eitaa logo
بنیاد دعبل
389 دنبال‌کننده
969 عکس
113 ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کنار بیت خدایی به یاد ماهم باش به مروه یا به صفایی به یاد ماهم باش در استلام حجر نیز یادی از ما کن همین که گرم دعایی به یاد ماهم باش چو دور کعبه طواف آوری به کعبه قسم تو کعبۀ دل مایی به یاد ماهم باش به ما که رو نگشودی ، به ما نگاهی کن ز ما اگر که جدایی به یاد ما هم باش کنار زمزم اگر یاد کام خشک حسین نظر به آب نمایی به یاد ماهم باش کنار حجر همان لحظه ای که اشک فشان به سید الشهدایی به یاد ماهم باش دمی که از در باب السلام اشک فشان به سوی بیت می آیی به یاد ماهم باش کنار قبر رسول خدا کنار بقیع مقیم کرب و بلایی به یاد ماهم باش مقیم شهر نجف کاظمین سامرا کنار قبر رضایی به یاد ماهم باش چنان که گرم دعایی به ما دعایی کن همین که یاد خدایی به یاد ماهم باش استادحاج غلامرضاسازگار @deabel
یا حسین اِبن علی اُخرُج اِلی ارضِ البَلا قَد یَراکَ اللهُ مَقتولاً بِاَرضِ الکربلا مِن سُیوفِ الخَصمِ مَطروحاً و مُلقاً فِی الثّرا جسمِ تو صد چاک چاک و رأسِ تو گردد جدا اشکِ خون می بارد آقا در فرازِ هر دعا شد توسل با دل و جانش به درگاهِ خدا بار اِلها! این حسین و این تو و اَمرِ قضا هر چه باشد با دل و جانم رضایم بر رضا ناگه از جانِ رسالت بر وی آمد این ندا میوه ی جانِ پیمبر حجِ خود را کن رها ترکِ این منزل، سفر کن سوی قومِ اشقیا تا که اصلِ حجِ تو کامل شود در کربلا قُرهًُ العینِ من ای فرزندِ زهرایِ بتول باید این حجِ تو در کرببلا گردد قبول باید از داغِ تو گردد سینه ی زینب ملول غارتِ بیگانه گردد خیمه ی آلِ رسول یا حسین اِبن علی اُخرُج اِلی ارضِ البَلا قَد یَراکَ اللهُ مَقتولاً بِاَرضِ الکربلا مِن سُیوفِ الخَصمِ مَطروحاً و مُلقاً فِی الثّرا جسمِ تو صد چاک چاک و رأسِ تو گردد جدا چون خدا خواهد ببیند تا تو را صد پاره تن ظالمان غارت کنند از پیکرِ تو پیرَهن در دلِ دشت و بیابان بی حنوط و بی کفن تا بتازد نعل سمِ اسبها را بر بدن تا حسین عزمِ سفر کرده به سویِ کربلا تا ز لب جاری نموده ذکرِ تسبیح و ثنا بانگِ حُزّانِ ملائک از منا تا کربلا تا به گوشِ کعبه و تا زمزم و سعی و صفا زین مصیبت ناگهان عرشِ خدا لرزان شده دردِ این هجرت وجودِ جبرئیل نالان شده فاطمه در اشک و آه و مرتضی گریان شده بر حسینش نوحه گر پیغمبرِ سبحان شده آن امامِ عشق گوید زینب و عباسِ من جمله هم پیمان شویم ای لاله های یاسِ من کن علَم بر پا برادر ماهِ نیک اَنفاسِ من زینبِ محمل سوارم ای گُلِ احساسِ من یا حسین اِبن عَلی اُخرُج اِلی ارضِ البَلا قَد یَراکَ اللهُ مَقتولاً بِاَرضِ الکربلا مِن سُیوفِ الخَصمِ مَطروحاً و مُلقاً فِی الثّرا جسمِ تو صد چاک چاک و رأسِ تو گردد جدا! هستی محرابی @deabel
ای نگار عرفاتی لک لبیک حسین چشمه ی آب حیاتی لک لبیک حسین خط پیشانی تو مظهر وجه الهی بس که مستغرق ذاتی لک لبیک حسین ز ازل بندگیم نوکری خانه ی توست حقاً ارباب صفاتی لک لبیک حسین بین طوفان گنه غرق شدم کاری کن ای که کشتی نجاتی لک لبیک حسین کاش سر تا به قدم گریه شوم آب شوم تو قتیل العبراتی لک لبیک حسین باز از قافله کرب و بلا جا ماندم کن عطا برگ براتی لک لبیک حسین قاسم نعمتی @deabel
هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا همینکه گفت گنهکار یا کریم العفو دل شکسته خدا را کشیده تا اینجا شمیم پیرهن یوسف اید از عرفات صداى روضه شما را کشیده تا اینجا یقین کنم که تا دسته ها به راه افتاد نواى ما شهدا را کشیده تا اینجا حسین گفتن ما مسلمیه هر سال نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا صداى پاى محرم به گوش مى آید حسین قافله ها را کشیده تا اینجا بنى گفتن یک مادرى شب جمعه چقدر اهل بکا را کشیده تا اینجا سخن ز موى پریشان زینب کبرى امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا به یار نیزه سوارش به گریه زینب گفت کمند زلف تو ما را کشیده تا اینجا ز روى بام کسى ناله زد حسین ببخش که نامه هام شما را کشیده تا اینجا عزیز من نگرانم دلم چه بى تاب است دگر زمانۀ آوارگى ارباب است قاسم نعمتی @deabel
تنگ غروب عرفه غم تو دلم پا مي گيره دلم هوايي مي شه و بونۀ آقا مي گيره اين روزايي كه دم به دم غريبي رو حس مي كنم با گريه ياد غربت عزيز نرگس مي كنم تا كه بياي تو از سفر تا كه ببيني حالمو نذر نگاهت مي كنم اين اشكاي زلالمو ميون طوفان غمت شكسته بال و پر من كاشكي بياي پا بذاري به روي چشم تر من كوچه رو صبح جمعه ها هم نفس بوي گلاب با مژه جارو مي زنيم با اشكامون مي پاشيم آب كاشكي بياي و سوغاتي برام بياري بوي سيب يا كه يه مهر و تسبيح از تربت ارباب غريب كاشكي بياي برامون از تشنگي و آب بخوني بياي رو منبر بشيني روضۀ ارباب بخوني مسلميه دم بگيري با گريه و شور و نوا بياي و با هم بخونيم "حسين من كوفه نيا" كوفه نيا كه اينجاها قحطي آبه به خدا حرمله چشم انتظار طفل ربابه به خدا اينجا تموم مردمش تشنۀ خون لاله اند با كعب ني منتظر رقيۀ سه ساله اند همه با فكر انتقام روز مي كنن شباشونو نعلاي تازه مي زنن تموم مركباشونو رو خاك گرم كربلا سه روز مي مونه پيكرت خورشيد نيزه ها مي شه اينجا سر مطهرت یوسف رحیمی @deabel
دوباره آمده ام ، بنده ای گنهکارم... تمامِ آبرویم را به تو بدهکارم... قبول کن عملم را ، بضاعتم این است قبول دارم همیشه وبال و سَربارم... ببین نشسته ام حالا کنارِ سفره ی عشق شبیهِ ابر ، برای حسین میبارم... حسین یارِ من است و منم غلامِ حسین خوشا به حالِ منی که حسین شد یارم قسم به خونِ گلوی حسین ، یا اللّٰه! ببخش معصیتم را ، ببخش رفتارم اگر حسین نباشد ، کجا رَوَد دلِ من؟ که بی وجودِ گل فاطمه ، گرفتارم میان روضه دلم میرود همان جا که ، دو دست بر کمرش گفت : «ای علمدارم... بلند شو که سکینه عجیب مضطرب است بلند شو نفسم ، ای همه کس و کارم بلند شو ، کمرم تیر میکشد عباس... ببین که خنده کنان ، میدهند آزارم! صدای خواهرم از خیمه میرسد بَر گوش که ناله میزند: عباس... میر و سردارم» پوریا باقری @deabel
🌷 امام باقر (عليه السلام) : 🤲 هر بنده اى که دست هايش را به درگاه خداوند عزّوجلّ بالا بگیرد و دعا کند، خدا حيا مى‌كند از اينكه آن دستها را خالى برگرداند. پس از فضل و رحمت خويش، آنچه را خواهد، در آن دست می‌نهد. 👌 پس هر گاه كردى، دست هایت را به صورت خود بكش. 📚 من لا یحضره الفقیه ، ج۱ ، ص ۳۲۵ ☀️ @deabel
اجازه هست مرغ دل، کبوتر حرم شود و با فرشته های وحیِ عشق، هم قدم شود اجازه هست این کبوتر نشسته در حرم پر شکسته اش برای مدح تان قلم شود برای وصل آب و دانه نیست سر به زیری اش برای پایبوسی ات به اشتیاق خم شود در این حرم اگر که دَم شود نوای یا علی نوای یا اباالحسن نوای بازدم شود کنار خوان جامعه، دعا نمی کنم دگر زبان حاجتم همین دو دیده ی ترم شود منی که در تمام زندگی ابالجوادی ام خوشم گدای سامراییِ امام هادی ام چه نعمتی است در تمام عمر، سائلت شدن گدا و ریزه خوار معدن فضائلت شدن چه نعمتی است نذر مادرت سمانه کردن و به این طریق، موجبات شادی دلت شدن چه نعمتی است این که با اشاره ی نگاه تو غلام و پاسبان صبح و شام منزلت شدن چه نعمتی است هم چنان فداییان درگهت برای حفظ این حرم فدا و بِسملت شدن چه نعمتی است با تو بودن و مجاورت شدن چه نقمتی است بی تو بودن و مقابلت شدن همان ازل به روی لوح سینه، بیرقی زدم به روی آن نوشته ی "أمیری یانقی" زدم بخوان برای ما فراز قادَةَ الْهُداة را بخوان و زنده کن دوباره جان کائنات را هزار سیدالکریم از این قبیله زنده کن بخوان و شرح کن فراز سادَةَ الْوُلاة را شراب ناب عشق را بریز در سبوی مان خودت معرفی نما أئِمَةَالْدُعاة را بگو علی علی است شرط گفتن خدا خدا بیا نشان بده به ما حقیقت صلاة را حمایت بتول از ابوتراب را بگو عیان نما به خلق