eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.4هزار عکس
8.4هزار ویدیو
789 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدای قادر متعال آنچه باید در رابطه با بدانیم اگر در زمان مولا علی(ع) بود : ۱- از یاران بود ۲- از به خانه مولا علی(ع) بود ۳- برای دست‌های امام علی(ع) می‌آورد ۴- امام علی(ع) را می‌کرد با باطل بیعت کند ۵- مولا علی(ع) را می‌شد ۶- سقیفه را می‌دانست ۷- حضرت فاطمه(س) و را یک امر قلمداد می‌کرد . اگر در زمان امام حسن(ع) بود : ۱- و تمایل خود را به نشان می‌داد ۲- معاویه را خطاب می‌کرد ۳- امام حسن(ع) را به با معاویه می‌کرد ۴- به خانه وصل می‌شد ۵- امام حسن(ع) را العیاذ بالله، مذل‌المسلمین می‌خواند ۶- را او به کام امام حسن(ع) می‌ریخت اگر زمان امام حسین(ع) بود : ۱- یکی از سردمداران بود ۲- احتمالاً به جای می‌نشست ۳- یزید را می‌دانست و از او را ۴- اهل‌بیت(ع) را یک جوری می‌کرد ۵- می‌گفت حسین(ع) العیاذبالله، است. ۶- از می‌خواست را کند و بر یاران خدا ببندد. ۷- به فتنه‌گران( شمر، سنان، خولی، حرمله و ... ) صادر می‌کرد. اگر در زمان بود: ۱- شاه را ، پاک دامن، و نه خائن معرفی می‌کرد ۲- را سازمانی خدمتگزار و دلسوز جامعه می‌دانست ۳- از ، عریان بودن زن، فحشاخانه‌ها، کاباره‌ها و قمارخانه‌ها حمایت می‌کرد. ۴- و مبارزه‌کنندگان با دستگاه طاغوت را می‌کرد. ۵- امام خمینی را می‌کرد ۶- انقلاب شود ۷- با ایجاد جمهوری اسلامی می‌کرد ۸- را خواست همه انبیاء می‌دانست ۹- را مادر امت اسلام معرفی می‌کرد. آقای ، برو عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر. ایضاً این سخنان برای تمام کسانی است که مثل فکر می‌کنند. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
بسیارمهم ؟؟؟ 1⃣ اخبار حکایت از کشته شدن عامل اصلی انفجار حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید بهشتی در ۷ تیر ۱۳۶۰ دارد. برادر دیگر بنام که نیروی هوایی بود، از فرار و در تاریخ ۶ مرداد ۱۳۶۰ یعنی یکماه بعد انفجار ۷ تیر از ایران بود. 2⃣ مشخص نیست چرا محسن صمدی کلاهی برادر عامل اصلی انفجار ۷ تیر که باعث شهادت شهیدبهشتی و جمعی از وزرا و نمایندگان و مسولین نظام شد، کماکان در چنین جای حساسی نگه داشته شده بوده‌است؟ آقای در مصاحبه‌ای می‌گوید از برادرش می‌شده است. 4⃣ محمدرضا و محسن کلاهی، است: ⁉️رزومه: ⚠️عضو هیئت نمایندگان اتاق بازرگانی تهران ⚠️ رئیس هیأت مدیره سندیکای صنعت برق ایران ⚠️ رئیس هیأت مدیره سیم و کابل ابهر ⚠️ مدیر اجرایی هلدینگ نورین ⚠️ عضو. هیأت مدیره شرکت سرآوا ⚠️ عضو هیأت مدیره نوآوران فن آوازه (دیجی‌کالا) ⚠️ و... 4⃣ بررسی‌ها نشان می‌دهد فرزند ، از و در می‌باشد. نه تنها ! او () نیز نقش مهمی در دارد. 5⃣ بعنوان و در ، در (آژانس معروف برای تهیه بلیط آنلاین) در (الوپیک) (فروش زعفران) و (بانک اطلاعات فروش و اجاره مسکن) سهامدار است. 📝حسین قاسمی دقیقاً مشغول چه کاری هستند که از این خانواده غافل شده‌اند؟ آیا باید دوباره از این خانواده ضربه خورد؟ بخشی از در جمهوری اسلامی هستند که توسط مدیریت می‌شوند. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
1)▪️ #عملیات_مهندسی، روزی که #داعشی‌های_وطنی پوست ۳ پاسدار را کندند. 📍اعترافاتی از نحوه شکنجه "ط
2)▪️ ، روزی که پوست ۳ پاسدار را کندند. 📍نحوه ربایش و توسط منافقین به طالب ‌طاهری و محسن‌ میرجلیلی نیز اشاره کرده و می‌گوید: «آنها [اعضای بخش ویژه] به خیابان می‌آیند و منتظر می‌مانند که آنها [دو پاسدار] از پایین بیایند. یکی از پاسدارها می‌رود و با یک ماشین تویوتا که مربوط به خودشان بوده تماس می‌گیرد. طاهر[جواد محمدی] مطمئن می‌شود که اینها جایی را زیرنظر داشته‌اند. وقتی برادر طالب طاهری با محسن میرجلیلی در خیابان تماس می‌گیرد. به همراه دو نفر دیگر با سریعاً جلوی آنها پیچیده و بدون اینکه به آنها فرصت دهند، آنها را می‌کنند و بی‌سیم را می‌گیرند و می‌گویند که ما از کمیته هستیم و آن‌ها هرچه می‌خواهند حرف بزنند، آنها کتک می‌زنند و به زور داخل ماشین کرده و روی صندلی خمیده می‌نشانند.» 📍در شکنجه‌گاه سازمان مجاهدین خلق پس از طالب طاهری و محسن میرجلیلی، بلافاصله آن‌ها را به شکنجه‌گاه خیابان بهار منتقل می‌کنند؛ جایی که هم‌زمان نیز در آنجا تحت نظر بود. پس از انتقال دو پاسدار به شکنجه‌گاه بخش ویژه، جریان بازجویی و شکنجه به سرعت آغاز می‌شود: «موقع دزدیدن برادران پاسدار طاهر[جواد محمدی] و و شرکت داشتند که وقتی برادران را به داخل ماشین می‌برند با مشت و تهدید و فشار آن‌ها را داخل ماشین می‌کنند و سرِ آن‌ها را زیر صندلی خم می‌کنند و به خانه خیابان بهار می‌آورند که به طرز ناجوری وارد خانه کرده بودند و ساعت نامناسبی از روز نیز بوده (حدوداً ساعت ۱۱ صبح)؛ موقعی که آنها را داخل خانه می‌آورند آنها عکس را که داخل اتاق آویزان بوده می‌بینند و تا حدی متوجه می‌شوند و دیگر نمی‌شد از موضع کمیته‌ای با آن‌ها برخورد کرد. سریعاً آنها را جدا می‌کنند و را داخل اتاق و را داخل حمام می‌برند و طاهر شروع به شکنجه با می‌کند و به آن‌ها می‌گوید در آن محل چه کار داشته‌اید؟ که به طور جداگانه گفتند که ما عضو [کمیته] مواد مخدر هستیم. طاهر از آن‌ها می‌پرسد روی پشت بام چه کار داشتید؟ که می‌گویند یک قاچاقچی را زیرنظر داشته‌ایم و می‌خواستیم او را دستگیر کنیم. با یک‌دستی زدن و شکنجه با و ، محسن اسم اصلی خود را گفت و سپس طالب اسم اصلی خود را می‌گوید و چند کارت و عکس و کاغذ از جیب آن‌ها به دست می‌آید که طاهر با خودش می‌برد. سپس با شکنجه با کابل و هویه آن‌ها می‌گویند که در کمیته شهربانی هستند و خانه‌ای را زیرنظر داشته‌اند که فردی به نام عباس آنجا می‌آمده و هر دو نفر همین مطلب را می‌گویند، البته محسن می‌گوید که طالب از او مسئول‌تر است… جواد محمدی مطمئن می‌شود که خانه‌شان در خیابان کارون زیرنظر نبوده و سریعاً می‌رود به بچه‌های بالا خبر دهد.» دو پاسدار کمیته انقلاب اسلامی به همراه شکنجه روی آن‌ها ادامه یافت. مهران اصدقی در اعترافات خود توضیح داد: « طالب و محسن و بود و روی دست‌ها لکه‌های سرخ بود که با هویه آن‌طور شده بود. من سریعاً سؤالات را در کاغذ پوستی می‌نوشتم که آنها جواب می‌دادند. البته شب قبل بی‌خوابی کشیده بودند و حالشان خوب نبود و پاهایشان درد می‌کرد و با پاشنه پا به توالت می‌رفتند.» اصدقی همچنین در جای دیگری درباره نحوه شکنجه دو پاسدار در حین بازجویی گفت: «من به همراه [معدن پیشه] و [روشن تبار] و کار شکنجه را شروع کردیم. ابتدا آن‌ها را روی صندلی بستیم و سپس صندلی را خواباندیم. من با کابل می‌زدم و مصطفی معدن‌پیشه دهانشان را با پارچه گرفته بود تا صدا بیرون نرود و وقتی مصطفی می‌زد، من دهانشان را می‌گرفتم. آن‌ها مرتب مطالب را تکذیب می‌کردند و هنگامی که خیلی از فشار ضربات دردشان می‌آمد می‌گفتند. در اثر زدن با کابل که روی پاهای آن‌ها بود ترک می‌خورد و و به مصطفی گفتم پاهایشان را باندپیچی کند تا بتوانیم مجدداً آن‌ها را بزنیم. در اثر ترکیدن تاول‌ها خون کف حمام راه افتاده بود و وقتی شکنجه محسن تمام می‌شد او را بیرون می‌آوردیم و طالب را داخل حمام می‌بردیم. تا عصر ما شکنجه را ادامه دادیم و وقتی خودمان خسته می‌شدیم آن‌ها را از روی صندلی باز می‌کردیم و دست‌ها و پاهایشان را با زنجیر به میز داخل اتاق می‌بستیم.» ادامه دارد... دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
مقتل نوشته تا زِ ولایت بُریده اند آتش به درب خانه ی طاها کشیده اند مقتل نوشته است لگدها به در زدند بر قلب بی قرار هم شرر زدند مقتل نوشته تا که شما را کتک زدند بر زخمهای سینه ی حیدر نمک زدند مقتل نوشته دست علی را که بسته اند با تازیانه بازویتان را  شکسته اند مقتل نوشته تا  که شما خورده ای زمین شد کشته تو زِ بیدادِ ظلم و کین مقتل نوشته کوچه و سیلی  و دستی پلید و صورت نیلی و مجتبی مقتل نوشته دومیِّ پست، بی هوا سیلیِ محکمی  زده  بر صورت  شما مقتل نوشته که  زِ علی  رو گرفته ای بانو همیشه دست به پهلو گرفته ای : پُر شدم از غصّه و اندوه و غم بانوی من پیکرت بدجور پیچیده بهم بانوی من این کبودی ها، توانم را ربوده تار می بینم تنت را، محترم بانوی من سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام