eitaa logo
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
1.3هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
96 فایل
🕊بنام‌اللہ🕊 🌸شہید محمدرضا دهقان امیرے🌸 🌤طلوع:1374/1/26 🕊شہادت:1394/8/21 💌پیامے‌ازجانب🌼 #نعم_الرفیق 🌼: ✾اگردلتان‌گرفت‌یادعاشوراڪنید ✾ومطمئن‌باشیدڪہ‌تنہابایادخداست‌ڪہ‌دلہاآرام‌مے‌گیرد. خادم ڪانال: @shahid_dehghan_amiri ادمین تبادل: @ashegh_1377
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃خاطرات ابووصال🌸 🕊🥀 به قلم محدثه علیجان زاده روشن🌹 💠✨یک کارت 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌺🕊این روزها همه از آسمانی شدنت حرف می زنند وقت رفتنت😭 بـاران گرفت💦 تكه ای ابر از آسمان كنده شد🌧 و تكه ای از دل مـن 💔 ابر را من برداشتم دل را تــو و از آن پس آسمان زندگی ام هميـشه بارانيـست و هوای شهرو آسمان بارانی اش پر است ازلطف الهی که عطر نفسهایت را به یادم می آورد از اینکه زمانی تو بودی و در این دنیا نفس می کشیدی ولی اکنون اکسیژن هوا نفسهایت را لمس نمی کند. 🕊🥀 ✨🌸 وفصل پاییز یادگاری شدازاندیشه مهربانی ات که مرا تا اوج می برد. 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❁برای👈 شهیدشدن قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁ 🌸🍃بهش گفتم پسرم حالا می موندی بعداز تمام شدن دانشگاهت می رفتی. گفت: مادر!صدای هل من ناصر ینصرنی امام حسین رو الان دارم می شنوم،بعد شما میگین دوسال دیگه برم؟ شاید ا ون موقع دیگه محمد رضای الان نبودم... آ خرین باری که تماس گرفت گفت :مادر!دعا کن شهید بشم. مادر جواب داد:برای شهید شدن باید اخلاص داشته باشی. محمد رضا گفت : ا ین دفعه واقعا دلم رو کردم وهیچ دلبستگی ندارم... 🕊🥀 💦☂ ✨🌷 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
❄️✨پرده اول بهمن ماه ۱۳۶۳است. خانواده حاج صفر علی طوسی،مهیا شده اند تا پیکر تازه جوانشان را تحویل بگیرند.محمد علی،در ارتفاعات کردستان از ناحیه سر مورد اصابت گلوله تک تیر انداز قرار گرفته است .فاطمه تمام خواهرانه هایش را جمع کرده تا برای بار آخر برادر را در آغوش گیرد ودر گوشش زمزمه کند.گاهی دست بر زخم سر میزند،وگاهی موهایش را مرتب می کند وقربان صدقه اش می رود.با تمام وجود ایستاده اما نیاز دارد به دستان گرم آرامبخش برادر.دست روی دست میگذارد وسرما تمام وجودش را فرا میگیرد...هنوز بعداز سی سال واندی یاد دست برادر که می افتد می لرزد وزمزمه میکند؛دستانش سرد بود،سرمایی به عمق درد وتنهایی.. 💦☂پرده دوم:بهمن ماه سال ۱۳۹۳بود شب عروسی ام.بی قرار بودم ونگران.گاهی گذر عمر را تماشا میکردم وگاهی نگران آینده ام میشدم،وقت خداحافظی از خانه پدری،کنارت ایستادم وگفتم:محمدرضا لطفا امروز نزدیک من باش! چرا؟ نگرانم،باش تا خیالم راحت باشد، یادت هست تا آن روز همه سختی ها وخوشی ها را با هم گذرانده بودیم.هرازگاهی زیر چادر عروسی،دست گرمی دستم را می فشردودر گوشم زمزمه میکرد:همین جا هستم،نزدیک تو،خیالت راحت! گرنی وامنیت دستانت چنان آرامشی داشت که از وصفش عاجزم... آرامشی همچون کوه.... 