eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 کربلای چهار در گذر عملیات ┄┅═✼✦✦✼═┅┄ گذشتن از عرض اروند با وجود تیربارهای دشمن شرایط را سخت کرده بود. برای رسیدن به ساحل خودی نیاز به زمانی حدود بیست تا سی دقیقه بود خصوصا اینکه نیروهای عراقی برای رسیدن به لبه اروند کمتر از بیست دقیقه وقت نیاز داشتند. جانشین های سوم و چهارم گردان بهمراه مسعود سفیدگر و یکی از بچه‌های دزفول تصمیم به ماندن و مقاومت کرده بودند. هر چه بیشتر عراقی ها معطل می شدند، تعداد بیشتری از بچه ها به ساحل می رسیدند. خط آتشی با تیربار و کلاش در برابر پیشروی دشمن ایجاد شد و حرکت آنها را کندتر نمود. عراقی ها برای رسیدن به لبه اروند چاره ای جز از پا انداختن این چهار نفر نداشتند. لذا تصمیم گرفتند تا آنها را در محاصره انداخته و ابتدا تیربار را خاموش کنند. دایره محاصره لحظه به لحظه تنگ تر می شد تا اینکه بعد از بیست دقیقه به بالای سنگر آنها رسیدند و بر سر آنها خراب شدند و با قنداق ها به جانشان افتادند. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 کربلای چهار در گذر عملیات ┄┅═✼✦✦✼═┅┄ عراقی‌ها حدود ساعت ۱۲ ظهر وارد سنگر شدند و با خشونت هر چه تمامتر به عربی چیزهایی می گفتند و با قنداق ضربه وارد می‌کردند و آنها را به بیرون از سنگر برده و دست هایشان را بستند تا به عقب روانه کنند. ظاهراً دستور داشتند تا می توانند اسیر بگیرند و تعداد اسرای ایرانی را برای مبادله زیاد کنند. سفیدگر می‌گفت ، ابتدا رفتار آنها با ما عادی بود ولی با مشاهده کشته های دیشب خود در گودالی که نزدیک ما بود رفتارشان خشن شد و برای اعدام ما دست بکار شدند. ما را سینه خاکریز در کنار هم قرار دادند و یکی که از همه خشمگین تر بود به عربی خطبه غرایی خواند و گلنگدن کشید و به طرفمان شلیک کرد. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
PTT-20211225-WA0011.opus
زمان: حجم: 308.8K
🍂 روایت مسعود سفیدگر (غواص) از لحظات بعد از ورود عراق به منطقه 1⃣ ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
PTT-20211225-WA0012.opus
زمان: حجم: 212.8K
🍂 روایت مسعود سفیدگر (غواص) از لحظات بعد از ورود عراق به منطقه 2⃣ ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 کربلای چهار در گذر عملیات ┄┅═✼✦✦✼═┅┄ اغلب نیروها توانسته بودند تا قبل از اذان ظهر خود را به ساحل ایران برسانند، کم رمق و خسته از یک شبانه‌روز بیداری و تلاش و بدنهای سرد، وارد خاک ایران شدند و بوسیله خودروها و آمبولانس ها به درمانگاه های صحرایی و یا به محل های استقرار منتقل شدند. در مقر گردان کربلا شرایط دیگری حاکم بود. نفراتی که آمده بودند بسیار اندک و کم بودند. تعدادی به اتاقهای ساختمان چهارطبقه رفته و با پتویی در گوشه ای کز کرده و تعدادی با همان خستگی به دنبال کسب خبری از برادر، دوست، پدر و.... بودند. هیچ کس حال صحبت کردن نداشت و از عظمت فاجعه بهت زده شده بودند. با ورود هر فرد جدیدی به مقر، تحرکی ایجاد می شد تا کسب خبری کنند. دلهره و تلاطم در بین بچه ها به اوج رسیده بود.. هر چه به غروب نزدیک تر می شدیم هول و والای چشم انتظارها هم بیشتر می شد. گویی با تاریکی هوا، از آمدن دوستان قطع امید می کردند و هر لحظه ارزش سالی به خود گرفته بود. با تاریک شدن هوا تعدادی از نیروها نزد برادر پویا رئیس ستاد رفتند و اجازه خواستند تا برای آوردن پیکر مطهر حاج اسماعیل، خطر کنند و به جزیره سهیل بروند و او را بیاورند. گویا از اینکه فرمانده خود را در زمین دشمن جا گذاشته‌اند خجالت زده شده و به رگ غیرتشان برخورده بود. برادر پویا با این پیشنهاد مخالفت کردند ولی با اصرار بچه‌ها برای کسب تکلیف از سردار رئوفی به مقر لشکر رفته و پس از طرح موضوع، ایشان مخالفت خود را اعلام کردند و گفتند برای آوردن یک شهید منطقی نیست که شهید دیگری بدهیم. هرکس برود خونش پای خودش است. همان بچه‌ها با باری از غم بردوش به مقر بازگشتند و.... ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
PTT-20211225-WA0014.opus
زمان: حجم: 408.3K
🍂 روایت مسعود سفیدگر (غواص) از لحظات بعد از اسارت 3⃣ ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 ایشان برادر محمد انجیل زاده از رزمندگان گردان کربلای اهواز هستند که در عملیات کربلای چهار از ناحیه دست مجروح شدند و خود را با توکل به ائمه اطهار علیهم السلام، به آب خروشان زدند و با یک دست شنا کردند و از آن گذشتند. او را پیدا کردیم و از او خواستیم که جریان را با صدای خودشان بازگو کنند که تاکنون چیزی بدست ما نرسید و به ارسال عکس امروزشان بسنده کردند. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 اشک‌های محسن رضایی در برنامه زنده حالا خورشید ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
20.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 خاطره‌ای عجیب از غواص زخمی که برای لو نرفتن عملیات دهانش را پر از گِل کرد. 🌺غواص شهید سعید حمیدی اصل خاطره‌گو: سید باقر احمدی ثنا ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 کلام آخر رو به ما ایستاد و به اشارۀ او نشستیم. کلامش را با آیه «اُذِنَ لِلَّذینَ..» شروع کرد. بعد از دعوت به صبر و تقوای الهی، نگاهش را به ما انداخت و گفت: “این همون عملیاتیه که سه چهار ماهه منتظرشیم. عملیاتی که اگه خدا بخواد کار جنگ رو یک‌سره می‌کنه. توی سرما غواصی کردیم. کلی سختی به تن خریدیم تا امشب در این عملیات شرکت کنیم. نمی‌دونم چند نفر نیرو در این عملیات شرکت می‌کنه، ولی مأموریت من اینه که گروهان غواص رو ببرم و بزنم به خط دشمن. مسئولیت گروهان‌های دیگه با مسئولان گردانه. ان‌شاءالله امشب به جادۀ مواصلاتی و تدارکاتی حد فاصل بین بصره و فاو می‌رسیم. این عملیا‌ت تا تصرف بصره عراق ادامه داره.” مهدی عادلیان ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ سردار شهید حاج اسماعیل فرجوانی کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 طنز جبهه آِمده ایم شهید بشویم ‌‌‍‌‎‌┄═❁❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ صبح کربلای چهار، دستور عقب نشینی داده شد و ما کاملا توی محاصره افتادیم. اطراف ما کلی مجروح روی زمین بودند که قادر به حرکت نبودند، خودم هم جزو مجروحین بودم که حرکت برایم امکان نداشت. توی اون بحبوحه درگیری اندک بچه هایی سالم مانده بودند و اجازه نمی‌دادند تا عراقی ها به ما نزدیک بشوند، مجروحین اکثرا از این و آن درخواست می کردند ما را هم ببرید عقب و نذارید اینجا بمانیم و با این وضع اسیر بشویم. شرایط لحظه ای بود و دشمن در چند قدمی‌مان بود. یهویی یکی داد زد آقا از چی می‌ترسید ما آمدیم که شهید شویم.... و مثلا داشت روحیه می‌داد. توی این روحیه دادن ها، یکی از مجروحین داد زد ، آقا ما اگر نخوایم شهید بشیم کیو باید ببینیم 😁 یادم هست توی اون ترس و لرز و درد و زخم و زیلی‌ها همه زدیم زیر خنده. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال بچه‌های جبهه و جنگ @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 "وعده صادق الهی" مجید فریسات •┈••✾✾••┈• 🔸 هیکل های نتراشیده، نخراشیده بعثی ها هر بیننده ای را به رعب و وحشت می انداخت. این تازه ظاهر آنها بود. وقتی تجهیزات آنها را با اسلحه های خودمان مقایسه می کردیم بر مظلومیت خودمان خندمان می گرفت. ولی همیشه نوری در دلمان روشن بود که وعده الهی ردخور ندارد و اصلا محاسبه های خداوند از جنس ارقام و اعداد ما نیست. او دل و نیتها را می بیند و صفای افراد را. با نیت های پاک و خدایی وارد عملیات کربلای ۴ شده بودیم. پس از درگیری مختصری خط دشمن را شکستیم و وارد خاکریز شدیم. پس از پاکسازی خط، یکی از سنگرها را برای اسکان موقت مجروحین قرار دادیم. در هر فرصتی که پیش می آمد به سنگرها سرکی می کشیدیم تا هم سری به مجروحین زده باشیم و هم نیاز شکمی و امدادی خود را از لابلای سنگرها تامین کرده باشیم . وضع خط آرام شده بود و هوس سنگر گردی به سرمان زده بود. به اتفاق علی ماپار، ریزترین بسیجی گردان، سری به سنگر امداد زدیم تا چیزی پیدا کنیم. در سایه روشن سنگر حرکت پتویی توجه ما را به خود جلب نمود. با احتیاط لوله اسلحه را به سمت پتو گرفتیم و آن را به کناری زدیم. خدایا چه می دیدیم. یک سروان عریض و طویلی سر از زیر پتو بیرون آورد و لرزان و هراسان التماس کنان به پایمان افتاد. دیدن تضرع سروان قوی جثه عراقی، در حالی که چشم هایش را از ترس با دست پوشانده بود در برابر علی ریزه پیزه خودمان، صحنه ای مضحک رقم زده بود. تازه به یاد وعده الهی افتاده بودم که نباید از عده و امکانات دشمن ترسید. زبانش قفل شده بود و تلاش می کرد تا ما را راضی کند که او را نکشیم. وقتی اطمینان کرد که کاری با او نداریم مقداری آرام شد و گفت " هیچگاه اینقدر احساس امنیت نداشته ام " ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال بچه‌های جبهه و جنگ @defae_moghadas 👈لینک عضویت ✧✧ ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ حܩߊ‌ܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐ‌ܢ‌ߺ ✧✧ 🍂