فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 ای کاش قادر بودم
علی را به روزگاری ببرم که
مردمش قدر همچون او را
می دانستند.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#رهبری
#کلیپ #نماهنگ
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂
🔻 پسرهای ننه عبدالله / ۱۱۱
خاطرات محمدعلی نورانی
نوشته: سعید علامیان
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🔸 سال هفتادو آقای مهدی چمران رئیس وقت بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس مسئولیت بنیاد حفظ آثار خوزستان را به من پیشنهاد داد. به رغم مشغله زیاد پذیرفتم، چون به نوعی با موضوع جنگ و جانبازان مرتبط بود. این فعالیت تا سال هفتادونه ادامه یافت. مادرم در همه این سالها محور اصلی خانواده بود. پنجشنبه ها و جمعه ها همه در خانه پدرم جمع میشدیم، خواهرها هم با بچه هایشان از آبادان می آمدند. مادر غذاهای خوشمزه درست میکرد و به سبک قدیم برای همسایه ها هم میبرد. تنوری در حیاط خانه نصب کرده بود، نان گرم محلی همیشه سر سفره اش بود. به دخترها نان پختن یاد میداد، به خانواده شهدا و بچه های کوچکشان سرکشی و محبت میکرد. همسران شهدا و خانواده جانبازان هرکسی مشکلی داشت سراغ ننه عبدالله میآمد. هر وقت به خانه ننه میرفتیم جیب هایمان را خالی میکرد و به بچه هایی که مشکل داشتند کمک می.کرد میگفت، این کمکها به دردتان میخورد نه خرج های دیگر. با همسران جانبازان صمیمی بود به آنها می گفت: «ننه! مرد، خدای دوم است، اگر میخواهید خدا از شما راضی باشد، رضایتشان را به دست آورید.» سال هفتادودو بیبی به رحمت خدا رفت. باباحاجی و بیبی مثل دو مرغ عشق بودند. بابا حاجی پس از فوت بیبی افسرده شد و پس از مدت کوتاهی از دنیا رفت. یک روز نزدیک ظهر، پدرم زنگ زد، گفت: "خودت را برسان باباحاجی حالش خوب نیست."
رفتم خانه دیدم پدرم سر باباحاجی را رو به قبله روی پایش گذاشته و شهادتین میگوید. او هم شهادتین را تکرار میکند. رسیدم بالای سرش گفت «محمد اومدی؟» گفتم: «آره باباجون.» همان طور که نگاهم میکرد یک لحظه گفت "محمد" و تمام کرد. پدر هم غده ای در سرش پیدا شد. چند ماهی مداوایش کردیم. غده بدخیم بود و نتیجه نداد. مدتی روی ویلچر بود. تا اینکه سی ام خرداد
نود و چهار به رحمت خدا رفت.
یک روز خانه مادرم بودیم. بلند شد غذا درست کند، افتاد و پایش شکست. دیگر به سختی راه میرفت عبدالله از اصفهان و من از تهران مرتب به او سر میزدیم. عبدالله در اصفهان مسئول بازرسی لشکر بود. من در تهران بودم، محمود ساکن اهواز بود و بیشتر کار رسیدگی به پدر و مادر را انجام میداد. عید سال هشتادودو اهواز بودم. مادرم حالش به هم خورد بیماری قند داشت در بیمارستان بستری اش کردیم. قندش بالا رفته بود یک هفته شبانه روز بالای سرش بودم. گه گاهی هشیاری اش کم میشد. تمیزش میکردم، آب به دهانش میرساندم. یک بار چشمهایش را باز کرد. گفتم: "ننه قربونت بروم، دورت بگردم، ان شاء الله خوب میشوی بر میگردی"
دیدم همین طور دارد مرا نگاه میکند. گفتم: «ننه میشنوی چی میگم؟ میشناسی منو؟ گفت: "آره ننه، چطور نمیشناسم." اشک از گوشه چشمش جاری شد نازش میکردم. دست به سر و رویش میکشیدم. پس از یک هفته عبدالله از اصفهان آمد گفت: «تو برو به کارهایت برس، من بالای سر ننه میمانم. دو روز بود به تهران رفته بودم عبدالله زنگ زد، گفت: «حال ننه بده خودت را برسان» پرسیدم: «اتفاقی افتاده؟» گفت: «ننه تمام کرد!» همیشه افسوسم این است که چرا لحظه آخر بالای سرش نبودم. طبق وصیت خودش او را در آبادان به خاک سپردیم. گفته بود کنار شهدای آبادان دفنم کنید.
•┈••✾○✾••┈•
پایان
#پسرهای_ننه_عبدالله
کانال خاطرات دفاع مقدس
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🔴 سلام و ارادت
کتابی دیگر، از دریای منتشر شده خاطرات رزمندگان دفاع مقدس به اتمام رسید. خاطراتی که هر کدامش رنگ و بویی دارد و عطری از برگزیدگان بهشتی.
خداوند را سپاس که به همه ما توفیق داد تا با نشر و خوانش این کتب وزین، هر چند مجازی، نسبت به حماسه ای بزرگ آگاهی یافته ، قدردان آن باشیم.
🔸 بازخورد این خاطرات از زبان و قلم شما عزیزان، راهنما و مشوق ما در ادامه راه خواهد بود.
منتظر نظرات شما هستیم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 نواهای ماندگار
🔸 با نوای
حاج صادق آهنگران
ای راهیان کربلا وقت پیکار است
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ #نماهنگ
#زیر_خاکی
🔸کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 نظرات شما
در خصوص کتاب پسرهای ننه عبدالله
@Jahanimoghadam 👈 آی دی ادمین
┄═❁❣❁═┄
🔻 علیرضا ایزدی:
سلام شبتون بخیر ؛ حیف شد داستان پسرهای ننه عبدالله باتمام رسید، واقعا چه داستان شیرین و دلچسبی بود از این خانواده محترم که باتمام وجود و باگوشت و استخوان و خون فرزندان خود جنگ را لمس و زندگیشان در جنگ بود و کل دوران دفاع مقدس در آبادان زندگی میکردند و همگی در خدمت جنگ و رزمندگان بودند خداوند روح تمام رفتگانشان را شاد و فرزندانشان سالم و تندرست باشند.
┄═❁❣❁═┄
🔻 نادری:
داستان بچه های ننه عبدالله احساس میکنم خیلی ازداستانهای جنگ که قبلا خواندم وشنیدم فرق میکند سرگذشت وایثارگری ومقاومت روزهای اول جنگ بچه های خرمشهروآبادان بایددرس داده شود وتک وتک رزمندگان آن زمان که هنوز درقیدحیات هستندپیدا وتاریخ آن روزهانوشته شود
┄═❁❣❁═┄
🔻 احمدی:
دست مریزاد برادرعزیز وبزرگوارم
خیلی استفاده کردیم
خدای بزرگ به جنابعالی پاداش نیکو عنایت فرمایند.
بازهم منتظر زحمات شما هستیم با خاطرات جدیددیگر...
بخصوص خاطرات اسرای عراقی
🍂
🍂 هر چه زمان میگذرد، مردم افسردهتر میشوند؛ این خاصیت دل بستن به زمانه است!
خوشا به حال آنانکه به جای زمان، به «صاحب زمان» دل میبندند و برای تعجیل در ظهور و تعجیل آقا امام زمان (عج) دعا می کنند
┄═❁🌹❁═┄
آماده عملیاتی در رأس البیشه بودیم
که مصادف بود با تولد صدام.
عدنان خیرالله (وزیر جنگ صدام) گفته بود: «به چادر زنان بغداد قسم! تا ۴۸ ساعت آینده فاو را از ایرانی ها پس می گیریم». آنشب علیآقا سخنرانی حماسی ایراد کرد و در ضمن سخنرانی گفت: « عدنان خیرالله میخواهد
برای صدام خوش رقصی کند اما شما
برای آبروی امام زمان (عج) میجنگید»
با آن سخنرانی شور و شوق عجیبی بچهها را فرا گرفت و خط کارخانه نمک،
کُنج جاده فاو بصره شکسته شد.
