🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🌸🍃
💠کراماتی از شهدا
🌸🍃فاصله ای که با شهدا داریم..
#لطفابخونید👇👇👇
پسر نوزده - بیست سالهای بودکه اسمش «عبدالمطلب اکبری» این بنده خدا زمان جنگ مکانیک بود و در ضمن ناشنوا هم بود.
عبدالمطلب یک پسر عمو هم به نام «غلامرضا اکبری» داشت که شهید شده. غلامرضا که شهید شد، عبدالمطلب سر قبرش نشست و بعد با زبون کر و لالی خودش با ما حرف میزد، ما هم گفتیم: چی میگی بابا؟! محلش نذاشتیم، هرچی سر و صدا کرد هیچ کس محلش نذاشت.
وقتی دید ما نمیفهمیم، بغل دست قبر این شهید با انگشتش یه دونه چارچوب قبر کشید و رویش نوشت: شهید عبدالمطلب اکبری. بعد به ما نگاه کرد و گفت: نگاه کنید! خندید، ما هم خندیدیم. گفتیم حتما شوخیش گرفته، دید همه ما داریم میخندیم، طفلک هیچی نگفت؛ یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهاش را پاک کرد. سپس سرش را پائین انداخت و آروم رفت...
فردایش هم رفت جبهه. ۱۰ روز بعد جنازه عبدالمطلب رو آوردند و دقیقاً توی همین جایی که با انگشت کشیده بود خاکش کردند.»
#شهیدعبدالمطلب_اکبری
🌷 @Dehghan_amiri20 🌷
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
یک عمر هرچی گفتم به من میخندیدند،😭😭 یک عمر هرچی میخواستم به مردم محبت کنم فکر کردند من آدم نیستم و
🌺✨ یه پسرعمو به نام«غلامرضا اکبری» داشت که شهید شده بود.
غلامرضا که شهید شد، عبدالمطلب سر قبرش نشست و بعد با زبون کرو لالی خودش با ما حرف می زد.ما هم گفتیم:چی میگی بابا؟!!محلش نذاشتیم.هرچی سر و صدا کرد هیچ کس محلش نذاشت.
وقتی دید ما نمی فهمیم،بغل دست قبر این شهید با انگشتش یه چارچوب قبر کشید و روش نوشت:شهیدعبدالمطلب اکبری. بعد به ما نگاه کرد وگفت:نگاه کنید.خندید،ماهم خندیدیم.گفتیم حتما شوخیش گرفته.دید همه داریم می خندیم.طفلک هیچی نگفت؛یه نگاهی به سنگ قبر کرد و بادست،نوشته اشو پاک کرد. سپس سرش رو پایین انداخت و آروم رفت…
فرداش هم رفت جبهه. ۱۰ روز بعد جنازه ی عبدالمطلب رو آوردن. و دقیقا توی همین جایی که با انگشت کشیده بود، خاکش کردند»
🕊#شهیدعبدالمطلب_اکبرے🥀
#ظرافتهاےروحےشهدا 💫
#فاصله_ای_که_باشهداداریم 🍀
💟|• @Dehghan_amiri20