eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
51 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌🍂 پسر بچه پانزده ساله پشت فرمان بولدوزر نشسته بود و خاکریز می‌زد؛ از بس کوچک بود پشت فرمان دیده نمی‌شد! مجبور بود از روی صندلی‌اش بلند شود تا ببیند؛ این بچه تا صبح خاکریز زد. ۸۵/۰۸/۱۸ http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 انتخاب شهید رجایی سی و یکم تیرماه ۱۳۶۰ رادیو اعلام کرد دومین دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار خواهد شد. حضور در انتخابات واجب و لازم بود و ما ناراحت بودیم که چگونه رأی بدهیم. دعا می‌کردیم خداوند توفیق رأی دادن را نصیب ما کند. بچه‌ها هم مرتب سؤال می‌کردند که ما چگونه رأی می‌دهیم؟ روز رأی گیری، یعنی دوم مرداد، سرباز «عزیز یزدی» که دزفولی بود و برعکس فامیلی‌اش با لهجه غلیظ دزفولی صحبت می‌کرد، از دسته خمپاره زنگ زد و گفت : «صندوق رأی را به اینجا آورده‌اند، اگر می‌خواهید رأی بدهید به اینجا بیایید.» گفتم : «یزدی‌جان تعداد بچه‌ها زیاد و تجمع خطرناک است، اگر می‌توانی صندوق را پیش ما بیاور تا یکی یکی رأی بدهیم. » قبول کرد. ساعت ٨ صبح اولین نفری بودم که رأی خودم را به نام خدا به آقای رجایی دادم و از لطف خداوند که شامل حال ما شده بود شاکر و خوشحال بودم. شناسنامه همراه ما نبود؛ به همین دلیل معرفی‌نامه‌ای با امضای فرماندهی گردان می‌دادیم و آنها هم در مقابل به هرکدام از ما رسیدی مزیّن به مهر جمهوری اسلامی می‌دادند تا سند افتخاری برای ما باشد. نتیجه آرا که اعلان شد، آقای رجایی با ١٣ میلیون رأی به ریاست جمهوری انتخاب شدند. راوی: امیر سرتیپ غلامحسین راوندی ¤ روزهایتان در مسیر انجام تکلیف        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 یادش بخیر روزهایی که به ماه محرم نزدیک می‌شدیم. چادرهای اجتماعی دو قلو و گاه چهارقلو کنار هم قد علم می کردند و حسینیه ای شکل می‌گرفت و با پتوهای ساده نظامی فرش می‌شد. کتیبه‌ها به دیوارها نصب و یک صندلی بعنوان منبر بر پا می شد و... چقدر حسینیه مان دلچسب و دوست داشتنی می‌شد. مکان ساده و بی ریایی برای عزاداری و اشک ریختن های دسته جمعی شبانه‌مان. اسباب چای و دعوت از سخنران و یک مداح که چند تای آن را همیشه در گردان داشتیم. ... و هر محرم دلتنگ آن حسینیه و آن هیئت و آن سینه زنی‌های زیر فانوس می‌شویم. ولی دریغ نه خبری از آن حسینیه می‌شود و نه دوستانی که دیگر نیستند. ¤ روزهایتان پر تلاش شب‌هایتان حسینی        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 خاطره "۴۸ کمپوت" رزق امروزمان ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ✧✧ ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ حܩߊ‌ܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐ‌ܢ‌ߺ ✧✧ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 چه بموقع این ویدئو بدستمون رسید و چه مطابقتی داره با متن بالا ..🙄 🔞 در جنگ اوکراین یک گروه ۳ نفره باهم در حال حرکت هستند که یکی از اون ها ناخواسته پا روی مین میذاره. واکنش هم رزم هاش رو ببینید و با صحنه های جنگ ما مقایسه کنید رزمندگان ما هنوز آهنگران گوش میدن و بیاد رفقای شهیدشون گریه می‌کنن ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ✧✧ ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ حܩߊ‌ܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐ‌ܢ‌ߺ ✧✧ 🍂