اسم عملیات هم شد :
عملیات صاحب الزمان (عج)
راوی: علیرضا رضایی مفرد
سردار شهید علی چیت سازیان
¤ لبخند صاحب الزمان "عج"، نصیبتان
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#عکس
#شهید_علی_چیت_سازیان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کانال خاطرات دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍃؛💫؛🍃
💫؛🍃
🍃 خاطرات اسرای عراقی
"از قصرشیرین تا فاو" 5⃣
محقق: مرتضی سرهنگی
┄═❁๑❁═┄
🔸 ساعت ۲ یا ۳ بعد از ظهر بود که پنج نفر از نیروهای شما از خاکریز اطراف قرارگاه تیپ پائین آمدند.
ما حدود سی نفر بودیم به دستور یکی از افسرها، دستمال سفیدی بیرون آوردیم و بطرف آن پنج نفر آمدیم. آنها اولین حرفشان به ما این بود، امان امان و از این کلمات ما تسکین پیدا کردیم. اسرای دیگری از گوشه و کنار آمدند ما حدود هشتاد نفر شدیم. وقتی که از محیط قرارگاه بیرون رفتیم دیدم که نیروهای زیادی از نفرات شما در آن حوالی هستند.
ما را در کنار شط جمع کردند و به نوبت در قایق ها نشاندند و به طرف ایران آوردند.
وقتی که من به آنطرف شط آمدم نیروهای شما روی زمین نشسته بودند و غذا میخوردند آنها اسرا را دعوت کردند و ما هم که دو روز بود هیچ چیز نخورده بودیم به رزمندگان شما پیوستیم و با همدیگر ناهار خوردیم.
بعد از خوردن آن ناهار، احساس کردم که زندگی تازه ای را خداوند برایم نوشته است. اگر من در جبهه صدام کشته میشدم، هم دنیایم تباه بود و هم آخرتم. شکر خدا که زنده ماندم.
┄═• پایان این قسمت •═┄
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#خاطرات_اسرای_عراقی
کانال رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
✧✧ ܭߊࡅ߭ߊܠܙ حܩߊܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐܢߺ ✧✧
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 پیام شهید
بشنوید،
زیباست و مسئولیت آور ..
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ #نماهنگ
🔸کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
yahassnmojtaba:
سلام
ممنون از خاطرات خوب بچه های ننه عبدالله
هنوز هم شاید از ننه عبدالله ها در خرمشهر وابادان واهواز هست که کسی از انها یادی نمی کند
هنوز هم فرزندانی مثل بچه های ننه عبدالله هستند که کسی نمی داند در کدام گوشه خرمشهر ابادان اهواز سوسنگرد بستان ووو افتاده اند
بچه های ننه عبدالله بعد از جنگ هم مسول بودن یاد آن همه شهیدی که پسر ننه عبدالله انها را بیان کرد وتعدادی از انها را از ذهنش رفته بودند گرامی باد
ابادان وخرمشهر سوسنگرد وبستان از این جوانان زیاد داشتن و هنوز هم دارند
نگذارید پیشکسوتان جهاد وشهادت در گنج گوشه خانه ومحل وشهر از یاد بروند
از همون دوستانی که در خاطرت ننه عبدالله امده استفاده کنید وانها را پیدا کنید شاید ناگفته های داشته باشند که حتما دارند
دست عزیز درد نکند با گفتن خاطرات وبردن آدم را در آن روزهای سخت
یاد عملیات بیت المقدس که قرارگاه قدس بودیم یاد همگی شهیدان بخیر یاد خانواده های که دربدر شدند وسختی های فراوان کشیدن
باز هم ممنون عالی بود عالی
#نظرات_شما
محمد محمدی:
سلام و عرض ادب
ضمن تشکر از ارسال خاطرات و مطالب خوبتان بیش از چند سال است که هم خودم و هم دانش اموزان را ترغیب میکنم که عضو کانال و خواندن مطالب شوند این روش تبیین دفاع مقدس بسیار عالی هست و بسیار اموزنده برای همه نسل ها .
تشکر از زحمات شما
#نظرات_شما
یاس کبود:
سلام
دست مریزاد به شما و همه دست اندکاران، بچه های ننه عبدالله هم مثل بقیه مطالب خیلی عالی و فوق العاده بود. یکبار دیگه خاطرات جبهه و جنگ برامون تداعی شد و باهاش زندگی کردیم.
روح همه شهدا و درگذشتگان شاد و عمر عزیزانی که در قید حیات هستند مستدام باد.
#نظرات_شما
رفیع شعبانلو:
سلام خدارحمت کند حاج قاسم سلیمانی را فرمودند خوزستان حرم است(درواقعه سیل فرمودند)خطه خوزستان مردمانی خونگرم ومهربان دارد ودردفاع مقدس جانانه ازمیهن دفاع کردند وهیچ چشم داشتی هم ندارند این کتاب گوشه ای از زحمات وایثار خانواده های خوزستانی بود امیدوارم این ایثارها وفداکاریها به نسل های آینده منتقل شود اجرشما باسالار شهیدان ...بقول سردارشهید چیت سازیان بازنده نگه داشتن یاد شهیدان میتوان ادامه دهنده راهشان بود ...ببخشید رفیع شعبانلو از همدان
#نظرات_شما
🍂 کتاب "جنایت در خرمشهر"
اعترافات بسیار مهمی از افسران عراقی است که معاصر با حوادث خرمشهر از ابتدای حادثه تا پایان آن هستند.
این اعترافها
بعد از گذشت سالها از آزادسازی خرمشهر، بیان شده است. این افسران طی گذشت ایام در خرمشهر بوده اند و سخنان آنها اسناد دیگری است که دلالت بر مظلومیت این شهر و پیروزی آن دارد.
با هم میخوانیم گوشهای از خرمشهر مظلوم را..
🌹؛🌴🌹
🌴؛🌹
🌹 جنایت در خرمشهر / ۱
از زبان افسران حاضر در خرمشهر
┄═❁๑❁═┄
🔸 چرا خرمشهر؟
سرهنگ دوم ستاد ثامر احمد الفلوجی
تاریکی وحشتناک، تصمیمات خطرناک و آینده ای نامعلوم موضوعات مهمی در اندیشه افسرانی که چون ملخ های گرسنه به سوی اتاق جنگ در قرارگاه سپاه سوم هجوم آورده بودند، خطور میکرد .
در آن شب، سرلشکر ستاد اسماعیل تايه النعيمي (ابوشهيد) درباره آینده و آنچه در دل رهبری میگذشت سخن می گفت. او چنین آغاز کرد:
برادران عزیز! امروز در ایران انقلابی واقع شده است. این انقلاب به کشور ما هم سرایت کرده. شما میدانید که ۷۰ درصد از جمعیت عراق را شیعیان تشکیل میدهند و آنها بدون شک و به شکل واقعی به این انقلاب علاقه مند هستند.
بر اساس اطلاعاتی که سازمانهای اطلاعاتی ما به دست آورده اند، شیعیان به طور محرمانه به رادیوهای ایران گوش فرا میدهند و تشکل های سیاسی وجود دارد که با ایران روابط مستحکمی دارند...
در این هنگام سرتیپ اسعد شیتنه سخن او را قطع کرد و پرسید: بنابراین چه باید کرد؟ اسماعیل النعیمی در پاسخ گفت: این همان مسأله ای است که ما می خواهیم به آن دست یابیم. ما چه باید بکنیم؟
در واقع در جلسه محرمانه ای که در تاریخ ۱۹۸۰/۷/۵ (مرداد ۱۳۵۹) در ساختمان وزارت دفاع تشکیل شد حضرت رئیس جمهور رهبر ( حفظه الله) فرمودند: باید شر فارسها را از خود دور کنیم، لازم است آنها را از مرزها دور سازیم و گرنه نیروهای آنها به میدان «سعد» و «ام البرون» در بصره خواهند رسبد.
