eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.4هزار عکس
8.4هزار ویدیو
789 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 لبه سقوط یا سکوی پرواز؟! 🔷 فتنه‌ها بد نیست؛ منافقان را رسوا می‌کند. به شرط آنکه مومنان، قوام و انسجام داشته‌باشند. علی علیه‌السلام با سه طایفه «قاسطین» و «ناکثین» و «مارقین» مواجه بود؛ ولی آنکه کمر حکومت او را شکست، سست عنصری کوفیان بود. حال و هوای این روزهای جمهوری‌اسلامی، مشابهات زیادی در تاریخ دارد. التهاب این روزها ، بارها و بارها تاریخ را به طپش انداخته. تاریخ را که می‌خوانی، می‌بینی مشتی از خروار خروار فتنه‌ای که انقلاب از آن عبور کرده، انقلاب‌ها را به باد داده. این روزهای انقلاب به شبهای گرم عملیات می‌مانَد. همه افراد و احزابی که از صدر انقلاب زخم و کینه‌ای را حمل کرده‌اند امروز بر پا ایستاده‌اند و مترصد قیام‌اند. از ملی گراها و سلطنت‌طلب‌ها و منافقین، تا تَکراری‌ها و بهاری‌ها و لندن‌نشین؛ تا پرچم سفیدانِ پست برق‌نشین؛ تا درویشانِ شمال شهر نشین؛ همه خود را نشان داده‌اند و قلب نظام را نشانه گرفته‌اند. انقلاب‌های پیشین، اگر با هزار زحمت خود را به اینجا می‌رساندند، تاب گذر از این گردنه نداشتند. اما انقلاب اسلامی ایران، از این پیچ تاریخی به سلامت خواهد گذشت و تاریخ را در فصلی جدید متولد خواهدنمود. گواه و شاهد این حرف، شهیدان دهه هفتادی و روشنایی ذهن و قلم عناصر حزب‌اللهی است. جنبش‌های مومنانه پیشین با این جنس فتنه‌ها نابود شدند؛ چون فاقد قوام مومنانه‌ای بودند که قیام‌های کافرانه را پس می‌زند. ایرانیان اما از مردم حجاز و کوفه برترند. ایرانیان، قوم بشارت داده شده قرآنند که «إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُم» (محمد / 38) این روزها، زیر پای انقلاب را که ببینی دلهره سقوط پیدا می‌کنی. ولی دلگرم باش که این بالها، توان پریدن تا بی‌کران دارد. تا روشنای صبح چیزی نمانده ... دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
1)▪️ #عملیات_مهندسی، روزی که #داعشی‌های_وطنی پوست ۳ پاسدار را کندند. 📍اعترافاتی از نحوه شکنجه "ط
2)▪️ ، روزی که پوست ۳ پاسدار را کندند. 📍نحوه ربایش و توسط منافقین به طالب ‌طاهری و محسن‌ میرجلیلی نیز اشاره کرده و می‌گوید: «آنها [اعضای بخش ویژه] به خیابان می‌آیند و منتظر می‌مانند که آنها [دو پاسدار] از پایین بیایند. یکی از پاسدارها می‌رود و با یک ماشین تویوتا که مربوط به خودشان بوده تماس می‌گیرد. طاهر[جواد محمدی] مطمئن می‌شود که اینها جایی را زیرنظر داشته‌اند. وقتی برادر طالب طاهری با محسن میرجلیلی در خیابان تماس می‌گیرد. به همراه دو نفر دیگر با سریعاً جلوی آنها پیچیده و بدون اینکه به آنها فرصت دهند، آنها را می‌کنند و بی‌سیم را می‌گیرند و می‌گویند که ما از کمیته هستیم و آن‌ها هرچه می‌خواهند حرف بزنند، آنها کتک می‌زنند و به زور داخل ماشین کرده و روی صندلی خمیده می‌نشانند.» 📍در شکنجه‌گاه سازمان مجاهدین خلق پس از طالب طاهری و محسن میرجلیلی، بلافاصله آن‌ها را به شکنجه‌گاه خیابان بهار منتقل می‌کنند؛ جایی که هم‌زمان نیز در آنجا تحت نظر بود. پس از انتقال دو پاسدار به شکنجه‌گاه بخش ویژه، جریان بازجویی و شکنجه به سرعت آغاز می‌شود: «موقع دزدیدن برادران پاسدار طاهر[جواد محمدی] و و شرکت داشتند که وقتی برادران را به داخل ماشین می‌برند با مشت و تهدید و فشار آن‌ها را داخل ماشین می‌کنند و سرِ آن‌ها را زیر صندلی خم می‌کنند و به خانه خیابان بهار می‌آورند که به طرز ناجوری وارد خانه کرده بودند و ساعت نامناسبی از روز نیز بوده (حدوداً ساعت ۱۱ صبح)؛ موقعی که آنها را داخل خانه می‌آورند آنها عکس را که داخل اتاق آویزان بوده می‌بینند و تا حدی متوجه می‌شوند و دیگر نمی‌شد از موضع کمیته‌ای با آن‌ها برخورد کرد. سریعاً آنها را جدا می‌کنند و را داخل اتاق و را داخل حمام می‌برند و طاهر شروع به شکنجه با می‌کند و به آن‌ها می‌گوید در آن محل چه کار داشته‌اید؟ که به طور جداگانه گفتند که ما عضو [کمیته] مواد مخدر هستیم. طاهر از آن‌ها می‌پرسد روی پشت بام چه کار داشتید؟ که می‌گویند یک قاچاقچی را زیرنظر داشته‌ایم و می‌خواستیم او را دستگیر کنیم. با یک‌دستی زدن و شکنجه با و ، محسن اسم اصلی خود را گفت و سپس طالب اسم اصلی خود را می‌گوید و چند کارت و عکس و کاغذ از جیب آن‌ها به دست می‌آید که طاهر با خودش می‌برد. سپس با شکنجه با کابل و هویه آن‌ها می‌گویند که در کمیته شهربانی هستند و خانه‌ای را زیرنظر داشته‌اند که فردی به نام عباس آنجا می‌آمده و هر دو نفر همین مطلب را می‌گویند، البته محسن می‌گوید که طالب از او مسئول‌تر است… جواد محمدی مطمئن می‌شود که خانه‌شان در خیابان کارون زیرنظر نبوده و سریعاً می‌رود به بچه‌های بالا خبر دهد.» دو پاسدار کمیته انقلاب اسلامی به همراه شکنجه روی آن‌ها ادامه یافت. مهران اصدقی در اعترافات خود توضیح داد: « طالب و محسن و بود و روی دست‌ها لکه‌های سرخ بود که با هویه آن‌طور شده بود. من سریعاً سؤالات را در کاغذ پوستی می‌نوشتم که آنها جواب می‌دادند. البته شب قبل بی‌خوابی کشیده بودند و حالشان خوب نبود و پاهایشان درد می‌کرد و با پاشنه پا به توالت می‌رفتند.» اصدقی همچنین در جای دیگری درباره نحوه شکنجه دو پاسدار در حین بازجویی گفت: «من به همراه [معدن پیشه] و [روشن تبار] و کار شکنجه را شروع کردیم. ابتدا آن‌ها را روی صندلی بستیم و سپس صندلی را خواباندیم. من با کابل می‌زدم و مصطفی معدن‌پیشه دهانشان را با پارچه گرفته بود تا صدا بیرون نرود و وقتی مصطفی می‌زد، من دهانشان را می‌گرفتم. آن‌ها مرتب مطالب را تکذیب می‌کردند و هنگامی که خیلی از فشار ضربات دردشان می‌آمد می‌گفتند. در اثر زدن با کابل که روی پاهای آن‌ها بود ترک می‌خورد و و به مصطفی گفتم پاهایشان را باندپیچی کند تا بتوانیم مجدداً آن‌ها را بزنیم. در اثر ترکیدن تاول‌ها خون کف حمام راه افتاده بود و وقتی شکنجه محسن تمام می‌شد او را بیرون می‌آوردیم و طالب را داخل حمام می‌بردیم. تا عصر ما شکنجه را ادامه دادیم و وقتی خودمان خسته می‌شدیم آن‌ها را از روی صندلی باز می‌کردیم و دست‌ها و پاهایشان را با زنجیر به میز داخل اتاق می‌بستیم.» ادامه دارد... دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist