوش كرد و دقت نمود و با جان و دل پذيرفت و عمل كرد به هدف زندگی میرسد.
۲. آی آدمها !
به يك مثال خوب دقت كنيد:
اگر يك مگسِ ناچيز روی يكی از بزرگ ترين قدرتمندان شما بنشيند و موقع برخاستن، چيزی بردارد و برود، آيا او میتواند آن ذرات را از آن مگس پس بگيرد؟! شما انسانها اگر جمع شويد و عقل و امكانات خود را روی هم بريزيد آيا از عهده درست كردن حتی يك چنين مگسی برميآييد؟! خوب فکر کنيد، فقط خداست كه تواناست وتمام عوالم در دست قدرت اوست.
۳. آی آدمها !
با خدائی كه شما وتمام گذشتگان را آفريده است ارتباط برقرار كنيد؛ جان ودل خود را به او بسپاريد، خدائی كه همه شما را از يك جنس آفريد، به دنبال خدائی باشيد كه قدرت منحصر خود را در مرگ به شما نشان داده است؛ با او روبرو خواهيد شد، حساب آن روز را درنظر داشته باشيد.
۴. آی آدمها !
اگر شك داريد كه در برابر او حاضر خواهيد شد والبته با او روبرو خواهيد شد، به خود بنگريد: ما شما را از خاك خلق كرديم وتبديل به نطفه نموديم، مراحل جنينی را طی كرديد و شما را به دنيا آورديم و رشد كرديد، آيا چنين قدرتمندی نمی تواند دوباره شما را بعد از مرگ حاضر كند؟!
به امكاناتی كه خدا برای شما فراهم كرده است توجه كنيد آيا غير از او كسی ميتواند از آسمان و زمين شرايط زندگی را فراهم كند؟! پس كجا میرويد وبه دنبال چه هستيد؟!
۵. آی آدمها !
#کرسیهاینظریهپردازی
#انتظارموعود
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > انتظار موعود
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
انتظار موعود
5 دقیقه خواندن
111
انتظار موعود
انتظار موعود دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست مطالب
موضوع بحث
مسأله بحث
پیش فرض ها
فرضیه بحث
تبیین بحث
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
موضوع بحث
« انتظار موعود » چیست؟ چرا؟ و چگونه؟ (اسلاید بحث + انتقال به کارگاه نگرشی دیگر به مهدویت)
مسأله بحث
در زمان عدم دسترسی به «ولی الله» که منبع آگاهی برتر است، برای زندگی طبق نظر خداوند، چه باید کرد؟ آیا صِرف مراجعه به فقیه دینشناس کفایت میکند؟
پیش فرض ها
فرضیه بحث
۱. تفکر «مهدویت» = نظریه اسلام در مورد پایان تاریخ بشری = برپایی جامعه بینالمللی آرمانی بشر که همه نفوس در آن بتوانند رو به کمال و سعادت حرکت کنند (زمینه، فرصتها، منابع، برنامه، ابزارها، راهنما، برای این حرکت مهیا باشد.)
۲. انتظار صحيح و فعال = تلاش برای ملموس كردن برتری نظام فکری، قانونی و فرهنگی ارائه شده توسط دين در برابر سيستمهای بشری و غير دينی.
۳. ملموس شدن ضعف رقيب از سویی و كمال سيستم مورد نظر از سوی دیگر، و قابل دسترس بودن آن، متقابلا سبب فوران حس انتظار موعود میشود و نفوس را به سوی او راهبری میكند و جامعه را برای پذيرش او مهيا میسازد.
تبیین بحث
آموزه “انتظار موعود” ازمؤلفههای اساسی زندگی دينی است و از مؤثرترين راهها برای موفقيت در زندگی و تحقق عبوديت و رضای خداوند شمرده شده است. “هويت انتظار” چيست؟
“انتظار”، حالتی روحی و احساسی درونی است كه در اثر مؤلفههای چهارگانه زير پديد میآيد:
۱. احساس نياز به چيزی
۲. تشخيص امكانات و قابليتهای رفع آن نياز در چيز ديگر
۳. قابل دسترس بودن موضوعِ رفعكننده نياز
۴. تلاش برای زمينهسازی و تدارك شرايط تحقق موضوع
اين چهار مؤلفه حالت كشش و گرايش به سوی موضوع و انتظارِ تحقق موضوع را ايجاد میكنند. اگر مؤلفه چهارم را حذف كنيم، فقط حالت طلب و كشش روحی ايجاد میشود و احساسی به نام “انتظار” تحقق نخواهد يافت. هر چه بيشتر زمينهها و شرايط لازم برای تحقق موضوع تدارك شود، حال انتظار شديدتر و قویتر میگردد.
آنچه وعده داده شده است زندگی جهانی مبتنی بر خدامحوری است كه رشد دنيا و آخرت را به دنبال دارد، زندگيای كه تمام قابليتهای مادی و معنوی در مسير رشد و تكامل خود قرار گيرند. چنين وعدهای مبتنی بر ظهور موعودی است كه معماری اين زندگی جهانی را به عهده دارد و ظهور چنين موعودی مبتنی بر تحقق شرايط و تدارك زمينههايی است كه توجه و طلب نفوس از مهمترين آنهاست. برای جلب نفوس و توجه جهانی به سوی اسلام، ارائه تفكرهای آرمانخواه اسلام لازم است ولی كافی نيست. آنچه نفوس را به سوی كمال و برتری اسلام حركت خواهد داد، لمس و احساس فضای زندگی الهی و عادلانه و رشديافته اسلامی است. احساس نياز و نقص وناهنجاری در وضعيت موجود بدون ترسيم ملموس كمالِ مطلوب، سردرگمی و تحير را به دنبال خواهد داشت؛ دستيابی به مدلها و سيستمهای زندگی جهانی براساس نظام معرفتی، قانونی و فرهنگی اسلام است كه فضا را برای لمس و حسّ زندگی مطلوب فراهم میكند.
فردِ منتظر، پيوسته به دنبال فراهمسازی زمينه و شرايط موعودِ خويش است، اين موعود در نگرش شيعه، معمار تمدن اسلام است، تحقق تمدن اسلام، هويتّی انفجاری ندارد كه به يكباره گسترده شود بلكه بمانند ديگر معادلات هستی، تدريجی و با زمينهسازی و تهيه شرايط است.
براي تمدنسازي، نياز به نگرشسازی، قانونسازی و فرهنگسازی است و در هر سه فضا در صورتی بشريت به آستان حقايقِ اسلام رو خواهد آورد كه توان مطالعه و مقايسه نظريات اسلام با ديگر رقبا را داشته باشد و برتری اسلام را حس كند. اين زمينه رقابتی در صورتی كه آموزههای اسلام به صورت مدلها و سيستمهای به همپيوسته ارائه شوند بسيار كاراتر و مؤثرتر عمل خواهد كرد.
فردِ منتظر، با تلاش برای ارائه مدلها و سيستمها و نظامهای اسلام برای زندگی جهانی، انتظار خود را عينيت میبخشد، فعال و مقتدرانه مینمايد. چنين اقتداری طنين «انتم الاعلون ان كنتم مومنين» را بلند میكند و قلوب جهانيان را به سوی اسلام میكشاند.