eitaa logo
دستیار محقق
188 دنبال‌کننده
79 عکس
4 ویدیو
125 فایل
برگرفته شده از مجموعه اثار و دوره های استاد شیخ عبدالحمید #واسطی #مبانی #نگرش‌سیستمی #شبکه‌هستی #روش‌تحقیق #نقشه‌راه #شبکه‌مسائل #شبکه‌نیاز #پارادایم #الگوریتم‌اجتهاد #نفوذ‌به‌موضوع #تدریس_اثربخش @salam_1001
مشاهده در ایتا
دانلود
خانه > دانشنامه > مفاهیم کلیدی > الگوریتم اجتهاد و منطق فهم دین دانشنامه, مفاهیم کلیدی الگوریتم اجتهاد و منطق فهم دین 24 دقیقه خواندن 274 الگوریتم اجتهاد و منطق فهم دین الگوریتم اجتهاد و منطق فهم دین دانشنامه عبدالحمید واسطی فهرست مطالب موضوع بحث مسأله بحث پیش فرض ها فرضیه بحث تبیین بحث نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث موضوع بحث «اجتهاد» چیست؟ چرا و چگونه؟ (اسلاید بحث) مسأله بحث چگونه می‌توانیم نظر خداوند را در مورد هر موضوع و مسأله‌ای به ‌دست آوریم؟ پیش فرض ها الگوریتم = مراحل قدم ‌به ‌قدم دارای شماره و ترتیب برای حل یک مسأله (انتقال به بحث تفصیلی الگوریتم) منطق فهم = ابزار معرفتی برای سنجش صدق و کذب ادراکات (انتقال به مبانی معرفت‌شناسانه) دین، مجموعه‌ای از گزاره‌های متنی است که یا مستقیماً از طرف خداوند ارائه شده است یا بواسطه تفسیر قولی یا فعلی پیامبر و امامان به ما رسیده است. بنابراین دین «متن‌محور» است لذا باید عملیات کشف معنی و مقصود در او جاری شود؛ و همچنین دین، «مجموعه گزاره‌ای به‌ صورت یک دستگاه معرفتی» است لذا برای کشف معنی و منظور آن باید قواعد حاکم بر این دستگاه فکری شناخته شود و هر گزاره در این دستگاه معرفتی معنایابی گردد لذا برای کشف منظور دین در هر موضوع و مسأله‌ای باید کلیه گزاره‌های احتمالا مرتبط با موضوع و مسأله مورد بررسی قرار گیرد و برآیند آنها به‌ عنوان «نظر دین» عرضه گردد. و به همین علت که یک دستگاه معرفتی است گزاره‌های آن «گزاره‌های چند‌معنایی و راهبردی» هستند بنابراین قدرت تولید و گسترش معرفتی دارند (تفریع فروع) انتقال به مبانی دین‌شناسانه فرضیه بحث ۱. اجتهاد، به‌معنی عام، تلاش روشمند برای کشف نظر خداوند در کلیه موضوعات و مسائل زندگی است. (آموزه‌های معرفتی، قانونی و فرهنگیِ دین) ۲. اجتهاد دینی در اصطلاح، کوشش علمی برای اکتشاف و استخراج روشمند آموزه های دین از منابع معتبر، و فهم موجّه آنها (کشف مراد جدی دین)، و کشف عناصر و زمینه‌های لازم برای تحقق و عمل به آنهاست. (به‌ گونه‌ای که دارای حجیت و اعتبار نزد شارع باشد.) ۳. دست‌یابی به نظر خداوند در مورد هر موضوع و مسأله‌ای (اعم از این که مستقیما ذکر شده باشد یا باید از قواعد و گزاره‌های مبنایی استخراج شوند) به ‌طوری که موجه و معتبر باشد روشمند است لذا دارای مراحل قدم ‌به ‌قدم از نقطه شروع تا نقطه پایان است و در هر مرحله، شاخص‌های صحت و ارزیابی و فرآیند درونی دارد. تبیین بحث در کتاب ارزشمند «پارادایم اجتهادی دانش دینی» آمده است: «اجتهاد دینی اصطلاحا کوشش علمی بر اساس منابع معتبر، به واسطه ابزار و عناصر لازم برای تفهم، اکتشاف و استخراج مطلق آموزه های دین به گونه ای است که از اعتبار (حجیت یاصرفا منجزیت و معذریت) برخوردار باشد. مراد از منابع معتبر در تعریف، منابعی است که در واقع معتبر باشد، لذا پیش از ورود به عمل اجتهادی، مجتهد نیازمند تلاش علمی برای تمییز منابع معتبر از منابع غیر معتبر است. همچنین فعالیت اجتهادی، یک فعالیت تفهمی و اکتشافی است، و چون فرآورده های اجتهاد در رده معرفت های اکتسابی بشر قرار می گیرد، پس خطاپذیر است. از این رو، این تعریف، مبتنی بر نظریه تخطئه است. مراد از مفهوم «حجیت» که در این تعریف آمده است، برخوردار بودن از دلیل و مدرک و شاهد کافی برای استنتاج است، به لحاظ منطقی یا عقلانی. پس وقتی گفته می‌شود امری حجت است، به معنای آن است که به لحاظ اثباتی مدرکیت دارد و به اصطلاح از ارزش اثباتی برخوردار است. از این رو در مورد هر امری که با پشتوانه استدلال فلسفی یا تجربی نیز به اثبات رسیده باشد، می توان گفت که دارای «حجیت» است. اما واژة«مُنجّزِیت» که در مقام عمل مطرح است، در اصطلاح به معنای تثبیت امری بر عهده شخص است. آن امر بر عهده شخص مکلف به گونه ای گذاشته شده که به حکم عقل، وی عذری برای ترک یا اهمال یا ارتکاب خلاف آن را ندارد. مراد ازابزار و عناصر لازم برای فعالیت اجتهادی، تمام علوم، فنون و اصول موضوعه و پیش فرض هایی است که مجتهد برای عمل اجتهاد به عنوان مبادی تصوری و تصدیقی باید در اختیارداشته باشد مبانی روش اجتهاد دینی: منابع اجتهاد دینی، کتاب (قرآن کریم)، سنت و عقل قطعی است؛ دلایل اجتهاد دینی نیز کتاب، سنت، عقل و اجماع است. دو دلیل کتاب و سنت، برآمده از منابع اجتهاد دینی هستند، که در عرض یکدیگرند و دو دلیل عقل و اجماع، در طول آنها قراردارند و تحت شرایطی خاص، کاشف از احکام شرعی و تشریع هستند.
