🍂
🔻 ققنوسهای اروند
نوشته : عزت الله نصاری
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅
🔻 قسمت نهم
شیفت بعدازظهر، یوسف چ و حبیب احمدزاده هستن.
حدود ساعت ۱۶ تلفن قارقاری زنگ خورد، یوسف در مورد ستون زرهی که صبح منهدم شده سئوال میکنه.
میگه اون ستون از بین نرفته!!!
بهش اطمینان دادم که هواپیماها همه را نابود کردن،
اگر مطمئنی پس اینها چی هستن که دارن حرکت میکنن؟
یعنی باور کنیم که دوباره یه ستون زرهی در حال حرکته!!!؟؟؟
؛ مگه میشه،
وولک میدونی تامین و تهیه اینهمه تانک یعنی چی؟
حتی اگر فرض کنیم این تانکها توی بصره هم بوده باشند نمیتونند با این سرعت بارگیری و حرکت کنند.
ولی یوسف و حبیب اصرار دارن این ستون زرهی جدیده و واقعا داره حرکت میکنه.
با قرارگاه تماس گرفته شد، قرارگاه هم باور نمیکنه، بعد از چند دقیقه قرارگاه تماس گرفت و ضمن تایید گزارش دیدبانهای ما، اطلاع داد که مثل صبح دوفروند هواپیما فرستاده شده.
من به عشق دیدن انهدام تانکها، رفتم دیدگاه کت کراکر،
لحظاتی بعد هواپیماها رسیدن و بمباران تانکها انجام شد.
بعد از اتمام ماموریت یکی از هواپیماها بدلیل نامعلومی ارتفاعش را زیاد کرد و فورا مورد اصابت یه موشک قرار گرفت و پشت شهر آبادان سقوط کرد.
خلبان هم موقع فرود دچار شکستگی پا شد و در بیمارستان طالقانی بستری.
چندتا از بچه ها به عیادتش رفتن، میگفت تانکها و تریلرهایی که صبح بمباران شده بودن کنار جاده افتاده بودن.
صبح زود احمد امینی فرمانده ادوات آبادان اومد مقرمون، خیلی شاد و شنگوله. برامون صبحانه نون گرم و آش سبزی آورده.
سفره انداختیم و در حال صرف صبحانه، از طرف قرارگاه و فرماندهان عملیات از دیدبانهای آبادان بابت انهدام ۲ ستون زرهی دیروز تشکر کرد. میگه بعد از گزارش خلبانها در مورد تعداد تانکها، فرماندهان به ارزش دیدگاه آبادان اطمینان بیشتری پیدا کردن.
پاتکهای عراق تمامی نداره، خدا میدونه چند میلیون گلوله توپ و خمپاره و کاتیوشا روی مواضع ما در شهر فاو ریخته شده،
خدا میدونه چند هزار بمب شیمیایی و منفجره ریخته شده.
صحنه نبرد جوریه که انگاری صدام عمدا میخواد تمام ارتش عراق را نابود کنه، نبرد فاو تبدیل شده به انهدام ماشین جنگی صدام، اینجوری که بچه ها آمار میدن، تعداد بیشماری تانک و نفربر منهدم شده شاید به استعداد ۲ لشکر فقط در صحنه نبرد منهدم شده و تعداد زیادی هم به غنیمت گرفته شده، یا صدام دیوانه شده یا واقعا شهر فاو ارزش استراتژیک خاصی داره که حاضره اینهمه تلفات بده.
