1.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 گفت: عاشقی را چگونه یاد گرفتهای گفتم از آن شهید گمنامی که معشوق را حتی به قیمت از دست دادن هویتش خریدار بود
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#کلیپ #نماهنگ #شهید
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 سلام بر شهیدی که
پس از شهادت هم
سنگر را رها نکرد...!
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#عکس #شهید
کانال بچههای جبهه و جنگ ↙️
@defae_moghadas
✧✧ ܭߊࡅ߭ߊܠܙ حܩߊܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐܢߺ ✧✧
🍂
🍂 از خاک تا افلاک…
زمین زیر پایم دور میشود، اما میدان جنگ هنوز زنده است. صدای گلولهها، فریادها، همهمه آخرین لحظات نبرد در گوشم طنینانداز است. اما دیگر درد را حس نمیکنم. سبکی… آرامش… حقیقتی که همیشه به دنبال آن بودم، حالا آشکارتر از همیشه است.
به بالا نگاه میکنم…
نوری عظیم، گرم، نافذ… فوجی از فرشتگان، آرام و باشکوه، در میان غبار جنگ ظاهر شدهاند. آنها نیامدهاند تا تسلی دهند، بلکه برای بردن روحی آمدهاند که عهدی ازلی بسته بود. لبخندشان آرامش دارد، نگاهی که هیچ شکی در آن نیست.
به میدان نگاه میکنم…
بچهها هنوز میجنگند، خسته، اما محکم. چشمانشان برق ایمان دارد. هنوز نام همدیگر را صدا میزنند، هنوز در میان معرکه، دستی برای یاری دراز میشود، هنوز قلبهایی میتپد که جز پاکی چیزی درونشان نیست. برادرانی که قدم در راهی گذاشتهاند که دیگر بازگشتی ندارد، اما هیچ نیازی هم به بازگشت نیست… این راه، برحقترین راه است.
آنسو را نگاه میکنم…
جبههی دشمن در هم ریخته، چهرههایشان پر از خشم و کینه. آنها نمیدانند که این جنگ، تنها برای خاک نیست، بلکه برای حقیقت است. نگاهشان پر از شک و ترس است، زیرا ایمان چیزی است که در دلهایشان نیست. آنها با سلاح میجنگند، اما سربازان این خاک، با یقین ایستادهاند.
با خودم زمزمه میکنم:
چقدر دنیا کوچک است! چه زود همهچیز تمام شد، اما حالا دیگر میدانم، دیگر میبینم… آن لحظه که عهد بسته شد، آن روزی که دل به راه دادم، همهچیز ارزشش را داشت. اینجا دیگر شک نیست، فقط یقین است.
لبخند میزنم…
فرشتهها نزدیکتر شدهاند، نورشان مرا احاطه میکند. آرامشِ پایان و آغاز… شهادت، نه یک پایان، بلکه دریچهای است به حقیقتی که همیشه در قلبم بود.
راه همیشه روشن است.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#دلتنگیها #شهید
@defae_moghadas 👈عضو شوید
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
🍂 حقیقت جاودانه
وقتی چشمهایم را بستم، گمان میکردم که همه چیز به پایان رسیده است، که دیگر هیچ حسی ندارم، که همه چیز خاموش شده… اما ناگاه نور را دیدم! نه نوری زمینی، بلکه نوری که در جانم پیچید، نوری که حقیقت را آشکار کرد.
فرشتهای با صدایی آسمانی گفت:
«هَنیئاً لَکَ، ای شهید! تو به وعدهی پروردگارت رسیدی:
"وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ" (آل عمران: 169)
آنچه که گمان میکردی پایان است، در حقیقت آغازی است.»
ناگهان حقیقتی بر من آشکار شد… من زندهام! زندهتر از هر لحظهی گذشته! مرگ، پایان نیست، بلکه تولدی دوباره است، حیاتی جدید، جاودانگی.
حسین (ع) با نگاه مهربانش تبسم کرد و گفت:
«برادر! تو به حقیقت رسیدی… اینجا سرزمین جاودانگان است، سرزمین عشاق. آنچه در دنیا باور داشتی، حالا در برابر چشمانت آشکار شده.»
