🍂
🔻 مردی که خواب نمیدید/ ۸۳
خاطرات مهندس اسداله خالدی
نوشته داود بختیاری
┄┅┅┅┅❀🧿❀┅┅┅┅┄
تاریکی در سطح زمین غلیظ تر شده بود که چند نفر پریدند تو دانشکده. کسی دیوار را به رگبار بست. مردها چسبیدند به زمین. رو زمین را نشانه رفتم. همه از جا کنده شدند و دویدند تو محوطه پشت درختها. یکهو در و دیوار و ساختمانهای دانشکده گلوله باران شد. چسبیدم رو پشت بام. تمام هیکلام یخ بست. سرما تو جانم چنگ انداخت. رو آرنج هایم بلند شدم. تیری سوت کشان هوای بالای سرم را جر داد. با یک خیز جا عوض کردم. چشمم افتاد به علی اکبر گل آور. در آن هوای سرد خیس عرق شده بود. صورت سیاهش را نمیشد دید.
فکر نمیکردم این قدر جلو بیایند ... معلوم است با برنامهاند. در جوابش فقط سر تکان دادم. انگار میترسیدم منافقها صدایم را بشنوند. فریاد نامجو را شنیدم. نیم خیز شدم به طرف صدا. علی اصغر و حسن هم خیز برداشتند. سرهنگ دیده نمیشد. برای چند دقیقه گلوله ای شلیک نشد. نفسام را تو سینه حبس کردم و زل زدم به محوطه دانشکده. احساس میکردم منافقها همه جا سنگر گرفته اند. سکوت طولانی شد. ترس آور و لزج، انگار تو تله افتاده بودیم. تله ای به بزرگی تمام دانشکده و خانه ما. به سرم زد تیر در کنم تا از آن وحشت زجرکش رها شویم. انگشتم رو ماشه خشکیده ماند. رمق چکاندن ماشه را نداشت. سکوت مثل کسی که قرص خواب آور خورده باشد بیدار نمیشد. مانده بودم چرا کسی نمیشکندش. کافی بود کسی فریاد بکشد. موتورسیکلتی از تو خیابان رد شد و صدای خش خش در محوطه دانشکده بلند شد. چند نفر داشتند آهسته قدم برمی داشتند. یکهو تیری شلیک شد. بعد کسی با تمام صدایش فریاد کشید
- با تیر زدندش . حسن بود که گفت. انگار دیده بود مرد افتاده بود رو زمین. چند نفر دویدند تو ردیف درختها. بعد جسمی روی زمین کشیده شد. صدای نالههای مرد به گوش میرسید. یکهو ردیف درختها به گلوله بسته شد. فریاد نامجو را از میان انفجارها شنیدم. در دانشکده به شدت به هم کوبیده شد. نورافکنهای بالای در روشن شدند. در زیر نور نقرهای گم شد. چند نفر تو خیابان دویدند. خیابان را نگاه کردم. دسته ای مرد مسلح حلقه زده بودند دور لاستیک شعله وری. تیپ چریکی زده بودند. نورافکنهای بالای در خاموش شدند. حیرت زده به دانشکده زل زدم. مانده بودم چه خبر شده. صدای کوبیده شدن پوتین به در ورودی دانشکده بلند شد. چند نفر به در آویزان شده بودند. با علی اکبر و حسن در را به گلوله بستیم. مردها بین زمین هوا نیست شدند. نگاه کردم به ساعت مچیام. سه نیمه شب را رد کرده بود. از تصور این که آن همه ساعت را با منافقها درگیر بوده ایم قند تو دلم آب شد. مقاومت جانانه ای کرده بودیم. باد صدای فریاد با خود می آورد. آسمان پرشده بود از ستاره های ریز و درشت نقره ای رنگ. خمیده خمیده دویدم داخل ساختمان.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
#مردی_که_خواب_نمیدید
کانال حماسه جنوب/ ایتا
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
Mahmoud Karimi - Shab Aval Muharram (128).mp3
5M
🍂 با نوای حاج محمود کریمی
شب اول محرم
سینه زنت آرزوشه
شب اول محرم
سینه زنت آرزوشه
با دستای یه پیر غلامت
پیرهن سیاه بپوشه
شب اول محرم سینه زنت آرزوشه با دستای یه پیر غلامت پیرهن سیاه بپوشه
شب اول محرم سینه زنت آرزوشه با دستای یه پیر غلامت پیرهن سیاه بپوشه
تو کوچهها با پرچمت امید به زندگی میاد دوباره بوی نذری از روضههای خونگی میاد
سلام بر پرچم و علم سلام بر شعر محتشم سلام بر محرم
سلام بر پرچم و علم سلام بر شعر محتشم سلام بر محرم
سلام بر پرچم و علم سلام بر شعر محتشم سلام بر محرم
سلام بر پرچم و علم سلام بر شعر محتشم سلام بر محرم
شب اول محرم سینه زنت آرزوشه با دستای یه پیر غلامت پیرهن سیاه بپوشه
شب اول محرم سینه زنت آرزوشه با دستای یه پیر غلامت پیرهن سیاه بپوشه
سلام بر شعر محتشم سلام بر بیرق و علم سلام بر محرم
سلام بر پرچم و علم سلام بر شعر محتشم سلام بر محرم
سلام بر پرچم و علم سلام بر شعر محتشم سلام بر محرم
•┈••✾○✾••┈•
#محرم
#توسل
کانال حماسه جنوب/ ایتا
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 اعزام به جبهه ۱
با نوای گرم نوحه خوان
اصفهان در دفاع مقدس
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ #روایت_فتح
#نماهنگ #ابزام
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ کانال حماسه جنوب ◇◇
🍂 زمینخواری رضاشاه ۳
زهرا سعیدی
┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
🔸 دستاندازی رضاشاه به زمینهای مردم و غصب آنها به حدی بود که صدای اعتراض بسیاری از روزنامههای خارجی نیز درآمد؛ چنانکه یکی از روزنامههای فرانسوی با پرداختن به موضوع زمینخواری در ایران نوشت: «در ایران جانور عجیبی پیدا شده که مثل شته عمل میکند؛ با این تفاوت که شته برگ درختان را میخورد، ولی این جانور تاجدار زمینخوار است و هرچقدر هم املاک مردم را میخورد، باز هم سیر نمیشود». البته پیش از آن حسن تقیزاده، وزیر مالیه رضاخان، نیز در سال ۱۳۱۴ از لقب گرگ زمینخوار برای رضاشاه استفاده کرده بود.
رضاخان تا آخرین روزهای سلطنتش، همچنان مالک بخش مهمی از زمینهای حاصلخیز ایران بود، اما بعد از سقوطش از قدرت، زمینهای غصبشده توسط او، به مردم بازگردانده شد. البته او بسیاری از املاک دولتی را به فرزندش محمدرضا واگذار کرده بود، اما پهلوی دوم مجبور شد طی سندی دیگر، تمامی اموال غصبشده توسط پدرش را به دولت پس دهد. او واگذاری املاک به دولت را طی نطقی اینگونه بیان کرد: «چون منظور اصلى اعلیحضرت پدر بزرگوار ما در واگذارى اموال خودشان به ما این بود که به مصارف خیریه برسد و ما هم از هر حیث فراهم مىآوریم؛ بنابراین چنین تصمیم نمودند اموالى که از قبیل املاک و مستغلات و کارخانجات به ما واگذار شده است به منظور ترقى کشاورزى و بهبودى حال کارگران، ترقى فرهنگو بهدارى دولت و برحسب اقتضا و براى انجام منظورهاى بالا یا املاک را به فروش برساند و یا با حفظ و توسعه آبادى آنها در ملک دولت نگاه دارند».
◇ نشر همگانی در راستای جهاد تبیین◇
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ادامه دارد
#روشنگری
#فساد_دربار
#رضا_شاه
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 زمینخواری
فرزندان رضا شاه
🔹 اشرف یکی از این افراد بود که با اعتراف به سودجویی کلان خود از طریق زمینخواری مینویسد: «در این فضای اقتصادی بازار مستغلات نیز رونق گرفت و قیمت زمین گاه چند صد برابر ترقی کرد. مثل بسیاری دیگر از ایرانیان من نیز توانستم از طریق چند معامله ملکی از جمله یک پروژه خانهسازی به مقیاس هزار ویلا بر ثروت شخصی خود بیفزایم»
◇ نشر همگانی در راستای جهاد تبیین◇
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
#روشنگری
#فساد_دربار
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 خورشید مجنون ۲۶
حاج عباس هواشمی
•┈••✾❀🔹❀✾••┈•
پس از آن، آقای رفسنجانی شروع به صحبت کرد. صحبت ایشان بیان واقعیتها و حقایق بود. ایشان فرمود: "ما از ابتدا مظلوم بودیم. دنیا میداند عراقی ها جنگ را بر ما تحمیل کردند و ما فقط دفاع کردیم. چیزی از انقلاب ما نگذشته بود که با ما وارد جنگ شدند. ما در طول جنگ نارسایی داشتیم و تنها بودیم، اما همۀ دنیا به بعثی ها کمک می کردند. ما مجبور بودیم با خون رزمندگانمان این کشور اسلامی را حفظ کنیم. آنها دنبال ساقط کردن این کشور و این انقلاب بودند. من میدانم، مگر می شود در جایی مثل هور و جزایر، بدون عقبه ایستاد و مقاومت کرد. ما متکی به دو سه جاده بودیم. هر کدام از آنها با یک بمباران بسته میشد. ما مظلوم میجنگیدیم و تکلیف داشتیم حتی با دست خالی در برابر مستکبران و جهان خواران بایستیم."
در این چند سال جنگ، چند بار آقای هاشمی رفسنجانی را دیده بودم. بارها در جلساتی که ایشان حضور داشت حضور داشتم، اما تا آن روز ایشان را این طور ندیده بودم. ایشان مرد بزرگی بود و انصافا از جنگ و امور مربوط به جنگ خیلی میدانست و به خوبی تحلیل میکرد. اطلاعاتی که داشت همیشه به روز بود و زمانی که در نماز جمعه تهران خطبه میخواند و در میان خطبه ها مطالبی از اوضاع دنیا میگفت رادیوهای بیگانه بعد از آن، صحبتهای ایشان را تفسیر و تحلیل میکردند. ایشان در هرجا که لازم بود از خود قاطعیت نشان می داد، اما آن روز طور دیگری بود. ایشان همه کاره حضرت امام در جنگ بود. حضرت امام (ره) به ایشان اطمینان زیادی داشتند. فرماندهان بدون استثنا از ایشان حساب میبردند. آن روز وقتی ایشان را با این وضعیت دیدم قلبم به درد آمد. پس از این صحبت ها آقای هاشمی رفسنجانی سفارشهایی در رابطه با وضعیت جدید داشت و از جمع خواست محکم پای کار باشند و این را هم اضافه کرد که: «ممکن است فشار وارد بر ما بیشتر از این هم بشود!
•┈••✾❀🏵❀✾••┈•
ادامه دارد
از کتاب قرارگاه سری نصرت
#قرارگاه_نصرت #شهید_هاشمی
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
╭─┅🌿◇🌺◇◇🌺◇🌿┅─╮
🍂 روزشمار سالهای دفاع مقدس
دوشنبــــــــــــــــــه
۲۸ تیــــــــــــر ۱۳۶۱
۲۷ رمضـــــان ۱۴۰۲
19 ژوئــــیه 1982
┄❅✾❅┄
در چنین روزی 👇
🔸از اولين ساعات امروز عراق پاتكهای سنگينی را با دو تيپ زرهی و يك تيـپ مكـانيزه در مناطق مختلف عملياتی انجام داد كه با توجه به آمـادگی و مقاومـت نيروهـای خـودی، ايـن پاتكها به شكست انجاميد. از جمله مهمترين اين پاتـكهـا، پاتـك سـاعت ۴:۳۰ بامـداد در محور عملياتی تيپ ۱۷ قم با چهار گردان تانك و پياده بود كه پس از چندين ساعت مقاومت نيروهای خودی، دشمن بـا تحمـل ۵۰۰ كشـته و زخمـی و از دسـت دادن ۱۰ تانـك ناچـارا عقبنشينی كرد.
🔸 امروز در منطقه دهلران ۱۵۰ تن از نيروهای دشمن قصد نفوذ به مواضع خودی را داشـتندكه با هوشياری رزمندگان اين اقدام آنها ناكام ماند.
🔸 شهرهای ايلام و خرمآباد را امروز در چند نوبـت جنگنـدههـای عراقـی بمبـاران كردنـد. در این بمباران مناطق مسكونی ايلام ۶ تن شهيد و ۵۸ تن مجروح شدند و ۲۵ منـزل مسـكونی نیز ویران گردیدند.
🔸 در ادامه كمكهای دولتهای عربی منطقه به حكومت عراق، ديروز و امروز ۴۸ تريلر حامل مهمات و ملزومات نظامی از منطقه مرزی "عبدلی" كويت وارد عراق شدند.
🔸 به گزارش خبرگزاری فرانسه "طه ياسين رمضان" عضو شورای فرماندهی انقلـاب عـراق، از مواضع ابرقدرتها در جنگ ايران و عراق، انتقاد كرد. وی كه در يك مصاحبه سخن میگفته، با منفی خواندن روش برخورد دو ابرقدرت در جنگ، مدعی شده است: «آمريكـا مـيدانـد كـه اسرائيل به ايران اسلحه ميفروشد و شوروی هم از اينكه سوريه و ليبی قسمتی از سلاحهـای ساخت شوروی خود را به ايران واگذار ميكنند، بي اطلاع نيست.»
#روزشمار
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
╰─┅🍂◇•🌺•◇•🌺◇🍂┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 افشاگری رهبرمعظمانقلاب از علت اصلی مجبور شدن حضرت امام(ره) به پذیرش #قطعنامه و نوشیدن جام زهر
خرداد ۱۳۶۷: قبول قطعنامه توسط امام، بخاطر هجوم دشمن و تهدید آمریکا و ترس نبود؛ امام مجبور به پذیرش شد بخاطر مشکلاتی که مسئولین وقت در مقابل روی امام گذاشتند و اینطور نشان دادند که کشور نمیکشد و نمیتواند...
تحمیل قطعنامه۵۹۸ به امامی که تا چندروز قبل میفرمود «امروز بدون شک سرنوشت همه امتها و کشورهای اسلامی به سرنوشت ما در جنگ گره خورده است.» و معتقد بود که «تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و انشاءالله تا رسیدن به این هدف فاصله چندانی نمانده است»، موجب فروپاشی انسجام و سستی نیروها شد و صدام چندروز بعد از طریق منافقین دست به یک حملهی گستردهتری زد و نیروهای خودش را نیز مجددا به جبهه جنوب گسیل داد!
که نتیجهی آن اسارت حدود ۲۰هزار رزمندهی ایرانی بود؛ درواقع طبق آمار در ۸سال جنگ فقط ۱۲هزار اسیر ایرانی داشتیم که به یکباره و در عرض چندروز به ۳۲هزار نفر افزایش یافت!
به بیان دیگر، پیش از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ تعداد اسرای عراقی حدود ۲۰هزار نفر بیشتر از تعداد اسرای ایرانی بود که عراق با حمله به جنوب کشور توانست تعداد اسراء را برابر سازد و قدرت چانهزنی خود را در مذاکرات بالاتر ببرد!
این اتفاق تلخی بود که هاشمیرفسنجانی بارها بخاطرش به خود بالیده!!!
🖋محمد جوانی
منابع:
۲۷تیرماه، سالروز پذيرش قطعنامه از سوی ایران، ۲۹تیرماه سالروز صدور نامه تاریخی جامزهر از سوی حضرت امام(ره)
❅✾❅
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 تفکر واداده غربی
تفکر مقاوم انقلابی
┄❅✾❅┄
🔸 این کلیپ مربوط به اوائل حمله داعش به پشتیبانی آمریکا به سوریه است.
در آن زمان همه دنیا از جمله غربگرایان ایران با ترس و ابهت دادن به هیمنه آمریکا می گفتند دیگر کار تمام است. بترسید از مشکلات بعدی که کشور بعدی ما هستیم.
🔹 گذر زمان روشنگر حقانیت است و قاضی تاریخ والعاقبه للمتقین
┄ ┄❅✾❅┄┄
#کلیپ
#قطعنامه
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
8cb6f37c1be59f5e69864f5d4efd96d7.mp3
16.09M
🍂 من به عشق تو اسیر این جاده شدم
با نوای
حاج حسین سیب سرخی
شب دوم محرم
من به عشق تو اسیر این جاده شدم
با چه احترامی امروز پیاده شدم
ببین غم داره از جا قلبم و میکنه
کاش میشد بریم دلم خیلی شور میزنه
پنجاه ساله ازت دوری نکردم
بوی جدایی میاد دورت بگردم
ببر ما رو از اینجا
جون مادرت زهرا
نزار بمونه تنها
خواهرت تو این صحرا
به سقا بگو که مشک ها بی آب نمونه
به سقا بگو که بچه ها تشنه شونه
یه فکری بکن که قافله خسته شده
یه کاری بکن رقیه بی خواب نمونه
آشفته ام بابت تعبیر خوابم
خیلی دلواپس طفل ربابم
حق بده که حیرون شم
حال من پریشون شه
نذار اینجا تنهاشم
حق بده دلم خونشه
•┈••✾○✾••┈•
#محرم
#توسل
کانال حماسه جنوب/ ایتا
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂
🔻 مردی که خواب نمیدید/ ۸۴
خاطرات مهندس اسداله خالدی
نوشته داود بختیاری
┄┅┅┅┅❀🧿❀┅┅┅┅┄
کسی از داخل دانشکده اذان داده بود. شروع کردم به نماز خواندن. سر خواب گیج ام کرده بود. صورتم را نگاهداشتم به طرف باد. سرما چشمهایم را سوزاند. آب رد کشید رو گونه هایم. با پشت دست پاکشان کردم. سینه خیز تا دیوار دانشکده رفتم. دو نفر از بچه های مسجد پشت به دیوار خوابگاه داده بودند و آسمان را نگاه میکردند. انگار سرپا خوابیده بودند. سرچرخاندم به طرف علی اکبر و حسن. درازکش خیابان را نگاه میکردند. سرفه کردم و زیر لبی گفتم:
- انگار مردش نیستند از سوراخ شان بزنند بیرون.
هیچ کدام جوابم را ندادند. دو به شک خیز برداشتم به طرفشان.
- خوابیده اید؟
- آره ... با چشمهای باز
- چای میخورید درست کنم؟
- آی گفتی ... تو این هوا میچسبد.
لیوان های چای را به ته نرسانده بودیم که گلوله تو دل آسمان روشن ترکید. بعد یک دسته مرد هوارکشان دویدند به طرف دانشکده. به علی اکبر و حسن نگاه کردم. دهان باز کردم چیزی بگویم که هر دو گفتند:
- ما میرویم تو دانشکده. در جوابشان سر تکان دادم و سینه خیز کشیدم به طرف لبه پشت بام. مردها پراکنده شده بودند. میدویدند تا نزدیکی دانشکده و بعد برمی گشتند. سر جایشان هول و دستپاچه به نظر میرسیدند. از طرف انبارها صدای چند تک تیر بلند شد. بعد رگبار گلوله ژ-۳ . چشمم افتاد به نامجو. به طرف در ورودی میدوید. قبراق و سرحال، انگار نه انگار که بیشتر از بیست و چهار ساعت بود که نخوابیده. چند دقیقه بعد صدای علی اصغر را شنیدم. آمده بود پشت دیوار دانشکده. خبردار ایستاد، سلام نظامی داد. بنا کرد به تعریف کردن.
- چند نفر را دستگیر کرده بودند و جلو حمله به انبارها را هم گرفته بودند. نامجو و بچه های مسجد حتی خراشی برنداشته بودند. با رفتن علی اصغر نفس راحتی کشیدم. به پشت دراز شدم رو آسفالت پشت بام. یاد روزی افتادم که امام (ره) آمد. قرار بود از سر خیابان میامی بگذرند و از آنجا به طرف میدان راه آهن و بعد بهشت زهرا بروند. دلشوره از بعد از نماز صبح تو جانم افتاده بود. همه اش منتظر حادثه ای بودم. با اسلحه ام تو خیابان میامی راه افتادم. نگاهم به همه جا بود. پشت بامها، پنجره ها، حتی بالای درختهای لخت. از ترور زیاد شنیده بودم. ترس داشتم چنین حادثه ای برای امام (ره) بیفتد. او یک فرد معمولی نبود. نگهبانی از جان او در آن بلبشو کار آسانی نبود. خیلیها قصد جانش را کرده بودند. ترور امام (ره) یعنی مرگ جمهوری اسلامی در ایران. تصور این موضوع هم برایم وحشت آور بود. بالاخره اتومبیل بلیزر امام (ره) از سر خیابان میامی گذشت. چند صد متری را به دنبال ماشین دویدم بعد ایستادم تا در میان جمعیت فرو رفت.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
#مردی_که_خواب_نمیدید
کانال حماسه جنوب/ ایتا
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 اعزام به جبهه ۲
با نوای گرم نوحه خوان
اصفهان و بچههای حاج حسین
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ #روایت_فتح
#نماهنگ #اعزام
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ کانال حماسه جنوب ◇◇
🍂 زمینخواری رضاشاه ۴
زهرا سعیدی
┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
🔸 روند زمینخواری در دوره محمدرضا پهلوی
محمدرضاشاه بعد از به قدرت رسیدن، تمام املاک و زمینهایی را که توسط پدرش به او واگذار شده بود را پس داد. اما این روند موقت بود و تقریبا تا ۱۳۲۷ ادامه یافت. در سال ۱۳۲۷ محمدرضا پهلوی مورد یک سوقصد نافرجام قرار گرفت. این اتفاق باعث شد او به بهانه این اقدام، دامنه اختیارات خود را افزایش دهد. درواقع این ترور سرآغاز قدرتطلبی محمدرضا و غصب زمینهای دولتی بود. بخش مهمی از زمینهایی که به محمدرضا پهلوی تعلق داشتند، زمینهای مرغوب و آباد در سراسر کشور بودند. البته در ابتدا و تا قبل از سال ۱۳۲۷ این زمینها از طریق مأموران حکومتی اداره میشدند و در واقع جز املاک خالصه بهشمار میآمدند.
املاک خالصه شامل اراضی و دهات متعلق به دولت بود که به وسیله مأموران و مباشران حکومت و در بسیاری از موارد نیز به طور اجارهای بهرهبرداری میشد. در دوره سلطنت پهلوی دوم، دولت اراضی وسیع و مراتع و املاک زیادی که در سراسر کشور پراکنده بود در اختیار داشت و از اجاره این املاک و محصولات آنها درآمد زیادی بهدست میآورد. در مقاطعی حتی دولت به دلیل تأمین بودجه، غیر قانونی املاک دولتی را میفروخت». آمار دقیقی از این املاک در دست نیست، اما تعداد این نوع املاک را در سال ۱۳۲۷ حدود ۱۳۷۳ و در جای دیگری دوهزار ده برآورد کردهاند که این تعداد حدود ۵/ ۳ درصد کل دهات ایران را در برمیگرفت. از این تعداد دهات خالصه ۵۰ درصد در استان خوزستان و بقیه در استانهای مختلف پراکنده بودند. وضع مالکیت خالصه با مختصر تغییراتی تا سال ۱۳۴۱ همچنان باقی ماند».
◇ نشر همگانی در راستای جهاد تبیین◇
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ادامه دارد
#روشنگری
#فساد_دربار
#رضا_شاه
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 رضاخان، تریاک و شراب فرانسوی
🔹در مورد تریاکی بودن و مشروبخواری رضاخان نوشتهاند: رضاخان شراب فرانسوی را دوست دارد و گهگاه تریاک میکشد.
🔸 جان گونتر در داخل آسیا، خبرنگار و سیاح معروف آمریکایی، ص533
◇ نشر همگانی در راستای جهاد تبیین◇
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
#روشنگری
#فساد_دربار
#رضا_شاه
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 مدافعان خرمشهر
حاج محسن نوذریان
◇𖣔○𖣔◇
رفتیم مسجد جامع و شنیدیم لحاف و تشکهای پنبهای خرمشهریهایی که شب روی پشت بام میخوابیدند مثل انبار مهمات میسوخت. شب دوم صداها به ما نزدیک بود. آنقدر نزدیک که سر و صدای مرغها و خروسها را هم درآورده بود. دیگر دستمان آمده بود که عراقیها شب آتش میریزند و پیشروی میکنند و روز عقب مینشینند و دور دست ما میافتد. با این همه حتی در طول روز هم اسلحهی امیک بهدست، آماده باش بودیم. سلاحها را بدون خشاب به ما داده بودند و تیرها را توی جیبمان ریخته بودیم. بیشتر مردم اسلحههایشان را از سپاه خرمشهر گرفته بودند که امیک و ژ۳ بود. چند تا برنو هم از ژاندارمری به دست مردم افتاده بود. بعضی کلاش داشتند که حین درگیری به غنیمت گرفته بودند و تعدادشان زیاد نبود. روزها توی مسجد وقت میگذراندیم و شبها آماده بودیم تا جواب گلوله عراقیها را بدهیم. روی اسماعیل (فرجوانی) حساب باز کرده بودم. هرچند او را به عنوان سرگروه انتخاب نکرده بودیم ولی همه تابعش بودیم. هر فکری که میکردیم و هر تصمیمی که میگرفتیم در نهایت نظر او را منطقی میدیدیم و حرف او را گوش میکردیم. اسماعیل کاریزمایی داشت که آدم را در خودش ذوب میکرد. اصلاً اسماعیل طوری بود که همه جا زود سرآمد جمع میشد.
🔹 برگرفته از کتاب "بی آرام"
─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─
#بی_آرام
#خرمشهر
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 خورشید مجنون ۲۷
حاج عباس هواشمی
•┈••✾❀🔹❀✾••┈•
بعد از جلسه بعضی از برادران به خصوص فرماندهان تیپ و لشکرها با یک حالتی به من گفتند صحبتهای امروز شما بیشتر روضه خوانی بود تا گزارش. اشک همه را درآوردی.
از جلسه که بیرون آمدیم. علی شمخانی گفت: "می خواهم به خانواده علی هاشمی سربزنم؛ شما هم بیا"
- نمی توانم بیایم! خجالت میکشم.
- من حال تو را میدانم. این را هم میدانم که علیرغم کار زیادی که در منطقه داری، خودت هم از طریق زمین و هم از طریق هوا دنبال علی بوده ای.
سپس به اتفاق چند نفر از برادران از جمله احمدپور، که در آن زمان مسئول کل پشتیبانی بود و عده ای دیگر از پادگان گلف، به منزل پدر علی هاشمی رفتیم. داخل منزل که شدیم صدای گریه و زاری زنها بلند شد. نمی توانستم سرم را بالا بگیریم. داخل اتاق پذیرایی نشستیم. پدر علی هاشمی سعی میکرد خودش را کنترل کند. کمی نشستیم. همه ساکت بودیم. مادر علی با صدای بلند گفت: «حاج عباس پس علی چه شد؟ علی کجاست؟ مگر نه اینکه علی با شما بود؟ پس چرا او را تنها گذاشتید؟»
آهسته گریه میکردم. یک باره علی شمخانی زد زیر گریه. آن هم با صدای بلند. ندیده بودم علی شمخانی این طور گریه کند؛ حتی زمانی که برادرانش حمید و محمد شهید شده بودند. دیگران به خصوص احمد پور میخواستند علی را ساکت کنند، اما نمیشد. همه گریه میکردند. این وضعیت چند دقیقه ای طول کشید. بعد همه ساکت شدند. بعد از کمی سکوت علی شمخانی رو کرد به پدر علی هاشمی و گفت علی هاشمی فقط فرزند شما نبود، برادر من هم بود و من هم از این غم میسوزم. من هم مثل شما ناراحتم. دوستان علی همه ناراحت و نگران اند. اطمینان دارم که دوستان او در تلاش اند تا از وضع علی اطلاعی به دست بیاورند. حاج عباس علیرغم همه گرفتاری هایی که در این روزها دارد، ضمن اینکه عده ای را برای پیدا کردن علی بسیج کرده است، خودش هم دنبال علی میگردد. ایشان پریشب با دو گروه تا نزدیکی قرارگاه رفته است و دیروز صبح هم با هلی کوپتر منطقه را گشت زده.
اطمینان دارم حاج عباس برای پیدا کردن علی هر کاری بتواند میکند.» من تمام مدت ساکت بودم و گریه و غمی که در دل داشتم مجال صحبت را از من گرفته بود. بعد از حدود یک ساعت بلند شدیم و از آنجا بیرون آمدیم.
•┈••✾❀🏵❀✾••┈•
ادامه دارد
از کتاب قرارگاه سری نصرت
#قرارگاه_نصرت #شهید_هاشمی
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