•⊰┅┅❀•❀┅┅⊰•
ادامه دارد
#ققنوسهای_اروند
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 عالم محضر شهداست، اما کو محرمی که این حضور را دریابد و در برابر این خلاء ظاهری خود را نبازد… زمان میگذرد و مکانها فرو می شکنند اما حقایق باقی است…(شهید آوینی)
🔹 لحظه شهادت سید مرتضی آوینی
#کلیپ
#نماهنگ
#آوینی
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 از کتاب
یازده / ۱۳۲
خاطرات پروفسور احمد چلداوی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔹 سرباز بسیجی
روزگار خوبی را در ملحق میگذراندیم. به غیراز برخی شکنجه های معمول تقریباً خود عراقی ها هم از کتک زدنمان خسته شده بودند و خیلی سربه سرمان نمی گذاشتند. مجدداً کلاسهای مختلف شروع شد. غذا را با هم در یک قصعه، اما این بار برخلاف اوایل اسارت در آرامش میخوردیم. در ملحق با سربازی به نام کامران فتاحی آشنا شدم. او آنجا نقاشی میکرد و به خاطر تسلیم نشدن در برابر خواست عراقیها برای نقاشی عکس صدام، مدتها در یک زندان یک متر مکعبی که نه جای ایستادن داشت و نه جای خوابیدن زندانی شده بود. بچه ها می گفتند وقتی آزاد شده بود نمیتوانست راه برود و بعد از مدتها تمرین توانسته بود سرپا بایستد. کامران سرباز مؤمن و شجاعی بود. او سرباز ارتش میهن اسلامی بود که حماسه میآفرید. او میگفت یک بار بعثی ها خواسته بودند که عکسی از صدام را در مقیاس بزرگ بکشند و او را مجبور به این کار کرده بودند. او می گفت: «برای نقاشی باید روی عکس راه میرفتم و نقاشی میکردم. بعثی ها اعتراض کردند که چرا پا روی عکس سیدالرئیس میذاری؟ گفتم بابا عکس بزرگه چطور بدون پا گذاشتن
همش رو بکشم؟». می گفت که یک بار هم یک افسر عراقی آمده بود نزدیک او، و در حالی که او روی عکس صدام ایستاده بود و مشغول کشیدن قیافه نحس صدام بود، از کامران میپرسد چیکار میکنی؟». او جواب داده بود: «عکس صدام رو میکشم. آن افسر پرسیده بود این عکس کجاست؟». او جواب میدهد: «قربان همین الآن شما روی صورت صدام ایستادید. افسر با شنیدن این جمله در جا پرشی به عقب کرده و به عکس نیم کشیده صدام احترام نظامی میگذارد و چند تا لیچار هم بار کامران میکند.
با اسدالله تکلویی، بسیجی بچه تهران هم آشنا شدم. اسدالله خیلی شوخ بود و بچه ها را با شوخی هائی که به کسی بر نمی خورد میخنداند. همیشه از صحبت کردن با او روحیه میگرفتیم البته هنوز هم همان طور است.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
#یازده
کانال حماسه جنوب/ ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 همه شب های جبهه
شب قدر است
با صدای سید شهیدان اهل قلم
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ
#آوینی
#روایت_فتح
@defae_moghadas
🍂
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 مناجات
شب قدر ماه رمضان
🔹 مگه میشه امشب من و رد کنی
🔸با نوای
محمود کریمی
@defae_moghadas
🍂
🍂 کودتای نوژه ۲
🔻 داود علی بابایی
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
🔹 زندگی سیاسی صادق قطبزاده
صادق قطبزاده در این دوره ارتباط گستردهای با مبارزان لبنانی پیدا کرد و همین مسئله او را به امام موسی صدر نزدیک کرد. قطب زاده که نمیخواست حمایت چریکهای خاورمیانهای را هم از دست بدهد به ملاقات معمر قذافی هم میرفت و با او هم در ارتباط بود. قطبزاده بعد از تبعید آیتالله خمینی به ترکیه اولین دانشجویی است که به ملاقات ایشان میرود.
او به واسطه علاقه شدید صادق طباطبایی، رفت و آمد گستردهای با آیتالله خمینی پیدا میکند تا جایی که خودش را مقلد آیت الله خمینی معرفی میکند.
قطبزاده همراه با ابراهیم یزدی نقشی محوری در انتقال آیتالله خمینی به نجف بازی میکند. قطبزاده که رفیق مبارزی اهل مراکش به نام احمد داشته و از طریق او با رئیس جمهور وقت عراق دوستی پیدا کرده بوده زمینه را برای حضور آیتالله خمینی در نجف مهیا میکند.
