eitaa logo
به مش حسن آباد خوش آمدید
9 دنبال‌کننده
376 عکس
195 ویدیو
11 فایل
#فرهنگی#اجتماعی#مذهبی#آموزشی
مشاهده در ایتا
دانلود
با سلام به گروه چنته دو خوش آمدید 🌸🌷🌸🌷🌸🌷 https://eitaa.com/joinchat/3700949863C9612fa037c 🌸🌷🌸🌷🐒
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از زیباترین نوحه های سال های اخیر با شعر مولوی 👌 این بدن کیست؟ بوی تن کیست؟ زخمی و خونین پیرهن کیست؟ با نوای و عزاداری پر شور هیئت یزد شاعر: مولوی و سید شهاب‌الدین موسوی @yazde_man
هدایت شده از چَنتِه 🗃
سلام عرض ارادت خدمت همه چنته ایای عزیز . در مورد کوچه حاج باقری صبر کردم شاید کسایی که بیشتر اطلاعات دارند دست به قلم شوند که متأسفانه خبری نشد لذا حقیر اطلاعات ناقص خود را در اختیار می گذارم 🙏 ابتدای کوچه سمت چپ منزل مرحوم لقمان بود که از هم محله ای های بسیار خوب و خانوادگی بامعرفت بودند . جنب منزل لقمان خانه ای مخروبه بود که یادم هست اسید جواد جوادی یک موتور برق در آن کار گذاشته بود چون یک مدت با مرحوم حسین برهانی به رقابت برخواسته بودند منزل بعدی متعلق به زنده یاد حاج اکبر ابرما (اکبر زمانی) پدر محترم شهید حسن زمانی که بسیار خانواده دوست داشتنی بودند . چهار خانه بعدی سید علی میرزایی ماشاءالله نکوئی علی سف (یوسفی) و سید فضل الله بود بین منزل سید فضل الله و مرحوم علی دهقان یک چهارم دیواری بود بنام ریز که محل نگهداری شتر و متعلق به مرحوم حسن ارتشدار بود همسایه مرحوم حاج علی دهقان استاد محمد همسر بگم (بیگم ) معروف بود منزل بعدی متعلق به زنده یاد حاج علی دهقان (علی رضا)پدر شهید حسین دهقان و بعد از آن کوچه ای بود که به کوچه لوتیا وصل می شد منزل بعدی مرحوم احمد ملاحسینی و بعدی حسین عملیا که بعداً به مسجد تبدیل شد خانه‌های بعدی تقریباً همگی حالا هم صاحبان اصلی یا خانواده انها در آن ساکن هستند سمت راست منزل میرزا محمد ابتدای کوچه بود و منزل زنده یاد حاج علی قنبریان (پدر محترم شهید ناصر ) جنب منزل ایشان خانه پدر استوار محمدی و سپس باغ بود بجز انتهای کوچه که منزل حسن وهاب با دو خانه دیگر بود هرکدام از این خانواده‌ها ساعتها می شود در باره آنها خاطره تعریف کرد . خدا وند ساکنان با صفا ی این کوچه را آنها که از دنیا رفتند رحمت کند و آنها که در قید حیات هستند سلامتی و عاقبت بخیری عنایت فرماید 🤲🙏 🆔@chantehh
ما می گفتیم کوچه علی قنبری بعد از انقلاب شد کوچه طالقانی؛ الآن شده خیابان مهدی البته باید بگوییم خیابان حضرت مهدی (عج) ؛ گله که از بیابان بر می گشت از ضرب خاک ؛ چشم چشم را نمی دید؛ من و حسن قاسمی پسر مرحوم غلامرضا سرو بازی می کردیم که ماجرای تیر برق ... در پست بعدی؛
مدرسه تعطیل شد همین که بیرون آمدیم حسن قاسمی سنگش را پرتاب کرد من هم سعی می کردم سنگم را به سنگش بزنم تا این که رسیدیم به کوچه آن مرحوم؛ حسن قاسمی سنگش را پرتاب کرد گج(کنج) تیر برق ؛من هم با شدت تمام سنگم را پرتاب کردم ناگهان لامپ بر زمین افتاد دوستی تمام شد من که جرئت نکردم به پدرم بگویم فکر می کنم غلامحسین خواجه ای پول لامپ را از پدر حسن قاسمی گرفت سالها گذشت و تیر برق ..