ابالفضل (ع) با هیبت آسمانیاش مرا در آغوش کشید:
«ای مجاهد راه خدا! وعدهی حق را دریافتی، صبر تو به بار نشست، اکنون به مقام "عند ربهم" نائل شدی.»
شهیدان بدر و احد، شهیدان کربلا، فهمیده، حججی، سلیمانی، همه صف کشیدهاند. هر یک با لبخندی ملکوتی گفتند:
«ای تازهوارد به دیار نور! ما هرگز از بین نرفتهایم، ما زندهایم… همانگونه که تو زندهای. این حقیقت را زمین درک نمیکند، اما آسمان شاهد آن است. "إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ ٱلْمُصْطَفَيْنَ ٱلْأَخْيَارِ" (ص: 47)»
حقیقتی که همیشه به آن ایمان داشتم، اکنون آن را با تمام وجود لمس کردم. شهیدان زندهاند، و من نیز در شمار آنانم!
ای عزیزان من!
غمگین نباشید، نگران نباشید. من زندهام، من جاودانهام…
من شهیدم!
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#دلتنگیها #شهید
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
🍂 قرار عاشقی!
🔹 *محل مصاحبه: یک گوشه دنج در خیال*
🔹 *مهمان ویژه: شهید سعید جهانی، فرمانده گروهان قدس*
📌 مصاحبهکننده: حاجی! خیلی ممنون که درخواست ما رو قبول کردید، البته مطمئنم اخذ مجوز خروج از بهشت کار سادهای نبود؟
📌 شهید جهانی: (لبخند) نه که سخت نباشه، ولی خب کمی هماهنگی لازم داشت. اونجا هم کلی مشغولیم، شما فکر کردید فقط نشستهایم به تماشای رودهای شیر و عسل؟
📌 مصاحبهکننده: یعنی اونجا هم عملیات دارید؟ مثل اینجا طرح و برنامه میریزید؟
📌 شهید جهانی: برادر، اینجا فقط مقدمه بود! شما فکر کردید این همه سال بیخواب شدیم و جنگیدیم برای یه گوشه دنج در بهشت؟ نه، ما هنوز مأموریت داریم، یه سری آدمها اون پایین هنوز گیجاند، باید هوایشان را داشته باشیم.
📌 مصاحبهکننده: حاجی، بیخیال عملیات، یه کم از خودت بگو، از روزهای جنگ، از اون کارهای عجیب و غریب، مثلاً اون وقتی که وسط میدان موتور رو روشن کردی و راستراست رفتی رو سیل بند، یا اون قصه غذا نخوردن به خاطر خمس!
📌 شهید جهانی: (چهرهای متفکر) بگذار ببینم، خب موتور که قصه خاصی نبود، یه وسیله بود برای جابهجایی، حالا اینکه ما وسط سیلبند موتوری میرفتیم، خب، باید یکی میرفت دیگه!
📌 مصاحبهکننده: حاجی، جدی نکن بحث رو، یه کم خاطرهبازی کن! مثلاً وقتی دکتر گفت روزه نگیر و تو با حال ناخوش روزه گرفتی، یا اون وقتی که اسم مکه دراومد و گفتی "تا وقتی مادرم نرفته، منم نمیرم" … این کارها رو از کجا آوردی؟
📌 شهید جهانی: این چیزها گفتن نداره، ولی خب، مادرم خیلی دعایم میکرد، میگفت آدم باید حواسش باشه که هر حرکتش حساب میشه. منم سعی میکردم حساب و کتابم درست باشه.