در این ایام ابراهیم یزدی و صادق قطبزاده بعد از آیتاله خمینی مشهورترین چهرههای اپوزیسیون حاکمیت ایران هستند و طرف اصلی مشورتهای امام و مهمترین ترسیم کنندگان چهره انقلاب اسلامی در خارج از ایران. همین نزدیکی باعث میشود که قطبزاده در پرواز سرنوشت به سوی ایران درست بغل دست آیتاله خمینی بنشیند و نقش مترجم آیتاله خمینی را بازی کند. بعد از بازگشت امام به ایران انقلاب ظرف ده روز پیروز شد.
بعد از پیروزی انقلاب، قطب زاده در مدرسه علوی به دیدار آیتاله خمینی میرود و به ایشان میگوید: «آقا اجازه بدهید من به فرانسه برگردم و به کارهایم برسم.» اما آیتاله خمینی به قطبزاده جواب میدهد: «به تو حکم شرعی میکنم، بروی تلویزیون.» به این ترتیب قطبزاده با حکم امام به صدا و سیما رفت اما بعد از ورود به تلویزیون با مشکلات عدیدهای روبرو شد.
دولت موقت و شخص مهندس بازرگان هم از مخالفان مشی قطبزاده بودند و اعتقاد داشتند اخبار رادیو و تلویزیون یکسره بر ضد دولت موقت است. ریشه اختلاف مهندس مهدی بازرگان با قطبزاده به قبل از انقلاب برمیگشت. چه آن که دانشجویان مبارز مسلمان در اروپا شامل بنیصدر، حبیبی و قطبزاده با دانشجویان مبارز مسلمان آمریکا که تحت نظر ابراهیم یزدی فعالیت میکردند اختلافاتی داشتند و این اختلافات بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تشدید شد.
اما مسئلهای که مشکل قطبزاده با مهندس بازرگان را عمیق میکرد جملهای بود که مهندس درباره قطبزاده گفته بود: «آقای قطبزاده مثل تیمورتاش است در دولت» البته نمیتوان رادیو و تلویزیون آن زمان را یکسره در قبضه قطبزاده دانست.
۱۳ آبان ۱۳۵۸ روز بسیار مهمی در تاریخ سیاسی ایران است. روزی که عدهای از دانشجویان پیرو خط امام با حضور در سفارت آمریکا این سفارتخانه را تسخیر میکنند.
روایت بنیصدر که آن زمان سرپرست وزارت امور خارجه بود بسیار جالب است: «من قطبزاده را در فرودگاه دیدم. به او گفتم آخرش کار خودت را کردی؟ جواب داد: من کاری نکردم. به او گفتم این گندی ست که خودت زدی، خودت هم جمعش کن، و به این ترتیب پست وزارت امور خارجه را به او محول کردم.».
البته معلوم نیست که چرا بنیصدر تسخیر سفارت آمریکا را متوجه قطبزاده میداند؛ در حالی که او برای آزادی گروگانها تلاش زیادی انجام داد. در این ایام قطبزاده مشهورترین چهره بعد از انقلاب است. مدام در رسانههای مختلف حاضر میشود به تشریح اوضاع میپردازد. از طرف دیگر با هماهنگی برخی ارکان نظام ملاقاتهای زیادی با آمریکاییها انجام میدهد.
قطبزاده به پشتوانه این محبوبیت کاندیدای ریاست جمهوری میشود، اما در این انتخابات نمیتواند حریف رفیق قدیمی خود ابوالحسن بنیصدر شود و شکست سختی میخورد. درست بعد از این شکست سنگین است که حضور سیاسی قطبزاده کم رنگ میشود تا این که با یک مناظره جنجالی نام قطبزاده دوباره بر سر زبانها میافتد.
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ادامه دارد
#کوتای_نوژه
#قطب_زاده
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 خاطرات اسارت / انتقال
آزاده سرافراز
محمدعلی نوریان
🔸 قسمت شانزدهم
با لهجه شیرین نجف آبادی
فرمانده گروهان در گردان های
انبیاء و چهارده معصوم (ع)
لشکر ۸ نجف اشرف
#خاطرات_اسارت
#خاطرات_صوتی
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 ققنوسهای اروند
نوشته : عزت الله نصاری
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅
🔻 قسمت دهم
این صحنه ها (بمباران ستون زرهی) چقدر شبیه روزهای اول جنگ است، روزهایی که ارتش صدام به خرمشهر یورش آورد و ما با چنگ و دندان دفاع میکردیم، صدام مهاجم بود و ما مدافع، صدام با چندین لشکر ورزیده و مجهز اومده بود، ما دوسه هزار نفر مردم عادی و چند ده نفر نظامی با چندتا تفنگ قراضه،
اما امروز، ما همچنان برای دفاع از کشورمون مجبوریم فاو را تصرف کنیم،
هر چند تعدادمون به نسبت روزهای اول جنگ زیاده ولی همچنان در مقیاسه با ارتش صدام، قابل قیاس نیستیم.