«روش اجتهاد دینی، پژوهش، سنجش، استدلال و اکتشاف گزاره های دینی بر مبنای دو منبع کتاب (قرآن) و سنت است، با به کارگیری چهار دلیل: کتاب، سنت، عقل و اجماع». روش اجتهاد دینی، روشی ترکیبی است به این معنا که بر پایه روش های بسیط و با ترکیب آنها به اثبات مدعیات دینی می پردازد. روش اجتهاد دینی، روشی است که مرکب از داده های متون و منابع دین و گونه های استخراجات دلالی است که اغلب روش تحلیل عقلی را می طلبد و صورت های منطقی و گاه روش استقرای احتمالاتی یا تجربه می طلبد. اعتبار معرفت شناختی فرآورده های اجتهاد در علوم انسانی (امکان حصول معرفت از طریق روش اجتهادی): برخی می‌گویند: «روش اجتهادی دین» را نمی توان به مثابه ابزاری برای کشف معانی و معارف غیر فقهی موجود در متون دینی به کار برد؛ مگر این که آثار عملی بر آنها مترتب باشد یعنی اگر ترتب آثار عملی را در نظر نگیریم، نمی توان قواعد و مباحث اصولی مانند مباحث استظهارات و الفاظ را برای کشف معانی عبارات متون دینی در باب علوم انسانی مانند روان شناسی، کلام، اخلاق و یا علوم تربیتی به کار گرفت. استفاده از مباحث استظهارات و الفاظ، نیازمند مترتب بودن آثار علمی است. کلیت اصول، دائرمدار حجیت است و برای استخدام در فقه طراحی شده است. در واقع چون اصول لفظی، مراد متکلم را در فضای حجیت کشف می کند، نه خارج از ظرف حجیت را، از این رو در استظهار متون دینی، کشف یقینی نداریم. در امورتکوینی، بحث حجیت (عملی) معنا ندارد. بدین جهت در علوم انسانی و معرفت هایی مانند روان شناسی دینی که ناظر به واقع خارج هستند، ادله حجیت، مثل ادله حجیت ظهور نمی توانند مفید اعتقاد باشند. پاسخ: اشکال فوق در حقیقت این سؤال است که: آیا کل فرایند اجتهادی و اصول و قواعد تدوین شده برای آن، صرفا برای اکتشاف حجیت تعبدی عملی، یعنی همان منجزیت و معذریت است، یا توان کشف و اثبات واقع را نیز دارد؟ در تعریف اجتهاد، «حجیت» صرفا به معنای معذریت و منجزیت یا جعل حکم مماثل گرفته نشد بلکه برخوردار بودن از دلیل و مدرک و شاهد کافی برای اثبات، اخذ شده است. از این رو حجت بودنِ امری، به معنای آن است که به لحاظ اثباتی مدرکیت دارد و از ارزش اثباتی برخوردار است. اما آنچه که در مقام عمل مطرح است، واژه «منجزیت» است که به معنای تثبیت امری بر عهده شخص است ومراد از آن، حکم عقل است به لزوم تربیت اثر بر امری است که به واسطه علم یا ظن و در برخی موارد با احتمال اثبات شده است. آن چه ورای دو اصطلاح «حجیت» و «منجزیت» به عنوان دو مرحله واقعی در فرآیند اجتهاد وجود دارد، اول: مرحله کاشفیت یا اثبات واقع است و دوم: مرحله منجزیت و معذریت. بنابراین جواب سؤال فوق، مثبت است؛ یعنی اصول و قواعد فهم متون و فرایند اجتهاد، برای اکتشاف واستنباط مراد کل متون دینی کارایی دارد و ما می توانیم معرفت های ظنی حاصل از اجتهاد را به دین نسبت دهیم اما به نحو مشروط یعنی به همین میزانی که دارای ارزش معرفتی است، این حد از معرفت را به دین نسبت داد. (ظنی یا قطعی) از این رو، در علوم انسانی و معرفت هایی که تکوینی و ناظر به واقع و خارج هستند، ادله حجیت، مثل ادله حجیت ظهور، می توانند مفید معرفت باشند لذا برای جریان فرایند اجتهاد و ادله حجیت، نیاز به اثبات اثر عملی نداریم. آیا علوم انسانی حاصل از روش اجتهادی، اعتبار معرفت شناختی عام دارند؟ (یا به حسب استنباط هر کسی،‌ تغییر می‌کنند و نسبی می‌شوند) پاسخ: مبانی هر روش، یا هر پارادایمی از دو حال خارج نیست: یا قابل اثبات با گزاره‌های بنیادین هستند یا قابل اثبات نیست و در حد اصول موضوعه‌اند. تنها صحت فرض دوم، مستلزم نسبی شدن خواهد شد. بدین معنا که هر فرد یا هر مکتبی با چند اصل موضوعه، با روش خاصی می تواند علمی را تولید کند که فراورده های آن برای دیگران هیچ اعتباری نداشته و تنها برای کسانی که تعبد به آن اصول موضوعه دارند، معتبر باشد. اما پذیرش حالت اول، مستلزم هیچ گونه نسبیتی نخواهد بود. براین اساس فرآورده های حاصل از اجتهاد نیاز ندارند که به محک تجربه در آیند یعنی پذیرش یک ادعای معرفتی حاصل از منابع دینی به روش تجربی نیازی ندارد بلکه محک و ملاک صدق و کذب آن، همین روش اجتهاد دینی است و این سخن به آن معنا نیست که مثلا تجربه و روش تجربی یا روش عقلی هیچ قیمتی در پارادایم اجتهادی ندارند.» [1] اجتهاد و استنباط، كشف نظر دين است و از آنجایی ‌که دين هويّتی مجموعی، شبكه‌ای، جامع، جهانی و دارای مراتب و جوانب دارد، بنابراين دست‌يابی به مقصود و برنامه‌ايی كه دين ارائه كرده است نيازمند نگرش سیستمی به گزاره‌های دينی و رسيدن به مرحله “فهم خلاق” از سطوح فهم و ادراك است. لذا فرآيند موجود در فهم تحليلی، استدلالی و خلاق كه منجر به مدل‌سازی می‌گردند، همان فرآيند اجتهاد و روش كشف نظر دين از منابع دينی است.
مجتهد، دين‌شناسی است كه هويت دين، اهداف دين، اولويت‌های دين، حداقل‌ها و حداكثرهای مورد نظر دين، نگرش دين به جهان و انسان و جامعه، قوانين دين و فرهنگ دين را می‌شناسد، زبان دين و شيوه‌های مختلف بيانی آن در تبيين و توصيف نظراتش را می‌داند، موضوع‌شناس است و نيازهای موجود درجوانب مختلف زندگی را تشخيص می‌دهد و می‌تواند براساس گزاره‌های دين، مدل و برنامه اجرايی مورد نظر دين در موضوعات مختلف را طراحی نمايد. براساس نگرش اسلام، فهمی مورد تأييد دين است كه مطابق شاخصه‌های زير باشد: ۱. علم، الفاظ و عبارات نيست بلكه حقايقی است كه در نفس لمس و احساس شوند. ۲. حقیقت علم، احساس عظمت خداوند و توجّه با تمام وجود به مبدأ هستی است. ۳. برای دست‌يابی به علم بايد به مشاهده و تحليل پرداخت و آنچه مهم است دست‌يابی به تحليل‌هاست كه در نتيجه آن، لمس و احساس واقعيات در نفس ايجاد می‌شود. ۴. دست يابی به حقايق وقتی صورت می‌پذيرد كه فرد قدرت تحليل، استنباط و نقّادی داشته باشد و به فهم خلاق رسيده باشد. ۵. قدرت تشخيص و ارزيابی وقتی به ‌دست می‌آيد كه فرد با مبدأ هستی ارتباط روحی برقرار كند و فقر خود و غنای او را لمس نمايد. ۶. در تحليل و بررسی بايد به دنبال سرچشمه‌ها و مبناها و معادلات كلّی بود. ۷. علم، شنيدن مطالب و به خاطر سپردن آن نيست بلكه شكافتن مطالب و تشخيص ارتباط آن با زندگی و نحوه استفاده از آن در عمل است. ۸. كسی تشخيص صحيح دارد كه اولويت‌ها را بشناسد. ۹. برای جلوگيری از خطا و اشتباه بايد مطالعات تطبيقی و نقادانه انجام شود. ۱۰. زمينه دست‌يابی به فهم و علم، نيازشناسی و مسأله‌محوری است. و به‌ استناد روايت زير كسی فهمِ صحيح دارد كه توانايی طراحی مدل اجرايی در مسائل و موضوعات ‌براساس معادلات كلی را داشته باشد: «عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ وَعَلَيْكُمُ التَّفْرِيعُ» “ارائه كليات و معادلات اصلی با ما و تطبيق آنها بر مصاديق و جريانات با شما.” آنچه يك انسان بايد بداند راه رسيدن به خدا و سعادت ابدی است. رسيدن به اين هدف حاصل نمی‌شود مگر با تعادل و سلامت در: ۱. بدن، فكر، قلب (ارتباط با خود) ۲. خانواده، محيط كار، جامعه (ارتباط با همنوع) ۳. محيط زيست (ارتباط با دنيا) ۴. برنامه ورود به عوالم بالا (ارتباط با ماوراء) اطلاعات لازم در هر يك از اين شاخه‌ها، سه لايه دارد: ۱. شناخت هستی و موقعيت موضوعات درمعماری هستی (نگرش‌ها) ۲. حداقل‌های ضروری و روش دست‌يابی به آنها (قوانين) ۳. حداكثر‌های مطلوب و راه رسيدن به آنها (فرهنگ‌ها) اين محورها را مي‌توان به ‌صورت فهرست سؤالاتی كه دين‌شناس مجتهد بايد استراتژی آنها را از دين استخراج نموده و مدل راهبردی طراحی نمايد، ارائه كرد: چگونه ارتباط مطلوب با خدا داشته باشيم؟ برنامه صحيح برای رسيدن به هدف زندگی چگونه است؟ چگونه قلب و روح سالم داشته باشيم؟ چگونه فكر و ذهن فعال و خلاق داشته باشيم؟ چگونه بدن سالم و قوی داشته باشيم؟ چگونه ارتباط مطلوب با ديگر انسان‌ها داشته باشيم؟ چگونه محيط زندگی سالم داشته باشيم؟ بنابراين برای دست‌يابی به فهم دين، تحليل محتوای دين به گزاره‌های زير لازم است: گزاره‌های مربوط به محور ارتباط با خدا، گزاره‌های محور ارتباط با خود، گزاره‌های محور ارتباط با همنوع، گزاره‌های محور ارتباط با محيط. در هر يك از اين موارد بايد سه لايه به‌ دست آيد: گزاره‌های بيان‌كننده نگرش خداوندی (به‌ خدا، انسان، همنوع و محيط)، گزاره‌های بيانگر قانون خداوندی (حداقل‌های لازم و مبناها برای برقراری رابطه با خدا، خود، همنوع و محيط)، گزاره‌های بيانگر فرهنگ خداوندی (حداكثرهای مطلوب و روش‌ها برای برقراری چهار ارتباطِ فوق). برای تحقّق عملی قانون و فرهنگِ مطلوب كه برخاسته از نگرش مطلوب هستند، نياز به برنامه‌ريزی و مدل‌سازی است، برای دست‌يابی به برنامه و مدلِ لازم، بايد سه نوع گزاره به ‌دست آيد: گزاره‌های بيانگر شيوه برقراری ارتباط، گزاره‌های بيانگرشيوه كنترل و مديريت و گزاره‌های بيانگر شيوه پيش‌گيری و اصلاح. به استناد مجموعه روايات زير، مدلی كه از نظر دين در موضوعات طراحی می‌شود، بايد مدلِ آينده‌نگر باشد: ۱. «أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَيْكُمْ». ترجمه: “در مسائل جديدی كه پيش می‌آيد به حديث‌شناسانی كه فهم كاربردی دارند مراجعه كنيد؛ نظر آنها مورد تأييد من است.” ۲. «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ». ترجمه: “كسی كه وضعيت زمانه خود را بشناسد، گرفتار مسائل مبهم نمی‌شود.” ۳. «أعْرَفُ النَّاسِ بِالزَّمَانِ مَنْ لَمْ يَتَعَجَّبْ مِنْ أحْدَاثِهِ». ترجمه: “كسی خوب وضعيت زمانه خود را مي‌شناسد كه از اتفاقاتی كه می‌افتد تعجب نكند.”
۴. «مَنْ عَرَفَ الْأَيَّامَ لَمْ يَغْفَلْ عَنِ الِاسْتِعْدَادِ.» ترجمه: “كسی كه وضعيت روزگار رادر دست داشته باشد، از پيش‌بيني‌های لازم غافل نمی‌شود.” روايت زير را به ‌عنوان جمع‌بندی بحث می‌توان ارائه نمود: «لَا تَحِلُّ الْفُتْيَا فِی الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ بَيْنَ الْخَلْقِ إِلَّا لِمَنْ كَانَ أَتْبَعَ الْخَلْقِ مِنْ أَهْلِ زَمَانِهِ وَ نَاحِيَتِهِ وَ بَلَدِهِ بِالنَّبِی صلی‌الله‌علیه‌وآله وَ عَرَفَ مَا يَصْلُحُ مِنْ فُتْيَاهُ قَالَ النَّبِی صلي‌الله‌عليه‌‌وآله: وَ ذَلِكَ لَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ وَ عَسَى لِأَنَّ الْفُتْيَا عَظِيمَةٌ وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِی عليه‌السلام لِقَاضٍ: هَلْ تَعْرِفُ النَّاسِخَ مِنَ الْمَنْسُوخِ قَالَ لَا قَالَ فَهَلْ أَشْرَفْتَ عَلَى مُرَادِ اللَّهِ عَزَّوَ جَلَّ فِی أَمْثَالِ الْقُرْآنِ قَالَ لَا قَالَ إِذاً هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ. الْمُفْتِی يَحْتَاجُ إِلَى مَعْرِفَةِ مَعَانِی الْقُرْآنِ وَ حَقَائِقِ السُّنَنِ وَ بَوَاطِنِ الْإِشَارَاتِ وَ الْآدَابِ وَ الْإِجْمَاعِ وَ الِاخْتِلَافِ وَ الِاطِّلَاعِ عَلَى أُصُولِ مَا اجْتَمَعُوا عَلَيْهِ وَ مَا اخْتَلَفُوا فِيهِ ثُمَّ إِلَى حُسْنِ الِاخْتِيَارِ ثُمَّ إِلَى الْعَمَلِ الصَّالِحِ ثُمَّ الحِكْمَةِ ثُمَّ التَّقْوَى ثُمَّ حِينَئِذٍ إِنْ قَدَر.» ترجمه: “اظهار نظر درباره حلال و حرام در بين مردم، جايز نيست جز برای كسی كه بيشترين هماهنگی با پيامبر خدا را در ميان مردم زمانه و منطقه خود داشته باشد و اتقان و درستی نظر خود را به‌ يقين بداند (و البته پيامبر خدا فرمود: چنين كسی نادر است و احتمال رسيدن افراد به چنين موقعيتی كم است.)؛ چرا كه اظهار نظر از جانب خداوند بسيار مسئوليت‌آور و سنگين است. اميرالمومنين عليه‌السلام به قاضي‌ای فرمود: تو كه بين ‌مردم قضاوت می‌كنی آيا ناسخ و منسوخ را مي‌شناسی؟ گفت: نَه!، حضرت دوباره سؤال فرمود كه: آيا منظورخداوند از جريانات و نمونه‌هايی كه در قرآن ذكر كرده است را می‌دانی؟ گفت: نَه!، حضرت فرمود: در اين‌ صورت، هم خود را بيچاره كرده‌ای هم ديگران را. كسی كه می‌خواهد از جانب خداوند اظهار نظر كند، در مرحله اول، نياز دارد به: شناخت مقصودهای خداوند در قرآن، شناخت منظورهای گفتاری و رفتاری پيامبر اكرم صلي‌الله‌عليه‌ وآله، شناخت لايه‌های نهفته موجود در گزاره‌های دينی، شناخت شيوه‌های رفتاری، شناخت مطالبی كه انديشمندان دين، نسبت به آنها هم‌نظر هستند و شناخت مطالبی كه در آنها اختلاف‌نظر دارند و شناخت سرچشمه‌ها و ريشه‌های هم‌نظر شدن يا اختلاف‌نظر. و در مرحله دوم، بايد فردی باشد كه قدرت تشخيص درست و غلط، خوب و بد، مهم و مهم‌تر، فاسد و افسد را داشته باشد و بتواند درست تصميم‌ بگيرد. در مرحله سوم، بايد اهل عمل صالح و تجربه‌های درست باشد. و در مرحله چهارم، بايد قدرت انطباق با معادلات و حقايق هستی را داشته باشد و در مرحله پنجم، بايد اهل تقوی و احساسِ فقر و نيازِ خود در برابر خدا باشد و بعد از تمام اين مراحل، باز معلوم نيست كه هر كسی موفق به كشف نظر خداوند بشود.” نموداری زیر مراحل استنباط و اجتهاد را به‌ صورت کلی نشان می‌دهد: (تدوین نمودار توسط حجت‌الاسلام مصطفی جلالی صورت گرفته است) جدول زیر نیز توضیحی اجمالی در رابطه با روند کلی استنباط است: رديف مرحله توضيح ۱. موضوع‌شناسی (عرضه موضوع بر عرف عام و عرف خاص، عرضه موضوع بر عقل و فطرت قطعی) موضوعی كه حكم آن را مي‌خواهيم به‌ دست بياوريم چيست؟ قيود و شرايط تحقق موضوع در نظر عرف عام و عرف خاص چيست؟ موضوع عرفی است يا نياز به كارشناسی دارد؟ (از موضوعات مستنبطه است) تغيير و تبدلات موضوع چگونه است؟ مرتبطات موضوع چه مواردی هستند؟ حداقل‌های قطعی متفق‌عليه در حدود و ثغور موضوع كدامند؟ ۲. عرضه موضوع بر قرآن جستجوی كليه محمول‌هايی كه در قرآن، بر اين موضوع بار شده‌اند، با احراز دلالت آيه [2] جستجوی كليه محمول‌هايی كه در قرآن بر مرتبطات قطعی اين موضوع بار شده است.‌ (بررسی عوارض خارج لازم موضوع + مفهوم‌گيری) ۳. نسبت‌سنجی اوليه ميان محمولات قرآنی سنجش رابطه ميان محمول‌هايی كه در قرآن برای اين موضوع ذكر شده است از حيث تقيد و تخصيص و نسخ و تبيين و حكومت و ورود، و رسيدن به يك نگاه منسجم ميان آيات ناظر به اين موضوع (به همراه تحليل ادبی، منطقی، تاريخی) و علاج تعارض‌های ظاهری اوليه ۴. عرضه موضوع بر روايات جستجوی كليه محمول‌هايی كه در روايات، بر اين موضوع بار شده‌اند، با احراز سند [3] و دلالت روايت [4] (اعم از روايات كلامی و عقيدتی، روايات تاريخی، روايات اخلاقی و روايات فقهی شيعه و اهل‌سنت) جستجوی كليه محمول‌هايی كه در روايات بر مرتبطات قطعی اين موضوع بار شده است.‌ (بررسی عوارض خارج لازم موضوع + مفهوم‌گيری)
تفكيك ميان روايات دارای لفظ دال بر حكم و روايات حاكی از فعل يا تقرير معصوم ۵. نسبت‌سنجی اوليه ميان محمولات حديثی سنجش رابطه ميان محمول‌هايی كه در روايات برای اين موضوع ذكر شده است از حيث تقيد و تخصيص و نسخ و تبيين و حكومت و ورود، و رسيدن به يك نگاه منسجم ميان رواياتِ ناظر به اين موضوع (بهمراه تحليل ادبی، منطقی، تاريخی) و علاج تعارض‌های ظاهری اوليه و علاج تعارض‌های مستقر با ترجيحات حجت‌ساز ۶. نسبت‌سنجی ميان نگاه قرآنی و نگاه روايی سنجش رابطه تقيدی، تخصيصی، تبيينی ميان قرآن و روايات، و اِعمال تقيد و تخصيص و تبيين و نسخ و طرد‌ها و حكومت و ورود و علاج تعارض‌های ظاهری اوليه و علاج تعارض‌های مستقر با ترجيحات حجت‌ساز ۷. نسبت‌سنجی با اصول موضوعه و اهداف قطعی دين سنجش رابطه ديدگاه حاصل شده با عمومات فوقانی و مستقلات عقليه مانند عدالت‌ورزی، لاضرر، لاحرج، يقين‌محوری، توحيد‌محوری، حفظ نظام و اجتماع، حفظ دين، حفظ نفوس و نسل، گردش ثروت ۸. ارزيابی و بازبينی يافته‌ها نسبت‌سنجی ديدگاه اوليه به‌دست آمده با: اجماعات در موضوع و موضوعات مرتبط آن، شهرت‌های فتوايي سيره متشرعه سيره عقلاء و تعيين تكليف تعارض‌های ظاهری ۹. علاج تزاحم‌ها تعيين اولويت‌ها برای صدور حكم اجرايی نسبت به موضوع ۱۰. فعال كردن اصول عمليه در صورت عدم دست‌يابی به گزاره‌ای كه ملاك‌های حجيت را دارا باشد، به‌ اصول عمليه مراجعه شود. نمونه‌ای از عملکرد فقهاء در مراحل استنباط روند تحلیل و استنباط شیخ انصاری رحمه الله علیه در کتاب مکاسب محرمه: ۱. تعریف فرضیه (ارائه مسأله با حکمش مانند: سب المومن حرام؛السحر حرام) ۲. ارائه مستندات اولیه برای موجه سازی فرضیه (مانند: مستندالحرمه روایه…..؛ الاخبار مستفیضه به) ۳. تبیین موضوع (مانند: المرجع فی السب الی العرف و هو ما باسناده یقتضی نقصه الیه؛ المراد بالسحر….) ۴. تعیین شاخص تحقق موضوع (مانند: لایعتبر فی صدق السب مواجهة المسبوب و یعتبر فیه قصد الاهانة؛ المعتبر فی السحر الاضرار) ۵. انواع و اقسام موضوع (مانند: السحر علی اقسام) ۶. تبیین نهایی حکم (المهم بیان حکمه و یکفی فی حرمتها کونها من ضروریات الدین) ۷. مراحل تبیین: ارائه دلیل، بیان دلالت ظاهر دلیل [5]، تقویت این استظهار با تصریح دیگر فقهاء بر این ظهور، ارائه فهم های دیگر با قرائنش وبررسی تطبیقی آنها با فهم اول، نقد آنها با احتمال پردازی در مراد عبارت و نتیجه‌گیری – ارائه دلیل های معارض، بیان دلالت دلیل، نقد دلیل و جمع بین ادله ۸. تعیین موارد استثناء (مانند: و یستثنی من المؤمن المظاهربالفسق؛ بقی الکلام فی جواز دفع السحر بالسحر) نمونه‌ای دیگر از روند عمومی استنباط: (روند تحلیل در کتاب فقه تربیتی، آیت‌الله اعرافی) ۱. طرح مسأله؛ مانند: آیا تحصیل درهر رشته علمی و کسب هر معرفتی اعم از وحیانی و بشری، مطلوب ذاتی است وبه عنوان اولی رجحان دارد؟ آیا تحصیل دانش بدون انگیزه خداشناسی یا کمال و هدایت، به خودی خود و با قطع نظر از عناوین سودآوری و زیانباری آن، مستحب است؟ ۲. نفوذ به متعلق حکم برای کشف لایه های آن. مانند:بررسی واژه«علم» و معانی اصطلاحی موجود با توجه به گستره وسیع اصطلاحات این واژه برای تعیین مراد و مفهوم از علم. ۳. بررسی پیشینه بحث (نقد وبررسی نظریه های موجود در این بحث) مراحل: ۱- بیان نظرات و دیدگاه های موجود. ۲- ثمره نزاع و نتیجه اختلاف این دیدگاه ها. ۳- ذکر ادله و شواهد هر دیدگاه در آثارمتفکران. ۴. بررسی تفصیلی ادله هر دیدگاه. مراحل: ۱-دلیل عقلی: ۱. تقریر این دلیل. ۲. نقض و ابرام دلیل بیان شده. ۳. بیان تقریر بزرگان در این نظریه. ۴. ذکر اشکالات موجود در این تقریر. ۵. اثبات نظر مختار. ۲- ادله قرآنی: ۱. ذکر مدعی. ۲. دسته بندی آیات بر اساس واژگان مرتبط. ( در بحث حاضر واژگانی مانند: نَظَر«انظُرُوا»، تفکّر، تعقّل، سیر در زمین که مرتبط با علم و و دانش و دانش اندوزی است). ۳. بررسی مدلول انفرادی آیات با توجه به متعلق این واژگان. ۴. بررسی مدلول جمعی و رابطه سنجی آیات. ۵. استدلال بر نظریه. ۶. نقد و بررسی استدلال و اثبات نظر مختار. ۳- ادله روایی: ۱. گروه بندی کلان روایات. مثلا؛ روایاتی که لحن انشایی و دستوری دارند و روایاتی که بیانی اخباری و توصیفی دارند. ۲. دسته بندی خرد در هر گروه. مثلا گروه دوم به دو دسته، روایات بیانگر ارزش علمو علم آموزی و روایات بیانگر جایگاه و ارزش دانشمندان تقسیم می شود. ۳. بررسی سندی روایات هر دسته. (همراه با بیان نظرات و اقوال بزرگان در مورد رجال در سند) ۴. گرد اوری روایات هم مضمون، در مجامع روایی اهل سنت. ۵. بررسی مدلول انفرادی روایات. ۶. بررسی سندی این روایات به اجمال.