📌 مصاحبهکننده: حال و هوای شهدا اونجا چطوره حاجی؟ بعد این همه سال، هنوز بحثهای جنگ رو میکنید؟
📌 شهید جهانی: وای برادر، تو بیا ببین، انگار همین دیروز بود، هنوز بحث والفجر ۸ داغه، هنوز از اون شبی که خط را شکافتیم حرف میزنیم، شهید صیاد هم که همیشه با نقشه جدید میآید، هر کی میرسه، یه عالمه خاطره میآورد…
📌 مصاحبهکننده: حاجی، یه سؤال سخت بپرسم؟ اونجا دلتان برای کسی تنگ میشود؟
📌 شهید جهانی: (لبخند آرام) تنگ که نه، ولی حواسمان به شما هست، هر جا که کسی یک قدم درست بردارد، ما خوشحال میشویم، هر جا که کسی بلغزد، ناراحت میشویم.
📌 مصاحبهکننده: حاجی، مرخصی رو تمدید کنیم؟
📌 شهید جهانی: (با خنده) برادر! قانون داریم، وقت تمام شد. ولی شما محکم باشید، کار را تمام کنید، نصفهکاره نگذارید…
📌 مصاحبهکننده: حاجی، ممنون که آمدید، همیشه یاد شما هستیم.
📌 شهید جهانی: و ما همیشه هوای شما را داریم…
📌 (پایان مصاحبه – شهید جهانی با لبخندی مهربان از خیال محو میشود، اما حضورش همچنان در دلها باقی است.)
┄┅••༅✦༅••┅┄
#شهید #قرار_عاشقی
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
4.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 درسهایی که
جایش خیلی خالیست
در درس و مشق فرزندانمان
┄┅••༅✦༅••┅┄
#کلیپ #نماهنگ #شهید
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
2.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 من اگر آدمم زهیرم کن
من اگر قابلم بریرم کن
آبروی مرا بخر جان مادرت
بیا و عاقبت بخیرم کن
┄┅••༅✦༅••┅┄
#کلیپ #نماهنگ #شهید
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
🍂 داوطلب برای قربانی
محمد حسین اولین شهید روستای کلاته میمری بود. بعد از تشییع در سبزوار پیکرش را سوار ماشین کردیم تا برای تدفین به زادگاهش ببریم. نزدیک روستا مردم به استقبال شهید آمدند. یک گله گوسفند هم در حال عبور از جاده بود. ایستادیم تا گله رد شود. یکی از گوسفند ها از گله جدا شد و خودش را به ماشین رساند. چوپان هرچه تلاش می کرد گوسفند دوباره به سمت ماشین برمیگشت. به یکباره انگار که حالتی بر چوپان ها شود، گوسفند را همانجا خواباند و جلوی پیکر شهید قربانی کرد. مردم همه متوجه موضوع شدند و با صلوات های مکرر جنازه شهید را به داخل روستا و محل تدفین همراهی کردند.
پدر شهید محمد حسین رضایی
شهادت ۸ مرداد ۱۳۶۲ مهران
┄┅••༅✦༅••┅┄
#شهید #خاطرات_کوتاه
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
🍂 اصلاً زنِ شیعه
باید شهید پرور باشد!
درست مثل زینبکبری (س)
عون و محمّد میخواهد کربلا ...
عکاس: محمدرضا امیری
مادر مهربانی با عکس دو قهرمان شهیدش
┄┅••༅✦༅••┅┄
#عکس #شهید #محرم
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
9.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 شهیدی که راه نشان داد
┄┅••༅✦༅••┅┄
#کلیپ #شهید
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
▪️روضه بخوان...
کار که گیر میکرد،
شهید که پیدا نمیشد،
دست من را میگرفت و میگفت:
”بشین، روضه بخوان".
درست وسط میدان مین!
خودش هم مینشست کنارم،
درست وسط میدان مین!
های های گریه می کرد..!
میگفت: "روضه کارگشاست".
واقعا هم همینطور بود....
#فرمانده_تفحص
#شهید_مجید_پازوکی
#لشکر۲۷_حضرترسولﷺ
┄┅••༅✦༅••┅┄
#عکس #شهید
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 من از انتهای جنون آمدم
من از زیر باران خون آمدم
🔸 با نوای
حاج صادق آهنگران
┄┅••༅✦༅••┅┄
#کلیپ #نماهنگ #شهید
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