تمام دنیا پشت سر او،
پشت سر ما فقط خدا .
ما با دست خالی ۴۵ روز توی خرمشهر مقاومت کردیم، صدام با هزاران تانک و توپ و هواپیما و بمب شیمیایی در اطراف فاو مقاومت میکنه.
بنظرم بیشتر از همه، مردم آبادان و خرمشهر از تصرف فاو خوشحال هستن یه جورایی انتقام اشغال و محاصره خرمشهر و آبادان را گرفتیم. حالا صدام باید تلخیه از دست دادن یه شهرش را بچشه هر چند شهر فاو در مقابل خرمشهر و آبادان مثل یه دهات است.
این خوشحالی را میشه از فعالیت خیلی زیاد تبلیغات سپاه آبادان در فاو احساس کرد.
حاج منصور عطشانی و مالک حدپور با گروه تبلیغات سپاه آبادان تمام درودیوارهای شهر فاو را غرق در شعار کردن و همه جا پرچم ایران و یاحسین برافراشتن. با دوربین فیلمبرداری شون هم به اندازه چندتا خبرنگار جنگی فیلم و مصاحبه ضبط کردن.
توی این بلبشو بازار، حبیب و غلام بدنبال مهماتهای غنیمتی برای ادوات آبادان هستن، هر روز چندنفری میرن فاو و مهماتهای خمپاره غنیمتی بار میزنن میارن آبادان.
حمید احمدزاده با یه جیپ نو و تفنگ ۱۰۶ اومد، این بچه از ۱۰۶ جدا بشو نیست. بنظرم روزی که بدنیا اومده باباش نافش را به یه ۱۰۶ وصل کرده.
از رشادت بچه های مشهدی و درگیریهای شدید با تانکها گزارش میده.
تا جایی که یادم میاد دهها مرتبه رفته وسط نیروهای دشمن و بطرز معجزه آسایی بیرون اومده، بهش لقب عقرب سیاه دادن.
توی فاو هم معرکه ایی بپا کرده و دل بچه های لشکر مشهد را با انهدام تانکهای دشمن شاد کرده.
•⊰┅┅❀•❀┅┅⊰•
ادامه دارد
#ققنوسهای_اروند
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 روزهداری
✍ اصغر حکیمی
بعضی مسئولین اردوگاه از همان اول با روزه گرفتن ما مخالف بودند ولی بعدا که دیدند مخالفت علنی به ضرر خودشان است و ادعای مسلمانی خودشان زیر سوال میرود، کوتاه آمدند و حتی خودشان هم در بند یک و دو، میز و سفره افطارشان رو بیرون از اتاق برپا میکردند و ما از پنجره آسایشگاه سه که مشرف به اتاق آنها بود، سفره افطار آنها را میدیدیم و علی ابلیس یکی از آنها بود. حالا قضیه سفره افطار نگهبانها سال اول بود یا دوم یادم نیست.
