eitaa logo
دکتر مسلم داودی نژاد
44.9هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
20 فایل
✅دکترمسلم داودی نژاد مدرس تخصصی خانواده هستم اینجا بهت کمک می کنم تا در ✅انتخاب همسرت✅همسرداریت✅تربیت فرزندت✅رشدفردی و معنوی پیدا کنی ارتباط با ادمین پیجمون @Academy313 🌐سایتمون www.mseza.com 🎥 آپاراتمون https://www.aparat.com/mseza
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبا و دلنشین با عنوان 📔 ایشالله شهید میشم برای اینکه رضایت...... انشاالله همیشه زندگیاتون اهل بیتی🌹 🌹🌹🌹 ✅@davodi_nezhad
هدایت شده از روشنگری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برشی کوتاه از زندگی ● قسمت ۸ - من می‌دونم کِی می‌شم...! 🆘 @Roshangari_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درس سوم زنگ مناجات شهدا با اهل بیت علیهم السلام قبل از شهادت همشون شهید مدافع حرم شدند 😭😭 کاش منم جزشون بودم جواز نوکریمون را باطل نکن حالا که دستمو گرفتی ول نکن حرم ندیده ما را زیر گل نکن 😭😭😭😭😭 🌸آکادمی بین المللی https://eitaa.com/joinchat/3227910160C7c4e0e8956
43.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درس چهارم زنگ مناجات های قبل از شهادت شب قبل عملیات گردان عمار فاطمیون به فرماندهی شهید تاسوعا شهیدمصطفی صدرزاده ۹۰درصد این افراد شهید شدند و الان کنار ابوالفضل العباس علیه السلام هستند 😭 🌸آکادمی بین المللی https://eitaa.com/joinchat/3227910160C7c4e0e8956
32.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زنگ پنجم درس رفاقت های شهدا رفیق شهید صدرزاده با اینکه امشب شب شهید تاسوعا عزیز دلم 🌷 شهیدمصطفی صدرزاده است و دلم می‌خواست از مصطفی بیشتر براتون بگم ولی من یک عشقی دارم اسمش شهید معروف ابوعلی شهید عرفه است مسلم ابن عقیل سوریه و مدافعین حرم است . رفیق شش دانگ مصطفی صدرزاده بوده است دلم خواست یکم ازش براتون بگذارم ! داداش خیلی دوستت داریم ❤️ 🌸آکادمی بین المللی https://eitaa.com/joinchat/3227910160C7c4e0e8956
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درس ششم زنگ عملیات بصری الحریر که خیلی شهید داشت 🌹 تمام کسانی که صورتشان در فیلم معلومه و مات نشده شهید شدن 😭 فکر می‌کنم 😭 الان هیات کنار خود ابوالفضل العباس علیه السلام برگزار کردند 😭 🌸آکادمی بین المللی https://eitaa.com/joinchat/3227910160C7c4e0e8956
شهیدی که قلبش را از سینه اش بیرون آوردند 😭😭😭 حمید قاسم پور کادو روز مادر برای مادرش تابوت فرزندش را آوردند جالبه مادرش هم مادر شهید است هم فرزند شهید و هم خواهر شهید است 😭 خیلی این شهید را دوستش دارم خیلی محبتش در دلم است نمی دانم چرا ؟
شب اول است و هنوز بچه‌ها گیجند! فکر می‌کنند کاظم سرما خورده و این حال از سرماخوردگی و تب و لرز است. می‌نشینند بالا سرش و سیمایش را نظاره می‌کنند‌. کاظم اوایل چند بار نام «حمید» را صدا زد و قربان صدقه‌اش رفت و حمیدجان حمیدجان کرد و دوباره ساکت شد.(حمید، خواهرزاده شهید است و وی به او علاقه خاصی دارد) بچه‌ها با تعجب، چراغ نفتی اتاق را می‌گذارند کنارش تا شاید گرم شود و به قول خودشان هذیان نگوید. پتویی هم دورش می‌پیچند. این کارها که افاقه نمی‌کند، یکی دو بار بیدارش می‌کنند تا حالش تغییر کند و از هذیان‌گویی در آید. به هر تقدیر آن شب می‌گذرد. شب دوم است. چشم‌های کاظم که روی هم می‌رود، گونه‌ها سرخ می‌شود و دانه‌های عرق از پیشانی سرازیر می‌شود. بر اثر لرزشِ زیاد، حتی صحبت‌ها هم لرزش دارد و شکسته‌شکسته ادا می‌شود. امشب وقتی بیدارش کردند به حسن حمزه می‌گوید: این دفعه هر اتفاقی افتاد بیدارم نکن. حسن هم سری تکان می‌دهد و می‌پذیرد. کاظم همانجا زیر یکی از تخت‌های اتاق دوباره دراز می‌کشد و طولی نمی‌کشد که صحبت‌ها از نو آغاز می‌شود. این دفعه ماجرا متفاوت است. روی صحبت او یکی از بچه‌های جهادیه است؛ این بار مخاطب، «شهید مسعود شحنه» است. مسعود از هم‌محله‌ای‌های شهید عاملو بود و در جهادیه زندگی می‌کرد و دوست صمیمی بودند و با هم سَر و سِرّی داشتند. کاظم با سوز درونی عجیبی به مسعود می‌گوید: توهم رفتی مسعود جان؟ منو تنها گذاشتی؟ قول میدم راهتو ادامه بدم مسعود جان! آنگاه مکث کوتاهی می‌کند و می‌گوید: چه صورت قشنگی داری؛ قشنگ شدی! ناگفته نماند که کاظم در حال ، گفتگو می‌کند و با سکوتی که نشان از این دارد که با شخص مورد نظر در حال گفتگو است، پاسخ لازم را می‌دهد. بنابراین تنها می‌شود حدس زد که مخاطبِِ گفتگو چه بر سر زبان آورده است. گاهی هم خود شهید سوال‌ها و کلمات شنیده شده را تکرار می‌کند. البته از محتوای صحبت‌های این شب، به نظر می‌آید او خود را بالا سر جنازه «مسعود» می‌بیند و این جملات را چند بار تکرار می‌کند : چی گفتی؟ چه تابوتی! چهره‌ات خیلی پر نوره کاش منم مثل تو شهید بشم مسعود جان! منو شفاعت کن. شفاعتم کن منم بیام پیشت. مسعود جان منو تنها نذار. بعد از تو من چیکار کنم؟ چطوری به صورت مادر پدرت نگاه کنم؟ چه جوری؟ چه جوری؟ و به گریه می‌افتد. بچه‌ها بیدارش می‌کنند و او دوباره جابجا شده و از نو پلک روی هم می‌گذارد و به محض بسته شدن چشم‌ها بنا می‌کند به حرف زدن: مسعود جان کاری کن که منم لیاقت داشته باشم بشم. شفاعتم کن(منظور این است که از خداوند متعال و اهل بیت ع بخواه که شهادت نصیبم گردد) در ادامه می‌گوید: مسعود جان! سلام منو به بچه‌ها برسون. تو و مجید(شحنه) رفتید. نترس یک سال نشده منم میام(در مورد پیشگویی تاریخ شهادت کاظم عاملو از زبان خودش بسیار می‌توان سخن گفت) این بار می‌رم جبهه و راهتو ادامه می‌دم مسعود جان. و سپس ادامه می‌دهد: انتقام خون شمارو از صدامیان کثیف و از این آمریکا می‌گیرم. کاظم قبلا مقداری پول از «شهید مجید شحنه» گرفته و به او بدهکار است. این جا می‌گوید: به مجید بگو ببخشید فراموش کردم پولتو بدم. و باز دوباره خود را در بالای تابوت «شهید مسعود شحنه» می‌بیند و سخنان دیگری به زبان می‌آورد: مسعود جان! شهادت سعادت می‌خواد و نصیب هرکسی نمی‌شه. منو شفاعت(واسطه شو) کن تا من بیام. به شهدای جهادیه بگو شفاعت کنن منم بیام. (اصلا)با صدای بلند سر جنازه‌ات میگم منو شفاعت کن! بعد به شهدای هم محله‌ای خطاب می‌کند و می‌گوید: جوان‌های ما همه رفتن. همه جوان‌های خوب محله رفتن. پس منم شفاعت کنید بیام مسعود جان! (همین)الان نظری کن... . دیگه چطوری قرآن بخونم؟ دیگه چطوری قرآن یاد بگیرم؟ تو بودی که یادم دادی مسعود جان!.. . نجواهای کاظم با دوست خود جانسوز است و از اعماق وجود در می‌آید. ولی جملات آخر بسیار تعجب‌برانگیز است. کاظم می‌گوید: اگه رفتم جبهه شهید نشدم ناراحت نشو. شاید لیاقت نداشتم. ولی دفعه دیگه کاری می‌کنم که بیام پیش شما! برام جا نگه دارید؛ می‌خوام پهلوی شما بخوابم؛ قبرم پهلوی قبر شما باشه. و شروع می‌کند به گفتن شهادتین اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله ... . بعد از این شب عجیب است که ماجرای ملاقات کاظم در پست نگهبانی با (ع) اتفاق می‌افتد. در تاریخ دفترچه نوشته شده ۱۳ آذر ۶۲ ۲ @shahid_ketabi