شادروان اکبر دهقان پسر دایی عزیزم امروز پنجشنبه شادی روح اموات ۱۲صلوات+آیت الکرسی🌷
قبل از بیان ماجرای تیر برق دوم از آقای حسن قاسمی طلب بخشش دارم و برای شادی روح حاج غلامرضا و اموات همه ۱۱۰ صلوات می فرستم 🌸
هدایت شده از سیمای بهاباد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارخانه کنسانتره آهن عصر نوین بهاباد به زودی به بهره برداری می رسد @bahabad_khabar
هدایت شده از سیمای بهاباد
33.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جوش دوره دهه ١٣٧٠ حسینیه اعظم فاطمیه باغستان بهاباد برای شادی روح افراد زیادی که درمراسم عزاداری هستند ولی دربین ما نیستند صلوات @bahabad_khabar
چیزی تا تعطیل شدن مدرسه شهید بهابادی نمانده بود و ماشین به تیر برق زده بود و سیمهای برق تا نزدیکی زمین پایین آمده بود برق سیمها را قطع کردند کوچه از دانش آموزان دختر پر شده بود هرچه سرشان داد می زدم به خانه هایتان بروید گوش نمی دادند تیر بعدی سالم بود و احمد رضا شیخ زاده به آن تکیه داده بود گروهی از طرف اداره برق آمدند و پای تیر را خالی می کردند به سر آنها هم فریاد می زدم که اول باید سیمها را جدا کنید ولی آنها آنقدر چاله کندند تا ... من گفتم احمد .. بچه ی با هوشی بود کنار رفتن احمد همان و پایین آمدن تیر برق همان🌸
گام دوم در ساخت
با همان کاربری بلاگ اسکای به سایت پیکوفایل وارد می شویم تصاویر مورد نظر را بارگذاری می کنیم اگر لازم بود اسم تصویر را با حروف لاتین تغییر می دهیم بر روی آن دو بار کلیک می کنیم تا در مرورگر باز شود تارنمای تصویر را کپی می کنیم به بلاگ اسکای وارد می شویم و یادداشت جدیدی را ایجاد و با کلیک بر آیکن تصویر در منوی یادداشت؛ لینک تصویر را وارد و ثبت می نماییم سپس تمام متن و تصویر را انتخاب نموده به حالت وسط چین در می آوردیم آنگاه بر دکمه انتشار کلیک می نماییم🌸
اگر ایمیل دارید کلمه بلاگ اسکای را جستجو و ثبت نام نمایید قدم اول
توضيح این که برای ذخیره تصاویر و فیلم به دو سایت پیکوفایل و نماشا با همان کاربری هنگام ثبت نام در ؛ دسترسی خواهید داشت 🌸خیلی مهم🌸
هدایت شده از چَنتِه 🗃
شتر دیدى، ندیدى! مردی در صحرا دنبال شترش می گشت تا اینکه به پسر باهوشی برخورد و سراغ شتر را از او گرفت. پسر گفت: شترت یک چشمش کور بود؟ مرد گفت: بله پسر پرسید: آیا یک طرف بارش شیرینی و طرف دیگرش ترشی بود؟ مرد گفت: بله بگو ببینم شتر کجاست؟ پسر گفت: من شتری ندیدم! مرد ناراحت شد، و فکر کرد که شاید پسرک بلایی سر شتر آورده پس او را نزد قاضی برد و ماجرا را برای او تعریف کرد. قاضی از پسر پرسید: اگر تو شتر را ندیدی چطور همه مشخصاتش را می دانستی؟ پسرک گفت: روی خاک رد پای شتری را دیدم که فقط سبزه های یک طرف را خورده بود، فهمیدم که شاید یک چشمش کور بوده، بعد متوجه شدم که در یک طرف راه، مگس و در طرف دیگر، پشه بیشتر است چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار شتر شیرینی و یک لنگه دیگر ترشی بوده است. قاضی از هوش پسرک خوشش آمد و گفت: درست است که تو بی گناهی، ولی زبانت باعث دردسرت شد پس از این به بعد شتر دیدی ندیدی👌 🆔 @chantehh
دیشب که گرمای وجودمان به سردی گرایید و خواب عمیق از کله به بیرون پرایید غزل گونه شعری نه از سر اختیار بل از روی اجتبار بر آن کدمبه ی بی خیال چون اسب تازی هجوم آورد که چرا مرا محبوس کرده ای و خلق را از وجودمان محظوظ نمی نمایی؟ ...