۷. به کار گیری قواعد حدیثی مانند «قاعده ضمّ احادیث» برای دستیابی به گزاره های مشترک از میان روایات متعدد اما ضعیف‌السند. ۸. بررسی معانی متعلق حکم «علم» در ادبیات قرآنی وروایی. ۹. تطبیق مدلول روایات با کاربردهای متعلق حکم «علم» در ادبیات قرآنی و روایی. ۱۰. نقض و ابرام احتمالات در این تطبیق برای انتخاب احتمال صحیح. (مشکل ترین مرحله دلالی، این قسمت است که بر پایه دقت‌های اصولی قرار دارد.) ۱۱. تجمیع قراین بر احتمال مختار در هر روایت. ۱۲. جمع بندی دلالی روایات هر دسته (مدلول جمعی). ۱۳. جمع بندی دلالی همه گروه ها. ۱۴. ویژگی های حکم. ۱۵. اثبات نظر مختار. تعبیر دیگری از روند اجتهاد: روش اجتهاد (قواعد، قلمرو و ترتیب استفاده ازمنابع دین برای کشف نظر خداوند) ۱.مسأله و موضوع شناسی ۲.کشف اطلاعات معتبر ۱. رجوع به قرآن درباره موضوع ۲. رجوع به سنت معصوم (قولی و فعلی که شامل تقریر نیز هست) درباره موضوع ۱. از طریق خبر متواتر ۱. اثبات صدور ۱. تحصیل متن معتبر ۲. از طریق خبر واحد (مشهور یا غیر مشهور) ۱. اثبات صدور ۱. تحصیل متن معتبر ۲. بررسی سندی ۳. بررسی قرائن دیگر ناظر به اثبات صدور ۳. رجوع به اصول عملیه حکمیه ۳. پردازش اطلاعات معتبر ۱. پردازش محمولات قرآن ۱. به دست آوردن معنای متن (محمولات) با فراخوان الگوریتم «روش فهم متن» = «زبان دانی» ۲. نسبت سنجی میان محمولات قرآنی و جمع دلالی ۲. پردازش محمولات روایت ۱. به دست آوردن جهت صدور ۱. از طریق تاریخ ۲. از طریق فقه مذاهب ۲. به دست آوردن معنای متن (محمولات) با فراخوان الگوریتم «روش فهم متن» = «زبان دانی» ۳. نسبت سنجی میان محمولات روائی و رفع تعارضات ۱. جمع دلالی (عرفی) ۲. ترجیح ۳. تخییر ۳. نسبت سنجی میان محمولات قرآنی و روائی و جمع دلالی ۴. نسبت سنجی با عمومات فوقانی قانونی و اهداف دین ۵. مقایسه با طرق دیگر و رفع تعارضات ۱. اجماعات ۲. شهرت ۳. سیره متشرعه ۴. سیره عقلاء ۶. علاج تزاحم ها نحوه عملکرد موضوع‌شناسانه و مسأله‌شناسانه فقهی اصولی را نیز می‌توان به صورت زیر بیان کرد: (استخراج شده از عملکرد مرحوم نائینی قدس‌سره: در اجود التقریرات) ۱. نوشتن مسأله به صورت یک جمله ۲. تعیین مفاهیم و روابط و سور ونسبت‌ و جهت در جمله ۳. بررسی تمام احتمالات در تعریف مفاهیم (با چه گونه پدیده‌ای روبرو هستیم؟) ۴. تعیین رویکرد (از منظر چه علمی به این مفهوم نگاه می‌کنیم؟) ۵. تعیین جایگاه‌های احتمالی ومناسب این مسأله در ساختار آن علم [6] ۶. احتمال‌پردازی در انواع مصادیق محتمل برای این مفهوم (با جستجوی به کار رفتن مفهوم مورد نظر در کلیه حیطه‌های آن علم)[7] ۷. احتمال‌پردازی در انواع اقسام محتمل برای مفهوم (با جستجوی به کار رفتن مفهوم مورد نظر در کلیه حیطه‌های آن علم)[8] ۸. تعیین عامل و ملاک تحقق مصداق‌ها– مناط صدق (چه چیزی سبب شده است که این مفهوم در این مصداق به‌ کار برود؟)[9] ۹. دقیق‌سازی مناط و عامل وفرآیند موجود در مفهوم مورد نظر، با توجه به متناقض‌ها یا متضادها یا مترادف‌ها ومشابه‌ها[10] ۱۰. دقیق‌سازی مناظ و عامل و فرآیند موجود در مفهوم مورد نظر، با توجه به آثار ولوازم تحقق آن[11] ۱۱. تعیین حیث مفهوم در مسأله[12] ۱۲. تعیین مبادی تصوری و تصدیقی مسأله (تا محل نزاع با ما یبتنی علیه النزاع جدا شود.)[13] ۱۳. نسبت‌سنجی میان مفهوم مورد نظر با موارد مشابه یا متضادش[14] ۱۴. تعیین شرایطی که این مفهوم تغییر می کند یا از بین می‌رود[15] ۱۵. تعیین تأثیر این مفهوم در مفاهیم یا پدیده‌های دیگر[16] ۱۶. حدس پاسخ‌های احتمالی به این مسأله (تا با دیدن برخی پاسخ‌ها، احتمال معنی سؤال رد یا تأکید شود.)[17] ۱۷. بازسازی نهایی صورت مسأله[18] نمودار زیر نیز روند کلی عملیات اجتهاد برای استخراج مدل‌های دینی را ارائه کرده است: (توضیحات تفصیلی در بحث اجتهاد سیستمی) نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث با استفاده از الگوریتم‌‌ها،‌ می‌توان روش استنباط فقهاء،‌ مفسرین و محدثین را از ناخودآگاه به خودآگاه تبدیل کرده با مطالعه تطبیقی میان آنها و با استفاده از منطق نظریه‌پردازی، روش قدم به قدم اجتهاد برتر و منجر به مدل را منضبط کرده و آموزش داد. مبانی اجتهادی هر مکتب فقهی،‌ عبارتند از استدلال بر هر یک از مراحل الگوریتم اجتهاد و تعیین کیفیت و ابزار اجرای آن مرحله. انتقال به انجمن بحث‌وگفتگو در مورد این موضوع مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث دین‌شناسی ، فهم دین، روش‌شناسی فقاهت، اجتهاد سیستمی، الگوریتم اجتهاد، مبناشناسی اجتهاد پی نوشت ها: [1] . تلخیص از کتاب پارادایم اجتهاد دینی‌، تالیف دکتر علی‌پور و حسنی
[2]. احراز دلالت، براساس قواعد قطعی صرف، نحو و بلاغت، و براساس سياق صورت مي‌گيردو كليه قرائن قطعی عقلی و عرفی در آن دخيل هستند و در موارد شك نيز اصولی ماننداصاله الحقيقه، اصاله العموم، اصاله الاطلاق، اصاله عدم‌القرينه، اصاله عدم التقدير، اصاله عدم النقل، اصاله عدم الاشتراك، تكليف دلالت را روشن مي‌كنند. [3]. در احراز سند پس از اِعمال قواعد و تحليل‌های رجالی و حصول اطمينان به راويان، نياز به اِعمال قواعد و تحليل‌های درايه‌الحديث (قواعد مربوط به جمع‌بندی سند با توجه به وزن راويان و محتوای حديث و تناسبش با راويان، ميزان تكرار روايت يا محفوف‌به‌قرائن بودن) است. [4]. در احراز دلالت روايت علاوه بر قواعد ادبی و سياق و قرائن قطعی عقلي، عرفی و تاريخي، اِعمال قواعد و تحليل‌های فقه‌الحديث نيز لازم است (قواعد مربوط به احراز عدم تقيه‌ای بودن محتوا، عدم نسخ محتوا، عدم زياده و نقيصه، عدم اضطراب متن) [5] . [6]. مثلا در بحث اجتماع امر و نهی،‌ گفته می‌شود: هذه المسأله ینبغی ان تدخل فی الملازمات العقلیه غیرالمستقلة [7]. مثلا در بحث منظور از«اطلاق»، کلیه مواردی که در علم اصول، کلمه اطلاق و مطلق به‌کار رفته است جستجو شود و مورد بررسی قرار گیرد. همینطور انواع دلالت مفهوم بررسی شود (دلالت مطابقی آن چیست؟ دلالت تضمنی آن چیست؟ دلالت التزامی آن چیست؟) [8]. مثلا در بحث اطلاق،اگر اطلاق یک مفهوم است، انواع ساختاری مفاهیم (لابشرط، بشرط لا، بشرط شیء – مفهوم سلبی یا ایجابی – مفهوم واقعی یااعتباری- …؟) – در این قسمت کلیه قیدهاو وصف‌هایی که این مفهوم گرفته است باید جستجو شود و تحلیل شود. مثلا قید مندوحه در اجتماع امر و نهی [9]. مثلا در بحث اطلاق،آیا عامل ادراک اطلاق، صرفا عقلی است یا لفظ باید دخیل باشد؟ [10]. مثلا در بحث اطلاق،بحث از تقابل اطلاق و تقیید و اینکه این تقابل عدم و ملکه است یا تضاد است؟ – همینطور فرق ساختاری جستجو شود مانند فرق باب تزاحم و تعارض با باب اجتماع امرونهی [11]. مثلا در بحث اطلاق،بحث از اینکه اطلاق داخل موضوع له است یا خارج از آن است و با قرائن فهمیده می‌شود؟ [12]. حیث تعلیلی یا حیث تقییدی [13]. همین تعبیر در بحث اجتماع امر و نهی در اصول فقه آمده است. [14]. مثلا در بحث اطلاق،از بحث تفاوت آن و نسبت آن با بحث «عام» و تقدم عام بر مطلق بحث می‌شود. [15]. مثلا در بحث اطلاق،از اینکه چه موقع اطلاق منتفی می‌شود بحث می‌شود. [16]. مثلا در بحث اطلاق، استفاده از مفهوم در شرط بودن یا مانع بودن در یک حکم دیگر [17]. مثلا در بحث اجتماع امر و نهی، عبارت صاحب اصول فقه چنین است: اذا کانت المسأله کذلک فالمکلف عاص. [18]. مثلا در بحث اجتماع امرو نهی آمده است: فقد اجاد صاحب المعالم اذ عبّر فی المسأله بکلمه «توجه» بدلا عن الاجتماع فقال: هل یجوز توجه الامر و النهی الی شیء واحد. برچسب سیستمی اجتهاد فقاهت دین اجتهاد دانشنامه, مفاهیم کلیدی
خانه > دانشنامه > مفاهیم کلیدی > تمدن و تمدن سازی دانشنامه, مفاهیم کلیدی تمدن و تمدن سازی 13 دقیقه خواندن 181 تمدن و تمدن سازی تمدن و تمدن سازی دانشنامه عبدالحمید واسطی فهرست مطالب موضوع بحث مسأله بحث پیش فرض ها فرضیه بحث تبیین بحث نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث موضوع بحث «تمدن، سیستم‌های تمدنی و تمدن‌سازی» چیست؟ چرا؟ مسأله بحث نقشه سازه‌ها و سیستم‌های تمدنی چگونه است و چگونه می‌توان در جهت تمدن‌سازی حرکت کرد؟ پیش فرض ها فرضیه بحث ۱. تعریف « تمدن» شبکه پایدار ساختارها و سیستم‌های معرفتی، قانونی و فرهنگی، در مقیاس جمعی، که به ‌دنبال پاسخ‌گویی به کل هرم نیازهای انسان‌ها (چه فردی و چه گروهی) است. ۲. سازه‌ها و سیستم‌های تمدنی سازه یعنی الگو یا روابط بین اجزای یک پدیده؛ چهارچوب، محورها، ستون‌ها و پایه‌های یک پدیده، که دارای ارتباط خاصی با یکدیگر هستند تا کل پدیده را شکل دهند و زمینه و مرزهای فعالیت آن باشند. سازه‌های یک تمدن به‌ طور عام عبارتند از: چهار ابرمحور ارتباطی، سه ابرفرآیند، ده زیرساخت و چهل کلان سیستم سازه‌های یک تمدن را می‌توان این ‌چنین نیز برشمرد: سرزمین با تعیین مرز دارای محیط زیست با کیفیت خوب برای زیست و منابع اولیه مایحتاج بشری، جمعیت، آگاهی و علم نسبت به جهان و انسان و زندگی، آگاهی وعلم نسبت به روش رفع نیاز، زبان برای برقراری ارتباط، قانون و اخلاق برای پایدارسازی روابط و فعالیت‌ها در سه حیطه سیاسی اقتصادی اجتماعی. تبیین بحث جدول زیر برخی از تعاریف تمدن است: (ملاحظه جدول جامع ۲۰۰ تعریفی) ردیف تعریف تمدن ۱ مفهوم تمدن در فرهنگ های لغت عربی: همه فرهنگ های قدیم و جدید عربی در یک معنا برای واژه تمدن (حضارت) به هم می رسند. در این معنای مشترک، حضارت (تمدن، شهر آئینی) عکس بداوت (بادیه نشینی) است. (ص۱۹) صاحب معجم متن اللغه اشاره دارد که معنای جدید حضاره معادل واژه civilistion یکی از معانی ای است که فرهنگستان زبان عربی مصر، آن را پذیرفته است. وی افزوده که تحضّر و تمدن برای معنایی معادل واژه urbanisation یعنی برنامه ریزی شهری به کار رفته است. (ص۲۰) حضارت از دیدگاه ابن خلدون: ابن خلدون حضارت را یکی از مراحل زندگانی جامعه می داند که مرحله بداوت -بیانگردی- آن را به کمال می رساند. زیرا «حضارت، غایت بداوت» است. [1] او می گوید «زندگانی بادیه نشینی کهن ترین و پیشتر از زندگانی شهرنشینی است و باده نشینی اصل عمران و اجتماع است و اساس تشکیل شهرها…» [2] فلاسفه مسلمان: فلاسفه مسلمان در ترجمه متون یونانی، واژه «مدنی» را مترادف واژه «اجتماعی» گرفته اند. زیرا از نظر یونانیان واژه «مدنیت: cite» مظهر اجتماع متمدن و منظم است. بدین ترتیب دو واژه حضارت و مدنیت در معنای سکونت یا فنون معیشت و مظاهر آن به هم می رسند. (ص۲۳-۲۴) تمدن:
تمدن ثمره تلاش بشر برای بالا بردن سطح زندگی مادی و معنوی انسان است. پس صفت جهانی فراگیر و گسترده ای در زمینه علوم، اختراعات، ابتکارات و سازمان های مختلف به خود می گیرد. در حالی که کارهای ادبی و هنری که از شهری به شهر دیگر تفاوت می کند، نشانِ نژاد، عصر و سرزمین را بر پیشانی دارد، فرهنگ را تشکیل می دهند.[3] ۲ هر تمدنی حقیقت و ظاهری دارد، ظاهر تمدن را به چشم می بینیم و آن عبارت از: ثروت، قدرت، صنعت، تجارت، و قوانین و عادات و رسوم اجتماعی و علم و ادب می باشد، اما حقیقت تمدن که در نتیجه مطالعه اوضاع استنباط می شود عبارت از: خوبی یا بدی، خوشبختی و یا بدبختی کسانی است که در پرتو آن تمدن زندگی می کنند. [4] ۳ تمدن (Zivilistion) یعنی آسان نمودن زندگی ای که به وسیله تکنیک و صنعت امکان پذیر شده است، به ویژه آن چیزهائی که زندگی شایسته انسانی توده های عظیم مردم را برای جامعه ها ممکن می سازد. [5] ۴ دو اصطلاح تمدن و فرهنگ در اینجا در برگیرنده یکدیگرند و اساسا در برخی موارد، با تفاوت هایی جزئی، مترادف، نه متباین و متضاد با یکدیگر به کاررفته اند. زیرا هر دو به گونه ای بیانگر سطوح گوناگون و متمایز موضوعی مشابه اند. معمولا تمدن متضمن معنی پیشرفت عالی یک جامعه مترقی است. و فرهنگ نیز اصطلاح متداول و کلی تری در همین زمینه، و این دو واژه به طور همسان به میراث های جوامع و بازمانده های عالی و دانی آنها اطلاق پذیر است. هر جامعه بشری، فرهنگ خاص خود را دارد، خواه ساده و خواه پیچیده. برای فرهنگ های عظیم تر و غنی تر، اصطلاح تمدن کاربردی متداول است. و برای فهم این مطلب که دو واژه فرهنگ و تمدن دارای مفهوم های متمایز شمرده نشده اند، نیازی به مجادله نیست. تمدن در واژه نامه انگلیسی آکسفورد، «روند یا عمل متمدن بودن» و «شرایط یا موقعیت متمدن» تعریف شده است. … . در اینجا چنین برداشتی از تمدن می شود: «از وضعیت بربریت بیرون آمدن، فنون زندگی را آموختن، و در نتیجه تلطیف و آگاه شدن». آدیسون (addison) آن را چنین تعبیر می کند: «گذر از یک دنیای خشن و گستاخ زمخت، به دنیای صیقل یافته و متمدن.» کروبر، تمدن را به منزله یک طرح خاص فرهنگی تعریف می کند. [6] ۵ دانشمندان اقتصاد: تمدن را به تعادل بین بهره و خرج میدانند وکشوری را متمدن می شمارند که بتواند موازنه اقتصادی خود را حفظ کند. باستان