(👆عکس در کنار یکی از دوستان صمیمی‌اش ) به چهار پنج نفر گفته بود کجا و کی شهید می‌شوند. وقتی «مجید رضاکاظمی» ازش پرسیده بود: «من شهید می‌شم یا نه؟» گفته بود: «آره». جایش را هم به او گفته بود. (و مجیدرضا در همان تاریخ شد) به بعضی خصوصی و به بعضی دیگر توی جمع می‌گفت که کی و کجا شهید می‌شوند. سعیدرضا هم از شهدایی بود که تاریخ شهادتش را گفت و من شنیدم. وقتِ اعزام رفتم توی اتوبوس تا ازش خداحافظی کنم. تا دیدمش پیشگویی کاظم را به یادش انداختم و ازش حلالیت طلبیدم. خودش هم فراموش کرده بود. وقتی گفتم، رنگ و رویش باز شد و قبراق رفت. بهش گفتم سلام‌مان را به همه دوستان سفر کرده برسان و ما را از یاد نبر. سعیدرضا در عملیات کربلای۱ و آزادسازی مهران به شهادت رسید؛ سال ۶۵ برشی از کتاب خاطرات بی‌نظیر @shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رزق سحر ویژه بچه های اهل نماز شب شهیدی که شبیه امام حسین علیه السلام جان داد داستان شهادت شهید نوید صفری از زبان همسر شهید 😭 نوید می گفت هر کس به نیت من زیارت عاشورا بخواند روز قیامت اگر دستم بیاید کمکش می کنم 👌 کانال آکادمی دکترداودی نژاد https://eitaa.com/joinchat/3227910160C7c4e0e8956
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوابی فوق‌العاده شنیدنی از عالم برزخ به بیان زیبای مادر صحنه های که مادرش در خواب دیده همه در قرآن است سوره واقعه عَلَىٰ سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻫﺎﻳﻲ ﺯﺭﺑﺎﻓﺖ ،(١٥) ا مُّتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺭﻭﺑﺮﻭﻱ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻜﻴﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ .(١٦) يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﺎﻧﻲ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻧﻮ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ [ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﻣﺖ ] ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻧﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﻧﺪ ،(١٧) وَفَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ ﻭ ﻣﻴﻮﻩ ﻫﺎ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻧﻮﻋﻲ ﻛﻪ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻛﻨﻨﺪ ،(٢٠) وَظِلٍّ مَّمْدُودٍ ﻭ ﺳﺎﻳﻪ ﺍﻱ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﻭ ﭘﺎﻳﺪﺍﺭ درختان برسرشان،(٣٠) " می‌گوید : 👇 ما از تمام دنیا خبر داریم ! هیچ ضربه و زیانی به انقلاب و نظامِ ما نمی‌خوره" برای خانواده شهدا و عاشقان شهادت ارسال کنید @davodi_nezhad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رزق سحر ویژه بچه های اهل نماز شب شهیدی که شبیه امام حسین علیه السلام جان داد داستان شهادت شهید نوید صفری از زبان همسر شهید 😭 نوید می گفت هر کس به نیت من زیارت عاشورا بخواند روز قیامت اگر دستم بیاید کمکش می کنم 👌 کانال آکادمی دکترداودی نژاد https://eitaa.com/joinchat/3227910160C7c4e0e8956