🕊🥀پرده سوم:یک روز از شهادت تازه جوان خانواده گذشته بعد از چهل روز دوری،قرار است دوباره روی ماهش را ببینم،ودر آغوشش بگیرم ودلتنگی هایم را برایش تعریف کنم.با خودم می گویم کاش لبخندی بزند،باز دستم را بگیرد وتمام سختی های این مدت را از دلم درآورد... کمی غر بزنم کمی قربان صدقه اش بروم وخواهش کنم که دیگر دوریمان اینقدر طول نکشد....راستی انگشترش چقدر ذوق دارم در دستش ببینم ودلم ضعف رود با دیدن دستان مردانه اش،ببوسم دستی را که به حمایت از خواهر سیدالشهداء اسلحه بدست گرفته است.عطش گرمای دستانش را داشتم...دستش از کفن درآمد، همان دستی که با تمام جوانی وعمر کوتاهش،مایه امنیت وآرامشم بود؛سرد بود،به سرمای بی برادری... 😭💔پنج سال است محرومم از صدایت،دیدن روی ماهت،لبخندت وگرمای دستانت. من گمان زندگی بی تورا نداشتم محمدم،در عجبم از سخت جانی خودم.به حق ایستادگی وصبر،ارث غیور مردان وشیرزنان این سرزمین است که نسل به نسل منتقل میشود. ایستاده ایم محمد! افتدا کردی به حضرت علمدار،تو وهزاران سرباز دیگر،تو وسدار دلدارمان،ما مثل شما ایستاده این.هر سختی که روی آورد مولایمان را تنها نخواهیم گذاشت،خیالت تخت....به فدای دست مردانه ات... 🕊پست اینستاگرام خواهر شهید🌸 🕊🌺 🕯💔 ✨🙏 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
💦✨وقتی میگفت: دعا کن شهید بشوم، من همیشه یک جمله داشتم و هر موقع این صحبت‌ را می‌کرد به او می‌گفتم نیتت را خالص کن و او همیشه در جواب به من می‌گفت: باشه، نیتم را خالص می‌کنم، ولی این دفعه یک مدل دیگر جوابم را داد و گفت: مامان به خدا نیتم خالص شده، حتی یک ناخالصی هم در آن وجود ندارد؛ وقتی این جمله را گفت بدون هیچ مقدمه‌ای به او گفتم که پس شهید می‌شوی، بعد گفت: جان من؟ گفتم: آره محمدرضا حتما شهید می‌شوی تا این را گفتم یک صدای قهقهه خنده از آن طرف بلند شد و بلند بلند داد می‌زد و می‌گفت مامان راضی‌ام ازت، بهش گفتم: حالا خودت را اینقدر لوس نکن، بعد محمدرضا گفت: مامان یک چیز بگم دعایم می‌کنی دعا کن که پیکرم بدون سر برگردد: وقتی این را گفت من داد زدم سرش و گفتم اصلا محمدرضا اینجوری برایت دعا نمی‌کنم شهید شوی: گفت: نه پس همان دعا کن که شهید شوم: بعد بلافاصله با دخترم صحبت کرد: بعد از این تلفن آنقدر منقلب شدم که حتی با محمدرضا خداحافظی نکردم و این حرف محمدرضا من را خیلی به هم ریخت. 🕊🌺 🍀🌸 🕯💔 💫 🍃 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
° به مناسبت شهادت شهید محمد رضا دهقان❤️ می‌خوایم با شهید عهد ببندیم🙃 یکی از لینک های زیر رو انتخاب کن و بهش عمل کن👇🏻 🌸 https://digipostal.ir/c5o1mot🌸 🌸 https://digipostal.ir/cro8xst🌸 🌸 https://digipostal.ir/cmi0s2b🌸 🌸 https://digipostal.ir/cibagb7🌸 🌸 https://digipostal.ir/cqb9mqv 🌸 🕊🥀 💫 🌷 🍃 💦
🌺🌿این روزها همه از آسمانی شدنت حرف می زنند عبوراز دقایق وگذراز ثانیه ها مارا ازساعتهایی گذراند که حالی شد برای بال پروازت وپاییزهای عمرمان را نشانه ای ابدی کرد در هرسال از گذشت زمان برای همیشه به یاد بودنت {{اینجا هنوز کسی‌ است که به‌اندازه ی هزاران ‌نفر نیست!! و جایش روی تمام صندلی‌ها خالی‌ست.. کسی‌ که هر پاییـز پای تمام درختان شهر شد خزانِ تازه‌ای خواهد کاشت.. و کسی ‌که تــو را دیده باشد پاییـزهای سختی خواهد داشت}} 🕊🥀 وفصل پاییز یادگاری شدازاندیشه مهربانی ات که مرا تا اوج می برد. 🍁🌷 🙏🙏 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
💫🌹شب قبل از شهادت محمدرضا احساس کردم مهر محمدرضا از دلم جدا شده است، آن موقع نیمه‌شب از خواب بیدار شدم، حالت غریبی داشتم، آن شب برادر شهیدم در خواب به من گفت: خواهر نگران نباش محمدرضا پیش من است، صبح که از خواب بیدار شدم حالم منقلب بود؛ به بچه‌ها و همسرم گفتم شما بروید بهشت زهرا (سلام الله علیها) من خانه را مرتب کنم، احساس می‌کردم مهمان داریم، عصر بود که همسرم، دخترم و محسن پسر کوچکم از بهشت زهرا (سلام الله علیها)آمدند، صدای زنگ در بلند شد، به همسرم گفتم حاجی قوی ‌باش خبر شهادت محمدرضا را آورده‌اند، وقتی حاجی به اتاق بازگشت به من گفت: فاطمه محمدرضا زخمی شده است، اما من می‌دانستم محمدرضا به آرزویش رسیده است. 🕊🌷 🍁 🥀 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
🌷هر گاه شهدا را در شب جمعه یاد کردید، آنها شما را نزد اباعبدالله الحسین (علیه السلام) یاد می کنند.
🌺🌿این روزها همه از آسمانی شدنت حرف می زنند عبوراز دقایق وگذراز ثانیه ها مارا ازساعتهایی گذراند که پنجمین بدون تورا تجربه کرده ایم وهرثانیه دقیقه وساعت روزهایی از عمرمان را به سالهایی رساند که هنوز باور نبودنت در گمان هایمان نمیگنجد هرچندتو عند ربهم یرزقونی و ما عند غفلة روزمرگی اما بدان هزار که از عمرمان بگذردهرگز فراموش نخواهیم کرد رفتنت را در 🕊🥀 وفصل یادگاری شدازاندیشه مهربانی ات که مرا تا اوج می برد. 🍂🌷 🙏🙏 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍃خاطرات ابووصال🌸 🕊🥀 به قلم محدثه علیجان زاده روشن🌹 💠✨بچه معارفی 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍃خاطرات ابووصال🌸 🕊🥀 به قلم محدثه علیجان زاده روشن🌹 💠✨بچه هئیتی 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍃خاطرات ابووصال🌸 🕊🥀 به قلم محدثه علیجان زاده روشن🌹 💠✨مداحی 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
✨من شنیدم 🥀 به زانوی شماست وازآن روز دارد خیلی به مطالعه زندگینامه شهدا علاقمند بود، وصیت نامه شهدا را می خواند و سعی می کرد از سبک زندگی آنها درس بگیرد، انس عجیبی با شهدا داشت، به شهید زین الدین، شهید اصغر وصالی، شهید محرم ترک و شهید رسول خلیلی عشق می ورزید، حتی در هیأتی که شهید خلیلی در آنجا رشد کرده بود، شرکت می کرد، یکی از دوستانش برایم تعریف کرد که محمدرضا بر سر مزار شهید خلیلی نزدیک به ۵ ساعت درباره شهید برایم صحبت کرد. 🕊🌷 🍃🌺 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
✨من شنیدم 🥀 به زانوی شماست وازآن روز دارد ✅محمدرضا هشت ساله بود که پدر بستری شد بیمارستان. مادر مارا دور هم جمع کرد تا ختم صلوات بگیریم برای سلامتی پدر. سهم محمدرضا هم هزار صلوات بود. تسبیح را برداشت و شروع کرد. پنج دقیقه نگذشته بود که گفت: تموم شد!فرستادم. زنگ بزنید بیمارستان اگه هنوز خوب نشده، باز بفرسم. تعجب کردیم :چطوری انقدر زود فرستادی؟ جلوی ما بفرست ببینیم! گفت: فرستادم دیگه اینجوری: یه صلوات، دو صلوات، سه صلوات،.. کلا استعداد داشت در کاشتن لبخند بر لب دیگران داشت!!!😍😊 🕊🌷 🍃🌺 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای کسانی👆👆که دلشون تنگ ومیخوان چشمهاشون😭😭 بهاری بشه نماهنگی از 🕊🌹 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃 💦بهش گفتم پسرم حالا می موندی بعداز تمام شدن دانشگاهت می رفتی. محمدرضا گفت: مادر!صدای هل من ناصر ینصرنی امام حسین رو الان دارم می شنوم،بعد شما میگین دوسال دیگه برم؟ شاید ا ون موقع دیگه محمد رضای الان نبودم... 💦آ خرین باری که تماس گرفت گفت :مادر!دعا کن شهید بشم. مادر جواب داد:برای شهید شدن باید اخلاص داشته باشی. محمد رضا گفت : ا ین دفعه واقعا دلم رو خالص کردم وهیچ دلبستگی ندارم... ✨من شنیدم 🥀 به زانوی شماست وازآن روز دارد 🕊🌷 🍃🌺
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃 او را به سفرهای راهیان نور آشنا کردیم؛ سفرهایی که هم جنبه معنوی داشت و هم جنبه تربیتی؛ سفرهای ده- بیست روزه ای که تا آخر تعطیلات عید طول می کشید. سختی و کمبودهای زیادی داشت، خیلی ها جا می زدند و کم می آوردند، اما مشقت های این سفرها از او آدمی ساخته بود که بتواند در برابر مشکلات صبور باشد، کم توقع باشد، قناعت کند، تلاشگر و هدفمند باشد و از نظر جسمی هم قوی باشد. این سفرها برای او و خانواده مان در حکم منبعی انرژی بخش بود که یک سال موتور روح و جانمان را روشن نگه می داشت و به طور ویژه ای بر اعتقاداتمان اثر می گذاشت. ✨من شنیدم 🥀 به زانوی شماست وازآن روز دارد 🕊🌷 🍃🌺
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃 ✨من شنیدم 🥀 به زانوی شماست وازآن روز دارد وقت هایی بود که با دوستانم بیرون می رفتیم و یا برای رفتن به هیئت برنامه ریزم کردیم. او هم همراه ما بود. اما اگر خانواده اش چیز دیگه می گفتند، دعوت ما را رد می کرد و با آنها می رفت. به شدت مطیع حرف پدرو مادرش بود؛ هر چه آنها می گفتند در اولویت بود. در صورتی که ممکن بود ما بخاطر دوستان با برنامه های خانواده همراهی نکنیم و وقت مان را با آنها بگذرانیم. 🕊🌷 🍃🌺
🕊🥀 ❤️؛ تولد ستارہ ایست که پرتو نورش عرصه ی زمان را در می نوردد ، و زمین را به نور رب الارباب اشراق می بخشد.. 🌸🍃 🌹🌿 💦☔️ ✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃 ✅ کلام شهید جز به خدا به هیچ کس دل نبندید که شیطان در آن قرار دارد و شما را در سیر الهی منحرف می سازد و باز می دارد. 🌸🍃 🌹🌿 💦☔️
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃 برسرم افتاده دیدم سایه های عشق را🌹 با تو کامل مےکنم سرمایه های عشق را🌺 درنگاه مهربانت بارها و بارها🌸 خط به خط تعبیرکردم آیه های عشق را🌷 🕊🥀 🦋💐
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃 ✨من شنیدم 🥀 به زانوی شماست وازآن روز دارد سر مزار شهید جهان آرا از محمد رضا فیلم می گرفتم: گفت این فیلمهارو بعد از شهادتم پخش کن. من،شروع بخندیدن کردم وگفتم حالا کو تا شهادت چیزی بگو اندازه ات باشه کمی شوخی کردیم وگفت اگر دمشق نشد حلب شهید می شوم.... 🕊🌷 🍃🌺