شناس: تمدن را بوجود آثار هنری و باستانی، از قبیل کاشی کاری، منبت سازی، حجّاری و امثال آن می دانند. سیاستمداران: تمدن را به حسن جریان امور داخلی و اداری و برقراری روابط خارجی می دانند. و مملکتی که بتواند وضع شهرها را بهتر نماید، در زیبائی شهرها و روابط خارجی و افزایش افزایش هم پیمان و … قدمی به جلو بردارد به سوی تمدن نزدیک گردیده است. صنعت زدگان: تمدن را به رفتن و قدم زدن کنار خیابان و دست در آغوش این و آن بردن و … و این گونه خوشگذرانی ها می دانند. آزادی خواهان و آنان که دارای حس ناسیونالیسم هستند: تمدن را به ازدیاد صنایع و کارخانجات سنگین و مرتب بودن وضع کارگران و استقلال فکری و آزادی کامل و این گونه امور می دانند. فلاسفه و دانشمندان اخلاق هم می گویند: «بشر ذاتا به سوی کمال صنعتی و اخلاقی رهسپار است.» و کشور متمدن، کشوری است که آداب و رسوم اخلاقی را تکمیل کرده باشد و در راه حفظ اخلاق خویش بکوشد. [7] ۶ تمدن محصول دانش و تعالی فرهنگی. به جامعه ای که نظم اجتماعی را پذیرا شود و در یک زندگی جمعی، با بهره گیری از علم، به رشد، تعالی و کسب فضایل انسانی بیندیشد، جامعه ای متمدن اطلاق میشود.[8] ۷ اصولا به شیوه‌ای از زندگی اشاره دارد که با نظامی ویژه برای تولید ثروت همراه است…و هیچ واژه دیگری این همه موضوعات گوناگون مانند تکنولوژی، زندگی خانوادگی، مذهب، فرهنگ، سیاست، تجارت سلسله مراتب، رهبری،ارزشها، اخلاق جنسی و معرفت شناسی را به شایستگی در بر نمی گیرد و تغییر در مجموعه این پدیده ها موجب به وجود آمدن تمدن جدید خواهد شد.[9] تحلیل تعریف مختار از تمدن « تمدن، شبکه پایدار ساختارها وسیستم‌های معرفتی، قانونی وفرهنگی، در مقیاس جمعی است، که به ‌دنبال پاسخ‌گویی به کل هرم نیازهای انسان‌ها (چه فردی و چه گروهی) می‌باشد.» این تعریف، یک تعریف «معیاری» [10] ومبتنی بر دیدگاه «ساخت‌گرا»[11]، «مدل‌نیازها» و دیدگاه «اصالت فردِ در ضمن جمع» است. عناصر موجود در تعریف به ‌ترتیب عبارتند از: ۱. وجود «سیستم وساختار»[12] (غیر وابسته به افراد) ۲. وجود سه ابرسیستم «معرفتی ونگرش‌ساز»[13]،«قانونی و حقوق‌‌ساز»[14] و «فرهنگی و اخلاق‌ساز» (عقلانیت تبلوریافته در سه حوزه)[15] ۳. شبکه‌ای بودن این سه ابرسیستم و زیرسیستم‌های آنها[16] به شکل یک هرم ۴. تنظیم شبکه‌ سیستمی، برای فعال‌سازی فرآیندها در مقیاس کلان و جمعی ۵. کارآمدی شبکه سیستمی برای رفع نیازهای حیاتی
اصلی‌ترین زیرساخت تمدنی، «سیستم مدیریت کلان سیاسی» است. (لاتصلح الرعیه الابصلاح الولاة)؛ نقطه اتکاء برای تولید سیستم سیاسی بهینه، شکل‌گیری معادله تصمیم‌گیری مردم براساس «ضریب آگاهی و تفکر»است تا به‌ دنبال کسانی باشند که بیشترین آگاهی و توان را برای به ‌سامان رساندن وضعیت اجتماع و تولید سیستم‌های مورد نیازدارند. استفاده از فرآیندهای عرفیِ موجود در جامعه اولیه برای ایجاد این پارادایم، نقطه شروع فعالیت مصلحان اول، است. در این فرآیند عرفی، نخبه‌گزینی اولیه (کسانی که مورد مراجعه دیگران و تاثیرگذار در اعتماد و پذیرش آحاد اجتماعی هستند) به ‌موازات خطاب‌های عمومی (رسانه‌های عام وشبکه‌های اجتماعی) برای جذب نفوس و افکار مستعد نقطه شروع فعالیت است. 18]. به فهرست منابع کتاب «جستاری نظری در باب تمدن» مراجعه شود [19]. تمدن‌شناسی یک نگاه معرفتی درجه دوم به مقوله‌های سیاست، اقتصاد و فرهنگ و….است. انتقال به انجمن بحث‌وگفتگو در مورد این موضوع + سفارش کارگاه نگرشی دیگر به تمدن برچسب اسلام سازی تمدنی تمدنی و تمدن تمدنی دانشنامه, مفاهیم کلیدی
۶. کارآمدی برای پاسخ به نیازهای متوسط و متعالی (در هرمی حداقل مانند هرم مازلو) ۷. کارآمدی برای پاسخگویی موازی به کلیه لایه‌های هرم نیازها ۸. کارآمدی برای پاسخگویی به نیاز تک‌تک افراد جامعه (از جنین در شکم مادر تا پیران فرتوتِ غیرقابل نگهداری و اموات) رابطه تمدن و فرهنگ براساس تعریف مختار از «فرهنگ» که عبارتست از: « طرز رفتارها چه در مقیاس فرد و چه در مقیاس جمع»، تمدن، «فرهنگ‌ساز» است نه اینکه خودش فرهنگ باشد، گرچه برخاسته از یک هسته فرهنگی اولیه می‌باشد. پس از شکل‌گیری تمدن و تولید فرهنگ متناسب، تاثیر فرهنگِ ایجاد شده در ارتقاء و خلق ساختارها وسیستم‌های تمدنی، سبب بهبود و ارتقاء تمدنی و در نتیجه ارتقاء و بهبود سطح فرهنگی جدیدی خواهد شد[17] براساس مطالب فوق و مطالب مطروحه و منتشره در مباحث جامعه‌شناسی و تمدن‌شناسی[18] رویکرد «تمدنی» به‌عنوان یک دیدگاهِ دارای «گفتمان» مطرح بوده و قابل طرح درعناوینی مانند «حوزه علمیه تمدن‌ساز»، «طلبه تمدنی» و ….می‌باشد. ماهیت مطالعات تمدنی، ماهیت جامعه‌شناسانه با رویکرد میان‌رشته‌ای است. تخصص یک «تمدن‌شناس» در فهم و تبیین «نسبت‌های کلان میان حوزه‌های مختلف اجتماعی به‌ هدف ساخت یک ابرجامعه» است.[19] تمدن‌شناس به ‌دنبال «روح تمدن» می‌گردد. عناصر فرهنگ که نقش مرکزی در شکل دهی تمدن دارند عبارتند از: ۱. باورها (هست و نیست‌ها) ۲. ارزش‌ها (خوب و بدهای مبنایی) ۳. رفتارهای نخبگان و گروه‌های مرجع ۴. هنجارها (آداب و رسوم و عادات اجتماعی) ۵. قوانین ۶. ساختارها (نهادها، سازمان‌ها، سلسله‌مراتب‌ها) ۷. فضاها (موقعیت‌های فیزیکی، روانی برای فعالیت‌ها) ۸. ابزارها و محصولات مصرفی ۹. نمادها (آرم‌ها، علامت‌ها، رنگ‌ها، مدل‌ها، دکورها) ۱۰. تمایلات شخصی (دوست دارم، خوشم می‌آید) رابطه این عناصر با یکدیگر به‌ صورت زیر قابل ترسیم است: فهرست سازه‌های تمدنی درچهار ابَرمحور: محورارتباط با محیط، ارتباط با همنوع، ارتباط با خود، ارتباط با ماوراء درسه ابَرفرآیند: فرآیندهای فکری معرفتی (مبناسازِ قوانین و اخلاق، هدف‌ساز و آرمان‌ساز)، فرآیندهای قانونی، فرآیندهای فرهنگی در ده زیرساخت سیستم و مدل حکومت، آمایش سرزمین وشهرسازی، جمعیت و منابع انسانی، منابع غذایی و انرژی و مواد اولیه، لباس و پوشش، مسکن و معماری، زبان و خط و ارتباطات، حقوق ‌و تکالیف و جرم ‌ومجازات، دولت و ادارات، نیروی انتظامی و نظامی و دفاعی و امنیتی در چهل کلان سیستم مالکیت، کشاورزی (فرآیندهای تولیدی)، محیط ‌زیست، خانواده و ازدواج، جامعه‌سازی، سرمایه اجتماعی، ثبت اسناد واحوال، ابزارسازی و صنعت، کار، مشاغل، استخدام و دستمزد (فرآیندهای درآمدزایی)، ارتباطات، اطلاع‌رسانی، مطبوعات (فرآیندهای رسانه‌ای)، پلیس و نیروی انتظامی و اطلاعاتی، ادارات و مراتب اداری، انتخابات، برنامه‌ریزی، مدیریت منابع و زمان، شهرداری و خدمات شهری، آموزش و تحقیقات (فرآیندهای دانشی)، فرهنگ و اخلاق و شهروندی، اقشار آسیب‌پذیر (فرآیندهای تأمین اجتماعی)، بیمه و بازنشستگی (فرآیندهای پشتیبانی)، الگوی رفاه عمومی، دین‌ورزی، مناسک و مکان‌ها و مراسم عبادی، ‌تجارت، بازرگانی، بازار، واردات و صادرات، بهداشت و درمان (جسمی، روحی، خانوادگی، کاری، شهری)، محیط زیست و حیوانات، دادگستری، پول، بانک، اقتصاد، بازارهای سرمایه و بورس، تولید توزیع مصرف، مالیات و عوارض، سفر، جهانگردی و حمل‌ ونقل، احزاب، سازمان‌ها، تعاونی‌ها (فرآيندهای همکاری و هم‌افزایی)، نظارت، بازرسی، سنجش (فرآیندهای کنترلی و ارزیابی)، روابط بین‌الملل، استانداردسازی، بهره‌ورزی، ‌اقلیت‌ها دینی، اقوام وگروه‌های اجتماعی خاص، ورزش، تفریح، اوقات فراغت و استراحت،‌ بیت‌المال و بودجه، تاریخ و میراث فرهنگی، هنر و زیبایی‌شناسی، نمادها، حقوق و فرهنگ کودک، زن، کهنسال. براین اساس «تمدن‌سازی» عبارتست از: تلاش برای طراحی ساختارها و سیستم‌های فوق (فرآیندهای بهینه) نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث هر فکر و مکتبی در هر مکان و زمانی، اگر بخواهد تمدن‌سازی کند باید برای فرآیندهای نقشه تمدنی فوق، تعریف داشته باشد. برای دست‌یابی به تمدن اسلام، باید فرآیندهای سیستم‌های فوق‌الذکر، از گزاره‌های دین استخراج شوند و اکتفا به کلیات و چهارچوب‌ها و واگذاری فرآیندها به صِرف عقل و تجربه بشری کفایت نمی‌کند. فقه تمدنی، براساس نقشه تمدنی فوق قابل تعریف و طراحی است. مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث تمدن‌سازی، سازه‌های تمدنی، فرهنگ و تمدن، نقشه تمدنی، فرآیندهای تمدنی، تمدن اسلام انتقال به مبانی + روش‌ها + نقشه حرکت انتقال به انجمن بحث‌وگفتگو در مورد این موضوع سفارش کارگاه نگرشی دیگر به تمدن پی نوشت ها: [1]. ص۲۱به نقل از: ابن خلدون ۱۵۰-۱۴۹و۴۶۵) [2]. ص۲۳به نقل از: ابن خلدون، ۱۵۲ [3]. محمد سپهری، تمدن اسلامی در عصر امویان، ص25
[4]. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام [5]. ویلهلم گسمان، تاریخ فرهنگ آلمان به اختصار [6] . گلین دانیل، تمدن های اولیه و باستان شناسی خاستگاه آنها، ص۱۶ [7] . مصطفی زمانی، اسلام و تمدن جدید [8]. محمدباقر پورامینی، تمدن اسلامی‌ [9]. تافلر الوین، به‌سوی تمدن جدید [10]. در برابر تعریف مصداقی [11]. ساختارهایی که زمینه‌ساز برای تولید فکر، احساس و رفتار هستند [12]. برخی جامعه‌شناسان از «سیستم و ساختار» به «نظام» یا «نهاد» یا«دستگاه» یا «سازه» یا«موسسه» اجتماعی تعبیر می‌کنند. مقصود از «نهاد» و بقیه تعابیر، شبکه‌ای از فعالیت‌های دارای قانون و اخلاق که عهده‌دار برطرف کردن نیازی از نیارهای انسان یا ارتقاء سطح آگاهی و تمایلات اوست. با توجه به ضرورت تقسیم کار و ضرورت تفکیک میان سیاست‌گذاری و اجرا در مقیاس‌های کلان و خرد، سطوح فعالیت این مجموعه‌هاباید خرد و کلان داشته باشند و با توجه به کاربرد عرفی واژه‌ها به ‌نظر می‌رسد واژه «نهاد و دستگاه» برای فعالیت‌ها در مقیاس کلان یا برای سیاست‌گذاری و نظارت به ‌کارمی‌رود و واژه «مؤسسه» برای شبکه فعالیت‌های خرد. (قسمت «نهادهای اجتماعی» در کتاب«جامعه و تاریخ» تالیف آیه‌الله مصباح بررسی شود.) [13]. انسان‌شناسی، معنای زندگی، هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، تاریخ‌شناسی، جامعه‌شناسی، روش‌شناسی (انتقال به بحث تفصیلی) [14]. بالخصوص در مانند دولت، قدرت، ثروت، خانواده، کار و تولید، مصرف و….. [15]. عناصر تمدن را می توان چنین برشمرد: اخلاق (ارزش‌های جمعی)، دین (باورهای جمعی)، فرهنگ (رفتار جمعی)، اقتصاد، سیاست و تاریخ گذشته آن ملت مطلب دیگر اینکه برخی در سازه‌‌های تمدنی چنین آورده‌اند: همه تمدن‌ها دارای موارد زیر هستند: مقررات، دولت، زبان وخط، هنر، دین، علم (اولیویا ولاهوس در کتاب زمینه فرهنگ‌شناسی) مؤلفه‌های تمدن را می‌توان این ‌چنین نیز برشمرد: سرزمین با تعیین مرز دارای محیط زیستی متوسط برای زیست و منابع اولیه مایحتاج بشری، جمعیت، آگاهی و علم نسبت به جهان انسان زندگی، آگاهی و علم نسبت به روش رفع نیاز، زبان برای برقراری ارتباط، قانون و اخلاق برای پایدارسازی روابط وفعالیت‌ها در سه حیطه سیاسی اقتصادی اجتماعی. [16]. به ‌طوری که «هویت واحد جمعی» تولید کند. زیرسیستم‌های عمده عبارتند از: فرآیندهای سیاسی سازمانی و اداری، اقتصادی وشغلی، شهری، خانوادگی (اولین سازه تمدنی، شکل‌گیری سیستم و فرآیند حکومتی ومدیریتی جمعی است تا نظم‌سازی و ساختارسازی و فرآیندسازی‌های بعدی را تحقق بخشد. ربط بحث تمدن با فلسفه سیاست در اینجا آشکار می‌شود.) مطلب دیگر اینکه: در سیستم‌ها، فرآیندها حرف اصلی را می‌زنند؛ پارسونز و شیلز در «فرهنگ علوم اجتماعی» چنین گفته‌اند که: نظام اجتماعی، مجموعه کنش‌های تفکیک‌یافته‌ای است که هر کنش، از طریق مقررات و قواعد خاص صورت می‌گیرد. و مطلب دیگر این که: شبکه‌ای بودن سیستم‌ها، عامل اصلی ایجاد تعادل یا بحران است. شاهد: نظریه نظام‌ها در جامعه‌شناسی: باکلی در کتاب جامعه‌شناسی و نظریه نوین نظام‌ها، ریچارد بال: نظریه نظام‌ها از افراد می‌خواهد منطق روابط را تحول بخشند و واقعیت‌اجتماعی را بر حسب روابط در نظر گیرند. (جستاری نظری در باب تمدن ص ۵۱) [17]. آن چه این مطلب را به ذهن نزدیک می‌کند این است که «فرهنگ» با تنوع تعاریفی که دارد در این که ظهور و بروزهای بشری است، اختلافی نیست؛ ظهور و بروزهای موردنظر، از حیث وجودی معلول هستند و علت می‌خواهند، علت پیدایش این‌گونه پدیدار در زندگی بشر چیست؟ بررسی‌های تحلیلی و مصداقی، فرضیه «سیستم‌ها و ساختارها» را پیشنهاد می‌کنند یعنی تجمیع اطلاعات و تجارب در انتقال از فعالیت‌های خُرد به سطح فعالیت‌ها درمقیاس کلان، سبب شده است که بشر مجبور به تنظیم ساختارها و سیستم‌هایی شود که وابسته به افراد نیستند و می‌توانند تولید انبوه و کارآمدی در مقیاس کلان داشته باشند و سر و کار داشتن با این سیستم‌ها (چه در تولیدِ آنها یا مدیریت آنها یا بهره‌برداری از آنها) یک نحوه رفتار متفاوت با رفتار در برابر فرآیندهای خرُد را می‌طلبد، این نحوه رفتار سبب تولید فرهنگ جمعی در مقیاس کلان می‌شود که در پشت‌صحنه آن ضرورت رسیدن دید و اندیشه افراد به صحت چنین رفتار و چگونگی بروز این رفتار است.