راز ذادَةَ الْحُماة را بدون تو، منِ غریبه آس و پاس می شوم قدم قدم کنار تو خداشناس می شوم دعای ما دعا نبود اگر نبود جامعه دعا گره گشا نبود اگر نبود جامعه کسی سراسر جهان، میان انس و جنیان مرید هل اتی نبود اگر نبود جامعه کنار چاه غالیان و صوفیان کسی دگر به راه، آشنا نبود، اگر نبود جامعه غروب جمعه های ما اسیرهای مبتلا به عشق، با صفا نبود اگر نبود جامعه خلاصه عرض می کنم میان اعتقاد ما خدا همین خدا نبود اگر نبود جامعه ازین طرف بخوان برام جامعه، از آن طرف بخوان زیارت غدیریه دوباره در نجف دعا که می کنی گناه خلق پاک می شود جهان بدون بودنت چه هولناک می شود خدا به خنده های بر لب تو شاد می شود خدا به خشم چهره ی تو خشمناک می شود به ریزه ناخنت قسم اگر کسی به ساحتت اهانتی کند، بدون شک هلاک می شود مرید مکتبت برای کسب نور معرفت به پای جامعه کبیره سینه چاک می شود در انتظار دیدن جمال توست سائلت در آن زمان که عاقبت، اسیر خاک می شود همین که هیچ کس کنار من نبود، می رسی همیشه دیر کرده ام ولی تو زود می رسی به دست خود به ما فقیرها پیاله می دهی شراب ناب و کهنه ی هزار ساله می دهی تو فکر اعتقاد مایی و به دست شیعیان برای جبر و اختیار هم رساله می دهی فدک نماد غربت علی و فاطمه شده به ما خبر ز غاصبان آن قباله می دهی تو حاضری خودت غریب باشی و حسین نه خودت کریمی و به کربلا حواله می دهی فقط دو هفته مانده تا بساط گریه بر حسین به ما دوباره رزق اشک و شور و ناله می دهی؟ به لطف تو اسیر شاه عالمیم تا ابد علم به دوش خیمه ی محرمیم تا ابد محمد جواد شیرازی @deabel
سیرتش نه در حقیقت صورت دنیایی‌اش ماه را شرمنده‌ی خود می‌کند زیبایی‌اش می‌چکد نهج البلاغه از لب پایینی‌اش می‌چکد آیات قرآن از لب بالایی‌اش لحظه لحظه خیر او حتماً به مردم می‌رسد آن کسی که«جامعه» بوده دم لالایی‌اش «جامعه» «عجِّل فرج» به‌به چه تلفیقی شده‌ست نسبت فرزندی‌اش با نسبت بابایی‌اش سیزده دیگر برای هیچ کاری نحس نیست یازده در ذکر بالا می‌رود کارایی‌اش نوکر اربابم و یک بخش از آقایی‌ام ریشه دارد بی برو برگرد در آقایی‌اش طعم توحید و امامت را به هم آمیخته نیمه‌ی مکّی او با نیم سامرّایی‌اش هرقَدَر که خسته باشی بعد از آن دیوارها روبراهت می‌کند یک استکان از چایی‌اش از حرم برگشته می‌داند که وقت بازگشت چایی دوم دوچندان می‌شود گیرایی‌اش چون که تنها می‌روی هرگز به سامرّا نرو چون خجالت می‌کشد تنهایی از تنهایی‌اش مهدی رحیمی @deabel
یادتان هست نوشتم که دعا می‌خواندم داشتم کنج حرم جامعه را می‌خواندم از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد محکمات کلمات تو مسلمانم کرد کلماتی که همه بال و پر پرواز است مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است کلماتی که پر از رایحۀ غار حراست خط به خط جامعه آیینۀ قرآن خداست عقل از درک تو لبریز تحیر شده است لب به لب کاسۀ ظرفیت من پر شده است همۀ عمر دمادم نسرودیم از تو قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم عرق شرم به پیشانی دفتر دارم شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران من زمین‌گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست کلماتم کلماتی‌ست حقیر ای باران یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران سامرا قسمت چشمان عطش‌خیزم کن تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران سید حمیدرضا برقعی @deabel
پشت میخانه نشستم غرق شور و شادی ام از خراب آباد این دل  در پی آبادی ام هرکسی پرسید از نام و تبار و شهرتم سینه را کردم سپر گفتم که عبدالهادی ام من نخوردم غیر این درگاه نان سفره ای دلخوشم بر استخوانی که به دستت دادی ام جرعه جرعه معرفت نوشاندی ام از ساغرت  جرعه جرعه جامعه، از اول نوزادی ام برکت شیر حلال مادرم بوده اگر نیستم اهل سقیفه رهرو این وادی ام هرکه هستم، هرچه هستم، باسواد و بی سواد  نوکر حلقه به گوشم، نوکر ابن الجواد ای امام المتقین، ای هادی، ای حصن حصین نوکرت از تو، تو را می خواهد ای آقا همین هر کجا رو کرده ام دیدم جمال روی تو هر کجا رفتم تو بودی در یسار و در یمین خاک عالم ملک زهرا هست، پس باشد حرام بی ولای تو قدم برداشتن روی زمین پای درس و بحث تو شد حضرت عبدالعظیم یکه تاز مکتب معرفت و اهل یقین خادمی خانه ات با خضر و نوح و آدم است نوکری از نوکران تو شده روح الامین ذکر این آواره شد یا ایها الهادی مدد عاجزم از کار خود یا ایها الهادی مدد درس های اعتقادت را بیا از سر بگو  با زیارت جامعه امشب تو از حیدر بگو از امیرالمؤمنین، یعسوب دین، حبل المتین باز هم آقا بیا از ساغی کوثر بگو یکصد و پنجاه دفعه در غدیر خم بیا با زیارت نامه ات از خواجه ی قنبر بگو من یقین دارم که باشد آتش دوزخ حرام بر محبین علی در وادی محشر، بگو... ...عاشقت را می خری آنجا به عشق مرتضی؟ کی مرا هم می بری یک شب نجف، آخر بگو سامرایی می شوم بعد از زیارت در نجف پاک می آیم به پیشت با طهارت در نجف بر مشامم می رسد هر لحظه بوی سامرا بین نوکرهاست امشب گفت و گوی سامرا من همان عبد شما هستم که از شوق وصال سجده کردم سالیان سال سوی سامرا با شمیم و جذبه های سامرایی شما پروراندی در دل ما آرزوی سامرا تا ابد هستیم محتاج نگاه رحمتت ملجا و کهف حصین ماست کوی سامرا ما برای نوکری در ماه جانسوز حسین اشک می گیریم هر سال از سبوی سامرا اذن گریه می دهی بر روضه ی جدت حسین؟ می گذاری پا نهم در روضه ی جدت حسین؟ مهدى على قاسمى @deabel
🌷 پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) : ☘ ساعت هاى آزار اين دنيـــا ، ساعت‏ هاى آزار آخـــرت را از میان می برد. 📚 نهج الفصاحه ، ح١٧١٩ ☀️ @deabel
سرچشمه فیض حی سرمد آمد آئینۀ نور حُسن احمد آمد تبریک به ثامن الحجج باید گفت چارم علی آل محمّد آمد *** گلنغمۀ شادی از منادی آمد از سوی مدینه بانگ شادی آمد با آمدن طنین بال جبریل عطر نفس امام هادی آمد سيدهاشم وفایی @deabel
بر لکنت زبان من آقا امان دهید. یا لطف کرده و به بیانم توان دهید. تا مدح یک فضیلتتان را بیان کنم. قدر تمام عمر جهانم زمان دهید. کار از کمیت لنگ غزل هم گذشته است. الفاظ قاصرند به الفاظ جان دهید. تا حق مطلب از سر ایمان ادا کنم. ابن سکیت نطق مرا در فشان دهید. بر ذوق کور من تب دریای ملتهب. سقفی بلند تر، ز خود آسمان دهید. از وحی در ثنای تو باید مدد گرفت. پس کوی جبرئیل امین را نشان دهید. تا دعبل و کمیت و فرزدق شوم به پات. شب تا سحر غزل بسرایم، غزل برات. بر شیر پرده جان بده دم را به هم بریز. بالاتر از مسیح عدم را به هم بریز. شعری بخوان که وقت هدایت گری شده. ارکان کفر و ظلم و ستم را به هم بریز. آقا اگر بناست دمی بی تو سر کنم. تقدیر من به لوح و قلم را به هم بریز. اصلا به دست های کریمت گل مرا. از نو سرشته، آب و گلم را به هم بریز. بر سائل درت نظری کن ز روی لطف. کل معادلات کرم را به هم بریز. آقای مهربان دلم با تبسمی. دریای پر تلاطم غم را به هم بریز. آرامش دلم دو جهان در پناه توست. کارم همیشه گیر نفوذ نگاه توست. انداخت گر چه کینه ی دشمن به زحمتت. یک ذره کم نشد به خدا از شرافتت. گردیده بارها متوکل ذلیل تو. بوده رفیع سایه ی دیوار عزتت. صد آسمان فرشته به شمشیر آخته. دارند چشم در پی فرمان حضرتت. راضی نشد دلت رسد آسیب بر عدوت. جوش و خروش داشت ز بس دیگ رحمتت. آورده دائما سر تعظیم را فرود. دنیای علم عالمیان پای حکمتت. اسلام رفت تا به دل قاره ی سیاه. از برکت درایت بسیار و همتت. نورت گرفته کشور دلها به جلوه ای. از بس شبیه حضرت زهرا به جلوه ای‌. از کفر محض با دمت ایمان درست کن. از زنگی سیاه مسلمان درست کن. در پای درس و بحث سراسر هدایتت. از وحشیان حقیقت انسان درست کن. از راز قلب مرد مسافر خبر بده. از او کسی شبیه به سلمان درست کن. ای حسرت بهشت خدا خاک