در ادامه صلاح العلی فرمانده لشکر سوم اظهار داشت: سرورم ما با یک اشاره حزب و انقلاب آنها را تا اطراف تهران دنبال خواهیم کرد. آنگاه النعیمی سخنان خود را چنین تکمیل کرد، آفرین بر شما! بارک الله به شما شیران... رهبری تصمیم گرفته خرمشهر را اشغال کند؛ زیرا ممکن است این شهر در آینده پایگاه و نقطه حرکت نیروهای ایران به سوی خاک ما باشد بنابراین باید خاک ایران و خصوصاً خرمشهر را به این عنوان که عربی است، اشغال کنیم. عبد الجواد ذنون رییس سازمان اطلاعات ارتش (استخبارات) در ادامه اظهار داشت: تعداد زیادی از ساکنین این شهر عرب هستند؛ بنابراین ما باید در پی شیوه هایی باشیم تا این عربها با ما نظر موافق پیدا کنند. اسماعیل تایه النعیمی پرسید: به نظر شما چه شیوه هایی وجود دارد؟ عبدالجواد ذنون در پاسخ گفت نسبت به قومیت عربی تأکید میکنیم و به اختلافات قومی و طائفهای دامن میزنیم و با طرح این شعار که ما برای آزادسازی آمده ایم نه برای کشور گشایی، آتش این گونه مسائل را شعله ور میسازیم. به این معنا که ارتش ما برای ایجاد یک ایالت عربی جدید برای شما که همان خوزستان باشد آمده است و بالطبع عربها در این زمینه از ما حمایت خواهند کرد.
در همان زمان عدنان خیرالله وزیر دفاع با هواپیما به قرارگاه سپاه سوم آمد. هدف اطلاع از نتایج این جلسه و اعلام نظر درباره آن بود.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
پیگیر باشید
#جنایت_در_خرمشهر
#خاطرات_اسرای_عراقی
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
✧✧ ܭߊࡅ߭ߊܠܙ حܩߊܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐܢߺ ✧✧
🍂
🔸 اسدالله:
سلام علیکم خاطرات پسران ننه عبدالله و دیگران دنیایی از حماسه و جانفشانی های مردم ایران خصوصا مردم غیور خوزستان است که باید بصورت فیلم و سریال تبدیل شود و برای نسل امروز و آینده بعنوان یک الگو در آید اما افسوس که در این کشور با این همه غنای فرهنگی هیچ گونه توجهی به آن نمیشود امیدوارم که مسئولین به خود بیایند واز این غنای فرهنگی ایثار و شهادت استفاده کنند
#نظرات_شما
🔸 جامانده:
سلام و درود خدا بر شما سربازان جبهه نبرد فرهنگی،
همان که توصیه همیشگی فرمانده کل قوا امام خامنه ای میباشد❤️
بچه های ننه عبدالله ❤️
خدای بزرگ توفیق عنایت کرد مدتی در پایان دفاع مقدس و مخصوصا عقب نشینی فاو را در رکاب برادران نورانی سربازی کردم،
مرد میدان،
شیر بچه های خرمشهر،
افتخار خوزستان،
قهرمانان ملی،
هرکجا هست خدایا به سلامت دارش❤️
(جامانده)
#نظرات_شما
🔸 یزدان جلالی:
سلام علیکم
عدهای تصورشان از نحوه مواجهه مردم خوزستان قهرمان این است که با شروع جنگ مردم خرمشهر و آبادان و ... شهرها را ترک کردند و به مناطق امن کشور آمدند تا جنگ تمام شد و مجدداً به شهرهای خود برگشتند
انعکاس بخشی از حقایق دفاع مقدس از زبان خود مردم شهرهای در معرض هجوم دشمن بعثی کمک میکند تا مردم نسبت به نقش موثر مردم شهرهای مناطق جنگی آشنا شوند
#نظرات_شما