🔹آزاده تکریت ۱۱
#خاطرات
#خاطرات_آزادگان
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 از کتاب
یازده / ۱۳۳
خاطرات پروفسور احمد چلداوی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔹 برکت دیوانگی
مزایای حمله به کویت
از پذیرش قطعنامه توسط ایران بیش از دو سال میگذشت و از آمدن صلیب سرخ و آزادی هیچ خبری نبود. یک روز صبح تلویزیون عراق آواز معروفی که در زمان جنگ با ایران مواقع حمله میخواندند را پخش کرد. تعجب کردیم، جنگ که تمام شده، این بار صدام هوس کرده کدام کشور را سه روزه تصرف کند؟! آواز که تمام شد، گوینده اعلام کرد در کویت کودتا شده و یک افسر نظامی به نام سرهنگ علاء قدرت را به دست گرفته است. با خودم گفتم عراق چه ربطی به کویت داره؟». رو کردم به بچه ها و گفتم باور کنید عراق کویت رو اشغال کرده و اسمش رو گذاشته کودتا. البته این اواخر در اخبار، درگیری رسانهای عراق با مصر و کویت را در مورد بدهی های عراق در دوران جنگ میشنیدیم. عراق مدعی بود که بوابه (دروازه) شرقی امت عربی را به تعبیر خودش از دسترس فرس مجوس در امان نگه داشته است. بنابراین کشورهای عربی هر کمکی در طول جنگ به عراق کرده اند، در حقیقت برای امنیت خودشان بوده است و حق ادعای مطالبات خود را ندارند اما مصر و کویت وام هایی را که در طول جنگ به عراق داده بودند مطالبه می کردند. در همین ایام زن حسنی مبارک رئیس جمهور مصر، برای آشتی کنان به عراق سفر کرد که در جریان آن یکی از محافظ هایش توسط عدی پسر صدام کشته شد. صدام هم برای جلوگیری از تنش بین عراق و مصر دستور داد فرزندش را زندانی کردند. چیزی نگذشت که خانواده مقتول دست به دامن صدام شدند که ای سید الرئیس! حالا فرزند شما یک کاری کرد و فرزند ما را کشت، جان فرزند ما که قابل این حرفها نیست. یک فرزند صدامی گفتن یک فرزندِ مایی گفتن. خلاصه با اعلام رضایت خانواده مقتول، فرزند صدام آزاد شد. ما هم آخرش درست حسابی نفهمیدیم
قضیه زن حسنی مبارک و این محافظ کشته شده و پسر صدام چه بود! مدتی
گذشت و فشارهای این دو کشور برای بازپس گیری وام هایشان به صدام ادامه داشت تا این که گویا صدام با خودش گفت حالا مصر یک چیزی اما این کشور زپرتی کوچولو یعنی کویت خیلی داره هارت و پورت میکنه و اصلاً از ابهت ما نمیترسه و باید یک حال اساسی ازش بگیریم که تا آخر عمر فراموشش نشه. لذا تصمیم گرفت به کویت حمله کند و این کشور را در کمتر از سه روز اشغال کامل کرد و سربازان کویتی حتی چند ساعت هم نتوانستند مقاومت کنند و اکثراً اسیر شدند.
پیش خودم گفتم اینم شد قوز بالا قوز. جا برای خودمون کم بود، حالا باید واسه چند هزار تا اسیر کویتی هم جا باز کنیم. ولی انگار قصه جور دیگری داشت رقم می خورد. به زودی دریافتیم این همان وعده الهی است که به صابران وعده داده که خداوند صابرین را دوست دارد.
بوش پدر که مدعی بود کشور آمریکا نقش اربابی بر این کره کوچک خاکی دارد با حمله عراق به کویت به رگ غیرتش برخورد که ای بابا پس ما این ور دنیا برگ چغندریم که هر کس هر موقع هوس کرد به نوکر ما حمله کنه و ما بی خیال باشیم؟! لذا ناوگانهای جنگی اش را برای یک تهاجم جدید راهی خلیج فارس کرد. همه این اتفاقات ظرف چند ماه افتاد و صدام که داشت درگیر یک جنگ خونین با آمریکا میشد میخواست که حمایت ایرانیان را برای مبارزه با دشمن دیرینه شان آمریکا همراه خود کند.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
#یازده
کانال حماسه جنوب/ ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
22.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 قطعهای خاطرهانگیز
از عملیات شکوهمند فتح المبین
و حال و هوای رزمندگان اسلام
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ
#نماهنگ
#فتح_المبین
#روایت_فتح
@defae_moghadas
🍂
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 نوحه قدیمی
در شهادت حضرت علی علیه السلام
🔹 حاج صادق آهنگران
ای وای مرتضی امشب
قصد رفتن از این جهان دارد
شاعر: حاج حبیب الله معلمی
#نواهای_صوتی
#توسل
@defae_moghadas
🍂