پای تو. از دوزخ خرابه گلستان درست کن. یک خنده ی ملیح به لبهای خود نشان. قبله برای یوسف کنعان درست کن. با سطری از معارف والای حضرتت. راهی برای بینش قرآن درست کن. در وصف خوبی تو هزاران حکایت است. عشقت همان میان بر راه هدایت است. چون نوکری که خو کرده بر امیر خود. من را نما به نیمه نگاهی اسیر خود. تا جای دیگری نروم از درت، مرا. بر خانه ات الی الابدی کن فقیر خود. در باب معرفت تو مرا پای جامعه. بخشیده ای بصیرت و کردی بصیر خود. دست مرا بگیر و ببر تا غدیر خم. با سطری از زیارت اهل غدیر خود. اهل گناه بودم و با مهربانی ات. وا کرده ای تو پای مرا در مسیر خود. از سختی زمان گله ای نیست، شکر حق. خواندی مرا به خنده به مهمان پذیر خود. دل بسته ی کلامکم النورتان منم. در باب عشق وصله ی ناجورتان منم. دنیاست عبد خانه ی عبدالعظیم تو. محتاج دست های همیشه کریم تو. با اهدنا الصراط تو اهل هدایتم. با نور توست راه دلم مستقیم تو. این حس همیشه بوده به همراه من که هست. مشمول من عنایت و لطف قدیم تو در کاظمین، مدینه و قم، مشهد و نجف. شد تازه پای جامعه روح از نسیم تو. با جامعه، زیارت هر یک از اهل بیت. دارم سلام بر تو و قلب سلیم تو. حال و هوای گنبد سلطان که جای خود. دارد هوای گنبد تو یا کریم تو. نزدیک شد محرم شاه شهید دین. امضا بزن حواله ی دل را یک اربعین. رسول رشیدی راد @deabel
اَلمِنّهُ لله که نامت شده هادی منّت به محبانِ خود از جود نهادی حقا که گل فاطمه، فرزند جوادی این است نشاط و شعف و برکت و شادی سکان هدایت به کفِ هر که خدا داد از روز ازل قرعه بنام علی افتاد ما گم شده بودیم، تو رخسار نمودی دل را به نگاهی ز همان غمزه ربودی ما را به ره عشق گرفتار نمودی آغوش به احبابِ خود از مهر گشودی با فطرتِ مومن به تو دادیم سلامی والله امامی تو، امامی تو، امامی کِی از رخ ماه تو به خورشید رسیدیم از پرتو مهر تو به توحید رسیدیم در نور ولای تو به تمجید رسیدیم با مدح تو بر نابترین عید رسیدیم یعنی تو هدایتگر دلها به غدیری فرزند امیری و به میخانه امیری ای منطق تو شرح معمّایی حیدر تفسیرگرِ خطبه ی غرّای پیمبر هم خیر کثیری تو و هم معنی کوثر هم خُمّی و هم باده ای و هم مِی و ساغر ما مِی زده ی خُمّ غدیریم ز هادی هنگام سحر باده بگیریم ز هادی ناب است عجب از تو احادیث و روایات تاویل‌ِ حکیمانه ی هر سوره و آیات رفتار تو گفتار تو در باب زیارات این است که ما بر تو نمائیم مباهات با جامعه ی تو بشِناسیم علی را با متن غدیریّه سپاسیم علی را ای معرفت از علمِ تو سرریز علی جان دریای معارف ز تو لبریز علی جان گوشِ دلِ ما بر سخنت تیز علی جان لحنِ تو خوش آهنگ و دلاویز علی جان آهنگ نماز تو برَد هوش ز سرها بس راز و نیاز تو برَد هوش ز سرها ای سوز و گداز تو پر از نغمه ی معراج آگاه تو هستی ز سراپرده ی معراج هم آگهی از خنده و هم گریه ی معراج زیباست که ما را بدهی هدیه ی معراج آن هدیه،،، به آوای جلی حیدر کرار دلدار علی، یار علی، حیدر کرار هر جا که به معراج شده منزل احمد دیده ست جلوتر ز خودش جلوه ی سرمد دیده ست علی را همه جا هست موید یعنی که علی هست جلودار محمد آری بخدا مقصد و مقصود علی بود روزیکه نبود آیتی از بود علی بود این است تجلیِ هدایت به دو عالم هادیست که بر ما بدمَد روح دمادم با نام علی جلوه کند آن شهِ اعظم این است وفا و کرم و جودِ مسلم آرامِ دلِ فاطمه، آرامِ دلِ ماست ایام به یُمنَش همه بر کامِ دلِ ماست ما شیعه ی اِثنی عشرِ آل رسولیم فرمانبرِ فرماندهیِ امرِ‌ بتولیم با لطفِ چنین مادری از لطف قبولیم تا خون به رگِ ماست، سرِ عهد و اصولیم مائیم هدایت شده ی منبر هادی شیعه شده ی دستِ هدایتگر هادی تا پای چنین منبر پر فیض گدائیم هم نوکر آل علی و عبد خدائیم هم زائر با معرفت کرب و بلائیم آری بخدا خونجگرِ خون خدائیم خونی که به گودال از آن حنجره میریخت خونیست که از چشمِ حرم یکسره میریخت ایکاش که زینب تهِ گودال نمیدید جسم پسر فاطمه پامال نمیدید بر کشتنِ او اینهمه اقبال نمیدید او را ز رمق رفته و بی حال نمیدید ایکاش نمیدید سری بر سرِ نیزه خواهر چه کند ناله ی خود در برِ نیزه محمود ژولیده @deabel