دل ما قناری ناب است بهر معبود خویش بی تاب است آنچه افتاده تا کنون بر دل نظری ز سوی ارباب است خویشتن را نداده ایم بر باد دل ما همیشه آباد است ما نرنجیده ایم ز کس هرگز رنجش ما بسی ز بیداد است ما نرنجیده ایم ز ناصر و منصور رنجش ما ز شاخ شمشاد است سید ما حسین میرزایی است آن که خانه اش همیشه آباد است خنده از لبش نمی رود هرگز چون که از تعلق آزاد است داد و بیداد او یکی باشد مرهم جان ما همین داد است 🙋‍♂🙋🍇🍉
هدایت شده از چَنتِه 🗃
🌱شاید قسمت بیست و پنج 🌴کوچه پس کوچه های شهر من ✍حسین عبداللهیان بهابادی من دوران پر رونق درس و تحصیل رو از پابدانا شروع کردم . اولش رفتم کودکستان و از اونجاییکه بچه بی عرضه ای بودم😭 روز اول کتک مفصلی از بچه ها خوردم و کیف آبی رنگ کوچک مستطیلی بند دار عزیز دردونه رو جا گذاشتم و فرار کردم😜 و این شد که آبجی بزرگه اولین حامی مدرسه ای بنده لقب گرفت .😊 بعداز ظهر فاطمه همرام اومد و به بچه ها فهموند که این خنگعلی ِ پخمه صاحاب داره و از زیر بُنه ی جاز در نیومده .😱😡😂 بعدا که رفتم کلاس اول ، محمدرضا کلاس سوم بود . یه روز که با اجازه خانممون( منظورم خانم معلم هستش نه خانم خودم . یه وقت برداشت بد نکنت ، اونرازا هنوز خانم نداشتم ، نه اینکه نداشتم ، از این خانوما نداشتم😍) بله یه روز که با اجازه خانممون رفته بودم آب بخورم دیدم محمدرضا با یه دانش آموز دیگه ای رفتن توی دفتر مدرسه . طولی نکشید اون بچه تنهایی در اومد و رفت کلاس . من کنجکاو شدم بدونم پس داداش من چی شد 😳. رفتم و از شیشه دفتر هرچی داخلو نگریستم خبری از ممرضا نبود . خیلی ترسیده بودم و با خودم میگفتم نکنه کشته باشندشو انداخته باشندش توی چاهِ . . .😱( مثل قاشق چی ، زبونمو مار بگزه برادر) .😅 خلاصه با ترس و با گریه و واویلا درب دفتر رو باز کردمو احوال ممرضا رو پرسیدم . از اونجاییکه اول انقلاب بود ، لامصبا سبیل در سبیل نشسته بودن .🥸 دیدم مدیر به معاون اشاره ای کرد و معاون محترم تکونی به خودشون دادند و درب کمد رو وا کردند . چشمتون روز بد نبینه دیدم آممرضا چار دس و پا( کانهو بچه گربه ای بی دست و پا😉) تُلُپّی از توی کمد افتادن کف دفتر .( بمیرم برات برادر تو اون تاریکیِ کمد چشی کشیدی😭) ادامه داره . . . 🆔@chantehh
دو تصویر از اخوی حاج علیرضا ملاحظه کنید خنده بر لب از نوجوانی تا دوران جوانی😂
هدایت شده از #کانال#کلیپ#تصویری#هیئت#منتظران#بهاباد_یزد یک
با سلام برای دانلود بهتر مرورگر اج = Edge را نصب و تنظیمات آن را دقیق انجام دهید اگر تنظیمات دقیق نباشد مصرف اینترنت شما بالا می رود https://myket.ir/app/com.microsoft.emmx
هدایت شده از #کانال#کلیپ#تصویری#هیئت#منتظران#بهاباد_یزد یک
هر ماه یا دو ماه یکبار مرورگر Edge را باز و تنطیمات آن را بازبینی کنید این کار باید به عادت همیشگی شما تبدیل شود🍇