دهمین چشمه ی جوشنده ی این آبادی آیه ی نور علی نور، حدیث شادی چارمین نام علی، صبر و وقار علوی خلق و خوی رضوی، معرفت سجادی هرکه گمراه شد از عشق، "فلا هادی له" هرکه دنبال شما بود، "و انت الهادی" کی شود مژده ی قدقامت فرزند تو را جبرئیل آرد و آید به مبارکبادی ای که باران به اشارات شما می بارد تشنه لب چشم به راهند هزاران وادی مهدی جهاندار @deabel
آمده تا سخن از چشم خود آغاز کند دهمین پنجره را سمت خدا باز کند تا که یک پرده ، خدا را به من ابراز کند- جگر شیر بیارید که اعجاز کند دهمین مرتبه امروز، قیامت آمد علی آخر دنیای امامت آمد رد پایش همه جا قبله نما می سازد خطی از جامعه اش جامعه را می سازد خادم خانه اش از خاک، طلا می سازد کرمش نیز به شدت به گدا می سازد بی سبب نیست اگر عادتش احسان شده است نوه ی ارشد آقای خراسان شده است گوشه ی صحن عجب حال و هوایی دارم برسرم سایه ی ایوان طلایی دارم ازسر سفره ی او نان و نوایی دارم سامراییم و عادت به گدایی دارم سامرا ، کرب و بلایی به نظر می آید این دو شش گوشه به دنیا چقدر می آید مجید تال @deabel
برد پیمبر به شانه پای علی را تا که ببینند خلق جای علی را روز قیامت پناهگاه ندارد هرکه ندارد به دل ولای علی را در شب معراج می‌شنید پیمبر جای صدای خدا صدای علی را وجه خدا را ببین به صورت حیدر ای که ندیدی رخ خدای علی را از دو لب مرتضی کمیل چشیده... لذت شیرینی دعای علی را دست علی را به دست فاطمه دادند تا به ابد دارد او هوای علی را هست برازنده‌اش ردای خلافت فاطمه چون دوخته قبای علی را فاطمه تا آخرش کنار علی بود خواهر خونی ذوالفقار علی بود روشنی روز جلوه روی حیدر هست شب قدر بین گیسوی حیدر رو به علی سجده میکنند ملائک قبله و محراب هست ابروی حیدر تکیه به دستان مرتضی زده اسلام مظهر دست خداست بازوی حیدر کوه ترک خورد در جهاد ولیکن هیچ نلرزیده است زانوی حیدر هیچ گزندی نمیرسید به احمد جای نبی امن بود پهلوی حیدر پشت علی گرم بر حمایت زهراست دختر پیغمبر است بانوی حیدر خلق شد از هوی مرتضی دم عیسی زنده شود مرده از دم هوی حیدر گفت که میزان، علی‌است در صف محشر کار همه هست با ترازوی حیدر روز جزا سر در بهشت نوشته است هرکه محب علی‌است اهل بهشت است دست ملائک به دامن تو دخیل است خاک قدم های تو طلای اصیل است دوست مولا بزرگوار و عزیز است دشمن حیدر همیشه خار و ذلیل است راه تو تنها "صراط" راست حق است هرچه به غیر از تو راه هست "سبیل" است سرد شده با ولای‌ات آتش نمرود "حصن ولایت" نگاهبان خلیل است چشمه کُر دست توست ساقی کوثر چشمه‌ی فیض بقیه آب قلیل است جمع شده در علی صفات خداوند نام علی مظهر جلیل و جمیل است ذکر علی داروی مریضی روح است هرکه صدایت نزد حسود و بخیل است شأن تو هم شأن احمد است علی جان وصف تو وصف محمد است علی جان مستی نام تو را شراب ندارد ذکر کمالات تو حساب ندارد ذکر تو آرامش تمام قلوب است هیچکسی با تو اضطراب ندارد جار زدم عبد تو شدم همه مُردند حرف حسابی ما جواب ندارد گردن مارا بزن به دار نينداز رشته مو طاقت طناب ندارد محرم اسرار سر به مهر خدایی فاطمه چون پیش تو حجاب ندارد پلک زدی تا گناه خلق نبینی چشم خدا هیچ گاه خواب ندارد حد گناهکار اگر به دست تو باشد زانیه هم ترسی از عذاب ندارد شعر نگفتم که از تو اجر بگیرم شاعر تو کار با ثواب ندارد اجر من این است نوکر تو بمانم مدح تو را در تمام عمر بخوانم آرش براری @deabel
امیرُالحق، امیرُالعشق، امیرُالمومنینی تو خدایی یا بشر؟ حیدر! نه آنی تو، نه اینی تو تو را خواندند بی‌همتا و رقصیدند در آتش علی! تقصیر اینان چیست؟ وقتی این‌چنینی تو زبان شاعرانت می‌شوم، می‌پرسم از خالق: چگونه آفریدت؟ کاین‌چنین شورآفرینی تو گواهی می‌دهد خاتم، که خاتم‌بخشِ عشّاقی الا یا ایها السّاقی! سخاوت را نگینی تو من از میلاد تو در کعبه، از معراج، دانستم: علیِ آسمان‌‌ها اوست، اعلای زمینی تو تو را نفسِ نبی خواندند و حیرانم، غدیر خم امیر است او؟ امیری تو؟ امین است او؟ امینی تو؟ من از گمراهی بعضی به حیرت آمدم، آخر گواهی داد حتی دشمنت، که بهترینی تو فقط بر «لافتی الا علی» باید پناه آورد چو با «لاسیف الا ذوالفقار»ت در کمینی تو در ایمان و نبرد و هر فضیلت، اولین هستی فقط در بازگشت از جنگ، حیدر! آخرینی تو چه جای حیرت؟ او باید که شیر کربلا باشد اگر استاد پیکار یل ام‌البنینی تو امیدت شاید از این چاه کندن، آه! روزی بود که از نخلی برای کوثرت، خرما بچینی تو تو را با دست‌های بسته می‌بردند و می‌پرسم: دلیل خلق عالم! پس چرا تنهاترینی تو؟ فراری‌های خیبر، پیش یک زن، نعره زن، اما بمیرم فاتح خیبر! بلاگردان دینی تو چه حکمت‌هاست در این قصه؟ ای مولای نازک دل! که هر روز، این در و این کوچه را باید ببینی تو . «یمین» را می‌شمارم، تا صد و ده می‌رسم، یعنی: که معنای یمین، مولای اصحاب‌الیمینی تو تو فاروقی، تو فرقانی، تو میثاقی، تو میزانی صراط‌المستقیمی تو، امام‌‌المتّقینی تو قسیمُ النّار و الجنّت، امیر هیبت و غیرت امانی تو، امینی تو، علی! حِصن حصینی تو تو شیر حق، تو کراری، ولی‌‌الله و قهاری درِ علم نبی و نفس ختم‌المرسلینی تو یداللهی و سیف‌الله،روح‌الله و سرّالله امین‌اللهی و یعسوبی و حبل‌المتینی تو مع‌الحقی و وجه‌الله، نورالله و عین‌الله چه می‌ماند دگر از حق؟ همین است او، همینی تو همه یک سو، تویی ساقی، تو در عین‌البقا، باقی علی! عین‌الحیاتی تو، علی! عین‌الیقینی تو خراب آباد شعر من کجا؟ ناز قدمهایت؟ چرا اینگونه شاها! با گدایان می‌نشینی تو؟ قاسم صرافان @deabel
دست‌هايت را که در دستش گرفت آرام شد تازه انگاری دلش راضی به اين اسلام شد دست‌هايت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت: مومنين!( يک لحظه اينجا يک تبسم کرد و گفت:) خوب می‌دانيد در دستانم اينک دست کيست؟ نام او عشق است، آری می‌شناسيدش :علی ست من اگر بر جنگجويان عرب غالب شدم با مددهای علی ابن ابی طالب شدم در حُنين و خيبر و بدر و اُحُد گفتم: علی تا مبارز خواست «عمرِو عبدِوُد» گفتم: علی با خدا گفتم: علی، شب در حرا گفتم: علی تا پيام آمد بخوان «يا مصطفی»! گفتم: علی هر چه می‌گويم علی، انگار اللّهی ترم مرغ «او ادنی»ييم وقتی که با او می‌پرم مستجار کعبه را ديدم، اگر مُحرِم شدم با «يَدُ الله» آمدم تا «فُوقِ اَيديهِم» شدم تا که ساقی اوست سرمستند «اصحابُ اليمين » وجه باقی اوست، «اِنّی لا اُحبُّ الافِلين» دست او در دست من، يا دست من در دست اوست ساقی پيغمبران شد يا دل من مست اوست يکصد و بيست و چهار آيينه با هر يک هزار ساغر آوردند و او پر کرد با چشمی خمار آخرين پيغمبر دلداده‌ام در کيش او فکر می‌کردم که من عاشقترينم پيش او دختری دارم دلش دريای آرامش، ولی شد سراپا شور و توفان تا شنيد اسم علی کوثری که ناز او را قلب جنت می‌کشيد ناگهان پروانه‌ شد دور سر حيدر ‌پريد روزگارش شد علی، دار و ندارش شد علی از ازل در پرده بود آيينه دارش شد علی رحمتٌ للعالمينم گرد من ديو و پری می‌پرند و من ندارم چاره جز پيغمبری بعد از اين سنگ محک ديگر ترازوی علی است ريسمان رستگاری تارِ گيسوی علی است من نبی‌اَم در کنارم يک «نبأ» دارم «عظيم» طالبان «اِهدنا» اينهم «صراطَ المستقيم» چهره‌اش مرآتِ «ياسين»، شانه‌هايش «مُحکمات» خلوتش «والطور»، شور مرکبش «والعاديات» هر خط قرآنِ من، توصيفی از سيمای اوست هر که من مولای اويم، اين علی مولای اوست قاسم صرافان @deabel
اتّفاقی نبود می دانم، اتّفاقی که در غدیر افتاد دست مولا به سمت بالا رفت، سرِ نامردها به زیر افتاد همه دیدند عشق در کار است، دست بالای دست بسیار است همه دیدند اشک را وقتی سر زد از گونه امیر افتاد چه قدر ردّ پا که رفتند و باز از نیمه راه برگشتند بس که رفتند و بس که برگشتند چین به پیشانی کویر افتاد از بیابان گذشت لبّیکی که به طرزی عجیب کوفی بود آن قدر آشنا که در کوفه، لرزه بر کاسه های شیر افتاد دست خود را گذاشت بر زانو روی پایش بلند شد برکه عاقبت دستِ دست گیر علی توی دست غدیر گیر افتاد مهدی رحیمی @deabel
تا ملائک همگی دور علی چرخیدند حاجیان را ز ارادت به علی سنجیدند حاجیان که همگی منتظر حق بودند در بر احمد مختار علی را دیدند با نفس های علی باز خدا ساخت بهشت چون که از برکت حیدر، همه را بخشیدند مثل نقلی روی دستان پر از لطف نسیم اختران را طرف عرش خدا پاشیدند تا که دستان علی را به هوا بُرد نبی دست او را همه ی آینه ها بوسیدند آسمان ها همگی خَم شده و مثل زمین روی خود را به کف پای علی ساییدند زائرانی که ز اخلاص به او رو کردند کوثر از دست خود فاطمه می نوشیدند یا علی بود که از عرش خدا می بارید نور مولا به سر ثانیه ها می بارید عاشقان تو علی، دل که به دریا بزنند این محال است که در شیعِگی ات جا بزنند بارها خواستهٔ قلب بهشت این بوده مثل ایوان تو در جنّت الاعلی بزنند عده ای که رخ ایوان شما را دیدند قید دیدار جنان حین تماشا بزنند قصد کردند ملائک همه در عید غدیر پرچم عشق تو را بر سر دل ها بزنند امر و دستور خدا بوده که باید عالَم بوسه بر خاک در حضرت مولا بزنند کاش می شد بشوم فرش حریم تو علی تا که زوّار تو بر فرق سرم پا بزنند مردمانی که به دنبال خدا می گردند باید آقا که درِ بیت شما را بزنند از غدیر تو به معراج رسیدیم علی کوثر از دست تو یک جرعه چشیدیم علی تو رسیدی که سرآغاز امامت بشود چشم تو معنی ایثار و رشادت بشود هر کسی دیده تو را لحظۀ شمشیر زدن تا ابد شیفتۀ درس شهامت بشود در مقام تو همین بس که در این راه دراز حضرت فاطمه حامی ولایت بشود عکس زهرا که به چشمان تو افتاد خدا بین چشمان تو با فاطمه رؤیت بشود مطمئنم که از این جمله خدا هم راضی ست باید از نام تو هر ثانیه صحبت بشود نوکری تو مدالی ست که زهرا داده آن قدر نذر نمودم که عنایت بشود همۀ حرف من این است شب عید غدیر دیدن صحن نجف کاش که قسمت بشود به خدا می رسد آن کس که تو را پیدا کرد زین جهت بود خداوند تو را مولا کرد من مریض توأم ای شاه شفا می خواهم بی سر و پایم و آقا سر و پا می خواهم منِ بیچاره چه دارم به تو تقدیم کنم تازه امشب سفر کرب و بلا می خواهم تا محرّم بشود چند شبی مانده هنوز روزی نوکری از دست شما می خواهم دامنت را دمی از دست من آقا نکشی بهر شالم نخی از کُنج عبا می خواهم التماست بکنم می کنی آقا نظری چادر سوختۀ فاطمه را می خواهم یک دعا کن که دل نوکر تو قرص شود کارم از کار گذشته ست دعا می خواهم روزیم را شب عید است کمی اشک بده راضی ام؛ اشک مرا هم ز همان مشک بده مهدی نظری @deabel
به یُمن حضرت دلبر خدا بر من کرامت کرد همین که نامش آوردم دعایم را اجابت کرد نه تنها من سرآغاز امورم " یاعلی " گفتم خدا هم " یاعلی " گفت و شروع امر خلقت کرد تمام انبیا هر جا گره بر کارشان افتاد دم " حیدر " گرفتند و خود مولا وساطت کرد پدر بعد از اذان در گوش من " نادعلی " خوانده همان " نادعلی " عمری از ایمانم حفاظت کرد به دل حب علی دارم، شده زهرا خریدارم خودم لایق نبودم که، ولی مادر محبت کرد گرفتار و پریشانم، سراپا غرق عصیانم دل ویران من را ساقی کوثر مرمت کرد نمی پرسد چرا مستی؟ نمی گوید برو پستی گدا هرقدر بد بوده علی بر او کرامت کرد به هجر او گرفتارم، به دل شور نجف دارم به هرکس که نجف رفته دل زارم حسادت کرد دوباره دیشبی در خواب دیدم زیر ایوانم دوباره این دل شیدای من میل زیارت کرد هوای نوکرانش را همیشه مرتضی دارد در اوج هر گرفتاری مرا راهیِ هیئت کرد . . به دست خاندان او فقط جود و کرم باشد علی باب الحوائج می شود شش ماهه هم باشد مرضیه نعیم امینی @deabel